refreshing

refreshing

به یاد زنده یاد "مرغ طوفان"
refreshing

refreshing

به یاد زنده یاد "مرغ طوفان"

تفسیر سوره صف قرائتی

سوره 61. صف آیه 1

آیه
سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

سبح لله ما فی السموات و ما فی الارض و هو العزیز الحکیم

ترجمه

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، برای خدا تسبیح گویند و اوست شکست ناپذیر حکیم.
پیام ها پیام آیه 1

1- در بینش اسلامی، تمام هستی دارای شعور است و همه به تسبیح خداوند مشغولند. «سبّح للّه ما...»
2- کسی سزاوار تسبیح و تقدیس است که دارای قدرت بی نهایت و حکمت بی نظیر باشد. «و هو العزیز الحکیم»
توضیحات
سیمای سوره صفّ
این سوره چهارده آیه دارد و از سوره های مدنی است.
به مناسبت کلمه «صفّ» که در چهارمین آیه آمده، این سوره «صف» نام گذاری شده است.
بیشترین توجه این سوره به برتری دین اسلام بر سایر ادیان آسمانی و لزوم جهاد در راه خداوند و حمایت از پیامبران الهی است.
علاوه بر این سوره، سوره های حدید و حشر نیز با کلمه «سبح» و سوره های جمعه و تغابن با کلمه «یُسبِّح» و سوره اسراء با کلمه «سبحان» و سوره اعلی با فرمان «سَبِّح اسم ربّک» آغاز شده است.

سوره 61. صف آیه 2

آیه
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ

یا ایها الذین امنو لم تقولون ما لا تفعلون

ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا چیزی می گویید که عمل نمی کنید؟

سوره 61. صف آیه 3

آیه
کَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُواْ مَا لَا تَفْعَلُونَ

کبر مقتا عند الله ان تقولوا ما لا تفعلون

ترجمه

نزد خدا بسیار مورد غضب است که چیزی را بگوئید که عمل نمی کنید.
نکته ها
مقت «مَقت» به معنای خشم و غضب شدید است.
مشابه این توبیخ را در آیه «أتأمرون النّاس بالبرّ و تنسون أنفسکم»**بقره، 44.*** می خوانیم.

اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم

عمل نکردن به گفتار، گاهی به خاطر ناتوانی است و گاهی از روی بی اعتنایی که این مورد توبیخ است.

عالم بی عمل، به درخت بی ثمر، ابر بی باران، نهر بی آب، زنبور بدون عسل، سوزن بدون نخ و الاغی که کتاب حمل می کند، تشبیه شده است.
در احادیث می خوانیم: «علم بلاعمل حجة اللّه علی العبد»**غرر الحکم.*** علم بدون عمل، حجتی بر علیه انسان است.

علم بلاعمل حجه الله علی العبد

«العلم الّذی لایُعمل به کالکنز الّذی لاینفق منه»**امالی صدوق، ص 343.*** علمی که به آن عمل نشود، مانند گنجی است که از آن انفاق و استفاده نشود.

العلم الذی لایعمل به کالکنز الذی لاینفق منه

«انّ اشد الناس حسرة یوم القیامة الّذی وصفوا العدل ثمّ خالفوه»**بحار، ج 2، ص 30.*** کسی که از عدالت سخن بگوید ولی عادل نباشد، سخت ترین حسرت را در قیامت خواهد داشت.

ان اشد الناس حسره یوم القیامه الذی وصفوا العدل تثم خالفوه

حضرت عیسی علیه السلام فرمود: «أشقی الناس مَن هو معروف عند النّاس بعلمه مجهول بعمله»**مصباح الشریعه، ص 368.*** کسی که نزد مردم به علم معروف است، ولی به عمل معروف نیست، شقی ترین مردم است.

اشقی الناس من هو معروف عند الناس بعلمه مجهول بعمله

امام صادق علیه السلام فرمود: «من لم یُصدّق فعله قوله فلیس بعالم»**کافی، ج 1، ص 36.*** کسی که کارهایش تأکید کننده ی گفتارش نباشد، عالم نیست.

من لم یصدق فعله قوله فلیس بعالم

امام صادق علیه السلام یکی از مصادیق این آیه را خلف وعده دانستند و فرمودند: وعده مومن به منزله ی نذر است، لیکن(مخالفت با آن) کفّاره ندارد. «عدة المؤمن اخاه نذرٌ لا کفّارة له»**کافی، ج 2، ص 363.***

عده المومن اخاه نذر لاکفاره له

به گفته مفسّران، شأن نزول آیه درباره کسانی است که خواهان جهاد بوده ولی همین که فرمان جهاد صادر شد، بهانه تراشی و عذرخواهی کردند. البته محتوای آیه مربوط به تمام کسانی است که شعار می دهند ولی عمل نمی کنند.

پیام ها پیام  آیه 2 پیام  آیه 3
1- ایمان باید با عمل و صداقت همراه باشد وگرنه مستحق سرزنش و توبیخ است. (تمام آیه)
2- قبل از این که انتقاد کنید، به بیان نقاط مثبت بپردازید. شما که ایمان دارید، چرا عمل نمی کنید؟ «یا ایها الّذین آمنوا... لِمَ... لا تفعلون»
3- یکی از روش های تربیت، توبیخ بجا و به موقع است. «لم تقولون ما لا تفعلون»
4- وفای به عهد، واجب و خلف وعده، از گناهان کبیره است. «کبر مقتاً»
5 - چه زشت است که تمام هستی در حال تسبیح خداوند باشند، «سبّح للّه» ولی انسان با سخنان بدون عمل، خداوند را به غضب آورد. «کبر مقتاً عند اللّه»
6- گفتار بدون عمل، خطرناک است. «کبر مقتاً عند اللّه ان تقولوا ما لاتفعلون» (کلمات «کبر»، «مقتاً» و «عنداللّه»، نشان از خطرناک بودن موضوع است)
7- اگر امروز کار شما با وعده ها و شعارهای دروغین حل شود، اما نزد خداوند وضع خطرناکی خواهید داشت. «کبر مقتاً عند اللّه...»


