refreshing

به یاد زنده یاد "مرغ طوفان"

refreshing

به یاد زنده یاد "مرغ طوفان"

پیام آگاهی به مردم

آگاهی مسئولان محترم عالی قضایی کشور ازاتفاقی نامیمون درحمایت از تولیدکنندگان

قدرت الله بابایی

ضمن عرض ادب واحترام وتبریک سال نو مختصرا عرض کنم که 22سال پیش براساس سیاستهای اعلامی مبنی برحمایت ازتولیدکنندگان درشهرکرمانشاه اقدام به سرمایه گذاری واحداث اولین واحدتولیدروکش چوب وتخته سه لایی با50نفرکارگروکارمند دراستان کرمانشاه که رتبه اول بیکاری کشوررادرکارنامه خودداشت وداردنمودم وطبق برنامه زمانبندی درسال76باحضور مسئولین استان به بهره برداری رساندم بااین امیدکه باسرمایه گذاری مشروع وکسب روزی حلال وایجاد اشتقال پایدارسهمی دررونق شهروکشورعزیزم داشته باشم ولی درعمل باسدی به نام مدیر متخلف بانک عامل{بانک ملت}ومشاوراستانداروقت کرمانشاه که بطورکاملاهماهنگ درسددابتدا تعطیلی وسپس تصاحب کارخانه ام برنامه ریزی وتوافق کرده بودند بطوریکه باارایه گزارشات خلاف واقع به کمیته برنامه ریزی استان مراحل اهداف شیطانی خودرا عملی میکردند وزمانی که اقدام به اعتراض نمودم بهانه های واهی درست کردند ومرا مدت 18ماه توسط مشاور استاندارروانه زندانم کردندوهمسروفرزند خردسالم رابارعب ووحشت ازشهرفراری دادنددرخصوص اثبات عرایضم نهادهای رسمی کشور ضمن اعزام بازرسین خودبه استان باصدور کزارشات جداگانه برظلمی که برمن وکارکنانم وخانواده ام توسط نامبردگان به ماتحمیل شده بودصحه گذاشتند باتکیه برخدای قادر وهمین گزارشات برعلیه بانک ملت درسال83اقامه دعوی کردم پس از5سال رسیدگی طولانی قضایی حکم محکومیت قطعی بانک ملت که عامل تعطیلی وفروپاشی کارخانه بود توسط اقای الهیار ملکشاهی ریاست وقت دادگستری کرمانشاه صادر وحتی بخش کوچکی از خسارات ناشی از توقف تولید محاسبه ودر رای صادر منظور گردید لیکن بخش عمده خسارت به جهت تعلل بانک خاطی در امرکارشناسی درهمین مرحله ازرسیدگی مسکوت میماند درسال88پرونده به درخواست بانک وگزارشی که توسط حوزه نظارت قضایی ودرراستای تبره بانک تهیه وتنظیم شده بود به دیوان محترم عالی کشور ارسال میشود که این دیوان درسال90 نه تنها برتمامی تخلفات بانک ومشاور ومعاون استاندار صحه میگذارد بلکه شعبه رسیدگی کننده رامکلف به ان بخش از خسارات میکند که مسکوت مانده بود در واقع ایه شریفه ومکروومکرالله تجلی میکند در ادامه رسیدگی پرونده مجددا در اختیار تیم قضایی قرار میگیرد گه گزارش ارسالیشان به دیوان عالی ردشده بود با این بدبیاری که دادگستری کرمانشاه اقای ملکشاهی راهم در اختیار ندارد ودرادامه اقایان پس از محاسبه خسارات با این استدلال که بانک خاطی شریک کارخانه بوده واز منافع تولید هم سهم میبرد 74درصد از منافع خالص تولید را به بانک خاطی تخصیص میدهند که اتفاقی عجیب در برخورد بامقصرین تعطیلی یک کارخانه محسوب میشود ودر ادامه وهمزمان دادگاه دیگری ضمن نقض رای بدوی تمام عرصه وعیان را متعلق به این بانک مقصر میدانند که سابقا تعدی وتفریط ونقض قرارداد ازسوی ان احراز گردیده بود در واقع بانک خاطی هم با فروش عرصه وعیان کارخانه به تمام اهدافی که درقراردادپیش بینی کرده میرسد وهم از منافع تولید منتفع میشود واین در حالی است که ریاست محترم قوه قضاییه در پذیرش اعاده دادرسی تکلیف رابر اقایان در کرمانشاه مشخص کرده بودند این اتفاق نامیمون موجب شده است که حقیر علیرغم در دست داشتن احکام قطعی محکومیت بانک ملت خاطی از سال90 تاکنون توسط اقایان در کرمانشاه در بلاتکلیفی وسرگردانی بسر میبریم حال این سوال از شما عزیزان دارم که ایا با این نحوه احقاق حق حاضرید به دستگاه قضایی کشور اعتماد کرده ودر عرصه تولید گام بردارید ؟ایا این خروجی واین نحوه رسیدگی منافات یاسیاستهای اعلامی مقام معظم رهبری دام ظله العالی وریاست محترم قوه قضاییه مبنی بر حمایت از تولید کنندگان وبرخورد با خاطیان تعطیلی واحدهای تولیدی ندارد؟ امیدوارم شما عزیزان با انعکاس موضوع نگرانی پیش امده برای تمام تولید کنندگان را برطرف سازید در خاتمه هم شما عزیزان را مطلع کنم که دفتر حضرت آقا ودفتر اقای مکارم شیرازی اعلام داشته اند که منافع تولید تعلقی به بانک ندارد وسازمان صنایع استان هم نسبت به بی حقی بانک از منافع تولید اعلم نظرکرده اند که متاسفانه اقایان در دادگستری کرمانشاه اهمیتی به این استعلامات نداده ونمیدهند سپاسگزارم

امر به معروف و نهی از منکر


کدام یک از موارد امر به معروف و نهی از منکر نیست؟


2 حضرت امام محمد باقر(ع) کدام یک از موارد را برای اقامه امر به معروف و نهی از منکر می دانند؟


3 در قران کریم امر به معروف و نهی از منکر در کنار کدام ویژگی ها ذکر شده است؟


4 طبق فرموده پیامبر اسلام (ص) کدام ویژگی از موارد ترک امر به معروف و نهی از منکر می باشد؟


5 حضرت امام علی(ع) چه عبارتی را در فضیلت امر به معروف و نهی از منکر بیان کردند؟


6 چه ویژگی برای فریضه امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه عقل وجود دارد؟


7 چند نوع معروف وجود دارد؟


8 نهی از منکری که ضربه ی جبران ناپذیری به انسان و جامعه بزند چه حکمی دارد؟


9 نهی از منکری که کمتر و در اصطلاح مکروه باشد چه حکمی دارد؟


10 حکم امر به معروفی که نیکی است و شرط لازم و ضروری برای رسیدن انسان به کمال است کدام مورد میباشد؟


11 بهترین راه امر به معروف و نهی از منکر کدام گزینه است؟


12 مصادیق معروف در جامعه چند دسته هستند؟


13 اقسام معروف قضایی و نظامی چیست؟


14 معروفهای اداری شامل کدام گزینه می شود؟


15 مصادیق منکر چند دسته هستند؟


16 ایجاد زمینه نفوذ دشمن از کدام مصادیق منکر است؟


17 امر به معروف و نهی از منکر چه حکمی دارد؟


18 چند شرط برای وجوب امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد؟


19 از جمله وجوب امر به معروف و نهی از منکر کدام است؟


20 انواع علم برای آمر به معروف و ناهی از منکر چیست؟


      د) شناخت معروف و منکر،شناساندن معروف و منکر به شخصی که فعل را انجام می دهد


وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ أُولئِکَ هُم  الْمُفْلِحُون

و باید از شما گروهی باشند که  (مردم را  ) به سوی کار خیر دعوت نمایند و به کار نیک امر کنند و از کار زشت 

. و آنهایند که رستگارند ، بازدارند

بدون شک هیچ مکتب و آیینی به اندازهی اسلام برای فریضهی امر به معروف و نهی از منکر، اهمیت ویژه قائل   اقتصادی، فرهنگی و ، مذهبی، نیست تا جایی که امر به معروف و نهی از منکر را زیر بنای عرصههای اجتماعی سیاسی میداند .اسلام این دو حکم بزرگ الهی را در ردیف واجبات قرار میدهد و بر مسلمانان فرض میداند که با تشکیل هستههای اجرایی در راستای پیاده کردن این عمل زیر بنایی و سازنده در جامعه از هیچ کوششی دریغ نورزند و نگذارند که گرد و غبار فراموشی بر چهره ی آن بنشیند

بیگمان انسان از ابتدای آفرینش همواره به دنبال مدینهای فاضله بوده، راههای ناشناخته و دشوار را آزموده و برای رسیدن به آن دست به تلاشهایی زده است که زاییده نیازهای فطری اوست .در نظامهای سیاسی جهان، عدهای خاص مأمور اجرای قوانین بوده و بر چگونگی اجرای آن نظارت داشتهاند، اما در نظام سیاسی اسلام، علاوه بر برگزیدگان جامعه و نظارت آنان، هر فرد مسلمانی وظیفه دارد به انجام قوانین اسلامی پایبندی نشان داده و نسبتبه تمام طبقات جامعه، احساس مسئولیت داشته باشد

از این رو مرکز بسیج قوه قضاییه بر حسب وظیفه ذاتی خود در احیای امر به معروف و نهی از منکر که متولی تشکیل و نظارت بر ضابطین عام و خاص در جامعه است و بر حسب فرمایشات مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله امام   فرمودند: (...اعتلای فرهنگ، سلامت محیط اخلاقی، سلامت محیط 94 خامنه ای (مدظلهالعالی) که در ابتدای سال خانوادگی، تکثیر نسل و تربیت نسل جوان آمادهی برای اعتلای کشور، رونق دادن به اقتصاد و تولید، همگانی کردن اخلاق اسلامی، گسترش علم و فنّاوری، استقرار عدالت قضائی و عدالت اقتصادی، مجاهدت برای اقتدار ملّت ایران و ورای آن و فراتر از آن، اقتدار امّت اسلامی و تلاش و مجاهدت برای وحدت اسلامی؛ مهمترین معروفها اینها است و همه موظّفند در راه این معروفها تلاش کنند؛ امر کنند.)، دوره آموزشی با عنوان امر به معروف و نهی از منکر را با همکاری ریاست محترم سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی کشور و پژوهشگاه امر به معروف و نهی از منکر به صورت مجازی برای قضات محترم و کارکنان شریف عضو بسیج قوه قضاییه در سراسر کشور برگزار مینماید تا با مطالعه این کتابچه آشنایی بیشتری با مراحل و فلسفه امر به معروف و نهی از منکر در بدنه قوهقضاییه ایجاد شود تا شاهد رونق بیش از پیش این فریضه الهی در جامعه باشیم.

 

درس اول مفهومشناسی، چرایی و اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر

تعریف امر به معروف و نهی از منکر

شناخت ماهیت و حقیقت امر به معروف و نهی از منکر، اولین گام در راستای انجام این دو وظیفه بزرگ است. از این رو لازم است نخست این واژگان را تعریف نماییم و بدانیم معروف چیست و چگونه به آن امر کنیم و نیز منکر چیست و چگونه از آن نهی کنیم؟ هرچند واژه های امر، نهی، معروف و منکر واژگانی عرفی هستند و حدود معنای آنها روشن است، ولی در اصطلاح شرع برای آنها حدودی مشخص شده و فقهای بزرگ اسلام در کتاب امر به معروف و نهی از منکر آن را تبیین نموده اند. واژه امر: امر به معنای مطالبه و برانگیختن به چیزی است، که جمع آن اوامر است در عنوان امر به معروف و نهی از منکر همین طلب و خواستن مورد نظر است. بنابراین منظور از امر یعنی طلب و خواستن چیزی خواه با اظهار قلبی همراه باشد یا با زبان و گفتار یا با عمل و رفتار. واژه معروف و منکر: لغویان، معروف را به شناخته شده و منکر را به ناشناخته معنا کرده اند، ولى در تعریف اصطلاحى امر به معروف و نهى از منکر در منابع اسلامى، تعبیرهاى گوناگونى آمده است که از مجموع این تعاریف استفاده مىشود که امر به معروف، به معناى فرمان دادن به هر کارى است که عقل و شرع آن کار را خوب بداند و نهى از  از آنجا که لازم منکر، به معناى بازداشتن و نهى کردن از هر کارى است که عقل یا شرع آن کار را بد بداند؛ نیست امر و نهى به صورت زبانى باشد، به هر اقدام و کوششى که به منظور اثر گذاردن در دیگرى انجام میشود،  به گونه ای که او را به کار واجب وا داشته یا از حرام بازدارد، امر به معروف و نهى از منکر گفته مىشود. امر به معروف و نهى از منکر اصطلاحى، در محدوده جامعه اسلامى است؛ یعنى وظیفه ای است که مسلمانان و مؤمنان درباره یکدیگر ایفا میکنند. بنابر این، دعوت کفار به اسلام و ایمان و نهى آنان از کفر و شرک، گرچه واجب است، ولى از مصادیق امر به معروف و نهى از منکر برشمرده نمیشود.

همچنین امر به معروف و نهى از منکر در صورتى است که تارک معروف و مرتکب منکر بداند کارى را که ترک کرده واجب است و کارى را که انجام می دهد حرام است؛ از این رو، آگاهى دادن و شناساندن معروف و منکر به کسى که آنها را نمیشناسد ـ که در اصطلاح به آن ارشاد جاهل میگویند ـ از مصادیق امر به معروف و نهى از  ولى با همان ملاک وجوب امر به معروف و نهى از منکر یعنی هدایت مردم و ایجاد جامعه ای منکر نمیباشد؛ خداجوى و سالم، تعلیم جاهل هم واجب شده و از همین رو، در برخى روایات بر آموزش جاهل نیز امر به معروف و  »إِنّما یُؤمَرُ بالمَعروفِ وَ یُنهى عَن المنَکرِ مُؤمِنٌ فیَتَّعِظ أَو جاهِلٌ فیَتَعلَّمَ.« نهى از منکر اطلاق شده است. چرایی امر به معروف و نهی از منکر امر به معروف و نهی از منکر، ریشه در فطرت، قرآن، سنت نبوی و عقل و اندیشه بشری دارد. در مکتب اسلام سالمسازی محیط از طریق امر به معروف (امر و فراهم آوردن تسهیلات برای رفتارهای تکاملی) و نهی از منکر (نهی و کنترل رفتارهای سقوطدهنده) به عنوان یک امر واجب و عبادتی در ردیف نماز و روزه و سایر عبادات مطرح   گردیده و آن را به عنوان روش پیامبران و افراد صالح معرفی کرده اند. خداوند وضع هیچ قومی را تا خود آنان تغییری در وضع خود بوجود نیاورند تغییر «در قرآن کریم آمده است:  همچنین انسانهایی که در سالم سازی محیط از طریق امر به معروف و نهی از منکر مشارکت » نمیدهد. در آیاتی نیز حرکت در مسیر  نمیجویند مورد توبیخ خداوند قرار گرفته اند و به آنان وعده آتش داده شده است. چرا در قرون قبل از شما جز گروه « سالم سازی محیط را از اختصاصات انسانهای رشد یافته میداند و میفرماید: اندکی را که نجات داده بودیم، مردمی با عقل و ایمان وجود نداشتند که خلق را از فساد و اعمال زشت بر روی  » زمین نهی نمایند. نقش هر فرد در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسئولیتهای اجتماعی داشته باشد ایجاب میکند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق میافتد و نسبت به منکرات بیتفاوت نباشد. نام این نظارت و کنترل مردمی در اسلام به عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده که از فروع دین و  که سرچشمه مبارزات  واجبات عبادی و از مهمترین مبانی سیاسی دین اسلام به علیه ظلم میباشد، با این هدف صورت گرفته و به این ترتیب امر به معروف و نهی از منکر عملی است که دیگران    را به سوی اطاعت اوامر الهی و ترک معصیت فرا میخواند. میفرماید: همان طوری که هر شخص و هر فردی موظف است که خودش را اصلاح کند، موظف امام خمینی  است دیگران را هم اصلاح کند. اصل امر به معروف و نهی از منکر برای همین است که جامعه را اصلاح کند. امر به معروف و نهی از منکر از اموری است که بر همه واجب است. همان طور که خودمان را حفظ میکنیم و   خارج میکنیم از ظلمت به نور، مکلف هستیم دیگران را هم همین طور دعوت کنیم. در حقیقت امر به معروف و نهی از منکر را میتوان نوعی روان درمانی هدایتی تلقی کرد که در بُعد وسیعی انجام   میفرماید: میشود و به این ترتیب موجبات تغییر و اصلاح اساسی در جامعه بوجود می آید. از این رو امام باقر انَّ الاَمرَ بالمَعروفِ وَ النَّهیَ َعن المنکرِ سَبیلُ الانبیاءِ وَ مَنهَج الصُلَحاء وَ فریضةٌ بِها تُقام الفرائضُ وَ تَأمنُ المذاهبُ وَ  تَحِلَّ المکاسبَ و تُرَّد المظالُم و تُعمرُ الارُض و یُنتصفُ مَن الاعداءِ وَ یستقیمُ الامرُ. امر به معروف و نهی از منکر راه انبیای الهی و شیوه صالحان و واجب و وظیفه ای است که به برکت آن سایر واجبات برپا، راهها امن، کسب و تجارت حلال، ظلم و تجاوز دفع، زمین آباد، از دشمنان انتقام گرفته میشود و همه کارها سامان میپذیرد. بنابر این امر به معروف و نهی از منکر از ارکان اساسی اسلام و ضامن برپا داشتن همه فرایض اسلامی است. این واجب باید در جامعه احیا شود و هر فردی از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکی و برچیده شدن زشتی و گمراهی و فساد، مسئول احساس کند. در اجراى این فریضه، بین زن و مرد تفاوتى نیست و هر دو گروه، در این راستا وظیفه و مسئولیت دارند، زیرا ما هنوز تا رسیدن به یک جامعه کاملاً اسلامی که نیکبختی دنیا و آخرت مردم را به طور کامل تأمین کند و تباهی و کجروی و ظلم و انحطاط را ریشه کن سازد، فاصله بسیاری داریم و این فاصله باید با همت مردم و تلاش مسئولان پیموده شود. اهمّیت امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن قرآن کریم به بیانهای مختلف به اهمیت این دو فریضه الهی اشاره نموده تا جایی که اولین آمر به معروف را خود اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ وَ ایتآئِ ذِیالقُربی وَ یَنهی عَن « ذات مقدّس پروردگار معرفی میکند و میفرماید:  به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان 5 الفَحشآءِ َو المُنکَر وَ البَغی َیعِظکُمْ لَعَّلکُمْ شمار میرود

فرمان میدهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی میکند. شما را اندرز میدهد تا متذکر [این حقیقت] شوید [که یعنی خدا آمر به معروف و ناهی از منکر است؛ و نیز وجود  » فرمانهای الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] یَأمُرُهُم بِالمَعروفِ َو « را از برترین آمران به معروف و ناهیان از منکر میداند و میفرماید: مقدس پیامبر اسلام ؛ و در جای دیگر تمام مومنین و مومنات در هر نقطهای از جهان اسلام را آمران به معروف »ینهاهُم عَنِ المُنَکر وَ الْمُؤْمِنُوَن وَ الْمؤْمِنَاتُ بَعْضُهُم أَوْلِیَاُء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوِف وَ یَنْهوْنَ َعنِ الْمُنْکَر وَ یُقِیمُوَن الصَّلاَةَ َو « میداند: مردان و زنان با ایمان دوست و یار  یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ ُیطِیعُونَ الَّلهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ِإنَّ اللَّهَ عَزیٌز حَکِیٌم؛ یکدیگرند؛ همواره به کارهای نیک و شایسته فرمان میدهند و از کارهای زشت و ناپسند بازمیدارند و نماز را برپا میکنند و زکات میپردازند و از خدا و پیامبرش اطاعت مینمایند؛ یقینا خدا آنان را مورد رحمت قرار میدهد؛ زیرا  »خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است. و نیز در آیاتی دیگر به صراحت به اهمیت این دو واجب الهی اشاره نموده است که جهت اختصار به چند نمونه اشاره میشود.  الف. وَلْتَکُن مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُوَن إِلَى الْخَیْر وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَن الْمُنْکَر وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ و باید از میان شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و اینان رستگارانند. امر است و و وجوب را میرساند و در این آیه توضیحی است مبنی بر اینکه رستگاری  »ولتکن«در آیه فوق کلمه وَ أُولئِک  هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ و رستگاری «منوط بر انجام این واجب است، زیرا به طور حصر بیان کرده و فرموده است:  » از آن کسانی خواهد بود که امر به معروف کرده اند. ب. یَا بُنَیَّ َأقِمِ الصَّلاَةَ وَأْمُرْ بِاْلمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَن الْمُنْکَر  وَ اصْبرْ عَلَى َما أَصَابَکَ إِّن ذلِکَ مِن عَزْمِ الْأُمُورِ؛ ای فرزندم! نماز به پا دار و امر به معروف و نهی از منکر کن، و در این کار هر آزاری ببینی، صبر کن که این صبر نشانه عزم ثابت است.  ج. کُنْتُمْ خَیْر أُمَّةٍ أُخرِجَتْ لِلَّناسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِالَّلهِ... . شما بهترین امتی هستید که پدیدار شدید، چونکه امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید.

از این آیه و آیات دیگر، فضیلت و عظمت امر به معروف و نهی از منکر استفاده میشود، زیرا بیانگر آن است که امت اسلام بدین وسیله بهترین امت هستند.  اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در بیان معصومین  ذکر شده که به چند نمونه اکتفا میشود:  و ائمه هدی در این زمینه روایات فراوانی از پیامبر اکرم  در بیان اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر میفرماید: پیامبر خدا امتم همواره در خیر و نیکی خواهند بود، مادامی که امر به معروف و نهی از منکر و تعاون بر نیکی کنند؛ ولی اگر چنین نکنند، برکات از آنها گرفته، بعضی از آنها بر بعضی دیگر مسلط میشوند؛ در حالی که نه در زمین و نه در  آسمان یار و یاوری ندارند. بزرگترین آمران به معروف و ناهیان از منکرند؛ در زیارت آنان در اهمیت این واجب الهی همین بس که ائمّه » اَشهَدُ اَنَّکَ قَد َاقَمتَ الصَّلاةَ وَ آتَیتَ الزَّکاةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المُنکَر. « میخوانیم: تمام اعمال نیک و حتی جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف « در اهمیت این موضوع میفرماید: امیر بیان علی ایشان در بیانی دیگر میفرماید: هدف دین، امر » و نهی از منکر، همچون قطرهای در مقابل دریایی پهناور است. به معروف و نهی از منکر و برپا شدن حدود الهی است. نیز میفرماید: امر به معروف و نهی از منکر راه پیامبران و روش صالحان است. فریضه بزرگی که به سبب امام باقر آن فرائض برپا، راهها امن، زمین آباد، کسبها حلال و مظالم (به صاحبانش) بازگردانده، حقّ از دشمنان گرفته شود  و امر (حکومت) تحکیم یابد. با بیانی بسیار رسا و شیوا، عظمت و اهمیت امر به معروف و نهی از منکر را یادآور شده و در این روایت، امام باقر پاره ای از آثار و برکات آن را برای معاش و معاد مردم برشمرده است. در واقع، اگر به این دو فرمان الهی به درستی عمل شود، بقیه واجبات هم محقق میشود و نه تنها امر آخرت مردم تنظیم میشود بلکه امور دنیای آنان نیز اصلاح میگردد. اهمّیت امر به معروف و نهی از منکر از نظر عقل

علاوه بر راهنمایی های دین، عقل نیز به عظمت و اهمیت این دو فریضه اعتراف دارد و آن را تأیید میکند. از دیدگاه عقل، امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک نیاز ضروری برای جامعه امروزی و عامل رشد و پیشرفت فردای آن به شمار میرود، زیرا جامعه ای که دارای اجزای مرتبط میباشد، شبیه یک موجود زنده و پیکر فعال و دارای حیات است که از یک سو در حال رشد و از سوی دیگر حیاتش در معرض آفات و امراض و حوادث میباشد و خطراتی اصل زندگی و رشدش را تهدید میکند. از این رو، همانگونه که در بدن یک موجود زنده، در هنگام آفرینش، نظام هایی برای رشد و تداوم حیات او قرار داده شده و نیز عواملی برای مقابله با میکروبها و ویروسها و هرآنچه که ممکن است حیاتش را تهدید کند معین گردیده، درون یک نظام کامل اجتماعی نیز باید نظاماتی وجود داشته باشد که آن را از فساد، تباهی و هرگونه آسیبی حفظ کند و رشد و شکوفایی جامعه و سیر تکاملی آن را تضمین نماید. یکی از نظامات مهمی که در درون نظام اجتماعی اسلام ـ به عنوان یک نظام کامل و پیشرو ـ برای تامین این دو غرض در نظر گرفته شده، امر به معروف و نهی از منکر است که با اقامه آن حیات متعالی فرد و جامعه تأمین میگردد. از سوی دیگر نزدیک کردن جامعه انسانی به سوی هدف آفرینش یعنی کمال و سعادت، از وظایف هر خردمندی است و حُسن ذاتی دارد و از همین رو امر به معروف و نهی از منکر علاوه بر وجوب شرعی، وجوب عقلی نیز دارد.  امام خامنه ای در پیام به نخستین اجلاس پژوهشی امر به معروف و نهی از منکر در این باره میفرماید: اگر کسی به ندای خرد انسانی گوش بسپرد باز هم بیشک این عمل سازنده را فریضه و تکلیف خواهد شمرد. به نیکی خواندن  1 و از بدی برحذر داشتن را کدام خرد سالم ستایش نمیکند و کدام انسان خیرخواه و حساس از آن روی میگرداند؟ امر به معروف و نهی از منکر برعهده چه کسانی است؟ امر به معروف و نهی از منکر هم از وظایف عموم مردم میباشد و هم از وظائف مسئولان و دولتمردان و هم از وظائف گروه های خاص. در جامعه اسلامى باید گروهى بازرس و ناظر که مورد تأیید هستند بر رفتارهاى اجتماعى مردم نظارت کنند که این گروه باید اسلام شناس، مردم شناس و شیوه شناس باشند. بنابر این این دو واجب الهی در نظام اجتماعی اسلام، در سه سطح مورد توجه است:  

درس دوم اقسام معروفها و منکرها

امر به معروف و انجام یک تکلیف انجام همه واجبات دینی و از جمله امر به معروف و نهی از منکر باید به نیت انجام تکلیف شرعی باشد که از ناحیه الهی برعهده انسان مسلمان نهاده شده است.  میفرماید: شما خیال نکنید که اگر یکوقت ما نرسیدیم به مقصد، گفته بشود که خوب چه شد؟ خونها امام خمینی ریخت و از بین رفت و چه شد؟ اولاً شده است خیلی چیزها؛ ثانیاً یک تکلیف را ادا کردیم. این همان است که یعنی  »چه شد« ممکن بود به حضرت امیر بگویند خوب چه شد؟ شما هجده ماه جنگ کردید چه شد؟  »خوارج« چه؟ خوب تکلیف ماست. ما حالا نماز داریم میخوانیم، یک کسی بگوید خوب شما بیست یا سی سال نماز خواندید مال این است که یک مسئله ای  »چه شد«کدام است؟  »چه شد«چه شد؟! خوب من بیست سال، اطاعت خدا کردم. باشد که تکلیف شرعی نباشد و یک مسئله خودمانی باشد، آدم بخواهد روی مقصد [شخصی] یک کاری بکند، وقتی نشد میگوییم چه شد؛ اما وقتی که جلوگیری از یک بنگاه ظلمی، یک بنگاهی که میخواهد اصلاً اساس اسلام را از بین ببرد، اساس روحانیت را از بین ببرد، اساس ملیت را از بین ببرد، مصالح مردم و مسلمین، این است که قیام کنند و این را برش گردانند از این حرفهایی که میزنند؛ یعنی این را بیرونش کنند از این مملکت. و اگر دست هم رسید بگیرندش و محاکمهاش کنند؛ بر مسلمین است که این کار را بکنند. رسیدیم به مقصد الحمدالله؛ نرسیدیم به  )57/8/27مقصد تکلیفمان را ادا کردیم. ( همان طوری که سید الشهداء سلام الله علیه بر اساس تکلیف شرعی میخواست عمل بکند، غلبه بکند، تکلیف شرعیاش را عمل کرد، مغلوب هم بشود تکلیف شرعیاش را عمل کرده. قضیة تکلیف است. قضیة این است که مقابل یک نفری که دارد همة حیثیات اسلام و مسلمین را میبرد و سلطه پیدا کرده است بر مقدرات مسلمین و  )57/9/11 سلطه میدهد کفار را بر بلاد مسلمین ایستاده ایم. ( مهم این است که ما تکلیفی ادا کنیم؛ تکلیف ما این است که در مقابل ظلمها بایستیم، تکلیف ما این است که با ظلمها مبارزه کنیم، معارضه کنیم، اگر توانستیم آنها را به عقب برانیم که بهتر، و اگر نتوانستیم به تکلیف خودمان عمل کردیم. این طور نیست که ما خوف این را داشته باشیم که شکست بخوریم. اوًلا که شکست نمیخوریم؛ خدا با ماست؛ و ثانیًا بر فرض اینکه شکست صوری بخوریم شکست معنوی نمیخوریم و پیروزی معنوی با اسلام است، با مسلمین است. شما قدرتمند باشید و در مقابل همة مشکلات قیام کنید و وحدت خودتان را حفظ کنید،  )59/2/28توجه به خدا را حفظ کنید. (

ما یک تکلیفی داریم، ادا میکنیم. ما به شرط غلبه قیام نمیکنیم، ما میخواهیم یک تکلیفی ادا کنیم. اگر غالب شدیم که نتیجه به دست آمده و چنانچه غالب نشدیم و کشته شدیم، انبیا هم خیلیشان، اولیاء هم خیلیشان قیام  )59/5/28 میکردند و نمیتوانستند به مقصد خودشان برسند. ( امام خامنه ای میفرماید: موضوع امر به معروف و نهی از منکر که موضوع جدیدی نیست، این تکلیف همیشگی مسلمانان است. جامعه اسلامی با انجام این تکلیف زنده میماند. قوام حکومت اسلامی با امر به معروف و نهی از منکر است. اقسام معروف . بخشی از معروفها، آن امور نیکی است که شرط لازم و ضروری برای رسیدن انسان به کمال میباشد، بهگونه ای که بدون آن، فرد و جامعه حتی از رسیدن به حداقل کمال بازمیماند و محروم میگردد. امر به چنین معروفی واجب است و قابل اغماض و چشم پوشی نیست، چرا که کسب این مرحله، حداقل ملاک برای رسیدن به کمال است، و کمتر از آن در شأن انسان نمیباشد. روشن است در صورتی که معروفی ضروری و غیر قابل اغماض باشد، التزام به آن لازم و واجب خواهد بود و چنین معروفی اگر احیانا ترک شود، بر همگان واجب است بر احیای آن اقدام کنند. . قسم دیگر از معروف آن امور نیکی است که با التزام و پایبندی به آن، کمالات بالاتری برای انسان و جامعه  انسانی حاصل میشود ( که مستحبات نام دارند) و شایسته است انسان نسبت به آنها اهتمام داشته باشد (یعنی معروفی است که امر به آن هم مستحب است)، ولی در عین حال اینگونه نیست که با نبود آن، پیمودن راه سعادت به طور کامل مختل گردد، یعنی میتوان از آن صرف نظر کرد. منکر و اقسام آن  . بعضی از منکرات، ضربه جبران ناپذیری به انسان و جامعه انسانی میزنند و او را از رسیدن به کمترین کمال  لازم محروم میکنند. چنین منکرهایی حرام هستند و نهی از ارتکاب آنها بر همگان واجب میباشد  . برخی دیگر از مراتب منکر در این حد نیستند، که در اصطلاح مکروه نامیده میشوند و نهی از ارتکاب آنها نیز  مستحب میباشد نه واجب. ناگفته نماند که بیشترین سهم در تعیین معروف و منکر، به عهده دین و شرع اسلام است، زیرا گرچه فطرت و عقل انسان به تنهایی بسیاری از زشتیها را میتواند درک کند، همانطور که بسیاری از خوبیها را میتواند بفهمد، ولی بیان جامع و دقیق حدود مشخص شده خوبیها و زشتیها جز از راه دین و بیان الهی امکان ندارد. مصادیقی از معروفها و منکرها در انجام امر به معروف و نهی از منکر نخست باید خوبیها، ارزشها و معروفها و همینطور زشتی ها، ضد ارزشها و منکرات به خوبی برای مردم روشن باشند تا بدانند به چه چیزی امر کنند و از چه چیزی نهی نمایند، اما وقتی مرز

بین ارزشها، معروفها و منکرها از بین برود و قدرت تشخیص خیر از شرّ، حقّ از باطل و معروف از منکر وجود نداشته باشد نمیتوان انتظار داشت که امر به معروف و نهی از منکر بدرستی انجام گیرد. از این رو لازم است معروفها و منکرها در همه عرصه های فردی، اجتماعی، سیاسی و غیر آن تبیین و معرفی شوند تا جامعه بداند به چه چیزی دعوت و از چه اموری منع نماید. به تعبیر دیگر بهترین راه اقامه امر به معروف و نهی از منکر آن است که واجبات و ارزشها بین مردم معروف و پسندیده شوند و محرّمات و ضد ارزشها بین مردم منکر و زشت و مورد نفرت دانسته شوند. از این رو برخی از مصادیق بارز معروف و منکر را یادآور میشویم. مصادیقی از معروفها الف) معروفهای اعتقادی؛ خداباوری، دینباوری، رسالت و ولایتپذیری، عدالتباوری، معادباوری، وحیپذیری، باور به ضرورت ایجاد حکومت اسلامی، باور به وحدت حاکمیت دینی و سیاسی و ... . ب) معروفهای عبادی؛ بندگی خدا، تبیین و ترویج واجبات الهی بویژه اقامه نماز به خصوص نماز جماعت، اقامه نماز جمعه، روزهداری،  ، انس با قرآن، یاد قیامت و ... . پرداخت وجوهات شرعی (خمس و زکات)، انس با اهل بیت ج) معروفهای اخلاقی؛ حوزه فردی؛ خوشاخلاقی، تواضع و فروتنی، صبر و بردباری، فرو بردن خشم، راستی در گفتار، امانتداری، وفای به عهد، عفو و بخشش و ... . حوزه خانوادگی؛ سلامت محیط خانوادگی، ازدواج، تحکیم خانواده، رعایت حقوق و درک متقابل، صله رحم، تکثیر و تربیت نسل، تربیت صحیح فرزندان، نیکی به پدر و مادر و ... . حوزه فرهنگی اجتماعی؛ حفظ عزّت و آبروی ملّت ایران، استقلال و اعتلای فرهنگ، سلامت محیط اخلاقی، همگانی کردن اخلاق اسلامی، تولید هنر ایرانی و اسلامی، عدالت محوری، مسئولیت پذیری، حفظ کرامت انسانی، مشارکت عمومی، خیرخواهی، احترام به قانون، سبقت در کار خیر، امر به معروف و نهی از منکر، نقد و نقد پذیری، ترویج وقف، رعایت حقوق دیگران و ... . د) معروفهای اقتصادی؛  استقرار عدالت اقتصادی، رونق دادن به اقتصاد و تولید، کارآفرینی، کسب حلال، قناعت، انفاق، قرضالحسنه، صدقه، تولید با کیفیت، صرفه جویی، مشارکت در عمران و آبادانی و ... . ھ )معروفهای سیاسی؛

ایجاد نظام اسلامی، حفظ نظام اسلامی، مجاهدت برای اقتدار ملّت ایران و امّت اسلامی، آزاداندیشی اسلامی، استقلالطلبی، ترویج ارزشهای انقلاب اسلامی، تلاش و مجاهدت برای وحدت اسلامی، ولایتمداری، بصیرتافزایی، دفاع از نظام اسلامی، مبارزه با استکبار، ثبات قدم سیاسی، قدرت تحلیل مسائل سیاسی، حضور در صحنه های انقلاب، بیدار اسلامی، دشمنشناسی، نفوذناپذیری، دشمنستیزی، فتنهگریزی، دفاع از مظلوم، عمل انقلابی و پیشروندگی و پیشبرندگی و ... . و) معروفهای قضایی و نظامی؛  استقرار عدالت قضائی، آمادگی دفاعی، فراگیری فنون نظامی، جهاد در راه خدا، حفاظت از مرزها، رعایت سلسلهمراتب، اطاعت از فرماندهی، انجام خدمت وظیفه، تکلیفمحوری، وظیفهشناسی، امین و حفظ اسرار و ... . ز) معروفهای اداری؛ عدالت سازمانی، نظم و انضباط، مدیریت کارآمد و جهادی، تکریم ارباب رجوع، حفظ بیتالمال، وجدان کاری، ارتقای کارایی و اثربخشی، خلاقیت و نوآوری، سختکوشی، انتقال تجارب، نظارت و بازرسی و ... . ح) معروف های جسمانی؛ توجه به سلامت جسمانی، تناسب اندام، آمادگی جسمانی، ارتقای قدرت و توانایی، ورزش، تغذیه سالم، تعدیل غرایز، تفریحات سالم، استراحت مناسب و ... . ط) معروف های علمی؛ تعلیم و تعلم، تلاش علمی، گسترش علم و فنّاوری، ارتباط با علما و دانشمندان، سیر و سیاحت، اظهار نظر در حد صلاحیت علمی، تفکر و خردورزی، مطالبه دلیل و برهان، سؤال و پرسشگری، نظریه پردازی، پژوهش و تألیف، کتاب خوانی، تجربه اندوزی، بحث و مناظره علمی و ... . مصادیقی از منکرها الف) منکرات اعتقادی؛ انکار اصول و فروع دین، نفاق، گرایش به باطل، تزلزل اعتقادی، بدعتگذاری و ... . ب) منکرات عبادی؛ ترک واجبات الهی، ریای در عبادت، سهلانگاری در انجام واجبات، روزهخواری، شرک در عبادت، دوستی با دشمنان خدا، دشمنی با دوستان خدا و ... . ج) منکرات اخلاقی؛

حوزه فردی: ابتذال اخلاقی، دروغ، غیبت، تهمت، تکبر و خودبینی، بداخلاقی، فحّاشی، ناسزاگویی، بخل، حسد، سوءظن و ... . حوزه خانوادگی؛ قطع رحم، بیاحترامی به والدین، سهلانگاری در تربیت فرزندان، بیاعتمادی، ناسازگاری، سهلانگاری در تأمین معاش و ... . حوزه فرهنگی اجتماعی؛ تضعیف فرهنگ اسلامی، تضعیف علم و فنّاوری، بیهویتی فرهنگی، پذیرش سلطه فرهنگی، ابتذال فرهنگی، خیانت به دیگران، قانونشکنی، چشمچرانی، سوءاستفاده از موقعیت اجتماعی، ظلم به دیگران، تعرض به حریم خصوصی، ایجاد مزاحمت، بیبندوباری، اعتیاد، بیتفاوتی در امور اجتماعی، تبهکاری، اختلافافکنی، شایعهپراکنی، رانتخواری و ... . د) منکرات اقتصادی؛ تضعیف اقتصاد جامعه، احتکار، کمفروشی، گرانفروشی، کلاه برداری، دزدی، اسراف و تبذیر، تولید غیراستاندارد، ربا خواری، رانت خواری، زمین خواری و ... . ھ )منکرات سیاسی؛ کمک به دشمنان اسلام، تضعیف نظام اسلامی، نشر اکاذیب، شایعهپراکنی، سیاهنمایی، شرارت و فتنهگری، جاسوسی، اهانت به نظام مقدّس جمهوری اسلامی، دشمنتراشی، ایجاد زمینه نفوذ دشمن، همکاری با اجانب، سازش با شرق و غرب و ... . و) منکرات محیط زیستی؛ قطع درختان، شکار غیرمجاز، آلوده کردن محیط و منابع، برداشت غیرمجاز از منابع آبهای زیرزمینی، جنگل زدایی، بیابان زایی، هدررفت آب و ... . ز) منکرات نظامی؛ ترک خدمت وظیفه، ترک صحنه دفاع، جاسوسی، عدم رعایت قوانین و سلسلهمراتب نظامی، سستی در انجام وظیفه، دشمن هراسی و ... . ح) منکرات اداری؛ مسئولیتگریزی، بیانگیزگی، فرافکنی، بدرفتاری با ارباب رجوع، بیتوجهی به بیتالمال، اختلاس، پارتیبازی، رشوه خواری، تملق و چاپلوسی، تجملگرایی، تبعیض سازمانی، نادیده گرفتن توانایی کارکنان، سوء استفاده از موقعیت و . ...

درس سوم وجوب و شرایط امر به معروف و نهی از منکر 

وجوب امر به معروف و نهی از منکر بر همگان ـ امر به معروف و نهی از منکر دو فرع از فروع دین اسلام است. اصل وجوب این دو بر همه مسلمانان قطعی بوده  و موجب کفر و خروج از و هیچگونه اختلاف و تردیدی در آن وجود ندارد و ازاینرو انکار آن انکار ضروری دین اسلام میگردد. امر به معروف و نهی از منکر از واجبات و فرایض بسیار مهم و بزرگ اسلامی به شمار « ـ امام خامنه ای میفرماید: میرود و افرادی که این فریضه بزرگ الهی را ترک میکنند یا در برابر آن بیتفاوتند گناهکار خواهند بود و کیفری سخت و سنگین در انتظار آنهاست. امر به معروف و نهی از منکر نه تنها به اتفاق فقهای اسلام واجب است بلکه » اصل وجوب آن جزو ضروریات دین مبین اسلام به شمار میآید. ـ هدف از این دو فریضه، تحقق و اقامه معروفها و نابودی منکرهاست و تا زمانی که این هدف تحقق نیافته بر همه مسلمانان امر به معروف و نهی از منکر واجب است، اما به مجرد اینکه معروف محقق شود و یا منکر از بین  برود وجوب امر به معروف و نهی از منکر در مورد آن ساقط میشود. ـ امر به معروف و نهی از منکر واجب کفائی است و اگر بعضی از افراد به این وظیفه عمل کنند، از دیگران ساقط میشود، ولی بر همه لازم است اگر با فعل حرام و ترک واجبی مواجه شدند بیتفاوت نباشند و انزجار خود را با گفتار و کردار ابراز نمایند و این مقدار واجب عینی است. ـ اگر شخصی یا اشخاصی قیام به انجام وظیفه نمودند، ولی کاری از پیش نبردند، ولکن احتمال میرود که اگر دیگران نیز همکاری کنند مؤثر واقع شود، بر آنان واجب است که در صورت اجتماع شرایط همکاری نمایند. ـ امر به معروف و نهی از منکر از اموری است که بر همه واجب است. چیزی نیست که بر یکی واجب باشد و بر دیگری نه،.... شما نباید بگویید که خوب، من که خطیب نیستم، من که اهل منبر نیستم. شما اهل این هستید که

در خانوادهتان با پسرتان و با دخترتان و با عیالتان، با آن کسی که رفیق شما هست، میتوانید که حرف را بزنید.  )85/10/2همین مقدار شما مکلفید. ( ـ امر به معروف و نهی از منکر بر همة ملت واجب است. اگر یک آدمی در یک پادگانی یک عملی کرد که برخلاف  )59/6/11وظیفه بود، باید اطلاع بدهید. ( ـ جلوگیری از منکرات بر همة مسلمین واجب است. سفارش به حق که امر به معروف است بر همة مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که هم در تمام اموری که مربوط به دستگاه های اجرایی است امر به معروف کنیم و اگر  )59/10/11 اشخاصی پیدا میشوند که خلاف میکنند معرفی کنیم و مشکلات را هم تحمل کنیم. ( ـ وجوب امر به معروف و نهی از منکر، بر هر مکّلف نسبت به خانواده و نزدیکانش شدیدتر است، بنابراین اگر کسی در خانواده و نزدیکان خود نسبت به واجبات دینی، از قبیل نماز و روزه و خمس و ... بیتوجّهی و سبک شمردن احساس نماید و نسبت به ارتکاب محرّمات از قبیل غیبت و دروغ، بیمبالاتی و بیباکی ببیند، باید با اهمّیت بیشتری، با مراعات مراتب سهگانه امر به معروف و نهی از منکر، جلو کارهای زشت آنها را بگیرد و آنها را با انجام کارهای خوب دعوت نماید. ـ در وجوب امر به معروف و نهی از منکر قصد قربت و خلوص نیت معتبر نیست، چون این دو وظیفه توصلی است نه تعبدی ( زیرا غرض از آن ریشه کن شدن فساد و برپا داشتن واجبات است). آری اگر در آن قصد قربت کند اجر میبرد. ـ در وجوب انکار منکر فرقی نیست بین اینکه آن منکر گناه کبیره باشد یا گناه صغیره. ـ برای کسی که امر به معروف و نهی از منکر میکند عدالت شرط نیست و نیز شرط نیست که خودش بدانچه امر میکند، عمل نموده و آنچه را که نهی میکند ترک نموده باشد. پس اگر خودش واجبی را ترک میکند، همچنان که واجب است خودش به آن عمل کند واجب است که به دیگر تارکان نیز امر به انجام آن واجب بنماید. همچنین اگر خودش عمل حرامی را مرتکب میشود، واجب است بر او که دیگران را از ارتکاب آن نهی کند، همچنان که واجب است خودش آن فعل حرام را ترک نماید. شرائط چهارگانه امر به معروف و نهی از منکر از مسائل بسیار مهم در کلمات فقهای عظیم الشان اسلام، تبیین شرائط امر به معروف و نهی از منکر میباشد. ایشان در کتابهای فقهی استدلالی و رساله های عملیه فتوائی خود، چهار شرط را برای وجوب امر به معروف و نهی از منکر ذکر فرموده اند. این چهار شرط بیانگر این است که در چه شرایطی امر به معروف و نهی از منکر واجب میباشد و در چه شرایطی واجب نیست. الف. علم و آگاهی

آموختن شرایط امر به معروف و نهی از منکر و موارد وجوب و عدم وجوب و جواز و عدم جواز آن واجب است تا اینکه شخص در انجام این دو وظیفه الهی، خودش دچار منکر و خلاف شرع نگردد. امام خامنه ای میفرماید: مسئله امر به معروف و نهی از منکر مثل نماز است یاد گرفتنی است باید بروید یاد بگیرید مسئله دارد که کجا و چگونه باید امر به معروف و نهی از منکر کرد. آمر به معروف و ناهی از منکر باید دو نوع علم داشته باشد: اولاً: باید معروف و منکر را بشناسد، زیرا کسی که نمیداند فلان عمل معروف است یا منکر، و آگاهی ندارد چه چیزی حرام و چه چیزی واجب است، چگونه امر به معروف و نهی از منکر کند، به چه چیزی امر کند و از چه چیزی نهی نماید؟ ثانیاً: باید شخصی که معروف را ترک کرده و شخصی که منکر را انجام داده به طور دقیق بشناسد و بداند کدام فرد یا گروه یا مسئول، معروف را ترک کرده و یا مرتکب منکر شده است؟ در واقع کسی که تارک معروف و عامل به منکر را دقیقا نمیشناسد، به صرف حدس و گمان و احتمال، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نمیشود بلکه چه بسا در برخی از موارد حرام هم باشد. بهعنوان مثال، کسی که میخواهد فردی را از غیبت نهی کند باید معنای غیبت و حدود غیبت حرام و موارد استثنای و از کسی سخن میگوید که غیبتش برای او 1آن را بخوبی بداند، زیرا چه بسا مورد از استثنائاتِ حرمت غیبت باشد جائز است. مثلا غیبتکننده فرد مظلومی است که ظلمی در حق او شده، بویژه اگر راهی جز این برای دفاع از حق خود نداشته باشد. اینجا کسی حق ندارد او را از عملش نهی کند، بلکه چه بسا خود این نهی بیجا، یک منکر باشد، زیرا چنین غیبتی جائز، بلکه گاهی واجب باشد. پس تا انسان یقین به منکر و کار حرام پیدا نکرده بیجهت نباید شخصی را نهی نماید و حق ندارد فعل حرام را به او نسبت دهد و به طور قطع بگوید: (کارحرام انجام نده)، چرا که ممکن است عمل فرد در واقع حرام نباشد. یا مثلاً اگر دید کسی در ماه مبارک رمضان تظاهر به روزه خواری میکند و احتمال بدهد او عذر شرعی دارد بجای اینکه به او بگوید چرا روزه نمیگیری بگوید تظاهر به روزه خواری نکن و حرمت ماه خدا و مؤمنان روزهدار را حفظ نما.  آمر به معروف (و 2صاِحبُ الاَمِر بِالمَعروفِ یَحتاُج اِلی اَن َیکوَُن عالِمًا بِالحَلاِل وَالَحرام؛« میفرماید: امام صادق » ناهی از منکر) نیازمند آن است که حلال و حرام را بشناسد

امام خامنه ای میفرماید: البته به شما بگویم عزیزان من منکر را باید بشناسید چیزهایی ممکن است به نظر بعضی  منکر بیاید در حالی که منکر نباشد، باید معروف و منکر را بشناسید واقعًا باید بدانید این منکر است. بنابراین نهی از منکر کردن کسی که نمیدانیم کارش حرام است یا نه (مثلاً معلوم نیست موسیقیای که گوش   میدهد از نوع مبتذل و حرام است یا حلال) واجب بلکه جایز نیست. برای انجام امر به معروف و نهی از منکر لازم نیست که آمر و ناهی تمام معروفها و منکرات را کامل بشناسد و سپس اقدام کند (که این شناخت برای غالب افراد آسان و مقدور نمیباشد) بلکه در هر موردی که میخواهد اقدام کند باید نسبت به همان مورد علم به معروف و منکر بودنش داشته باشد. مثلاً اگر دید یکی از واجبات عالمانه و عامدانه ترک میشود یا حرامی انجام میگیرد که او علم به وجوب یا حرمت آن دارد باید اقدام به امر به معروف و نهی از منکر بنماید [گرچه همة واجبات و محرمات را نشناسد] و در مصداقی که علم به وجوب و حرمت ندارد نباید  3اقدام کند. البته این به معنای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت انجام این دو فریضه نیست. به عبارت دیگر، کسی نباید به بهانه ندانستن، خود را از انجام وظیفه شرعی امر به معروف و نهی از منکر معاف ببیند. بله، از آنجا که تجسس از حال افراد جائز نیست، لازم نیست در خصوص افراد تحقیق کند تا معلوم شود چه کسی معروف را ترک کرده و چه کسی منکر را انجام داده است. ب. احتمال تاثیر فلسفة امر به معروف و نهی از منکر احیای خوبیها، ارزشها و واجبات شرعی و نیز جلوگیری از زشتیها، ضد ارزشها و محرمات است. از این رو شرط دوم در امر به معروف و نهی از منکر، اثربخشی و تأثیرگذاری آن است و این احتمال وجود داشته باشد که با این امر به معروف و نهی از منکر که صورت میگیرد آن شخصی که مرتکب منکر شده یا معروف را ترک کرده، به خود بیاید و یا مجبور به تغییر وضعیت گردد، مثلا از عمل منکرش دست بکشد. اما اگر ببیند امر و نهی او تأثیر ندارد، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست، مثل اینکه شخصی معاند است، یعنی عمداً و از روی لجبازی آن کار را انجام میدهد و به هیچ وجه از کار زشتش دست نمیکشد.  اگر  پس اگر در موردی آمر یا ناهی علم قطعی و یقینی داشته باشد که هیچگونه اثری بر عملش مترتب نیست چنین قطعی واقعًا حاصل شود] امر به معروف و نهی از منکر مصداق نداشته و واجب نمیباشد. البته در همین موارد نادر هم نباید بیتفاوت بود و باید به دنبال راههای اثرگذاری رفت، مثلاً اگر دید امر و نهی خود او اثر ندارد ولی اگر

یا اگر دید گفتن اثر ندارد  دیگری بگوید اثر میکند باید از آن فرد بخواهد که او امر به معروف و نهی از منکر کند اما با نوشتن اثر میکند باید به صورت کتبی امر به معروف و نهی از منکر نماید و یا اگر دید با گزارش به مسئولان میتواند جلوی منکری را بگیرد و یا معروفی را احیا کند باید اقدام نماید و یا اگر دید امر به معروف و نهی از منکر  او در شخص معینی اثر ندارد اما در دیگران اثر دارد باید اقدام

البته باید توجه داشت گاهی این گونه است که اگر فقط یک نفر امر به معروف و نهی از منکر کند بیتأثیر است و شخصی که مرتکب منکر و تارک معروف است ترتیب اثر نمیدهد و اعتنا نمیکند، ولی اگر افراد متعددی او را امر به معروف و نهی از منکر کنند مؤثر واقع میشود و یا افرد زیادی و در زمانها و مکان های مختلف به تدریج او را امر و نهی کنند تأثیر میپذیرد. در چنین حالاتی به تناسب مورد هر کس باید به وظیفه اش عمل کند.

اگر بداند و یا احتمال دهد که امر و یا نهی او با تکرار مؤثر میشود، واجب است تکرار کند. ـ اگر بداند و یا احتمال دهد که اگر در حضور جمعی او را نهی از منکر کند مؤثر میشود، نه در خلوت، اگر فاعل کسی است که علناً گناه میکند واجب است او را بین جمع نهی کند و در غیر این صورت وجوب نهی از منکر بلکه جواز آن محل اشکال است. ـ اگر بداند که فلان شخص تصمیم گرفته فلان گناه را مرتکب شود و احتمال دهد که اگر او را نهی کند مؤثر واقع میشود، واجب است نهی کند. ـ اگر در موردی هم احتمال تأثیر بدهد و هم احتمال خل نسبت به این شرط توجه به چند نکته لازم است: . در وجوب امر به معروف و نهی از منکر اندک احتمال تأثیر کافی است و لازم نیست که قطع و یا حتّی ظنّ به  تأثیر داشته باشد و به تعبیر دیگر تنها در صورتی وجوب امر به معروف و نهی از منکر ساقط میشود که یقین و علم قطعی داشته باشد که هیچگونه اثری بر آن مترتب نبوده و لغو میباشد. . تأثیر لازم نیست فوری باشد بلکه اگر امر به معروف و نهی از منکر احتمال تأثیر در آینده هم داشته باشد واجب  میباشد، زیرا گاهی ممکن است عاصی در زمان امر به معروف و نهی از منکر از روی لجاجت نپذیرد اما این تذکار در اعماق جان او قرار گرفته و ممکن است در آینده متنبه شود و همین برای امر به معروف و نهی از منکر کفایت میکند.

  اف آن را، یعنی بدتر شدن را، ظاهراً امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست.

. اگر امر به معروف در عاصی اثر نداشته باشد اما در جامعه مؤثر باشد، مثل اینکه فضا را ارزشی و برای مرتکبین منکر ناامن کند و یا در افراد دیگر اثر کند باز هم واجب است و خود اینکه فرهنگ مسئولیت همگانی و نظارت عمومی بوسیلة امر به معروف و نهی از منکر احیا شود یک اثر بزرگ است. بعلاوه مؤمن دلسوز و اصلاحگر دینی همواره باید به دنبال یافتن راهکارها و شیوه هایی باشد که امر و نهی او اثر کند نه اینکه وقتی دید یک روش اثر نمیکند این دو فریضه بزرگ را ترک نماید. اگر دختر با حجابی یک دوست بدحجاب دارد و امر به معروف او اثر ندارد، آیا باید با او قطع رابطه کند؟  اگر ترک رابطه با او اثر داشته باشد و اصلاح میشود و حجابش را مراعات میکند، بله واجب است. گاهی وقتها نیز برعکس است، یعنی گرم گرفتن و محبت کردن و بعد تذکر دادن بیشتر اثر میکند و باید از این راه وارد شد، اما اگر قطع ارتباط اثر ندارد و این رابطه برای او مفسدهای ندارد اشکالی ندارد

 ج. اصرار و استمرار بر عمل

سومین شرط که فقه ای بزرگوار برای امر به معروف و نهی از منکر ذکر فرموده اند این است که بدانیم شخصی که معروف را ترک کرده یا منکری را انجام داده، از رفتار خود پشیمان نشده، بلکه بر آن پافشاری دارد و اگر شرایط فراهم باشد آن کار را ادامه میدهد. بنابراین اگر او به خود آید و از کارش پشیمان باشد، دیگر امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست، زیرا غرض و نتیجه ای که با امر به معروف و نهی از منکر به دنبالش بودیم یعنی بازداشتن از  ارتکاب حرام و جلوگیری از ترک واجب، خود به خود حاصل شده است. د. نداشتن مفسده شرط چهارم برای امر به معروف و نهی از منکر آن است که در شرایط عادی در نتیجه امر به معروف و نهی از منکر ضرر و زیان بدنی یا مالی یا آبرویی به شخص آمر به معروف و ناهی از منکر یا بستگانش یا سایر مسلمانان وارد نشود. پس اگر در شرایط عادی امر به معروف و نهی از منکر موجب ضرر و خسارات گردد واجب نخواهد بود. در توجه ضرر فرقی نیست بین ضرر فوری و یا ضرری که بعدها متوجه او شود. بنابراین اگر بترسد که به خاطر نهی از منکر ضرری در آینده متوجه او و یا غیر او میشود، وجوب نهی از منکر ساقط میگردد. امام خامنه ای میفرماید: زمانی اقدام به امر و نهی واجب میشود که احتمال تأثیر امر به معروف و نهی از منکر در مورد آن شخص داده شود و ضرری برای خود او نداشته باشد و در غیر این مورد باید تناسب بین ضرر احتمالی و  اهمّیت معروفی را که به آن امر مینماید

 

و نیز میفرماید: اگر ترس از ضرر منشأ عقلایی داشته باشد مبادرت به امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست... ولی سزاور نیست کسی به مجرد ملاحظه مقام کسی که واجب را ترک کرده و یا مرتکب فعل حرام شده و یا به  مجرد احتمال ضرِر کمی از طرف او تذکر و موعظه به برادر مؤمن خود را ترک کند. آری، در بعضی از امور مهم و در شرایط ویژه، مثلا اگر اساس اسلام در خطر باشد، نه تنها با احتمال ضرر بلکه حتی  (ولو بلَغ ما بلَغ) یعنی ولو در صورت علم به ضرر، امر به معروف و نهی از منکر واجب است و به فرموده امام راحل به حدّی برسد که لازم به نثار جان و مال و آبرو باشد باید به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر اقدام کند و نمیتواند به بهانه ضرر، سکوت نماید.  چگونه تفسیر با توجه به اینکه اگر امر به معروف ضرر جانی داشته باشد واجب نیست، پس حرکت امام حسین میشود؟ شارع مقدس نسبت به برخی از واجبات و محرمات اهمیت ویژه ای قائل است که حتی فداکردن جان برای آنها باز اهمیت دارد. در تزاحم مهم با اهم، مهم باید فدای اهم شود. مثل موردی که جان شخصی در خطر است و میخواهند او را بیگناه بکشند، حالا من هم بروم جلو و یک سیلی بخورم، اینجا باید رفت جلو و باید جلوی منکر را گرفت. یا  فرمودند: اگر این وضع و مثلاً در دین بدعتی گذاشته میشود، اینجا باید بذل مال و جان کرد. اباعبدالله الحسین یعنی فاتحه اسلام را باید خواند. پس برای اصل اسلام  »فعلی الاسلامِ السلام«حکومت امثال یزید ادامه پیدا کند باید جانها فدا شود. بنابراین، نسبت به مسائلی که شارع مقدس اهمیت بسیار زیادی برای آنها قائل است گاهی  جانی و آبرویی برداشته میشود. ،این شروط یعنی ضرر مالی

 

 

نمونه سوالات آزمون شمیم دانش ( سوالات ادبیات داستانی)

سوالات ادبیات داستانی

جلسه اول:

1-  چرا در قرآن قصه و مثل  از تاریخ گذشتگان آورده شده است؟

الف- قصه یک سیم رابط بین جهان ماوراء طبیعت و جهان فیزیک است

ب- چون نمی شود جهان وسیع و نامحدود ماوراء طبیعت را در ذهن محدود انسان جای داد از قصه گویی استفاده می شود

ج- عبرت گیری

د- همه موارد

2-  قرآن برای هدایت و بهره گیری از هدایت به چه ابزاری نیاز دارد؟

الف- قصه و مثل

ب- علم و دانش عربی

ج- علاقه و توجه

3-  قرآن کتاب هدایتی است برای......

الف- خوانندگان

ب- مومنان و متقین

ج- پیروان

4-  چگونه می توان دنیای متافزیک به این عظمت را در ذهن و مغز بچه جای دهیمپ؟

الف- شروع کار با محسوسات

ب- استفاده از قصه

ج- استفاده از مثال های مشابه

5-  کدام یک از ویژگی های دنیای متافزیک نمی باشد؟

الف- حجم و وزن ندارد

ب- رنگ ندارد

ج- حقیقت آن را با همه وجود حس می کنیم

د- ظرفیت محدود

6-  نام دیگر دنیای ماوراء طبیعت چیست؟

الف- محسوس

ب- متافزیک

ج-مادی

د-فیزیک

7-  قصه یعنی.......

الف- تجسم و عینیت بخشیدن به جهان ماوراء طبیعت و نامحسوس

ب- سرگذشت پیشینیان برای عبرت گیری

8-  انسان در کدام دنیا با شیطان و ملائک روبرو می شود؟

الف- دنیای محسوس

ب- دنیای متافزیک

ج- دنیای مادی

9-  فلسفه وجود قصه های قرآنی چیست؟

الف-قصه های قرآنی درس و عبرت است

ب-تمثیل و تجسمی از جهان ماوراء مادیات در ذهن ما ایجاد می کند

ج-گزینه 1و2

10-                    در قرآن اکثر موارد چه واژه ای معادل قصه به کار برده شده است؟

الف- داستان

 ب- حکایت

 ج- پند

 د- مثل

11-                    اگر برای آموزش کودکان از قصه استفاده کنیم چه نتایجی به دنبال دارد؟

الف-تنها باعث درک وجودی داستان و تطابق آن با زندگی خود می شود

ب- تنها باعث عبرت گیری در کارهای خوب و بدشان می شود

ج- با عث درک وجودی داستان و تطابق آن با زندگی خود و عبرت گیری در کارهای خوب و بدشان می شود.

12-فلسفه قصه گویی در کدام گزینه به طور کامل مطرح شده است؟

الف- تجسم بخشیدن به دنیای متافزیک و تنها درک حفایق دست یافتنی

ب- تجسم بخشیدن به دنیای متافزیک و نامحسوس

ج- تجسم بخشیدن به دنیای متافزیک،نزدیک تر کردن درک حقایق درک نکردنی به درک  انسان برخواسته از دنیای محسوس

13-در قرآن چند نوع قصه وجود دارد؟

الف- سه نوع

 ب- پنج نوع

ج- 4 نوع

14- در کدام دسته بندی انواع قصه های قرآنی درست ذکر شده است؟

الف-کامل و جامع/کامل و پراکنده/بدون نام با صفت

ب-کامل و جامع/بدون نام باصفت/کامل و پراکنده/قصه هایی که فقط به نام یکی از شخصیت اکتفا شده

ج-کامل و جامع/ بدون نام با صفت/ کامل و پراکنده/ قصه هایی که فقط به نام اصلی شخصیت اکتفا شده

15-استفاده معلم قرآن در طول دوران تدریسش از داستان مشابه کدام نوع از داستان های قرآنی است؟

الف- کامل و جامع مثل داستان حضرت نوح علیه السلام

ب- کامل و پراکنده مثل داستان حضرت موسی علیه السلام

ج- کامل و جامع مثل داستان حضرت ابراهیم علیه السلام

16- داستان های پیامبران ابراهیم علیه السلام و موسی علیه السلام و الیاس علیه السلام به ترتیب در کدام دسته بندی داستان های قرآنی است؟

الف- کامل و جامع/کامل و پراکنده/قصه هایی که فقط به نام یکی از شخصیت ها اکتفا شده

ب- کامل و پراکنده/کامل و جامع/کامل و پراکنده

ج- کامل و جامع/ کامل و پراکنده/بدون نام با صفت

17- درداستان های قرآنی صفت بلعم باعورا برای چه کسی به کار رفته و جزء کدام دسته بندی قرار می گیرد؟

الف-برای شخصی که از قدرت جسمانی خود علیه موسی علیه السلام استفاده کرد/بدون نام با صفت

ب- برای شخصی که از علم خود به نفع فرعون و علیه ابراهیم علیه السلام استفاده کرد /کامل و پراکنده

ج- برای شخصی که از علم خود به نفع فرعون و علیه موسی علیه السلام استفاده کرد/ بدون نام با صفت

18- تعریف زیر کدام یک از انواع داستان های قرآنی است"خداوند به مناسبت هر موضوع قسمتی از داستان را در سوره های مختلف ذکر می کند مثل داستان ابلیس در خلقت آدم"

الف- کامل و پراکنده

ب- کامل و جامع

ج- بدون نام با صفت

19- در کدام گزینه خداوند فقط نام یکی از شخصیت ها را ذکر کرده و دست یافتن به داستان مربوطه از چه راهی امکان پذیر است؟

الف- قوم لوط/مراجعه به تفسیر و تاریخ

ب-قوم تبع/ مراجعه به تفسیر و تاریخ

ج- قوم تبع/ سایر داستان های قرآنی

جلسه دوم:

آشنایی با ادبیات داستانی در آموزه های  قرآن

 

1- قصه ای است که نویسنده آن را از درون ذهن خود خلق میکند؟

الف- قصه های تخیلی*

ب- قصه های غیر تخیلی

ج- قصه های کامل و جامع

 

2-کلیله و دمنه کدام از جمله قصه های .........می باشد؟

الف-قصه های غیر تخیلی

ب- قصه های کامل و جامع

ج- قصه های تخیلی*

 

3-حکم شرعی قصه ها قصه های تخیلی اگر دربرگیرنده مطالب آموزشی باشد جایز است؟

الف-درست*

ب-نادرست

 

4-کدام گزینه در مورد قصه های تخیلی صحیح است؟

الف- حکم شرعی قصه های تخیلی اگر دربرگیرنده مطالب آموزشی باشد جایز است.

ب- خداوند در قرآن از این نوع قصه ها ازنوع حقیقی آن استفاده کرده است.

ج-این نوع قصه ها می تواند از زیان موجودات عجیب باشد که اصلا وجود خارجی ندارد.

د-همه موارد*

5-داستان حضرت سلیمان و مورچه در قرآن از نوع قصه های............... است؟

الف-تخیلی

ب-غیرتخیلی

ج-واقعی*

 

6)از انواع قصه های قرآنی:قصه کامل وپراکنده مثل قصه:

الف) حضرت یوسف

ب) بلعم باعور                         

ج) حضرت موسی*

د) حضرت الیاس

 

 7)قصه حضرت یوسف چه نوع قصه ایی هست؟

الف) قصه کامل وپراکنده

ب) قصه با نام وتوضیح

ج) قصه بدون نام با اشاره به صفت

د) قصه کامل وجامع*

 

8)وقتی بهشتیان به جهنمیان می گویندبه گذشته برگردیدودر آنجانور کسب کنید منظور چیست؟

الف) کسب نور در دنیا

ب) باز گشت به دوزخ

ج) کسب نور در دنیاباکارهای نیک*

د) کسب نور از بهشتیان

 

  9)برای بهشتی هاامکان دیدن جهنمی هاوجود دارد:

الف) درست *            

ب) نادرست

 

10)جهنمی هاهم مثل بهشتی هامی توانند ارتقا پیدا کنندوبهشت را ببینند:

الف) درست         

 ب) نادرست*

 

11)طبق فرموده قرآن: بهشتی هااز جهنمی هادرمورد ورودشانبه جهنم چه سوالی می کنند؟

الف) کنانخوض مع الخائضین

ب) وقالوالم نکن من المصلین

ج) ماسلک کم فی سقر*

د) لم نک نطعم المسکین

 

  12)طبق حساب ما در این دنیا، روز قیامت چند سال طول خواهد کشید؟

الف) پنجاه هزار سال*

ب) چهل هزار سال

ج) سی هزار سال

د) هیچکدام

 

13)این آیه شریفه در مورد کیست؟

انماولیّکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلوه ویوتون الزکوه وهم راکعون

الف) حضرت محمد( ص)

ب) حضرت علی ( ع)*

 

14)در قرآن حدود چند قصه نهفته وجود دارد؟

الف) شش هزار    

ب) دو هزار*

ج) چهار هزار       

د) یکهزار

 

15) این جمله با کدام گزینه کامل میشود:

شان نزول یعنی........ در زمانی.......اتفاق میفتاد ودر زمان پیامبر آیه ایی نازل میشد.

الف) جریانی در تاریخی- محیطی

ب) جریانی در مکانی-درمورد شخصی

ج) جریانی در تاریخی-درشبانه روزی

د) جریانی در تاریخی- در مکانی*

 

16)در قرآن قصه هایی که با مثل آمده است معمولاّ با چه عبارتی شروع میشوند؟

الف)ضرب الله مثلاّ

ب) یا ایهاالذین

ج)مثل الذین

د) الف وج*

 

17)کدام گزینه درست ترجمه نشده است:

الف) کنا نخوض مع الخائضین: به خاطر کارهایمان در جهنم افتادیم *

ب)وقالوا لم نکن من المصلین:آنهاگفتندما از نماز گزاران نبودیم.

ج) لم نک نطعم المسکین: به افراد مسکین وفقیر کمک نمی کردیم .

د) ما سلک کم فی سقر: چه چیز شما را در جهنم انداخت.

درس سوم

22 مهر ماه

سوالات

1_ در آیه ی «انی اعلم ما لا تعلمون» خداوند چه چیزی می داند که انسان از فهم آن عاجز است؟

الف)قصه خلقت

ب)سرنوشت انسان

ج)نتیجه اعمال

۲_از کدام نوع قصه ها متاسفانه انسانها کم استفاده میکنند و از آنها آنچنان که شایسته هست بهره تربیتی و رفتاری نمی برند؟

الف)داستان زنان نمونه

ب)قصه افراد خوب( زنان و مردان خوب)

ج) قصه تاریخ گذشتگان

۳_قصه جریان مباهله و داستان جنگ خندق مربوط به کدام نوع قصه های مستند هستند؟

الف)قصه تاریخ گذشتگان

ب)داستان انسان های خوب با فرزندان خوب

ج)قصه هایی که مربوط به ظهور پیامبر و صدر اسلام است.

د)قصه های انسان های خوب

۴_سوره دهر در شأن کدام بزرگواران است و مربوط به کدام نوع قصه است؟

الف)مولا امیرالمومنین،حضرت زهرا، امام حسن، امام حسین-قصه افراد خوب

ب)مولا امیرالمومنین،حضرت زهرا، امام حسن، امام حسین-داستان انسان های خوب با فرزندان خوب

ج)حضرت محمد،حضرت علی، حضرت زهرا- قصه انسان های خوب

۵_قصه حضرت مریم در قران از کدام نوع قصه ها است؟

الف)قصه زنان نمونه

ب)قصه انسان های خوب با فرزندان خوب

ج)قصه انسانهای خوب

۶_در قصه سجده ی شیطان به حضرت آدم چه چیزی مهم و مطرح است؟

الف) امر خدا

ب)جنس

ج)قرب و نزدیکی

۷_همسر کدام یک، همسری خوب و شایسته نبودند؟

الف)حضرت امام حسن

ب)حضرت نوح و لوط

ج)فرعون

۸_فرشتگان مقرب خداوند......تا هستند و رئیس آنها.....است؟

الف)چهار، عزارئیل

ب)چهار، جبرئیل

ج)پنج، اسرافیل

د)پنج، میکائیل

۹_خداوند در آیه ی «لقد کان فی قصصهم عبده لاولی الاالباب» بهره گیری از کدام نوع قصه ها دعوت میکند؟

الف)غیر تخیلی

ب)حقیقی

ج)مستند

د)همه موارد

۱۰_قصه های قرانی به چند دسته تقسیم می شوند؟

الف)۳دسته

ب)۴دسته

ج)۲دسته

11-انواع قصه های قران کدامند؟

الف - قصه هایی که اتفاق نیفتاده .

ب- قصه های شان نزول .

ج -قصه هایی در قالب مثل

د -همه ی موارد

12- قصه های قرانی چند نوع هستند ؟

الف -واقعی وخیالی

ب -تخیلی وغیر تخیلی

ج  -واقعی وغیر واقعی

د - تخیلی وواقعی

13- به قصه های غیر تخیلی چه گفته میشود ؟

الف -قصه های مستند

ب- قصه های مستند واقعی

ج  - قصه های واقعی

د - هیچ کدام

14.قصه های غیر تخیلی چه قصه هایی هستند ؟

الف -قصه هایی که یک ریشه حقیقی در تاربخ دارند.

ب -قصه هایی که در عالم واقع اتفاق افتاده اند .

ج -قصه هایی که در قران مثال زده می شود .

د -گزینه 1 و 2

15 -برای قصه غیر تخیلی چه قصه ای می توانیم مثال بزنیم؟

الف - قصه خلقت جهان

ب -قصه خلقت انسانها

ج -قصه خلقت پیامبران وجهان

16- خداوند وقتی ملائکه را جمع کرد به انها چه فرمود ؟

الف -من مبخواهم برای خود خلیفه وجانشینی خلق کنم

ب -من میخواهم برای خود خلیفه وجانشینی در  زمبن خلق کنم .

ج -من میخواهم برای خود جانشبنی در زمبن خلق کنم .

17- خداوند ایه " انی اعلم مالا تعلمون " در جواب چه کسانی فرمودند؟

الف -ابلیس

ب - ملائکه

ج -ابلیس وملائکه

18- از قصه های مستند به چه مواردی می توان اشاره نمود؟

الف -قصه موجودات نامرئی مثل ملائکه یا شیطان

ب -قصه ی فرشته ها وملائک که با هم سخن می گویند .

ج -تاریخ گذشتگان وداستان زنان نمونه

د - همه موارد

19 -این ایه " ابی واستکبر وکان من الکافرین " در مورد چه کسی است  ؟

الف - ابلیس

ب -ابلیس وکافران

ج کافران

20- شیطان در جواب خداوند که فرمودند چرا سجده نکردی ، چه گفت ؟

الف - گفت من از ادم بهترم چرا که جنس من از اتش است ولی او نه .

ب -گفت  من بهتر از ادم هستم چرا که جنس من از اتش است واو از خاک .

ج  -گفت  من از او بهتر هستم  چرا که جنس من از اتش است واو از خاک

21- شیطان چه تصوری میکرد که ادم را سجده نکرد ؟

الف - تصور میکرد نزد خدا او بهتر است .

ب تصور میکرد کسی نمی تواند مثل او مطرح شود .

ج - تصور می کرد جنس مهم ومطرح است

22 -فرشتگان مقرب خداوند کدامند ؟

الف -جبرئیل وعزرائیل

ب - میکاییل واسرافیل

ج  - ایلیا  و اسرافیل

د -1و 2

23.-فرشته های چپ وراست   انسان چه  چیزهایی می نویسند ؟

الف -کارهای بد وخوب مینویسند.

ب -کارهای خوب وبد می نویسند.

ج - کارهای روز مره را مینویسند

24- تاریخ گذشتگان که در تاربخ قدیم اتفاق افتاده کدامند ؟،

الف - قوم لوط  .عاد  ثمود وهود

ب - قوم عاد  قوم موسی و  قوم عاد

ج  - قوم یک جا نشین  ، قوم مسلمان وهود

د - گزینه یک ودو

25-چه قصه هایی مربوط به ظهور پیامبر وصدر اسلام می باشد ؟

الف -برخورد منافقان و جنگ های زمان پیامبر

ب - جنگ های صلیبی  - بیعت نکردن با حضرت علی (ع)

ج - واقعه کربلا  و برخورد منافقان

د - گزینه 2و 3

26 -همسر کدام پادشاه از زنان نمونه می باشد ؟

الف حضرت مریم ( ع)

ب - حضرت اسیه ( ع )

ج - حضرت  ملیکا (ع )

د- حضرت ساره  ( ع )

27 -همسران کدام پیامبران همسرانی خوب وشایسته برای ایشان نبودند ؟

الف -همسر لوط وحضرت نوح

ب -حضرت نوح وحضرت یونس

ج - حضرت لوط وحضرت موسی

28 -داستان های انسان های خوب با فرزند بد به کدام مورد میتوان اشاره کرد ؟

الف - حضرت یعقوب وپسرش

ب - حضرت لوط وپسرش

ج - حضرت نوح وپسرش

29 -قصه ی واقعی انسان با حیوانات کدام داستانها می شود به انها پرداخت؟ 

الف - سخن گفتن حضرت سلیمان با هد هد ومورچه

ب  - سخن گفتن حضرت سلیمان با باد ومورچه

ج - همراهی کردن سگ اصحاب کهف با دوستان خدا

د -گزبنه 1 و 3

30-قصه ی واقعی انسان با حیوانات به کدام داستانها می شود پرداخت  ؟

الف - سخن گفتن حضرت سلبمان با هد هد ومورچه .

ب - سخن گفتن حضرت سلبمان با باد ومورچه

ج - همراهی کردن سگ اصحاب کهف با دوستان خدا

د - گزینه 1 و 3▪

31- سوره" دهر " در شان چه کسانی نازل  شده است ؟

الف- حضرت علی  ( ع )

ب - حضرت زهرا ( س)

ج - امام حسن  (ع ) و امام حسین  ( ع )

د  - همه موارد

31- قصه های مستندی که میتواند در تاربخ به عنوان ردیف قصه  ها قرار بگیرد کدامند ؟

الف - تاریخ جهان  ، تاربخ اسلام

ب - شهدای جنگ تحمیلی وشهدا ی محراب

ج - گزینه 1 و2

32 -چه مطالبی میتوانید در قران مجید وجستجو در ایات وتفاسیر پیدا کنید ؟

الف -کسانی که ستم کردند چه بلایی به سرشان امد .

ب - کسانی که به مردم  ظلم کردند چه عذابی را چشیدند .

ج - کسانی که نیکوکاری کردند  چه کازی کردند

د - همه موارد

33 - کتاب قصه های قران نوشته چه کسی است ؟

الف - حجت الاسلام مصطفی زمانی

ب - آیت الله محلاتی

ج - ایت الله بهجت

34-کتاب قاموس قران به چه صورتی است؟ 

الف - به صورت تصویری

ب - به صورت الفبایی.

ج - به صورت عدد ی

35- در تفسیر ها باید از فرمایشات چه کسانی استفاده کنبم ؟

الف - بزرگان دین

ب - پیامبر وائمه

ج - مفسران قران

د - عالمان وامامان

آشنایی با ادبیات داستانی در آموزه های قرانی

درس چهارم

۲۵مهر ماه

۱_چگونه میتوانیم در بیان بهتر قصه و تغییر صدا در جاهای حساس آن مانند کارشناس عمل کنیم؟

الف) با شناخت بهتر اجزای قصه

ب)آشنایی با نوع قصه

ج)آشنایی با شخصیت های داستان

۲_اگر قصه ای سه رکن اصلی را نداشته باشد آن محتوا را به کدام اسم قلمداد نمیکنند؟

الف)قصه ناتمام

ب)متن ادبی

ج)خبر

۳_سه رکن اصلی قصه به ترتیب کدامند؟

الف)مقدمه، متن، نتیجه گیری

ب)درآمد، اوج، فرود

ج)شروع، بزنگاه، نتیجه گیری

د)در آمد، اوج، فرود

۴_اولین رکن قصه کدامیک نمی باشد؟

الف) مقدمه

ب)بزنگاه

ج)در آمد

د) شروع

۵_نکته مهم در بیان قصه کدام یک است؟

الف) شروع از جایی(مقدمه)

ب)نتیجه گیری

ج)بیان خبر

د) وجود بزنگاه

۶_در قصه حضرت نوح(ع) شروع قصه به وسیله کیست؟

الف)راوی

ب)خداوند

ج)حضرت نوح

۷_کدام گزینه علت ارسال رسل(پیامبران) از جانب خداوند نمی باشد؟

الف)هدایت قوم و دور کردن آنها از راه باطل

ب)اتمام حجت

ج)بیان حق و حقیقت

د)روشن نمودن فلسفه آیات و نشانه ها

۸_خداوند می فرماید قبل از عذاب هر قومی برای هدایت آنها....... فرستادیم؟

الف) آیات روشن

ب)پیامبران

۹_اول فرد عالم هستی و عقل کل آدم هستی کدام بزرگوار است؟

الف) حضرت آدم

ب)خداوند تبارک و تعالی

ج)حضرت محمد(ص)

۱۰_هیچ قصه ای بدون ....... اتفاق نمی افتد؟

الف) زمان و مکان

ب)شخصیت

ج)خبر

۱۱_کدام یک از اجزای مقدمه به شمار نمی رود؟

الف)زمان و مکان

ب) حالت و حرکت

ج)شخصیت

د)خبر

۱۲_آغاز قصه حضرت یوسف (ع) از کدام گزینه است؟

الف)ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قران که به تو وحی کردیم، حکایت میکنیم.

ب)زمانی که یوسف به پدرش گفت...

ج)این است کتاب روشنگر، ما آن را قرانی عربی نازل کردیم باشد که بیندیشید.

۱۳_خداوند متعال محیط بر مکان و زمان است ولی نیازمند به آن نیست.

صحیح

غلط

۱۴_تمامی داستان های قران کریم در مکان های حقیقی اتفاق افتاده است، به همین دلیل برای ما محسوس است.

صحیح

غلط

۱۵_در قصه ی حضرت نوح (ع) شروع قصه به وسیله کیست؟

الف)راوی

ب)حضرت نوح

ج)خداوند

۱۶_در جستجوی پژوهشی و عمیق یک قصه به کدام مورد پرداخته نمی شود؟

الف)نام آیه و نام شخصیت

ب)معنی لغوی و تفسیر نام قصه

ج)مراجعه به تاریخ و موارد عینی

د)به تعداد تکرار آن در کتاب بزرگان

17. کدام گزینه جزء مقدمه محسوب می شود

الف_ زمان_ مکان_ شخصیت

ب_ شروع _ حالت_ شخصیت

ج_ مقدمه_ زمان_ مکان

18_ تمام قصه ها در زمان ومکان خاص اتفاق افتاده جز......

الف_ قصه ی پیامبر اعظم( ص)

ب_ خدا که محیط بر زمان ومکان است

ج_ قصه ی حضرت آدم که ابتدای خلقت بود

19_ از اجزای مقدمه......و.......می باشد

الف_ زمان ومکان

ب_ فضاو زمان

ج_ زمینه سازی ومکان

20_ داستان های قرآن همه در مکان های....اتفاق افتادو......نیستند

الف_ تخیلی_ محسوس

ب_ حقیقی_ محسوس

ج_ حقیقی_ عینی

21- مکان بهشتی که ابتدا آدم در آن بود

الف_ تخیلی بود

ب_ حقیقی بود

ج_ رویای صادق بود

22- از ارکان مقدمه ......است

الف _ حالت

ب_ حرکت

ج_ شخصیت

23_ داستان.....و.......از داستانهای دوشخصیت منفی می باشد

الف - ابوجهل و خانمش

ب_ ابوسفیان و زنش

ج_ الف وب

24- در صورت نبودن........قصه وجود ندارد

الف _ شخصیت

ب_ حرکت

ج_ مقدمه

25_ اعلام جنگ یا صلح و پیروزی و...چه چیزی را در قصه مشخص می کند

الف_ شخصیت ها

ب_ حرکت

ج_ حالت

26_ برخورد موسی با برادرش بعد از باز گشت از کوه طور چه چیزی را نشان می دهد

الف_ حرکت

ب_ حالت

ج_ الف وب

27_ جمله ی انی خشیه ان نقول فرقت بنی اسرئیل  پاسخ ....به اعتراض ..... می باشد

الف هارون به موسی

ب_ هارون به مردم

ج_ موسی به هارون

28_ در جمله ی انی خشیه ان نقول فرقت بنی اسرائیل نگرانی هارون از چه بود

الف_ اختلاف بین مردم

ب_ کافر شدن قوم خودش

ج_ از شورش مردم

29_ جمله ی خائفاً یترقب در مورد کدام پیامبر است

الف_ یوسف

ب_ موسی

  ج_ نوح

جلسه پنجم- ادبیات داستانی قرآن

۱- درقصه حضرت یوسف چند تا گره وجود دارد؟

1. سه تا✔️

2. چهارتا

3. پنج تا

۲- گره دوم در قصه حضرت یوسف چیست؟

1. چاه

2. خبر دروغ دادن به پدر که گرگ یوسف را پاره کرده

3. فروختن حضرت یوسف به کاروان✔️

۳- در قصه های قرآنی گره داستان چه وقت باز می شود؟

1. وقتی گره جایگاه خودش را پیدا کند✔️

2. وقتی نیاز به باز شدن گره باشد

3. وقتی مشکلات حل شود

۴- در قصه حضرت یوسف گره داستان کجا باز شد؟

1. هنگام شناختن برادرانش

2. مهمانی آخر حضرت یوسف✔️

3. هنگام دیدن پدر

۵- زمان شروع وپایان گره اصلی در داستان چه هنگامی است؟

1. از اول قصه تا وسطهای آن

2. از وسط قصه شروع شده در آخر قصه پایان می یابد

3. از اول قصه تا پایان قصه باما همراه است✔️

۶- در گفتگوی داستانی کدام مشخصات وجود ندارد؟

1. گفتگو طولانی باشد✔️

2. گفتگو متناسب با قصه باشد

3. گفتگو باید موازین اخلاقی در آن رعایت شود

۷- کدام مورد جزء انواع گفتگو نیست؟

1. گفتگوی دونفره

2. گفتگوی تک نفره

3. گفتگوی جمع با یک نفر✔️

۸- گفتگوی خصمانه جزءکدام نوع از گفتگو است؟

1. گفتگوی دونفره✔️

2. گفتگوی تک نفره

3. گفتگوی بی طرفانه

۹- مناجات مولا علی ( ع) چه نوع گفتگویی محسوب می شود؟

1. گفتگوی بی طرفانه

2. گفتگوی دیپلماتیک

3. گفتگوی دوستانه✔️

۱۰- گفتگوی حضرت موسی وبرادرش با فرعون چه نوع گفتگویی است؟

1. گفتگوی دیپلماتیک✔️

2. گفتگوی خصمانه

3. گفتگوی دوستانه

۱۱- خدا به حضرت موسی وهارون دستوردادبا فرعون چگونه صحبت کنند؟

تند ومحکم

 

نرم وپادشاهانه✔️

کوتاه وکم

۱۲- کدام مورد از انواع گفتگوی تک نفره نمی باشد؟

گفتگو با دوستان✔️

گفتگو با خود

گفتگو با خدا

۱۳- گفتگوی شیطان با خدا چه نوع گفتگویی است؟

1. بی طرفانه

2. دیپلماتیک

3. خصمانه✔️

۱۴- گفتگوی دیپلماتیک به چه معناست؟

1. تند وعصبی

2. نرم وآرام✔️

3. کوتاه ومختصر

۱۵- گفتگوی دیپلماتیک در قرآن  چه مقدار وجود دارد؟

1. کم است✔️

2. خیلی زیاد است

3. اصلا وجود ندارد

جلسه ششم-ادبیات داستانی

1- ارکان قصه کدامند ؟

الف - مقدمه  ، اوج ، نتیجه گیری

ب - پیشگفتار ، اوج ، فرود

ج - مقدمه ، اوج ، فرود

2 -مقدمه قصه شامل چه چیزهایی میشود؟

الف - زمان ومکان قصه

ب شخصیت افراد وحرکت

ج - زمان وحالت و حدکت افراد

د - زمان  ،مکان ، شخصبت حالت وحرکت

3 - شخصیت قصه کدامند ؟

الف - هر کس که در قصه نقش داشته باشد .

ب  - اشیاء ، حیوانات وانسان

ج - گزینه 1و2

4 -در قصه مکان چند نوع داریم ؟

الف -حقیقی وحقوقی

ب - شخصیتی وحقیقی

م حقیقی وغیر حقیقی

5  -حرکت در قصه چند نوع است ؟

الف - حرکت تک تک شخصیت وحرکت کل قصه

ب -حرکت دستجمعی اعضای قصه 

ج - هیچ کدام

6- حرکت کل قصه مثل قصه ی کدام پیامبر است؟

الف - حضرت نوح

ب حضرت یو سف

ج -حضرت یونس

7-اوج بک قصه چه نقطه ای است ؟

الف - نقطه ی بزنگاه است که ما از اول قصه دنبال میکردیم.

ب -بخش فراز وفرود قصه

ج نقطه ی اوج قصه که حلاوت خاصی دارد .

8 -نوح چند سال پیامبری کرد؟

الف - 955سال

ب -950 سال

ج - 900 سال

9- داستان پیامبری نوح وکشتی ساختن شامل چه قیمای از قصه می باشد ؟

الف - مقدمه قصه

ب - اوج قصه

ج فرود قصه

10  -خدا داستان نوح را با ان همه طولانی بودت در عرض چند ایه تمام کرد؟  .

الف دو آیه

ب - یک ایه

ج -سه آیه

جلسه هفتم- ادبیات داستانی قرآن

۱- درقصه حضرت یوسف چند تا گره وجود دارد؟

1. سه تا✔️

2. چهارتا

3. پنج تا

۲- گره دوم در قصه حضرت یوسف چیست؟

1. چاه

2. خبر دروغ دادن به پدر که گرگ یوسف را پاره کرده

3. فروختن حضرت یوسف به کاروان✔️

۳- در قصه های قرآنی گره داستان چه وقت باز می شود؟

1. وقتی گره جایگاه خودش را پیدا کند

2. وقتی نیاز به باز شدن گره باشد

3. وقتی مشکلات حل شود

۴- در قصه حضرت یوسف گره داستان کجا باز شد؟

1. هنگام شناختن برادرانش

2. مهمانی آخر حضرت یوسف

3. هنگام دیدن پدر

۵- زمان شروع وپایان گره اصلی در داستان چه هنگامی است؟

1. از اول قصه تا وسطهای آن

2. از وسط قصه شروع شده در آخر قصه پایان می یابد

3. از اول قصه تا پایان قصه باما همراه است

۶- در گفتگوی داستانی کدام مشخصات وجود ندارد؟

1. گفتگو طولانی باشد

2. گفتگو متناسب با قصه باشد

3. گفتگو باید موازین اخلاقی در آن رعایت شود

۷- کدام مورد جزء انواع گفتگو نیست؟

1. گفتگوی دونفره

2. گفتگوی تک نفره

3. گفتگوی جمع با یک نفر

۸- گفتگوی خصمانه جزءکدام نوع از گفتگو است؟

1. گفتگوی دونفره

2. گفتگوی تک نفره

3. گفتگوی بی طرفانه

۹- مناجات مولا علی ( ع) چه نوع گفتگویی محسوب می شود؟

1. گفتگوی بی طرفانه

2. گفتگوی دیپلماتیک

3. گفتگوی دوستانه

۱۰- گفتگوی حضرت موسی وبرادرش با فرعون چه نوع گفتگویی است؟

1. گفتگوی دیپلماتیک

2. گفتگوی خصمانه

3. گفتگوی دوستانه

۱۱- خدا به حضرت موسی وهارون دستوردادبا فرعون چگونه صحبت کنند؟

تند ومحکم

نرم وپادشاهانه

کوتاه وکم

۱۲- کدام مورد از انواع گفتگوی تک نفره نمی باشد؟

گفتگو با دوستان

گفتگو با خود

گفتگو با خدا

۱۳- گفتگوی شیطان با خدا چه نوع گفتگویی است؟

1. بی طرفانه

2. دیپلماتیک

3. خصمانه

۱۴- گفتگوی دیپلماتیک به چه معناست؟

1. تند وعصبی

2. نرم وآرام

3. کوتاه ومختصر

۱۵- گفتگوی دیپلماتیک در قرآن چه مقدار وجود دارد؟

1. کم است

2. خیلی زیاد است

3. اصلا وجود ندارد

1- ارکان قصه کدامند ؟

الف - مقدمه ، اوج ، نتیجه گیری

ب - پیشگفتار ، اوج ، فرود

ج - مقدمه ، اوج ، فرود

2 -مقدمه قصه شامل چه چیزهایی میشود؟

الف - زمان ومکان قصه

ب شخصیت افراد وحرکت

ج - زمان وحالت و حدکت افراد

د - زمان ،مکان ، شخصبت حالت وحرکت

3 - شخصیت قصه کدامند ؟

الف - هر کس که در قصه نقش داشته باشد .

ب - اشیاء ، حیوانات وانسان

ج - گزینه 1و2

4 -در قصه مکان چند نوع داریم ؟

الف -حقیقی وحقوقی

ب - شخصیتی وحقیقی

م حقیقی وغیر حقیقی

5 -حرکت در قصه چند نوع است ؟

الف - حرکت تک تک شخصیت وحرکت کل قصه

ب -حرکت دستجمعی اعضای قصه

ج - هیچ کدام

6- حرکت کل قصه مثل قصه ی کدام پیامبر است؟

الف - حضرت نوح

ب حضرت یو سف

ج -حضرت یونس

7-اوج بک قصه چه نقطه ای است ؟

الف - نقطه ی بزنگاه است که ما از اول قصه دنبال میکردیم.

ب -بخش فراز وفرود قصه

ج نقطه ی اوج قصه که حلاوت خاصی دارد .

8 -نوح چند سال پیامبری کرد؟

الف - 955سال

ب -950 سال

ج - 900 سال

9- داستان پیامبری نوح وکشتی ساختن شامل چه قیمای از قصه می باشد ؟

الف - مقدمه قصه

ب - اوج قصه

ج فرود قصه

10 -خدا داستان نوح را با ان همه طولانی بودت در عرض چند ایه تمام کرد؟ .

الف دو آیه

ب - یک ایه

ج -سه آیه

*******

جلسه هشتم- ادبیات داستانی قرآن

 

درس نهم- ادبیات داستانی قرآن

1) روایت چیست؟

کلامی که از ائمه می گوییم

رویداد هایی که قبلا بوده

نقل کردن آن چه قبلا گفته شده

2) در روایت مسائل...........را .........گفت

غیر اخلاقی _ نمی توان

غیر اخلاقی _تاحدودی

عبرت آمیز _کامل

3) روایات که بیان می شود می تواند از قول..........

خدا معصومین

ائمه و دانشمندان وبزرگان باشد

تمام موارد

4) کلام باید نسبت با بقیه ی قصه........داشته باشد

برجستگی

تعادل

گیرا تر

5) اگر قصه ۱۰۰ باشد ......درصد آن کلام است

پنجاه

ده

هفتاد

6) این سخن از کیست ؟

فاصله ی بین حق و باطل چهار انگشت است

پیامبر( ص)

علی( ع)

امام صادق( ع)

7) آنچه با........می بینید می توان یقین کرد

اما آنچه را با.........نمی توان یقین کرد

چشم _ گوش

گوش _چشم

8) در بیان قصه های قرآنی و تاریخ اسلام ائمه ........لازم است

امانت داری

صداقت

هردو مورد

9) در قصه توصیف را طوری تنظیم کنیم که از جریان معمولی یک جریان زیبا بسازیم

درست

نادرست

10) برای بیان قصه های قرآن ومعصومین چه راههایی وجود دارد ؟

توصیف معصوم وقصه قرآن از زبان معصوم

توصیف صحنه های اطراف وتوصیف معصوم با کلمات عام

موارد ۱و ۲

 

نمونه سوالات آزمون شمیم دانش ( سوالات حفظ سوره ق)

درس اول

 حفظ سوره ق

1- مقام معظم رهبری خواستار حافظ قرآن بودن چه تعدادی از مردم شدند؟

همه جمعیت با سواد کشور

حدود بیست میلیون نفرازجمعیت  کشور

حدود ده میلیون از جمعیت کشور*

2- حافظ بودن ده میلیون نفر از جمعیت کشور مورد تاکید.................... می باشد؟

در لسان علما و مراجع عظام تقلید و شخصیت های برجسته دینی

مقام معظم رهبری*

3- سوره مبارکه ق در جزء ....... و دارای ......... آیه می باشد.

26  -  45*

45 -   26

4- اولین حافظ قرآن  .......... بودند.

حضرت علی (ع)

پیامبر اسلام(ص)*

5- بعد از پیامبر اسلام جامع ترین حفظ قرآن توسط مسلمانان صدر اسلام صورت گرفته است.

درست

نادرست*

6- حفظ قرآن بعد از نزول قرآن آغاز شد.

درست

نادرست*

7- حفظ قرآن با نزول قرآن آغاز شد

درست*

نادرست

8- قرآن به صورت مکتوب بر پیامبر اسلام(ص) نازل نشد و سپس توسط عده ای از مسلمانان نوشتن آغاز شد.

درست*

نادرست

9- چه عاملی باعث آشکار شدن دیدگاه اصیل نسبت به قرآن کریم می شود؟

حفظ قرآن کریم

دقت نظر به آیات و روایات در زمینه حفظ قرآن*

10- قرآن هایی که در کشور ما استفاده می شود اکثرا دارای چند صفحه هستند؟

 518

604*

519

11- جامع ترین حفظ قرآن بعد از پیامبر اسلام(ص) توسط ائمه اطهار صورت گرفته است.

درست*

نادرست

 

12.در قران چند سوره با حروف مقطعه شروع می شود؟

الف -  ۲۹ ●

ب- ۲۲

ج-۳۵

13.در آیه ی سوره ی ق (ق والقرآن المجید) واو چه نوع واوی است؟

الف- قسم*

ب- عطف

ج – پیوند

14. قدمت حفظ قرآن به چه زمانی بر می گردد؟

الف_ به نزول قرآن بر می گردد●

ب- بعد فوت پیامبر(ص)

ج_ بعد از تلا وت پیامبر

15.امر به حفظ در قرآن به چه معنا است؟

الف_ از بر کردن قرآن

ب_ نگهداری کردن

ج_ مراقبت ونگهداری کردن است●

16. بالاترین مرتبه ی انس با قرآن چیست؟

الف _ حفظ کردن ودر ذهن سپردن

ب_ نگهداری و تکرار کردن

ج_ حفظ کردنی که جایگاهش قلب وسینه باشد●

17. اولین حافظ قرآن کیست؟

الف_ پیامبر( ص)●

ب_ علی( ع)

ج_ روح الامین

18. آیه ی( وما کنت تتلوا من قبله من کتاب ولاتّخُطه بیمینک) به چه موضوعی اشاره دارد؟

الف_ تلاوت آیات توسط پیامبر از روی نوشته ای از قبل نبوده●

ب_ پیامبر آیات را حفظ بوده

ج_ پیامبر آیات را از سینه وقلبش تلاوت می کرده

19. آیه ی ( بل هو آیاتُ وبیناتُ فی صدورالذین اُتوا العلم) به چه موضوعی اشاره دارد؟

الف_ بالاترین مرتبه ی انس با قرآن●

ب_ به مرتبه ی حفظ دلالت دارد

ج_ به قدمت حفظ قرآن اشاره دارد

20. روح الاامین لقب کیست؟

الف_ پیامبر (ص)

ب_ جبرئیل(ع)●

ج_ علی(ع)

21. کدام جمله نادرست است؟

الف_ قرآن به صورت مکتبوب نازل نشده

ب_ عده ای از مسلمانانبه موضوع حفظ قرآن پرداختند

ج_ قدمت حفظ قرآن بعد رحلت پیامبر است●

 

حفظ سوره ی ق

درس دوم

19 مهر ماه

استاد محمد مهدی  بحرالعلوم

1-معنی ومفهوم آیه « سنقرئک فلا تنسی» چیست؟

الف) ما قرآن را بر تو اقراء می کنیم و تو فراموش نخواهی کرد. *

ب) ما قرآن را بر تو نازل کردیم،آیا فراموش نمی کنی؟

ج) ما قرآن را بر تو می خوانیم تا فراموش نکنی.

2- اعتقاد مفسرین در مورد آیه « لا تحرک به ی لسانک لتجعل به ان له جمعه و قرآنه» چیست؟

الف) این آیه بر امی بودن پیامبر در هنگام دریافت آیات از طرف خدا برپیامبر اشاره میکند

ب)این آیه بر جمع وقرائت وبه سینه وقلب سپردن قرآن توسط خداوند برای پیامبر است.*

ج) این آیه بر اهمیت حفظ قرآن نه به صورت زبانی بلکه با درک معناو مفهوم اشاره میکند

3- دعاهایی که امام صادق(ع) برای حفظ قرآن تعلیم دادند، در کدام کتاب آمده است؟

الف) شرح غررالحکم

ب) اصول کافی

ج) بحارالانوار*

د) مجمع البیان

4- پایین ترین سطح حفظ قرآن کریم از منظرآیات وروایات چیست؟

الف) درک کردن قرآن

ب) از برخواندن الفاظ قرآن*

ج) فهم جایگاه قرآن

د) محافظت کردن ازآیات قرآن

5- محافظت کردن از دستورات قرآن به چه معناست؟

الف) حفظ آیات قرآن در قلب و ذهن

ب) فهم جایگاه واقعی قرآن

ج) درک معانی آیات قرآن

د) عمل کردن به آیات قرآن*

6- دعای«اللهم ارحمنی بترک معاصی» توسط چه بزرگواری مطرح شده وبه چه معناست؟

الف) پیامبراکرم(ص)؛ خداوندا به من رحم کن باکمک به ترک گناهان.

ب) امام علی(ع)؛ خداوندا بر ما رحم  کن برای ترک کردن گناهان.

ج) پیامبر اکرم(ص)؛ خداوندا مارا درترک گناهان مورد رحمت و آمرزش خود قرار ده.

د) امام صادق(ع)؛ خداوندا به من رحم کن با کمک کردن به ترک گناهان.*

7- مضمون دعای«اللهم ارحمنی بترک معاصی» چیست؟

الف) پیش نیاز حفظ قرآن درک معانی و مفاهیم آن است.

ب) پیش نیاز حفظ قرآن عمل به دستورات آن است.

ج) پیش نیاز حفظ قرآن پاک شدن از گناهان است.*

د) پیش نیاز حفظ قرآن درک جایگاه معنوی قرآن کریم است.

8- منظور از دعای « والزم قلبی حفظ کتابک، کما علمتنی» چیست؟

الف) قلب مارا با حفظ کتابت همراه کن، همان گونه که آموزش می دهی.

ب) قلب مرا همراه کن با حفظ کتابت؛ همان طور که به من آموزش دادی.*

ج) روح مرا با کتابت همراه کن همان طور که به من آموزش دادی.

د) تمام قلبها را با کتابت همراه کن، همان گونه که آموزش می دهی.

9.حروف مقطعه چه معانی دارند؟

الف) این حروف رمز هایی بین خداو پیامبر گرامی اسلام هستند وبرای ما ترجمه پذیر نیستند*

ب) این حروف رمز هایی بین خداو پیامبرگرامی اسلام هستند وبرای ما ترجمه پذیر هستند

ج)فقط درمورد رازو رمزهای قرآنی است ومعنای خاصی ندارد.

د)هیچ کدام

10) قاف و القران المجید یعنی چه ؟

الف) قسم به قرآن مجید. که مجد یعنی شهرت و بزرگی  وفراگیر شدن نام و عظمت یک چیز.

ب) سوگند به قرآن مجید. که مجد یعنی بزرگی وفراگیر شدن نام .

ج) قسم به قرآن مجید. که مجد یعنی شهرت وفراگیر شدن نام و عظمت یک چیز.*

د)همه موارد

11)ترجمه آیه « والعَجِب انجاءهم انذروا منهم فقالت کافرون هذا شیء عجیب» کدام است ؟

الف) با این که جایگاه قرآن والا و محبوب است اما کفار و مشرکان و گروهی از مردم تعجب می کنند از اینکه یک بیم دهنده ای از بین خودشان برای آنها بیاید و آیات قرآن را تلاوت کند.

ب) با این که جایگاه قرآن رفیع و آشکار است اما کفار و مشرکان و گروهی از مردم تعجب می کنند از اینکه یک هشدار دهنده ای از بین خودشان برای آنها بیاید و آیات قرآن را تلاوت کند.*

ج) ازاینکه جایگاه قرآن رفیع ومتناسب است اما کفار و مشرکان و گروهی از مردم تعجب خواهند کرد از اینکه یک هشدار دهنده ای از بین خودشان برای آنها بیاید و آیات قرآن را تلاوت کند.

د)هیچ کدام

13)کلمه \" والعَجِب\" درآیه \"والعَجِب انجاءهم انذروا منهم... \" به چه معناست ؟

الف) تعجب کردند

ب) عجب پنداشتند

ج)هردو گزینه *

14)کلمه \" منذِر\" درآیه \"والعَجِب انجاءهم انذروا منهم... \" به چه معناست ؟

الف) انذار کننده ای برای آنها از بین خودشان بروند

ب) انذار کننده ای برای آنها از بین خودشان بیایند

ج) انذار کننده ای برای آنهاکه از بین خودشان بیاید

د) انذار کننده ای برای آنها از بین خودشان بیاید*

15)مشابه ترجمه وتفسیر آیه « والعَجِب انجاءهم انذروا منهم فقالت کافرون هذا شیء عجیب» درکدام سوره قرآن یادشده است؟

الف) سوره کهف*

الف) سوره بقره

الف) سوره آل عمران

الف) سوره ق

15)مشرکان با گفتن این جمله که \" این چیز عجیبی است که یکی از خودِ ما قرآن را بر ما بخواند، بر او قرآن نازل و وحی شود\"می خواهند منکر چه چیزی شوند؟

الف) با این جمله میخواهند منکر قرآن و وجود نبی شوند

ب) با این جمله میخواهند منکر نبوت و رسالت پیامبر و دعوی ایشان مبنی بر رسالت شوند*

ج) با این جمله میخواهند منکر معصومیت پیامبر و رسالتش شوند

د) ب و ج

 

حفظ سوره ق

درس سوم

23 مهر ماه

۱_در صدر اسلام آموزش قرآن از طریق.....

الف_ خواندن قرآن

ب_ حفظ کردن آیات

ج_ حفظ کردن از طریق سینه به سینه

۲_ چرا امروزه با وجودتیتراژ زیادقرآن باید حفظ شود

الف_ گسترش ونشر قرآن

ب_ بخاطر برکات

ج_ انتشار در تمام جهان

۳_ انس با قران مربوط به.....

الف_ مسلمانان است

ب_ تمام انسان ها است

ج_ هرمسلمان وهر انسانی که مخاطب قران وخدا است

۴_ آیه ی فاقرئوا ما تیسرمن القران به چه موضوعی تاکید دارد

الف_ خواندن قرآن

ب_ مداومت در خواندن قرآن

ج_ الف وب

۵_ محصول آیه ی فاقرئوا ما تیسرمن القرآن چیست

الف_ خواندن قرآن

ب_ حفظ قرآن

  ج_ انس با قرآن

۶_ اصیل ترین نوع حفظ قرآن کدام است

الف_   انس با قرآن

ب_ انس مداوم ومکرر با قرآن

ج تکرارکردن آیات قرآن

۷_ کسی که حافظ قرآن است زمینه ی....و...... در آیات را بهتر دارد

الف_ تدبر وتفکر

ب_ تدبر وتعقل

ج_ تفکر وتعقل

۸_ حافظ قرآن در چه صورتی می تواندازقرآن بهره برداری کند

الف_ از مفاهیم قرآن بهرمند باشد

ب_ انس همیشگی داشته باشد

ج_ درست حفظ کرده باشد

۹_ یکی از برکات قرآن اثر وضعی است

الف_ درست

ب_ نادرست

۱۰_ با توجه به عبارت( کسی که قرآن می خواند ولی معانی را کامل نمی داند)

کدام جمله نادرست است

الف_ ارتباط بین خود وخدا احساس نمی کند

ب_ خود را مخاطب خدا می داند

ج_ نا خودآگاه تاثیری درفکرو روح ایجاد می شود

۱۱_ کسی که قرآن می خواندو حفظ می شودیک.....و......با قرآن احساس می کند

الف_ انس وهمنشینی

ب_ انس وهمراهی

ج_ راهنما وانیس

۱۲_این سخن از کیست

کسی که حافظ قرآن است زمینه ی تدبر وتفکر در آیات را بهتر دارد

الف _ شهید مطهری

ب_ امام خمینی ره

ج_ مقام معظم رهبری

 

حفظ سوره ق  - درس چهارم  26 مهر

۱_ جمله ی (ما در کشور باید ده میلیون حافظ قرآن داشته باشیم) از کیست

الف_ امام خمینی

ب_ مقام معظم رهبری

ج_  قرائتی

 

۲_ تسلط بیشتر بر حفظ قرآن باعث.....

الف_ تفکر وتدبر

ب_ آگاهی و شناخت

ج_ تفکر و آگاهی

 

۳_ کسی که حافظ قرآن است...

الف _ خطای اورا قران متذکر می شود

ب_ به سمت هر کاری نمی رود

ج_ الف وب

 

۴_ چه کسانی می توانند زیبایی وشگفتی  های خلقت را ببینند

الف_ انسان های واقع بین

ب_ همه ی انسان ها

ج_ آنهایی که تحقیق می کنند

 

۵_ چه چیزی حفظ قرآن را برای ما فارسی زبانان آسان می کند

الف_ کلمات تکراری که در فارسی هستند

ب_ کلمات پرکاربرد عربی

ج_ الف و ب

 

۶_ بخش عمده ای خطورات ذهنی حافظان قران را..........فرا می گیرد

الف_ ایمان

ب_ یقین

ج_ حفظ قرآن

 

۷_ بنا بر ( لایعذب الله قلبا وعی القران) چه قلبی عذاب نمی شود

الف_ قلبی که با قرآن باشد

ب_ قلبی که ظرف قرآن باشد

ج_ قلبی که یاد قرآن باشد

۸_ قلبی که حافظ قرآن است باید ...و....باشد

الف_ صادق و پاک

ب_ پاک و مطهر

ج_ صادق ومخلص

 

۹_ در آیه ( ائذا متناوکنا تراباذلک رجع بعید) کافران چه چیزی را انکار می کنند

الف_ رسالت

ب_ معاد

ج_ الف وب

 

۱۰_در آیه ( بل کذبوا بالحق لما جاء هم فهم فی اَمر مریج) منظور از حق چیست

الف_ حقایق آسمان وزمین

ب_ قرآن و پیامبر

ج_ قرآن ومعاد

 

۱۱_ کدام گزینه درست است

الف_ تکرار ومرور باعث حفظ محفوظات می شود

ب_ حفظ محفوظات لازمه اش تکرار است

ج_ الف و ب

 

۱۲_ در آیه ( بل کذبوا بالحق لما جاء هم فهم فی اَمر مریج) کفار چه چیز را تکذیب می کنند

الف_ قران ورسالت

ب_ رسالت ومعاد

ج_ قرآن و معاد

 

۱۳_ در آیه ی( بل کذوا بالحق لما جاء هم فهم فی امر مریج) کفار را درچه حالتی معرفی می کند

الف_ گمراه

ب_ ناپایدار وبی ثبات

ج_ پریشان

 

۱۴_ بنا بر آیه( بل کذبوا بالحق لما جاء هم فهم فی اَمر مریج) خداوند چه چیزی می خواهد ذکر کند

الف_ توانایی در خلقت

ب_ قدرت خودش در خلقت

ج_ یاد آوری نعمت ها

جلسه پنجم

۱-اساس حفظ قرآن به چه پایه ایی استوار است؟

الف) دقت

ب) فرصت

ج) تکرار

۲- براساس نظر روانشناسان هر چیز قابل حفظ کردن چگونه در حافظه انسان باقی می ماند؟

الف) با تمرین

ب) از طریق حواس پنجگانه

ج) با دقت

۳-طبق نظر روانشناسان هر چیزی را که انسان حفظ کند در..............اثر می گذارد.

الف) حافظه کوتاه مدت

ب) حافظه بلند مدت

ج) ذهن انسان

۴- از چه طریقی مطلب حفظ شده در حافظه کوتاه مدت ، ماندگارتر شده وبه حافظه بلند مدت رسوخ می کند؟

الف) خواندن

ب) نوشتن

ج) تکرار وتوجه بیشتر

۵- چه موقع می گوییم مطلبی را حفظ کردیم وبه یاد داریم؟

الف)وقتی به حافظه بلند مدت رسوخ کند

ب) وقتی حفظ کنیم وتکرار کنیم

ج) وقتی در حافظه کوتاه مدت جای گیرد

۶- چه کارهایی حفظ آیات قرآن را برای ما میسر می کند؟

الف) خواندن ویا شنیدن آیات به صورت مکرر

ب) تمرکز کردن برآیات وتوجه به آن

ج) توجه به اجزاء آیات ، کلمات ومعانی قرآن

د) هر سه مورد

۷- اولین گام برای حفظ آیات قرآن:

الف) خواندن صحیح وروان آیات

ب) خواندن سریع وبدون وقفه

ج) خواندن زیاد آیات  قرآن

۸- چرا بعضی اشخاص در خواندن آیات قرآن ناتوانند؟

الف) چون تمرین وتوجه نکرده اند

ب) علاقه ایی به خواندن ندارند

ج) سواد خواندن ندارند

۹- کسانی که قرآن را اشتباه می خوانند ویا اشتباه حفظ می کنند:

الف) پاک کردن واصلاح این اشتباه در آینده امکان پذیر نیست

ب) اصلاح این اشتباه در آینده کار دشواری نخواهد بود

ج) پاک کردن واصلاح این اشتباه در آینده کار ساده ایی نخواهد بود

۱۰- روان خوانی قرآن یعنی:

الف) خواندن بدون اشتباه قرآن

ب) خواندن بدون تکلف ، بدون مکث های طولانی وغیر طولانی

ج) خواندن آیات قرآن بدون تفکر

۱۱- گام دوم برای حفظ قرآن:

الف) تنظیم کردن آیات قرآن

ب) تفهیم کردن آیات قرآن

ج )تقطیع کردن آیات قرآن

۱۲- تقطیع به معنی:

الف) تقسیم کلمات قرآن  به بخشهای مختلف

ب) تقسبم آیات قرآن به کلمات آسان وسخت

ج) تقسیم آیات قرآن به قطعات کوچکتر

۱۳- چه کسانی نمی توانند قرآن را بخوانند وحفظ کنند:

الف) کسانی که تمرین وتوجه کافی ندارند

ب) کسانی که سواد کافی ندارند

ج) کسانی که مهارت کافی ندارند

۱۴-هر چه تقطیع آیات کمتروکوتاهتر باشد حفظ کردن آیات سخت تر خواهد بود.

الف) درست

ب) نادرست

۱۵- بعد از گوش کردن به آیات وصحیح شنیدن وصحیح خواندن می توان آیات را حفظ کرد.

الف) درست

ب) نادرست

 

 

حفظ سوره ق – سوالات درس هفتم - 7 آبان

1.مهمترین افراد تاثیر گذاردر جامعه معلمین هستند

1. درست*

2. نادرست

2.کدام گزینه مراحل قرآن را به ترتیب بیان می کند

1. روان خواندن،تقطیع، نگاه دقیق ،توجه به معانی

2. روان خواندن،تقطیع ، توجه به معانی،نگاه دقیق*

3. خواندن و تقطیع وتوجه به معانی

3.گاه دقیق به ظواهر آیات در حفظ قرآن......هست

1. مهم*

2. بی تاثیر

3. موثر

4.یکی از مراحل حفظ قرآن نگاه کردن دقیق است

1. درست*

2. نادرست

5.برای یادآوری آیات حفظ شده...........به ما کمک می کند

1. نگاه دقیق به آیات *

2. تمرکز داشتن

3. تکرار زیاد

6.حافظان کل قرآن باید از.............استفاده کنند

1. یک قرآن با یک رسم خط*

2. قرآن ها با خط متفاوت

3. قرآن هابا خط عربی

7.در حفظ قرآن از کارهای نمادین استفاده کنید

1. درست

2. نادرست*

8.مسیر اصلی در حفظ آیات قرآن چیست

1. خواندن آیات

2. فهم معانی تدبر وتفکر به عمل رساندن

3. همه ی موارد*

9.هدف نهایی برای مخاطبین قرآن چیست

1. درک قرآن

2. عمل به دستورات قرآن که به مراتب بالا برسند*

3. خواندن وحفظ قرآن

10.با توجه به آیه ی وَأَ حَیَینَا به بَلدَة مَیتًا کذلکَ الخُرُج قرآن به چه مسئله ای پرداخته است

1. آبادی زمین

2. به زنده شدن انسان در قیامت*

3. به نعمت های الهی

11.آیه ی وَ أَحیَینَا به بَلدَةً مَیتًا کذلکَ الخُرُج با کدام آیه ارتباط معنایی دارد

1. وَأَنبَتنَا فیها مِن کُلِّ زَوج بَهیج

2. أَئذامِتنا وکنا ترابا ذلک رجع بعید*

12.پیامبر قوم ثمود ......است

1. صالح*

2. یحیی

3. الیاس

13.داستان کدام اقوام زیاد در قرآن تکرار شده است

1. نوح و بنی اسرائیل

2. نوح وثمود*

3. نوح و اصحاب رس

14.قرآن افرادی را که پیامبر راتکذیب می کنند همانند چه اقوامی می داند

1. قوم عاد وثمود

2. قوم نوح و اصحاب رس

3. همه ی موارد*

 

حفظ سوره ق -درس هشتم

1.با طی کردن مراحل حفظ قرآن می توانیم..........

1. قرآن را حفظ کنیم

2. درصدی از حفظ قرآن را انجام داد

2.بعد حفظ آیات نوبت به...........

1. تکرار در خواندن

2. فهم آیات

3. درک آیات

3.برای ماندگار کردن آیات در ذهن به.......