سوره 61. صف آیه 4

آیه
إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ

ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص

ترجمه

همانا خداوند کسانی را دوست دارد که صف بسته در راه او پیکار کنند،چنانکه گویی بنای بسیار مستحکم سربی هستند.
نکته ها
«بنیان» به معنای ساختمان است. «مرصوص»، از «رصاص» به معنای سرب است و «بنیان مرصوص» یعنی ساختمانی که از فرط استحکام، گویی از سرب ساخته شده است.
شاید آیه قبل، انتقاد از کسانی باشد که شعار جهاد و پیکار دادند، ولی به آن شعارها عمل نکردند، لذا خداوند فرمود: کسانی که عمل نکردند مورد غضب هستند، «کَبُرَ مقتاً» اما در این آیه از کسانی که به شعار و وعده خود عمل کردند، تمجید کرده و محبوب خدا دانسته است. «ان اللّه یحبّ الّذین یقاتلون» ان الله یحب الذین یقاتلون
در تاریخ آمده است که در جنگ صفین حضرت امیرعلیه السلام برای بالا بردن انگیزه یاران خود، این آیه را تلاوت فرمودند.**تفسیر روح المعانی.***
پیام ها پیام آیه 4
1- در تربیت، قهر و مهر هر دو لازم است. (در آیه قبل سخن از قهر الهی بود و در اینجا سخن از مهر الهی است). «انّ اللّه یحبّ...»
2- برای بازداشتن از کار ناپسند انذار لازم است، «لِمَ تقولون... کَبُر مقتاً» ولی واداشتن به کار نیک، تشویق لازم دارد. «یحبّ الّذین یقاتلون»
3- جلب رضایت و محبت خداوند، بالاترین تشویق برای مومنان است، حتی برتر از بهشت و امثال آن. «انّ اللّه یحبّ...»
4- کارهای سخت، انگیزه قوی لازم دارد و بالاترین انگیزه ها، محبوب خدا شدن است. «انّ اللّه یحبّ الّذین یقاتلون»
5 - مومنان مجاهد، دوستداران خداوند هستند و در راه او می کنند، «یقاتلون فی سبیله» خداوند هم آنها را دوست دارد. «یحبّ الّذین یقاتلون»
6- در شرایط عادی، وحدت و اتحاد و دوری از تفرقه لازم است ولی در برابر دشمن، صفوف مومنان باید متحدتر و نفوذناپذیر و مستحکم تر باشد. «صفّاً کانّهم بنیان مرصوص» صفا کانهم بنیان مرصوص

سوره 61. صف آیه 5

آیه
وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَدْ تَّعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ فَلَمَّا زَاغُواْ أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ

و اذ قال موسی لقومه یا قوم لم توذوننی و قد تعلمون انی رسول الله الیکم فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم و الله لا یهدی القوم الفاسقین

ترجمه

و آنگاه که موسی به قوم خود گفت:ای قوم من! با این که می دانید من فرستاده خدا به سوی شما هستم، چرا اذیتم می کنید؟ پس چون منحرف شدند، خداوند دل های آنان را منحرف ساخت و خداوند قوم فاسق را هدایت نمی کند.
نکته ها
«زاغ» از «زیغ» به معنای انحراف از مسیر حق است. روح انسان به راه مستقیم تمایل دارد و این انسان است که آن را منحرف می کند.
در آیات قبل، انتقاد از گفتار بدون عمل بود، در این آیه انتقاد از عمل بر خلاف علم است که چرا با این که می دانند او پیامبر خداست، او را اذیت و آزار می دهند.
خداوند، کیفر و پاداش را بر اساس عدل و حکمت خود و عملکرد انسان قرار می دهد. او از طریق عقل و فطرت و فرستادن پیامبران مردم را هدایت می کند، هر کس هدایت را پذیرفت، بر هدایتش می افزاید: «والذین اهتدوا زادهم هدی »**محمد، 17.*** و هر کس با علم و اراده، راه انحراف را انتخاب کند، خداوند او را رها می کند. «زاغوا ازاغ اللّه»
آزار و اذیت حضرت موسی و پیامبر اکرم
اذیّت هایی که قوم موسی علیه السلام در مورد او روا داشتند، بسیار بود، از جمله می گفتند:
«لن نؤمن لک حتی نری اللّه جهرة»**بقره، 55.*** هرگز به تو ایمان نمی آوریم تا این که خداوند را به طور آشکار ببینیم.

لن نومن لک حتی نری الله جهره

«لن نصبر علی طعام واحد»**بقره، 61.*** ما بر یک نوع طعام صبر نمی کنیم.

«لن ندخلها حتی یخرجوا منها»**مائده، 22.*** تا آنها از آنجا بیرون نشوند، ما داخل نخواهیم شد.
«فاذهب انت و ربک فقاتلا انا هاهنا قاعدون»**مائده، 24.*** تو و پروردگارت بروید و با آنها جنگ کنید، ما نشسته ایم.
«اجعل لنا الها کما لهم الهه»**اعراف، 138.*** برای ما نیز خدایی مثل خدایان این بت پرستان، قرار بده.
«قالوا اوذینا من قبل ان تاتینا و من بعد ما جئتنا»**اعراف، 129.*** ای موسی! ما هم پیش از آمدن تو و هم پس از آن در رنج و شکنجه بوده ایم.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نیز مورد آزار و اذیت مشرکان و منافقان قرار داشت، چنانکه قرآن می فرماید:
«و منهم الّذین یؤذون النّبی و یقولون هو اُذن»**توبه، 61.*** بعضی (از منافقان) کسانی هستند که دائم پیامبر را آزار می دهند و می گویند او زود باور است.

و منهم الذین یوذون النبی و یقولون هو اذن

«والّذین یؤذون رسول اللّه لهم عذابٌ الیم»**توبه، 61.*** برای آنها که پیامبر خدا را اذیت می کنند، عذاب دردناک آماده و مهیا است.

والذین یوذون رسول الله لهم عذاب الیم

«ان ذلکم کان یؤذی النّبیّ فیستحیی منکم»**احزاب، 53.*** این کار شما پیامبر را آزار می دهد و او از شما شرم می کند (که ناراحتی خود را اظهار کند).

ان ذلکم کان یوذی النبی فیستحیی منکم

یکی دیگر از آزارهایی که پیامبر اسلام می دید، سستی بعضی از مسلمانان برای جهاد بود که می گفتند: «انّ بیوتنا عورة»**احزاب، 13.*** خانه های ما حفاظ ندارد، «لاتنفروا فی الحّر» لا تنفروا فی الحر **توبه، 81 .*** هوا گرم است، «بَعُدت علیهم الشقه بعدت علیهم الشقه »**توبه، 42.*** راه دور است، «و لاتفتنّی الا فی الفتنة سقطوا  و لا تفتنی الا فی الفتنه سقطوا »**توبه، 49.*** با شرکت در جنگ تبوک ممکن است نگاه ما به دختران و زنان رومی بیفتد و گرفتار شویم، اسلحه و امکانات کم است و...