1. تکرار آیات بپردازیم

2. تکرار و توجه وتمرکز به اجزای آیه بپردازیم

3. حفظ همراه با معنی بپردازیم

4.حفظ کردن آیات به ........و........بستگی دارد

1. افراد_ شرایط

2. به سطح دانش_ ذهن

3. ذهن _ افراد

5.این سخن از کیست

کسانی که قرآن را با مشقت حفظ می کنند خدا به آنان دو اجر می دهد

1. پیامبر (ص)

2. امام علی(ع)

3. امام صادق(ع)

6.افراد نابینا برای حفظ قرآن از راه.........استفاده کنند

1. شنیدن آیات

2. استفاده از خط بخصوصی

3. همه ی موارد

7.کودکان برای حفظ قرآن قبل از سن دبستان از راه...........استفاده کنند

1. شنیدن آیات

2. تکرار در شنیدن آیات

3. هردوگزینه

8.قرآن قوم کدام پیامبر را اخوان می خواند

1. قوم موسی

2. قوم عاد

3. قوم لوط

9.اصحاب الایکه قوم کدام پیامبر است

1. الیاس

2. شعیب

3. لوط

10.وعد و وعید به ترتیب به چه معنا هستند

1. خبر خوب وبشارت دادن وترساندن از عذاب

2. ترساندن از عذاب و بشارت دادن به خوبی

3. هشدار وبیم دادن

حفظ سوره ق – سوالات درس هفتم - 7 آبان

1.مهمترین افراد تاثیر گذاردر جامعه معلمین هستند

1. درست

2. نادرست

2.کدام گزینه مراحل قرآن را به ترتیب بیان می کند

1. روان خواندن،تقطیع، نگاه دقیق ،توجه به معانی

2. روان خواندن،تقطیع ، توجه به معانی،نگاه دقیق

3. خواندن و تقطیع وتوجه به معانی

3.گاه دقیق به ظواهر آیات در حفظ قرآن......هست

1. مهم

2. بی تاثیر

3. موثر

4.یکی از مراحل حفظ قرآن نگاه کردن دقیق است

1. درست

2. نادرست

5.برای یادآوری آیات حفظ شده...........به ما کمک می کند

1. نگاه دقیق به آیات

2. تمرکز داشتن

3. تکرار زیاد

6.حافظان کل قرآن باید از.............استفاده کنند

1. یک قرآن با یک رسم خط

2. قرآن ها با خط متفاوت

3. قرآن هابا خط عربی

7.در حفظ قرآن از کارهای نمادین استفاده کنید

1. درست

2. نادرست

8.مسیر اصلی در حفظ آیات قرآن چیست

1. خواندن آیات

2. فهم معانی تدبر وتفکر به عمل رساندن

3. همه ی موارد

9.هدف نهایی برای مخاطبین قرآن چیست

1. درک قرآن

2. عمل به دستورات قرآن که به مراتب بالا برسند

3. خواندن وحفظ قرآن

10.با توجه به آیه ی وَأَ حَیَینَا به بَلدَة مَیتًا کذلکَ الخُرُج قرآن به چه مسئله ای پرداخته است

1. آبادی زمین

2. به زنده شدن انسان در قیامت

3. به نعمت های الهی

11.آیه ی وَ أَحیَینَا به بَلدَةً مَیتًا کذلکَ الخُرُج با کدام آیه ارتباط معنایی دارد

1. وَأَنبَتنَا فیها مِن کُلِّ زَوج بَهیج

2. أَئذامِتنا وکنا ترابا ذلک رجع بعید

12.پیامبر قوم ثمود ......است

1. صالح

2. یحیی

3. الیاس

13.داستان کدام اقوام زیاد در قرآن تکرار شده است

1. نوح و بنی اسرائیل

2. نوح وثمود

3. نوح و اصحاب رس

14.قرآن افرادی را که پیامبر راتکذیب می کنند همانند چه اقوامی می داند

1. قوم عاد وثمود

2. قوم نوح و اصحاب رس

3. همه ی موارد

******

حفظ سوره ق - جلسه نهم 14 آبان ماه

1) نگاه به چه چیزهایی بسیار شیرین است ؟

نگاه به حفظ قران

نگاه به دست یا فتن به انس با قران

نگاه به خطوط قران

مورد 1و2

2) مراقب باشیم با قران ------،عمیق وبا --------متعالی داشته باشیم .

هدفی ،تعاملی سازنده

تعاملی سازنده ،هدفی

انس دایم ، هدف برجسته

3) در حفظ قران به دنبال چه چیزی باشیم نعمت ارزشمندی را کوچک کرده ایم ؟

مطامع دنیوی وزودگذر

منفعت بردن

فخر فروختن

4) حفظ قران چه مراحلی دارد ؟

خواندن صحیح وروان

تقطیع وتکرار در خواندن

توجه به معانی والفاظ

همه موارد

5) تکرار برای حفظ قران نسبت به چیزهایی متفاوت است؟

توانایی وعملکرد افراد

افراد مختلف وحالات مختلف یک فرد

استعداد وتوانایی افراد

6) وقتی قران را صحیح می خوانیم در چه حافظه ای نقش بسته است ؟

حافظه ی بلند مدت

حافظه کوتاه مدت

هر دو مورد

7) وقتی قران را اشتباه می خوانیم احتمال چه چیزهایی داشته است ؟

تکرار وتمرین کافی نبوده است .

حواس پرتی وعدم تمرکز

تکرار ویا توجه ای که داشته ایم کافی نبوده است

8) وقتی بخواهیم قران را حفظ کنیم باید چه کار کنیم؟

تمرکز

تکرار

تقطیع ( به چند قسمت تقسیم کردن )

9)کسانی که حافظ کل قران هستند. در چه قسمتهایی به طور نسبی با مشکل مواجه هستند ؟

آیات پایین صفحه

آیات اخر سوره

آیات اخر جزء

همه موارد

10) چه کسانی درباره خلق دوباره وافرینش جدید انسان در روز قیامت در شک وشبهه هستند ؟

مشرکان وکفار

ملحدین وبی دینان

 منافقین

11) در تمثیل "ما به انسان از رگ گردن نزدیک تریم " منظور چیست ؟

ما انسانها را در همه ی مراحل در نظر داریم .

ما خودمان انسان را خلق کردیم وچیزی از او بر ما پنهان نیست .

خدا در همه جا بر انسان نظارت وکنترل دارد .

نمونه سوالات آزمون شمیم دانش ( سوالات زبان قرآن و مفاهیم)

درس اول

1.بنابر آیه ( انا انزلناه قران عربیا لعلکم تعقلون)   

چرا قران به زبان عربی نازل شده است

الف.بخاطر اهمیت زبان عربی

ب- برای این که در ان تعقل کنند

ج- بخاطر اهمیت زبان عربی و تعقل کردن واشنایی با قرآن لازم است این زبان را بدانیم و با صرف و نحو آشنا باشیم*    

2.چرا پیامبر زبان عربی را دوست دارد

الف. چون زبان قرآن است

ب. چون زبان کاملی است

ج. زبان اهل بهشت و زبان قرآن و زبان قوم عرب است   

3. صرف در لغت به معنی      ........    است و در اصطلاح یعنی ........

الف .تغیر دادن _ چگونه یک کلمه را به شکل های مختلف در بیاوریم

ب. ساختن _ معانی مختلف برای کلمات است

ج. تغییر دادن _  چگونه بتوانیم یک کلمه را به شکل های مختلف در بیاوریم تا معانی متعدد بدهد*                            

4. فایده یعلم صرف آشنایی با چگونگی ......... و .......... است

الف. کلمات _ حرف ها 

ب. کلمه سازی _کلمه شناسی*                 

ج. کلمه سازی و معنا شناسی

5. علم نحو راجع به چه چیزی بحث می کند

الف.راجع به ساختار و ساختمان کلمه بحث میکند

ب. راحع به چگونگی اعراب آخر کلمات معمولا سخن میگوید

ج. راجع به ساختار و ساختمان کلمه بحث نمیکند راجع به چگونگی اعراب آخر کلمات سخن میگوید و موضوع آن علم نحو کلمه و کلام است*            

6. ریشه فعل (تلا )کدام فعل است

الف. تَلُوَ *       

 ب. تلی              

 ج. یتلو

7. در آیه ی یعلمهم الکتاب و الحکمه

 الف. هم مفعول به اول الکتاب مفعول به دوم*        

ب. هم فاعل کتاب مفعول

ج.  هم فاعل کتاب مضاف الیه

8. با توجه به آیه ی یتلو علیه آیاتِک و یعلمهم الکتاب .............

قسمت مشخص شده چه نقشی دارد

الف. مفعول برای فعل یتلوا*         

ب. مضاف الیه برای علیهم

ج. فاعل فعل یتلوا

9. در آیه ی انک العزیز الحکیم

 اسم اِنَّ و خبر آن کدام است

الف. اسم اِنَّ  انت و خبر العزیز

ب. اسم اِنَّ  ک  و خبر ان عزیز

 ج. اسم اِنَّ  ک  وخبر عزیز خبراول حکیم خبر دوم *

10- فایده علم نحو چیست

الف- محفوظ ماندن از خطا در گفتار

ب- محفوظ ماندن از خطا در گفتار و نوشتار زبان عربی است*

ج- محفوظ ماندن از خطا در زبان عربی

11.در \" انک انت العزیز الحکیم\" تاکید کدام است؟

انک – انت

انک – العزیز الحکیم

ان – انت*

12.ربنا  از نظر نحوی ----------------- و منادا به قصد------ است.

منادای مضاف  و اعراب آن منصوب – استرحام*

منادای مقصوده و اعراب آن ظاهری – استرحام

منادای مفرد معرفه و اعراب آن تقدیری – استرحام

13. ضمیر عماد به چه معنی است؟

ضمیری که بین مبتدا و خبر می آید  و  متصل فاعلی است

ضمیری که قبل از خبر می آید و منفصل مرفوعی است

ضمیری که بین مبتدا و خبر می آید و ضمیر منفصل منصوبی است*

14.\" انک انت العزیز الحکیم  \" جمله  و برچه دلالت می کند؟

فعلیه – تجدد و حدوث

فعلیه –دوام و استمرار

اسمیه – دوام و استمرار *

15. باتوجه به آیه \" ربنا وابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم و.....\" کدام نادرست است؟

انسان از خدا میخواهد که جامعه از مربیان و معلمان فاصله نداشته باشد

معلم و متعلم از جنس هم نیست و معلم با تفاوتی که متعلم دارد میتواند آنها را درک و استعدادها را شناسایی کند.

کسانی که آنها باید هم معلم باشند و هم مربی و پرورش دهنده *

16.کلمه عزیز  و حکیم هر کدام چه  نوع صفتی  هستند؟

مشبه – مشبه *

نسبی- مشبه

مشبه – مفرد

17.در ایه \" انک انت العزیز و الحکیم\" خبر کدام و به چه نوع است؟

العزیز و الحکیم – مفرد

الحکیم – معرفه

العزیز و الحکیم – معرفه*

18-استرحام به چه معناست ؟

طلب بخشش

طلب مهربانی و رحم و عطوفت*

پوشانندن و عفو خطا

19.- انت چه نوع ضمیری است؟

ضمیر عماد *

ضمیر منفصل مرفوعی

ضمیر متصل

20-   خداوند متعال  در ایه  شریفه \" ربنا وابعث فیهم رسولا منهم .......\"  از زبان  کدام حضرت  نقل می کند؟

حضرت موسی

حضرت محمد

حضرت ابراهیم*

سوالات درس 2

از میان گزینه های زیر در کدام گزینه تمام فعل های امده امر هستند؟

الف) فَاعْفُ/ وَاسْتَغْفِرْ/ فَتَوَکَّلْ   *                                      ب) لَانْفَضُّوا/وَاسْتَغْفِر/ یُحِبُّ

ج) کُنْتَ/ وَاسْتَغْفِرْ/ فَتَوَکَّلْ

2)کدام یک از فعل های زیر ثلاثی مجرد هستند؟

الف) وَاسْتَغْفِرْ                    

ب )  عَزَمْتَ *                            

ج) شَاوِرْهُمْ                           

د) یُحِبُّ

3)نقش کلمه  الْمُتَوَکِّلِینَ  در جمله  یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ چیست؟

الف)فاعل                          

ب)مفعول به  *             

 ج)مفعول فیه                

د)خبر

4)حرف  إِنَّ در جمله  إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ جز کدام دسته از حروف است و خبر ان چیست؟

الف )افعال ناقصه/ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ

ب)حروف مشبه بلفعل/ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ*

ج)حروف جاره/الله

5)هُمْ در شَاوِرْهُمْ چه نقشی دارد؟

الف)فاعل        

ب)مفعول به*                       

ج)اسم        

د)مضاف الیه

6- فبما رحمه من الله لنت لهم  به چه معناست ؟

الف -رحمت بزرگی است آن رحمتی که خداوند به تو  عطا کرده است .

ب- چه رحمت بزرگی است آن رحمتی که خدا به تو عطا کرده است .

ج - چه رحمت بزرگی بوده است آن رحمتی که خداوند به تو عطا کرده است .*

7 - نظر فخر رازی درباره \"ما \"در فبما رحمه چیست ؟

الف -ما ی استفهامیه است ولی در معنا تعجب را می رساند *

ب - مای موصول میباشد.

ج- هر دو گزینه صحیح می باشد

8 -نظر مفسرین وعلما ونحوین درباره ی \"ما\" در فبما رحمه چیست ؟

الف -ما استفهام 

ب -ما زائده *

ج -ما موصول

9 - منظور از ما زائده در\" فبما رحمه \"چیست؟

الف-مانع تاثیر حرف جر در کلمه رحمه نشده است .*

 ب -بود ونبودش تاثیری ندارد.

ج -حرف ربط میباشد ومعنی را کامل میکند.

10 - در \"فبما رحمه \" به چه واسطه رحمه مجرور شده است ؟

الف -به واسطه حرف ما

ب- به واسطه حرف جر با ▪*

ج -به واسطه صفت بودن

11-اگر حرف جر \"با \" در \" فبما رحمه \"حرف جر سببیه باشد به چه شکل ترجمه میشود؟

الف -به سبب رحمت *

ب- به سبب عطوفت ومهربانی

ج- به سبب لطف وبخشش

12-اگر حرف جر \"با \"  در\" فبما رحمه \"حرف جر مصاحبت گرفته اند به چه شکل ترجمه می شود؟

الف -به همراه رحمتی از خداوند *

ب - با گذشت وفداکاری

ج-مهر وعطوفت خداوندی

13 - حرف جر \"با\" در\" فبما رحمه به چند شکل در نظر گرفته اند ؟

الف-سببیه و موصولی

ب - مصاحبت و سببیه

ج سببیه ومصاحبت *

14- اگر \" ما \"در\" فبما رحمه\" حذف شود جمله از چه نظر دچار نقصان میگردد؟

الف - از نظر ساختاری وترکیب

ب - از نظر معنا

ج- گزینه الف وب*

15-کلمه \"رحمه \"در فبما رحمه به چه صورت آمده است ؟

الف - ب صورت نکره وهمراه با تنوبن*

ب - به صورت معرفه ومشتق

ج - به صورت نکره وهمراه با تفخیم

16-کلمه \"رحمه \" در فبما رحمه درحقیقت به چه دلیل آمده است؟

الف -برای توصیف جمله

ب-برای تفخیم *

ج - برای تقلیل

17-\"من الله \"در فبما رحمه من الله چه نقشی دارد؟

الف-مضاف ومضاف الیه

ب- فاعل جمله

ج - جارو مجرور *

18-\"لنت لهم\" در آیه \"فبما رحمه من الله لنت لهم \" چه نقشی دارد؟

الف-فعل جمله*

ب - جارو ومجرور

ج.فاعل مستتر

19 - در \"فبما رحمه من الله لنت لهم\"دلیل

قدم بر فعل چیست؟

الف مقدم کردن فضل ورحمت خدا بر هر چیز

ب-مقدم کردن هر آن چه که حقش تا خیر باشدافاده ی حصر میکند*

ج-هیچ کدام

20 -یکی از آیات مهمی که پیرامون موضوع تعلیم وتربیت در قرآن کریم می شود  چه آیه ای میباشد؟

الف -آیه 195  سوره آل عمران

ب-ایه 159 ا سوره ی بقره

ج -آیه 159 سوره آل عمران*

21-کدام آیه اخلاق معلمبن را برای ما ترسیم میکند؟

الف - آیه 150 سوره نساء

ب -آیه 159  سوره آل عمران *

ج  - آیه 57 سوره یس

22-\" ولوکنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک به چه معناست؟

الف- اگر تو ای پیامبر سخت دل وتند خو بودی مردم از دور تو پراکنده می شدند. ▪️

ب - ای پیامبر اگر تو سنگدل  بودی مردم از دور تو پراکنده می شدند .

ج -ای پیامبر تو با مهربانی ونرم خویی همه در اطرافت بودن.

23-رسالت یک معلم چیست؟

الف-مدیریت

ب-راهبری*

ج-ارشاد وهدایت

24-\"فاعف عنهم \"درباره متعلم چه می باشد؟

الف -از بدی های متعلم باید در گذرد.*

ب-بامتعلم گذشت داشت.

ج-متعلم قابل مهربانی وگذشت می باشد.

25 - اوج بزرگواری یک معلم  چه می باشد؟

الف-با هر سختی بهترین باشد.

ب- گذشت داشته ودلسوز باشد.

ج-در عین این که به او بد کرده اند خیر خواهی می کند. *

26-مشورت گرفتن معلم از متعلم در چه زمان درصد موفقیت دارد؟

الف-درمواردی که معلمش منصف وعادل باشد.

ب در مواردی که متعلم خود را در مسیر تعلیم وتعلم سهیم بداند. *

ج-در مواردی که معلم قدرتمند وعالم باشد.

زبان قرآن ومفاهیم

درس سوم

22 مهر ماه

سوالات

۱)صرف به چه معنی است؟

الف)تغییر

ب)توانایی تغییر یک مصدر به یک فعل

ج)تبدیل کلمه به صیغه های مختلف

د) الف وب

۲)کلمه ((مَنَّ)):

الف)ماضی است

ب)مضارع است

ج)مصدر است

۳)مضارع فعل ((مَنَّ)) چیست؟

الف)یَمُنُّ

ب)یَمَنَّ

ج)یُمَنُّ

۴)کدام گزینه در مورد (یُزَکّیهِم) صحیح است؟

الف) ثلاثی مزید - ازباب تفعیل

ب) ثلاثی مزید - از باب تفعُّل

ج) از باب تفعَُل- مصدر آن تَزکِیّه

۵)در خطبه( الحمد لله الذی جعلنا مِن زرع ابراهیم و ذریه اسماعیل )

مِن مِن تجریدیه است:

الف) درست

ب) نادرست

۶)(کانَ- یکونُ)جز افعال.........است ونقطه مقابل........‌‌می باشد.

الف) ناقصه- صیغه مبالغه

ب) ناقصه- حروف مشبهه بالفعل

ج) اجوف- صیغه مبالغه

د) مثال- حروف مشبهه بالفعل

7)مصدر کدام یک از فعل ها درست ذکرشده است ؟

الف) یُزَکِّیهِمْ مصدر : تَزکیه

ب) یُعَلِّمُهُمُ مصدر:مُعَلّم

ج) یَتْلُو مصدر :تِلاوَه    

                                    

ج) مَنَّ مصدر: یَمُنُّ

8)نقش کدام کلمه در آیه زیر درست بیان نشده است ؟

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ

الف) اللَّهُ:فاعل مَنَّ   

                         

ب) الْمُؤْمِنِینَ:مجرور  به علی

ج)اذ:حرف جر

                               

ج)بعث:فعل

صحیح یا غلط بودن عبارات زیر را مشخص کنید.

9) قد برسر فعل ماضی بیاید معنی تحقیق می دهد یعنی وقوع فعل حتمی است ولی بر سر فعل مضارع این معنا را نمی دهد.                          

 ص(    )       غ(    )

10)در عبارت قرانی یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ:

تمام کلمات نعت(صفت)هستند برای پیامبراکرم(ص)                                          

 ص(    )       غ(    )

11)در کدام گزینه صنعت التفات صحیح توضیح داده شده است؟

الف) التفات یعنی تغییر در خطاب است.

ب) التفات به معنی روی گرداندن از غایب به مخاطب یا متکلم  و بالعکس است

ج)معرفه آوردن کلمات نکره برای تاکید بیشتر روی کلمه وبلاغت سخن

د)گزینه الف و ب

12) در کدام عبارت قرانی زیر کدام کدام یک از فنون علم بدیع آمده است.

إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ

الف)التفات          

ب) تجرید                      

ج)حسن تعلیل

13)علت نکره آمدن کلمه رَسُولًا در عبارت إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا چیست؟

الف)نا شناس بودن   

ب)مبهم بودن شخص مورد خطاب    

ج) تعظیم و تفخیم

14) کلمه منت از ماده مَنّ به معنی ........................است.

الف) نعمت سنگین وثقیل    

ب)مجبور کردن     

ج) لطف و نیکی              

د)هیچکدام

15) خداوند در کجا از تعبیر منت نهادن استفاده کرده است؟

الف) درباره پیامبران که برای هدایت  وتعلیم مردم فرستاد.  

ب) درباره نعمت پدر و مادر برای فرزندان

ج) درباره نعمت نزول قرآن کریم

16)کدام گزینه جز انواع تجرید نیست؟

الف) تجرید با ((بِ)) تجریدیه

ب) تجرید با (( مِن)) تجریدیه

ج) تجرید به شکل کنایه

د)تجرید با تکرار لفظ

زبان قرآنی و مفاهیم

درس چهارم

25 مهر ماه

1)نقش کدام یک از کلمات در عبارت لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ اشتباه بیان شده است؟

الف)واو در لا تَقْرَبُوا فاعل   

ب)مال :مفعول به

ج) الْیَتیمِ:مضاف

2)صحیح و غلط بودن تعریف زیر را مشخص نمایید.

کلمه أَشُدَّهُ جمعی است که مفرد ندارد یا مفردی است که بنای جمع دارد.

الف : صحیح

ب: غلط

 

3)کدام یک ازفعل های زیر نهی است؟

الف) حَتَّی یَبْلُغَ

ب) لا تَقْرَبُوا

ج) لا نُکَلِّفُ

 

4)در کدام گزینه نام باب فعل اشتباه بیان شده است؟

الف) تَذَکَّرُونَ از باب  تَفَعُّل

  ب) لا نُکَلِّفُ  از باب تفعیل

ج) وصَّاکُمْ از باب  تَفَعُّل

 

5)اعراب کدام یک از فعل ها درست بیان شده؟

الف )لا تَقْرَبُوا: مرفوع

  ب) حَتَّی یَبْلُغَ :منصوب

ج) تَذَکَّرُونَ:منصوب

 

6) در عبارت قرآنی ((أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ)) کدام نکته بلاغی وجود دارد؟

الف)مراعات نظیر

ب)ایجاز

ج)  تذییل

 

7)علت تقدم بِعَهْد بر أَوْفُوا در عبارت بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا چیست؟

الف) بیان شرافت دادن  واهمیت دادن به وفای به عهد است.

ب)نقش کلمات در جمله این جایگاه را برای انها بوجود اورده است.

ج)به علت مضاف واقع شدن بعهده برای کلمه الله

 

8)این تعربف بیان کننده کدام صنعت بلاغی است؟

این صنعت از اقسام اطناب است و عبارت است از آوردن جمله مستقلی پس از جمله دیگر که مشتمل بر معنای جمله قبل است و به منظور تأکید منطوق یا مفهوم جمله قبل آورده شده است.

الف)جناس

ب)تاکید 

ج)تذییل

 

9)علت حذف یکی از ت ها در ابتدای فعل تَتَذَکَّرُونَ ونگارش آن به صورت تَذَکَّرُونَ جهت تخفیف و سهولت در تلفظ بوده است. 

الف:صحیح

ب: غلط

 

10) معیار معلمان برای ارج نهادن به تلاش های متعلمان چیست؟

الف)تلاش بر اساس میانگین های متعارف تصویب شده

ب) تلاش بر اساس میزان دشواری خواسته ها ونکات اموزش داده شده

ج) تلاش به اندازه وسعشان وتواناییشان

 

11- [لاتقربوا ] چه نوع فعلی هست؟

الف) فعل نهی

ب) فعل نفی مضارع

ج) فعل نفی ماضی

 

12- در ( حتی یبلغَ) حرکت فتحه در آخر فعل نشان دهنده چیست؟

الف) مرفوع بودن

ب) مجرور بودن

ج) منصوب بودن

 

13-(اوفوا) از کدام باب وچه صیغه ایی هست؟

الف) از باب افعال صیغه سوم

ب)از باب مفاعله صیغه سوم

ج) از باب تفاعل صیغه سوم

 

14-(لا نکلف) چه نوع فعلی هست؟

الف) فعل نهی ثلاثی مزید از باب تفعیل

ب) فعل نفی ثلاثی مزید از باب تفعیل

ج) فعل نفی ثلاثی مزید از باب تفعّل

 

15- قلتم:

الف) اصل آن مثال واوی است

ب) اصل آن ناقص واوی است

ج) اصل آن اجوف واوی است

 

16- در عبارت قرآنی ( اوفوا الکیل والمیزان بالقسط) معنای اوفوا چیست؟

الف) فراوان

ب) وفور عدل

ج) وفا کنید

 

17- (الکیل ) به معنی:

الف) پیمانه

ب) سنجیده

ج) ترازو

 

18- مراعات نظیر چیست؟

الف) کلماتی که نظیر ومثل هم باشند

ب) مراعات کردن معنی ومفهوم کلمات بکار رفته

ج) کلماتی که دارای تناسب باشند واین تناسب از نوع تضاد نباشد

 

19- در عبارت قرآنی( بعهدالله اوفوا) بعهد چه نقشی دارد ؟

الف) جارومجرور است

ب) مفعول به است

  ج) مبتدا است

 

20- معیار ما معلمان برای ارج نهادن به تلاش متعلمان :

الف) به اندازه دانشی که آموخته تلاش کرده اند

ب) به اندازه وسعشان وتواناییشان تلاش کرده اند

ج) وظیفه خود را انجام داده اند

 

21- در زبان عربی عامل اول می آید وبعد جارو مجرور متعلق به آن عامل می آید.

الف) درست

ب) نادرست

 

22-علت تقدم دادن عامل اول برجارومجرور بیان نقش جارومجرور درجمله است.

الف) درست

ب) نادرست

23- در ( لاتقربوا مال الیتیم):

الف) واو آخر فعل فاعل است

ب) مال فاعل است برای لا تقربوا

ج) مال مضاف الیه است

 

24- در عبارت( لا نکلف نفسا الا وسعها):

الف) نفسا- مفعول به اول برای نکلف است

ب) وسعها مفعول به دوم برای نکلف است

ج) هردو مورد صحیح است

درس پنجم-زبان و مفاهیم قرآن

.1ریشه فعل اُدعُ کدام فعل است؟

1. دعا

2. دَعَوَ

3. یدعوا

2.فعل( اُدعُ )چه نوع فعلی است؟

1. معتل وناقص

2. فعل امر

3. معتل ناقص واوی امر

3.فاعل( اُدعُ ) چیست

1. ربک

2. انت مستتر است

3. هو مستتر

4.ریشه ی فعل جادل کدام گزینه است

1. جَدَلَ

2. یجادل

3. جَدَلُ

5.فعل( جادل ) چه نوع فعلی است

1. امر از تجادل

2. امر از یجادل

3. فعل ماضی

6.فعل اعلمُ چه نوع کلمه ای است

1. فعل امر

2. افعل تفضیل

3. فعل ماضی

7.در کدام گزینه ( فعل مضاعف ثلاثی مجردماضی ) دیده می شود

1. جادلوا

2. ضلل

3. تنفع

 8.در آیه ی ادع الی سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه و..........

حسنه چه نقشی دارد

1. اسم است

2. صفت برای موعظه

3. صفت برای حکمه

9.کدام گزینه درمورد( انَّ ربک هواعلم بمن ضل...)

1. ربک اسم انَّ وهو اعلم خبر

2. جمله ی اسمیه است

3. هردو مورد

10.عبارت( وهو اعلم بالمهتدین ) مهتدین چه نقشی دارد

1. خبر

2. اسم فاعل

3. اسم مفعول

11.جمله ی اُدعُ الی سبیل ربک بالحکمه و....چه نوع جمله ای است

1. جمله ی فعلیه

2. جمله ی استینافیه

3. جمله ی امری

12.فعل ادع وجادل از نظر بلاغی در چه معانی بکار رفته اند؟

1. معنی حقیقی

2. معنی ثانوی

3. معنی حقیقی ثانوی

13. معنی ثانوی ادع وجادل چیست

1. دعوت وجدال

2. ارشاد و راهنمایی

3. دعوت وارشاد

14.جمله ی استینافیه چه جمله ای است

1. جمله ای مستقل

2. جمله ای که با فعل امر شروع شود

3. جمله ای که از نظر معنایی کاملا مستقل است

15.فعل ادع امری ومتعدی که مفعول آن بخاطر اختصار حذف شده است

1. درست

2. نادرست

16. در آیه ی ۱۲۵ نحل چرا هواعلم تکرار شده است

1. بخاطر تاکید

2. بخاطر دو گروه مهتدین وضالین

3. بخاطر اطناب در سخن

17.بنا بر آیه ۱۲۵ سوره نحل چه شیوه هایی برای آموزش مطرح می کند

1. حکمت وموعظه ومناظره

2. موعظه وجدل و مناظره

3. حکمت ومناظره وجدل

18.آیه ی (وذکر فان الذی تنفع المومنین)به کدام شیوه آموزش دلالت می کند؟

1. حکمت

2. موعظه

3. مناظره

19.چه نوع جدال احسن چه ویژگی دارد

1. هدف رضای خدا فهم طرف مقابل واز امور درست استفاده کند

2. هدف رضای خدا تکیه بر دانستنی ها

3. تکیه بر معلومات طرف مقابل و امور صحیح

20.آیه ی ۱۲۵ سوره ی نحل کدام پیامبر را مورد خطاب قرار می دهد

1. پیامبر اکرم(ص)

2. موسی( ع)

3. ابراهیم (ع)

جلسه ششم- زبان و مفاهیم قرآن

۱_ فعل جاء  یجی ءُ چه نوع فعلی است

الف_ معتل

ب_ مهموز

ج_ الف وب

۲_ ریشه ی جاء کدام و اعلال به چه شده است

الف_ جَیَ ءَ  واعلال به قلب

ب_ جَیِءَ اعلال به حذفَ

ج_ جَیُ ءَ ابدال

۳_ ضمیر کم در جاء کم چه نقشی دارد

الف_ فاعل

ب_ مفعول به

ج_ تاکید

۴_ ریشه ی فعل عنتم چیست

الف_ عَنیَ

ب_ یعنیَ

ج_ عَنَتَ

۵_ فعل عنت/ عنتم  چند بار در قرآن آمده اند

الف _ ۵بار_ ۲بار

ب_ ۲ بار و۵ بار

ج_ ۲بار و۹ بار

۶_ در آیه ب لقد جاء کم رسول من انفسکم........ رسول چه نقشی دارد

الف_ مفعول به

ب_ فاعل

ج_ مضاف

۷_ در آیه ی لقد جاء کم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم...... عزیز و حریص چه نقشی دارند

الف_ صفت

ب_ صفت برای رسول

ج_ صفت مشبه برای رسول

۸_ در آیه ی لقد جاءکم رسول من انفسکم....... کدام گزینه در باره ی لقد درست است

الف _ ل برای جواب قسم

ب_ ل   ابتدا برای تاکید

ج_ الف وب

۹_ در آیه ی لقد جاءکم رسول من انفسکم.......قد چه نقشی دارد

الف _قد تحقیق است سر فعل ماضی

ب_ قد تحقیق بر سر فعل مضارع

ج_ قد برای تاکید

۱۰_ در آیه ی لقد جاء کم رسول من انفسکم.....  کم در انفسکم چه نقشی دارد

الف_ مفعول به

ب_ مضاف الیه

ج_ مضاف

۱۱_ در  آیه ی لعلک باخع نفسک الایکونوا مومنین  به چه ویژگی پیامبر اشاره دارد

الف _ از حرص زدن زیاد در هدایت مردم نهی شده

ب_ اسرار بر دوستی ومهربان زیاد نهی شده

ج_ حریص بودن پیامبر بر هدایت مومنین

۱۲_ در آیه ی لقد جاء کم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رئوف الرحیم  چرا بالمومنین مقدم شده است

الف _ خبر مقدم است

ب_ افاده ی اختصاص کند

ج_ چون تاکید است

۱۳_ از نظر بلاغی جاء  در آیه ی لقد جاء کم رسول من انفسکم......به چه معنی است

الف_ آمدن

ب_ آمدن از جایی به جای دیگر

ج_ دعوت پیامبر بر دین است

۱۴_در کدام یک از سوره هاویژگی بزرگ ترین معلم بشر در تعلیم وتعلم پرداخته است

 الف_ ۱۲۸ توبه

ب_۱۵ مائده

ج_ ۱۷۴ نساء

 

درس هفتم- زبان و مفاهیم قرآن

۱- فعل( قَالَ) در اصل به چه صورت بوده است؟

۱.قیلَ

۲.قَوَلَ

۳.یَقولُ

۲-( قَالَ) جزء افعال :

۱.معتل اجوف یایی

۲.معتل ومثال واوی

۳.معتل واجوف واوی

۳- حرف وسط ( قَالَ) :

۱.عله ودر اصل ( و) است

۲.عله ودراصل ( ی) است

۳.عله ودر اصل همان( ا) است

۴- قالَ ماضی است ومضارع آن........وامرش.....می باشد.

۱.یَقولُ- قُل

۲.یَقولُ - قیلَ

۳.یُقالُ- قُل

۵- فعل(اَتَّبِعُ) چه نوع فعلی است؟

۱.فعل ماضی سوم شخص مفرد مذکر

۲.فعل مضارع متکلم وحده

۳.فعل امر مذکر

۶- فعل( اَتَّبِعُ) از چه بابی است؟

۱.باب افعال

۲.باب تفعّل

۳.باب افتعال

۷- در عبارت:( هَل اَتَّبِعُکَ عَلی اَن تُعَلِّمنِ  مِمّا عُلِّمتَ رُشد ا )" کَ" چه نوع  ضمیری است؟

۱.متصل فاعلی

۲.متصل مفعولی

۳. منفصل مفعولی

۸- در ( اَن تُعَلِّمَنِ) " تُعَلِّمَ" :

۱.ثلاثی مزید از باب تفعّل است

۲.ثلاثی مجرد ومصدرش تعلیم است

۳.ثلاثی مزید وازباب تفعیل است

۹- نونی که در آخر ( اَن تُعَلِّمَنِ) وجود دارد چه نونی است؟

۱.نون وقایع

۲.نون جمع مونث

۳.نونی که بخاطر( اَن ناصبه )آمده است

۱۰- (عُلِّمتَ) چه نوع فعلی است؟

۱.فعل معلوم

۲.فعل مجهول

۳.فعل معتل

۱۱- در فعل ( عُلِّمتَ) :

۱.تَ ضمیر است ومفعول

۲.تَ ضمیر است وفاعل

۳.تَ ضمیر است ونائب فاعل

۱۲- در عبارت ( قالَ لَهُ موسی):

۱.موسی فاعل است

۲.موسی مفعول است

۳.موسی خبر است

۱۳- در عبارت( قالَ لَهُ موسی ) :

۱.لَهُ مفعول است

۲.لَهُ متمم است

۳.لَهُ جارو مجرور است

۱۴- دلیل منصوب شدن فعل( اَن تُعَلِّمَنِ ) چیست؟

۱.اصلا منصوب نیست

۲.بخاطر جمع بودن

۳.بخاطر ( اَن) که بر سرش آمده

۱۵- در عبارت ( مِمّا عُلِّمتَ) مِّما چه نقشی دارد؟

۱.در اصل ( مِن ما) بوده ومفعول

۲.در اصل ( مِن ما) بوده وجارو مجرور

۳. در اصل ( مِن ما) بوده وفاعل

۱۶-در آیه ( قالَ لَهُ موُسی هَل اَتَّبِعُکَ عَلی

 اَن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمتَ رُشدا):

۱.مفعول به اول ( ی) بوده در تُعَلِّمَنِ حذف شده

۲.مفعول به اول( کَ) است در اَتَّبِعُکَ

۳.مفعول به اول ( رُشدا) می باشد

۱۷- درآیه( قالَ لَهُ موسی هَل اَتَّبِعُکَ عَلی اَن تُعَلِّمَنِ مِمّا عُلِّمتَ رُشدا):

۱. (رُشداً) مفعول به دوم است برای ( عُلِّمتَ)

۲.( رُشداً) مفعول به دوم است برای (تُعَلِّمَنِ)

۳.( رُشداً) مفعول به اول است برای (تُعَلِّمَنِ)

********

درس هشتم- زبان و مفاهیم قرآن

 

درس نهم- زبان و مفاهیم قرآن

1) فعل ( فَاسالُوا) چه نوع فعلی است؟

فعل امر ثلاثی مزید

فعل امر ثلاثی مجرد

فعل مضارع ثلاثی مجرد

2) فعل امر مفرد ( فَاسالُوا) کدام است؟

اِساَل

سَل

هردو

3) (کُنتُم) چه نوع فعلی است؟

از ریشه کانَ وجزء افعال ناقصه

فعل ماضی جمع مونث

از ریشه ( کُنتُ) وفعل ماضی

4) در ( لا تَعلَمونَ) لا چه نوع لایی است؟

لای نافیه

لای ناهیه

لای جزم

5) ( لاتَعلَمونَ) چه نوع فعل و صیغه ایی دارد؟

فعل نهی جمع مذکر غائب

فعل نفی جمع مذکر مخاطب

فعل نهی جمع مذکر مخاطب

6) در جمله ی( اِن کُنتُم لا تَعلَمونَ) اسم وخبر کدام است؟

(کُنتُم) اسم ولا تَعلَمونَ خبر کانَ

(تُم ) اسم کانَ و( ونَ) خبر لا تَعلَمونَ

تُم اسم کانَ ولا تَعلَمونَ خبر کانَ

7) در جمله ( فَاسالُوااَهلَ الذّکرَ اِن کُنتُم لا تَعلَمون)َ:

فا، فای جدا کننده جمله است

فا، فای جواب شرط است

فا، فای فصیحه است

8) فای فصیحه چیست؟

فای که رابطه وجزا برای شرط محذوف است

فای که رابطه وشرط را بهم مربوط می کند

فای که رابطه وجزا برای شرط را ثابت نگه میدارد.

9) در جمله ( فَاسالوُا اَهلَ الذّکرِ اِن کُنتُم لاتَعلَمونَ):

شرط همان ( فَاسالوُا) است

شرطی وجود دارد که حذف شده است

اصلاً شرطی وجود ندارد

10) جمله( اِسالوُا اّهلَ الذِّکرِ):

محلاً مجزوم است زیرا جواب شرط مقدّر است

محلاً منصوب است زیرا جواب شرط مقدّر است

محلاً مرفوع است زیرا جواب شرط مقدّر است

11) جمله استیناف چه نوع جمله ایی است؟

جمله ایی که در جواب سوال تعیین شده آمده است.

جمله ایی که شرط است برای سوال مقدّر

جمله ایی که در جواب سوال مقدّر آمده است

12) فعل( اِسالوُا) از نظر بلاغی چه معنایی دارد؟

برای امر ودستور

برای تنبیه وباز خواست

به قصد ارشاد وراهنمایی

13) از نظر بلاغی علت جمع آوردن ضمیر ( اِسالوُا) که آیه خطاب به پیامبر است چیست؟

ضمیر برای تعظیم وبزرگداشت

خطاب آیه یک خطاب عام است

هردو مورد درست است

14) یکی از رسالتهای معلم موفق این است که:

روحیه پرسش گری را در متعلّمان ایجاد کند

سوالاتی را مطرح کند که باعث پیشرفت متعلمان شود

سوالات باعث رشد ذهنی وفکری متعلّمان شود

15) درآیه ۷سوره انبیاء چند نکته وجود دارد؟

۲نکته

۳نکته

۴نکته

16) معلم در مورد کسانیکه روحیه پرسش گری دارند چه وظیفه ایی دارد؟

مورد تشویق قرار دهد

فرقی بین متعلّمان قائل نشود

مسیر صحیح سوال کردن را به متعلّمان آموزش دهد

۱و۳ درست است

17) در روایات چه نوع سوال کردنی کار بسیار ناشایستی شمرده شده است؟

سوال کردن به قصد تخریب متعلّم

سوال کردن به قصد تخریب شخصیت معلم

سوال کردن به قصد وقت گذرانی

18) متعلّمان وظیفه دارند چه نوع سوالی بپرسند؟

سوال برای برطرف کردن عیب ونقص معلم

سوال برای فهم باشد نه برجسته کردن نقاط ضعف معلم

سوال با هدف برجسته کردن نقاط ضعف معلم باشد

 

نمونه سوالات آزمون شمیم دانش ( سوالات سبک زندگی قرآنی)

جلسه اول-سبک زندگی قرآنی

 

1-در قرآن چند نوع تقسیم بندی برای حیات وزندگی می بینیم؟

الف. حیات دنیا

ب.حیات آخر

ج.هر دو مورد *

2-حیات دنیا یعنی چه ؟

الف.زندگی *

ب. زندگی چند روزه

ج.زندگی گذران

3-نظریه قرآن درباره زندگی چیست؟

الف .زندگی هدفمند است

ب.زندگی با مرگ پایان می پذیرد.

ج.آن را ادامه دار می بیند.*

4.\"الله یتوفی الانفس حین مدتها \" در کدام سوره آمده است ؟

الف .آیه 42 سوره بقره

ب. آیه 24 سوره زمر

ج .آیه 17 سوره عنکبوت

د .آیه 42 سوره زمر *

5.توفی به چه معناست ؟

الف .مردن

ب. گرفتن*

ج.مردگان

6 -نفس در قرآن به چه معناست؟

الف.جان

ب .روان *

ج.زندگی

7.الحمدالله الذی احیائی بعض اما تنی والیم نشور: گفته ی کدام  بزرگوار میباشد؟

الف.امام علی (ع)

ب.پیغمبر اکرم (ص)*

ج.امام صادق  (ع)

8.پیامبر ازخواب به چه تعبیر کردند؟

الف .موت *

ب.مرگ موقت

ج.رویای صادقه

9.زندگی را باید به چند بخش تقسیم کنیم ؟

الف. سه بخش

ب.دو بخش*

ج. چهار بخش

10.\"الله یتوفی الانفس حین موتها به چه معنی است ؟

الف .خداوند جان انسان را میگیرد .

ب .خداوند انسان را قبض روح میکند .

ج.خداوند موقع مرگ نفس انسان را دریافت میکند.*

11.توفی نفس به چه معناست؟

الف- دریافت کردن روح

ب- قبض روح *

ج- خواب

12) کدام صحیح است

الف- زمان در برزخ به صحنه هایی که به ما نشان می دهند بستگی دارد.

ب- همه ما برزخ را  با هم حس می کنیم.

ج- زمان برزخ طولانی و کوتاه است.*

13) از جمله الحمدالله الذی احیابعد اماتنی و الیه النشورکدام برداشت درست است؟

الف- از خواب تعبیر به مرگ می شود*

ب- انسان هنگام بیدار شدن از خواب مبعوث می شود

ج- قبض روح

14) طبق احادیث برزخ برای مومنین کوتاه خواهد بود .

الف- صحیح

ب- نادرست*

15) کدام جمله صحیح نمی باشد

الف- طولانی بودن خواب مرگ غیر قابل احساس است .

ب – در قیامت زندگی برزخ از حافظه ما محو می شود *

ج- مبعوث شدن در قیامت مثل بیدار شدن در روز است

16) فاصله بین مرگ تا قیامت معلوم است

الف – درست

ب – نادرست*

17)در آیه هذا ما وعد الرحمان و صدق المرسلون منظور از وعد چیست

الف – مرگ

ب- رستاخیز*

ج- برزخ

18) برزخ به خواب تشبیه شده است

الف – درست

ب- نادرست*

19) بین حیات دنیا  و آخرت چقدر فاصله است؟

الف – نصف یک روز

ب –یک روز *

ج – یک یا نصفه روز

20) چند نمونه ازحیات دوم در قران امده است

ب – دو نمونه*

ج – سه نمونه

************

سبک زندگی قرآنی

درس دوم

سوالات

1-به گفته ی مقام معظم رهبری در فضای زندگی چه کسانی باید با قرآن آشنا شوند؟

الف .معلمین ودانش آموزان.

ب-روشنفکران وجوانان*

ج-معلمین وروشنفکران

2-وقتی ذهن ظرف معارف قرآن شد اثر خود را در چه چیزهایی نشان میدهد؟

الف -در بیان وشیوه ی برخورد

ب-در زبان وقدرت بیان .

ج-در زبان، درعمل، در تصمیم گیری*

3 - قرآن کریم چند تقسیم بندی برای حیات وزندگی دارد؟

الف - دو تقسیم بندی*

ب-سه تقسیم بندی

ج-چهار تقسیم بندی

4-\"یقول یا لیتنی قدمت لحیاتی\"چه چیزی را باهم مقایسه میکند؟

الف -مرگ وزندگی

ب-حیات دنیا وحیات اخرت*

ج-هیچ کدام

5-\"والاخره خیر وابقی \"یعنی چه؟

الف -آخرت ماندگار است.

ب-اخرت بهترین است وهم دایمی

ج-اخرت بهتر است وهم پایدارتر*

6 - عدم استقلال زندگی دنیا یعنی چه ؟

الف-دنیا ارزشی ندارد ومی گذرد.

ب.دنیا برای آخرت خلق شده است نه برای خود دنیا *

ج-دنیا محل گذراست.

7.خدا میفرماید دنیا را خلق کردیم برای...

الف) عبودیت

ب)امتحان*

8_ چرا دنیا در حد دنیا افریده نشده است؟

الف)غنا و دزدی نکردن معنا داشته باشد

ب)چون باید با امکانات فراوان ساخته میشد مانند بهشت

ج)انعاق معنی داشته باشد.

د)همه موارد*

9_ در نهج البلاغه دنیا به کدام معنی نیامده است؟

الف)تجارت خانه

ب)گذرگاه

ج)محل کسب و جمع کردن*

د)محل کشت

10.عقل معاش عقلی است که...

الف)فرد قصد دارد زندگی اش را خوب اداره کند.*

ب)عقلی که هم دنیا و هم اخرت را تامین کند.

ج)فرد مواظب باشد که زندگی دنیا او را نفریبد.

11_ زندگی دانشجویی به کدام مورد شبیه هست؟

الف)عقل معاش

ب)عقل معاد*

ج)زندگی توریستی

12_ «خذوا ممرکم لمقرکم» از کیست؟

الف)امام علی*

ب)لقمان حکیم

ج)پیامبر

13_ سبک زندگی قرانی یعنی در این دنیا زندگی دانشجویی داشته باشیم.

صحیح*

غلط

 

سبک زندگی قرآنی

درس سوم

23 مهر ماه

1-سخن ما در سبک زندگی از نظر قرآن به چه سبکی است؟

الف.به سبک زندگی الهی

ب. به سبک زندگی معنوی

ج. به سبک زندگی اسلامی

د. گزینه الف و ج

2- کدام گزینه در مورد آیه 28سوره بقره صحیح است؟

الف. به دوره موت قبا از دنیا اشاره دارد.

ب. دو دوران موت و دو دوران حیات را برای انسان مطرح میکند.

ج. دوره حیات اول و حیات دوم را برای انسان مطرح میکند.

3- "کنتم امواتا" به کدام دوره از موت انسان اشاره دارد؟

الف. موت بعد از دنیا

ب موت قبل از دنیا

ج. موت قبل از دنیا تا آخرت

4- دوران موت اول دوره قبل از دنیاست؟

الف. درست

ب.نادرست

5-جاهای خالی را کامل کنید.

دوران موت دوم......... و حیات دوم........ است.

الف. قبل از دنیا - قیامت

ب. قیامت - قبل از دنیا

ج. قیامت -برزخ

د. برزخ –قیامت

6-با توجه به این آیه "ثم انکم بعد ذلک لمیتون"

شما انسانها بعد از دنیا میت خواهید بود.

خداوند کدام گروه از  مسثنی و به ان ها میت نمی گویند.

الف. مقتولین فی سبیل الله

ب.مجاهدین فی سبیل الله

ج. یقاتلون فی سبیل الله

7-ترجمه کنید.

ثم انکم بعد ذلک لمیتون

الف. شما انسانها بعد از حیات میت خواهید بود.

ب.شما انسانها بعد از دنیا میت خواهید بود.

ج.شما انسانها میت می شوید.

د.شما انسانها بعد از موت زنده می شوید.

8-فرق موت و حیات فیزیکی در چیست؟

الف. در روح انسان است

ب. در نفس انسان است.

ج. در بدن انسان است.

9-دوره حیات اول دوره ........... است.

الف.دوره قبل از دنیاست

ب. دورخ بعد از موت است.

ج. دوره قبل از زندگی دنیاست.

10-دوره حیات دوم ....... است.

الف. بعد از دنیا تا آخرت

ب. قیامت

ج. برزخ

11- چند حالت از موت داریم؟

الف. دو حالت. قبل از دنیا-برزخ

ب. دو حالت . بعد از دنیا -قیامت

ج. دو حالت. برزخ –قیامت

12.از نظر قرآن روح ما انسانها هر وقت دارای بدن باشد ......می شود.

الف) میت

ب) حی

ج) جسم

13. موت وحیات که در همه ما انسانها وجود دارد واز آن استفاده می کنیم موت وحیاتی.....‌

الف) فیزیکی است

ب) معنوی است

ج) نورانی است

14. روح با دارا بودن بدن ......وبدون آن ......می شود.

الف) حی- میت

ب) میت - حی

  ج) حیات فیزیکی - میت

15.هر کجا خطاب( یا ایها الذین امنوا) در قرآن بیاید  به چه معنی است؟

الف) یعنی همه انسانهای مومن

ب) یعنی هیچ واسطه بین خدا وما نیست

ج) یعنی خداوند غیر مستقیم با ما سخن می گوید.

16. بیشترین خطاب در قرآن کدام خطاب است؟

الف) یا ایها الناس

ب) یا ایها النبی

ج) یا ایها الذین امنوا

17. خطاب (یا ایهاالذین امنوا) چند بار در قرآن ذکر شده است؟

الف)۸۹  بار

ب)۲۶ بار

ج)۲۲بار

18.عمل به دین خدا چه نوع حیاتی به ما می بخشد؟

الف) حیات فیزیکی

ب) حیات معنوی

ج) حیات همیشگی

19.آیه ۱۲۲ سوره انعام به گفته مفسرین در مورد چه کسی آمده است؟    الف )حضرت محمد (ص)

ب)  سید الشهداء همزه (ص)

20. چرا در آیه ۱۲۲ سوره انعام خداوند از سید الشهداء همزه( ص) به عنوان میت یاد کرده است؟

الف) چون خداوند اورا دوباره زنده کرد

ب) چون قبل از اینکه اسلام بیاوردقلبش در وحدانیت نبود

ج) چون در جنگ احد شهید شد

21.حضرت همزه (ص) در کدام جنگ شهید شد ؟

الف) خندق

ب) احد

ج) خیبر

22. با توجه به آیه ( اومن کان میتا فاحیینه وجعلنا له نورا یمشی به فی الناس) حیاتی که مورد نظر قرآن است از این حیات قرآن به چه حیاتی تعبیر کرده است؟

الف) حیات فیزیکی

ب) حیات نورانی

ج) حیات طیب

23. بدن انسان جزء ابزار فیزیکی است که با  آن فعالیت می کند.

الف) درست

ب) نادرست

24. این موت وحیاتی که در همه ما انسانهاست تا وقتیکه این بدن را داریم واز آن لذت می بریم موت وحیات معنوی است.

الف )درست

 ب) نادرست

25. ما انسانها ( حی) هستیم  این حیات فیزیکی ماست که مدار آن........

الف) روح ماست

ب) بدن ماست

26. کدام آیه درمورد عالم برزخ یا عالم موت است که روح در اختیار ملائکه ودیگران است ودر واقع قبض روح شده است؟

الف) ثم انکم بعد ذلک لمیتون

ب) اعلموا ان الله یحول بین المرء وقلبه وانه الیه تحشرون

جلسه چهارم

سبک زندگی قرآنی

1- تعبیرقرآن با عنوان نور قلب در کدام آیه اشاره شده است؟

- یا ایها الذین امنوا منوا بالله ورسوله

- یاایها الذین امنوا اکتب علیکم الصیام

- یا ایها الذین امنوا اتقوالله و امنوا برسوله

 

2- کدام آیه به حیات طیب در قرآن اشاره دارد؟

- و جعلنا من بین ایدیهم سدا

-  انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا فهی الا الذقان

- جعلنا نورا یمشی به فی الناس

 

3- در ایه شریفه یؤتکم کفلین من رحمته منظور چه رحمتی است؟

- رحمت دنیوی

- رحمت اخروی

- رحمت دنیوی و اخروی

 

4- در آیه شریفه یؤتکم کفلین من رحمته منظور از رحمته کدام آیه است؟

-  و الطیبات من الرزق قل للذین امنوا فی الحیاه الدنیا

-  و یجعل لکم نورا تمشون به و یغفر لکم

-  ورضوان و جنات لهم فیها نعیم مقیم

 

5- نورقلب و شرح صدر هر کدام به ترتیب ------- و----- هستند.

- حیات معنوی – حیات طیب

- حیات طیب – حیات اخروی

- حیات طیب - حیات طیب

 

6- خداوند سینه چه کسی را برای اسلام گشاده می گرداند؟

- کسی که خدا بخواهد اورا هدایت کند

-  کسی که خدا بخواهد گناهانش را ببخشد

- کسی که خدا بخواهد نعمت های دنیوی و اخروی را عنایت کند

 

7- حضرت موسی در زمان ماموریت چه دعایی کرد؟

- قال رب ارنی انظر الیک

- قال ربی لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیرا

-  قال رب اشرح لی صدری و یسرلی امری

 

8- انسان باید برای-------- تلاش و حیات واقعی ----- است.

- حیات فیزیکی و حیات طیب – حیات طیب

- حیات طیب – حیات طیب

- حیات فیزیکی- حیات طیب

 

9- با توجه به سخن لقمان " یابنی خذ من الدنیا ما یکفیک  و لا ترفضها ......" علت لاترفضها چیست؟

-  خوار و ذلیل می شوی

- سربار مردم می شوی

- منفور می شوی

 

10.کدام ایه به حیات معنوی اشاره ندارد

الف.وجعلنا له نورا یمشی به فی الناس اومن کان میتا فاحییناه

ب.من عمل صالح من دکراو انثی وهومومن فلنحیینه حیاه طیبه

ج.فان تولوا فانما علیک البلغ المبین یعرفون نعمت الله ثم ینکرونها واکثرهم الکفرون

 

11.مقتولین فی سبیل االه چه کسانی هستند؟

الف.کسانی هستندکه دم مرگ بدن ازآنهاگرفته می شود ومیت شده و وارد حیات آخرت می شوند.

ب.کسانی هستند که همیشه زنده هستند ودرآخرت به حیات معنوی می رسند.

 

12.این سخن ازکیست

(حقیقتا عطرقرآن درفضای زندگی می پیچد.روش فکرهای مابایدباقرآن آشنابشوند)

الف.آیت الله بهشتی

ب.مقام معظم رهبری

ج.امام خمینی

 

13.حیات دنیا استقلال نداردمقدمه حیات آخرت است مربوط به کدام تقسیم بندی است؟

الف.حیات دنیاوآخرت

ب.حیات فیزیکی ومعنوی

ج.حیات دنیاومعنوی

 

14.آیه واذا دعاء کم لمایحییکم به چه موضوعی اشاره دارد؟

الف.حیات معنوی

ب.حیات فیزیکی

 

15.عمل صالح وحیات طیبه به شرط ایمان وبعدازمرحله ایمان قابل قبول است

صحیح

غلط

 

16..عمل صالح رابااعضاوجوارح انجام میدهند

صحیح

غلط

جلسه پنجم- زبان و مفاهیم قران

1- تعبیرقرآن با عنوان نور قلب در کدام آیه اشاره شده است؟

- یا ایها الذین امنوا منوا بالله ورسوله

- یاایها الذین امنوا اکتب علیکم الصیام

- یا ایها الذین امنوا اتقوالله و امنوا برسوله

2- کدام آیه به حیات طیب در قرآن اشاره دارد؟

- و جعلنا من بین ایدیهم سدا

-  انا جعلنا فی اعناقهم اغلالا فهی الا الذقان

- جعلنا نورا یمشی به فی الناس

3- در ایه شریفه یؤتکم کفلین من رحمته منظور چه رحمتی است؟

- رحمت دنیوی

- رحمت اخروی

- رحمت دنیوی و اخروی

4- در آیه شریفه یؤتکم کفلین من رحمته منظور از رحمته کدام آیه است؟

-  و الظیبات من الرزق قل للذین امنوا فی الحیاه الدنیا

-  و یجعل لکم نورا تمشون به و یغفر لکم

-  ورضوان و جنات لهم فیها نعیم مقیم

5- نورقلب و شرح صدر هر کدام به ترتیب ------- و----- هستند.

- حیات معنوی – حیات طیب

- حیات طیب – حیات اخروی

- حیات طیب - حیات طیب

6- خداوند سینه چه کسی را برای اسلام گشاده می گرداند؟

- کسی که خدا بخواهد اورا هدایت کند

-  کسی که خدا بخواهد گناهانش را ببخشد

- کسی که خدا بخواهد نعمت های دنیوی و اخروی را عنایت کند

7- حضرت موسی در زمان ماموریت چه دعایی کرد؟

- قال رب ارنی انظر الیک

- قال ربی لم حشرتنی اعمی و قد کنت بصیرا

-  قال رب اشرح لی صدری و یسرلی امری

8- انسان باید برای-------- تلاش و حیات واقعی ----- است.

- حیات فیزیکی و حیات طیب – حیات طیب

- حیات طیب – حیات طیب

- حیات فیزیکی- حیات طیب

9- با توجه به سخن لقمان " یابنی خذ من الدنیا ما یکفیک  و لا ترفضها ......" علت لاترفضها چیست؟

-  خوار و ذلیل می شوی

- سربار مردم می شوی

- منفور می شوی

10.کدام ایه به حیات معنوی اشاره ندارد

الف.وجعلنا له نورا یمشی به فی الناس اومن کان میتا فاحییناه

ب.من عمل صالح من دکراو انثی وهومومن فلنحیینه حیاه طیبه

ج.فان تولوا فانما علیک البلغ المبین یعرفون نعمت الله ثم ینکرونها واکثرهم الکفرون

11.مقتولین فی سبیل االه چه کسانی هستند؟

الف.کسانی هستندکه دم مرگ بدن ازآنهاگرفته می شود ومیت شده و وارد حیات آخرت می شوند.

ب.کسانی هستند که همیشه زنده هستند ودرآخرت به حیات معنوی می رسند.

12.این سخن ازکیست

(حقیقتا عطرقرآن درفضای زندگی می پیچد.روش فکرهای مابایدباقرآن آشنابشوند)

الف.آیت الله بهشتی

ب.مقام معظم رهبری

ج.امام خمینی

13.حیات دنیا استقلال نداردمقدمه حیات آخرت است مربوط به کدام تقسیم بندی است؟

الف.حیات دنیاوآخرت

ب.حیات فیزیکی ومعنوی

ج.حیات دنیاومعنوی

14.آیه واذا دعاء کم لمایحییکم به چه موضوعی اشاره دارد؟

الف.حیات معنوی

ب.حیات فیزیکی

15.عمل صالح وحیات طیبه به شرط ایمان وبعدازمرحله ایمان قابل قبول است

صحیح

غلط

16..عمل صالح رابااعضاوجوارح انجام میدهند

صحیح

غلط

 

سبک زندگی قرآنی- جلسه ششم

 

1- قرآن کریم ایمان را یک باور....... میداند؟

1. فکری

2. قلبی *

3. عقلی

2-سبک زندگی ما چگونه باید باشد؟

1. ایمانی همراه با باور قلبی

2. ایمانی همراه با معرفت دینی

3. ایمانی همراه با عمل صالح*

3-در آیه 14سوره حجرات خداوند در جواب کسانی که می گفتند ما ایمان اورده ایم کدام گزینه صحیح تر است؟

1. بگویید ایمان اورده اید ولی اسلام نیاورده اید.

2. بگویید ایمان نیاورده اید ولی تسلیم دین پیامیبر نشدید.

3. بگو ایمان نیاورده اید بلکه اسلام آورده اید*

4-مفهوم کدام گزینه به آیه زیر نزدیک است؟

"و ان تطیعو الله و رسولکم لا یلدکم من اعمالکم شی\"

1. با ایمان به خدا شناخت حاصل میشود.

2. با ایمان به خدا و اطاعت از رسولش عمل و اجر عمل حاصل میشود.*

3. با اسلام آوردن و پیروی از پیامبر و شناخت منجر به عمل صالح میشود.

5- معرفت دینی چند مرحله است؟

1. 2مرحله*

2. 4 مرحله

3. 3مرحله

6-مراحل معرفت دینی عبارتند از.......

1. مرحله شناخت -مرحله عقلی

2. مرحله عقلی و تسلیم -مرحله حس قلبی و ایمان قلبی *

3. مرحله شناخت و ایمان- مرحله عقلی- مرحله قلبی و ایمان قلبی

7-ایمان از مرحله...... به مرحله..... میرسد.

1. عقل -قلب

2. شناخت -عقل

3. قلب -شناخت

4. قلب -عقل *

8.جایگاه ایمان......... آدمی است.

1. عقل

2. قلب*

3. فکر و ذهن

9. از نظر قران کریم چند تقسیم بندی برای حیات و زندگی وجود دارد ؟

1. از نظر کمیت واز نظر کیفی *

2. از نظر بعد مادی وجسمانی

3. از نظر جسمانی وروحانی

10.تقسیم بندی از نظر کمیت از نظر قران کریم چگونه است ؟

1. که زندگی مادی ومعنوی در کنار هم میتوانند کامل کننده باشند .

2. که زندگی ما از لحظه ی تولد شروع می شود ولی با مرگ پایان نمی یابد . *

3. که زندگی این دنیا واین دنیا به دستان قدرتمند خداوند می باشد .

11.قیامت جای چه چیزی است ؟

1. جای افراد صالح

2. جای افراد نیکوکار

3. جای جمع محصول است .*

12.نگاه ما به حیات باید چگونه باشد ؟

1. نگاهی از تولد تا ابدیت باشد .*

2. نگاهی گیرا وبا جذبه باشد .

3. نگاهی مصمم وجدی باشد .

13. در حیات طولانی یک برهه ی بسیار حساس است وان چیست ؟

برهه گذر از زندگی مادی

برهه حیات دنیا *

برهه حیات دنیا واخرت

14. سازندگی حیات بعدی در کجا شکل می گیرد ؟

1. در زمان کنونی

2. در زمان جوانی

3. در حیات دنیا *

15. خذوا ممرکم لمقرکم \" منقول از چه کسی است ؟

1. امیر المومنین (ع) *

2. حضرت محمد (ص )

3. امام صادق ( ع )

16. خذوا ممرکم لمقرکم \" یعنی چه ؟

1. از دنیا برای اخرت پس انداز کنید .

2. از گذرگاهتان برای قرار گاهتان توشه بیندوزید .*

3. از دنیا زاد وتوشه ای ذخیره کنید .

17. سبک زندگی ما برای چه چیزهایی باید دارای چینش وطراحی باشد ؟

1. برای زندگی دنیا به اضافه ی زندگی بعد از بیداری خواب تا ابدیت * .

2. برای زندگی این دنیا واخرت برنامه ای کلی باشد .

3. برای زندگی ، کار، فعالیت و فعالیتهایی در طی زما ن

18.تقسیم بندی از نظر کیفی چند حیات را تعریف می کند ؟

1. حیات مادی و حیات معنوی

2. حیات معنوی وحیات جسمانی

3. حیات فیزیکی وحیات معنوی ونورانیت.*

19.خود قران در چه ایه ای راه حیات طیب را به ما نشان می دهد ؟

1. ایه 79 سوره نحل

2. ایه 97 سوره نحل *

3. ایه 97 سوره ال عمران

20.من عمل صالح من ذکر او انثی وهو مومن \" یعنی چه ؟

1. کسی که اعمال صالح انجام دهد چه مرد وچه زن.

2. کسی که عمل صالح انجام دهد البته به شرطی که مومن هم باشد .

3. کسی که عمل صالح به جا بیاورد البته به شرطی که مومن هم باشد .*

21 -چه موقع حیاتتان ، حیات طیبه می شود ؟

1. وقتی که شما صالح باشید ونیکوکار .

2. وقتی که شما مومن باشید واهل ایمان *.

3. وقتی که شما مومن باشید واهل دل

22. راه رسیدن به حیات طیب چیست ؟

ایمان وعمل صالح *

ایمان واهل علم وخرد

ایمان ونیکی به دیگران

23.حیات طیب چند تصور دارد ؟

تصور فردی وتصور جمعی

تصور تکی وتصور اجتماعی

تصور فردی وتصور اجتماعی .*

24.- حیات طیب فردی چه می باشد ؟

1. این است که فرد به درجه ی یقین برسد .

2. این است که فرد مومن به نورانیت برسد .*

3. این است که فرد مومن به به اوج افتخار برسد .

25- جامعه طیب یعنی چه ؟

1. جامعه ای که دارای حیات طیبه باشد .

2. جامعه ای که همه یار ویاور هم باشند .

3. جامعه ای که دارای حیات طیب باشد *

26. به چه خاطر قران کریم می فرماید عمل صالح را به جامعه هم بکشانید ؟

1. تا جامعه ای باشد ایده ال همه مومنان .

2. تا جامعه ای دارای حیات طیب باشد .*

3. تا جامعه ای در شان ومنزلت مومنان باشد .

27.جامعه ی صالح زمینه ای برای رشد چه افرادی است ؟

افراد صالح *

افراد مومن

افراد نیکوکار

28.سوره عصر اشاره به چه زمانی است؟

1. زمان کنونی

2. زمان امام زمان ( ع ) *

3. زمان قیامت

29. در اینده چه جامعه ای خواهیم داشت ؟

1. جامعه ای که همه جا در مسیر ایمان وعمل صالح اند . *

2. جامعه ای که مردم ان از همه لحاظ برتربن باشند .

3. جامعه ای که مردم ان با ایمان وعلاقه به خدمت به دیگران باشند

******

سبک زندگی قرآنی- جلسه هفتم

۱_از نظر قرآن حیات انسان شامل......

الف_ حیات دنیا وحیات معنوی

ب_حیات آخرت وحیات فیزیکی

ج_ الف وب*

۲_ موت انسان از نظر قرآن ........

الف_ فیزیکی وبدنی

ب_ معنوی و ایمانی

ج_ الف وب*

۳_حیاتی که انسان را به شرح صدر وقلب سلیم می رساند که.....

الف_ شامل دنیا وآخرت باشد

ب_ هم حیات فیزیکی وحیات معنوی

ج_ هم دنیا وآخرت البته ثقل آن آخرت*

۴_ ابعاد مختلف حیات در بهشت چگونه است

الف_ فقط حیات معنوی است

ب_ فقط حیات طیب است

ج_ هم حیات فیزیکی وهم طیب*

۵_ دنیای غیر متقین فقط یک بعدی وفیزیکی نیست

الف_ درست

ب_ نادرست*

۶_ مومنین ومتقین دو نوع حیات دارند

الف_ قلبی ومعنوی

ب_ فیزیکی وقلبی

ج_ فیزیکی وقلبی معنوی*

۷_ کدام جمله درست نیست

الف_ حیات طیب از دنیا شروع می شود

ب_ حیات طیب فقط متعلق به آخرت است*

ج_ حیات طیب از دنیا شروع تا آخرت ادامه دارد

۸_ بنا بر آیه ( اِنَّ المتقین فی جنات ونهر) دلالت بر کدام حیات متقین دارد

الف_ حیات قلبی

ب_ معنوی

ج_ فیزیکی*

۹_ بنا بر آیه ی( فی مقعدصدق عندملیک مقتدر) به کدام نوع حیات اشاره دارد

الف_ حیات معنوی*

ب_ حیات مادی

ج_ فیزیکی

۱۰_ بنا بر آیه ( من عمل صالحا من ذکر او انثی وهو مومن .....شرط پذیرفتن عمل چیست

الف _ درست انجام دادن

ب_ ایمان داشتن است*

ج_ ترک گناه است

۱۱_ بنا بر آیه ی من عمل صالحا من ذکر او انثی وهو مومن فلنحییه حیاه طیبه.....

الف_ عمل صالح مقدم بر ایمان است

ب_ ایمان مقدم بر عمل صالح*

ج_ ایمان شرط پذیرش نیست

۱۲_ بنا بر آیه ی سوره ی نهر عمل صالح متقین چگونه محاسبه می شود

الف_ پاداش بنا بر عمل

ب_ اجرش بهتر از عمل

ج_ اجرش را بنا بر بهترین عملش قرار میدهند*

۱۳_ بنابر سوره ی عصر چه چیزی باعث فلاح ورستگاری است

الف_ ایمان وتقوا

ب_ عمل صالح

ج_ ایمان وعمل صالح*

۱۴_ بنا بر آیات( الا الذین امنو وعملوا صالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر) به چه ابعاد زندگی اشاره دارد

الف_ بعد فردی و فرهنگی

ب_ بعد فردی واجتماعی*

ج_ بعد فرهنگی واجتماعی

۱۵_بنا بر آیه ( قد افلح المومنون الذین هم فی صلاتهم خاشعون.......کدام دسته از مومنین را رستگار می داند

الف_ درنماز خاشع وازبیهودگی دوری وزکات می دهند

ب_ وفای به عهد وازمرزخدا تجاوزنمی کنندو دامن خودراحفظ ومحافظ نماز

ج_ الف و ب*

جلسه هفتم – سبک زندگی قرآنی

.قرآن چند رکن برای ایمان آورده است ؟

1. 1

2. 2

3. 3

4. 4*

2.اصل ایمان از نظر قرآن کدام گزینه است ؟

1. معاد

2. توحید*

3. نبوت

4. امامت

اصل ایمان کدام است ؟

1. ایمان به الله *

2. ایمان به آیات الله

3. ایمان به امامت

4. ایمان به لقاءالله

4.عدل جزء ............... است .

1. نبوت

2. امامت

3. معاد

4. توحید*

5.به چه دلیلی علما و متکلمین گذشته ،عدل توحید را استقلالاً مطرح کرده اند؟

1. به دلیل درگیری هایی که با اشاعره و امثال آنها داشتند*

2. به دلیل اینکه عدل جزئی از توحید است

3. به دلیل اینکه صفاتی از صفات الله است

4. هیچ کدام

6.منظور از نبوت چیست ؟

1. ایمان به الله

2. ایمان به صفات الله

3. ایمان به آیات الله *

4. ایمان به لقاءالله

7.منظور از معاد چیست؟

1. ایمان به الله

2. ایمان به صفات الله

3. ایمان به آیات الله

4. ایمان به لقاءالله*

8.منظور از امامت چیست؟

1. ایمان به الله

2. ایمان به صفات الله

3. ایمان به ولایت الله *

4. ایمان به لقاءالله

9.توحید چند شاخه دارد؟

1. 3*

2. 4

3. 2

4. 1

10.منظور از آیه\" ان الذین کفروا من اهل الکتاب و المشهرکینفی نار جهنم\" چیست؟

1. توحید لازمه ایمان است

2. ایمان باید کامل باشد و در انجام عمل صالح کوشا باشیم *

3. مسلمان و یهودی و مسیحی ندارد فقط توحید در پیشگاه خداوند کافی است

4. گزینه 1و2

11.مومن کیست ؟

1. کسی است که ایمان او مورد قبول است یعنی پذیرفته می شود این (شخص) در چه مرحله ای است

2. کسی که مبانی و ارکان ایمان را قبول کند

3. معاد را باور داشته باشد

4. همه موارد *

12.مومن در چه مرحله ای است ؟

1. کسی که ایمان قلبی داشته باشد نه فقط عقلی

2. کسی که به معاد و امامت ایمان داشته باشد

3. کسی که فقط ایمان عقلی داشته باشد

4. گزینه 1و2*

13. قران کریم حیات را به چند نوع تقسیم بندی می کند ؟

1. حیات فیزیکی وحیات روحانی

2. حیات جسمانی وحیات معنوی

3. حیات فیزیکی وحیات طیب *

14. در کدام حیات به انسان نورانیت وشرح صدر می دهد ؟

1. حیات معنوی

2. حیات طیب *

3. حیات فیزیکی

15.زندگی ما چند بخش است ؟

1. بخش کوچکی دوره دانشجویی ماست

2. بخش عمده دوره نتیجه ومحصول دوره دانشجویی.

3. گزینه 1و2 *

16.برای اینکه ما به حیات طیب برسیم باید چه کنیم ؟

1. باور قلبی داشته باشیم .

2. ایمان داشته وعمل صالح انجام دهیم .*

3. باید درکنار قران به جلو بریم .

17ایمان چیست ؟

1. یک باور قلبی است. *

2. یک اعتقاد درونی است

3. یک علم است.

18. \"اولئک کتب فی قلوبهم ایمان وایدیهم بروح منه \" .یعنی چه ؟

1. انهایی هستند که خدا را در دل و قلبشان تثبیت میکنند .

2. اینها هستند که خدا ایمان را در قلبشان تثبیت میکند.*

3. اینها هستند که خدا را دل وباورشان تثبیت میکنند .

19. ایمان مربوط به چیست ؟

1. مربوط به قلب *

2. مربوط به علم ویقین

3. مربوط به باور واعتقاد

20. برای اینکه بخواهیم سبک زندگی ما قرانی باشه باید چه کار کنیم ؟

1. باید با تمسک به قران وائمه به جلو حرکت کنیم.

2. باید در مقام ایمان بامبانی ایمانی خودمان زندگی کنیم .*

3. باید با باور قلبی به ایمان واعتقاداتمان زندگی کنیم .

21.خدا به مردم سفارش میکند حواستان به چه روزی باشد ؟

1. روزی که نه پدر برای فرزند کاری میکند ونه فرزند برای پدر *

2. روزی که درپیشگاه عدل الهی حاضر می شویم .

3. روزی که به اعمال ما رسیدگی می کنند .

22. \" فلا تغرنکم الحیوه الدنیا \" یعنی چه ؟

1.ظواهر دنیا شما را فریب ندهد .

2.مواظب باشید چیزهای بی اساس شما را مشغول نکنند .

3.مواظب باشید زندگی دنیا شما را نفریبد .*

23.سبک زندگی ایمانی چیست ؟

1. ادم حواسش به اخرت باشد .

2. ادم حواسش به اولیاء خدا باشد .

3. ادم حواسش به دین خدا باشد .

4. همه موارد *

24.چه شخصیتی از امام صادق (ع) در باره ی حقیقت بندگی سوال کردند ؟

1. امام موسی کاظم (ع )

2. یکی از مفسران قران

3. عنوان بصری *

25.حداقل ایمان چه مرحله ای است ؟

1. اگر کسی هر جا نقصی برایش پیش بیاید اثر ایمانی کم می شود و بعد در آخرت شاید کارساز نباشد.*

2. مرحله ای که ما به مبانی ایمان قبول قلبی داشته باشیم

3. مرحله حقوق ایمانی رعایت شود

4. هیچ کدام

26.کف ایمان چه مرحله ای است ؟

1. اگر کسی هر جا نقصی برایش پیش بیاید اثر ایمانی کم می شود و بعد در آخرت شاید کارساز نباشد.

2. مرحله ای که ما به مبانی ایمان قبول قلبی داشته باشیم *

3. مرحله حقوق ایمانی رعایت شود

4. هیچ کدام

27.غیبت مومن که حرام است ، جزء کدام مرحله از ایمان است ؟

1. کف ایمان *

2. حداقل ایمان

3. جزئی از مراحل ایمان نیست

28. اگر گاهی گناهی از مومن سر بزند حرمتش چگونه خواهد بود؟

1. ترک میشود تا به خطای خود رسیدگی کند

2. بدلیل اینکه مومن به درجات عالی ایمان رسیده حتما باید برخورد شود

3. حرمتش واجب است*

4. حرمتش مستحب است تا به اعمالش رسیدگی کند.

درس هشتم - سبک زندگی قرآنی

10 آبان ماه

1 - مرحله اول سبک زندگی قرانی ، زندگی ---------است.

1. عالمانه

2. مومنانه

3. عارفانه

2 - سبک زندگی قرانی ،زندگی مومنانه است یعنی چه ؟

1. با خدا زندگی کردن

2. با کتاب ودین واحکام وشریعت خدا همیشه مانوس بودن.

3. با اخرت زندگی کردن .

4. همه موارد.

3 - سبک زندگی مومنانه یعنی چه ؟

1. انسان با مبانی ایمانی زندگی کند .

2. انسان با اخلاق واعمال صالح زندگی کند .

3. با اخلاق وایمان زندگی کند .

4 - "الهم انی اسلک تباشر بقلبی " یعنی چه ؟

1. خدایا ایمانی از تو میخواهیم که قلبمان به او مانوس باشد .

2. خدایا ایمانی از تو می خواهم که قلبم به او مانوس باشد .

3. خدایا ایمانی به من بده که قلبم به تو مانوس باشد .

5 - چند شیوه ونگاه کلی برای رسیدن به اعمال صالح قرانی داریم ؟

1. دوشیوه

2. یک شیوه

3. سه شیوه

6 - مواردی که قران کریم به صورت ----------مطرح کرده را می بایست بیاموزیم .

1. جامع

2. متمرکز

3. خاص

7 - در تقسیم بندی وجمع اوری اعمال صالح به چند حوضه اشاره می کنیم ؟

1. اعمال صالح در ارتباط با خدا

2. اعمال صالح در ارتباط با خویشتن

3. اعمال صالح در ارتباط با دیگران

4. همه موارد.

8- کدام نمونه ومرور کلی از اعمال صالح متمرکز در آیات قرانی هست ؟

1. سوره مومنون ایات 1 تا11

2. سوره فرقان ایات 63 تا77

3. سوره معارج ایات 22تا 25

4. همه موارد

9 - چه کسانی باید با قران اشنا شوند ؟

1. جوانان وعالمان

2. دانشمندان ونوابغ

3. روشنفکران وجوانان

10 - وقتی ذهن ظرف معارف قرآن شود. اثر خود را در چه چیزهایی نشان می دهد ؟

1. در زبان وعمل

2. بیان وعملکرد

3. تصمیم گیری و رفتار

4. 1و3

11 - موضوع چه سوره هایی تقریبا یکی است ؟

1. سوره ناس وعصر

2. سوره انفال ومومنون

3. سوره عصر ومومنون

12 - در سوره مومنون از چه چیزی صحبت می شود ؟

1. .ایمان واعمال صالح

2. فلاح

3. زندگی قرانی

13 - در سوره عصر از چه چیزی صحبت می شود ؟

 

1. زیان

2. خسران

3. ضرر

14 - " والوزن یومئذ الحق " یعنی چه؟

1. وزن در روز قیامت حق است .

2. وزن در روز قیامت حق گفتن است .

3. هردو مورد.

15 -در سوره عصر به چه چیزی پرداخته می شود؟

1. فلاح مومنان

2. خسران انسان

3. فلاح وخسران انسان

16 - در سوره مومنون از چه سخن می گوید ؟

1. فلاح مومنان

2. فلاح انسان

3. هیچ کدام

17- شرط فلاح انسان چیست ؟

1. ایمان

2. عمل صالح

3. با خدا بودن

18- لازمه رستگار شدن چیست؟

1. مومن بودن

2. انسان بودن

3. هر دو مورد

19 - در سوره عصر به صورت کلی به چه اشاره شده است ؟

1. مومن بودن

2. اعمال صالح

3. خدا ترس بودن

20- " فمن ثقلت موازبنه فاولئک هم المفلحون " یعنی چه ؟

1. کسی که موازین اعمالش سنگین تر باشد در فلاح ورستگاری است.

2. کسی که موازین واعمالش سنگین باشد در فلاح ورستگاری است .

3. کسی که موازین واعمالش سنگین تر باشد در فلاح ورستگاری خواهد بود.

 

جلسه نهم-سبک زندگی قرآنی

1) سبک زندگی قرآنی مبتنی بر چیست؟

نماز وعمل صالح

ایمان وعمل صالح

ایمان وزکات

2) بالا ترین درجه ی ایمان ، ایمان قلبی است .

درست

نادرست

3) سبک زندگی قرآنی که ما را به حیات طیبه می رساند

ایمان

عمل صالح

هردو مورد

4) سوره هایی که اعمال صالح را مطرح می کنند کدامند ؟

مومنون _ عصر _ معارج

فرقان _مومنون_ معارج

معارج _ فرقان_ دهر

5) اولین شرط برای رستگاری چیست ؟

ایمان

عمل صالح

پرداخت زکات

6) بنابر آیه " الذین هم فی صلاتهم خاشعون " منظور از خشوع چیست؟

افتادگی قلبی وبدنی

افتادگی ظاهری

اینجا منظور افتادگی قلبی است

7) انواع لغو در کدام گزینه آمده است ؟

لغو زبانی و رفتاری وذهنی

لغو رفتاری عاطفی زبانی

8) " والذین هم عن الغو معرضون " منظور کدام لغو است ؟

لغو زبانی

لغو رفتاری

لغو ذهنی

9) در قرآن بعد نماز چه چیزی را معمولا مطرح می کند؟

عمل صالح

زکات

امر به معروف

10) معمولا شیطان از چه راهی وارد ذهن انسان می شود؟

مادیات

کارها ی خوب

لذت های دنیا

11) منظور از " والذین هم زکاه فاعلون " چیست ؟

انفاق دادن

حقوق الهی را دادن

تمام موارد

12) تواضع افتادگی........و خضوع افتادگی...... است

قلبی_ ظاهری

ظاهری_ قلبی

قلبی_ قلبی

13) بنا بر آیه " والذین هم عن اللغو معرضون " منظور از لغو یعنی چه؟

کار بیهوده

عملی که انجام دادن وندادن فرقی ندارد

هر دو مورد

14) اگر انسان با یاد خدا ذهن خود را مدیریت نکند..............

گمراه می شود

شیطان مدیریت می کند

سرمایه عمر را از دست می دهد

15) وقتی ذهن انسان ظرف معارف قرآنی شود اثرش در.................نشان خواهد داد

زبان وعمل

رفتار وتصمیم گیری

تمام موارد

نمونه سوالات آزمون شمیم دانش ( سوالات شیوه های تشویق به نماز)

درس اول

شیوه های تشویق به نماز

۱)مهمترین بعد در دوره های رشد و تربیت دانش آموزان کدام است؟

۱.تربیت اعتقادی

۲.تربیت اخلاقی

۳.تربیت عبادی*

۲)چرا هرچه به مفاهیم و معانی نماز بیشتر توجه شود،انگیزه و علاقه به آن نیز بیشتر می شود؟

۱.چون امر خداست

۲.چون نوعی سخن گفتن و ارتباط برقرار کردن ما با خداست*

۳.چون درک آن سخت است

۳)در مبحث نماز در سیره بزرگان ما به چه چیزی توجه بیشتری شده است؟

۱.شیوه ی به جا آوردن نماز

۲.عمق مفاهیم نماز*

۳.سر وقت به جا آوردن نماز

۴.هرسه مورد

۴)موفقیت در چه چیزی،نتیجه ی نهایی استفاده ی مربیان و معلمان از چندرسانه ای ها در مبحث نماز است؟

۱.ایجاد انگیزه برای ادای نماز

۲.عمق بخشی به مفاهیم نماز*

۳.هر دو مورد

۵)یکی از مصادیق بندگی______

و یکی از مصادیق عبادت______

است.

۱.بحث اخلاق_ دعا

۲.بحث اخلاق_ نماز

۳.بحث عبادت_ نماز*

۴.بحث عبادت_ دعا

6.در بیان داستان ها به صورت سریالی چه نکته ای را باید در نظر داشت؟

الف- شخصیت های داستان مثبت باشند

ب- در پایان نتیجه گیری ملموس برای دانش آموزان داشته باشد*

ج- موضوع انتخابی مورد اطلاع دانش آموز باشد.

7.مدت زمان داستان انتخابی برای تشویق به نماز متناسب با دوره های سنی دانش آموز بین 5 تا 15 دقیقه باشد.

الف – درست*

ب- نادرست

8.موضوعاتی که برای داستان با هدف تشویق به نماز استفاده می کنیم ،موضوعات مورد اطلاع دانش آموزان باشد.

الف- درست *

ب- نادرست

9.نتیجه اصل استمرار در تربیت

الف- عمق بخشی در تربیت است

ب- شکل گرفتن باور و اعتقاد است

ج- هر دو مورد*

10.ماجراها و سیره های عملی نماز در قالب نماز مربوط به چه  بزرگانی است؟

الف – پیامبر (ص)،امیرالمومنین(ع)،صدیقه کبری(س)     

ب- پیامبر (ص)،امیرالمومنین(ع)،صدیقه کبری(س)  ،ابی عبدالله الحسین(ع) 

ج- پیامبر (ص)،امیرالمومنین(ع)،صدیقه کبری(س)  ،ابی عبدالله الحسین(ع)  ،عالم های دینی و دانشمندان* 

11.در مورد شیوه و بیان داستان گویی چه نکته ای را باید در نظر بگیریم؟

الف- موضوع داستان مورد اطلاع دانش آموز باشد.

ب- داستان طولانی انتخاب نکنیم.

ج- به گونه ای داستان را بیان کنیم که دانش آموزان حتما جذب محتوای داستان ما شوند.*

د- نتیجه گیری ملموس داشته باشد.

12.خداوند متعال برای تربیت انسان ها در قرآن حدود 300 داستان آورده است.

الف – درست *

ب- نادرست

13.با دقت بیشتر در معنا و مفاهیم گفته شده در نماز می توان انگیزه و علاقه ایجاد نمود.

الف- درست*

ب- نادرست

 

******************

 

۱)مهمترین بعد در دوره های رشد و تربیت دانش آموزان کدام است؟

۱.تربیت اعتقادی

۲.تربیت اخلاقی

۳.تربیت عبادی*

۲)چرا هرچه به مفاهیم و معانی نماز بیشتر توجه شود،انگیزه و علاقه به آن نیز بیشتر می شود؟

۱.چون امر خداست

۲.چون نوعی سخن گفتن و ارتباط برقرار کردن ما با خداست*

۳.چون درک آن سخت است

۳)در مبحث نماز در سیره بزرگان ما به چه چیزی توجه بیشتری شده است؟

۱.شیوه ی به جا آوردن نماز

۲.عمق مفاهیم نماز*

۳.سر وقت به جا آوردن نماز

۴.هرسه مورد

۴)موفقیت در چه چیزی،نتیجه ی نهایی استفاده ی مربیان و معلمان از چندرسانه ای ها در مبحث نماز است؟

۱.ایجاد انگیزه برای ادای نماز

۲.عمق بخشی به مفاهیم نماز*

۳.هر دو مورد

۵)یکی از مصادیق بندگی______

و یکی از مصادیق عبادت______

است.

۱.بحث اخلاق_ دعا

۲.بحث اخلاق_ نماز

۳.بحث عبادت_ نماز*

۴.بحث عبادت_ دعا

6.در بیان داستان ها به صورت سریالی چه نکته ای را باید در نظر داشت؟

الف- شخصیت های داستان مثبت باشند

ب- در پایان نتیجه گیری ملموس برای دانش آموزان داشته باشد*

ج- موضوع انتخابی مورد اطلاع دانش آموز باشد.

7.مدت زمان داستان انتخابی برای تشویق به نماز متناسب با دوره های سنی دانش آموز بین 5 تا 15 دقیقه باشد.

الف – درست*

ب- نادرست

8.موضوعاتی که برای داستان با هدف تشویق به نماز استفاده می کنیم ،موضوعات مورد اطلاع دانش آموزان باشد.

الف- درست *

ب- نادرست

9.نتیجه اصل استمرار در تربیت

الف- عمق بخشی در تربیت است

ب- شکل گرفتن باور و اعتقاد است

ج- هر دو مورد*

10.ماجراها و سیره های عملی نماز در قالب نماز مربوط به چه  بزرگانی است؟

الف – پیامبر (ص)،امیرالمومنین(ع)،صدیقه کبری(س)     

ب- پیامبر (ص)،امیرالمومنین(ع)،صدیقه کبری(س)  ،ابی عبدالله الحسین(ع) 

ج- پیامبر (ص)،امیرالمومنین(ع)،صدیقه کبری(س)  ،ابی عبدالله الحسین(ع)  ،عالم های دینی و دانشمندان* 

11.در مورد شیوه و بیان داستان گویی چه نکته ای را باید در نظر بگیریم؟

الف- موضوع داستان مورد اطلاع دانش آموز باشد.

ب- داستان طولانی انتخاب نکنیم.

ج- به گونه ای داستان را بیان کنیم که دانش آموزان حتما جذب محتوای داستان ما شوند.*

د- نتیجه گیری ملموس داشته باشد.

12.خداوند متعال برای تربیت انسان ها در قرآن حدود 300 داستان آورده است.

الف – درست *

ب- نادرست

13.با دقت بیشتر در معنا و مفاهیم گفته شده در نماز می توان انگیزه و علاقه ایجاد نمود.

الف- درست*

ب- نادرست

 

 

درس سوم

تشویق فرزندان به نماز

1.کدام گزینه جزء تشویق دانش آموزان به نماز نیست

الف_ بیان مفاهیم نماز

ب_ بیان داستان

ج_ آسان گیری

۲_ تمام مراحل برای تشویق دانش آموزان به نماز......

الف _ ارتباط دارند

ب_ می توانند مستقل عمل کنند

ج_ هرکدام درمرحله سنی خاص است

۳_ برای تربیت دانش آموزان در چه زمینه ای شدت وتندی لازم است

الف_ وقتی رفتارشان ناهنجار است

ب_ وقتی  کارها رادرست انجام نمی دهند

ج_ در هیچ موردی

۴_ برای ایجاد انگیزه در دانش آ موزان چه چیزی لازم است

الف_ تشویق

ب_ نفوذ عاطفی

ج_ با او دوست شویم

۵_ تمسخر وتهدید باعث می شود که

الف_ نفوذ عاطفی صورت نگیرد

ب_ علاقمندی اتفاق نیفتد

ج_ الف وب

۶_ رفتار........می تواند ایجاد.....کند

الف_ عاطفی_ انگیزه

ب_ خوشایند_ انگیزه

ج_ تشویق_ اطاعت

۷_ رفتار ائمه برای نهادینه کردن مفاهیم دینی از چه اعمالی استفاده کردند

الف_ رفتار خوب

ب_ خلق وخوی خوب

ج_ همه ی موارد

۸_ در قرآن پیامبر چگونه معرفی می کند

الف _ راهنما

ب_ مشاور دلسوز

ج_ اسوه حسنه

۹_ پرهیز از رفتار نا خوشایند باعث جذب دانش آموزان به نماز می شود

الف_ درست

ب_ نادرست

۱۰- بیشترین تاثیر گزاری بر دانش آموزان

الف_ والدین دوستان هستند

ب_ مربیان هستند

ج _ دوستان هستند

۱۱- از ویژگی دوستان خوب نیست

الف_ رفتارشان خوب

ب_ گرایش به محیط فرهنگی ندارند

ج_ رفتارشان نابهنجار نیست

12-برای نهادینه سازی بحث نماز در دانش آموزان از چه ویژگی هایی می توان استفاده کرد؟

الف) آشنایی با مفاهیم نماز

ب) آسان گیری منطقی

ج) پرهیز از رفتارهای ناخوشایند

د)همه موارد

13. کدام گزینه جزء تکنیک های ترغیب دانش آموزان بسوی نماز نمی باشد؟

الف) روش گفتگو

ب) آسان گیری منطقی

ج) تفسیر آیات قرآن

د) بیان داستان

14. وقتی ما می خواهیم دانش آموزان را نسبت به یک مفهوم یا رفتار علاقه مند کنیم..... ؟

الف) باید در دانش آموز نفوذ عاطفی داشته باشیم

ب) دانش آموزان باید دوستان خوب داشته باشند

ج) رفتار های خوشایند باید داشته باشیم

د)الف و ج

15. در سیره ی عملی اهل بیت برای نهادینه کردن مفاهیم دینی درجامعه و بیشتر کردن گرایش انسان ها به خداونداز چه ابزاری استفاده می کردند؟

الف) رفتارها ، منش ، خلق و خوی خوب

ب)هم نشینی با اهل بیت و مسلمانان

ج)داشتن صفات نیکو و ترویج و ابراز خود جهت نمایش الگوها

16.توصیف قران از پیامبر از جهت خلق و خو و منش چه بوده است؟

الف) اسوه حسنه

ب) الگوی فاخر

ج) بی نظیر

د) همه موارد

17.یکی از مهم ترین عوامل جذب دانش آموزان به نماز چیست ؟

الف) الگو بودن

الف) داشتن صفات نیک

الف) پرهیز از رفتار های ناخوشایند

الف) دوستان خوب

18.عوامل نهادینه سازی بحث نماز در دانش آموزان کدام گزینه است؟

الف) آشنایی با مفاهیم نماز/ بیان داستان/ آسان گیری منطقی/ روش گفتگو/ پرهیز از رفتارهای ناخوشایند/ دوستان خوب

ب) آشنایی با تفسیر نماز/ بیان داستان/ آسان گیری منطقی/ روش گفتگو/ پرهیز از رفتارهای ناخوشایند/ دوستان خوب

ج) آشنایی با مفاهیم نماز/ بیان داستان تاریخی/ آسان گیری منطقی/ روش گفتگو/ پرهیز از رفتارهای ناخوشایند/ دوستان خوب

د) هیچ کدام

19. مربی و معلم باید حتماباید  .................  باشد تا دانش آموزان از او تبعیت کنند.

الف)دارای صفات حسنه

ب)الگوی فاخر

ج)دوست و یاور خوبی

د)دارای منش خوبی

20. در سیره ی عملی اهل بیت(ع) مثل وجود مبارک نبی اکرم (ص) ، امیر المومنین (ع) وحضرت صدیقه طاهره (س) به چه دلیل دارای رفتارها ، منش ، خلق و خوی خوب بودند؟

الف) برای نهادینه کردن مفاهیم دینی درجامعه

ب) بیشتر کردن گرایش انسان ها به خداوند

ج) علاقه مندی انسان ها به بندگی خداوند

د)همه موارد

21.- پرهیز از رفتار های ناخوشایند می تواند عامل ........................ باشد.

الف)جذب دوستان خوب

ب)جذب به نماز

ج)پیدا کردن صفات حسنه

د)همانندی خلق و خوی اهل بیت

22- نکاتی که در ترغیب دانش اموزان به نماز می تواند موثر باشد کدامند ؟

الف - اشنایی با مفاهیم نماز

ب -بیان داستان - اسان گیری منطقی

ج - روش گفتگو وپرهیز از رفتارهای ناخوشایند

د - همه موارد

23. ایا دانش آموزان فقط با اشنا شدن با مفاهیم نماز به خواندن نماز ترغیب می شود ؟

الف - بله

ب - خیر

24.مربی ومعلمی که می خواهد دانش اموز را به خواندن نماز علاقمند کند چه کارهایی نباید انجام دهد ؟

الف - برخوردهای تند و ناخوشایند

ب  برخوردهای مصالحت امیز

ج - رفتار هایی که منجر به عصبانیت شود .

د  - گزینه 1 و 3

26-چه مربیان ومعلمین نمی توانند در دانش آموزان نفوذ عاطفی داشته باشند ؟

الف -مربیان ومعلمینی که رفتار های ناخوشایند  ، تندی خلق وخو

ب - مربیان ومعلمینی که رفتارهای نامعقول با بچه ها دارند .

ج - مرببان ومعلمینی که تحت تاثیر شرایط نامناسب قرار بگیرند.

27.-اگر مربیان ومعلمین که نتوانند در دانش اموز نفوذ عاطفی داشته باشند چه اتفاقی نمی افتد ؟

الف -  یادگیری

ب - علاقمند سازی

ج - یادگیری وعلاقمند شدن به درس وکلاس

28 - در سیره عملی اهل بیت برای نهادینه کردن مفاهیم دینی باید از چه ابزارهایی استفاده کرد؟

الف - هم صحبت شدن با دانش  اموز

ب - دوستان خوب بودن وبا اعتماد به انها

ج - رفتارها ، منش ، خلق وخوی خوب▪

29 -- در قران کریم وقتی از پبامبر وصفی را میشنویم او را چه معرفی می کنند ؟

الف - اسوه حسنه

ب - الگوی فاخر وبی نظیر

 ج - اسوه وامید زندگی وبی نظیر

د - گزبنه 1 و2

30 - مربی ومعلم باید چگونه باشد تا دانش اموزان از او تبعیت کنند ؟

الف - مربی ومعلم باید حتما الگوی فاخر باشد

ب - مربی ومعلم باید بهترین سرمشق باشد .

ج - مربی ومعلم باید بااخلاق ورفتار نیکو باشد

31. عامل جذب به نماز چیست ؟

الف - داشتن اعتماد  به دانش اموز

ب - پرهیز از رفتار های ناخوشایند 

ج - اخلاق وصفات نیکو وبرجسته

د - هیچ کدام

32. - دانش آموزان چه مقاطعی به دوستانشان گرایش دارند؟

الف - مقطع ابتدایی ودبیرستان و نوجوانی

ب - مقطع متوسطه ودانشگاه

ج - مقطع ابتدایی ومتوسطه اول

شیوه های تشویق به نماز  - جلسه پنجم

درس 5 – 1 آبان ماه

1.در کنار تربیت اخلاقی واعتقادی تربیت........ لازم است

1. تربیت فرهنگی

2. تربیت اجتماعی

3. تربیت عبادی

 

2.در کنار تربیت اخلاقی واعتقادی تربیت........ لازم است

1. تربیت فرهنگی

2. تربیت اجتماعی

3. تربیت عبادی

 

3.یکی از مصادیق زیبای تربیت عبادی.....است

1. نماز

2. حج

3. روزه

 

4.نشانه ی رشد فرزندان ودانش آموزان........

1. سوالات مذهبی مطرح کند

2. آماده برای نماز بشوند

3. در مراسم اجتماعی فرهنگی شرکت کند

 

5.عبادت وبندگی یک نوع............محسوب می شود

1. وظیفه ی الهی

2. مسئولیت پذیری

3. تربیت عبادی

 

6.الگو سازی یکی از موارد تشویق وترغیب به نماز نیست

1. درست

2. نادرست

 

7.الگوی مناسب برای دانش آموزان......و......

1. والدین ومعلم

2. معلم ومربی

3. دوستان ومعلم

 

8.حدیث (کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم) به چه چیزی توصیه می کند

1. با رفتار وعمل دعوت به نماز کردن

2. با زبان وتذکر دعوت کردن

3. مردم را تشویق به نماز کردن

 

9.الگوی تاثیر گذاری شامل چه مواردی است

1. محبوبیت وموفقیت والگوی خوبی باشیم

2. رفتار خوب و جدیت وموفقیت داشته باشیم

3. الگوخوبی وتاثیر پذیر وموفقیت داشته باشیم

 

10.مربی موفق است که علاوه بر رفتار خوب ........داشته باشد

1. محبوبیت

2. صداقت

3. جدیت در کار

 

11.نکته ی مهمی که در تربیت عبادی موثر است

1. بحث الگوداشتن

2. بحث تربیت

3. بحث ایجاد فضا

 

12.ایجاد فضا سازی معنوی در تشویق به نماز موثر است

1. درست

2. نادرست

 

13.در ایجاد فضا ی مناسب برای نماز خانه ها کدام گزینه درست است

1. تمیز بودن محراب داشتن وبوی خوش

2. جای نماز خانه ومساحت وبوی خوش

3. تمیز بودن و فضای مناسب

 

14.اصل تکرار ومداومت وجدیت به ترتیب جزء موارد تشویق به نماز ...

1. است _ نیست

2. نیست _ است

3. است _ است

جلسه ششم- تشویق فرزندان به نماز

1.هنگام شکل گیری شخصیت دانش آموزان حضور در اماکن........لازم است

1. آموزشی

2. فرهنگی

3. مذهبی

2......یکی از اصولی است که درتربیت تاکید می شود

1. محیط

2. رفتار

3. برخورد

3.در روایات تاکید شده به محیط های........کمتر حضور داشته باشیم

1. آلوده

2. آسیب پذیر

3. هردومورد

4.صرف حضور در محیط اثرات تربیتی وآموزشی ندارد

1. درست

2. نادرست

4.نوجوانان بخاطر استمرار در مسجد بطور غیر مستقیم آموزش نماز را می گیرند

1. درست

2. نادرست

5.حضور درمسجد واماکن مذهبی .....

1. ایجاد انگیزه به نماز است

2. باعث ترغیب به نماز است

3. هر دو مورد

6.......زمینه ی ترغیب به نماز را فراهم می کند

1. محبت

2. امنیت روحی

3. تشویق

7.بچه هایی که...............دارندعلاقمندی به.......بیشتر است

1. آرامش روحی_بندگی

2. انگیزه_ عبادت

3. حرف شنوی_ آموزش

8.از نظر کارشناسان تربیتی یکی از ارکان نزدیکی انسان به خدا........

1. حضور در مسجد

2. حضور درفضا هایی که آرامش دارد

3. حضور درجلسات مذهبی

9.راه های ایجاد آرامش در مدرسه کدامند؟

1. ارتباط کلامی ونوع رفتار

2. محبت کردن وعدم سخت گیری

3. همه ی موارد

10.عدم سخت گیری در نماز باعث ایجاد آرامش می شود

1. درست

2. نادرست

11.سخت گیری به هر عنوان باعث سلب......ودوری از ....... می شود

1. آموزش_ یادگیری

2. آرامش_ حرف شنوی

3. آرامش_ آموزش

12.راه های ایجاد آرامش در مدرسه کدامند؟

1. ارتباط کلامی ونوع رفتار

2. محبت کردن وعدم سخت گیری

3. همه ی موارد

13.عدم سخت گیری در نماز باعث ایجاد آرامش می شود

1. درست

2. نادرست

14.سخت گیری به هر عنوان باعث سلب......ودوری از ....... می شود

1. آموزش_ یادگیری

2. آرامش_ حرف شنوی

3. آرامش_ آموزش

شیوه های تشویق به نماز

درس 5 – 1 آبان ماه – سوالات

1.در کنار تربیت اخلاقی واعتقادی تربیت........ لازم است

1. تربیت فرهنگی

2. تربیت اجتماعی

3. تربیت عبادی

2.در کنار تربیت اخلاقی واعتقادی تربیت........ لازم است

1. تربیت فرهنگی

2. تربیت اجتماعی

3. تربیت عبادی

3.یکی از مصادیق زیبای تربیت عبادی.....است

1. نماز

2. حج

3. روزه

4.نشانه ی رشد فرزندان ودانش آموزان........

1. سوالات مذهبی مطرح کند

2. آماده برای نماز بشوند

3. در مراسم اجتماعی فرهنگی شرکت کند

5.عبادت وبندگی یک نوع............محسوب می شود

1. وظیفه ی الهی

2. مسئولیت پذیری

3. تربیت عبادی

6.الگو سازی یکی از موارد تشویق وترغیب به نماز نیست

1. درست

2. نادرست

7.الگوی مناسب برای دانش آموزان......و......

1. والدین ومعلم

2. معلم ومربی

3. دوستان ومعلم

8.حدیث (کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم) به چه چیزی توصیه می کند

1. با رفتار وعمل دعوت به نماز کردن

2. با زبان وتذکر دعوت کردن

3. مردم را تشویق به نماز کردن

9.الگوی تاثیر گذاری شامل چه مواردی است

1. محبوبیت وموفقیت والگوی خوبی باشیم

2. رفتار خوب و جدیت وموفقیت داشته باشیم

3. الگوخوبی وتاثیر پذیر وموفقیت داشته باشیم

10.مربی موفق است که علاوه بر رفتار خوب ........داشته باشد

1. محبوبیت

2. صداقت

3. جدیت در کار

11.نکته ی مهمی که در تربیت عبادی موثر است

1. بحث الگوداشتن

2. بحث تربیت

3. بحث ایجاد فضا

12.ایجاد فضا سازی معنوی در تشویق به نماز موثر است

1. درست

2. نادرست

13.در ایجاد فضا ی مناسب برای نماز خانه ها کدام گزینه درست است

1. تمیز بودن محراب داشتن وبوی خوش

2. جای نماز خانه ومساحت وبوی خوس

3. تمیز بودن و فضای مناسب

14.اصل تکرار ومداومت وجدیت به ترتیب جزء موارد تشویق به نماز ...

1. است _ نیست

2. نیست _ است

3. است _ است

جلسه هفتم – تشویق دانش آموزان به نماز

 

1.رعایت چه مقدار از نکات می تواند زمینه ی ترغیب به نماز را فراهم کند

1. همه ی نکات باهم دیده شوند

2. با رعایت بعضی نکات هم امکان است

3. باهم باشند ولی ضروری نیست

2.از روش های ترغیب به نماز که بسیار موثر است

1. توجه به دانش آموز

2. تشویق

3. احترام گذاشتن

3.تشویق به چند صورت می تواند باشد

1. مادی

2. غیر مادی

3. هم مادی وهم رفتاری

4.منظور از تشویق..............است

1. اصل تربیتی

2. تقویت کننده

3. هردومورد

5.از نظر کارشناسان تربیتی تشویق یک نوع............است

1. محرک

2. تقویت کننده برای رفتار مطلوب

3. انگیزه

6.زمان تشویق چه موقع است

1. قبل از انجام کار

2. بعد از ایجاد انگیزه

3. همزمان با انجام کار

7.منظور از تقویت کننده ای که بعد از رفتار مطلوب بایر ایجاد شود چیست

1. انگیزه

2. تشویق

3. توجه

8.در چه صورتی رفتار وتوجه مربی می تواند در سرنوشت دانش آموز موثر باشد

1. مربی مهربان باشد

2. رفتارمربی به موقع باشد

3. مربی کاردان باشد

9.یکی از بستر های مناسب برای ایجاد انگیزه به نماز ........

1. پیوند مدرسه و مراسم مذهبی

2. کارهای مشترک بین فرزندان ووالدین

3. ایجاد فضای فرهنگی مناسب

10.یکی از راه های ترعیب دانش آموزان به نمازاستفاده از ظرفیت خانواده است

1. درست

2. نادرست

11.با ایجاد زمینه نمی توان دانش آموزان را به نماز ترغیب کرد

1. درست

2. نادرست

جلسه هشتم- تشویق دانش آموزان به نماز

 

ا- کدام گزینه جزء راهکارهای ایجاد

 رغبت دانش آموزان به نماز نمی باشد؟

بحث الگو سازی

شخصیت دادن

آرامش روحی وامنیت روانی

۲- یکی از موثرترین روش ایجاد

 علاقمندی به نماز چیست؟

تذکر وتاکید مکرر

تشویق

ایجاد علاقه برای ارتباط قلبی با خدا

۳- چگونه می توان زمینه علاقمندی

 فرزندان را برای ارتباط با خدا فراهم کرد؟

خودمان الگوی فرزندانمان باشیم

آنها را از لحاظ روانی آماده پذیرش کنیم

معرفت آنهارا نسبت به خدا افزایش دهیم

۴- کدام گزینه برای آشنا نمودن دانش

 آموزان با خدا درست نیست؟

نگاه به طبیعت وگردش درآن

یادآوری نعمتها وخلقتهای الهی

بحث مهربانیهایی که خدا برای بشر داشته است

۵- برای بوجود آوردن ایجاد علاقه ورغبت در دانش آموزان نسبت به خدا کدام نکته خیلی مهم است؟

تمرین

تکرار

تشویق

۶- تکرار کردن موضوعی چه نتیجه ایی دارد؟

اعتماد

اطمینان

باور داشتن

۷- ما معلم ها با استفاده از چه ابزارهایی می توانیم باور خلقت وآفرینش را در دانش آموزان تقویت کنیم؟

تصاویر ورسانه وداستان

گردش وجستجو در طبیعت

دیدن واندیشیدن

۸- علقه ی عاطفی بین خواهر وبرادریا پدرومادر به کدام بحث مربوط است؟

بحث خلقت همنوع

بحث مهربانیهای خدا

بحث نعمتها وخلقتهای الهی

۹- محبت ما انسانها نسبت به دیگران ونزدیکان ناشی از چه چیزی است؟

دوستی وعلاقه

حس انسانیت

لطف الهی

۱۰- یادآوری کردن رابطه خوب بین انسان وخدا چه نتیجه ایی را در فرزندان ما بوجود می آورد؟

باور عمیق

الگوی مناسب

حس دوستی وعلاقه

11.چگونه دانش آموزان را با خدا آشنا کنیم

شمردن نعمت های خلقت _مهربانی خدا

نعمت هایی که در وجود انسان است

همه ی موارد

12.برای ایجاد ارتباط با خدا .........مهم است

شمردن نعمت ها

سفارش

عمل کردن

13.قاعده ای در تربیت وجود دارد .......نتیجه اش می شود.........

تکرار_ باور

باور_ تکرار

عمل _ باور

14.از عاطفه و مهربانی بین اعضای خانواده وجود دارد پی به................برد

لطف خدا

مهربانی خدا

عظمت خدا

13.یاد آوری نعمت ها زمینه ساز علاقمندی است

درست

نادرست

14.شمردن مجموعه ی نعمت ها راه کار عملی است برای........

ارتباط با خدا

ارتباط قلبی فرزندان با خدا

شکر نعمت ها

14.علاقه ی ارتباط با خد ا زمینه ی........است

علاقه به نماز

عمل صالح

کمک به دیگران

15.بهترین روش تشکر از نعمت های خدا

خواندن نماز

توجه به عبادات

مبارزه با نفس

16.نعمت هایی اساسی که همواره باید توجه کرد کدامند

نعمت خلقت ونعمت هایی که خدا به ما داده

احساسات زیبایی که در انسان است

همه ی موارد

17.برای افرادی که تاز ه علاقمند به نماز می شوند از صفات ..........استفاده شود

ثبوتی مثل رحمان وقادر وحکیم

ثبوتی وسلبیه مثل قادر و دانا وجبار

تمام موارد

نمونه سوالات آزمون شمیم دانش ( سوالات مشاوره از منظر قرآن)

درس اول

مشاوره از منظر قرآن

1- عبارت (( المشاوره ظهیرعقل )) از گفته های کدام بزرگوار می باشد؟

الف- حضرت محمد (ص)

ب- حضرت علی (ع) *

ج- امام سجاد (ع)

2- حدیث (( المشاوره ظهیرعقل )) در کتاب شریف  ))غررالحکم و درر الکلم(( ذکر شده است.

الف- درست *

ب- نادرست

3- کدام امام به عنوان امیر سخن و امیر کلام و سلطان اندیشه شناخته می شود؟

الف- امام صادق (ع)

ب- امام سجاد (ع)

ج- امام علی (ع) *

4- مشاوره پشتوانه مستحکمی برای ............. است .

الف- عقل آدمی

ب- خرد آدمی *

ج- علم آدمی

5- به فرموده ی امیرالمومنین مملکت اندیشه آدمی نیاز به چه جیزی دارد؟

الف- ذخیره مغزی و فکری *

ب- ذخیره ارزی

ج- ذخیره علمی و معنوی

6- ................ به مشابه و مانند ذخیره ارزی یک مملکت می باشد.

الف- ذخیره علمی

ب- ذخیره پولی

ج- ذخیره مغزی *

7- برای هر انسان ذخیره مغزی اش ،ذخیره باور به فرهنگ مشاوره، گرایش به مشاوره ، خود مشورت ،خود مشاور و گرفتن مشاوره از مشاور نیست.

الف- درست

ب- نادرست *

8- کلمه ظهیر با ظهر از نظر معنایی متفاوت است.

الف- درست *

ب- نادرست

9- ظهر در ظهر نویسی چک یا پشت نویسی چک استفاده نمی شود .

الف- درست

ب- نادرست *

10- ((ظهیر)) به چه معناست ؟

الف-  بسیار پشت و پشتوانه *

ب- پشت نویسی چک

ج- پشتیبانی از فردی

11- ذخیره فکری و اندیشه ای و مغزی عاقلی که دارای عقل است را چه می نامند؟

الف- فرهنگ دینی

ب- پشت و پشتوانه

ج- مشاور و مشاوره *

12- چه چیزی در فرهنگ دینی ما دارای ارج و ارزش است؟

الف- تفکر *

ب- فرهنگ

ج- مشاوره

13- از دیدگاه حضرت موسی بن جعفر )ع( ساعت به چه معنی ست؟

الف- منظور از ساعت شصت 60 دقیقه است

ب- اندک زمانی که امکان دارد از لحظه به حساب بیاید *

ج- زمان محاسبه شده معادل 360 ثانیه

14- اندک لحظه ی اندیشه کردن از........... عبادت برتر است.

الف- پنجاه سال

ب- صد سال

ج- هفتاد سال *

15- به فرموده حضرت موسی بن جعفر )ع( چه اعمالی از هفتاد سال عبادت برتر است.

الف- توانایی خواندن و نوشتن

ب- اندک لحظه ی اندیشه کردن *

ج- حضور در میدان نبرد

15.کدام آیه درارتباط بامشاوره نیست؟

الف.وشاورهم فی الامر

ب.هلک من استبدا بدایه

ج.السائربلابصیره کالحمارطاعون*

16.این آیه درارتباط باکدام گزینه است؟

هلک من استبدبرایه

الف.کسی که مشاوره نمی گیرد دارای مشکل است*

ب.انسان نیازبه مشاوره دارد

ج.مشاوره پشتوانه محکم برای عقل آدمی است

17.دربحث دین اگرانسان بدون ........حرکت کنو ،اعتبارندارد

الف.تفکر*

ب.عمل

ج.مشورت

18.السائره بلابصیره کالحمارالطاعون به چه معماست؟

الف.اگرکسی حرکت کند اماازاندیشه اش بهره نبرد ان حرکت بی ثمراست.*

ب.اگرکسی حرکت کندواز اندیشه اش  استفاده کند ولی جهت اشتباهی را انتخاب کندحرکتی بی ثمرانجام داده است.

ج.اگرکسی حرکت کند امااز اندیشه اش بهره نبردآن حرکتی موثراست.

19.مغزمارابرای اندازه گیری درمسیر.......کمک می کند.

الف.عمل

ب.هدف

ج.کمال*

20.امام باقر می فرمایند..........................تمام وکمال است.

الف.۳چیز،شکیبایی،فهم درست دین،اندازه گیری زندگی*

ب.۲چیز،اندازه گیری درزندگی وفهم درست دین

21.برکت عقل درچیست؟

اندازه گیری زندگی وفهم درست ازدین وشکیبایی*

اندازه گیری زندگی

اندازه گیری وفهم درست دین

 

درس دوم-مشاوره

1- عبارت (( المشاوره ظهیرعقل )) از گفته های کدام بزرگوار می باشد؟

الف- حضرت محمد (ص)

ب- حضرت علی (ع) *

ج- امام سجاد (ع)

2- حدیث (( المشاوره ظهیرعقل )) در کتاب شریف  ))غررالحکم و درر الکلم(( ذکر شده است.

الف- درست *

ب- نادرست

3- کدام امام به عنوان امیر سخن و امیر کلام و سلطان اندیشه شناخته می شود؟

الف- امام صادق (ع)

ب- امام سجاد (ع)

ج- امام علی (ع) *

4- مشاوره پشتوانه مستحکمی برای ............. است .

الف- عقل آدمی

ب- خرد آدمی *

ج- علم آدمی

5- به فرموده ی امیرالمومنین مملکت اندیشه آدمی نیاز به چه جیزی دارد؟

الف- ذخیره مغزی و فکری *

ب- ذخیره ارزی

ج- ذخیره علمی و معنوی

6- ................ به مشابه و مانند ذخیره ارزی یک مملکت می باشد.

الف- ذخیره علمی

ب- ذخیره پولی

ج- ذخیره مغزی *

7- برای هر انسان ذخیره مغزی اش ،ذخیره باور به فرهنگ مشاوره، گرایش به مشاوره ، خود مشورت ،خود مشاور و گرفتن مشاوره از مشاور نیست.

الف- درست

ب- نادرست *

8- کلمه ظهیر با ظهر از نظر معنایی متفاوت است.

الف- درست *

ب- نادرست

9- ظهر در ظهر نویسی چک یا پشت نویسی چک استفاده نمی شود .

الف- درست

ب- نادرست *

10- ((ظهیر)) به چه معناست ؟

الف-  بسیار پشت و پشتوانه *

ب- پشت نویسی چک

ج- پشتیبانی از فردی

11- ذخیره فکری و اندیشه ای و مغزی عاقلی که دارای عقل است را چه می نامند؟

الف- فرهنگ دینی

ب- پشت و پشتوانه

ج- مشاور و مشاوره *

12- چه چیزی در فرهنگ دینی ما دارای ارج و ارزش است؟

الف- تفکر *

ب- فرهنگ

ج- مشاوره

13- از دیدگاه حضرت موسی بن جعفر )ع( ساعت به چه معنی ست؟

الف- منظور از ساعت شصت 60 دقیقه است

ب- اندک زمانی که امکان دارد از لحظه به حساب بیاید *

ج- زمان محاسبه شده معادل 360 ثانیه

14- اندک لحظه ی اندیشه کردن از........... عبادت برتر است.

الف- پنجاه سال

ب- صد سال

ج- هفتاد سال *

15- به فرموده حضرت موسی بن جعفر )ع( چه اعمالی از هفتاد سال عبادت برتر است.

الف- توانایی خواندن و نوشتن

ب- اندک لحظه ی اندیشه کردن *

ج- حضور در میدان نبرد

15.کدام آیه درارتباط بامشاوره نیست؟

الف.وشاورهم فی الامر

ب.هلک من استبدا بدایه

ج.السائربلابصیره کالحمارطاعون*

16.این آیه درارتباط باکدام گزینه است؟

هلک من استبدبرایه

الف.کسی که مشاوره نمی گیرد دارای مشکل است*

ب.انسان نیازبه مشاوره دارد

ج.مشاوره پشتوانه محکم برای عقل آدمی است

17.دربحث دین اگرانسان بدون ........حرکت کنو ،اعتبارندارد

الف.تفکر*

ب.عمل

ج.مشورت

18.السائره بلابصیره کالحمارالطاعون به چه معماست؟

الف.اگرکسی حرکت کند اماازاندیشه اش بهره نبرد ان حرکت بی ثمراست.*

ب.اگرکسی حرکت کندواز اندیشه اش  استفاده کند ولی جهت اشتباهی را انتخاب کندحرکتی بی ثمرانجام داده است.

ج.اگرکسی حرکت کند امااز اندیشه اش بهره نبردآن حرکتی موثراست.

19.مغزمارابرای اندازه گیری درمسیر.......کمک می کند.

الف.عمل

ب.هدف

ج.کمال*

20.امام باقر می فرمایند..........................تمام وکمال است.

الف.۳چیز،شکیبایی،فهم درست دین،اندازه گیری زندگی*

ب.۲چیز،اندازه گیری درزندگی وفهم درست دین

21.برکت عقل درچیست؟

اندازه گیری زندگی وفهم درست ازدین وشکیبایی*

اندازه گیری زندگی

اندازه گیری وفهم درست دین

*****

درس سوم -مشاوره

1- مشاوربرای عقل انسان ........... است.

ذخیره

توشه

پاداش

2- ............ پیامبر رحمت است.

معلم

مشاور

دوستِ خوب

3-کدام یک از مشاغل زیر برای عقل انسان ذخیره محسوب می گردد؟

معلم

پزشک

مشاور

3- مشاور از انسان در نبرد با چه نیروهایی حمایت می کند؟

نفس و شیطان

بیماری های روحی

نفس عماره

4- "لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا منهم" این آیه به کدامیک از موارد زیر اشاره دارد؟

خداوند مومنان به رسولش را دوست می دارد

خداوند منت نهاد ( نعمت بخشید) بر مومنان ( انسان) بابت بعثت پیامبر

رحمت خدا شامل مومنانی می گردد که اهل دقت و توجه باشند.