با توجّه به آیات قبل که فرمود: چرا به گفتار خود عمل نمی کنید و خدا رزمندگان را دوست دارد، معلوم می شود که مراد از آزار در این آیه، سستی در جهاد و رفتن به جبهه است.

پیام ها پیام آیه 5
1- تاریخ زندگی حضرت موسی علیه السلام بخاطر درس ها و عبرت هایی که دارد نباید فراموش شود. «و اذ...»
2- آشنایی با تاریخ بزرگان، سبب تسلّی و دلداری است. «اذ قال موسی لقومه... لِمَ تؤذوننی»
3- گاهی خودی ها بیش از بیگانگان مشکل آفرینی می کنند. «یا قوم لِمَ تؤذوننی»
4- در نهی از منکر، از اهرم عاطفه استفاده کنید. «یا قوم لِمَ تؤذوننی»
5 - اذیت یاران، نباید سبب قهر و طرد آنها شود. «یا قوم لِمَ تؤذوننی»
6- علم و آگاهی، مسئولیّت آور است. از آگاهان انتظار می رود که به علم خود عمل کنند. «لِمَ تؤذوننی و قد تعلمون...»
7- گفتار و رفتاری که موجب آزار رهبران دینی شود، به انحراف انسان می انجامد. «لِمَ تؤذوننی... زاغوا»
8 - انحراف در گفتار و رفتار، مقدّمه انحراف دل و روح و شخصیّت و هویّت و فرهنگ و فکر انسان است. «فلمّا زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم»
9- گناه، محرومیت از هدایت الهی را به دنبال دارد. «واللّه لایهدی القوم الفاسقین»

سوره 61. صف آیه 6

آیه
وَإِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یَابَنِی إِسْرَآءِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَآءَهُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُواْ هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ

و اذ قال عیسی ابن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدی من التوراه و مبشرا برسول یاتی من بعدی اسمه احمد فلما جاهم بالبینات قالوا هذا سحر مبین

ترجمه

و آنگاه که عیسی پسر مریم به بنی اسرائیل گفت: همانا من فرستاده خدا به سوی شما هستم و توراتی را که پیش از من بوده است، تصدیق می کنم و نسبت به پیامبری که بعد از من خواهد آمد و نامش احمد است، مژده می دهم. پس چون معجزات روشنی برای آنان آورد، گفتند: این جادویی آشکار است.
نکته ها
بدون شک آنچه امروز در دست یهودیان و مسیحیان به نام تورات و انجیل قرار دارد، کتاب های نازل شده بر پیامبران بزرگ خدا، حضرت موسی و حضرت مسیح علیهما السلام نیست، بلکه مجموعه ای از کتاب هایی است که به وسیله یاران آنها یا افرادی که بعد از آنها متولّد شده اند، تألیف شده است. یک مطالعه اجمالی در این کتاب ها گواه زنده این مدّعاست و خود یهودیان و مسیحیان نیز ادّعایی بیش از این ندارند.
البتّه شک نیست که قسمتی از تعلیمات موسی و عیسی و محتوای کتاب های آنها در ضمن گفته های پیروانشان به این کتاب ها انتقال یافته است، به همین دلیل نمی توان همه آنچه را که در عهد قدیم (تورات و کتاب های وابسته به آن) و عهد جدید (انجیل و کتاب های وابسته به آن) آمده است، انکار کرد، بلکه محتوای کتاب های فوق، مخلوطی از تعلیمات این دو پیامبر بزرگ خدا و افکار و اندیشه های دیگران است.
در کتاب های موجود، تعبیرات گوناگونی که بشارتِ ظهور پیامبر بزرگی در آینده که نشانه های او جز بر پیامبر اسلام تطبیق نمی کند، دیده می شود.
جالب آنکه غیر از پیشگویی هایی که در این کتاب ها دیده می شود و بر شخص پیامبراسلام صلی الله علیه وآله تطبیق می کند، در سه مورد از انجیلِ «یوحنّا»، روی کلمه «فارقلیط» تکیه شده که در ترجمه های فارسی، به «تسلّی دهنده» ترجمه شده است. اکنون به متن انجیل یوحنّا به نقل از تفسیر نمونه توجّه کنید:
«و من از پدر خواهم خواست و او «تسلّی دهنده ی» دیگر به شما خواهد داد که تا ابد با شما خواهد ماند.»**انجیل یوحنّا، باب 14، جمله 16.***
و در باب 15 آمده است: «و چون آن «تسلّی دهنده» بیاید... در باره ی من شهادت خواهد داد.»**انجیل یوحنّا، باب 15،جمله 26.***
و در باب 16 نیز می خوانیم: «لیکن به شما راست می گویم که شما را مفید است که من بروم که اگر من نروم، آن «تسلّی دهنده» به نزد شما نخواهد آمد، امّا اگر بروم او را به نزد شما خواهم فرستاد.»**انجیل یوحنّا، باب 16، جمله 8 .***
مهمّ این است که در متن سریانی اناجیل که از اصل یونانی گرفته شده است، به جای تسلّی دهنده، «پارقلیطا» آمده و در متن یونانی «پیرکلتوس» که از نظر فرهنگ یونانی به معنی «شخص مورد ستایش» و معادل واژه های «محمّد و احمد» در زبان عربی است.
ولی هنگامی که ارباب کلیسا متوجّه شدند انتشار چنین ترجمه ای ضربه ی شدیدی به تشکیلات آنها وارد می کند، به جای «پیرکلتوس»، کلمه ی «پاراکلتوس» را نوشتند که به معنای «تسلّی دهنده» است و با این تحریف آشکار، این سند زنده را دگرگون ساختند، هر چند با وجود این تحریف، بشارت روشنی از ظهور یک پیامبر بزرگ در آینده مشهود است.**تفسیر فرقان.***
در دایرة المعارف بزرگ فرانسه، در این باره آمده است:
«محمّد، مؤسّس دین اسلام و فرستاده ی خدا و خاتم پیامبران است. کلمه «محمّد» به معنی بسیار حمد شده است و از ریشه ی «حمد» به معنی تجلیل و تمجید، گرفته شده و نام دیگری که آن هم از ریشه ی «حمد» است و هم معنی لفظ «محمّد» می باشد، «احمد» است که احتمال قوی می رود، مسیحیان عربستان، آن لفظ را به جای «فارقلیط» به کار می بردند. احمد یعنی بسیار ستوده شده و بسیار مجلل، که ترجمه ی لفظ «پیرکلتوس» است و اشتباهاً لفظ «پاراکلتوس» را به جای آن گذاشته اند و به این ترتیب نویسندگان مذهبی مسلمان مکرّر گوشزد کرده اند که مراد از این لفظ، بشارت ظهور پیامبر اسلام است. قرآن مجید نیز آشکارا در آیه ششم سوره صف به این موضوع اشاره می کند.»**دایرة المعارف بزرگ فرانسه، ج 23، ص 4176، به نقل از تفسیر نمونه.***
آیا نام پیامبر اسلام، «احمد» بوده است؟
الف) در کتاب های تاریخی آمده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله از کودکی دارای دو نام بوده و مردم او را با هر دو نام خطاب می کردند که یکی «محمّد» و دیگری «احمد» بوده است. نام اوّل را جدّ پیامبر عبدالمطلب، و نام احمد را مادرش آمنه برای او انتخاب کردند. این مطلب در سیره حلبی مشروحاً ذکر شده است.
ب) یکی از کسانی که به دفعات، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله را با نام «احمد» یاد کرده، عموی آن حضرت، «ابوطالب» است و امروزه در کتابی که به نام «دیوان ابوطالب» در دست ما قرار دارد، اشعار زیادی دیده می شود که در آن از پیامبر گرامی اسلام با عنوان «احمد» یاد شده است**دیوان ابوطالب، ص 25 تا 29، و تاریخ ابن عساکر، ج 1، ص 275، به نقل از تفسیر نمونه.*** مانند:
ارادوا قتل احمد ظالموهم
و لیس بقتلهم فیهم زعیم
ستمگران تصمیم به قتل او گرفتند ولی برای این کار رهبری نیافتند.
ج) در اشعار «حسان بن ثابت» شاعر معروف عصر پیامبر نیز این تعبیر دیده می شود:
مفجعة قد شفها فقد احمد  مفجعه قد شفها فقد احمد
فظلت لآلاء الرّسول تعدّد   فظلت لالا الرسول تعدد