5- گرایش  به مشاوره  در انسان امری فطری است.

درست

نادرست

6-پیامبران مشاور انسان هستند.

درست

نادرست

6- کدام یک از موارد زیر ، یکی از ویژگی های مشاور است ؟

مشاور باید در موارد مورد مشاوره حکم قطعی ارائه دهد.

مشاور فقط ابلاغ نظر می کند

مشاور می تواند در شرایط خاص ابلاغ نظر بکند.

8- مشاور در موارد خاص ابلاغ نطر می کند.

درست

نادرست

9- "و ما علی الرسول الا بلاغ مبین "  این آیه به کدام مورد اشاره دارد؟

مشاور شفاف مسائل را مطرح کند

مشاور  با بلاغت و شیوایی مسائل را مطرح می کند

مشاور با صراحت مسائل را مطرح می کند.

10- در آیه "و ما علی الرسول الا بلاغ مبین "  اشاره شده است که بر عهده پیامبر جز بلاغ مبین چیز دیگری نیست .

درست

نادرست

11- آیه " انما انت المنذر..." را خدواند خطاب به چه کسی فرمودند؟

حضرت موسی

حضرت ابراهیم

حضرت محمد

12- در این بخش از آیه" انما انت المنذر..." خداوند خطاب به پیامبر به چه امری اشاره می فرماید؟

ای پیامبر شما فقط باید راه را نشان دهید

ای پیامبر شما باید حجت بر مردمان تمام کنید.

ای پیامبر شما باید بشارت دهنده بهشت باشید.

13- کدام یک از موارد زیر در مورد مشاور، نادرست است؟

مشاور به فرد نیازمند به مشاوره عنایت می کند

مشاور در امر مورد مشاوره جبر می کند

مشاور در حد نیاز ، به فرد مورد مشاوره را توجه و محبت می کند.

14- گرایشات فطری ، آمیزشی است.

درست

نادرست

15-گرایشات فطری،آموزشی نیست.

درست

نادرست

16-امر آمیزشی ، نوعی آموزش غیر مستقیم است.

درست

نادرست

17- کدام  یک ازموارد زیر در مورد گرایش به مشاوره در انسان درست است؟

گرایش به مشاوره  درانسان امری آموزشی است

گرایش به مشاوره در انسان امری است آمیزشی

گرایش به مشاوره درانسان امری است فطری

18- از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری ، گرایش به مشاوره چگونه  امری است؟

امری آموزشی

امری  آمیزشی

امری  فطری

19_ مشاوره.....برای .......انسان است

الف_ راهنمای_ هدایت

ب_ ذخیره_ عقل

ج_ راهنمای_ عقل

20- مشاور حمایت کننده ی انسان است در

الف_ نبردبا نفس و شیطان

ب_ جهل ونفس

ج_ شیطان وجهل

21. بنا بر آیه ی ولقد منَّ الله علی المومنین......اشاره بر چه موضوعی دارد

الف_ گرایش های فطری

ب_ گرایش به مشاوره

ج_ گرایش به مشاوره  فطری است

22_ جمله ی گرایش آمیزشی نوعی آموزش غیر مستقیم است

الف_ درست

ب_ نادرست

23_ گرایش به مشاوره نه به صورت.....بلکه به صورت......است

الف_ فطری _ آموزشی

ب_ آموزشی_ فطری

ج_ فطری _ اکتسابی

24_ علت گرایش به مشاوره چیست؟

الف گرایش به مشاوره فطری است

ب_ گرایش به مشاوره آموزشی است

ج گرایش به مشاوره اکتسابی است

25_ فطری بودن گرایش به مشاوره را کدام دانشمند از زبان چه کسی نقل می کند

الف _ مطهری_ امام

ب_ مطهری_ طباطبایی

ج_ امام طباطبایی

26_ وظیفه ای که بر عهده ی مشاور است

الف_ حاوی یک اندیشه است

ب_ حامل یک نگاه است

ج_ فقط شفاف مسائل را مطرح می کند

27_ آیه ی وما علی رسولا الا بلاغ مبین دلالت بر چه می کند

الف_ مشاور فقط ابلاغ نظر می کند

ب_ پیامبران مشاور انسان هستند

ج_ امر مشاور بسیار بزرگ ومهم است

28_ کدام جمله در رابطه ی پیامبر با انسان نادرست است

الف_ پیامبران بر انسان سیطره ندارند

ب_ پیامبران منذر هستند

ج_ مشاور جبر می کندبه رحمت الهی

.-کتاب بررسی های اسلامی اثر چه کسی است؟

الف.علامه طباطبایی

ب.شهید مطهری

ج.امام خمینی ره

30-مقام ولایت چه مقامی است؟

الف. همان مقام اهل بیت است

ب. جایگاه پیامبر می باشد

ج.هردومورد

31-احکام صادره از سوی مقام ولایت چگونه صادر میشوند؟

الف.از راه شورا

ب.از راه شورا،مشاوره و بارعایت صلاح اسلام و مسلمین

ج.از راه شورا ولی بدون نیاز به رعایت صلاح مسلمین

32-حکم ولایت را..............صادر میکند.

الف.پیامبر

ب.ولی

ج.ائمه اطهار

33-اجزای دینی که انسان به آن اجزا گرایش فطری دارد گرایشش آموزشی و آمیزشی است.

الف.درست

ب.نادرست

34-گرایش انسان به بحث شور سلیم و مشاوره صمیم در کدام آیه ذکر شده است؟

الف.فطرالناس علیها

ب.فاقم وجهک للدین حنیفا

ج.ذلک الدین القیم

ج.هردو

مشاوره از منظر قرآن کریم

درس چهارم

1- مشاوره در چند سال پیش در قرآن موردتاکید قرار گرفت ؟

الف  -1300 سال پیش

ب - 1200 سال قبل

ج -1400 سال پیش

 

2 -" وشاورهم فی الامر " یعنی چه ؟

الف -پیغمبر هم مشاور باش .

ب -بگذار اطرافیانت برایت مشاوره باشند.

ج -گزبنه 1و2

 

3 -"وشاورهم فی الامر " خطاب به چه شخصیتی است ؟

الف - پیغمبر (ص)

ب - حضرت علی  (ص)

ج- حضرت ابراهیم

 

4 -شاور صیغه از چه بابی است؟

الف - فاعل

ب - فعل امر

ج – مفاعله

 

5 -باب مفاعله چند فاعلی است؟

الف - سه فاعلی

ب - دو فاعلی

ج یک فاعلی

 

6- شاور یعنی چه ؟

الف - بعنی هم مشاوره گرفت وهم مشاوره داد

ب - یعنی در مشاوره بهترین راهنماست.

ج - هیچ کدام

 

7 -در" شاورهم" خدا به پیغمبر چه میگوید ؟

الف -مشاوره  بده .

ب - مشاوره بگیر

ج -مشاوره بده ، مشاوره بگیر

 

8- در 1400 سال پیش خداوند به پیامبر بزرگ چه میفرماید ؟

الف -از دوستانت مشاوره بگیر .

ب- از اطرافیانت مشاوره بگیر

ج - به همه مشاوره بده.

 

9- چرا خداوند به پیامبر فرمودند :از اطرافیانت مشاوره بگیر ؟

الف -برای اینکه انها را به رسمیت بشناسی.

ب -برای اینکه بهتربن امت بودند .

د -گزینه 1و 2

 

10- چه کسانی راجع به مشاوره نکات فوق العاده ای دارند؟

الف - دانشمندان مذهبی ودبنی - قران شناس وحدیث شناس

ب -دانشمندان مذهبی ودبنی ورهبران امت اسلامی.

ج -رهبران امت اسلامی و قران شناسان

 

11-کدام علامه مشاوره را امری فطری می داند؟

الف -علامه جعفری

ب - علامه امینی

ج -علامه طباطبایی

 

12-راغب اصفهانی مشاوره را چگونه معنی کرده اند؟

الف -مشاوره دادن

ب - مشورت کردن

ج -مشاوره خواستن

د -همه موارد

 

13-ایت الله طریحی صاحب چه کتابی است ؟

الف - الغدیر

ب - مجمع الببان

ج - مجمع البحرین

 

14-مجمع البحرین یعنی چه ؟

الف -دریای حدیث ودریای روایات

ب - دربای علم وکرامت

ج - مجموع دریا ها

 

15 -استشرت یعنی چه ؟

الف - مشاوره دادن

ب -مراجعه ومشاوره▪

ج- مشاوره گرفتن

 

16- مراجعه به کندوی عسل برای دریافت عسل در لغت چه عنوان می شود؟

الف -مشاور وراهنما

ب -مشورت دهنده

ج -مشاور وتشاور

 

17-راغب وتریحی مشاور را چه می نامند؟

الف - هادی

ب - مشاور

ج- تشاور

 

18-چند نوع مشاوره داریم ؟

الف - موضوعی وطریقی

ب - موضوعی واجمالی

ج -طریقی وموضعی

 

19-در بحث مشاوره موضوعی چه گفته می شود؟

الف -گفته می شود که نظر خود شورا تنها ملاک نیست.

ب - گفته می شود که شورا تصمیم گیرنده اصلی است.

ج -گفته می شود وقتی که من مشاوره می کنم نظر خود شورا برای من مهم است

 

20 - کدامیک از نمونه های مشاوره ی موضوعی است ؟

الف - تصمیم گیری سطح کلان کشوری

ب - تصمیم گیری مدیریتی

ج - کمیته های مشورتی

د- همه موارد

 

21-نوع مشاوره موضوعی است یعنی چه ؟

الف - یعنی با همدیگر بودن

ب - یعنی به فکر دیگران هم بودن .

 

ج - یعنی گروهی نظر دادن موضوعیت دارد

22- مشاوره طریقی چیست ؟

الف - مراجعه گروه به گروه

ب -مراجعه فرد به گروه

ج - مراجعه فرد به فرد

 

23-ایا در مشاوره طریقی می تواند نظر گروهی در ان اعمال شود؟

الف - بله

ب – خیر

 

24-مشاوره طریقی یعنی چه؟

الف - یعنی مراجعه برا کشف ایهام

ب - من به شما مراجعه میکنم تا از طریق شما کشف ایهام کنم.

د - هیچ کدام

جلسه پنجم-مشاوره از منظر قرآن

1 -صاحب تفسیر المیزان چه شخصی است ؟

1. علامه سبزواری

2. علامه طباطبایی

3. علامه تبریزی

2 -علامه طباطبایی درباره فطری بودن مشاوره چه فرموده اند؟

1. مشاوره فطری است واستدلالش به ایه 30 از سوره روم است.

2. مشاوره فطری است ودر ذات انسان همیشه بوده وماندگار است .

3. مشاوره فطری است وانسان با توجه به اجتماعی بودن به ان گرایش دارد.

3 -" فاقم وجهک لدین حنیفا "یعنی چه ؟

1. رویت به سمت بهترین دین

2. رویت را به سوی دینی حنیف

3. رویت را به سوی بهترین دبن

4 -حنیف به چه معناست ؟

1. دین بسیار بانفوذ وگیرا

2. دین بسیار اسلامی وتوحیدی

3. دین بسیار با فلش جهت نما ی گرایشمند به پاکی

5 - ایا هر مشورتی مشاوره می باشد ؟

1. بله

2. خیر

6 - مشاوره چگونه میباشد ؟

1. یک نظام دارد

2. سامان دارد

3. حتما مشاوره متخصص باشد

4. همه موارد

7 - مراجع متحصص یعنی چه ؟

1. یعنی جستجو کننده باشد .

2. یعنی جستجو گر باشد.

3. یعنی مهارت در یافتن علل وعوامل باشد .

8 - به فرموده مولا علی در چه صورتی  به انسان در مشاوره ظفر حاصل می شود؟

1. مشاوره با دانشمند متفحص

2. مشاوره با دانشمند ژرف نگر ، حاذق وماهر

3. مشاوره با علمای دین که مهارت دارند.

9 -حنف بر وزن کنف است یعنی چه ؟

1. یعنی متمایل به راستی واز کجی فاصله دارد

2. یعنی متمایل به صدق و فاصله داشتن از کجی

3. هر دو گزینه

10 -حنف در مقابل چه واژه ای قرار دارد؟

1. کنف

2. جنف

3. کنف وجنف

11 -جنف به چه معناست ؟

1. مایل به کجی وفاصله دار از راستی

2. مایل به راستی وفاصله دار از کجی

3. مایل به کجی وراستی در شرایط خاص

12 - رویت را به سوی دینی حنیف . منظور از رویت چیست ؟

1. یعنی از ته دلت به چیزی ودینی تمایل داشتن

2. یعنی از روی میل وعلاقه به امری پرداختن

3. یعنی روی دلت را به سوی دین حنیف جهت بده

13 - استدلال به فطری بودن مشاوره چیست ؟

1. اجتماعی بودن بودن انسان

2. در ذات انسان بودن

3. انسان گرایش به فطری دارد

14 -یکی از مواردی که انسان برای رابطه دست وپا می زند نیاز به چیست ؟

1. نباز به کشف حقیقت

2. نیاز به کشف ایهام

3. نیاز به جستجوی حقیقت

15.در فرهنگ دینی و اسلامی مشاوره را به چه چیزی تشبیه کرده اند؟

1. اسیراب شدن تشنه با آب

2. گرفتن عسل از کندوی عسل

3. نوری که قلب آدمی را روشن میکند

4. رهایی از ظلمات و حرکت به سوی روشنایی و نور

16.در  فرهنگ دینی ، مشاوری که متخصص نباشد به چه چیزی تشبیه شده است؟

1. عسل مصنوعی

2. سراب

3. بنایی بدون استحکام

4. تار عنکبوت

17.کتاب مفردات راغب درباره چه موضوعی است؟

1. علوم اخلاقی

2. طب اسلامی

3. مشاوره

4. فلسفه اسلامی

18.مولف کتاب مجمع البحرین چه کسی میباشد؟

1. راغب

2. مرحوم طریحی

3. علامه طباطبایی

4. مرحوم کلینی

19.مشورت کردن با چه مشاوری برای انسان پیروزی و کامیابی است؟

1. مشاور ژرف اندیش، دانشمند، متخصص

2. مشاور متعهد و دلسوز و مهربان

3. مشاور ژرف اندیش، دانشمند، متخصص و متعهد

4. مشاور ژرف اندیش، دانشمند، متخصص و متعهد و دلسوز و مهربان

20.از منظر دانشمندانی همچون راغب و طریحی مشاوره اسلامی ،یعنی مراجعه یک فرد یا یک گروه به افراد........................ است

1. متخصص

2. با ایمان

3. با تقوا و  صادق

4. رازدار و محرم اسرار

*****

 

1-کدام گزینه در مورد مشاوره طریقی صحیح است؟

الف-مراجع کردن به یک متخص که یک طرفش مراجع و طرف دیگرش مشاور متخصص است.

ب-هدف از مشاوره طریقی کشف حقیقت است.

ج- از طریق مشاور با حرکت عقلانی و اندیشه به واقعیت و حقیقتی دسترسی پیدا کردن.

د-همه موارد

2-( المشاوره ظهیر العقل ) به کدام نوع مشاوره دلالت دارد؟

الف-مشاوره موضوعی

ب-مشاوره طریقی

ج-هر دو مورد دلالت دارد

3-آیه 38 سوره شورا به کدام نوع مشاوره دلالت دارد؟

الف. مشاوره طریقی

ب-مشاوره موضوعی

ج- هردو نوع مشاوره دلالت دارد.

4-کدام گزینه در مورد مشاوره موضوعی صحیح است؟

الف-خود شور موضوعیت دارد

ب-نتیجه جمعی آن رای جمعی برای یک موضوع است.

ج-نظر گروه جمع بندی و مصوبه میشود و در این شورا قابلیت اجرایی دارد.

د-همه موارد

5-قران کریم نشانه ی کسی که در نزد خدا خیر باقی به جا میگذارد و از بین ننی رود را چه چیزی قرار داده است؟

الف-اتفاق مالی دارند

ب-اقامه نماز میکنند

ج-به خدا توکل دارند

د-اهل مشاوره و مشورت هستند

6-این حدیث از کیست؟

ان الله علی الناس حجتین

الف-امام کاظم (ع)

ب-امام صادق (ع)

ج-امام رضا (ع)

7-امام موسی کاظم حجت باطن را چه میداند؟

الف-پیامبران

ب-عقل

ج- مشاوره

8-ترجمه کنید

و ماعندالله خیر و ابقی

الف-آنچه نزد خداست بهتر است.

ب-آنچه نزد خداست بهتر و باقی تر و جاودانه است

ج-و آنچه خدا به شما میدهد بهتر و پایدارتر است.

*****

جلسه هفتم- مشاوره از منظر قرآن

ا- (اجتنبوا الطاغوت) به چه معناست؟

۱.پرستش می کنند طاغوت را

۲.اجتناب می کنند طاغوت را

۳.اجتناب نمی کنند طاغوت را

۲- در آیه ( اجتنبو الطاغوت ان یعبدوها ) (ها ) اشاره به چیست؟

۱.کسانی که

۲.پرستش

۳.طاغوت

۳-(الذین یستمعون القول) به چه معناست؟

۱.کسانی که قول وقرارها را می شنوند

۲.کسانی که گفتارها را می شنوند

۳.کسانی که قول می دهند وگوش می کنند

۴- (فیتبعون احسنه) یعنی:

۱.از نیکی پیروی می کنند

۲.از حسنات پیروی می کنند

۳. از احسنشان پیروی می کنند

۵- معنی(احسن)چیست؟

۱.بهتر

۲.نیکو

۳.خوب

۶- حرفهایی مثل غیبت، تهمت وافترا جزء چه صحبتی حساب نمی شود؟

۱.خشن

۲.حسن

۳.لجن

۷-( فبشر عبا د)چه کسانی هستند؟

۱.کسانی که اجتناب می کنند از طاغوت

۲.از پذیرش عبادت و کرنش در مقابل طاغوت دوری می کنند

۳.هردو مورد

۸-آیه( والذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها) ویژگی چه کسانی هست؟

۱.مومنین

۲. طاغوتیان

۳.پرستش کنندگان

9. مشاوره چیست ؟

1. کشف حقیقت

2. تمنای هدایت

3. دریافت راهنمایی از مشاوره متخصص

4. همه موارد

10. "اولئک الذین هداهم الله " یعنی چه ؟

1. اینها کسانی هستند که خدا انها را هدایت کرد .

2. انها بودند که خداوند هدایتشان کرد.

3. کسانی بودند که به واسطه بندگان خالص هدایتشان کرد.

4.

11. هدایت خدا در سایه چه چیزی حاصل شده است ؟

1. اعمال صالح

2. یتبعون احسن

3. کارها واعمال نیک

12. هدایت خدا در چه چیزی تبلور پیدا می کند ؟

1. در نظام رفتار

2. پویایی رفتار

3. پژوهش او وگفتار

4. همه موارد

14.ما موظفیم به چه چیزی توجه داشته باشیم ؟

1. احسن

2. حسن

3. احسان

15. از نظر قران کسی که مشاوره میکند چه می شود؟

1. راهنمایی

2. ارشاد

3. هدایت

16. انتخاب احسن با چه کسی است ؟

1. با خود شخص

2. با خود هدایت شده

3. با خود منتخب

17. مشاور چه کارهایی انجام می دهد ؟

1. راهنمایی واسترشاد میکند

2. راهنمایی میکند ومسیر نشان می دهد .

3. راه را نشان میدهد وخود فرد مایل به انجام می شود .

18.منظور از " یتبعون احسن "چیست ؟

1. مراجعه به قول امام معصوم

1. مراجعه به پیشوایان

2. مراجعه به جانشینان امام معصوم

3. همه موارد

19. "فبشر عباد الذین یستمعون القول " به چه اشاره می کند ؟

1. به مشاور ومشاوران

2. مشاور

3. راهنما ومرشد

20. سومین ایه ای که به مشاوره اشاره می کند چه ایه ای می باشد ؟

1. ایه 95 سوره ال عمران

2. ایه 59 سوره یس

3. ایه 59 سوره ال عمران

 

جلسه هشتم- مشاوره از منظر قرآن

1 - مدد کاری باید در کنار چه چیزی باشد ؟

مشاوره

هدایت

هر دومورد

2 - قران وقتی " استغفر لهم "را می اورد بلا فاصله چه می فرماید؟

امربه معروف ونهی از منکر

وشاورهم فی الارض

وبالوالدین احسانا

3 -ای پیغمبر برای این ها طلب استغفار کن. استغفار یعنی چه ؟

از خدا طلب بخشش کن.

خودت ای پبامبر آنها را ببخش .

هم خودت این ها را می بخشی واز من هم بخواه

4 - طلب امرزش برای گنه کاران یعنی چه ؟

استغفر

استغفار

مدد کاری

5 - " وشاورهم فی الامر " یعنی چه ؟

از انها مشورت بخواه .

به انها مشاوره بدهد .

هم مشورت بخواهد وهم مشورت بدهد .

6 - مشاوره در چه بابی است ؟

شاور

یشاور

مشاوره

همه موارد

7 - مشاوره در باب ( شاور یشاور مشاوره ) یعنی چه ؟

می تواند مشاوره بگیرد .

می تواند مشاوره بدهد .

هردو مورد صحیح می باشد .

8 - چرا مشاوره به دومعنی به کار می رود ؟

چون کلمه دو فاعلی بوده و دو طرفه است .

چون مقصود کامل می رساند .

چون فعل د و طرفه است .

9 -قرآن به پیامبر درباره مشاوره چه می فرماید ؟

از همدیگر مشورت بگیرید .

در تصمیم گیری به هم کمک کنید .

وشاورهم فی الامر

10 - مشاوره پیامبر در "وشاورهم فی الامر "چیست ؟

طریقی برای کشف حقیقت نیست .

طریقی نیست وبرای کشف حقیقت نیست.

هیچ کدام

11 -مشاوره پیامبر به خاطر چند نکته می باشد ؟

افزایش اعتماد به نفس آنها

از اینها تکریم کرده باشد .

مشاوره طریقی نیست

همه موارد.

12 - ایا پیامبر خدا مامور به به استخاره می شود ؟

بله

خیر

13- استخاره مثل چه چیزی عمل می کند ؟

قرص سرما خوردگی

قرص پروفن

قرص سردرد

14 - استخاره برای چه کسی پوکی استخوان می اورد؟

ادم های تنبل

آدمهای که کمبود ویتامین دارند .

برای کسی که دارای فکر ، اندیشه وتعقل باشد واز ان زیاد استفاده کند .

15 - استخاره چه پیامد ی دارد ؟

تنبلی زیاد می شود .

از اصل دین فاصله می گیرد

پوکی اندیشه مغز

16 -پیغمبر مامور به چه کار شد ؟

 دعوت مردم به خدا پرستی

استشاره

ارشاد مردم

17 - " هلک من استبد برایه " از چه کسی می لاشد ؟

امیر المومنین

حضرت محمد .

حضرت الیاس

18 - " هلک من استبد برایه" یعنی چه؟

کسی که استبداد رای دارد نابود می شود.

انسان مستبد نابود می شود .

کسی که دیگران رو نابود می کند .

21 - رصاع یعنی چه ؟

شیر دادن

از شیر گرفتن

روزهایی که باید شیر به کودک داده شود

22 - رسالت مادر برای فرزندش چه می باشد ؟

.بزرگ کردن

پرورش دادن

شیر دادن

23 - وظیفه پدر چه می باشد ؟

رزق وکسوت فرزند ومادر

بزرگ کردن وخرج کردن

حمایت از همه ی اعضا

24 -" کسوتهن "در ایه 233 سوره بقره خطاب به چه کسی است ؟

مادر

پیامبر

پدر

25 - حول وحولین به چه معنا هستند ؟

یک سال --دوسال

دو سال ---چندین سال

یک سال - چندین سال

19 - چه ایه ای به بحث مشاوره اشاره می کند ؟

ایه 233 سوره بقره

ایه 323 سوره بقره

ایه 33 سوره یس

20 -قران به چه کاری دز ایه 233 سوره بقره تا کید دارد ؟

از شیر گرفتن نوزاد تو سط مادر

شیر دادن دو سال کامل به بچه تو سط مادر

مشورت وهمکاری اعضای خانواده

درس ششم شمیم دانش

مشاوره از منظر قرآن و عترت- درس 1

17 مهر ماه

امیرالمومنین (ع) می فرمایند : المشاوره ظهیرالعقل

حدیثی که از امیر سخن و امیر کلام و سلطان اندیشه علی ابن ابی طالب می باشد که در خصوص مشاور و مشاوره می فرمایند : المشاوره ظهیرالعقل در کتاب شریف ((غرر الحکم و درر الکلم)) مراجعه بفرمایید.

فرمود مشاوره پشتوانه مستحکمی برای خرد آدمی است .

برای مثال هنگامی که یک مملکت ذخیره ارزی نداشته باشد در معرض تهدید فقارت و فلاکت و نابودی است.

امیر المومنین می فرمایند مملکت اندیشه آدمی نیاز  به  ذخیره مغزی و فکری دارد . ذخیره مغزی برای هر انسان  به مشابه و مانند ذخیره ارزی یک مملکت  است .

برای هر انسان ذخیره مغزی اش ،ذخیره باور به  فرهنگ مشاوره، گرایش به مشاوره ، خود مشورت ،خود مشاور و گرفتن مشاوره  از  مشاور است

می فرمایند ((المشاوره ظهیرعقل)) . ظهیر با ظَهر فرق می کند . ظهر  در  ظهر نویسی چک یا پشت نویسی چک استفاده می شود .

ظهیر یعنی بسیار پشت و پشتوانه ، پشتوانه مکحم خلل ناپذیر را ظهیر می گویند.

عاقلی که دارای عقل است نیاز به یک ذخیره فکری و اندیشه ای و مغزی به نام مشاور و مشاوره دارد .

میخواهد چه کاری کند؟ پشتوانه برای چه؟

پشتوانه برای حضور در  میدان نبرد ، نبرد با جهل  ، با ظلمت ، با تاریکی ها ، در  سایه بهره  گیری از  اندیشه ، اندیشه بسیار  دارای اعتبار  است . تفکر در  فرهنگ  دینی ما دارای ارج  و  ارزش است .

حضرت موسی بن جعفر (ع) می فرمایند: ((تفکر ساعه خیر من عبادع سبعین سنه))

 یک ساعت ، ساعت منظور شصت 60  دقیقه نمی باشد ،ساعت اندک زمانی که امکان دارد از لحظه به حساب بیاید را به آن ساعت می گویند.

اندک  لحظه ای اندیشه کردن از هفتاد سال عبادت برتر است .

اگر انسان  برای نظام زندگی فردی ، اجتماعی . در ابعاد مختلف نظام فردی و اجتماعی ، عبادی ، سیاسی ، فرهنگی ، خانوادگی ، بهداشتی ، درمانی و سایر ابعاد نظام زندگی انسانی و معیشتی خود ، عقل خود را به کار نگیرد در آسیب حتمی قرار می گیرد.

در بحث دین هم اگر انسان  بدون تفکر حرکت کند ، اعتبار ندارد .

 امیر المومنین یک جمله ی تکان  دهنده ای می فرمایند :السائر بلا بصیره کالحمار الطاعون .

شاید این جمله به بعضی افراد بر بخورد . می فرمایند اگر کسی حرکتی داشته باشد که از برکت اندیشه اش نباشد  و فکر نکند ، بهترین حرکت را هم که داشته باشد ، آن حرکتش ، حرکتی بی ثمر و بی اثر است .

حرکت و خیزش از هر نوع  ؛عبادی ،  سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، بهداشتی و ابعاد مختلف  ، چنانچه بر اساس بینش و فکر و اندیشه نباشد ؛ حضرت می فرمایند حرکتش همچون چرخش درازگوش است بر دور سنگ آسیاب .

 در گذشته ها ، زمانی که امکانات حرکتی  و انرژی برای ایجاد تحرک نبوده است از توان دراز گوش برای حرکت سنگ آسیاب استفاده می کردند. طناب را به دور سنگ آسیب می بستند ، درازگوش می چرخید و سنگ آسیاب هم به تبع او می چرخید و نهایتا گندم آرد می شد  و دراز گوش تصور می کرد که کیلومترها مسیررا رفته است . سپس دستمال  را از چشم دراز گوش باز می کردند در حالی که به نفس نفس افتاده  و خیس عرق بود  و تازه می دید که در همان نقطه اول ایستاده است .

امیر المومنین می فرمایند کسی که بدون بصیرت و بینش حرکت کند مثل همان دراز گوشی است که فقط  نفس می زند در حرکت و قفسی نمی شکند  و حرکتش به برکتی منجر نمی گردد. و تنها تصور حرکت ( راه رفتن )را دارد .

ما نیاز  به فکر و اندیشه داریم . فکر  به ما کمک می کند تا اندازه گیری کنیم .  مغز ، ما  را برای  اندازه گیری ها در مسیر کمال  کمک می کند .امام باقر می فرمایند که سه چیز تمام و کمال است . در نهج البلاغه امیر المومنین  نیز به همین نکته  اشاره  می فرمایند :

1- انسان در مشکلات شکیبا باشد .

2- فهم  درست دینی با بهره گیری از فکر داشته باشد .

3- و در نتیجه بتواند زندگی اش را اندازه گیری کند .

حضرت می فرمایند  انسان  برای  اینکه فهم درستی از دین داشته باشد و بتواند توان درستی  نیز در برابر مشکل داشته باشد و شکیبایی کند و برای  اینکه بتواند اندازه گیری های منطبق با واقعیت و حقیقت را در نظام زندگی  خود داشته باشد ، نیاز به فکر دارد .

سپس در پایان این نکته  فرمودند : که این تمامِ کمال است و انسانی که این سه مرحله را  طی نکند کامل نیست .

 برکت و  پویش  این مراحل کجاست ؟ اندازه گیری ، فهم درست از دین و صبوری و  شکیبایی در ناملایمات این ها همه به برکت عقل است . عقل سلیم ، عقل سالم ، اندیشه درست ، اندیشه ای که بتواند با جهل و نادانی و ظلمت و تاریکیِ پیش رو مبارزه کند .

 حضرت می فرمایند در این مبارزه  انسان نیاز به مشاور دارد  و مشاور پشتوانه مستحکم و خلل ناپذیری برای عقل آدمی است .  بعضی ها یک تصورغلطی دارند   و زمانی که به مراکز ما مراجعه می کنند می گویند که  "کسی نداند  که من به مرکز مشاوره آمده ام  ، چون بعد خیال  می کنند که مشکل دارم ! " و تصور می کنند که مغزی که مشاوره می گیرد مشکل دارد! در حالیکه در روایت  و آیات بعدی خواهیم گفت کسی که  مشاوره نمی گیرد دارای مشکل است چون  می فرمایند  :

 " هلک من استبد برایه  : نابود می شود آن که استبداد رای دارد "

 و نابود می شود کسی که می گوید من همه را خوردم  بلدم  ! و نیازی به مشاور و مشاوره  ندارم . عقل سلیم  به دنبال مشاوره است وگرنه مجنون عقلی ندارد  تا تشخیص بدهد و تشخیصش را  با یک مشاوره تنظیم کند و بعد  به صحت و سلامت هر چه بیشتر این اندیشه  و یا کم و کاستی این اندیشه واقف گردد .

المشاوره الظهیر العقل .

ما ان شالله در برنامه هایی که خدمتتان خواهیم بود ، ابعاد مختلف بحث مشاوره را در فرهنگ قرآنی و در فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت بررسی می کنیم .   در ابتدا حتما  ما به خواست  و توفیق خداوند معنای لغوی و اصطلاحی مشاوره و تعریف  مشاوره ، اقسام مشاوره ، مشاوره موضوعی ، مشاوره طریقی  وهمچنین فطری بودن  گرایش به مشاوره را دنبال می کنیم.

در سوره آل عمران آیه 159 خداوند به پیامبرش می فرمایند :

فبما رحمه من الله لنت لهم : جز از رحمت خدا نیست که تو با اطرافیانت و امت گرویده به خویشت مهربانی

و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک  : اگررفتارت درشت خو باشد از اطرافت پراکنده می شوند.

فاعف  عنهم    : از این ها در گذر

والستغفرلعم : برای آن ها از من طلب آمرزش بکن

و شاورهم  فی الامر : از آن ها مشاوره بگیر  و به آن ها مشاوره بده

فاذا عزمت

 آن گاه که مشاوره گرفتی و توان تصمیم  کامل برای شما حاصل شد بر خدا توکل کن.

فتوکل علی الله: بر خدا توکل کن

ان الله یحب المتوکلین : خدا توکل کنندگان را دوست دارد

******

مشاوره از منظر قرآن کریم -درس دوم

20 مهر ماه

قال مولانا علی بن ابی طالب :

ان الله خلق الملائکه و رکب فیهم العقل و خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و الشهوه و خلق البهائم و رکب فیهن الشهوه

در جلسه قبل گفتیم که مشاوره پشتوانه محکم برای عقل آدمی است .کارکرد عقل را گفتیم جنگ با جهل و نادانی و ظلمت عقل حرکت می کند ضرورتش را گفتیم برای اینکه بتواند فهم درست دینی را کسب کند و در مسیر حرکت شکیبا باشد و در نهایت اندازه ها در دستش باشد .

اشاره کردیم که بدون اندیشه حرکت هر چه عنوان زیبایی هم داشته باشد بالاترین حرکت باشد بی اعتبار است . چرا؟ چون وسط کار عقل دچار مشکل می شود و نفس بر آن غلبه می کند و دردسر ایجاد می کند لذا انسان عاقل هم باید از عقل خودش استفاده کند و هم به تعبیر جلسه گذشته از ذخایر عرضی مملکت بدنش که فکر سلیم و سالم یک مشاور وارسته شایسته و بایسته است بهره بگیرد .

در کدام عرصه؟ در عرصه ستیزی که امیرالمومنین در این روایت اشاره فرمود،  که خداوند موجوداتی را همانند چهارپایان همانند انسان ها و همانند فرشتگان آفرید در فرشتگان فقط توان اندیشه را استقرار بخشید فقط فکر می کنند "خلق الملائکه و رکب فیهم العقل و خلق البهائم"

انسان ها رو خلق کرد و حیوانات را. حیوانات را در آنها فقط شهوت تمایل به خور ، خوراک و خواب و تأمین برخی از نیازهای جسمی شان، دفع زوائد بدن، رفع نیازمندی های غریزی و جنسی و جسمی .

تفاوتی که انسان در اینجا دارد آنچه چه را که خدا به فرشته داد به انسان داد و آنچه که به حیوان داد به انسان موهبت کرد و "خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و الشهوه"

اینجا اول داستان است حیوانات درگیری ندارند یک مسیر یک طرفه را حرکت می کنند به سمت تأمین مشتهیات تمایلات جسمی، جنسی و نفسی خودشان .

 فرشتگان هم مشکلی ندارند در یک ریل مشخصی حرکت می کنند به سمت پرستش خدا تسبیح الهی می کنند "سبوح و قدوس" در حال پرستش هستند تعارضی در درونشان وجود ندارد.

 انسان است که محل کشمکش و درگیری شدید است "و خلق بنی آدم" آدمی در وجودش خداوند هم شهوت قرار داد هم عقل قرار داد . هم باید قرار داد هم تردید شاید قرار داد .  هم می خواهم های مطلوب قرار داد هم می خواهم های نامطلوب قرار داد .  یعنی تمایلات عقلانی است مشکلات نفسی ایجاد می کند.

حضرت می فرمایند: "و من غلب شهوته علی عقله فهو ادنی من البهائم" کسی که عقلش بر شهوتش غلبه پیدا می کند این پست تر از چهارپایان است و در ادامه بیان فرمود:

«فمن غلب عقله شهوته فهو اعلی من الملائکه :  هر آن کس که عقلش برشهوتش پیروز شود از فرشتگان بالاتر است»کسی که عقلش بر شهوتش غلبه کند او برتر از ملائک است و همه ملائک بر انسان سجده می کنند .

سجده برای چه؟ برای چه خداوند فرمان داد به ملائکه که بر انسان سجده کنید؟

برای این که درست است شما تسبیح من می گویید  تقدیس من می کنید ولی مامورید و معذورید و امکان تجاوز از مسیر ندارید. ولی انسان، وقتی آمدند گفتند برای چه انسان را خلق کردی ؟

این خون می ریزد و سفک دم می کند.  «یفسد فیها» فساد می کند ، پروردگار فرمود شما تسبیح بگویید «انی اعلم مالا تعلمون» شما چیزی را که من می دانم نمی دانید و من نسبت به شما «اعلم بما لا تعلمون »هستم .

چیزی را که من می دانم شما نمی دانید و من دانا ترم، اشتباه نکنید و فرمان من را اطاعت کنید.

تمام عظمت انسان که سجده آدمی بر انسان افتخار شد که فرشته بر او سجده کند . امتیاز سجده بر انسان را برای انسان ایجاد کرد همین توانمندی انسان در میدان مبارزه عقل بر علیه نفس است. در این مسیر خداوند بزرگ فرمودند من برای شما حجت  می آورم تا دچار اشتباه نشوید. «ان لله علی ناس حجتین : خداوند بر مردم دو حجت است»

خداوند می فرماید من دو حجت به شما می دهم یکی حجت باطن و دیگری حجت ظاهر، حجت باطن را حجت درون انسان  «عمل حجه الباطنه فعقله و»

عقل پیامبر و مشاور درون انسان است، جان آدمی با عقل او مشورت می کند. عقل او فرمان می دهد به تعبد و بندگی و البته اجبار نمی کند فقط راه را نشان می دهد .

 خداوند بزرگ می فرماید من کنار این حجت باطن چون یک دشمن  باطن هم داریم برای این که انسان رو سفید شود به او کمک کردم و برا او حجت ظاهر هم قرار دادم (پیامبران).

انسان در حال درگیری است. «ان النفس لاماره بسو»

انسان در حال درگیری است  ، نفس یکسره فرمان می دهد که خط قرمزها رو بشکند خطوط فرمانی عقل را وتو کند ، عقل را زمین بزند و انسان در این میان دچار دلزدگی ، شک ، تردید ، ابهام و  چه کنم می شود و در حقیقت دچار نتوانستن در تصمیم گیری می شود و اینجاست که خداوند براساس رحمت واسعه خویش  پیامبران را فرستاد .

پیامبران مشاور آدمی هستند. و به کمک عقل می آیند . مشاور باید سلیم و صمیم باشد.

در آیه ای که در جلسه قبل ترجمه شد به این دو نکته اشاره شده است

که کنار عقل به انسان مشاور دادیم . مشاوری که اول توصیه کردیم صمیم باشد. ولی فقط سلیم بودن برای مشاور کافی نیست  قران اشاره می کند که مشاور باید صمیم هم باشد .

اگر سلیم نباشد اصلا مشاور الهی و تاثیرگزار نیست ، مشاور قرآنی نیست .

گاهی موقع شخص سلیم است ولی صمیم نیست آسیب رسان است و مشکل ایجاد می کند.

 لذا قرآن ضرورتی را که برای مشاور لازم است را همان اول به پیامبر که خاتَم انبیا ( نگین زبیای بر انگشتری رسالت 124 هزار پیک الهی ) و خاتِم انبیاست ( ختم  رسالت مهر پیامبری ) اعلام می کنند.

خداوند در آیه 159 سوره ال عمران به صراحت به پیامبر اعلام می کند که باید صمیم باشید بعد بتوانید سلیم بودنتان را در نظام مشاوره ارائه کنید .

«فبما رحمه من الله لنت لهم»  البته چون خدا می دانست که شما باید یک مشاور تاثیرگزار برای پذیرش عقل انسان در ارسال پیام جهت رفتن به  سمت خدا باشید روح و روان و جانتان را انعطاف پذیر و حبیب قرار داد و تو را اهل گرایش قرار داد.

جز رحمت خدا نیست که البته هم رحمت به توست(پیامبر) که تو مهربانی و هم رحمت به پیروان توست که از مهربانیت ثمر بگیرند. که اگر نامهربان باشی صمیم نباشی سلیم بودنت تاثیرگزار نیست .

انسان از طریق حجت ظاهر (پیامبر) حمایت می شود و جبری ندارند و فقط در نظام مشاوره پیام رسانند پیامبر به منظور حمایت عقل انسان در مبارزه با شهوت و نفس به انسان کمک می کند.

*******

24 مهر 1396

مشاوره از  منظر قرآن و روایات

درس سوم

دکتر علی اکبر مرتضوی کیاسری

""فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فی الأمر فإذا عزمت فتوکل الله ان الله یحب المتوکلین""

در جلسات گذشته نکاتی پیرامون سیمای مشاوره در آینه قرآن و عترت عرض کردیم.در فرصت های گذشته مختصرا عرض کردیم که مشاور ذخیره است برای عقل انسان و عرض کردیم مشاور پیامبر رحمت است به منظور حمایت از انسان در  نبرد با نفس و شیطان .

انسان نیازی به بیگانه جز رحمت خدا ندارد اگر اهل دقت و توجه به رحمت الهی باشد ""  و لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا منهم "" بحث مشاوره را به دلیل گرایش فطری که انسان به ان دارد عنوان میشود که منت خداست بر انسان . زیرا با توضیحی که در جلسه گذشته عرض کردیم پیامبران مشاور انسان هستند . یکی از ویژگی های مشاوره این است که مشاور فقط ابلاغ نظر میکند "" و ما علی الرسول الا بلاغ مبین "" کسی که حاوی یک اندیشه است و محتوایی را حمل میکند ،حامل یک نگاه است . فقط وظیفه ای که بر عهده او است رسالتش این است که شفاف مسائل را مطرح کند "" و ما علی الرسول الا بلاغ مبین "" بر عهده پیامبر جز بلاغ مبین چیز دیگری نیست. چون قرآن اشاره میکند که پیامبر سیطره ندارد ؛ تو بر انها سیطره ای نداری ای پیامبر و شما فقط باید "" انما انت منذر "" راه را نشان دهید . مشاور جبر نمیکند و به رحمت الهی عنایت میکند و محبت میکند با مددکاری که از انسان نیازمند به مشاور دارد به او عنایت میکند علت گرایش انسان هم به مشاور و مشاوره در  سخن امروز این است که بر اساس آیات قرانی انسان فطری به مشاوره گرایش دارد . جمله قابل اعتنایی است . انسان فطرتا به مشاوره گرایش دارد یعنی چه؟ گرایشات فطری گرایشات اکتسابی نیست ، آموزشی نیست ،حتی آمیزشی هم نیست که به دلیل بر خوردن با یکی  این هم اینجوری شده باشد که حالا همون خود آمیزشی نوعی به اصطلاح آموزش غیر مستقیم است . گرایش به مشاوره نه به شکل آموزشی است برای انسان ، و نه به شکل آمیزشی است، فطری است ، این مسئله را من عرض نمیکنم اندیشمند بزرگ استاد ارجمند شهید گرانقدر

فیلسوف متفکر حضرت شهید مطهری ، استاد بزرگوارش حضرت علامه طباطبایی کتابی به نام بررسی های اسلامی دارد که در آنجا به این مسئله اشاره می کند که اگر پیامبران که مشاور اند،نظرشان را عرضه می کنند،انسان هم پذیرش دارد ، این پذیرش و دریافت این مطلب و گرایش انسان به مشاوره بر اساس گرایش فطری انسان است.

انسان فطرتاً گرایش دارد.

متن همان کتاب را که از فرمایشات حضرت علامه هست را ذکر می کنیم.

ایشان در کتاب بررسی های اسلامی در صفحه ی ۱۹۲ اینگونه فرموده اند که :

احکامی که از مقام ولایت (مقام ولایت یعنی همان مقام اهل بیت ، معصومین سلام الله علیهم  اجمعین ، پیامبران الهی به ویژه پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی صلوات الله و سلام علیه و علی آله البره) صادر می شود از راه شورا ، مشاوره (شور)  و با رعایت صلاح اسلام و مسلمین صادر خواهد شد.

ایشان بحث را در آنجا اشاره می کند، حکم ولایت را ولی  صادر می کند.

ولی به طریق شور در قالب مشاوره با بهره گیری از کلمه ای که فرمود :

و شاور هم فی الامر

این آیه را خود کتاب میگوید  "و اذا عزمت فتو کل علی الله"

پر روشن است که این سیره مقدمه سیره و روشی است که در هیچ جامعه ای از جوامع بر خلاف مصلحت آن جامعه تمام نمی شود از این روی به هیچ وجه قابل تغییر نیست و از احکام ثابته ی فطرت است‌.

البته این استادی که میکنند که از احکام ثابته ی فطرت است اشاره ای به آیه ۳۰ در سوره شریفه " روم "  می باشد.

که می فرمایند:

فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها ذلک الدین  الله قیم لا تبدیل لخلق الله

این جمله خیلی شفاف و تکان دهنده است که این عالم ربانی  فیلسوف متفکر صاحب کتاب بلند و ارجمند "  تفسیر المیزان "  در کتاب " بررسی های اسلامی "  می گوید آنچه که پیغمبر به عنوان نظر ولایی خودش منبعث از نظر شورایی خودش اعلام می کند که  " و شاور هم فی الامر"  ، مشورت بگیر بعد حکم صادر کن

این موضوعی است که در همه ی جوامع این روش ، این سنت ،این سیره پذیرفتنی است

دلیلی که این سنت این سیره پذیرفتنی است حضرت علامه طباطبایی استنادش بر این است که چون این موضوع فطری است اینگونه است.

فطری چیست؟

موضوع فطری این است که هرکجا انسان هست در هرکجایی از این جغرافیای خاکی ، با هر رنگ و گرایش و سلیقه و فکر و اعتقاد نسبت به پذیرش این موضوع در عالم واقع در نظام پذیرشی واکنش و اعتراضی ندارد

برای مثال ذکر می کنیم :

تمایل به عاطفه فطری است ،هرکجا هر مادری باشد ، هر فرزندی باشد ،هر انسانی باشد ، فرقی ندارد آسیا یا آفریقا یا اروپا یا خاور دور یا خاور نزدیک باشد سفید پوست یا سیاه پوست یا زرد پوست باشد فرقی ندارد.

اگر انسان است، چون انسان است این موضوع در او وجود خواهد داشت فطری است سرشتش می باشد.

در خمیره ی وجودش دست پر برکت و با رحمت آفرینش قرار داده است

لذا حضرت علامه گرایش به حکم پیامبران را به عنوان مشاور که به عنوان احکام ولایتی است منبعث از نظام شور و مشاوره هست رو به عنوان حکم فطری می داند استنادش هم به آیه ۳۰ سوره روم

 " فاقم وجهک للدین حنیفا  "

: صورتت را به سمت دین پاکیزه ای جهت بده که این دین

 فطرت الله التی فطر الناس علیها

خداوند براساس فطرت ، انسان ها را خلق کرد.

فطر الناس یعنی خلق الناس

خدا خلق کرد انسان هارا براساس آن نظام فطری ،که به سمت دین گرایش فطری دارند.

حضرت علامه می فرمایند:

ذلک الدین القیم

 دینی که انسان گرایش فطری دارد اجزای  دینی که انسان به آن اجزا گرایش فطری سرشتی درونی دارد گرایشش آموزشی و آمیزشی نیست

این دین ، دین استوار تبدیل پذیر نیست و استوار باقی می ماند.

ذلک الدین القیم

ایشان در این گفتار اشاره می کند که مشاوره از اموری است که نهایتا توسط پیامبران برای هدایت انسان ،و رمز گرایش اینهمه انسان به پیامبران در مباحث باور های متافیزیک، فوق ماده ،باور به غیب  به دلیل گرایشی است که انسان به بحث شور سلیم و مشاوره صمیم دارد.

امیدواریم که خدای بزرگ به ما توفیق بدهد از این برکت و از این عظمت بهره بگیریم و با نگاهی به درون خویش در گرایش به فرهنگ نورانی مشاوره با بهره گیری از اندیشه بلند مشاوران به بهترین فرصت ها دست یازیم

مشاوره از نظر قرآن- درس چهارم

27 مهر ماه

"و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین"

تعریف مشاوره را مناسب است که بدانیم.

در فرهنگ اسلامی ، دانشمندان اسلامی و علمای ربانی چه تعریفی از مشاوره دارند ؟

گاهی فکر می کنیم که مشاوره دانشی است که در ۱۰۰سال اخیر، توسط روان شناسان غربی و همراه بحث روانشناسی و مشاوره مطرح شده، در حالی که مشاوره ۱۴۰۰سال پیش، در قرآن مورد تاکید قرار گرفت به استناد آیه ای که در ابتدا بیان شد .

پیغمبر هم مشاور باش (شاورهم) هم بگذار اطرافیانت برایت مشاور باشند.

چون همانطور که می دانید " شاور''صیغه از باب مفاعله است. باب مفاعله دو فاعلی است. مثلا وقتی می گویند فلانی با هم زد و خورد کردند. لذا می گوید "ضارب" این دو نفر همدیگر را زدند."ضرب ''یعنی فقط یک نفر زده است .

صیغه هایی که به باب مفاعله می رود دو فاعلی می شود.''شاور" یعنی هم مشاوره گرفت ،هم مشاوره داد.

لذا "شاورهم'' قران به پیامبر می گوید: مشاوره بده، مشاوره بگیر. نمی گوید تنها مشورت بده یا تنها مشورت بگیر. (میگوید هم مشاوره بده هم مشاوره بگیر.)

۱۴۰۰سال پیش خداوند به پیامبر بزرگ می فرماید از اطرافیانت مشاوره بگیر، برای اینکه این ها را به رسمیت بشناسی و بر اعتماد به نفس و خود باوریشان افزوده شود .self-esteem ان ها تقویت شود. بنابراین موضوع جدیدی نیست

دانشمندان مذهبی و دینی، قران شناس و حدیث شناس هم راجع به مشاوره نکات فوق العاده ای را دارند.

مانند علامه طباطبایی مشاوره را امری فطری می دانند.

می خواهیم بدانیم دانشمندان علوم دینی، قران شناس و حدیث شناسان چه تعریفی از مشاوره ارائه می دهند.

یکی از دانشمندان بزرگ، راغب اصفهانی است ، او ۸۰۰ سال پیش زندگی می کرد و صاحب "مفردات راغب "است. تعریفی از مشاوره ارائه می دهد.

راغب کسی است که مرحوم علامه طباطبایی در اول تفسیر ۲۰جلدی المیزان، یک بخشی را به نام مفردات آیات دارد.که مفردات آیات تفسیر خود حضرت راغب را در خصوص واژه های قرآنی عنوان می کند.

درحقیقت واژه شناسی قرانی از منظر و نگاه راغب است. راغب ۸۰۰سال پیش مشاوره را اینگونه معنی کرده.: التشاور و المشاوره و المشوره...

مشاوره دادن، مشورت کردن ، مشاوره خواستن

"استخراج الرأی بمراجعه البعض إلی البعض من قولهم"

برای اینکه می خواهد رای کسی را بگیرد کسی به کسی مراجعه می کند که از کسی استخراج رای کند

می خواهد از حرفهایش و رای او و فکر او را استخراج کند و از آن استفاده کند.

حتی تشبیه جالب تری می کند ...می گوید "شرت العسل واتخذته من موضعه و استخرجته منه"

عسل از کندو گرفته می شود. تشبیه جالبی است یکی به یکی مراجعه می کندکه با گفتگویی که با او انجام می دهد رای او را دریافت کند تعبیری بعدی دارد و می گوید کسی که به کندوی زنبور عسل مراجعه می کند برای اینکه عسل را مستقیما از منبعش دریافت کند در لغت به آن تشاور می گویند.

مراجعه به کندوی عسل برای دریافت عسل مشاور و تشاور در لغت عنوان می شود.

 این لغت شناس بزرگ اسلامی موضوع را بدین نحو ترجمه و عنوان می کند. دانشمندان و بزرگان دیگری مانند طریحی نسبت به موضوع نقطه نظری دارد .

 

راغبی که ۸۰۰ سال پیش نقطه نظرات این چنین می کند از دانشمندان اهل تسنن است که مورد تایید اهل تسنن و علمای شیعه است و نقطه نظرات ایشان را قبول دارند . به عنوان مراجعه بعض به بعض ،یکی به یکی مراجعه می کند و نهایتا یکی از افراد دیگری در این خصوص آیت الله طریحی صاحب مجمع البحرین است .

مجمع البحرین یک کتاب تفسیر است یعنی دریای احادیث و روایات . ایشان هم در خصوص مشاوره نکته ای را اینگونه تفسیر می کنند

 شرت العسل اذا التخذته من موضعه : گرفتن عسل از کندوی عسل

همین معنا را برای مجمع البحرین و صاحب مفردات راغب حضرت راغب ۸۰۰ سال پیش راجع به بحث مشاوره و واژه مشاوره تعریف قابل توجهی ارائه می کنند.

 متن عربی

استشرت راجعه لاری رای ه فیه اشارالیه و کذا لارانی ما عنده و فیه من المصلحه

 استشرت راجعه : مراجعه کردم و مشاوره کردم

 لاری رای ه فیه : تا رای او را ببینم راجع به موضوع

اشارالیه و کذا : او مرا مشاوره و راهنمایی می کند

 لارانی ما عنده و فیه من المصلحه : تا من نزد او آشنا شوم به چیزی که به صلاح من است

1) مراجعه به کسی برای دریافت نظر او بر اساس مصالح ( شخص مصلحت شناس باشد) مصلحت را معرفی کرد و دارای چه اعتباری است یعنی مشاور را در حقیقت هادی می داند . راغب و طریحی مشاور را هادی می دانند.

2) مشاوره موضوعی و مشاوره طریقی

 الف ) مشاوره موضوعی :

وقتی من مشاوره می کنم نظر خود شورا برای من مهم است . اصولا برای تصمیم گیری های سطح کلان کشوری و یا تصمیم گیری های مدیریتی از نظام کمیته های مشورتی کمیسیونهای مشورتی شورای مشورتی تحت عنوان شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی و .. نوع مشاوره موضوعی است یعنی گروهی نظر دادن موضوعیت دارد .

یک مشاوره هم طریقی است.

ب) مشاوره طریقی :

مشاوره طریقی چیست؟

 این است که مراجعه فرد به فرد است . می تواند نظر گروهی هم در آن اعمال شود ولی من مراجعه می کنم به یک نفر خود فرد یا چند نفر برای من ملاک نیستند. من می خواهم از طریق ایجاد ارتباط با افراد از این طریق کشف ابهام کنم و به یک باید برسم به یک باید نرسم .

البته این بحث به ظاهر فشرده جلوه می کند ولی همین که بدانیم دانشمندان اسلامی در خصوص مشاوره نه تنها نظر ، تعریف و تفسیر دارند و در لغت و اصطلاح مشاوره را معنا می کنند .

مشاوره را به دو قسمت تقسیم می کنند . مشاوره طریقی من به شما مراجعه می کنم تا از طریق شما کشف ابهام کنم. مشاوره موضوعی خود افراد در خصوص مشاوره و در شورایی که مشاوره می دهد حضور و رایشان ملاک و پلاک باشد .خود این تقسیم بندی تقسیم بندی مهمی است که ما آگاهی مان نسبت به نوع نگاه موجودی ها ی نگاه اسلام و دانشمندان اسلامی در حوزه مشاوره ذهن ما را در خصوص این مهم شفاف می کند و اهمیت آن را برای ما برجسته می کند و اهتمام ما را در کشف هرچه بیشتر واقعیت های حوزه مشاوره افزایش می دهد .

 

بحث در فرهنگ دینی به دوقسمت تقسیم می شود موضوعی و طریقی .

درس پنجم مشاوره از منظر قرآن

درس 5

 1 آبان ماه

 در این جلسه به جایگاه فرصت مشاوره از دیدگاه اسلام به حدیث امیر المومنین برای همه کسانی که مشاوره می کنند اشاره می کنیم که فرمودند: مشاوره الحاذق المشفق ظفر

 

مشاوره با مشاوری که ژرف اندیش، دانشمند، متخصص، و در کنار این تخصص، تعهد گرایش به انسان را دارد، دلسوز و مهربان است. چنین فرصت مشاوره ای برای هر انسان ظفر و پیروزی و کامیابی است.

 در این حدیث بحث مشاوره ی طریقی و موضوعی را دنبال می کنیم.

در جلسه گذشته به چند نکته اشاره کردیم.

 به قدری جایگاه مشاوره دارای اعتبار است که در فرهنگی دینی و اسلامی مشاوره را به گرفتن عسل از کندوی عسل تشبیه کردند .

 یعنی شرت العسل من موضعه

المشاوره در لغت معنا کردند شرت العسل من موضعه ی : گرفتن عسل از کندو.

این تشبیه خیلی مهم است

یعنی نتیجه مشاوره برای مغز انسانی شهد است .

 

از کجا عسل را باید گرفت؟ از کندوی عسل

گاهی از مواقع، بعضی از مشاوره ها، مشاوره ای است که از متخصص آن دریافت نمی شود. این در فرهنگ دینی، مشاوره حساب نمی شود و مانند عسلی است که به زنبور عسل شکر می دهند و زنبور از شهدگل استفاده نکرده است و به تعبیری عسل مصنوعی است.

این تشبیه در آغاز لغت پیام مهمی دارد.

دانشمندانی مانند : راغب ، صاحب مفردات راغب که 800 سال پیش می زیست و مرحوم طریحی صاحب تفسیر مجمع البحرین( یعنی در حقیقت محل تلاقی دو دریا آیات و روایات ) در خصوص مشاوره نقطه نظری دارند که می گویند

مشاوره اسلامی مراجعه یک فرد یا یک گروه به منظور انکشاف و کشف حقیقت یک مسئله به فرد یا افراد متخصص است.

طریحی و مرحوم راغب از صدها سال پیش اشاره می کنند که هر مشورتی مشاوره نیست.

 مشاوره یک نظام و سامان دارد ، حتما باید مشاور متخصص باشد

و مراجع ، متفحص باشد

یعنی مراجع ،جست و جو کننده باشد در جست و جوی حقیقت به یک متخصص مراجعه کند.

 در چنین نظامی این ارتباط عنوان مشاوره می گیرد.

 

 1) بخش تخصص یعنی مشاور دانشمند ژرف نگر حاذق ماهر باشد .

2) بخش تعهد یعنی مشفق، دلسوز نظام زندگی انسانی و انسانیت فرد و جامعه باشد .

حضرت می فرمایند : در چنین صورتی که انسان به چنین مشاوره ای دسترسی پیدا کند ظفر حاصل می شود .

 

 بحث فطری بودن مشاوره است که مرحوم علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان در جلد 18(هجدهم) تفسیر المیزان به این مسئله اشاره می کند که مشاوره فطری است استناد و استدلالش به آیه 30 از سوره روم است که می فرمایند :

 فاقم وجهک للدین حنیفا

 به سوی دینی حنیف روی آور .

 حنیف یعنی بسیار گرایشمند به پاکی.

 حنیف از ریشه حنف است

حنف بر وزن کنف است به معنای متمایل به راستی و از کجی فاصله دارد.

 واژه جنف دقیقا در نقطه مقابلش است .

جنف یعنی مایل به کجی و فاصله دار از راستی.

رویت را ، (روی منظور صورت سر نیست. ) روی دلت را، روی گرایشت را، میلت را به سمت دین حنیف دینی که تمایلش به پاکی ها است جهت بده .

 کدام دین ؟

 فطرت الله التی فطر الناس علیها :

 با همان فطرتی که خدا مردم را بر آن سرشته است .

 دینی که خداوند فطرتش را، آفرینشش را، خلقش را بر اساس آن دین آفریده شد .