مصیبت زده ای که فقدانِ احمد او را بی تاب کرده بود، پیوسته عطایا و مواهب رسول را بر می شمرد.**دیوان حسان بن ثابت، ص 59، به نقل از تفسیر نمونه.***

در حدیث می خوانیم که پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله فرمودند: «نام من در زمین، «محمّد» و در آسمان ها، «احمد» است».**تفسیر برهان.***

پیام ها پیام آیه 6
1- تاریخ زندگانی حضرت عیسی علیه السلام قابل توجّه و به یاد ماندنی است «و اذ قال عیسی»
2- عیسی، رسول خدا است، او را خدا ندانید. «انّی رسول اللّه»
3- در تربیت الهی، کلاس های متعدّدی وجود دارد که هر کلاس، مقدّمه ی کلاس بعدی و هر استاد تصدیق کننده استاد قبلی است. «و مصدّقاً لما بین یدیّ من التوراة و مبشّراً برسول...»
4- اسلام، کامل ترین ادیان است، زیرا بشارت، در مورد چیز بهتر و کامل تر است. «و مبشّراً برسول»
5- در نزد اولیای خدا، به جای حسادت، بشارت است. «مبشّراً برسول من بعدی»
6- عیسی هم مبشَّر است، هم مبشِّر. او به آمدن پیامبر اسلام بشارت می دهد «مبشّراً برسول...» و خداوند از وجود او بشارت می دهد. «یا مریم ان اللّه یبشّرک بکلمة منه اسمه المسیح»**آل عمران، 45.***
7- در دعوت ها، هم به گذشته توجّه کنید «مصدقاً...»، هم زمان خود را در نظر بگیرید، «انّی رسول اللّه الیکم» و هم آینده را در نظر داشته باشید. «... من بعدی اسمه احمد»
8- در معرفی افراد آن گونه عمل کنید که هیچ ابهامی باقی نماند. «... اسمه احمد»
9- لجاجت، عنصری است که باعث می شود، نه بشارت های قبلی کارساز باشد و نه نشانه های موجود. «فلمّا جاءهم بالبیّنات قالوا هذا سحرٌ مبین»


سوره 61. صف آیه 7

آیه
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ الْکَذِبَ وَهُوَ یُدْعَی إِلَی الْإِسْلاَمِ وَ اللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ

و من اظلم ممن افتری علی الله الکذب و هو یدعی الی الاسلام و الله لا یهدی القوم الظالمین

ترجمه

و کیست ستمکارتر از آن که بر خدا دروغ بست (و قرآن را سحر خواند)، در حالی که به اسلام دعوت می شود و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمی کند.
نکته ها
در قرآن، شانزده مرتبه کلمه «اظلم» به کار رفته که پانزده مورد آن مربوط به مسایل اعتقادی و فرهنگی است نظیر:
افتری علی الله «افتری علی اللّه» 9 مرتبه
کتم شهاده «کتم شهادة» 1 مرتبه
کذب بایات الله «کذّب بآیات اللّه» 2 مرتبه
منع مساجد الله «منع مساجد اللّه» 1 مرتبه
ذکر بایات ربه فاعرض عنها «ذکّر بآیات ربّه فاعرض عنها» 2 مرتبه
ظلم بر سه نوع است: ظلم به خود، ظلم به مردم و ظلم به مکتب و از این میان، ظلم به دین و مکتب، مهمّ ترین و بزرگ ترین نوع ظلم است.**تفسیر اطیب البیان.***
پیام ها پیام آیه 7
1- کسی که نه بشارت عیسی و نه معجزات پیامبر اسلام را می پذیرد و همه را یکسره سحر می داند، مرتکب بزرگ ترین افترا گردیده و ظالم ترین فرد است. «سحر مبین و من اظلم ممن افتری»
2- افترا به انبیای الهی، افترا بر خداست. آنان به پیامبرصلی الله علیه وآله گفتند: «سحر مبین»، خداوند عمل آنان را افترا بر خدا معرفی می کند.
3- افترا بر خدا و دین خدا، بدترین نوع افتراست. «و من اظلم ممن افتری علی اللّه»
4- بزرگ ترین ظلم، جلوگیری از رشد و معرفت و حق گرایی و عبادت مردم است. «من اظلم ممن افتری علی اللّه»
5 - بدترین نوع ظلم آن است که بر ظالم، اتمام حجّت شده باشد و او ظلم کند. «و من اظلم... و هو یدعی الی الاسلام»
6- نتیجه افترا بر خداوند، محرومیت از هدایت الهی است. «واللّه لایهدی القوم الظالمین»
7- هدایت و ضلالت به دست خداوند است، لیکن انسان زمینه های آن را با اختیار و اراده خود فراهم یا نابود می کند. «لایهدی القوم الظالمین»

سوره 61. صف آیه 8

آیه
یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُواْ نُورَ اللَّهِ بِأَفوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِّمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ

یریدون لیطفنوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو کره الکافرون

ترجمه

آنان تصمیم دارند که نور خدا را با دهان ها (و سخنان و افتراها)ی خود خاموش کنند، در حالی که خداوند کامل کننده نور خویش است، هرچند کافران ناخشنود باشند.

سوره 61. صف آیه 9

آیه
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِ ّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ

هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون

ترجمه

او کسی است که پیامبرش را همراه با هدایت و دین حق (به سوی مردم) فرستاد تا آن را بر همه ادیان غالب سازد، گرچه مشرکان آن را خوش نداشته باشند.
نکته ها
مشابه آیات هشتم و نهم این سوره، در آیات 32 و 33 سوره توبه آمده است.
دشمن برای خاموش کردن نور خداوند از راه های مختلفی استفاده می کند، از جمله:
- تهمت ارتجاع و کهنه گرایی می زنند. «اساطیر الاولین»**انعام، 25.***
- می گویند این سخنان خیال و پندار است. «اضغاث احلام»**انبیاء، 5.***
- سخنان پیامبر را دروغ و افترا می نامند. «ام یقولون افتراه»**احقاف، 8.***
- آیات وحی را سطحی و بی ارزش قلمداد می کنند. «لو نشاء لقلنا مثل هذا»**انفال، 31.***لو نشا لقلنا مثل هذا
- برای خداوند رقیب تراشی می کنند. «و جعلوا للّه انداداً»**ابراهیم، 30.***و جعلوا لله اندادا
- مردم را از شنیدن آیات الهی باز می دارند. «لاتسمعوا لهذا القرآن و الغوا فیه»**فصلت، 26.***
- به راه و مکتب مومنان طعنه می زنند و آنان را تحقیر می کنند. «و طعنوا فی دینکم»**توبه، 12.***
- دین خدا را مسخره می کنند. «اتخذوا دینکم هزواً و لعباً»**مائده، 57.***اتخذوا دینکم هزوا و لعبا
- سعی در تخریب مساجد و پایگاه های مکتب دارند. «سعی فی خرابها»**بقره، 114.***
- سعی در تحریف دین می نمایند. «یُحرّفون الکلم»**نساء، 46.***یحرفون الکلم
- گاهی در دین بدعت گذاری دارند. «و رهبانیة ابتدعوها»** حدید، 27.***و رهبانیه ابتدعوها
- گاهی حقایق دین را کتمان می کنند. «یکتمون ما أنزلنا من البیّنات»**بقره، 159.***یکتمون ما انزلنا من البینات
- دین خداوند را تجزیه می کنند. «افتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض»**بقره، 85.***افتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض
- حق و باطل را در هم می آمیزند. «ولاتلبسوا الحق بالباطل»**بقره، 42.***
- در دین خدا، غلوّ می کنند. «لاتغلوا فی دینکم»**مائده، 77.***
- با مسلمانان به جنگ وستیز برمی خیزند. «لایزالون یقاتلونکم حتّی یردّوکم عن دینکم»**بقره، 217.***لا یزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم
خداوند سه بار وعده پیروزی اسلام بر تمام ادیان را داده است:
«هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدین کلّه ولوکره المشرکون»**توبه، 33.***
«هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدین کلّه و کفی باللّه شهیداً»**فتح، 28.***
«هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی الدین کلّه ولو کره المشرکون»**صف، 9.***
و بدون شک خداوند وعده خود را عملی می کند. «و لن یخلف اللّه وعده»**روم، 6 ؛ حج، 47.***
در روایات بدون شک متواتر می خوانیم که پیروزی اسلام بر دیگر ادیان آسمانی، در زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام تحقّق خواهد یافت.
حضرت علی علیه السلام فرمود: «فو الّذی نفسی بیده حتی لاتبقی قریة الاّ و ینادی فیها بشهادة ان لا اله الاّ اللّه بکرةً و عشیاً»**تفاسیر مجمع البیان، کنزالدقائق و برهان.***

«فو الذی نفسی بیده حتی لاتبقی قریه الا و ینادی فیها بشهاده ان لا اله الا الله بکره و عشیا

به خداوندی که جانم در دست اوست، هیچ شهر و روستایی باقی نمی ماند مگر آن که هر صبح و شام صدای اذان و شهادتین در آن شنیده خواهد شد.

تاریخ اسلام، تحقق آیه هشتم را به اثبات رسانده است، زیرا با این که دشمن از طریقِ استهزا و اذیت و شکنجه، محاصره اقتصادی و اجتماعی، تحمیل جنگ ها، توطئه های داخلی منافقان، ایجاد تفرقه میان مسلمانان، به راه انداختن جنگ های صلیبی، ترویج فحشا و منکرات، استعمار نظامی و سیاسی لحظه ای کوتاهی نکرده، ولی اسلام روز به روز توسعه پیدا کرده است.