 فطر (فِطر) یعنی شکافتن دانه از دل دانه

 فَطر بر وزن بذر یعنی شکافتن دانه از وسط .

 اینجا منظور این است که انسان (به معنای خلق هم می آید ) در دل عدم پیدایش پیدا کرد.

 خدا انسانی را که از دل عدم به وجود رسیده به دین گرایش داده است .

 به این عنوان می گویند خلق انسان بر دین خلق فطری است .

مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند: در این قسمت از بحث، مشاوره هم فطری است . استدلال به فطری بودن مشاوره چیست؟

 می فرمایند : ذلک دین القیم :

این دین استوار

 لا تبدیل لخلق الله

خلق خدا و آفرینش خدا و نظام آفرینش خدا در آن تبدیلی نیست

 ولکن اکثر الناس لایعلمون

خیلی ها این مطلب را نمی دانند.

ایشان می فرمایند :

 در استدلالی که برای فطری بودن مشاوره دارد می گوید انسان مدنی الطبع است چون مدنی الطبع یعنی اجتماعی است نیاز به ارتباط دارد. ارتباطش هم بر این اساس است .

انسان مجبور به ارتباط است که در ارتباط نیازمندیهای خودش را در ابعاد گوناگون روانشناسی حل کند .

در هفت نیازمعروف مازلو

نیاز به عاطفه، نیاز به امنیت، نیاز به آب و اکسیژن، خوراک، مسکن ،خواب، نیاز به تحسین و تکریم ، نیاز به کشف مجهول، نیاز به خودشکوفایی، نیاز به بقا. برای تامین نیاز انسان به رابطه نیاز دارد .

یکی از مواردی که انسان برای رابطه تلاش می کند که نیازش را برطرف کند نیاز کشف ابهام است و در حقیقت دست یابی به حقیقت است که مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند : این یعنی همان نیاز یک انسان به متخصص که اصطلاحا به آن مشاور می گویند.

 ایشان استناد می کند که تمام پیامبران رفتارشان رفتار شوری بوده مشاوره دادند. انسان هم بر همین اساس برای اینکه کشف ابهام کند و به حقیقت دستیابی پیدا کند به مشاور نیاز دارد و این نیازش هم نیاز فطری است .

 در آغاز جلسه بعدی به موضوعی و طریقی بودن هم اشاره مختصر می کنم و وارد آیاتی می شویم که در آن به بحث مشاوره یا تصریحی یا تلویحی اشاره شد.

درس ششم مشاوره از منظر قرآن کریم

 4 آبان

بسم الله الرحمن الرحیم و بهی نستعین و هو خیر و ناصرا و معین الحمدالله و صلاه علی رسول الله و آله الطاهرین

در خصوص مشاوره از دیدگاه آیات و روایات سخن می گفتیم مشاوره در یک تقسیم بندی از نظر اسلام و فرهنگ اهل بیت به دو قسمت تقسیم می شود:

1- مشاوره موضوعی

2- مشاوره طریقی

مشاوره طریقی همانطور که از اسمش مشخص است من مراجعه می کنم به یک متخصص یک طرفش مراجع و یک طرفشش مشاور متخصص است یعنی جنابعالی استاد ارجمند دوست گرامی. بعد هدف من از این مراجعه کشف حقیقت است، یعنی از طریق مشاوره، من می خواهم به حقیقت دسترسی پیدا کنم لذا توصیه ای که اهل بیت می کنند در ارتباط با بحث مشاوره، بحث مشاوره¬ی طریقی است "شاور ذوی العقول" صاحبان اندیشه¬ی محکم رو مشورت کنید در امورتان مشاوره بگیرید

یعنی از طریق متخصص به حقیقت ها برسید به بایدها دسترسی پیدا کنید به این مشاوره طریقی می گویند که احادیثی در بحث جایگاه مشاوره مثل "مشاوره، پشتوانه¬ی محکمی برای خرد آدمی است" که در جلسه گذشته به آن اشاره کردیم "المشاوره ظهیر العقل" یعنی عقل انسان را مشاور کمک می کند که از طریق مشاور با حرکت عقلانی و اندیشه در نظام تفحص و پژوهش به واقعیت و حقیقتی دسترسی پیدا کند.

یکی از انواع مشاوره، موضوعی است یعنی خود شور، موضوعیت دارد چند نفر عضو یک شورا هستند دور هم می نشینند یک موضوعی را می خواهند بحث کنند و چه بسا همه¬ی این پنج نفر بلدند، نه یکی مراجع است و نه یکی مشاور.

 اینجا خود این شور به مشورت نشستن است که نتیجه¬ی جمعی آن می شود رأی جمعی برای یک موضوع که مدیر و حاکم از رأی اش استفاده کند موضوعیت دارد یعنی نمی توانیم بگوییم ما یکی از اینها را پیدا می کنیم چهار نفر دیگر که پنج نفر که عضو یک شورا هستند را نیاز نداریم از نظر او استفاده می کنیم اعلام نظر می کنیم پیرامون این موضوع. نخیر این جوری نیست باید هر پنج نفر باشند نظر خودشان را بدهند جمع بندی شود و بعد از آن مصوبه شود در این شورا قابلیت اجرایی پیدا می کند

 پس خود این شور و این شورا دارای اعتبار است و موضوعیت دارد. آن حدیثی که قبلا بیان شد در ارتباط با اینکه مشاوره مستحکم می کند خرد آدمی را پشتوانه است یا موفقیتی است که انسان از مشاوره ژرف اندیش و دلسوز استفاده کند طریقی است ولی آیه ای که در قرآن داریم در سوره شورا در آیه¬ی 38 سوره شورا که 42مین سوره¬ی قرآن است و در قرآن در بین 114 تا سوره اسم شورا برای آن انتخاب شد.

در 38مین آیه از 52 آیه به شورا و که اصطلاحا اشتباه تلفظی است که می گویند شُورا اشاره می کند آنجا "و امرهم شورا بینهم" کارهاشان را در بین خودشان به شُور و شور و مشورت می گذارند شما عنایت بفرمایید این شورا مثل شورای اسلامی شهر مثل شورای نگهبان مثل مجلس شورای اسلامی آنجا خود همان شور و مشورت جمعی موضوعیت دارد یعنی نمی شود فقط از طریق یکی کشف حقیقت کرد خود نشستمانشان دارای اعتبار و موضوعیت است

 از این قسمت گذر کنیم با توضیحی که برای بحث موضوعی و طریقی خدمت دوستان عرض کردیم بنا داریم به بخشی از آیات قرآن در خصوص مشاوره بپردازیم البته هم آیات و هم روایات بسیار در این خصوص صحبت می کند که ما بدلیل تقدم قرآن بر کلام اهل بیت گرچه اهل بیت قرآن ناطق هستند یعنی سخن گویانی هستند که جز قرآن چیزی نمی گویند ولی ما در ابتدا به آیات اشاره می کنیم یکی از سور قرآنی که در اون سوره به بحث مشاوره اشاره می شود البته با نوع موضوعیش عرض کردیم سوره شورا است.

که از آیه 36 شروع می شود . من آیات را آرامتر می خوانم تا شما دوستان اگر ضبط در دسترس ندارید وخواستید یاداشت بفرمایید ، مشکلی نداشته باشید .

در آیه 36 می فرماید : " فما اوتیتم من شى ء فمتاع الحیوه الدنیا و ما عند اللّه خـیـر و ابـقـى للذیـن امـنـوا و عـلى ربـهـم یـتوکلون : هر چه که در دست شماست ، متاع اندک دنیاست که عمر چندانی ندارد و پایان می پذیرد ولی آن چه که در نزد پروردگار است " ما عند اللّه خـیـر و ابـقـى" ، : و ما عند : آن چه که در نزد خداست " ، هم بهتر و هم باقی تر و جاودانه است و فنا پذیر نیست . البته برا چه کسانی ؟ برای کسانی که ایمان داشته باشند و بر خدا توکل کنند . پس در این جا به چند نشانه اشاره می شود:که چیزی که در نزد خدا است خیر است ، برای چه کسانی ؟

1- مومنین

2- کسانی که توکل می کنند .

3- و کسانی که " و الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفـواحـش:کسانی که اجتناب می کنند از گناهان کبیره ، زشتی ها و پلیدی ها و این سومین نشانه کسانی است که در نزد خدا برای خود چیزی باقی ، مناسب و خیر برای خود به جای می گذارند.

و ویژگی چهارم : " و اذا مـا غـضـبـوا هـم یغفرون :زمانی که برافروخته می شوند ، اهل بخش هستند ."

و " و الذین استجابوا لربهم : و اجابت خدا می کنند

و اقاموا الصلوه : و نماز اقامه می کنند ."

ما تا اینجا به شش تا هفت نشانی برای کسانی که در نزد خدا براییشان چیزهایی است که هم خیر است و هم جاودانه ، و اصلا قابل مقایسه با زندگی زودگذر نیست اشاره کردیم.

دیگر ویژگی این گروه چیست ؟

در هفتمین ویژگی می فرماید : "و امـرهـم شـورى بـینهم : این ها در کارهایشان با یکدیگر مشورت می کنند . یعنی به شور می نشینند و مشاوره می کنند .

"و مما رزقناهم ینفقون : انفاق مالی دارند "

و ویژگی بعدی که نهمین ویژگی این گروه است :

" و الذین اذا اصابهم البغى : موقعی که ظلمی بر آن ها می رسد "

" هم ینتصرون : طلب یاری می کنند " نمی شینند و از ظرفیت ها استفاده می کنند و در مقابل ظلم قیام می کنند .

ببینید عزیزان من ، در مقابل این همه ویژگی که

1- ستم ستیز هستند .

2- انفاق مالی دارند.

3-توکل به خدا دارند.

4- مومن وگرونده با ذات پروردگار هستند.

5- اقامه نماز می کنند ، به موضوع ِ اهل مشاوره هستند اشاره می کند.

در بسیاری از مواقع خانواده ها به یکدیگر می گویند ، بد نیست راجع به این موضوع به یک مرکز مشاوره مراجعه کنید و با یک مشاور صحبت کنید . در پاسخ می گویند ، من مگر دیوانه هستم که به مشاور مراجعه کنم؟!

در حالی که قرآن نشانه ی یکی از کسانی که در نزد خدا خیر به جا می گذارند ، خیری که باقیِ باقی است و اصلا از بین نمی رود را اهل مشاوره و مشورت بودن قرار داده است .

بعضی ها می گویند مگر من دیوانه هستم ؟! فکر می کنند که دیوانه باید برود مشاوره در حالی که در جلسات پیشین گفتیم عقل می رود تا از ذخیره ی مغزی خود به عنوان مشاوره استفاده بکند .دیوانه که صاحب عقل خود نیست تا بتواند اندیشه ای بکند که دنبال عقل کسی دیگر حرکت کند .

نکته قابل توجه در این آیه از سوره شریفه شوری است ، این است که در کنار اقامه نماز بلافاصله شورا را مطرح کرد . " اقاموا الصلوه : نماز می خوانند "و امـرهـم شـورى بـینهم".

نمازمی خوانند یعنی با خدای آسمان خودمانی هستند و اهل رابطه اند . مشورت می کنند یعنی با حجت خدا در زمین ارتباط برقرار می کنند.

اما کاظم (ع) می فرمایند :" ان الله على الناس حجتین : خدا دو تا حجت دارد ، ،یکی از این حجت ها حجت باطن است . حجت باطن هم ، حضرت می فرمایند : "و اما الحجة الباطنه فعقله ". با حجت خدا در زمین با عنوان مغز مشاور ارتباط برقرار می کنند و در آسمان هم " اقامو الصلاة " ، با خود خداوند ارتباط برقرا می کنند .

این نگاه ،نگاه فوق العاده قرآنی در بحث مشاوره است که توضیح و تفسیر آن دراین وسع اندک نمی گنجد .

ان شالله که موفق و سر افراز و پیروز باشید .

 

درس هفتم –مشاوره از منظر قرآن

در یکی از جلسات آیه 36 تا 38 سوره شوری را مورد بحث قرار دادیم. در این جلسه پیرامون آیه 17 و 18 سوره زمر صحبت خواهیم کرد. در آیه 17 ویژگی مومنین را می گوید.

 والذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها : اجتناب می کنند طاغوت را

ان یعبدوها : اینکه پرستش طاغوت کنند . کسانی که زیر بار فرمان طاغوت، پرستش طاغوت،گرایش به طاغوت نمی روند.

اینها لهم البشری : برای اینها بشارت است مژدگانی ست

و فبشر عباد: ای پیامبر تو به بندگانم بشارت بده آنهایی که اجتناب می کنند از طاغوت و از پذیرش عبادت و کرنش در مقابل طاغوت، اینها را پیامبر تو بشارت بده .

 این بندگان چه کسانی هستند؟ فبشر عباد چه کسانی؟

الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه : کسانی که صحبت ها را می شنوند و نیک ترها را انتخاب می کنند.

یک نکته را دقت داشته باشید اشاره آیه به این که سخن ها را می شنوند، نیکوترها را انتخاب می کنند. گاهی از مواقع بعضی ها دچار یک اشتباه می شوند می گویند من تمام حرفها را گوش می کنم، پیش همه می روم و نظراتشان را دریافت می کنم، با همه رقم آدم نشست و برخاست دارم، همه جور حرف توی گوش من پر است ولی خوبش را انتخاب می کنم.

 آیه این را نمی گوید. آیه برای شنیدن همه نوع حرف ممنوعیت قائل است.

آیه می گوید الذین یستمعون القول: حرف را گوش می کنند گفتارها را می شنوند.

فیتبعون احسنه: از احسنشان پیروی می کنند.

احسن یعنی بهتر، بهتر در مقابل به است. ما نمی توانیم هر حرفی را بشنویم.

من می گویم من در یک جلسه می نشینم ، غیبت ، تهمت ، انگ ، افترا ، فحش ، ناروا ،صحبت های لغو، بی مزه، بی هدف ، بی جهت را گوش می کنم اگر در این بین چیزی پیدا شد انتخاب می کنم. آن حسن است و آن چه که شما شنیدید حسن نبود یا مثلا خشن بوده یا لجن بوده است بعد هم می گوید یک چیز خوب از آن پیدا می کنم. حق ندارید سخن نامناسب بشنوید و از بین آن حسن انتخاب کنید .

مثل این که شما بروید بگویید که من دنبال غذا هستم می روم توی سطل آشغال میروم و می گردم و یک چیز خوب پیدا می کنم خلاصه یک دانه سیب که پیدا می شود.

قرآن می گوید شما باید بین حسن ها، احسن انتخاب کنید.

تذکر فوق العاده ای است :

 یتبعون احسنه : احسن یعنی نیکوتر ها را انتخاب می کند . احسن در مقابل حسن است . احسن در مقابل قبیح نیست . حَسن در مقابل قبیح است . ما موظفیم به حسن توجه کنیم حسن ها را انتخاب کنیم و برای اوردن نظام فکری برای تدبیر ، نظم ، برنامه ریزی و اجرا و عمل کردن از احسن تبعیت می کنیم .

حال این نکته چه رابطه ای با مشاوره دارد ؟

دربحث مشاوره معتقدیم وقتی مرحوم راغب و مرحوم طریحی تعریف می کنند می گویند :

 مشاوره کشف حقیقت ، تمنای هدایت ، دریافت راهنمایی از مشاور متخصص است .

قرآن می گوید وقتی از نیک تبعیت کند اشاره می کند در چنین شرایطی " اولیک الذین هداهم الله " اینها کسانی هستند که خداوند آنها را هدایت کرد .

هدایت خدا در سایه ی چه چیزی حاصل شده است ؟ " یتبعون احسنه" حرفهای خوب را گوش کرده و خوب تر ها را انتخاب کرد . هدایت خدا در نظام رفتار ، پویایی، پژوهش و گفتار کسی که حَسن گفت و ایشان احسن را انتخاب کرد .هدایت خدا تبلور پیدا کرد و این همان بحث مشاوره و راهنمایی است و " و اولئک هم و اولالباب "

بعضی می گویند مشاوره نمی کنم چون دیوانه نیستیم .

قرآن می گوید کسی که مشاوره می کند هدایت می شود اولالباب است و عاقل واقعی این فرد می باشد .

مرحوم علامه طباطبایی در جلد 18کتاب المیزان ذیل این آیه (تفسیرش)می فرمایند : مراجعه به افراد مومن و صاحبان دانش و عقل برای رسیدن به یک نظر و حقیقت مطلوب و درست مفهوم همین آیه است که در حقیقت همان مفهوم مشاوره و معنای مشاوره است .

بصراحه مفسر بزرگی مثل مرحوم علامه طباطبایی احسن را می گوید شما باید در گفتار یک مشاور که بسیار حَسن می گوید و شما دنبال کنید . بیان می کند که مشاوره حق انتخاب برای شما را ندارد . انتخاب با شماست .

 "یتبعون احسن " انتخاب احسن با خود شماست ، مشاور می گوید ، راهنمایی می کند ، مسیر را نشان می دهد . نمی گوید این کار را انجام بدهید . چند فرض را تبیین می کند . همچنین در خصوص این آیه مرحوم صاحب تفسیر قمی در ارتباط با همین آیه می گوید : "یتبعون احسن" منظور مراجعه به قول امام معصوم و پیشوایان و جانشینان امام معصوم است ، مراجعه می کنیم به نظرات آنها و نسبت به آنچه از احکام و امور دینی به آن نیاز داریم از آنها مشاوره می گیریم .

" فبشر عباد " مژده بر آن بندگانی که " الدین یستمعون القول " می شنوند حرف ها را مراجعه می کنند به متخصص مربوطه ، به مشاور هر رشته مربوطه ، "فیتبعون احسنه " بهترها را در بین آنها انتخاب می کنند . این یکی از آیاتی است که به مشاوره اشاره می کند .

سومین آیه که به مشاوره اشاره می کند ایه 159سوره مبارکه آل عمران می باشد .

خدا به پیغمبر می فرماید : "فبما رحمه من الله لنت لهم " جز رحمت خدا نیست که تو به آنها مهربانی می کنی چون محل مراجعه هستی خداوند طوری نظام وجودت را شکل داد که عواطف سرشاری را در اختیار اینها قرار می دهی . اگر پیغمبر چنین نبود " و لو کنت فظا غلیظ القلب " اگر تو غلیظ القلب ،درشت خوی ، قصاوت دل و سخت دل بودی " لنفضوا من حولک " از اطرافت پراکنده می شوند .گوشهایشان را برای شنیدن حقیقت به سمت تو نمی آوردند .

مفسرین به این نکته اشاره می کنند که : اگر می خواهی حرفت را بشنوند و از طریق حرف تو حقیقت را کشف کنند باید از معبر مهربانی گذرش دهی .

همان جمله معروف : چوب معلم ار بود زمزمه محبتی / جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

ما در این آیه اولین نکته ای که به آن توجه می کنیم و جز و ویژگی های یک مشاور محسوب می شود و باید به آن توجه کنند بحث " مهربانی" است .

درس پنجم شمیم دانش

شیوه های تشویق به نماز- درس اول

17 مهر ماه

 الصلاه عمود الدین

یکی از مراحل تربیت فرزندان تربیت عبادی آنان است می دانید که در یک تربیت کامل  باید به سه بعد تربیتی توجه داشت

1.  تربیت اعتقادی

 2 . تربیت اخلاقی

  3.   تربیت عبادی 

موفقیت در تربیت بدین معناست که در هر دوره سنی یا گروه سنی متناسب با آنها سه بعد تربیت اعتقادی ، اخلاقی و عبادی را داشته باشیم .

معلمی و مربیانی در این زمینه موفق خواهند بود که در دوره های رشد و تربیت دانش آموزان به این سه بعد مهم  توجه ویژه داشته باشند خصوصا تربیت عبادی زیرا که فلسفه خلقت انسان ( وما خلقت الجن و الانس الا لعبدون ) پس همه انسانها آمده اند تا خداوند را بندگی کنیم و یکی از مصادیق بندگی بحث عبادت است و یکی از مصداق های عبادت نماز است .

امروزه بعضی از والدین و مربیان نگران آن هستند که فرزندان یا دانش آموزان آنها چگونه می توانند آنها را اهل نماز خواندن بنمایند و ناخواسته در نماز خواندن دچار سستی و سهل انگاری شوند .

راهکار های مهارتی برای تقویت روحیه عبادی و خصوصاً ترغیب و ایجاد انگیز برای خواندن نماز

1. آشنایی دانش آموزان با مفاهیم نماز :

 انسان وقتی عملی را انجام می دهد اگر بداند این عمل یا کار چگونه انجام می شود؟  و چه ارتباط کلامی دارد اتفاق می افتد ؟  ما داریم به چه چیز های را با خداوند متعال درنماز خود عرض می کنیم ؟

 این امر باعث می شود که توجه و علاقه مندی انسان به این عبادت افزایش پیدا کند .

در سیره بزرگان ما نیز  می خوانیم که آنان کتاب هایی را درباره اسرار نماز نوشته و در آن سعی می نمودند بیشترین توجه به عمق مفاهیم نماز باشد و چه نیکوست که ما به عنوان مربی می خواهیم دانش آموزان را علاقه مند به نماز بنماییم درباره مفاهیم نماز نیز سخن گفته شود از اذان و اقامه و تکبیره الاحرام نماز ، سوره حمد یا توحید (قرائت نماز) ، رکوع ، سجده ، تشهد که می خوانند یا  سلامی که می دهند  یا مستحبات نماز مانند قنوت .

 مربی یا والدین مفاهیم این اعمال را برای بچه ها یا دانش آموزان بیان نماید به عنوان مثال وقتی قنوت می رسد بداند در آن چه سخنانی را به خداوند می گوید.

انسان وقتی مفهومی را بهتر بفهمد و درک نماید انگیزه او نیز بیشتر می شود در این زمینه کتاب های نیز نگاشته شده است مانند « پر پرواز» که در آن توجه نوجوانان و نوبالغان را به مفاهیم نماز جلب می نماید .

در افراد بالغ نیز همین امر صادق است یعنی اگر بدانیم چه چیزی هایی می گوییم توجه ما نیز بیشتر خواهد بود.

وقتی موضوعی مطرح می شود که آن موضوع  برایش قابل درک است بیشتر می پسندد که درباره آن بحث و گفت و گو بنماید و نماز هم چون نوعی سخن گفتن و ارتباط برقرار کردن ما به خداوند است . هر چه به مفاهیم و معانی آن توجه بیشتر شود انگیزه و علاقه به آن نیز بیشتر می شود .

در دروه های تحصیلی مختلف در کتب هدیه های آسمانی و قرآن توجه به مفاهیم نماز نیز تأکید شده است. اگر مربیان و معلمان در این موضوعات به صورت انگیزشی کار کنند ، از چندرسانه ای ها (رسانه های مختلف دیداری و شنیداری) استفاده کنیم می توانیم در عمق بخشی به مفاهیم نماز در دانش آموزان موفق تر باشیم.

2. ترغیب و توجه به نماز  با بیان داستان برای بچه ها ؛

 یکی از ویژگی هایی که انسان دارد این است که با شخصیت های داستانی همزاد پنداری می کند می می تواند یک ارتباط برقرار کند و خودش را در جای شخصیت های داستانی قرار می دهد و لذا دانش آموزانی که  برایشان داستان هایی درباره نماز می گوییم، شیوه نمازخواندن، اهمیت نماز اول وقت، اصل نماز خواندن، برکاتی که نمازخواندن دارد. این ها وقتی در قالب داستان هایی بیان شود زمینه ایجاد انگیزه  را در فرد بیشتر می کند.

ما باید توجه  داشته باشیم که داستان یکی از ابزار های  خیلی موثر در تربیت است.

 ما بحث تربیت عبادی را مطرح می کنیم، لذا حتی خداوند متعال هم ، قرآن را  که کتاب تربیت است برای ما فرستاده است، حدود 300 داستان در قرآن برای تربیت انسان ها، تربیت بشریت می آورد.

 و لذا اگر  معلم و مربی بتواند از داستان هایی که در امور مختلف، سرفصل های مختلف، موضوع های مختلف  که درباره نماز بیان شده است، استفاده کند، می تواند انگیزه خوب و  عمیقی را در دانش آموزان نسبت به نماز فراهم نماید.

  این  نکته را هم اشاره داشته باشیم که در داستان ها باید نسبت به چند ویژگی  توجه کنیم.

1)  شخصیت اصلی داستان ها، شخصیت های مثبتی باشند.

2)  موضوعاتی که برای داستان انتخاب می کنیم، موضوعاتی مورد اطلاع دانش آموزان باشد نه اینکه در یک گوشه اتفاقی افتاده است و داستانی برای آن گفته شده است و واقعا می بینیم که خیلی کاربردی برای دانش آموزان نداشته باشد.

3)   هر قسمت  از داستان ها نتیجه گیری داشته باشد و اگر بخواهیم به صورت سریالی داستان را بیان کنیم، باید برای هر فصل از داستان که تمام می شود ، در پایان نتیجه گیری ملموس برای دانش آموزان داشته باشد.

4)  داستان های طولانی انتخاب نکنیم. سعی کنیم متناسب با دوره های سنی دانش آموزان، داستان هایی بین 5 تا 15 دقیقه انتخاب کنیم.

5)  شیوه و بیان داستان گویی است، باید زمینه ی جذب را فراهم کند. به گونه ای برای دانش آموزان داستان را بیان کنیم که آن ها جذب محتوای داستان شوند

این 5 نکته  می تواند برای علاقه مندی، توجه و انگیزه دانش آموزان ما به نماز زمینه ساز باشد.

در مورد داستان های نماز ه از نبی مکرم اسلام، هم امیرالمومنین و وجود مبارک ابی عبدالله الحسین (ع) ، حضرت صدیقه  طاهره (سلام الله علیها)، ماجراها و سیره های عملی داریم که می توانیم در قالب داستان  بگوییم.

گاهی اوقات داستان هایی از بزرگان  دینی بیان کنیم.  ازشخصیت هایی که  ممکن است عالم دینی یا دانشمند باشد. اهمیتی که آن ها به نماز می دادند. مجموعه همه این ها وقتی مطرح می شود می تواند ایجاد انگیزه کند.

 اما یک نکته مهم این است که گاهی انتظار نداشته باشیم که با یک داستان، انگیزه در دانش آموزان ایجاد شود.

تربیت امر مستمر است، لذا وقتی بخواهیم یک ویژگی مثبت را در دانش آموزان ایجاد کنیم، حتما باید استمرار وجود داشته باشد.

گاهی اوقات یک معلم و مربی ممکن است هفته یک  قصه و داستان  را برای نماز مطرح کند. لذا در این دانش آموزان باور و اعتقاد شکل بگیرد.

یک اصل در تربیت وجود دارد که استمرار است و یک ضمیمه این اصل دارد که  خیلی از کارشناسان تربیتی می گویند: وقتی یک موضوعی را تکرار کردیم، مکرر بیان کردیم، نتیجه  آن عمق بخشی  می شود ، یعنی در دانش آموز این عمق را ایجاد می کند.

******

شیوه های تشویق به نماز -درس دوم

20مهر ماه

در این برنامه ها بنا بر این است که راهکارهای عملی را برای علاقه مندسازی فرزندان به نماز بیان کنیم، در برنامه ی اول دو راهکار بیان شد

 یکی از آن ها آشنایی با مفاهیم نماز بود و گفتیم که وقتی دانش آموزان با مفاهیم نماز آشنا شود درک بهتری از نماز پیدا می کند و وقتی انسان نسبت به چیزی درک بهتری پیدا کند، قطعا علاقه مندی هم نسبت به آن ایجاد می شود

راهکار دوم بیان داستان، خاطره، سرگذشت پیرامون نماز یعنی با محوریت نماز است.گاهی اوقات داستان هایی را برای دانش آموزان و فرزندانمان بیان بکنیم و گفتیم چون یکی از ویژگی های انسان این است که نسبت به شخصیت های داستان اثر پذیر است، زمینه ی اثر پذیری نسبت به نماز هم فراهم می شود وعلاقه مند می شود.

نکته ی سوم  : یکی از نکاتی که در علاقه مندسازی و ایجاد انگیزه نسبت به نماز مهم است این است که نسبت به نماز آسان گیری منطقی داشته باشیم.

 نباید نسبت به نماز به فرزندان و دانش آموزان سخت گیری کرد ؛ چون معمولا هر چیزی که فرد سخت گیرانه نسبت به آن مواجه شود ، باعث ایجاد دلزدگی می شود.

نسبت به نماز هم همین گونه است ، یعنی دانش آموزی که می خواهیم به نماز علاقه مند بکنیم باید به یکسری آسان گیری های منطقی توجه داشته باشیم؛ که برخی از آسان گیری ها را بیان می کنیم؛

1)  صحیح بخواند هر چند نماز را کوتاه بخواند

یکی اینکه لازم نیست حتما  نمازها طولانی خوانده بشود، ما همیشه قاعده ای را به فرزند یا دانش آموزانمان می گوییم که شما نماز را صحیح و درست بخوانید هرچند مدت زمانش کوتاه باشد، یعنی صحیح خوانی مهم است.

ولی موقعی است ما فشار می آوریم که مثلا نماز طولانی بخوان و یا همه ی مستحبات را انجام بده، در نماز های جماعتی که ممکن است زمانش طولانی باشد حضور داشته باشد ، که این موارد ممکن است زمینه ی دلزدگی را در فرزندان و دانش آموزان ایجاد کند ،

2) آسان گیری نسبت به وقت نماز

نکته دومی که در آسان گیری مطرح است این است که گاهی اوقات نسبت به وقت نماز سخت گیری می شود. درست است که نماز اول وقت فضیلتی دارد.

 در روایت هم داریم، فرمودند که فضیلت نماز اول وقت نسبت به وقت آخر یا دیر وقت خواندن نماز مثل فضیلت آخرت است به دنیا. یعنی نماز اول وقت خواندن اینقدر ارزشمند است.

 ولی گاهی اوقات می بینیم که اتفاقی افتاده اول وقت که اصلا طرف مقابل حال نماز خواندن را ندارد،  مثلا از مدسه آمده و خیلی خسته است همین که وارد خانه می شود می پرسیم که نمازت را خوانده ای یا نه؟ می گوید: نه.    

 می گوییم: تا نمازت را نخوانی ناهار نمی دهیم.

این قبیل سخت گیری ها کمک نمی کند که بچه ها ترغیب به نماز بشوند حتی باعث می شود که  ما آن انگیزه هایی که فرزندمان نسبت به این عبادت زیبا دارد را از او دور بکنیم.

  ما می توانیم  فرصتی به او بدهیم که ناهارش را بخورد، یک  استراحت کوتاهی بکند و سرحال بشود و بعد به سمت نماز سوق پیدا بکند. این دومین شکل آسان گیری در نماز است.

3) معرفی الگوی مناسب که با طبیعت فرزندان هم خوانی داشته باشد .

 نکته ی سومی که باید به آن توجه کرد این است که  اگر می خواهیم افرادی را  به عنوان الگو برای نماز خواندن به فرزندمان معرفی کنیم، افرادی نباشند که با طبیعت فرزندمان هم خوانی نداشته باشند، مثلا فردی که رکوع و سجده اش را خیلی طولانی انجام می دهد، یا بعد از سوره ی حمد، یک سوره ی طولانی را می خواند این را به عنوان الگو معرفی نکنیم زیرا ممکن است زمینه ای بشود که تا بچه ها از اصل نماز هم دوری پیدا بکنند.

پس آسان گیری منطقی در نماز خیلی مهم است. ما وقتی به برخی از بزرگان دینمان مخصوصا حضرت امام نگاه می کنیم درنماز جماعتی که می خواندند و بخشی از آن را در رسانه دیده ایم، می بینیم که چقدر ساده و راحت این نمازخوانده می شود.

در نهایت می خواهیم بگوییم که سخت گیری ممکن است زمینه ی لجبازی در فرزندان و دانش آموزان ایجاد بکند. پس نباید سخت گیرانه برخورد بکنیم.

گاهی اوقات در برنامه های رسانه هم دراین  زمینه پیامک زیاد می آید با این مضمون که ما بچه هایمان را در نماز خواندن سخت بگیریم یا رهایشان کنیم؟

در پاسخ به این سوال  باید گفت در بحث نماز خواندن نباید خودتان را منحصر در دو راه سخت گیری و رها کردن کنید،  قطعا راه سومی نیز وجود دارد. که این راه سوم "روش مند عمل کردن" است، که تاثیر به سزایی در علاقه مند  سازی بچه ها به نماز دارد.

 پس سخت گیری ممنوع ، رها سازی هم ممنوع . باید روش مند عمل کرد.

روش مند عمل کردن چیست ؟

در برنامه های قبل به دو مورد از روش های ترغیب به نماز اشاره کردیم.

1) آشنایی با مفاهیم نماز

2)  بیان داستان هایی درباره نماز

3) آسان گیری منطقی

که می تواند فرزند ما را نسبت به نماز علاقه مند کند.

 نه سخت گیری کردن و رها کردن.که هر دوی این ها شاید به عنوان شیوه های منطقی در تربیت مطرح نباشد. سومین روش آسان گیری منطقی است.

4)  گفتگو درباره نماز :

خوب است گاهی اوقات از روش گفتگو درباره نماز در کلاس استفاده شود. یکی از خاصیت های خوب و ارزشمند گفتگو این است که هنگام گفتگو با دانش آموزان می توانیم زوایای نگاه آن ها به مسئله ی نماز را بدانیم. علت هایی  که گاهی در نماز سهل انگاری می کنند را بدانیم ، علت عدم توجه به نماز را در آن ها بیابیم . و لذا گفتگو لایه های زیرین را رو می آورد و بعدا بهتر می توانیم  از راهکار های  مناسب ، متناسب با نیازهای دانش آموزان استفاده کنیم.

در اینجا منظور گفتگو است نه سخنرانی. مثلا گاهی سوال هایی بپرسیم و آن ها پاسخ بدهند و نظرات خود را بگویند یا نقد کنند. و این اولین مرحله ی شناخت آن هاست و لذا والدین و معلمان باید توجه کنند که اگر دانش آموزی درباره چرایی نماز سوال می پرسد نشان دهنده ی این نیست که نمی خواهد نماز بخواند. او می خواهد هویت عبادی خودش را پیدا کند. لذا با این پرسش دنبال پاسخی است که در آن مسیری که باید قرار بگیرد.

مربی و معلم باید با صبوری ، عقلانیت و منطق  و جواب های مستدل  به پرسش های دانش آموزان درباره پاسخ بدهند و این سوالاتی که دانش آموزان می پرسند، مرحله ای برای ایجاد انگیزه و شناخت و علاقه مندی است . پس مربیان باید فضایی را برای گفتگوی دانش آموزان در این زمینه ایجاد کنند.

 نکات کاربردی درباره گفتگو:

1) گفتگو باید در محیط مناسب باشد.

گفتگو درباره موضوعی مثل نماز باید در محیط مناسبی باشد. مثلا در نمازخانه ی مدرسه یا مسجد، قبل یا بعد از نماز، درباره نماز صحبت و گفتگوکنیم.

2) مربیانی که قرار است با دانش آموزان صحبت کند  باید سعه ی صدر داشته باشند.

یعنی به دانش آموز فرصت صحبت بدهند، نه اینکه به محض اینکه منظور دانش آموز را متوجه شدند به  او اجازه ادامه صحبت هایش را ندهند و خودشان شروع به  پاسخ دادن کنند. باید اجازه دهند صحبت دانش اموزکامل شود.که این کار صمیمیت و علاقه بین مربی و دانش آموز ایجاد می کند. مربی و معلمی که شنونده خوبی است دانش آموزان او را بیشتر دوست دارند.

گاهی انسان باید دو برابر آن چیزی که می گوید بشنود و گاهی ده برابر آن چیزی که می گوید بشنود. لذا باید فرصت بدهیم دانش آموزان صحبت هایشان را کامل مطرح کنند.

3) هنگام گفتگو با دانش آموز باید مراقب باشد

چون ممکن است او حرفی بزند که به ذائقه ی مربی خوش نیاید. باید مراقب باشیم که بی احترامی نکنیم ، به شخصیت آن ها لطمه وارد نکنیم .اما همین صحبت ممکن است یک مرحله و بابی از شناخت را برای او باز کند تا بحث را به جلو ببرد.

******

شیوه های تشویق به نماز-درس دوم

24 مهر ماه

برای علاقه مند کردن دانش آموزان به نماز ما مربیان و معلمین باید با یک سری روش ها و تکنیک ها آشنا باشیم و برای نهادینه سازی بحث نماز در دانش آموزان از آن ها استفاده کنیم .  در دو برنامه قبل چهار ویژگی ، نکته ، روش ، تکنیک را بیان کردیم که در ترغیب کردن دانش آموزان به نماز می تواند موثر باشد.

1)  آشنایی با مفاهیم نماز

2)  بیان داستان

3)  آسان گیری منطقی

4)  روش گفتگو

قبل از اشاره کردن به پنجمین نکته و مهارت این نکته را طرح می کنم که نکاتی را که بیان می  کنیم مانند قطعات پازل است ، یعنی فکر نکنیم که دانش آموز فقط با آشنا شدن با مفاهیم نماز به خواندن نماز ترغیب می شود . این فقط قطعه ای از پازل است که ما را یاری می کند تا به محقق شدن هدف مان یعنی ترغیب شدن دانش آموزان عزیزمان به نماز برسیم .

5)  پرهیز از رفتارهای ناخوشایند

مربی و معلمی که می خواهد دانش آموز را به نماز خواندن و به عبادت علاقه مند کند و به نوعی تربیت عبادی کند نباید از خود برخوردهای تند و ناخوشایند یا رفتار هایی که منجر به عصبانیت شود نشان دهد .

وقتی ما می خواهیم دانش آموزان را نسبت به یک مفهوم یا رفتار علاقه مند کنیم یا نسبت به یک عمل در او انگیزه ایجاد کنیم باید در دانش آموز نفوذ عاطفی داشته باشیم .

معمولا مربیان و معلمینی که رفتار های ناخوشایند ، تندی خلق و خو ، تندی کلام دارند و تهدید یا گاهی تمسخر می کنند ، نمی توانند در دانش آموزان نفوذ عاطفی داشته باشند . پس علاقه مند سازی هم اتفاق نمی افتد .

لذا حتی اگر دانش آموز ما خطا و یا اشتباهی کند . مربی حق ندارد با  او به تندی برخورد کند یا او را تهدید و تنبیه کند . باید مشکلش را حل کرد بدون اینکه به شخصیت او تعرض شده و به او آسیب برسد ، پس رفتار های خوشایند می تواند انگیزه ایجاد کند .

در سیره ی عملی اهل بیت (علیهم السلام) مثل وجود مبارک نبی اکرم (ص) ، امیر المومنین (ع) ، حضرت صدیقه طاهره (س) و سایر اهل بیت (ع) می بینیم که برای نهادینه کردن مفاهیم دینی در جامعه و بیشتر کردن گرایش انسان ها به خداوند ، و علاقه مندی انسان ها به بندگی خداوند ، یکی از ابزارهایی که استفاده می کردند ، رفتارها ، منش ، خلق و خوی خوب بود و لذا در قرآن وقتی از پیامبر وصفی را می شنویم او را اسوه حسنه ، الگوی فاخر و بی نظیر معرفی می کنند .

پس مربی و معلم باید حتما الگویی فاخر باشد تا دانش آموزان از او تبعیت کنند . یکی از راه هایی که این اتفاق می افتد نداشتن رفتار های ناخوشایند با دانش آموزان است .

پس پرهیز از رفتار های ناخوشایند می تواند عامل جذب به نماز باشد.

6)  دوستان خوب

دانش آموزان خصوصا در مقطع ابتدائی ، دوره دبیرستان و دوره نوجوانی خیلی به دوستانشان گرایش دارند یعنی از دوستان تاثیر می پذیرند و گاهی اوقات روی دوستانشان اثر گذارند .  به این مساله توجه کنید که برای بیشتر شدن نشست و برخاست و ارتباط با دوستان خوب باید فضاهایی ایجاد کنیم . 

دوستان خوب باید ویژگی هایی داشته باشند که به برخی از این ویژگی ها اشاره می کنیم

1-  دوستان خوب دانش آموزان ما ، فرزندان ما ، نباید رفتارهای نابهنجار از خودشان  بروز دهند.

2-  کلمات نامناسب را نباید بروز دهند.

3- رفتارهای خوبی را باید از دانش آموزان ببینیم که بدانیم دوستان خوبی می توانند برای یکدیگر باشند.

4- گرایش آن ها به محیط های خوب بیشتر باشد. مثلا بچه هایی که اهل  مسجد هستند و اهل حضور در مراکز فرهنگی و دینی هستند، این ها قطعا می توانند دوستان خوبی برای همسالان خود باشند.

لذا قطعا باید بستر و زمینه ای را فراهم کنیم که این اتفاق مبارک و میمون  بیافتد ، یعنی بچه ها در فضاهای خوب با دوستان خوب  ، با همنشینان خوب باشند، نتیجه این  هم الگو برداری  خیلی خوب از رفتارهای یکدیگر می شود ، الگوبرداری که منتج به این می شود که عبادتی که دوستش انجام می دهد او هم علاقمند به این عبادت است.

خوب است که ما به عنوان مربیان و معلمین و گاهی اوقات حتی والدین بزرگوار، زمینه ای را فراهم کنند که بچه ها، گروه های دوستی داشته باشند. یعنی سعی کنیم فضایی را ایجاد کنیم که بچه هایی با ویژگی هایی خوب، ویژگی های طراز، بدون آسیب یا کم آسیب در کنار همدیگر قرار بگیرند و یک مجموعه ای از رفتارهای خوب را  بتوانند از خودشان بروز دهند.

که می تواند اثرات خوبی را بر روی دانش آموزان  و فرزندان ما در حوزه تربیتی بگذارد.

نکته آخر گاهی اوقات ما بچه ها و دانش آموزان  را رها می کنیم، تا خودشان دوست یابی کنند. این چاقوی دولبه است.

اگر یک محیط، محیط خوبی باشد، دانش آموزانی که در این محیط قرار دارند، دانش آموزان خوبی باشند، این رهاسازی و انتخاب دوست توسط خودشان کم آسیب است.

اما گاهی می بینیم که باید گلچینی صورت بگیرد یعنی باید فضایی را ایجاد کنیم که بچه ها  در گروه های همسالی قرار بگیرند که این گروه های همسال، گروه های مناسبی  برای دوستی و رفاقت باشند. اینجا است که ما  باید در شناسایی گروه ها به دانش آموزان کمک کنیم.

امروز بیان کردیم که اگر بخواهیم  گرایش دانش آموزان ما به عبادت زیاد شود، باید رفتارهای خوبی داشته باشیم و  آن ها هم دوستان خوبی داشته باشند.

گاهی اوقات زمینه ای را فراهم کنیم که  دوستان دانش آموزان یا گروه های دوستانی در یک مسجد محل،  نمازخانه محل همقرار شوند.

حتی در کنار نمازخواندن فعالیت های دیگری را انجام دهند. مثلا زمینه ای را فراهم کنیم که در نمازخانه مدرسه باهم بنشینند و یک مسئله ریاضی را حل کنند، به همدیگر کمک کنند، همفکری کنند، هم افزایی کنند و نتیجه خوبی را در این زمینه بتوانند کسب کنند.

این ها زمینه را فراهم می کند که از این محیط ها خاطرات خوش هم داشته باشند. وقتی خاطره خوش  برای آن ها شکل بگیرد قطعا علاقمند سازی شان به آن محیط  بیشتر خواهد شد.

پس به عنوان یک اصل و قاعده  باید  توجه به دوستان خوب را مورد عنایت  قرار دهیم ، پرورش دهیم و در عین حال زمینه تقویت آن را  فراهم کنیم.

شیوه های تشویق -درس سوم

 1 آبان

 تربیت عبادی یکی از مراحل تربیت فرزندان و نسل است . وقتی ما می خواهیم بچه ها را ترییت کنیم ،در کنار تربیت اعتقادی و تربیت اخلاقی ، باید تربیت عبادی هم انجام گیرد. .

نماز یکی از مصادیق خیلی زیبای تربیت عبادی است .فرزند ما وقتی که به سنی برسد که با اشتیاق و شوق خود وضو بگیرد و جای نمازش را آماده کند و به نماز بایستد و با توجه نماز بخواند قطعا رشد پیدا کرده است و در مسیر بندگی قرار دارد ترقی میکند .

بسیاری از دل مشغولی و دل نگرانی های ما مربیان و معلمین این است که چگونه می توانیم بچه ها را به نماز ترغیب کنیم که خودشان با انگیزه به سمت نماز حرکت کنند ؟

راهکاریی را که قبلا اشاره شد ، مجدد تیتر وار بیان می کنیم:

1. آشنایی با مفاهیم نماز

2. بیان داستانها،سرگذشتها و خاطراتی درباره نماز

3. آسان گیری منطقی در نماز

4. روش گفتگو

5. پرهیز از رفتارناخوشایند بخصوص رفتارهایی که مرتبط به نماز است . ( پرهیز از تندی )

6. دوستان خوب : یکی دیگر از شاخصهایی است که می تواند زمینه ترغیب با نماز را ایجاد کند

7. اصل تکرار و مداومت

8. تقویت حس مسئولیت پذیری است

 عبادت و بندگی یک نوع مسئولیت پذیری محسوب می شود . و لذا اگر بخواهیم انها علاقه مند باشند و در این مسیر به خوبی حرکت کنند باید طوری انها پرورش یابند که مسئولیت پذیری داشته باشند .

9) الگو سازی :

 یعنی باید الگوی مناسبی را به فرزندانمان معرفی کنیم که از آن الگو تبعیت کنند .قطعا مربی و معلم می توانند یک الگوی خیلی مناسبی باشند.

تعابیری در این زمینه داریم که دانش اموزان در دوران پایین تحصیلی معلم خود را به شکل یک پیغمبری می بینند یعنی اینقدر او را قبول دارند.در واقع اگر من معلم ،من مربی به نماز توجه داشته باشم

 "کونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَیرِ ألسِنَتِکُم

کونوا دعاه للناس بغیر السنتکم

 یعنی با رفتارم بچه ها را دعوت به نماز کنم "

مربی که نماز اول وقت می خواند ، مربی که وقتی دانش آموزان در نماز خانه هستند در کنار آنها و هم پای آنها نماز میخواند این زمینه پذیرش این الگو را فراهم می نماید .

اما بعضی والدین و معلمان و مربیان می گویند با اینکه ما نماز اول وقت خوان هستیم و خیلی به نماز توجه داریم اما بچه ها تبعیت نمی کنند .

اگر شما بخواهید روی دانش آموز و فرزندانتان اثر گذار باشیم ،ما باید از این فرمول تبعیت کنید و این فرمول اثر گذار شدن سه وجهی است یعنی این سه وجه باید کنار هم باشند تا بچه ها از ما به عنوان معلم یا والدین الگو پذیری کنند :

نکات :

 1) رفتارهای خوب انجام دهیم :یعنی الگوی خوبی باشیم وقتی از دانش آموزی نماز می خواهیم بداند نماز میخوانم و تجسمی از نماز خواندن من در ذهنش داشته باشد و روش نماز خواندن من را در نماز خانه رصد کرده باشد

2) من محبوبیت برای او داشته باشم یعنی معلم و مربی که در کنار الگو بودن محبوبیت دارد تاثیر خیلی خوبی بر دانش آموز دارد و اثرگذاری خوبی بر دانش آموزان داشته باشد

3) در کنار الگو بودن و محبوبیت باید ما را انسان موفقی بدانند

 عادت برخی معلم ها این است که خیلی آه و ناله می کنند و از نگاه عجز و ناله به کلاس وارد می شوند ،بچه ها آن ها را کوچک می بینند و وقتی معلمی از نگاه دانش آموز کوچک دیده شود یعنی او نمی تواند الگوی خوبی باشد .گاهی اوقات خصوصا به مادران می گویم مثلا مادری می خواهد برای دختر خانمش الگوی خوبی در عرصه نماز و حجاب باشد هنگام آمد و رفت فرزندش به مدرسه و نوشتن تکلیف کنار او می نشیند و با این جملات که اصلا مناسب نیست با او گفتگو می کند :

مادر جان درس بخوان که فردا مثل من بدبخت نشوی ! این جملات که در جایگاه مادر می گویی و خودت را ناموفق جلوه می دهی باعث می شود فرزند از تو الگو نگیرد و از تو اثر پذیری نداشته باشد.

معلم نیز گاهی اینگونه برخورد می کند به دانش آموزان می گوید که خوب درس بخوانید که مثل من معلم نشوید . این معلم نمی تواند بعدا الگوی مناسبی برای دانش آموزان باشد و قطعا اثرات

نامطلوبی را روی تربیت او خواهد گذاشت ، لذا باید ما خودمان را موفق جلوه دهیم و قرار داشتن در جایگاه معلمی را ارزشمند بدانیم ، محبوب بچه ها باشیم ، محبوبیت هم با رفتار ایجاد می شود رفتار معلم هایی که زیاد نقاد هستند و ایراد می گیرند و داد و بیداد می کنند و قهر می کنند زمینه ای فراهم می کند که محبوبیتشان کم شود .

4)نکته ای دیگر که باید در این مسیر به آن توجه کنیم این است که دانش آموزان از معلمینی خوب تبعیت می کنند که الگوی خوبی هم باشند ، اگر ما بحث الگو سازی را مطرح می کنیم باید بدانیم الگو سازی یک پازل از یک فرمول سه بخشی است که باید آن محبوبیت و موفقیت نیز در کنار این الگو بودن باشد تا بتوانیم روی طرف مقابل اثرگذاری کنیم .

پس یکی دیگر از نکات تربیت عبادی که می تواند در علاقمندی بچه ها به نماز دخیل باشد بحث الگو بود .

10) یکی دیگر از نکاتی که می تواند باعث ترغیب و تشویق فرزندان ما به نماز باشد ایجاد فضاسازی های معنوی در محیطی مثل مدرسه است .

نماز خانه مدرسه دانش آموزان باید نماز خانه خوبی باشد . در اینجا چند شاخصه مهم را بیان می کنم :

نکته اول : باید حتما نمازخانه فضای تمیز و آراسته باشد یعنی بهترین جای مدرسه به عنوان نماز خانه انتخاب شود .

نکته دوم : حتما باید شکل و شمایل یک نمازخانه را داشته باشد هرچند ساده ، بالاخره یک محراب ساده درست کنیم و کتیبه ای ساده بر دیوارش نصب کنیم .

نکته سوم : از آنجا بوی خوش ساطع شود هنگام ورود بچه ها به نمازخانه بوی خوش به مشامشان برسد ،

 امروزه در خیلی جاها بیان تاثیر رایحه و بو ها بر روی خلق و خوی انسان وجود دارد ، در بعضی کشور های دنیا مثلا در فروشگاه های بزرگ بخور اسطخودوس می دهند که دلیلش آرامش بخش بودن آن است وقتی این بو به مشام فرد می رسد آرامش بیشتری دارد پس با خرید بیشتر ، فروش ما هم بالا می رود . این به آن معنی است که در آنجا در مسائل دنیاییشان برای موفقیت بیشتر از این ابزار استفاده می کنند و توجه دارند .

پس بوی خوش در نمازخانه خیلی تاثیرگذار است .

گاهی اوقات از نمازخانه نواهای خوبی می تواند پخش شود هنگام ورود بچه ها به نمازخانه نواهای زیبایی مثل شعار های قرآنی ، برخی از تواشیح ها ، برخی از سرودهایی که رنگ و بوی معنویت و نماز دارد پخش شود ، یعنی هنگام ورود به آنجا با شنیدن آن نواهای زیبا حس خوبی به آن ها دست می دهد و در عین حال آماده باشند

می توان بخشی از اسماء حسنی الهی را که در ماه مبارک رمضان پخش می شود هنگام ورود دانش آموزان به نمازخانه پخش کرد .

نکات گفته شده می تواند اثرات بسزایی را در علاقمند سازی بچه ها به این محیط نماز خانه ایجاد کند که خود مقدمه ای برای ورود آن ها به علاقمند شدن به بحث نماز است . ایجاد فضا سازی مناسب در محیط مدرسه در منزل نیز می تواند اجرا شود .

پدر و مادر ها می توانند با بند محراب کوچکی رو به قبله در محیط خانه نصب کنند تا در منظر و نگاه فرزندمان باشد و یادآوری نماز را در ذهن او ایجاد کنند.

درس پنجم- شیوه های تشویق به نماز

4 آبان ماه

در جلسات گذشته راه های ترغیب به نماز و ایجاد انگیزه برای علاقمند سازی بچه ها به نماز را مطرح کردیم.

انگیزه سازی نیازمند یک سری مهارت ها، روش ها،و تکنیک ها بوده که تعدادی از این روش ها را نیز بیان نمودیم که برای یادآوری به صورت نکته وار مجدد عرض می شود:

 

اولین نکته :آشنایی با مفاهیم نماز

دومین نکته: بیان داستان ها، خاطرات و گاهی اوقات سرگذشت اهالی نماز

سومین نکته: آسان گیری منطقی در نماز

چهارمین نکته: استفاده از روش گفتگو برای ترغیب به نماز

پنجمین نکته: پرهیز از رفتارهای ناخوشایند نسبت به نماز

گاهی اوقات، برخی از پدران،مادران،مربیان برای اینکه بچه ها را به نماز سوق بدهند ممکن است از الفاظ و رفتارهایی که برای بچه ها ناخوشایند است استفاده کنند،که باید از این رفتارها بپرهیزیم.

ششمین نکته: دوستان خوب است که می توانند خیلی تاثیر گذار باشند.

هفتمین نکته: تقویت حس مسئولیت پذیری در بچه هاست.

هشتمین نکته: اصل تکرار و مداومت برای گرایش به نماز

 نهمین نکته: الگو سازی

دهمین نکته: ایجاد فضا سازی مناسب در منزل، برای علاقمند سازی بچه ها به نماز بخصوص

نماز خانه های مدارس

یازدهمین نکته:

 حضور فرزندان و دانش آموزان در اماکن مذهبی و دینی که خیلی کمک کننده است.

بچه ها وقتی در مراحل رشد و شکل گیری شخصیت هستند آن ها را بیشتر به مساجد ببرید و ارتباط آن ها با مساجد را ارتباطی مستمر و موثری قرار بدهید.

یکی از اصول و روش هایی که در تربیت بر آن تاکید می شود، "تاثیر محیط بر تربیت" است.گاهی اوقات محیط های خوب تاثیرات خوبی بر تربیت می گذارد.تعبیری را در روایات داریم ک تاکید میکنند، در محیط هایی که آلودگی دارد و آسیب پذیر است

خودمان و فرزندمان کمتر حضور پیدا کنیم. چون آن محیط اثر نامطلوب خودش را می گذارد.

در مقابل آن،محیط های مذهبی،سالم و دینی است که می تواند اثراتی را در بچه های ما بگذارد. بچه ها وقتی وارد مساجد می شوند و عده ای از نماز گزاران را می بینند،ناخوداگاه خودشان را هم نوا می کنند.

لذا باید ما مربیان و معلمین حتما باید زمینه هایی را فراهم کنیم که بچه ها در محیط های معنوی و مذهبی حضور پر رنگ تری داشته باشند.

گاهی اوقات ممکن است ما این توصیه را به والدین آنها داشته باشیم که حتما بچه ها را محیط هایی مثل مساجد و امثال آن بیشتر رفت و امد داشته باشند . گاهی اوقات حتی میتوانیم از گذشته و حال خودمان بگوییم یعنی لابه لای صحبت هایمان مثلا نام مسجدی را که در آن نماز میخوانیم بر زبان بیاوریم که بچه ها بدانند ما به عنوان یک معلم و مربی مثلا فلان مسجد نماز میخوانیم مقید به این هستیم که در این محیط های سالم و پاک حضور پیدا کنیم .

 و لذا این زمینه ای را فراهم میکند که بچه ها هم به الگو گیری از معلم و مربی خود، به حضور در آن محیط علاقه مند باشند ؛ خود صرف حضور در آن محیط میبینیم به تدریج اثرات تربیتی ، آموزشی را هم حتی میگذارد یعنی شما برخی از کودکان و نوجوانان را ببینید بخاطر استمرار حضور در مساجد بدون اینکه حتی ما نماز را رسمی بهشون آموزش داده باشیم اینها به صورت غیر رسمی و غیرمستقیم آموزش هایی درباره نماز را دریافت کرده اند.

 پس ما به این نکته هم باید توجه کنیم. یکی از قواعد و اصول درباره انگیزه سازی حضور مستمر بچه ها در مکان های مذهبی و دینی و خصوصا مساجد و امام زادگان که زمینه ترغیب به نماز را فراهم می کند .

اما نکته بعدی: یکی از نکاتی که میتواند زمینه ی نماز و ترغیب به نماز را در بچه ها فراهم کند این است که امنیت روحی و روانی ما برای بچه ها فراهم کنیم بچه هایی که آرامش روحی ، احساس امنیت خاطر دارند اینها علاقه مندی شان به بندگی هم بیشتر است .

مثلا خیلی از کارشناسان تربیتی این را بیان میکنند که یکی از ارکانی که میتواند انسان را به خدا نزدیک کند بحث حضور در فضا هایی که امنیت و آرامش وجود دارد .مثلا دانش اموزی که من به عنوان معلمش بهش آرامش میدهم ، بین من و او تنش ایجاد نمیشود ؛ خب قطعا وقتی درباره ی نماز هم با او صحبت کنم پذیرش او نسبت به نماز قطعا بیشتر خواهد بود ، دانش آموز وقتی که محیط در مدرسه احساس اآرامش و امنیت کند قطعا علاقه مندی اش به آن حرف شنوی از مربی و معلم بیشتر خواهد بود .

 لذا ما باید حتما در محیط هایی که دانش آموزان حضور دارند آن آرامش روحی و امنیت خاطر را به آنها بدهیم و آسایش روانی را زمینه اش را برای انها فراهم کنیم تا آن انگیزه ها هم ایجاد شود .

 شاید الان شما مربیان و معلمین بزرگوار بپرسید که ما در مدرسه چگونه میتوانیم آرامش به بچه ها بدهیم و چطور میتوانیم امنیت خاطر ایجاد کنیم؟

به چند نکته اشاره میکنم:

1- اولین چیزی که میتواند امنیت و آرامش روحی و روانی ایجاد کند ارتباط کلامی خوب است

2- دومی نوع رفتار ما است: یعنی برخورد ، منش ، خلق و خوی ما با بچه ها اگر متعادل باشد قطعا اثرات مثبت و خوبی را خواهد گذاشت

3- یکی دیگر از راه هایی که میتواند امنیت خاطر را ایجاد کند دوستی ، صمیمیت و محبت کردن به دانش آموزان است که این آرامش را ایجاد میکند

4- یکی دیگر از راهکار ها عدم سخت گیری است ؛ حال ما مواقعی سخت گیری نسبت به نماز ممکن است نداریم ولی تو زمینه درس خواندن خیلی به بچه ها سخت میگریم این ممکن است آرامش و امنیت را از بچه ها به دور کند و نتیجه اش این شود که حرف شنوی لازم را هم نست به ما نداشته باشند و لذا زمینه گریز از مسائل عبادی را هم با این کار در آنها فراهم کنیم.

در این برنامه ما به دو نکته محوری و مهم اشاره کردیم که میتواند زمینه ساز آن علاقه مندی بچه ها به نماز باشد یکی حضور در محیط های مذهبی خصوصا مساجد و دیگری آرامش ،امنیت خاطر و به نوعی سلامت روانی را ما برای دانش اموزان فراهم کنیم.