پیام ها پیام آیه 8 پیام آیه 9
1- دشمن دائماً در فکر خاموش کردن چراغ هدایت و نور خداست. «یریدون لیطفئوا نور اللّه»
2- قرآن نور الهی است. «لیطفئوا نور اللّه»
3- دین نور است، یعنی مایه ی شناخت، رشد، حرکت و گرمی است. «نور اللّه»
4- برنامه ها و تصمیمات دشمنان برای مقابله با حق، تلاشی مذبوحانه و بی ثمر است. «نور اللّه بافواههم»
کِی شود خورشید از پف منطمس
کی شود دریا ز پوز سگ نجس
مَهْ فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر طینت خود می طند
5 - مهم ترین وسیله دشمن برای مقابله با اسلام، تبلیغات است. «بافواههم» البتّه به سرانجام نمی رسد.
چراغی را که ایزد بر فروزد
هر آن کس پف کند ریشش بسوزد
6- اسلام، دین کامل و جاودان است. «واللّه متمّ نوره»
7- هیچ نوع مخالفتی مانع اراده الهی نیست، نه شرک «و لو کره المشرکون»**توبه، 33.***، و نه کفر. «ولو کره الکافرون»
8 - کفر و شرک، به طور یکسان از گسترش اسلام ناراضی هستند. «ولو کره الکافرون»، «و لو کره المشرکون»
9- رسولان با اراده الهی انتخاب می شوند، نه انتخاب و اراده مردم. «هو الّذی ارسل رسوله»
10- پیروزی اسلام به خاطر حقانیّت آن است. «بالهدی و دین الحق لیظهره»
11- آینده از آنِ اسلام است. «لیظهره علی الدین کلّه»
12- مکتب اسلام، امید آفرین است. «لیظهره علی الدین کلّه»
13- حاکمیّت و غلبه ای ارزش دارد که کامل و دائم باشد. «لیظهره علی الدین کلّه»
14- به جز اسلام، تمام ادیان تاریخ مصرف دارند و تنها اسلام مکتب جاودانی است. «لیظهره علی الدین کلّه»
15- عوامل پیروزی اسلام چند چیز است:
الف) اراده و امداد الهی، «هو الّذی»هو الذی
ب) رهبری معصوم و لایق، «رسوله»
ج) نیاز طبیعی جامعه، «بالهدی »
د) داشتن حقانیّت، «دین الحق»
ه) جامع و کامل بودن مکتب، «متم نوره»متم نوره


سوره 61. صف آیه 10

آیه
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ

یا ایها الذین امنوا هل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم

ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده اید! آیا شما را بر تجارتی که از عذاب دردناک(قیامت) نجاتتان دهد، راهنمایی کنم؟

سوره 61. صف آیه 11

آیه
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنفُسِکُمْ ذَ لِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ

تومنون بالله و رسوله و تجاهدون فی سبیل الله باموالکم و انفسکم ذلکم خیر لکم ان کنتم تعلمون

ترجمه
به خدا و رسولش ایمان آورید و با اموال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید که این برای شما بهتر است، اگر بدانید.

سوره 61. صف آیه 12

آیه
یَغْفِرْلَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَیُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَ مَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

یغفر لکم ذنوبکم و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار و مساکن طیبه فی جنات عدن ذلک الفوز العظیم

ترجمه

(در این صورت،) خداوند گناهان شما را می آمرزد و به باغ هایی که نهرها از زیر آنها جاری است و خانه های دل پسند در بهشت های جاودان واردتان می کند. این رستگاری بزرگی است.
نکته ها
در آیه قبل، غلبه دین اسلام بر سایر ادیان وعده داده شد، ولی تحقق این وعده سه شرط لازم دارد:
الف) قانون کامل و جهانی که همان قرآن است، نوری که خداوند آن را کامل کرده و هیچ کس قدرت خاموش کردنش را ندارد.
ب) وجود رهبر معصوم که حضرت مهدی، بقیّة اللّه و ذخیره الهی است.
ج) آمادگی مردم که در این آیه مطرح شده است.
این آیات، هم وزن آیه 111 سوره توبه است که می فرماید: «انّ اللّه اشتری من المؤمنین أنفسهم و أموالهم بانّ لهم الجنّة...»

ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه

در تجارت چند فرض وجود دارد:

1. تجارت بد: «بئسما اشتروا به أنفسهم»**بقره، 90.***بئسما اشتروا به انفسهم
2. تجارت بدون سود: «فما ربحت تجارتهم»**بقره، 16.***
3. تجارت کم سود: «متاع الدنیا قلیل»**نساء، 77.***
4. تجارت زیان بار: «انّ الخاسرین الّذین خسروا أنفسهم»**زمر، 15.***ان الخاسرین الذین خسروا انفسهم
5. تجارت بسیار زیان بار: «انّ الانسان لفی خُسر»**عصر، 2.***ان الانسان لفی خسر
6. تجارت رسوا: «الخسران المبین»**حج، 11.***
7. تجارت راکد: «تخشون کسادها»**توبه، 24.***
8. تجارت مستمرّ و بادوام: «تجارة لن تبور»**فاطر، 29.***تجاره لن تبور
9. تجارت نجات بخش: «تجارة تنجیکم»**صف، 10.***تجاره تنجیکم
10. تجارت سودآور: «تجارة مُربِحة»**نهج البلاغه، خطبه 193.***تجاره مربحه
حضرت علی علیه السلام می فرماید: قیمت شما بهشت است، پس خودتان را ارزان نفروشید: «لیس لانفسکم ثمنٌ الاّ الجنّة فلا تبیعوها الاّ بها»**بحار، ج 70، ص 132.***لیس لانفسکم ثمن الا الجنه فلا تبیعوها الا بها
دنیا، تجارت خانه اولیای الهی است: «الدنیا متجر اولیاء اللّه» «الدنیا متجر اولیا الله *نهج البلاغه، حکمت 131.*** جالب آن که حضرت علی علیه السلام این سخن را به کسی فرمود که از دنیا بدگویی می کرد.
در تجارت با خداوند، ما سرمایه را از خود او می گیریم و با قیمت گزاف به خودش می فروشیم.
در فرهنگ اسلام برای بسیاری از امور مادّی، مشابه معنوی نیز وجود دارد. برای مثال:
الف) خوراک مادّی: «کلوا من الطیبات»**مؤمنون، 51.***
خوراک معنوی: «فلینظر الانسان الی طعامه»**عبس، 24.*** که امام علیه السلام می فرمایند: «الی علمه»**رجال کشی، ج 4، ص 3.*** یعنی، ببیند چه می آموزد.
ب) لباس مادّی: «سرابیل تقیکم»**نحل، 81.***
لباس معنوی: «و لباس التقوی ذلک خیر»**اعراف، 26.***
ج) زینت مادّی: «خذوا زینتکم عند کل مسجد»**اعراف، 31.***
زینت معنوی: «حبّب الیکم الایمان و زیّنه فی قلوبکم»**حجرات، 7.***حبب الیکم الایمان و زینه فی قلوبکم
د) سفر مادّی: «و ان کنتم علی سفر»**بقره، 283.***
سفر معنوی: «انک کادح الی ربّک کدحاً»**انشقاق، 6.***انک کادح الی ربک کدحا
ه) رزق مادّی: «من الثّمرات رزقاً لکم»**بقره، 22.***من الثمرات رزقا لکم
رزق معنوی: «وارزقنی حج بیتک الحرام»**دعای ماه رمضان.***
و) شیرینی مادّی: «حلاوة الدنیا»**نهج البلاغه، حکمت 251.***حلاوه الدنیا
شیرینی معنوی: «حلاوة الایمان حلاوه الایمان»**بحار، ج 87، ص 201.***، «حلاوة وُدّک حلاوه ودک »**بحار، ج 90، ص 147.***
ز) پاداش مادّی: «جنات تجری من تحتها الانهار...»**بقره، 25. (27 بار در قرآن آمده است).***
پاداش معنوی: «و رضوان من اللّه اکبر»**توبه، 72.*** و رضوان من الله اکبر
ح) پدر مادّی: «و والد و ما ولد»**بلد، 3.***
پدر معنوی: «أنا و علیٌ ابوا هذه الامّة»**بحار، ج 36، ص 11.***انا و علی ابوا هذه الامه
ط) هجرت مادّی: «و هاجروا»**انفال، 72.***
هجرت معنوی: «و الرّجز فاهجر»**مدّثر، 5.*** و الرجز فاهجر
در حدیث می خوانیم که علی علیه السلام فرمود: «أنا التّجارة المربحة المنجیة من العذاب الالیم التّی دلّ اللّه علیها فی کتابه فقال «هل أدلّکم علی تجارةٍ...»»**انا التجاره المربحه المنجیه من العذاب الالیم التی دل الله علیها فی کتابه فقال «هل ادلکم علی تجاره .. تفسیر کنز الدقائق.*** من همان تجارت پرسودی هستم که باعث نجات از عذاب الیم است همان که خداوند در قرآن به آن اشاره کرده است.