درس ششم شیوه های تشویق به نماز

4 آبان ماه

در جلسات گذشته راه های ترغیب به نماز و ایجاد انگیزه برای علاقمند سازی بچه ها به نماز را مطرح کردیم.

انگیزه سازی نیازمند یک سری مهارت ها، روش ها،و تکنیک ها بوده که تعدادی از این روش ها را نیز بیان نمودیم که برای یادآوری به صورت نکته وار مجدد عرض می شود:

 

اولین نکته :آشنایی با مفاهیم نماز

دومین نکته: بیان داستان ها، خاطرات و گاهی اوقات سرگذشت اهالی نماز

سومین نکته: آسان گیری منطقی در نماز

چهارمین نکته: استفاده از روش گفتگو برای ترغیب به نماز

پنجمین نکته: پرهیز از رفتارهای ناخوشایند نسبت به نماز

گاهی اوقات، برخی از پدران،مادران،مربیان برای اینکه بچه ها را به نماز سوق بدهند ممکن است از الفاظ و رفتارهایی که برای بچه ها ناخوشایند است استفاده کنند،که باید از این رفتارها بپرهیزیم.

ششمین نکته: دوستان خوب است که می توانند خیلی تاثیر گذار باشند.

هفتمین نکته: تقویت حس مسئولیت پذیری در بچه هاست.

هشتمین نکته: اصل تکرار و مداومت برای گرایش به نماز

 نهمین نکته: الگو سازی

دهمین نکته: ایجاد فضا سازی مناسب در منزل، برای علاقمند سازی بچه ها به نماز بخصوص

نماز خانه های مدارس

یازدهمین نکته:

 

تشویق دانش آموزان به نماز- درس ششم

الصلاه عمود الدین

روش ها و مهارت های گفته شده در چند برنامه قبل اگر همه یکجا دیده و توجه شود . قطعا در سطح علاقه مندی بچه ها به نماز تاثیرگذار خواهد بود .

مروری بر نکات گفته شده :

1- آشنایی با مفاهیم نماز

2- بیان داستان و خاطره

3- آسان گیری منطقی

4- گفتگو

5- پرهیز از رفتار های ناخوشآیند

6- دوستان خوب

7- اصل تکرار و مداومت

8- تقویت حس مسئولیت پذیری

9- الگو سازی

10- ایجاد فضاسازی مناسب در نمازخانه های مدارس و حتی منزل

11- حضور در اماکن مذهبی است .

12- آرامش روحی و امنیت روانی

نکات امروز روش های ترغیب به نماز :

13- استفاده از شیوه های تشویقی است . معمولا تشویق به دو شکل صورت می گیرد :

یک شکل جایزه دادن است مثلا بیایید نماز بخوانید به شما کارت امتیاز می دهم و در پایان اگر تعداد مشخصی کارت امتیاز داشتید جایزه به شما تعلق می گیرد .

این روش ممکن است کار راه انداز باشد اما مسئله این است که تشویق را به عنوان اصل تربیتی در نظر می گیریم ،

کارشناسان معتقدند پاداش و تشویق تقویت کننده رفتار مطلوب است . یعنی وقتی رفتار مطلوب انجام شود ما به آن رفتار مطلوب پاداش می دهیم . لزوما پاداش مادی و کارت امتیازی نیست امکان دارد جایزه یک لبخند ، نوازش کردن یا جمله تشویقی باشد مثلا تو با نماز خواندن مرا خیلی خوشحال کردی ! این جملات و رفتار ها می تواند ویژگی گرایش به نماز را در بچه ها تقویت کند .

پس ابتدا انگیزه اولیه را ایجاد می کنیم مثلا اگر در نمازخانه مدرسه نماز بخواند یا در منزل نماز خواندن او را بشنویم سپس سریع یک تقویت کننده تزریق کنیم این تقویت کننده همان تشویق ،جمله زیبا ، نگاه محبت آمیز ، نوازش کردن است گاهی ممکن است تقویت کننده فعالیتی باشد زمینه ای فراهم کنیم مثلا : حال که شما را در حال نماز خواندن دیدیم خیلی خوشحال شدم و به همین دلیل زنگ ورزش با شما بازی می کنم

این نکات می تواند زمینه تقویت آن رفتار را ایجاد کند .

گاهی اوقات رفتار هایمان ، نگاه هایمان ، لبخندهایمان ، می تواند در سرنوشت یک دانش آموز اثر گذار باشد. به شرطی که ما از این لبخند ، نگاه و جمله محبت آمیز بجا و به وقت خودش و به خوبی استفاده کنیم. یکی از جایگاه های استفاده از این روش های تشویقی می تواند در ترغیب بچه ها به نماز باشد.

گاهی اوقات ممکن است از قبل این جمله را بگوییم که مثلا من خیلی خوشحال می شوم که دانش اموزان را درحال نماز خواندن در نماز خانه مدرسه ببینم.گاهی اوقات می توانیم زمینه ای را فراهم کنیم که بچه ها خاطراتی را درباره نماز خواندن هایشان بگویند،که از کی نماز خواندن را شروع کردند ، چگونه نماز می خوانند و یا اگر نکته ای، برداشت زیبایی از نماز را دارند بگویند. و بلافاصله بعد از آن بیان و جمله شان، ما تشویق کلامی داشته باشیم و یک لبخند تشویقی برایشان داشته باشیم که این ها می تواند در تقویت این رفتار دینی در بچه ها موثر باشد.

14- زمینه هایی را فراهم کنیم که پدر، مادر و فرزندان باهم دیگر در یک محیط مشترک نماز بخوانند. مثلا دانش آموزانمان دختر هستند و ما برنامه ای را تدارک ببینیم که در آن مادر در کنار دخترش در مدرسه نماز بخوانند. نیازی نیست به طور مکرر باشد، حتی اگر سالی یک بار یا دوبار با‌شد تاثیرات عمیقش را می بینید.

گاهی اوقات زمینه ای را فراهم کنیم که پدر با فرزند پسرش در مدرسه حضور داشته باشند و با همدیگر نماز بخوانند که اثرات عمیق خوبی را خواهد گذاشت.

برخی از بررسی ها نشان می دهد که دانش آموزان علاقه مند هستند که کارهای مشترکی را با والدین خود انجام بدهند،خصوصا آن کار هایی که مرتبط با کارهای مدرسه است.گاهی اوقات نماز جماعت مدرسه با حضور دانش آموزان کلاس پنجم و والدینشان برگزار شود.که می تواند علاقه سازی و انگیزه سازی ایجاد کند. شاید مدت ها بعد از حضور مادر یا پدر در نماز جماعت میی بینم که علاقمندی بچه ها برای حضور در نماز خانه مدرسه افزایش پیدا می کند.

خیلی مواقع می توانیم برای ترغیب و تشویق بچه ها از ظرفیت خانواده ها استفاده کنیم، همانطور که خانواده ها می توانند از ظرفیت مدرسه به خوبی استفاده کنند. گاهی اوقات ممکن است معلم موضوعی را برای انشاء به دانش آموزان بدهد \" اولین حضور شما با پدر یا مادر برای نماز خواندن در مسجد را توصیف کن\"

این یعنی یک ظرفیت، و مربی هوشمند و زیرک ، می تواند از این فرصت به خوبی استفاده کند. گاهی اوقات نقطه نظراتش را بگوید و اگر ویژگی خوبی در آن خاطره نویسی انشا نویسی وجود دارد را بولد و بزرگ کند. که مثلا این ویژگی چقدر خوب بود که با مادرش به نماز رفتند. لذا باید ظرفیت های بیرونی را هم در این زمینه احیاء کنیم. که می تواند برای انگیزه و ترغیب دانش آموزان به نماز کمک کند.

برای ترغیب و تشویق بچه ها به نماز، باید

 اول : از شیوه های تشویق به نماز که توضیح دادیم استفاده کنیم.

دوم :کارهای مشترکی که فرزندان با والدینشان انجام می دهند.که می تواند بستر و زمینه مناسبی برای ایجاد انگیزه به نماز باشد

 حضور فرزندان و دانش آموزان در اماکن مذهبی و دینی که خیلی کمک کننده است.

بچه ها وقتی در مراحل رشد و شکل گیری شخصیت هستند آن ها را بیشتر به مساجد ببرید و ارتباط آن ها با مساجد را ارتباطی مستمر و موثری قرار بدهید.

یکی از اصول و روش هایی که در تربیت بر آن تاکید می شود، "تاثیر محیط بر تربیت" است.گاهی اوقات محیط های خوب تاثیرات خوبی بر تربیت می گذارد.تعبیری را در روایات داریم ک تاکید میکنند، در محیط هایی که آلودگی دارد و آسیب پذیر است

خودمان و فرزندمان کمتر حضور پیدا کنیم. چون آن محیط اثر نامطلوب خودش را می گذارد.

در مقابل آن،محیط های مذهبی،سالم و دینی است که می تواند اثراتی را در بچه های ما بگذارد. بچه ها وقتی وارد مساجد می شوند و عده ای از نماز گزاران را می بینند،ناخوداگاه خودشان را هم نوا می کنند.

لذا باید ما مربیان و معلمین حتما باید زمینه هایی را فراهم کنیم که بچه ها در محیط های معنوی و مذهبی حضور پر رنگ تری داشته باشند.

گاهی اوقات ممکن است ما این توصیه را به والدین آنها داشته باشیم که حتما بچه ها را محیط هایی مثل مساجد و امثال آن بیشتر رفت و امد داشته باشند . گاهی اوقات حتی میتوانیم از گذشته و حال خودمان بگوییم یعنی لابه لای صحبت هایمان مثلا نام مسجدی را که در آن نماز میخوانیم بر زبان بیاوریم که بچه ها بدانند ما به عنوان یک معلم و مربی مثلا فلان مسجد نماز میخوانیم مقید به این هستیم که در این محیط های سالم و پاک حضور پیدا کنیم .

 و لذا این زمینه ای را فراهم میکند که بچه ها هم به الگو گیری از معلم و مربی خود، به حضور در آن محیط علاقه مند باشند ؛ خود صرف حضور در آن محیط میبینیم به تدریج اثرات تربیتی ، آموزشی را هم حتی میگذارد یعنی شما برخی از کودکان و نوجوانان را ببینید بخاطر استمرار حضور در مساجد بدون اینکه حتی ما نماز را رسمی بهشون آموزش داده باشیم اینها به صورت غیر رسمی و غیرمستقیم آموزش هایی درباره نماز را دریافت کرده اند.

 پس ما به این نکته هم باید توجه کنیم. یکی از قواعد و اصول درباره انگیزه سازی حضور مستمر بچه ها در مکان های مذهبی و دینی و خصوصا مساجد و امام زادگان که زمینه ترغیب به نماز را فراهم می کند .

اما نکته بعدی: یکی از نکاتی که میتواند زمینه ی نماز و ترغیب به نماز را در بچه ها فراهم کند این است که امنیت روحی و روانی ما برای بچه ها فراهم کنیم بچه هایی که آرامش روحی ، احساس امنیت خاطر دارند اینها علاقه مندی شان به بندگی هم بیشتر است .

مثلا خیلی از کارشناسان تربیتی این را بیان میکنند که یکی از ارکانی که میتواند انسان را به خدا نزدیک کند بحث حضور در فضا هایی که امنیت و آرامش وجود دارد .مثلا دانش اموزی که من به عنوان معلمش بهش آرامش میدهم ، بین من و او تنش ایجاد نمیشود ؛ خب قطعا وقتی درباره ی نماز هم با او صحبت کنم پذیرش او نسبت به نماز قطعا بیشتر خواهد بود ، دانش آموز وقتی که محیط در مدرسه احساس اآرامش و امنیت کند قطعا علاقه مندی اش به آن حرف شنوی از مربی و معلم بیشتر خواهد بود .

 لذا ما باید حتما در محیط هایی که دانش آموزان حضور دارند آن آرامش روحی و امنیت خاطر را به آنها بدهیم و آسایش روانی را زمینه اش را برای انها فراهم کنیم تا آن انگیزه ها هم ایجاد شود .

 شاید الان شما مربیان و معلمین بزرگوار بپرسید که ما در مدرسه چگونه میتوانیم آرامش به بچه ها بدهیم و چطور میتوانیم امنیت خاطر ایجاد کنیم؟

به چند نکته اشاره میکنم:

1- اولین چیزی که میتواند امنیت و آرامش روحی و روانی ایجاد کند ارتباط کلامی خوب است

2- دومی نوع رفتار ما است: یعنی برخورد ، منش ، خلق و خوی ما با بچه ها اگر متعادل باشد قطعا اثرات مثبت و خوبی را خواهد گذاشت

3- یکی دیگر از راه هایی که میتواند امنیت خاطر را ایجاد کند دوستی ، صمیمیت و محبت کردن به دانش آموزان است که این آرامش را ایجاد میکند

4- یکی دیگر از راهکار ها عدم سخت گیری است ؛ حال ما مواقعی سخت گیری نسبت به نماز ممکن است نداریم ولی تو زمینه درس خواندن خیلی به بچه ها سخت میگریم این ممکن است آرامش و امنیت را از بچه ها به دور کند و نتیجه اش این شود که حرف شنوی لازم را هم نست به ما نداشته باشند و لذا زمینه گریز از مسائل عبادی را هم با این کار در آنها فراهم کنیم.

در این برنامه ما به دو نکته محوری و مهم اشاره کردیم که میتواند زمینه ساز آن علاقه مندی بچه ها به نماز باشد یکی حضور در محیط های مذهبی خصوصا مساجد و دیگری آرامش ،امنیت خاطر و به نوعی سلامت روانی را ما برای دانش اموزان فراهم کنیم.

 

درس هفتم-تشویق دانش آموزان به نماز

الصلاه عمود الدین

روش ها و مهارت های گفته شده در چند برنامه قبل اگر همه یکجا دیده و توجه شود . قطعا در سطح علاقه مندی بچه ها به نماز تاثیرگذار خواهد بود .

مروری بر نکات گفته شده :

1- آشنایی با مفاهیم نماز

2- بیان داستان و خاطره

3- آسان گیری منطقی

4- گفتگو

5- پرهیز از رفتار های ناخوشآیند

6- دوستان خوب

7- اصل تکرار و مداومت

8- تقویت حس مسئولیت پذیری

9- الگو سازی

10- ایجاد فضاسازی مناسب در نمازخانه های مدارس و حتی منزل

11- حضور در اماکن مذهبی است .

12- آرامش روحی و امنیت روانی

نکات امروز روش های ترغیب به نماز :

13- استفاده از شیوه های تشویقی است . معمولا تشویق به دو شکل صورت می گیرد :

یک شکل جایزه دادن است مثلا بیایید نماز بخوانید به شما کارت امتیاز می دهم و در پایان اگر تعداد مشخصی کارت امتیاز داشتید جایزه به شما تعلق می گیرد .

این روش ممکن است کار راه انداز باشد اما مسئله این است که تشویق را به عنوان اصل تربیتی در نظر می گیریم ،

کارشناسان معتقدند پاداش و تشویق تقویت کننده رفتار مطلوب است . یعنی وقتی رفتار مطلوب انجام شود ما به آن رفتار مطلوب پاداش می دهیم . لزوما پاداش مادی و کارت امتیازی نیست امکان دارد جایزه یک لبخند ، نوازش کردن یا جمله تشویقی باشد مثلا تو با نماز خواندن مرا خیلی خوشحال کردی ! این جملات و رفتار ها می تواند ویژگی گرایش به نماز را در بچه ها تقویت کند .

پس ابتدا انگیزه اولیه را ایجاد می کنیم مثلا اگر در نمازخانه مدرسه نماز بخواند یا در منزل نماز خواندن او را بشنویم سپس سریع یک تقویت کننده تزریق کنیم این تقویت کننده همان تشویق ،جمله زیبا ، نگاه محبت آمیز ، نوازش کردن است گاهی ممکن است تقویت کننده فعالیتی باشد زمینه ای فراهم کنیم مثلا : حال که شما را در حال نماز خواندن دیدیم خیلی خوشحال شدم و به همین دلیل زنگ ورزش با شما بازی می کنم

این نکات می تواند زمینه تقویت آن رفتار را ایجاد کند .

گاهی اوقات رفتار هایمان ، نگاه هایمان ، لبخندهایمان ، می تواند در سرنوشت یک دانش آموز اثر گذار باشد. به شرطی که ما از این لبخند ، نگاه و جمله محبت آمیز بجا و به وقت خودش و به خوبی استفاده کنیم. یکی از جایگاه های استفاده از این روش های تشویقی می تواند در ترغیب بچه ها به نماز باشد.

گاهی اوقات ممکن است از قبل این جمله را بگوییم که مثلا من خیلی خوشحال می شوم که دانش اموزان را درحال نماز خواندن در نماز خانه مدرسه ببینم.گاهی اوقات می توانیم زمینه ای را فراهم کنیم که بچه ها خاطراتی را درباره نماز خواندن هایشان بگویند،که از کی نماز خواندن را شروع کردند ، چگونه نماز می خوانند و یا اگر نکته ای، برداشت زیبایی از نماز را دارند بگویند. و بلافاصله بعد از آن بیان و جمله شان، ما تشویق کلامی داشته باشیم و یک لبخند تشویقی برایشان داشته باشیم که این ها می تواند در تقویت این رفتار دینی در بچه ها موثر باشد.

14- زمینه هایی را فراهم کنیم که پدر، مادر و فرزندان باهم دیگر در یک محیط مشترک نماز بخوانند. مثلا دانش آموزانمان دختر هستند و ما برنامه ای را تدارک ببینیم که در آن مادر در کنار دخترش در مدرسه نماز بخوانند. نیازی نیست به طور مکرر باشد، حتی اگر سالی یک بار یا دوبار با‌شد تاثیرات عمیقش را می بینید.

گاهی اوقات زمینه ای را فراهم کنیم که پدر با فرزند پسرش در مدرسه حضور داشته باشند و با همدیگر نماز بخوانند که اثرات عمیق خوبی را خواهد گذاشت.

برخی از بررسی ها نشان می دهد که دانش آموزان علاقه مند هستند که کارهای مشترکی را با والدین خود انجام بدهند،خصوصا آن کار هایی که مرتبط با کارهای مدرسه است.گاهی اوقات نماز جماعت مدرسه با حضور دانش آموزان کلاس پنجم و والدینشان برگزار شود.که می تواند علاقه سازی و انگیزه سازی ایجاد کند. شاید مدت ها بعد از حضور مادر یا پدر در نماز جماعت میی بینم که علاقمندی بچه ها برای حضور در نماز خانه مدرسه افزایش پیدا می کند.

خیلی مواقع می توانیم برای ترغیب و تشویق بچه ها از ظرفیت خانواده ها استفاده کنیم، همانطور که خانواده ها می توانند از ظرفیت مدرسه به خوبی استفاده کنند. گاهی اوقات ممکن است معلم موضوعی را برای انشاء به دانش آموزان بدهد " اولین حضور شما با پدر یا مادر برای نماز خواندن در مسجد را توصیف کن"

این یعنی یک ظرفیت، و مربی هوشمند و زیرک ، می تواند از این فرصت به خوبی استفاده کند. گاهی اوقات نقطه نظراتش را بگوید و اگر ویژگی خوبی در آن خاطره نویسی انشا نویسی وجود دارد را بولد و بزرگ کند. که مثلا این ویژگی چقدر خوب بود که با مادرش به نماز رفتند. لذا باید ظرفیت های بیرونی را هم در این زمینه احیاء کنیم. که می تواند برای انگیزه و ترغیب دانش آموزان به نماز کمک کند.

برای ترغیب و تشویق بچه ها به نماز، باید

 اول : از شیوه های تشویق به نماز که توضیح دادیم استفاده کنیم.

دوم :کارهای مشترکی که فرزندان با والدینشان انجام می دهند.که می تواند بستر و زمینه مناسبی برای ایجاد انگیزه به نماز باشد

درس چهارم شمیم دانش

سبک زندگی- درس اول

16/7/96

   

به عنوان مقدمه عرض می کنیم : می دانیم که در سال های اخیر یا این دهه های اخیر موضوع سبک زندگی مورد توجه زیادی قرار گرفته است  البته حتی در مجامع دیگر هم همینطور است.

در خصوص جامعه ما با این تاکید و رهنمودهایی که رهبر معظم انقلاب داشتند در این سال های اخیر مساله خیلی جدی تر شده در یکی از سخنان رهبر معظم انقلاب فرموده بودند که ما هزاران سوال برای چگونه زیستن داریم ، فرمودند : نمی خواهیم شبهات را جواب بدهیم نه سوالات را پی بگیریم. درباره نوع ارتباطات، نوع رفتارها ، نوع موضع گیری ها، نوع دوستی ها و دشمنی ها، برخوردها با مال چگونه باید باشد؟ برخورد با امور دنیا چگونه باید باشد؟ بحث اسراف و احتیاط در اموال بیت المال و امثال اینها. با این، مباحث بسیاری از پژوهشگران به تحقیق پرداختند، بحث های بسیار قابل توجهی را هم ارائه دادند.

وقتی هم که ما در نوشتارهایی که درباره سبک زندگی است گشت و گذار می کنیم می بینیم سبقه های مختلفی دنبال شده، بعضی ها که خیلی نگاهی اولیه داشتند به لباس و مد و آشپزی و دکوراسیون و اسرار خانه داری و امثال اینها پرداختند، در یک نگاه دیگری به ازدواج، رفتار با همسر، رفتار با فرزندان، با والدین و امثال اینها. و اما ما می خواهیم وارد سبک زندگی اسلامی شویم.

اگر سوال کنیم که معنای سبک زندگی چیست؟

یک پاسخ کلی نمی شنویم که چگونه باید زندگی کنیم. معلوم است که در این رابطه اول باید زندگی تعریف شود.

 ممکن است گفته شود زندگی که تعریف ندارد معلوم است ولی ما از زندگی تعاریف مختلفی می بینیم

چون بحث ما قرآنی است اول باید ببینیم زندگی چیست؟

دوم بهترین شیوه برای زندگی کردن و رسیدن به آرمان های زندگی کدام است؟

تعریف زندگی و حیات چیست؟ یک تعریف عمومی که شاید در این مرحله نیاز به تعریف هم نباشه اینکه ما عمر دنیای خود را می گذرانیم و زندگی می کنیم در این زندگی از مواهبی برخوردار می شویم تکالیفی را هم بر عهده داریم این تعریف زندگی است که همین هم کاری که انجام می دهیم.

 حیات و زندگی امر مقدسی است. ما در قرآن کریم دو تقسیم بندی را برای حیات و زندگی می بینیم یک تقسیم بندی، تقسیم بندی کیفی است و یک تقسیم بندی،تقسیم بندی کمی.

 از نظر کمیت ما دو زندگی داریم:

1- حیات دنیا

2- حیات آخرت

حیات دنیا همان زندگی است که الان در گذران آن هستیم.

حیات آخرت، آخرت یعنی حیات دیگر و حیات بعدی،آن هم در قرآن با نگاه جدی به آن نگاه شده است .

از شما عزیزان سوال می کنم زندگی را چقدر می بینید؟ 50 سال؟ 60 سال ؟ هفتاد سال؟ هشتاد سال؟ 100 سال؟ دیگر همین است دیگر. کم و به ندرت اتفاق می افتد کسی بیش از صد سال زندگی کند. معمولا زندگی ها حدود هفتاد، هشتاد و گاهی شصت این حدود زندگی است و عمر مفیدی که در این مدت داریم چیزی حدود به پنجاه سال است که از کودکی بیرون بیاییم تصمیم گیرنده بشویم و بتوانیم برای خودمان خط انتخاب کنیم و بعد هم دیگر آن اواخر معمولا انسان خیلی نقشی ندارد، همان ادامه زندگی گذشته است. پنجاه سالی ما به طور جدی در این زندگی فعال هستیم.

آیا زندگی همین است؟ قرآن تعریفش این نیست، روایات ما هم تعریفشان این نیست. قرآن کریم زندگی را ادامه دار می بیند. حیات ما از زندگی دنیا شروع می شود از تولد شروع می شود تا ابدیت ادامه دارد پس زندگی را باید دو بخش کنیم. عمر ما که به پایان برسد به خواب مرگ فرو می رویم این که می گویم خواب مرگ چون در روایات ماست که موت چیزی به جز همین خوابی که در هر شبانه روز شما از آن استفاده می کنید چیز دیگری نیست آن طولانی تر است تعبیر قرآن هم همین است در آیه 42 سوره زمر می فرماید :« الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها» خداوند موقع مرگ نفس انسان ها را دریافت می کند ارواح را قبض می کند همه را قبض روح می کند آن کسی را که نمرده موقع خواب قبض روحش می کند و توفی نفس می شود.

 توفی نفس یعنی قبض روح. توفی : گرفتن ، نفس هم در قرآن همان حقیقت انسان یعنی روح است.

پس به یک معنا ما موقع خواب می میریم. پیغمبر اکرم وقتی از خواب برمی خاستند بنا بر آنچه نقل شده این دعا را می خواندند : الحمدالله الذی احیانی بعد ما اماتنی  و الیه النشور  : سپاس خدایی را که بعد از آنی که مرا اماته کرد مجددا مرا احیا کرد. گویا از خواب تعبیر به موت می کردند.

الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها فیمسک التی قضی علیها الموت و یرسل الاخری الی اجل المسمی ان فی ذلک  لایات لقوم یتفکرون

و هو الذی یتوفاکم باللیل و یعلم ما جرحتم بالنهار

خداوند همان کسی است که شما را در شب دریافت می کند ، یعنی  قبض روح می کند و آنچه را که در روز با اعضای فعال خودتان انجام می دهید  با جوارح خودتان انجام بدهید می داند

ثم یبعثکم فیه لیقضى اجل مسمى

سپس شما را در روز مبعوث می کند

و ان الله یبعث من فی القبور

در اینجا هم می فرماید که شما هنگام بیدار شده از خواب مبعوث می شوید .

پس زندگی ما دو بخش است :

هنگام مرگ به خواب مرگ فرو می رویم و روز قیامت مبعوث می شویم ،درست مانند خوابیدن در شب و بیدار شدن در روز ، هر دو به یک مانند بوده ولی خواب مرگ طولانی تر است و این طولانی  بودن برای ما محسوس نخواهد بود.

 

همه ی ما برزخ را حس می کنیم، برزخ برای بعضی ها کوتاه و برای بعضی دیگر طولانی است

زمان در برزخ به مقدار صحنه هایی که به ما نشان می دهند

برزخ برای مومنین بسیار کوتاه خواهد بود ( طبق روایات ) 

نکته ی بسیار مهم این است که وقتی در قیامت بیدار شدیم زندگی دنیا را به یاد می آوریم نه برزخ را

آنچه که در خواب می بینم نوع آن را در هنگام بیداری به یاد نداریم (تشبیه به برزخ)

تمام ماجراهایی که در دوران برزخ دیده ایم ، یا از حافظه ی ما محو می شود  و یا اگر اندکی از آن را هم به خاطر بیاوریم برایمان اهمیتی ندارد.

 

و هو الذی یتوفاکم باللیل و یعلم ما جرحتم بانهار ثم یبعثکم فیه لیقضی اجل مسمی ثم الیه مرجعکم ثم ینبئکم بما کنتم تعملون

مردم وقتی در قیامت بیدار می شوند ،احساس می کنند خواب بوده اند ( واقعیت هم همین است )

بدن ها در دل خاک بازسازی می شوند و در نفخ صور دوم همه از دل خاک بیرون می آیند و وقتی که بیرون آمدند، بیدار می شوند  ( وقتی هوا به آنها برسد)

قَالُوا یَا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ

قالوا یا ویلنا من عثنا من مرقدنا هذا ما وعد الرحمن وصدق المرسلون

قالوا یا ویلنا من بعثنا من مرقدنا

وای بر ما ، چه کسی ما را از قبرمان برانگیخت

هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ

هذا ما وعد الرحمن و صدق المرسلون

هنگامی که صحنه ی قیامت را می بینند می گویند : این همان چیزی است که خدای رحمان به ما وعده داد. پیامبران راست گفتند که قیامتی هست .

نکته ی مهم : فاصله ی بین لحظه ای که می میریم تا لحظه ای که بیدار می شویم نامعلوم است و مقدار آن را نمی دانیم اما احساس ما این است که فاصله نصف روز بوده است ( خوابیدیم و بیدار شدیم )

در آیات آخر سوره نازعات

یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا

یسالونک هن الساعه ایان مرساها

می پرسند قیامت کی هست ؟

فِیمَ أَنتَ مِن ذِکْرَاهَا

فیم انت من ذکراها

چه انگیزه ای داری که می خواهی زمان را بدانی ؟

إِلَىٰ رَبِّکَ مُنتَهَاهَا

الی ربک منتها ها

مهم این است کار به سوی پروردگار سرانجام می گیرد.

إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ مَن یَخْشَاهَا

انما انت منذر من یخشاها

اگر کسی از قیامت و حساب و کتاب ترسی به دل داشته باشد تو  می توانی بروی و انذار کنی و هشدار بدهی ؟

کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا

کانهم یوم یرونها لم یلبثوا عشیه او ضحاها

گویا وقتی بیدار می شوند ، احساسشان این است که یک شب را به صبح رسانده اند یا یک صبح را به شب

قرآن دو نمونه بیان می کند

آیه ی 259 سوره بقره عزیر پیامبر ( ع)

100 سال خداوند او را میرانید و بعد زنده  می کند . از او می پرسند چند وقت هست که اینجا هستی ؟

فرمودند : یک روز یا نصفه روز

گقتند : نه

بل لبثت مائه عام : 100 سال است که اینجا مرده بودی

اصحاب کهف 300 سال را یک یا نصفه روز احساس کردند

قیامت به این صورت است

زندگی ما دو بخش است :

یک حیات داریم و یک آخرت  و با احساس ما بین این دو ، یک روز فاصله است

یقول الکافر یا لیتنی قدمت لحیاتی

در قیامت کافر می گوید : ای کاش من برای حیاتم چیزی پیش فرستاده بودم ( چون متوجه شده که تازه زندگی دارد شروع می شود )

این یک نگاه قرآنی است به قضیه

یَسْأَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا (42) فِیمَ أَنتَ مِن ذِکْرَاهَا (43) إِلَىٰ رَبِّکَ مُنتَهَاهَا (44) إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرُ مَن یَخْشَاهَا (45) کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَهَا لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا عَشِیَّةً أَوْ ضُحَاهَا (46)

سبک زندگی قرآنی- درس دوم

19مهر ماه

حضرت آیت الله خامنه ای:

"حقیقتا عطر قرآن در فضای زندگی می پیچد . روشنفکران ما باید با قرآن آشنا شوند، جوانان ما باید با قرآن آشنا شوند، انس را با قرآن زیاد کنند. وقتی این ذهن ظرف معارف قرآن شد این اثر خودش را دارد در زبان درعمل و در تصمیم گیری نشان خواهد داد. در رفتار نشان خواهد داد این، آن هدفی است که ما باید دنبال کنیم."

اول باید ببینیم که چگونه از حیات تعریف شده است چون نگاه ما نگاه قرآنی است پس طبیعی است که باید به تعریف حیات در زندگی قرآن بپردازیم.

 حیات به معنای زندگی است.

اما قرآن کریم دو تقسیم بندی برای حیات و زندگی دارد.

1)  تقسیم بندی از نظر کمی است این مدت و زمان و مقدار

2) دومین تقسیم بندی به حیات دنیا و حیات آخرت است .

فعلا روی جهت کمی این تقسیم بندی تکیه می کنیم .

دو حیات داریم

الف) حیات دنیا

ب) حیات آخرت

 از موقعی که متولد می شویم تا هنگام مرگ زمانی را سپری می کنیم این حیات دنیای ما است پنجاه، شصت، هفتاد، هشتاد سال و امثال اینها می خوابیم و بیدار می شویم و خود را در صحنه قیامت می بینیم حیات آخرت ما شروع می شود که در آیه 24 سوره فجر این آیه قرآن را عرضه داشتیم که " یقول کافر لالیتنی کنت تراب" قرآن این دو حیات را  با هم مقایسه می کند هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی .

 می فرماید " والاخره خیر و ابقی" آخرت هم بهتر است و هم پایدارتر هم امکانات گسترده ای در آن وجود دارد و هم طولانی است حیات دنیا اولا برای خودش خلق نشده است چند نکته باید گفته شود :

1- عدم استقلال زندگی دنیا :

دنیا برای آخرت خلق شده است. نه برای خود دنیا . درست مثل یک دوره ی دانشجویی که دانشجو دوره ای را می گذراند البته در این دوره نیازمند به امکانات رفاهی است به همین خاطر امکانات رفاهی او را در دوره دانشجویی در حد دانشجویی برایش فراهم می کنند البته نه در حد توریستی به میزانی که مصلحت دانشجویی اقتضا می کند.

 در ز ندگی دنیا هم ما گذرگاهی را داریم طی می کنیم در این گذرگاه نیاز به غذا، لباس، امکانات رفاهی بطور نسبی داریم.

 قرآن در آیات مختلفی می گوید ما اینها را در اختیار شما قرار داده ایم که بتوانید درس بخوانید.

 " یا ایها الرسل کلوا من الطیبات و عملوا صالحا " ای پیامبران پیام شما به مردم از طرف خدا باید این باشد از طیبات بخورید عمل صالح انجام دهید.

 به دانشجوها می گویند از امکانات دانشگاه استفاده کنید درس بخوانید.

 این یک تعریف است برای زندگی دنیا گذرگاهی است برای آخرت.

" یا ایها الرسل کلوا من الطیبات و عملوا صالحا انی بما تعملون علیم"

اگر بگردیم در قرآن من گشتم و نیافتم شما ببینید می یابید برای خلقت دنیا جز این دوره¬ی آزمون و درس و نمره گرفتن برای حیات آخرت دلیل دیگری من نیافتم.

خدامی گوید درست است ما دنیا را خلق کردیم برای عبودیت دراین مسیرشمارا به دنیا آوردیم که دوره امتحان رابگذرانید

خلق الموت والحیاه لیبلغ ایکم احسن عملا( سوره ملک-2)

 اناجعلنا ما علی الارض زینه لها لنبلوهم ایهم احسن عملا ( کهف -7 )

ما همه امکانات زمین راروی زمین زیور و زینت قراردادیم که ببینیم کدامیک بهترعمل می کنند.

این یک دوره آزمون هست که باید نمره آن را بگیریم .

درقرآن کریم آمده است اگرخدا دنیا را برای دنیا خلق کرده بود باید امکانات دنیا را فراوان می ساخت مانند بهشت.  درحالی که اینطورنیست درحد دوران دانشجویی این امکانات دراختیارماقرارداده اند که فقر ، غنا ، دزدی نکردن وانفاق معنا داشته باشند.

دنیا برای آخرت است :  الدنیا مزرعه الاخره

درنهج البلاغه هم آمده که الدنیا مستجره اولیاءالله  دنیا تجارت خانه است .

یک تاجر خانه اش را آباد می کند نه تجارت خانه اش را

دنیاگذرگاه ، مزرعه و محل کشت است.

آخرت محل کسب وجمع کردن است.

یا ایها الناس اتقوا ربکم واخشوا یوما لایجزی والد عن ولده ولامولود هوجاز عن والده شیئا ان وعدالله حق فلاتغرنکم الحیاه الدنیا ولایغرنکم بالله الغرور ( لقمان – 33)

ای مردم از پروردگارتان پروا کنید بترسید از روزی که هیچ پدری چیزی از عذاب دوزخ را از فرزندش دفع نمی کند ونه هیچ فرزندی دفع کننده ی چیزی از عذاب پدرخویش است .

بدانیدکه وعده خداحق است پس مراقب باشیدزندگی دنیاشما را نفریبد.ای مردم تقوای الهی راپیشه کنید..مبادا شیطان شمارا به کرم خدا مغرورکند.

درآیه ۳۹سوره غافر از زبان مومن آل فرعون آمده است:

یا قوم انما هذه الحیاه الدنیا متاع و ان الاخره هی دارالقرار ( غافر – 39)

ای قوم من این زندگی دنیا فقط کالایی بی ارزش و زودگذراست و بی تردید آخرت سرای همیشگی است.

رعد الله یبسط الرزق لمن یشاء ویقدرو فرحوا بالحیاه الدنیا وما الحیاه الدنیا فی الاخره الامتاع ( رعد – 26)

خداروزی را برای هرکس بخواهد وسعت می دهد و برای هرکس که بخواهد تنگ می کند وآنان که به زندگی دنیا خوشحال است درحالی که زندگی دنیا در برابرآخرت جزمتاعی اندک نیست.

دنیایک کالای آخرت است.

قل متاع الدنیا القلیل و الاخره خیرلمن اتقی

ای پیامبردنیا متاعی اندک است آخرت برای کسانی که تقواپیشه کنند بهتراست.

و ما اوتیتم من شی فمتاع الحیوه الدنیا و زینتها وماعندالله خیر و ابقی افلا تعقلون ( قصص – 60)

و آنچه که به شما داده شده است ، کالای زندگی دنیا و زینت آن است . ولی آنچه نزد خداست بهتر و ماندنی تر است ، پس آیا نمی اندیشید.

سبک زندگی قرآنی این است که در این زندگی ما نگاه دانشجویی داشته باشیم ما به آخرت توجه کنیم زندگی مان رابرای تنظیم دنیا وآخرت طراحی کنیم نه فقط برای دنیا.

درکتابهای اخلاقی عقل را دو نوع می دانند:

1) عقل معاش  :  عقلی است که فرد قصد داردزندگی اش راخوب اداره کند.

2) عقل معاد :  عقلی است که هم دنیا و هم آخرت راتامین می کندکه این عقلی بالاترهست.

زندگی دانشجویی را می توان به عقل معاد و زندگی توریستی رامی توان به عقل معاش تشبیه کرد.

ما دردنیا به سرمی بریم که آخرت را از این گذرگاه تامین می کنیم .

خطبه امیرالمومنین : خذوا من ممرکم لمقرکم

ازگذرگاهتان برای قرارگاهتان توشه بیندوزید

پس کسانی که به زندگی دنیا می اندیشند اینها  نمی توانند سبک زندگی خدایی داشته باشند.

زین للذین کفرو الحیاه الدنیا

حیات دنیا درچشم کفارخیلی پرجلوه شده است.

 امروزه دنیا محوری جهان را تهدید می کند و میزان توجه به آخرت کم شده است. حتی در بین متدینین .

ما اگر نگاهمان به زندگی نگاهی صحیح نباشد چطورمی توانیم  سبک زندگی صحیحی را طراحی کنیم .

 پس دوره زندگی دوره طراحی و برنامه ریزی است قرآن کریم بسیار درمورد این دوره برنامه ریزی کرده است .

******

سبک زندگی قران -درس سوم

23 مهر ماه

گفته شد که اول باید زندگی را تعریف کنیم ممکن است در نظر بعضی ها زندگی یک تعریف باشد همین گذرانی که الان داریم انجام می دهیم ودر حیات دنیا هستیم و آن را پشت سر می گذاریم اما قران کریم حیات را متفاوت بیان می کند.

 دو تقسیم بندی دارد:

1) تقسیم بندی حیات دنیا

 2) حیات آخرت که در این باره

 تقسیم بندی دوم حیات فیزیکی و حیات معنوی است و به همین ترتیب موت فیزیکی و موت معنوی داریم. در قران کریم هم حیات فیزیکی و هم حیات معنوی داریم هم موت فیزیکی و موت معنوی. حیات و موت فیزیکی و بدنی را می توانیم در آیه ۲۸ سوره بقره ببینیم. آیات بسیاری وجود دارد. یک نمونه را عرض می کنیم، می فرمایند:

"کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا و احیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون"

 معنی: شما چگونه به خدا کفر می ورزید و حال آنکه شما اموات بودید خدا شما را زنده کرد پس شما را می میراند مجددا شما را زنده می کند و سپس به سوی او باز گردانده می شوید. اگر در این آیه شریفه دقت کنیم دو دوران موت را برای انسان مطرح می کند و دو دوران حیات را.

دوران موت اول:

 دوره قبل از دنیاست.

"کنتم امواتا: شما میت بودید"

دوره حیات اول: دوره زندگی دنیاست. موت دوم برزخ و حیات دوم قیامت. پس دوتا موت داریم: یکی موت قبل از دنیا و یکی موت بعد از دنیا تا آخرت.

"کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا و احیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون"

تفاوت این دو حالت موت وحیات چیست؟

در سوره مومنون آیه ۱۵ می فرماید:

" ثم انکم بعد ذلک لمیّتون"

 شما انسانها بعد از دنیا میت خواهید بود. میت می شوید، خدا شمارا اماته می کند.البته عده ای مستثنی هستند:" مقتولین فی سبیل الله" را قران مستثنی می کندو می فرماید: به آنها میت نگویید آنها درحال حیات هستند ودر نزد پروردگارشان روزی می خورند ولی عموم مردم میت هستند.

فرق این موت وحیات فیزیکی در چیست؟ در بدن است در زندگی دنیا ما دارای این بدن هستیم و روح با بدن عجین است مرکبی دارد که از او اطاعت می کند. دستی خدا به این مرکب داده است که تحت فرمان روح است هرکاری بگوید در حد توان انجام می دهد. چشمی داریم که به فرمان او می بینیم و جایی هم نخواهیم ببینیم نمی بینیم.وقتی این مرکب و این ابزار را ابزار جنبش و فعالیت به ما بدهند ما حی می شویم اگر از ما آن را بگیرند انسان میت می شویم.

"ثم انکم بعد ذلک لمیتون"

بعد از دنیا شما میت می شوید. در همین آیه سوره بقره هم می فرماید: شما توسط پروردگار اماته می شوید." ثم یمیتکم"      : دنیا که تمام شد خدا شما را اماته می کند یعنی به حالت موت.پس ما دوحالت موت داریم: یکی قبل از دنیا یکی برزخ. البته برزخ عده ای مستثنی هستند و آن موقعی که روح منهای بدن می شود و بدن نداریم یعنی انسان میت. خدا وقتی مارا به دنیا آورد بدن را تحت فرمان ما قرار داد و حی شدیم. روز قیامت هم "ثم یحییکم" دو دفعه مارا زنده می کند .

بدن فیزیکی که با آن فعالیت می کنیم این بدن ابزار فیزیکی است که با آن فعالیت می کنیم. از لحاظ قران این موت و حیات فیزیکی است . روح ما انسان ها هر وقت دارای بدن باشد انسان (حی ) می شود و هر زمان این بدن را بگیرند انسان میت می شود.

میت آیا :

وجود دارد ؟ بله

آیا میفهمد ؟ بله

آیا ادراک و احساس دارد؟ بله

همه این ها هست مثل خواب ، ما در خواب با این بدن کاری انجام نمی دهیم ولی به یک سنخ دیگری می فهمیم و درک می کنیم. این موت و حیات فیزیکی است که قرآن مطرح می کند .

عمده ی آیاتی هم که موت و حیات را مطرح می کنند روی همین تکیه دارند. در بعضی آیات موت و حیات معنوی مطرح می شود . پس این موت و حیات فیزیکی است که در همه ما انسان ها ست ، تا وقتی که این بدن را داریم و از آن استفاده می کنیم و لذت می بریم و کار می کنیم ، گاهی هم مشکلاتی برای ما پیش می آید ما انسان (حی) هستیم . این حیات فیزیکی ما می شود ، که مدار آن بدن است . روح با دارا بودن بدن (حی) و بدون آن میت می شود.

وگرنه روح بعد از مرگ از بین نمی رود و ادراکات آن هم به نوعی دیگری وجود دارد ولی اینطور نیست که اراده کند یا دستی باشد که حرکت کند و اراده ی او را به تحقق برساند ، در برزخ یا عالم موت در اختیار ملائکه و دیگران است در واقع قبض روح شده است . روح را می گیرند و فرد میت می شود ، این موت و حیات فیزیکی در قرآن کریم است.

 ثم انکم بعد ذلک لمیتون : اما یک موت و حیات دیگری هم داریم ، ممکن است کسی حیات فیزیکی داشته باشد ولی میت باشد . ممکن است هم حیات فیزیکی و هم حیات معنوی داشته باشد.

حالا به چند آیه در این زمینه توجه کنید . ضمن اینکه این ها مقدمه ای برای رفتارهای عملی در سبک زندگی قرآنی است ، اما خود اینها سبک زندگی است که ما اینگونه بیاندیشیم ، که ما یک حیات دومی هم داریم و هدف ما این باشد که به حیات دوم برسیم ، مثل هدف یک دانشجو که رسیدن به حیات علمی است .

این مهم است ما در زندگی دنیوی باید به یک حیات ایمانی برسیم و با این نگاه سبک زندگی مان را طراحی کنیم .

آیاتی از قرآن درباره موت و حیات معنوی :

1- آیه 24 سوره انفال :

یا ایها الذین آمنوا  :

هر کجا این خطاب در قرآن می آید هیچ واسطه ای بین خدا و ما نیست . خداوند مستقیم با ما سخن می گوید ، شاید هم به همین خاطر گفته اند هر وقت به این عبارت در قرآن رسیدیم بگویید لبیک اللهم ربی و سعدک ( بله خدایا تحت فرمانم ،ب فرمایید ، امرتان را بفرمایید . لبیک اللهم ربی و سعدک ) یا ایها الذین آمنوا این بیشترین خطاب بیشترین خطاب ها ی قرآن است که 89 بار در قران آمده است.

خطاب های بعدی

یا ایها الناس

 یا بنی آدم

 یا ایها انسان روی هم 26 بار در قران امده است و خطاب های بعدی کمتر

یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه و انه الیه تحشرون

ای مومنین خدا و رسول خدا را اجابت کنید وقتی که شما را فرا می خوانند به سوی چیزی که به شما حیات می بخشد .

دین خدا به ما حیات  می بخشد نه حیات فیزیکی ، این حیات را داریم که خداوند عنایت فرموده . یک حیات دومی ، اگر می خواهیم که به این حیات نورانی زنده شویم باید به دین خدا عمل کنیم ، به کتاب خدا عمل کنیم، به اوامر و نواحی خداوند پایبند باشیم. و امثال این .

2- آیه 122 سوره انعام:

او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها کذلک زین للکفرین ما کانوا یعلمون

 

آیا آن کسی که میت بود ما او را زنده کردیم بعضی از مفسرین فرمودند این آیه در مورد وجود مقدس حضرت حمزه سیدالشهدا (ص) قبل از اینکه اسلام بیاورد به تعبیر قرآن در وضعیت دیگری بود . از شکار برمی گشت به او خبر دادند  تو می روی دنبال شکار برادرزاده تو را مورد اهانت قرار دادند . ابوجهل او را مورد آزار و اذیت قرار داده ، او عصبانی و درگیر شد گفتند نکند تو مسلمان شدی گفت : بله به دین برادر زاده ام درآمده ام بعد پای سخن خود ماند و جان خویش را تقدیم در راه رسول الله کرد .

در جنگ احد شهید شد و سیدالشهدا لقب گرفت و حالا اگر این تطبیق درست باشد که بعضی از مفسرین فرموده اند او کسی او ست که میت بود و ما او را زنده کردیم ، حمزه یک شخصیت بزرگ قوی در حجاز بود ولی قرآن از او به عنوان میت تعبیر می کند . چرا؟ چون قلبش در وحدانیت نبود .

او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس

ما برای او نوری قرار دادیم که با آن نور در میان مردم راه می رود و با این نور زنده شد .

کمن  مثله فی الظلمات لیس بخارج منها کذلک زین للکفرین ما کانوا یعلمون

این مثل آن کسی می ماند که در ظلمات مانده ( گفتند ابوجهل) و خارج نمی شود این از ظلمات شرک خارج شد موجود نورانی شد و این حیات مورد نظر قرآن است کان میتا فاحییناه از این حیات نورانی قرآن به حیات طیب تعبیر می کند .

سبک زندگی قرآنی -درس چهارم

26 مهر

استاد دکتر محسن میر باقری

 بسم الله الرحمن الرحیم

 والله الذی لا اله الا هو عالم غیب و الشهاده هو الرحمن و الرحیم با صلوات وسلام بر محمد وال محمد و حضرت بقیه الله المهدی ارواحنا له الفداء.

با سلام رحمت واسعه الهی را برای شما تمنا می کنیم و عنایات ویژه پروردگار متعال را در این برنامه از محضر با عظمت او خاضعانه جویا هستیم.

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت اله امام خامنه ای :

« حقیقتا عطر قرآن در فضای زندگی می پیچد. روشن فکرهای ما باید با قرآن آشنا بشوند. جوانان ما باید با قرآن آشنا بشوند .انس با قرآن را زیاد کنند. وقتی ذهن ظرف معارف قرآن شد ، تاثیر خودش را در زبان ،در تصمیم گیری و در رفتار نشان خواهد داد. این هدفی است که باید دنبال کنیم .

 

بحث ما درباره سبک زندگی قرانی بود گفتیم اول باید زندگی را از نظر قران تعریف کنیم توضیح مختصری که از درس های گذشته عرض می کنیم به لحاظ پیوستگی مباحث است فقط می خواهیم بگوییم در چه مقطعی از بحث حضور داریم و بحث را ادامه دهیم.

قران از یک جهت تقسیم می کند حیات و زندگی را به حیات دنیا و حیات آخرت و بعد می فرماید:

حیات دنیا استقلال ندارد مقدمه ی حیات آخرت است.

نگاه دانشجویی به این دوره زندگی داشته باشید. دریک تقسیم بندی دیگری حیات را به حیات فیزیکی و حیات معنوی تقسیم میکند.

که در برنامه قبل توضیح عرض شد که ما قبل از اینکه به دنیا بیاییم میت بودیم یعنی فاقد این بدن بودیم. وقتی خدا مارا به دنیا آورد این بدن را به ما عطا کرد حی شدیم. دم مرگ از ما میگیرد و میت می شویم به استثنای عده ای مثل مقتولین فی سبیل الله مجددا . روز قیامت مارا زنده می کند پس ما حیات فیزیکی داریم و موت فیزیکی هم داریم ودر قیامت با حیات فیزیکی مجددا زنده می شویم و اما یک حیات معنوی تعریف می کند در این زمینه آیه ۲۴ سوره انفال عرض کردیم که خداوند مومنین را دعوت می کند که بیایید واجابت کنید خدا و رسول خدا را.

 واذا دعاءکم لما یحییکم:

وقتی که اینها شما را دعوت می کنند به چیزی که شمارا زنده می کند. گفتیم که این زندگی، زندگی فیزیکی نیست آن را که ما داریم خداوند به ما لطف کرده و از این زندگی به حیات طیب دعوت می کند و یک نمونه هم قرآن می گوید

 اَوَ من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس.

 شخصیت والا مقامی که میت بود ما به او حیات بخشیدیم حیات میت بود، نه به میت فیزیکی نه به موت فیزیکی. حیات به او بخشیدیم و نوری را برای او قرار دادیم

 آیه ۹۷ سوره نحل از حیات طیب تعریف می کند ما باید این حیات را مشخص کنیم بعد برای رسیدن به این حیات تلاش کنیم سبک زندگیمان را طراحی کنیم.

 می فرماید که

من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینّه حیوه طیبه:

" هرکس عمل صالح انجام دهد مرد باشد یا زن به شرط آنکه مومن باشد ما اورا به حیات طیب زنده می کنیم

 عمل صالح رابا چه چیزی انجام می دهد؟ با همین اعضا وجوارح.پس زنده است. راجع به انسان های زنده بحث می کند.مرد یا زن اینها زنده هستند. فلیحیینّه حیوه طیبه. ما اورا زنده می کنیم به حیاتی طیب یعنی حیات طیب به او می دهیم مثل اینکه کان میتا احیینا یعنی این حیات طیب را نداشت از نظر معنوی میت بود ما زنده اش می کنیم.

 ولنجزینهم اجرهم باحسن ما کان یعملون.

 وپاداش اینهارا بر مبنای بهترین عملی که انجام بدهند به آنها عطا می کنیم.

این عمل صالح و این حیات طیب البته عمل صالح به شرط ایمان و بعد از مرحله ایمان.

پس دوتا زندگی داریم: زندگی فیزیکی و زندگی طیب که با نورانیت الهی همراه است:

 وجعلنا له نورا یمشی به فی الناس. او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس.

 من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلیحیینّه حیوه طیبه. ولنجزینّهم اجرهم باحسن ما کان یعلمون.

به این حیات طیبه باید برسیم و برای آن برنامه ریزی کنیم و سبک زندگی خود را به گونه ای طراحی کنیم که به این حیات طیب برسیم . در زمینه حیات طیب قرآن تعابیری دارد . یک تعبیریش این است :

" جعلنا له نورا یمشی به فی الناس "

تعبیر دیگر با عنوان نور قلب دارد که در آیه 28 سوره حدید می فرماید:

 "یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و امنوا برسوله " :

ای اهل ایمان تقوای الهی پیشه کنید و به رسول الله ایمان بیاورید . خوب ایمان که داریم چون می گویند " یا ایها الذین آمنو " پس در این جا منظور از ایمان ، ایمانی خاص است و می تواند به معنای باور کردن سخنان رسول خدا ، ادامه خط رسول خدا و ولایت امیرالمومنین باشد . شما دنبال پیغمبر باشید و پیغمبررا باورتان باشد، با این که مسلمان هستید ، دیگر چون و چرا نکنید و حلال او را زیبا ببینید و حرامش را زشت ببینید . اگر چنین کردید " یؤتکم کفلین من رحمته : خداوند دو بهره از رحمتش را به شما عطا می کند : شاید رحمت دنیوی و اخروی ".

 

 " ویجعل لکم نورا تمشون به و یغفر لکم : نوری برای شما قرار می دهد که با آن نور راه می روید و شما را می آمرزد. "

اگر ما تقوی الهی پیشه کنیم خدا نور قلب ، به ما می دهد . این شاید همان حیات طیب باشد.

قرآن از شرح صدر سخن می گوید . یک جا در آیه 125 سوره انعام می فرماید :

" فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام : هر کس خدا بخواهد که او را هدایت کند ، سینه ی او را برای اسلام گشاده می گرداند ".

ودر آیه 22 سوره زمر می فرماید :

 " افمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربه :

کسی که خداوند سینه او را برای اسلام گشاده ساخت ، پس او در نوری از پروردگارش است " .

زمانی که حضرت موسی به رسالت رسیدند و ماموریت به وی دادند ، دعا کردند : آیه 25 سوره طه " قال رب اشرح لی صدری و یسر لی امری :

 خدایا به من شرح صدر بده " .

به پیغمبر اکرم هم در سوره " شرح " خطاب می شود : " الم نشرح لک صدرک : مگر ما به تو شرح صدر ندادیم ؟ "

 نور قلب ، شرح صدر ، این ها همان حیات طیببی است که انسان باید به آنها برسد .

"یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و امنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته ویجعل لکم نورا تمشون به و یغفر لکم و الله غفور رحیم".

حال ما چگونه می توانیم به این حیات طیب راه پیدا بکنیم ؟

سبک زندگی خود را چگونه قرار دهیم که به حیات طیب برسیم ؟

اولا من از معلمان عزیز سوال می کنم که البته خود بنده هم معلم هستم و می گویم ، ما معلمان می خواهیم به چه برسیم ؟ فقط حیات فیزیکی خود را در رفاه و نشاط قرار دهیم ؟

یا به حیات معنوی نیز برسیم ؟

 آیا فقط به دنیای خود و حیات دنیا می اندیشیم ؟

 یا آخرت را هم می توانیم مد نظر قرار دهیم ؟

یا باید مد نظر قرار دهیم ؟

 یک جدولی را درذهن خود و یا بر روی کاغذ طراحی کنیم و یک طرف در ستون ، کمیت را قرار دهیم ؛ حیات دنیا وحیات آخرت .

در عرض حیات فیزیکی و حیات طیب را قرار بدهیم . آن چه که قابل قبول نیست و بسیار ضعیف است ، این است که کسی فقط به دنیا فکر کند . آن هم به حیات فیزیکی . یعنی در این چهار تا خانه این کاملا مردود است .

خانه چهارم که هم حیات دنیا را در نظر می گیرد و هم حیات آخرت را و هم حیات مادی وهم حیات معنوی را ؛ این مطلوبِ کامل است .

یعنی ما باید هم دنیا را در نظر بگیریم و هم آخرت را. در دنیا و آخرت باید هم مسائل فیزیکی مد نظرمان باشد ( چون بالاخره انسان زندگی می کند ، مایحتاجی دارد . محو دنیا نباید شد اما نیازهای دنیا هم خود مسئله ای است ) و هم حیات معنوی را . پس آن چه که ما باید به آن برسیم هم دنیا و هم آخرت ، نه فقط فیزیک قضیه بلکه حیات معنوی را در نظر بگیریم .

جمله ای از لقمان حکیم را عرض می کنم که این خود سبکی است برای زندگی که باید بعدها به این بپردازیم . در ذیل آیات سوره لقمان در تفسیر صافی این حدیث آمده است که لقمان به فرزندش گفت که

کانَ لُقمانُ علیه السلام یَقولُ لاِبنِهِ : ... یا بُنَیَّ ، خُذ مِنَ الدُّنیا بُلغَةً ، ولا تَدخُل فیها دُخولاً یَضُرُّ بِآخِرَتِکَ ، ولا تَرفُضها فَتَکونَ عِیالاً عَلَى النّاسِ .

 " یا بنی خذ من الدنیا ما یکفیک : از دنیا به میزانی انتخاب کن که لازم داری ، در فکر جمع و دنیا محوری و حرص مباش "

" ولا ترفضها : اما آن مقدار لازم را هم از دست نده "

" فتکون عیالا علی الناس :که سربار مردم می شوی

نه دنیایت را می توانی رها بکنی چون انسان زندگی می کند و باید برای زندگی تلاش کرد و نه می توانی محو دنیا شوی چون زندگی اصلی ما در آخرت است و حیات واقعی و حیات برتر ما حیات طیب است . پس ما بیاندیشیم به زندگی ، که بخشی از آن دنیا و بخش عمده آن آخرت است و به زندگی که به دنبال حیات طیب هستیم و می خواهیم به آن جا برسیم و البته من خواهم عرض کنم که اهل ایمان هر کدام درجاتی از این حیات طیب را دارا هستند. .

سبک زندگی قرآنی-جلسه پنجم

30 مهر ماه

هوالذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمن الرحیم

سخن درباره سبک زندگی قرآن است همانطوری که قبلا گفته شد اولا زندگی را باید از نظر قرآن تعریف کنیم دو تقسیم بندی را در قرآن درباره حیات داریم :

1) حیات دنیا

2) حیات اخرت

 

در تقسیم بندی دیگر حیات را تقسیم می کند به :

1) حیات فیزیکی

2) حیات معنوی

در برابر موت هم تقسیم می کند

1) موت فیزیکی و بدنی

2) موت معنوی و ایمانی

بسم الله الرحمن الرحیم

حقیقتا عطر قرآن در فضای زندگی می پیچد ، روشن فکران ما و جوانان ما باید با قرآن آشنا شوند، انس با قرآن را باید زیادکنند وقتی این ذهن ظرف معارف قرآن شد این اثر خودش را در زبان ، در عمل و در تصمیم گیری و در رفتار نشان خواهد داد و این آن هدفی است که ما باید دنبال کنیم . (مقام معظم رهبری)

این حیات با این تعریف قرآن یک هدف و آرمانی برای ما می شود ،آرمان و هدفی که ما را به مقامات عالیه معنوی برساند ، به نور قلب ، به شرح صدر ، به قلبی سلیم در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی.

پس حیاتی را که باید دنبالش باشیم و برای ان طراحی نماییم که سبک زندگی ما سبک مورد قبول باشد حیاتی است که هم شامل دنیا و هم شامل آخرت باشد . البته ثقل اعظم آن (هم حیات فیزیکی ما و هم حیات معنوی ) آخرت است .