پیام ها پیام آیه 10 پیام آیه 11 پیام آیه 12
1- مردم را با عنوان و لقب ایمانی آنها مخاطب قرار دهیم. «یا أیّها الّذین آمنوا»
2- باید ابتدا در مردم آمادگی ایجاد کنیم و یکی از راه های آن، طرح سؤال است. «هل أدلّکم»
3- تجارت، نیاز به راهنما دارد. «هل أدلّکم علی تجارة»
4- تجارت معنوی برای همه قابل درک نیست، فقط مومنان به خدا این معنا را درک می کنند. «یا أیّها الّذین آمنوا هل أدلّکم...»
5 - انسان فطرتاً به دنبال سود است، آن هم سودی ثابت و پایدار. «هل أدلّکم علی تجارة تنجیکم»
6- سود واقعی، نجات از قهر الهی است. «تجارة تنجیکم من عذاب الیم»
7- دفع خطر، مهم تر از جلب منفعت است. «تجارة تنجیکم من عذاب الیم»
8 - تجارت، تنها در امور دنیوی نیست. «تجارة... تؤمنون باللّه »
9- پیروی از پیامبران، تجارت پر سود است. «تجارةٍ... تؤمنون باللّه و رسوله»
10- ایمان، درجات مختلفی دارد. «یا أیّها الّذین آمنوا... تؤمنون»
11- در تبلیغ دین، از عناوین و موضوعات مورد توجّه مردم باید استفاده کرد. موضوع تجارت و کسب درآمد مورد نظر همه است، لذا ایمان به خدا، به عنوان یک تجارت پر سود مطرح می شود. «تجارةٍ... تؤمنون باللّه و رسوله»
12- ایمان، تنها باور قلبی نیست، تلاش و جهاد لازم دارد. «تؤمنون... تجاهدون»
13- ایمان به خدا همراه با ایمان به رسول است و جهاد با مال همراه با جهاد با جان. «تؤمنون... تجاهدون...»
14- ایمان و جهاد موسمی و فصلی و مقطعی کارساز نیست، تداوم لازم دارد. «تؤمنون... تجاهدون...» (فعل مضارع نشانه دوام و استمرار است.)
15- ایمان سطحی سرچشمه ی کارهای مهم نمی شود، ایمان کامل لازم است.
«یا أیّها الّذین آمنوا... تؤمنون... تجاهدون»
16- ایمان بر عمل مقدّم است. «تؤمنون... تجاهدون»
17- حفظ دین، برتر از حفظ مال و جان است و باید برای حفظ دین، از مال و جان گذشت. «تجاهدون فی سبیل اللّه باموالکم و أنفسکم»
18- جهاد از هیچ فردی برداشته نمی شود، گاهی با مال، گاهی با جان و گاهی با مال و جان باید جهاد کرد. «تجاهدون... باموالکم و أنفسکم»
19- در دستورات، از کار سبک تر شروع کنیم تا به کارهای سنگین تر برسیم. (جهاد با مال قبل از جهاد با جان آمده است). «باموالکم و أنفسکم»
20- ارزش کارها به اخلاص است. «فی سبیل اللّه»
21- چه بسا تلخی ها که به نفع ما باشد ولی ما ندانیم. «تجاهدون... خیر لکم»
22- انسان فطرتاً به دنبال خیر و سعادت است و خداوند وعده رسیدن به آن را داده است. «ذلکم خیر لکم»
23- بهشت را به بها دهند نه بهانه. «تؤمنون... تجاهدون... یدخلکم جنّات»
24- عمل کامل، پاداش کامل را در پی دارد. (در این آیات، مسئله ایمان به خدا و رسول و جهاد با مال و جان از یک سو و مغفرت همه گناهان و ورود در بهشت و فوز بزرگ از سوی دیگر مطرح شده است.) «یغفر لکم... جنّات... مساکن... ذلک الفوز العظیم»
25- دریافت الطاف الهی، به پاک بودن و پاک شدن نیاز دارد. (اوّل مغفرت، بعد بهشت و رستگاری بزرگ). «یغفر لکم... یدخلکم... ذلک الفوز العظیم»
26- انسان در میان عذاب الیم و فوز عظیم قرار دارد که با معامله ای با خدا، از عذاب رها می شود و به فوز می رسد.«تنجیکم من عذاب الیم... ذلک الفوز العظیم»


سوره 61. صف آیه 13

آیه
وَ أُخْرَی تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ

و اخری تحبونها نصر من الله و فتح قریب و بشر المومنین

ترجمه

و نعمت دیگری که آن را دوست دارید، یاری و نصرت از جانب خداوند و پیروزی نزدیک است و (ای پیامبر!) مومنان را بشارت ده.
نکته ها
ورود به بهشت و مغفرت الهی، مصداق نجات از عذاب الهی است ولی چون نصرت و فتح الهی لطف دیگری است، خداوند آن را جداگانه بیان فرموده است.
پیام ها پیام آیه 13
1- تمام پاداش ها در آخرت نیست، بخشی از آنها در دنیاست. «واُخری تحبّونها...»و اخری تحبونها
2- پاداش باید مورد علاقه ی تشویق شونده باشد. «تحبّونها» تحبونها
3- رزمندگان مخلص به یکی از دو نیکی می رسند، اگر شهید شوند: «یدخلکم جنات...» (که در آیه قبل بود) و اگر پیروز شوند: «نصر من الله و فتح قریب»
4- پیروزی را از خدا بدانید، نه از تجهیزات و تجربه و تخصص. «نصرٌ من اللّه» نصر من الله
5 - امید به آینده روشن، وسیله ی دلگرمی رزمندگان است. «نصرٌ، فتح» نصر فتح
6- خداوند به وعده های خود عمل می کند:
در اینجا: «نصر من اللّه» و در جای دیگر: «اذا جاء نصر اللّه و الفتح »**نصر، 1.***اذا جا نصر الله و الفتح
در اینجا: «فتح قریب» و در جای دیگر: «انّا فتحنا لک فتحاً مبیناً»**فتح، 1.***انا فتحنا لک فتحا مبینا
7- برای تشویق رزمندگان به گذشتن از مال و جان، از اهرم بشارت استفاده کنید. «و بشّر المؤمنین» و بشر المومنین

سوره 61. صف آیه 14

آیه
یَآ أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ أَنصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ فَآمَنَت طَّآئِفَةٌ مِّن بَنِی إِسْرَآءِیلَ وَکَفَرَت طَّآئِفَةٌ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُواْ ظَاهِرِینَ

یا ایها الذین امنوا کونوا انصار الله کما قال عیسی ابن مریم للحواریین من انصاری الی الله قال الحواریون نحن انصار الله فامنت طائفه من بنی اسرائیل و کفرت طائفه فایدنا الذین امنوا علی عدوهم فاصبحوا ظاهرین

ترجمه

ای کسانی که ایمان آورده اید! یاوران (دین) خدا باشید، همان گونه که عیسی بن مریم به حواریون گفت: یاوران من در راه خدا چه کسانی هستند؟ حواریون گفتند: ما یاوران (دین) خدا هستیم، پس گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کافر شدند، پس کسانی را که ایمان آوردند، بر دشمنشان یاری دادیم تا (بر آنان غلبه کرده و) پیروز شدند.
نکته ها
حواریون «حواریّون» به یاران خاص حضرت عیسی گفته می شود که دوازده نفر بودند و نامشان در انجیل های کنونی ذکر شده است.**تفسیر نمونه.*** ریشه ی این کلمه از «حور» به معنای شستن و سفید کردن است و به خاطر پوشیدن لباس های سفید و داشتن قلب های پاک و یا این که هم خود باطنی پاک داشتند و هم دیگران را دعوت به پاکی می کردند، این واژه درباره ی آنان بکار رفته است.
امام صادق علیه السلام فرمود: شیعیان ما حواریون ما هستند، حواریون عیسی علیه السلام او را در برابر دشمنان و یهود یاری نکردند، ولی شیعیان، ما را یاری می کنند و در راه ما شهید یا شکنجه و تبعید می شوند. خداوند در برابر این همه سختی که به خاطر ما می کشند، پاداش نیکو به آنان عطا کند. «ینصروننا و یقاتلون دوننا و یحرقون و یعذبون و یشردون فی البلاد جزاهم الله عنا خیرا»**تفسیر کنز الدقائق.***
نقل موارد مشابه در پذیرفتن دعوت و انجام عمل اثر دارد. همان گونه که عیسی یاورانی داشت، «کما قال عیسی...» و همان گونه که بر دیگران روزه واجب شد. «کما کتب علی الّذین من قبلکم»**بقره، 183.***
کما کتب علی الذین من قبلکم
پیام ها پیام آیه 14
1- مومن باید گام به گام رشد کند، در آیات قبل دعوت به تجارت با خدا بود، در این آیه رسماً به انصار اللّه بودن دعوت می کند، «کونوا أنصار اللّه» (یعنی برای همیشه بر نصرت قانون و اولیای الهی پایدار باشید).
2- خداوند نیازی به نصرتِ ما ندارد، زیرا همه ی نصرت ها و پیروزی ها از اوست. «نصر من اللّه» ولی انصار خدا بودن، برای ما افتخار است.
«کونوا أنصار اللّه»
3- انبیای الهی مردم را برای خدا می خواهند، نه برای خود و یا گروه و حزب خود. «مَن أنصاری الی اللّه»
4- پیامبران برای غلبه بر دشمن، مسیرهای عادّی و طبیعی را طی می کردند و از اسباب ظاهری و نیروهای مردمی استفاده می کردند. «مَن أنصاری الی اللّه»
5 - رهبر باید ارزیابی دقیقی از یاران خود داشته باشد. «مَن أنصاری الی اللّه»
6- اقرار گرفتن از یاران، نوعی تجدید بیعت و اعلام وفاداری است.
«مَن أنصاری... قال الحواریون نحن أنصار اللّه»
7- دعوت رهبران دینی را پاسخ دهیم. «مَن أنصاری... نحن أنصار اللّه»
8 - انسان مختار است که دعوت انبیا را بپذیرد و سعادتمند شود و یا آن را رد کند و بدبخت شود. «فآمنت طائفةٌ... و کفرت طائفة»
9- معمولاً همه مردم به یک پیامبر ایمان نیاورده اند، بلکه بعضی کفر می ورزیدند و بعضی ایمان می آوردند، ما نیز نباید انتظار ایمان آوردن همه مردم را داشته باشیم. «فآمنت طائفةٌ... و کفرت طائفة»
10- داشتن ایمان، رمز دریافت تأییدات الهی است. «فآمنت... فایّدنا...»
11- حضرت عیسی علیه السلام، هم خودش مورد تأیید خداوند بود، «و أیّدناه بروح القدس»**بقره، 78.*** و هم یاران خاص آن حضرت. «فایّدنا الّذین آمنوا علی عدوّهم فاصبحوا ظاهرین»
12- خداوند همان گونه که پیامبرش را تأیید و یاری می کند، «و أیّدناه بروح القدس» پیروانش را نیز یاری می کند. «فایّدنا الّذین آمنوا»

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.