 پس باید یک طراحی همه جانبه داشته باشیم و آن سبک زندگی باید مطرح و طراحی شود که :

• هم حیات دنیای ما را تامین کند در حدی که لازم است

• هم حیات آخرت را تدارک ببیند

• هم حیات فیزیکی مارا مورد توجه قرار بدهد

• هم حیات طیب و حیات معنوی .

کسانی که به آخرت ایمان ندارند طبیعی است نمی توانند سبک زندگی خود را سبک زندگی لازم انسانی قرار بدهند به ابعادی از ابعاد وجودی انسان بی توجه اند.

 چگونه می توان به حیات طیب رسیدکه هم در زندگی دنیا ضمن اینکه حیات فیزیکی خود را می گذرانیم به حیات طیب آن هم درجات بالا دسترسی پیدا کنیم ؟ هم در آخرت از این حیات طیب برخوردار شویم؟

در آنجا هم زندگی فیزیکی داریم (دربهشت ) ، هم حیات طیب در جوار قرب خداوند.

در آیات آخر سوره قمر قرآن هر دو بعد زندگی را برای زندگی بهشتیان مطرح می کند

 می فرماید : " ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر

 یعنی حیات بهشت شامل دو بعد است مثل دنیا برای اهل تقوی.

دنیای غیر متقین یک بعدی است فقط حیات فیزیکی.

مومن متقی در زندگی دنیا دو حیات دارند

1) حیات فیزیکی

2) حیات قلبی و معنوی

در زندگی اخرت در بهشت همین گونه است.

اهل بهشت هم حیات فیزیکی و هم حیات معنوی دارند.

"فی جنات نهر"درکنار جویبارها و نهرها در بوستان ها به سر می برند

فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر یک جایگاهی راستین در نزد خدای فرمانروای با قدرت

 باید دنبال این حیات باشیم . حیات طیب از دنیا شروع می شود تا آخرت ادامه دارد و برای این حیات تلاش کنیم و دل بسوزانیم ، برنامه ریزی کنیم ، سبک زندگی ما باید سبک زندگی دست یافتن به حیات طیب باشد.

چگونه می توان در دنیا به حیات طیب راه پیدا کنیم که در عین حال در آخرت از آن بهره ببریم؟

در قرآن کریم ایه 97 سوره نحل راه آن را نشان می دهد :

"من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینهم حیوه طیبه " ما کسانی را که عمل صالح انجام بدهند ؛ مرد باشند یا زن یک به شرط این که مومن باشند ؛ چون ایمان بر عمل مقدم است .

" الذین آمنوا و عمل الصالحات " حال اینجا از نظر تنظیم موخر آورده اند ؛ البته موخر نیست و می گویند :

"و هو مومن " . در حالی انجام دهد که مومن باشد ، پس باز ایمان مقدم است .

"من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن ... " کسی که عمل صالح انجام دهد ، مرد باشد یا زن به شرط اینکه او مومن باشد ؛ یعنی در حالی عمل صالح را انجام می دهد که مومن باشد ،" فلنحیینهم حیوه طیبه " : ما او را به حیات طیبه زنده می کنیم .

" ولنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون " : در آخرت هم اجرش را بر معیار بهترین عملش قرار می دهیم و به عبارتی دیگر به بهتر از عملشان پاداش می دهیم .

این نکته بسیار مهمی است .

"من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینهم حیوه طیبه ولنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون "

برای رسیدن به حیات طیب عمل صالح لازم است . این عمل صالح را ما در قرآن یک نگاه کلی می کنیم که چه کارهایی است و سپس یک نگاه جزئی در یک تقسیم بندی مفصل . تقسیم بندی که ما در ارتباطات مختلف چه اعمالی راباید انجام دهیم که به حیات طیب دست پیدا کنیم.

سبک زندگی ما باید سبک زندگیِ رسیدن به حیات طیب باشد . عمل صالح را قرآن در جاهای دیگر هم بیان می کند . همین نکته را ما در سوره " عصر " هم می بینیم .

می فرماید : " و العصر ۞ ان الانسان لفى خسر : به زمان قسم ۞ همه ی آدم ها در حال زیان کردن هستند "

اگر چه صاحب آلاف و اولوف شوند و میلیاردها شوند .

" الا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر " ، مگر کسانی که مومن باشند ، ایمان بیاورند و در مدرسه انبیا شرکت کنند و در مرحله بعد عمل کنند و درس بخوانند . دراینجا " و تواصوا بالحق".

 بعد فردی است .

و بعد اجتماعی آن این می شود که همدیگر را در این زمینه تقویت کنند " و تواصوا بالصبر : یکدیگر را به پایداری در این راه سفارش کنند "

پس ایمان به اضافه عمل صالح موجب فلاح است وگرنه انسان خسران می بیند .

در سوره مبارکه مومنون آن جا ایمان را با عمل صالح بیان می کند . اما برای اعمال صالح هفت مصداق می فرماید ؛ هفت عمل برجسته ، که البته این ها نمونه های بارز از عمل صالح هستند .

1- می فرماید :" قد افلح المؤمنون" : بدون شک مومنان رستگار می شوند .

این یک قاعده است . یک قانون کلی است . مثلا می گوییم دانشجوی درسخوان موفق می شود . اما در عربی افعالی که در آن ها زمان لحاظ نمی شود و قاعده ی کلی است یعنی مربوط به گذشته و حال و آینده است را ماضی به کار می برند و در فارسی ما مضارع به کار می بریم و می گوییم دانشجوی موفق ، دانشجوی زحمتکش، موفق می شود . در عربی می گویند " من جد وجد" ما می گوییم : هر کس جدیت کند موفق می شود و در آن جا می گویند : من جد ، وجد .

این جا هم به همین شکل است و " قد افلح" را ما باید مضارع ترجمه کنیم ." به تحقیق مومنان رستگار می شوند " قاعده ای کلی است ؛ مربوط به گذشته ، حال و آینده .

کدام دسته از مومنان ؟

توصیف مومنان را نمی کند ، مومنانی را می گوید به فلاح و رستگاری می رسند که :

2- " الّذین هم فی صلاتهم خاشعون : مومنانی که در نمازشان خشوع دارند"

3- " والذین هم عن اللغو معرضون : آن ها که از بیهودگی ها روی گردانند "

4- " والذین هم للزکاه فاعلون : آن ها که زکات را می پردازند "

5- " والذین هم لفروجهم حافظون : آن ها که دامن های خود را حفظ می کنند "

" الا على ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین : مگر نسبت به همسرانشان یا ملک یمینشان که در این صورت دیگر محافظتی بر دامن لازم نیست و آن جا منطقه اذن الهی و آزاد است "

 " فمن ابتغی ورا ذلک فاولئک هم العادون : هر کس راه دیگری را در این زمینه ( زمینه تمایلات نفسانی ) برای پاسخگویی جستجو بکند " فاولئک هم العادون : از مرز خدا تجاوز کرده است "

6- " والذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون : آن ها که امانت های خود را رد می کنند و وفا می کنند و به عهد خود پایدارند "

7- " والذین هم علی صلواتهم یحافظون : بر نماز های خود محافظت می کنند "

هفت عنوان را می گوید ، با نماز شروع می شود و به نماز هم ختم می شود . یعنی تمام اعمال صالح در کادر نماز است .

بسم الله الرحمن الرحیم

قد افلح المؤمنون

الّذین هم فی صلاتهم خاشعون

والذین هم عن اللغو معرضون

والذین هم للزکاه فاعلون

خوب این ها اعمال صالح است. این ها اعمال صالح برجسته است . خوب روزه هم است . مسائل دیگر هم است. اگر کسی این گونه باشد . مومن باشد و این کارها را انجام دهد ،

"اولئک هم الوارثون : این ها میراث بر بهشتِ رضوان الهی خواهند بود "

" الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون " که بهشت رضوان را به میراث می برند "

این جا واعظ وارد حوزه عمل شد ، فقط آیات را مرور کردم بدون هیچ توضیحی که خط بحث تا اینجا روشن باشد . ما باید به حیات طیب برسیم و لازمه حیات طیب ایمان و عمل صالح است .در دسته بندی که انجام خواهد شد باید ببینیم که در هر زمینه ای در ارتباطات مختلف با دیگران ، با خودمان ، با خداوند و امثال این ها چه دسته بندی هایی را باید رعایت کنیم و چه نکاتی راباید مورد توجه قرار دهیم که تفسیر بحث برنامه آینده و برنامه های بعد است .

سبک زندگی قرآنی -درس ششم

3 آبان

از نظر قرآن کریم دو تقسیم بندی برای حیات و زندگی وجود دارد :

1) تقسیم بندی از نظر کمیت ( کمی ) :

که زندگی ما از لحظه ی تولد شروع می شود ولی با مرگ پایان نمی یابد. با تعریف قرآن ، زندگی به مرگ منتهی نمی شود، بلکه به خوابی فرو می رویم ، بیدار می شویم و خود را در صحنه ی قیامت می بینیم و احساس می کنیم که نیم روزی خواب بودیم ، از مرگ تا قیامت. و زندگی مان را ادامه می دهیم یعنی ادامه ی زندگی دنیاست منتهی آنجا جای جمع محصول است.

پس نگاه ما به حیات، باید نگاهی از تولد تا ابدیت باشد.

اما در این حیات طولانی یک برهه بسیار حساس است، وآن برهه ی حیات دنیاست، که سازندگی حیات بعدی در اینجا باید شکل بگیرد.

"خذوا ممرکم لمقرکم"در جمله ای که منقول از امیر المومنین (ع) است. از گذر گاهتان برای قرار گاهتان توشه بیندوزید.

پس برنامه ریزی می خواهد، سبک زندگی ما باید دارای یک چینش و طراحی برای زندگی دنیا به اضافه ی زندگی بعد از بیداری خواب تا ابدیت باشد .

2) تقسیم بندی از نظر کیفی :

دو حیات را تعریف می کند :

الف) حیات فیزیکی

 ب) حیات معنوی و نورانیت ، که نام آن را "حیات طیب"می گذارند.

 " من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانو یعملون "

 قرآن یک حیات طیب را به ما وعده می دهد که " شما اگر مؤمن باشید و اهل ایمان، زندگی شما نورانی می شود، قلبتان نورانی می شود. حیاتتان، حیات طیبه می شود.

 چگونه می شود به این حیات طیب دست پیدا کرد؟

 خود قرآن در آیه ی ۹۷ سوره ی نحل راه را به ما نشان می دهد:

 " من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن " کسی که عمل صالح به جای آورد . البته به شرطی که مؤمن هم باشد.

پس راه رسیدن به حیات طیب، " ایمان و عمل صالح " است.

ولی حیات طیب ، هم تصور فردی دارد و هم تصور اجتماعی.

• حیات طیب فردی : که فرد مؤمن به نورانیت برسد.

• جامعه ی طیب : جامعه ای که دارای حیات طیب باشد، جامعه ای است که همه ی مردم آن در خط حیات طیب باشند.

به همین خاطر قرآن کریم می فرماید عمل صالح را به جامعه هم بکشانید.

 " و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر" نه اینکه فقط خودتان عمل صالح داشته باشید.

" و العصر" : قسم به زمان.

" ان الانسان لفی خسر" : انسان ها همه در زیانند.

"الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات" : مگر آن ها که ایمان بیاورند و اعمال صالح انجام دهند.

و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر"

بعد از اینکه خودشان وارد حوزه ی عمل صالح شدند ،دیگران را به این راه دعوت کنند.

یعنی فضای جامعه، جو جامعه ، را جو ایمانی کنند. جو جامعه را به عمل صالح و درست کرداری هدایت کنند و بکشانند. یعنی به یکدیگر تواصی کنند، از حق و عمل صالح حرف بزنند. یعنی اگر در جامعه باشد که جامعه آلوده باشد افراد هم ، کم می توانند موفق باشند. جامعه ی صالح، زمینه ای برای رشد افراد صالح است. شاید هم این سوره ی عصر، اشاره ای باشد به زمان امام زمان(ع)، که در روایات هم اشاراتی داریم ،که عصر، زمان امام زمان (ع) است.

قسم به زمان،که انسان ها در زیانند ، مگر آن انسان هایی که ایمان دارند و عمل صالح انجام می دهند.

یک جامعه در آینده خواهیم داشت که همه جامعه در مسیر ایمان و عمل صالح اند که آن، جامعه بر پا شده به دست نورانی امام زمان است. پس باید اهل ایمان و عمل صالح باشیم

والعصران الانسان لفی خسر ان الذین امنوا وعملوا الصاحات وتواصوا بالحق و تواصوا بالصبر

بحث بعدی درمورد ایمان چیست ؟ و مومن چه کسی است؟

درقرآن ایمان را به قلب مربوط می کند تعریف از ایمان یک باو رقلبی است درسوره حجرآیه ۱۴می فرماید :

قالت اعراب امنا : اعراب می آمدند و مسلمان می شدند و می گفتندایمان آورده ایم

قل لم تومنون ولکن قولوا اسلمنا : بگویید ایمان نیاورده اید بلکه اسلام آوردید و تسلیم دین پیامبر شدید

ولما یدخل ایمان فی قلوبکم ایمان هنوز وارد قلب شما نشده و شما تسلیم اسلام شدید کلیت راپذیرفتند

 باید نمازبخوانید، با خداحرف بزنید، با قرآن آشنا بشوید ، درمحضر پیامبر باشید ،تا آرام آرام نور ایمان در قلب شماتثبیت بشود

وان تتیعواالله ورسولکم لایلدکم من اعمالکم شیئ : اگربا این حالت تسلیم ولو حالت ایمان قلبی پیدا نکردید از خدا و رسولش اطاعت کنید .چیزی از اعمالتان راخدا کم نمی گذارد

 یعنی نتیجه عمل و اجر عمل حاصل می شود .

 ان الله غفورا رحیم : خدا آمرزنده و مهربان است .

ولی تفکیک می کنند که انسان تسلیم راه حق شود یا قلبش از ایمان آکنده باشد.

 پس ایمان یک باورقلبی است و هو مومن اگرانسان مومن بود و عمل صالح انجام داد به رستگاری می رسد به حیات طیب می رسد پس سبک زندگی ما باید سبک زندگی ایمانی همراه با عمل صالح باشد.

اعمال صالح درقرآن چیست ؟

پس ۲مرحله درمعرفت دینی داریم

• یک مرحله درک عقلی است و تسلیم که انسان عقلا درک می کند که این حق است وتسلیم می شود

• مرحله دوم حس قلبی و ایمان قلبی است که آدم مسئله را بیابد و حقیقت را با دل لمس کند در دعاهای نیمه شب رمضان یکی از جملات دعا این است.

اللهم انی اسئلک ایمانا تباشربه ی قلبی : خدایا ایمانی از تودرخواست می کنم که قلب من با او مباشر باشد یعنی ملازم قلب من باشد.

یعنی این نیست که در عقل و اعتقاد او را پدیرفته باشد حسش کنیم و قلبمان آن رادریافت کرده باشد .

اگربخواهیم یک ارزیابی اجمالی ازجامعهمتدین داشته باشیم .نوع مردم نسبت به خدای تبارک وتعالی

ایمان عقلی دارند تسلیم هستند ، باور قلبی دارند، یعنی خداراحس می کنند.

همه ما این گونه هستیم به درجات کمتر و بیشتر ولی با او سروکارداریم . وقتی نماز می خوانیم ارتباط با خداست . نقش نماز است کسی که نماز نمی خواند ارتباطش تقریبا قطع می شود . ایمان از مرحله قلب به مرحله ی عقل می رسد یعنی فقط ممکن است بگوید ایمان را قبول دارم اما این نیست که ایمان حسی باشد حیات طیب این است که ما با خدا زندگی کنیم

مردم متدین ما کم و بیش با خدا زندگی می کنند

به شرطی که نماز بخوانند این حداقلش است . نماز نخوانند ممکن است که فقط خدا را قبول داشته باشند اینکه مرز بین ایمان وکفر و مرز بین ایمان وشرک را ترک نمازگذاشتند .

نسبت به ائمه هدی ما تقریبا این احساس راداریم که غیر از این که قبول داریم مقام عظیم امامت را برایشان قائل هستیم ، که حسشان می کنیم به خاطر زیارت ما به خاطر مجالس عزاداری امام حسین ما غیر از قبول عقلی حس می کنیم

سبک زندگی ایمانی ما با ایمانهای مان زندگی می کنیم

اما متاسفانه نسبت به اخرت خیلی کم رنگ تر است

اگر از متدینین سوال شود ما بگوییم اخرت راقبول دارید می گویند بله قسم می خورند چقدر با آخرت زندگی می کنند معلوم نیست .

زمان ما زمان دنیازدگی است زمان دنیا محوری است که بر متدینین هم آثاری داشته است.

قیامت و اخرت را کمترحس می کنند ما باید ایمان را قلبی کنیم که این نکته بسیارمهمی است

درس هفتم -سبک زندگی قرآنی

 

7 آبان ماه

سخن در سبک زندگی بود که اول گفتیم باید زندگی را تعریف کنیم.

قرآن کریم دو نوع زندگی تعریف می کند یا از حیات دو تعریف دارد یا به عبارتی حیات را به دو نوع حیات تقسیم بندی می کند :

• حیات فیزیکی

• حیات طیب که در حیات طیب به انسان نورانیت داده می شود شرح صدر داده می شود ضمن اینکه

حیات را به

حیات دنیا

حیات آخرت

تقسیم می کند یعنی زندگی ما دو بخش است بخش کوچکی دوره دانشجویی ماست بخش عمده آن دوره نتیجه و محصول این دانشجویی . برای اینکه ما به حیات طیب برسیم باید ایمان داشته باشیم و عمل صالح انجام بدهیم. ایمان را در برنامه قبل گفتیم که ایمان یک باور قلبی است.

قرآن کریم می فرماید: لا تجد قوم یومنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لوکانوا اباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم :

قومی را نمی یابی که به خدا و روز قیامت ایمان بیاورند ولی با کسانی که با خدا و پیامبرش دشمنی دارند مودت برقرار کنند اگرچه آنها پدرانشان ، فرزندانشان، برادرانشان یا قوم و قبیله آنها باشند.

 اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه :

اینها هستند که خدا ایمان را در قلبشان تثبیت می کند. یعنی در مسیر محبت با خدا ایمان در قلبشان در اخلاص و مودت تثبیت می شود خدا ایمان را تثبیت می کند دیگر متزلزل نمی شوند. توجه کنید قرآن ایمان را در قلب می آورد قرار می دهد.

و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی الله عنهم و رضوا عنه :

خدا از آنها راضی است آنها هم از خدا راضی هستند

اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون : اینها حزب الله هستند و حزب الله رستگار است .

پس ایمان مربوط به قلب است. بیان شد که باید کاری بکنیم که مبانی ایمان برای مان محسوس باشد و با اینها ارتباط داشته باشیم . ما باید با خدا زندگی کنیم نه فقط خدا را قبول داشته باشیم با ائمه هدی باید زندگی کنیم با آخر باید زندگی کنیم .

همانطور که یک دانشجو با درس هایش زندگی می کند با تکالیف زندگی می کند با آینده بعد از دوره دانشجویی هم زندگی می کند . به فکر او است برای آنجا برنامه ریزی می کند درس می خواند که در آینده نتیجه بگیرد.

 ما هم گر می خواهیم سبک زندگی ما سبک زندگی قرآنی باشد باید در مقام ایمان با مبانی ایمانی خودمان زندگی کنیم نه تنها قبول داشته باشیم،

این سبک زندگی مومنانه و قرآنی است . بعد سراغ عمل صالح که می رویم این نگاه در آن جا هم بسیار اثر دارد کسی که با خدا زندگی می کند راحت تکالیفش را انجام می دهد دیگر انجام تکالیف برای او سخت نیست ترک گناه برایش آسان می شود.

لا تجد قوما یومنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا اباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم اولئک کتب فی قلوبهم الایمان و ایدهم بروح منه و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها رضی الله عنهم و رضوا عنه ا اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون

این یک مسئله از ایمان که چه کنیم که مومن باشیم؟ چگونه مومن باشیم؟

این که ما باید ایمان، قلبی را حس کنیم غافل نباشیم. می گفتند بزرگی وارد شهری شد ظهر به مسجد رفت نماز بخواند مردم از چهره او تشخیص دادند شخصیت بزرگی است از او خواهش کردند برایشان صحبت کند پشت تریبون رفت گفت از شما سوالی دارم. گفتید موعظه تان کنم. کدام یک از شما یقین دارید تا شب زنده اید اگر کسی یقین دارد دستش را بلند کند. هیچ کس دستش را بلند نکرد. گفت سوال دوم : کدام یک کارهایتان را انجام داده اید که اگر ملک الموت تا شب به سراغتان بیاید آماده رفتن باشید؟ هرکس آماده است دستش را بلند کند. هیچ دستی بالا نرفت. گفت عجبا ! نه یک نفر یقین دارد که تا شب زنده است و نه یک نفر خود را برای مرگ آماده کرده است . این معنای غفلت است.

همه ما ان شاالله به آخرت یقین داریم . اما چقدر با آخرت زندگی می کنیم؟ چقدر به فکر آنجا هستیم؟ که قرآن می گوید حواستان به آن روز باشد. زندگی سبک زندگی قرآنی این است که محو دنیا نشود.

یا ایها الناس اتقوا ربکم واخشوا یوما لا یجزی والد عن ولده و لا مولود هو جاز عن والده شیئا ان وعد الله حق :

مردم حواستان به روزی باشد که پدر برای فرزند نمی تواند کاری بکند، فرزند هم برای پدر نمی تواند . وعده خدا حق است.

فلا تغرنکم الحیوه الدنیا : مواظب باشید زندگی دنیا شما را نفریبد. نمی گوییم زندگی نکنید اما مفتون دنیا نشوید. سبک زندگی ایمانی این است که آدم حواسش به آخرت باشد، به خدا باشد، به اولیا خدا باشد، به دین خدا باشد. عنوان بصری در آن حدیث مشهور از امام صادق سوال می کند حقیقت بندگی چیست؟ سه نکته را فرمودند.

سومین مورد این است که همه اشتغالات زندگی آنگونه باشد که خدا چه فرمانی دارد اجراکند چه کاری را نهی کرده مواظب باشد که آلوده آن کار نشود.

و جملت اشتغاله فیها امره الله فیها به و نهی : در واقع ایمان یک عمل قلبی است

پس الذین آمنوا دل ما باید با خدا باشد و با آنچه که به او مربوط است .

یا ایها الناس اتقوا ربکم و اخشوا یوما لا یجزی والد عن ولده و لامولود هو جاز عن والده شیئا ان وعد الله حق فلا تغرنکم الحیاه الدنیا و لا یغرنکم بالله الغرور

نکته دوم درباره ایمان ارکان ایمان است . ایمان باید قلبی باشد به چه چیزی باید ایمان داشته باشیم؟

قرآن ۴ رکن برای ایمان تعریف می کند :

1) ایمان بالله ( توحید ) اصل ایمان این است . ۴ یا ۵ اصل دینی داریم توحید، نبوت ، معاد و نبوت و عدل . عدل جزء توحید است به دلیلی علما و متکلمین گذشته استقلالا مطرح کرده اند.

 به دلیل درگیری هایی که با اشاعره و امثال آنها داشتند .

عدل بخشی از توحید است صفتی از صفات الله است البته قرآن همیشه می گوید خداوند ظلم نمی کند . عادل در قرآن نیامده است در دعاها آمده است . اگر ما ۴ رکن را در نظر بگیریم اصل ایمان ، ایمان بالله است بقیه شاخه های اوست . ایمان بالله توحید است

2) ایمان به آیات الله ( نبوت )

3) ایمان به لقاء الله ( معاد)

4) ایمان به ولایت الله ( امامت ) .

پس ۴ رکن ایمانی داریم که اصل آن توحید است و توحید ۳ شاخه هم دارد .

سه شاخه دیگر ایمان آیات الله ایمان به لقاء الله و ایمان به ولایت الله و امامت .

این ۴ رکن را باید داشته باشیم تا مومن به حساب بیاییم . چون ایمان نا تمام در پیشگاه خدا پذیرفته نخواهد بود برای آخرت ثمر بخش نیست .

مسیحی ها خدا را قبول دارند یهودی ها خدا را قبول دارند پیغمبران را هم قبول دارند . پیغمبر اسلام را کفر ورزیدند ، قرآن را کفر ورزیدند ، به خصوص یهود صدر اسلام .

 متن قرآن این است که اعمالشان به درد نمی خورد جهنمی می شوند .

 ان الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین فی نار جهنم

ایمان باید کامل باشد . الحمدلله ما ایمان داریم باید در عمل صالح بکوشیم دیگر تقریبا باید بگوییم مجانی ایمان در اختیار ما قرار گرفته است پدران و مادران و جامعه ایمانی این مبانی ایمانی را به ما آموخته اند و الان باور قلبی داریم .

ان الذین کفروا من اهل الکتاب و المشرکین فی نار جهنم خالدین فیها اولئک هم شر البریه

  نکته سوم درباره ایمان مراحل ایمان و مومن است مومن درجات دارد . یک مومن مومنی است که ایمان او مورد قبول است یعنی پذیرفته می شود این ( شخص ) در چه مرحله ای است؟ در مرحله ای است که مبانی و ارکان ایمان را قلبا قبول کند . یعنی نه فقط عقلا تسلیم باشد . قلبا خدا ، معاد ، قرآن ، پیغمبر اکرم و امامت تا امام زمان را باور کند .

اگر کسی هر جا نقصی برایش پیش بیاید اثر ایمانی کم می شود و بعد در آخرت شاید کارساز نباشد .

این حداقل ایمان است . که ما به مبانی ایمان قبول قلبی داشته باشیم .

اما آیا در این مرحله از ایمان حقوق ایمانی بر انسان مترتب می شود؟ بله . غیبت مومن که حرام است برای این مرحله است . این شیعیان امام زمانی که در جامعه ما هستند گاهی گناه هم می کنند ، غیبتشان حرام است مگر فاسق در فسق علنی آن هم نه در بقیه گناهانش ، کسی یک گناهی را رسما انجام می دهد باکی هم ندارد بگویند او اهل این گناه است در همین حد درگناهان دیگر اگر مخفی هستند نباید بیان شود . مومن حرمتش واجب است هرچند گاهی اگر گناهی هم از او سر بزند . اگر مومن متقی بود حرمت او بیشتر خواهد بود مومن در مرحله اولیه شخصیت ایمانی پیدا می کند بعد باید به سراغ عمل بیاید .

اما قرآن تعریف دومی از مومن دارد به عنوان مومن حقیقی . فقط حس قلبی نیست ، عمل می کند ایمان به بارنشسته . درسوره مبارکه انفال آیات ۲تا ۴ تعریفی در قرآن آمده است می فرماید انما المومنین الذین اذا ذکر و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم ایاته زادتم ایمانا و علی ربهم یتوکلون

مومنین حقیقی کسانی هستند که اسم خدا که برده می شود دلشان به شور می افتد اگر آیات خدا بر آنها تلاوت شود بر ایم ن آنها افزوده می شود

و علی ربهم یتوکلون زندگی آنها یک زندگی متوکلانه است .

الذین یوقیمون الالصلوه و مما رزقناهم ینفقون نماز را به پا می دارند اهل نمازند از روزی که به آنها می دهیم در راه خدا انفاق می کنند.

 پنج ویژگی مومن

الف) نام خدا قلب آنها را به وجد می آورد

ب)تلاوت آیات خدا بر ایمان آنها می افزاید

پ) برخدا توکل می کنند

ت) اهل نمازند

ث) انفاق می کنند

اولئک هم المومنون حقا اینها جدا مومن هستند .

 لهم درجات عند ربهم ومغفره و رزق کریم این ها درجاتی در پیشگاه پرردگارشان دارند و مغفرت خدا شامل آنها می شود . رزقی کریمانه خدا برای ایشان تدارک دیده است .

انما المومنین الذین اذا ذکر و جلت قلوبهم و اذا تلیت علیهم ایاته زادتم ایمانا و علی ربهم یتوکلون الذین یوقیمون الصلوه و مما رزقناهم ینفقون اولئک هم المومنون حقا لهم درجات عند ربهم ومغفره و رزق کریم

این زندگی ایمانی است که ما ایمان را حس کنیم . اسم خدا قلب ما را تغییر دهد این درجات بالای زندگی و سبک زندگی قرآنی است . آدم نسبت به خدا نسبت به معاد حواسش باشد حساس باشد غافل از این ها نباشد . معمولا در سبک زندگی این معیارها را نمی گویند و اینها معیارهای زندگی ایمانی است . دنیای غرب یک سری مسائل مانند نظم جامعه را رعایت می کنند اما به خدا حساسیت ندارند به آخرت حساسیت ندارند این سبک زندگی سبک زندگی قرآنی نیست آنها هم خوب است ما باید آن خوبی را هم داشته باشیم . ولی آن زندگی زندگی ایمانی نیست او به حیات طیب نمی رسد دنیای او به رفاهی می گذرد و تمام می شود.

 

درس هشتم سبک زندگی قرآنی

10 آبان ماه

به عنوان خلاصه ای از مباحث گذشته و تذکر همیشگی بیان این مطالب ضروری است.

در قرآن از زندگی به معنای حیات دو تقسیم بندی شده است.

1- تقسیم به زندگی دنیا و آخرت ، پس از تولد تا ابدیت زندگی ماست .

همیشه وقتی می گویند زندگی ، 60 سال و 70 سال نبینیم ، بلکه از تولد تا ابدیت ، حسی که روز قیامت به زندگی داریم این است که با یک یا نیم روز فاصله ما وارد صحنه قیامت می شویم.

2- تقسیم زندگی به حیات فیزیکی و حیات طیب

حیات طیب همراه با نورانیت قلب ، شرحه صدر ، الهامات خدا و فرشتگان ، این زندگی ، زندگی دیگری است ، سبک زندگی خود را به گونه ای چینش و تنظیم کنیم که به حیات طیب برسیم شرطی که قرآن برای رسیدن به حیات طیب قرار داده است این است که باید اهل ایمان و عمل صالح باشیم .

در آیه 97 سوره نحل می فرماید

و هو مؤمن فلنحیینه حیوه طیبه و لنجزینم اجرهم باحسن ماکانو یعملون

(از مرد و زن ، هرکس کار شایسته انجام دهد در حالی که مومن است ، مسلما او را به زندگی پاک و پاکیزه ای زنده می داریم و پاداششان را بر پایه بهترین عملی که همواره انجام می داده اند ، می دهیم )

که هرکس عمل صالح انجام دهد مرد یا زن و مومن باشد ما او را به حیات طیب زنده می کنیم .

حیات طیب از دنیا شروع می شود و اگر کسی به آن برسد تا ابدیت ادامه خواهد داشت .

و اگر هم کسی حیاتش حیات ظلمانی باشد ، زندگی ظلمانی و تاریک ، در قیامت این ظلمت ابدیت با او خواهد بود .این زندگی دنیا ، عجیب عظیم و بزرگ و حساس است .

هر لحظه ای در برابر عمری در آخرت ، نگاه ما به زندگی دنیا باید این باشد که در این گذرگاه باید توشه ابدیت را بدست بیاوریم .

وتزودوا فان خیر الزاد التقوی واتقون یا اولاالباب

توشه بیندوزید ، حرف خدا با ماست ، بهترین توشه تقوای الهی و خدا محوری است .

همه عمر خدا را داشته باشید ، بهترین سبک زندگی آن است که دائم به یاد خدا باشیم و دائم به وظایفی که خداوند از ما خواسته عمل کنیم . طبیعتا این انسان با دیگران خود عمل می کند .

 اخلاقش را خوب می کند چون وظیفه اش است معاشرتش را حساب شده می کند معاملاتش را صادقانه قرار می دهد نه این که آدمی به یاد خدا باشد ولی هرکاری دلش خواست بکند یعنی ما اگر ارتباط با خدا را درست کنیم ارتباط با مردم انشاالله درست می شود .

روایتی زیبا از امیرالمومنین (ع)

من اصلح سریرته اصلح الله علانیته

هرکس باطنش را اصلاح کند خدا ظاهرش را اصلاح می کند .

و من اصلح مابینه و بین االله اصلح الله فی ما بینه و بین الناس

رابطه اش را با خدا اصلاح کند به یاد او باشد در پیشگاه خدا بندگی کند ، خدا رابطه او را با مردم درست می کند معلوم است که این طور خواهد شد ، یعنی روابط با مردم وقتی با نگاه توحیدی باشد پاکیزه ترین روابط خواهد بود.

و من اصلح مرا آخرته اصلح الله له دنیاه

اگر آدم کار آخرتش را روبراه کند خدا کار دنیایش را روبراه خواهد کرد .

و اما بعد از مرحله ایمان که سه نکته را درباره آن بیان کردیم

 اول تعریف ایمان بود که باور قلبی است

دوم ارکان ایمان بود که ایمان به الله به آیات الله ، به لقا الله ، به ولایت الله

و سومین نکته درباره ایمان ، مراحل ایمان بود ،

که قرآن مومن را تقسیم می کند به

مومنان مورد قبول که ایمانشان پذیرفته می شود و مومن حقیقی ، مورد قبول که می گوییم نه قبول خاص به عنوان مومن قلمداد می شوند .همین که مبانی ایمانی را بپذیرند قلبا هم بپذیرند مومن می شوند و به میزان این ایمان و عمل صالح درجات انسان بالا می رود.

یک نتیجه گیری کلی از مطالب بیان شده، این است که

 مرحله اول سبک زندگی قرآنی، زندگی مومنانه است. یعنی :

• با خدا زندگی کردن،

• با کتاب و دین و احکام و شریعت خدا همیشه مانوس بودن،

• با آخرت زندگی کردن،

• با ائمه الهدی تا امام زمان زندگی کردن( انسان علاوه بر قبول داشتن امام زمان خود باید با ایشان زندگی هم بکند، چقدر ما در طول روز با امام زمانمان هستیم؟)

سبک زندگی مومنانه یعنی انسان با مبانی ایمانی زندگی کند،

الهم انی اسلک ایمانا تباشر به قلبی

خدایا ایمانی از تو می خواهم که قلبم به او مانوس باشد.

اما بعد از ایمان ، عمل صالح است، در قرآن کریم و روایات متعددی انواع اعمال صالح بیان گردیده شده است، اما برای روشن شدن این اعمال به یک تقسیم بندی می پردازیم.

دو شیوه و نگاه کلی برای رسیدن به اعمال صالح قرآنی داریم:

۱) مواردی که قرآن کریم به صورت متمرکز مطرح کرده است آنها را بیاموزیم و به آنها توجه کنیم.

2) تقسیم بندی جمع آوری اعمال صالح، تا ما بدانیم چه اعمالی را در زندگی روزانه باید پیش گیریم. که در این تقسیم بندی به سه حوضه اشاره می کنیم:

الف) اعمال صالح در ارتباط با خدا

ب) اعمال صالح در ارتباط با خویشتن

ج) اعمال صالح در ارتباط با دیگران

بیان نمونه و مروری کلی از اعمال صالح متمرکز درآیات قرآنی :

۱_سوره مومنون ، آیات۱ تا ۱۱

۲_سوره فرقان ، آیات ۶۳ تا ۷۷

۳_سوره معارج ، آیات ۲۲ تا ۳۵

موضوع دو سوره عصر و مومنون تقریبا یکی است، اما با دو ورود متفاوت " فلاح در برابر خسران ".

سوره عصر:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

وَالْعَصْرِ ﴿١﴾ إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ ﴿٢﴾ إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿٣﴾»

" قسم به زمان، بی تردید همه انسان ها زیان می کنند، الّا کسانی که ایمان داشته باشند و عمل صالح انجام دهند. "

البته ادامه عمل صالح ترویج آن در جامعه است. " و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر"

در سوره ی مومنون از فلاح صحبت می کند، در حالی که در سوره عصر از خسران.

" وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون " " وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازینُهُ فَأُولئِکَ الَّذینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِآیاتِنا یَظْلِمُونَ، " (مومنون 8-9 )

" و الوزن یومئذ الحق " وزن در روز قیامت حق است.

" فمن ثقلت موازینه فاولئک هم المفلحون " کسی که موازین اعمالش سنگین تر باشد، در فلاح و رستگاری است.

" و من خفت موازینه " و کسانی که موازین اعمالشان سبک باشد.

" فاولئک الذین خسروا انفسهم " اینها به خود زیان کرده اند.

در سوره عصر به خسران انسان شروع شده که خسرام انسان در چیست ، و در سوره مومنون با عکس این مفهوم شروع می کند . فلاح انسان در چیست؟

در این سوره از فلاح مومنان سخن نمی گوید بلکه از فلاح انسان سخن می گوید.

قد افلح المومنون : از انسان ها کدام یک رستگار می شود؟ کسانی که اولاً مومن باشند، پس ایمان، شرط فلاح انسان است. مومن بودن لازمه رستگار شدن است.

پس در این آیات به این نکته اشاره می کند که فقط مومنان به فلاح نمی رسند بلکه انسانهایی که مومن باشند به شرط انجام عمل صالح، در غیر این صورت در خسرانند.

در سوره عصر به صورت کلی به اعمال صالح اشاره شده است اما در سوره مومنان ۷ مورد از اعمال صالح را بیان می کند.

درس سوم شمیم دانش

زبان قرآن و مفاهیم آن -درس 1

شنبه 15 مهر ماه

بسم الله الرحمن الرحیم

انا انزلناه القران عربیا لعلکم تعقلون

ما قرآن را به زبان عربی نازل کردیم باشد که تعقل کنید.

 

این آیه اهمیت زبان عربی را می رساند و لازم است برای آشنایی با قرآن کریم این زبان را بیاموزیم و این آشنایی نیاز به صرف و نحو زبان عربی دارد.

پیامبر اکرم (ص) در روایتی که به آن حضرت منصوب است می فرمایند

احب العربیه لثلاث ، لانی عربیا والقرآن العربی و لسان الاهل جنه العربی

من پیامبر به سه دلیل زبان عربی را دوست دارم و می پسندم :

1) خود از نژاد عرب هستم .

2) قرآن به زبان عربی است .

3) زبان اهل بهشت عربی است .

 تعریف علم صرف :

صرف در لغت به معنای تغییر دادن است و در اصطلاح یعنی چگونه بتوانیم یک کلمه را به شکل های مختلف در بیاوریم تا معانی متعددی از آن به دست آید .

مثلا کلمه نصر که به معنای یاری کردن است . نصر ( ماضی)، ینصر (مضارع)، انصر ( امر ) ، ناصر ( اسم فاعل) ، منصور ( اسم مفعول)

فایده علم صرف آشنایی با چگونگی  کلمه سازی و کلمه شناسی است .

علم نحو :

علم نحو راجع به ساختار و ساختمان کلمه بحث نمی کند راجع به چگونگی اعراب آخر کلمات معمولا سخن می گوید  و موضوع علم نحو کلمه و کلام است.

 کلمه از نظر چگونگی آخر آن در جمله گفتگو می کند و کلام از جهت پیوند اجزای آن با دیگر کلمات آنها را  مورد بحث قرار می دهد.

فایده علم نحو  :  محفوظ ماندن از خطا در گفتار و نوشتار زبان عربی است 

1)  ربنا و ابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم آیاتک و یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم انک انت العزیز الحکیم ( بقره 129)

  افعال

1-  وابعَث  :  بَعَثَ ، یَبعَثُ ، بعثاً 

اوزان افعال ثلاثی مجرد سماعی است و مانند افعال ثلاثی مزید وزن خاصی ندارند بنابراین یا باید بر اثر تمرین در ذهن داشته باشیم یا به کتب لغت مراجعه کنیم .

فعل امر یبعث = =   اِبعث

2- یتلوا  فعل از ریشه ( تَلَوَ ) که هنگام اعلال به تَلا  (یتلوا) تبدیل می شود ( تَلَوَ )  فعل معتل است که حرف آخر آن حرف عله است که به آن فعل  ناقص می گویند. یتلوا صیغه اول است.

3- یعلمهم  : ثلاثی مزید باب تفعیل عَلِمَ به باب تفعیل =  عَلَّمَ  ( ماضی ) یُعَلِمُ ( مضارع ) ضمیر هُم (مفعول به) اول است و الکتاب ( مفعول به ) دوم

4- یزکیهم همانند یعلمهم باب تفعیل است زَکی ، یُزَکی ، تَزکیه ( عَلَمَ ، یُعَلِمُ ، تعلیم ) امر = عَلِم

 امر یُزَکی =   زَکِه

  

نحو :

• بعضی کلمات مانند الحکمه به لحاظ صرفی مصدر است برای فعل حکم ، یحکم

• ربنا منادی مضاف

دو چیز از آن حذف شده یکی یا ندا  و یا متکلم از آخرش

• رسولا مفعول است برای فعل بعث

  آیاتِک مفعول یتلوا که علامت نصب آن کسره است

• الحکمه معطوف است بر الکتاب

• اِنَّ از حروف مشبه بالفعل و ک اسم آن

   انت ضمیر فصل است.

  عزیز خبر اول

  حکیم خبر دوم 

نکات بلاغی :

ربنا  از نظر نحوی منادای مضاف است ،منادای مضاف و اعراب آن  منصوب است .

این کلمه در ظاهر منادا است در حقیقت درست است که خداوند را مورد ندا و خطاب قرار داده ولی اینجا منادا به قصد استرحام آمده است .

 منادا استرحام یعنی برای طلب مهربانی و رحم و عطوفت .

  ربنا وابعث فیهم رسولا منهم

 ابعث که یک فعل امر است و برای صیغه مفرد مذکر مخاطب یا للمخاطب استفاده می شود و این فعل هم یک فعل ثلاثی مجرد است در ظاهر فعل امر است ولی چون از مقام پایین به مقام بالا یعنی از طرف بنده که در این ایه حضرت ابراهیم (ع) است به خداوند بلند مرتبه ، در اینجا کلمه ابعث که یک فعل امر است در حقیقت معنای امری و دستوری ندارد بلکه یک فعل امر است که فعل دعایی حساب می شود یعنی در حقیقت دعا است .

در مورد کلمه حکمت و  کلمه کتاب معانی و تفاسیر مختلف و فراوانی ذکر شده است اما برخی کلمه حکمت را معادل کلمه کتاب در نظر گرفته اند و همان معنا و تفسیر را برای کلمه حکمت در نظر گرفته اند که اگر به این شکل باشد یعنی اگر ما کلمه حکمت را مترادف ، هم معنی با کلمه کتاب در نظر بگیریم در حقیقت در این ایه ما تکرار داریم یعنی تکرار اتفاق افتاده و هدف از این تکرار تاکید است .

    انک انت العزیز الحکیم :

دارای تاکید های فراوانی است که در این بخش به چند مورد از انها اشاره می کنیم :

 انک انت العزیز الحکیم  با اِنَّ شروع شده است که برای تاکید می آید .

تاکید دوم ضمیر فصل انت است ضمیر فصل یا ضمیر عماد انت .

ضمیر فصل یا ضمیر عماد یعنی چه ؟

 ضمیری است که بین مبتدا و خبر یا هر آنچه که در حکم مبتدا و خبر باشد می آید و در حقیقت خودش هم ضمیر منفصل منصوبی است برای تاکید می آید .که در این بخش از آیه کلمه انت که بین (کَ ) که اسم اِنَّ است و بین عزیز  خبر ِانَّ است آمده  که آن هم در حقیقت تاکیدی در این آیه است.

تاکید دیگری که در بخش از آیه داریم این است که خبر ما به صورت معرفه آمده است خبر اول که العزیز و خبر دوم  که الحکیم است با الف و لام (ال) آمده به صورت معرفه است.

هنگامی که خبر به صورت معرفه می آید افاده تاکید می کند.

تاکید دیگر خود لفظ و کلمه عزیز و حکیم است :

کلمه عزیز و حکیم بر وزن فعیل است که صفت مشبه است بر دوام و استمرار دلالت می کند.

تاکید بعدی این است که خود این جمله یک جمله اسمیه است . اسمیه بودن جمله بر تداوم و استمرار دلالت می کند و تمام مواردی که  ذکر شد برای تاکید این بخش از آیه امده است.

آیه 129 سوره بقره است خدا متعال در این آیه شریفه از زبان حضرت ابراهیم این طور نقل می کند که آن حضرت دعا کرد :

ربنا وابعث فیهم رسولا منهم یتلوا علیهم ایاتک ویعلمهم الکتاب والحکمه ویزکیهم انک انت العزیز الحکیم

آن پیامبر بزرگ خدا حضرت ابراهیم که بسیاری از کلمات و جملات ایشان در قالب درس های آموزنده ای در قران کریم بیان شده ، دعاهایی هم به محضر خدای متعال عرضه داشته است.

یکی از دعاهای ایشان این است  دست به دعا برداشت عرضه داشت خدایا در بین فرزندان من رسولی قرار بده ، در میان امت من رسولی  قرار بده که این رسول از جنس آنها باشد و برای انها آیات تو را تلاوت کند معلم و آموزگار آنها باشد کتاب و حکمت را به آنها بیاموزد و آنها را تربیت کند بدرستی که تو خدای شکست ناپذیر و حکیم هستی.

درس های متعددی در این آیه شریفه است :

اولا دعای حضرت ابراهیم نشان می دهد که این مسئله ، مسئله بسیار مهمی است این که انسان از خدا بخواهد که جامعه و مردم از معلمان و مربیان فاصله نداشته باشند و جامعه همواره از معلمانی برخوردار باشد که این معلمان نقش اموزش و پرورش را بر عهده دارند.

نکته دوم :  معلم باید از جنس متعلم باشد ((رسولا منهم)) فرستاده ای از جنس خود آنها تا درک بکند حالات آنها را وبتواند متناسب با استعداد ها  برای شاگردان و دانشجویان خودش آموزش های لازم را بیان کند.

 نکته ی دیگر  : اینکه معلم علاوه بر این که آموزش می دهد پرورش هم در وظایف او گنجانده شده است می فرماید : کسانی که آنها هم معلم باشند و هم مربی و پرورش دهنده .

تزکیه از ماده زکی به معنای پاکی است یزیکیهم یعنی آنها را پاک کند . در واقع معلم به واسطه آموزش و به واسطه تعلیم خودش کاری می کند که دانشجو و دانش آموز در مسیر تعالی حرکت بکند و روز به روز به مراتب کمال نزدیک تر شود.

*****

 

زبان و مفاهیم قرآن -درس 2

18 مهر

فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ ( آل عمران – 159 )

فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل على اللَّه ان اللَّه یحب المتوکلین ( آل عمران – 159 )

  نکات صرفی :

فعل لِنْتَ لَهُمْ  (لنت لهم ) : فعل ماضی است .

حروف اصلی( ل ان)/ ثلاثی مجرد/مفرد مخاطب از ل ی ن (اجوف یایی)

کُنْتَ ( کنت )  :مخاطب صیغه7  / فعل ناقص و اسم و خبر دارد / از کان

لَانْفَضُّوا (لانفضوا )  : باب انفعال / ریشه سه حرفی( ف ض ض) / ماضی

فَاعْفُ (فاعف )  : ریشه عفی و معتل است بر وزن یَفعُلُ و  فعل امر از تعفُ (چون فاء چسبیده به فعل همزه حذف شده) جزم حرف عله به حذف آن است .

وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ (استغفر لهم ) : فعل امر از باب استفعال  صیغه اول "واو" 

واو عاطفه چون کلمات رو به هم مرتبط میکند

 "شَاوِرْهُمْ" (شاورهم)  شاور : صیغه اول فعل امر از باب مفاعله و هُم : مفعول به

( نکته نحوی : هرگاه فعل به ضمیر متصل گردد در بیشتر مواقع مفعول به می گردد)

عَزَمْتَ (عزمت ) : ثلاثی مجرد صیغه هفتم  / مفرد مذکر مخاطب از باب تفعیل و "ت"فاعل

فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ (فتوکل على اللَّه )  : توکل ثلاثی مزید باب تَفعُل / صیغه اول فعل امر

یُحِبُّ (یحب ) : (فعل مضارع مضاعف/  حبب) / صیغه اول مضارع از باب افعال

الْمُتَوَکِّلِینَ (المتوکلین ) : مفعول به

یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (یحب المتوکلین) : خبر برای اِنَّ  ( ان ) از حروف مشبه به فعل

(ان ، کان، ان،لیت ، لکن ،لعل)

نکات بلاغی

 فَبِاَیِ رَحمَهٍ مِن الله لِنتَ لَهُم" (فبما رحمه من الله لنت لهم ) 

درباره اینکه ما چه نوع ما یی است  بعضی از نظرات در زیر مطرح شده است .

1)  " ما " ما ی نکره تامه  است به معنای شی

2) " ما " صله است .

3)  نظرفخر رازی  این  است  که "ما" مای استفهامیه است و در معنا ،  تعجب  را  می رساند .یعنی  " فَبِاَیِ رَحمَهٍ مِن الله لِنتَ لَهُم" (فبما رحمه من الله لنت لهم )  و به این معناست که : درست است که ما ، ما را هم معنی با  " اَیُّ = به معنای چه " در نظر گرفته ایم   اما در معنا و ترجمه  تعجب را می رساند و این گونه ترجمه می گردد " چه رحمت بزرگی بوده است آن رحمتی که خداوند به تو عطا کرده است ".

4)  " ما " ، ما زائده است . که این قول و این نظر را بیشتر مفسرین و علما و نحوین پذیرفته اند .

اما این که می گوییم زائده به این معنا نیست که  ما ، مایی زائد و بدون فایده است . زائده که این جا مطرح می گردد در حقیقت زائده در اِعراب است . به این معنا که که مانع تاثیر حرف جَرِّ با  در کلمه "رَحمَه " نشده است . اینطور خوانده می شود  " فَبِما رحمتهٍ "  رَحمَةٍ  در این جا به  واسطه حرف جر با که آمده ، مجرور شده است و در این جا " ما  " بی تاثیر است چون اگر قرار بود تاثیر داشته باشد و زائده نباشد ،  " ما " باید مجرور می شد و "رحمه" اعراب دیگری را می گرفت . به همین خاطر " ما " را  " ما  زائده " در نظر می گیریم.

 در این جا حرف جر "با" را به دو شکل در نظر گرفته اند :

1- حرف جر سببیه است که  به  این شکل ترجمه می شود : به سبب رحمت.

2- حرف جر را حرف جر مصاحبت گرفته اند به معنی معیت ، به معنای " مَعَ "  که به این شکل ترجمه می شود : با رحمت ، به همراه رحمتی از خداوند.

 نیست  و در حقیقت به هدف و غرضی آمده است  و  برای  تاکید و وضوح  و تقریر بیشترآمده است . به این شکل که اگر " ما " از جمله حذف گردد ، جمله از نظر معنا دچار نقصان می گردد . همچنین از نظر ساختار و ترکیب هم دیگر آن نظم و ساختار قوی و منسجمی که اکنون دارد را نخواهد داشت .

تمام موارد ذکر شده از آن جهت است که بگوییم معنایی که  " ما "  می خواهد در این بخش از آیه برای ما داشته باشد ، همان تاکیدی است که دارد و آن تاکید در حقیقت باعث می شود که معنای آیه در روح و جان انسان بیشتر نقش ببندد.

نکته بعدی که وجود دارد در مورد کلمه  " رحمه " است . اگر دقت کنید ، می بینیم که کلمه رحمه در این  جا به صورت نکره و همراه با تنوین آمده است . " فَبِما رَحمَهٍ مِن الله "

چرا بصورت نکره آمده است ؟

و چرا با تنوین آمده است ؟

در این جا هم در حقیقت کلمه رحمت برای تفخیم ، نکره آمده است . به این خاطر که در ادامه می فرمایند " فَبِما رَحمَهٍ مِن الله " ، مِن الله ؛ جار و مجرور است که این جار و مجرور  به یک محذوف تعلق دارد که آن محذوف ، صفت است برای کلمه رحمه .

می توانیم به این شکل  بگوییم که تقدیر این جمله به این شکل است که " فَبِما رَحمَهٍ عَظیمَهٍ کائِنَهٍ مِن اللهِ تَعالی لِنتَ لَهُم " در حقیقت این کلمات را که صفت  هستند برای رحمت در تقدیر دارد.

تمام این ها درمعنا باعث تفخیم  و تعظیم می شود .که  می توانیم به این شکل ترجمه کنیم  : رحمت عظیمی ، رحمت بزرگی .

نکته دیگر اینکه در ابتدای آیه " فَبِما رَحمَهٍ مِن اللهِ لِنتَ لَهُم  " بِما رَحمَهٍ " این جار و مجرور بر فعل جمله " لِنتَ لَهُم  "مقدم شده اند . می توانست به این شکل مطرح شود :  " لِنتَ لَهُم  ِبما رَحمَهٍ مِن اللهِ  : تو نرم خو و نرم شدی برایشان به خاطر آن رحمتی ازجانب خداوند "

 در صورتی که می بینیم  که  " ِبما رَحمَهٍ مِن اللهِ  " مقدم شد  برفعل ، این سوال پیش می آید که دلیل این تقدیم چه است ؟

قاعده ای در زبان عربی وجود دارد که می گوید : (( تَقدیمُ ما حَقُّهُ التَّأخیر یُفیدُ الحَصر : مقدم کردن هر آن چه که حقش تاخیر باشد افاده ی حصر را می کند .

اینجا می بینیم که " ِبما رَحمَهٍ مِن اللهِ  " مقدم  بر فعل ما شد . در این جا در حقیقت حصر و قصر را دارد. بِرَحمَهٍ مِن الله لا بِغَیرِ ذلِکَ مِن احوالِهِم .

یکی  از آیات مهمی که پیرامون موضوع  تعلیم و تعلم در قرآن کریم به آن استناد کرد و در واقع اخلاق معلمین را برای  ما ترسیم  می کند ؛ آیه 159 سوره مبارکه آل عمران است .

پیامبر اکرم در مقام یک معلم موظف است که دستوراتی را در تعامل با خودش با متعلم و امتی که به نوعی دانشجو و دانش آموز این پیامبر هستند رعایت بکنند .

یکی از آن نکات این است که باید اهل رأفت و رحمت نسبت به شاگردان باشد .

تربیت جز با مهربانی  و جز با مراعات اصول دوستی امکان پذیر نیست .

قرآن می فرماید : " فَبِما رَحَمهٍ مِن اَلله لِنتَ لَهُم : ای پیامبر این نرمی و نرم خویی که تو نسبت به مردم به خرج می دهی به خاطر رحمت پروردگار است "

وَلَو کُنتَ فَظًّاً غَلیظَ القَلبِ  (ولو کنت فظا غلیظ القلب )  : اگر تو ای پیامبر سخت دل و تند خو بودی .

لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ (لانفضوا من حولک ) : مردم از دور تو پراکنده می شدند .

در واقع باید بدانیم معلم  وظیفه اش صرفا بیان یک سلسله مطالب و بعد هم  ثبت  این مطالب توسط دانش آموز و دانشجو و گرفتن نمره نیست . رسالت یک معلم راهبری است . معلم  دست متعلم را می گیرد و همراه خود حرکت داده و به جلو می برد .

برای اینکه متعلم با معلم همراهی کند ، معلم باید نرم خو باشد  و اخلاق او اخلاق پسندیده ای باشد .

فَاعْفُ عَنْهُمْ (فاعف عنهم ) : از بدی های متعلم باید در گذرد .

نه تنها از بدی ها در گذرد بلکه

وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ (واستغفر لهم )  : از خدا هم بخواهد که خدای متعال هم بدی های متعلمین را مورد عفو و بخشش قرار دهد .

و این اوج بزرگواری یک معلم است که در عین اینکه به او بد کرده اند اما او برای متعلمانی که چه بسا آداب را نسبت به او رعایت نکرده اند ، خیرخواهی می کند.

وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ (و شاورهم فی الامر)  : در تصمیمات خود از آن ها مشورت بگیر .

مشورت گرفتن معلم از متعلم  در مواردی موجب می شود که متعلم خود را در این مسیر تعلیم و تعلم سهیم بداند و احساس بکند که بخشی از این  این مسیری که ترسیم شده با نظر او شکل گرفته است . این باعث می شود که به کاری که دارد انجام می دهد دل ببندد و دل بدهد و درصد موفقیت در چنین حالتی قطعا بیشتر خواهد بود.

*****

زبان قرآن و مفاهیم - درس سوم

22 مهر

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ

 أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ

 وَالْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ

﴿ ال عمران آیه 164)ُ

لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلو ا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین

نکات مربوط به صرف(صرف به معنی تغییر است یعنی بتوانیم یک مصدر را به یک فعل تغییر دهیم و..)

افعال :

مَنَّ ( من ) :در این فعل حرف ن دوبار تکرار شده و چون مانند هم هستند دو حرف پس در هم ادغام شده اند /ماضی است/

مضارع آن  = یَمُنُّ ( یمن ) /اوزان ثلاثی مجرد سماعی است مانند همین فعل/فتحه اخر آن در تمام صرف ماضی این فعل وجود دارد.

بَعَثَ ( بعث )  ( یبعث ) : فعل ماضی/ثلاثی مجرد/صیغه اول  

یَتْلُو ( یتلو) :فعل امر آن اُتْلو   ( یتلو   - اتلوا)

یُزَکِّیهِمْ ( یزکیهم ) :ثلاثی مزید و مضارع/ ازباب تَفعیل و مصدر آن تَزکیه می باشد/هم(ضمیر متصل) نقش مفعول دارد 

یُعَلِّمُهُمُ (یعلمهم ) : ثلاثی مزید و مضارع و صیغه اول/ ازباب تَفعیل و مصدر آن تَعلیم می باشد/ هم(ضمیر متصل) نقش مفعول دارد  ( یعلمهم – تعلیم )

کَانُوا ( کانوا ) :کانَ ماضی می باشد مضارع آن یَکونُ/صیغه سوم می باشد/جز افعال ناقصه است ونقطه مقابل حروف مشبه بالفعل ماننداَنَّ واِنَّ عمل می کنند.یعنی اسم ان مرفوع و خبر ان منصوب است

( کانوا – ان )

نکات مربوط به نحو

لَقَدْ ( لقد) :لام،لام قسم است وجواب است برای قسم محذوف .

 قد حرف تحقیق است اگر قد برسر فعل ماضی بیاید معنی تحقیق می دهد یعنی وقوع فعل حتمی است ولی بر سر فعل مضارع این معنا را نمی دهد.

اللَّهُ : فاعل فعل مَنَّ است.   ( الله – من )

عَلَى : حرف جر   ( علی)

الْمُؤْمِنِینَ : مجرور به حرف جر عَلَى   ( المومنین )

إِذْ : ظرف است    (اذ)

رَسُولًا:مفعول فعل بَعَثَ است   (رسولا)

مِنْ أَنْفُسِهِمْ:صفت است برای رسول   ( من انفسهم )

یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ:

تمام کلمات نعت(صفت)هستند برای پیامبراکرم(ص)(رسول)

(یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب )

مُبِینٍ : صفت است برای ضَلَالٍ  ( مبین )

إِنْ:این اِن ،اِن مخففه الثقیله است.

  نکات بلاغی ( سوره آل عمران -164) :

اولین نکته بلاغی صنعت التفات موجود در این آیه است یعنی تغییر در خطاب است .به معنی روی گرداندن از غایب به مخاطب یا متکلم  و بالعکس است یعنی از متکلم به غائب واز غائب به مخاطب .

صنعت التفات در این ایه موجود است،و به این صورت که در این ایه از خطاب به غیبت است یعنی در ایه های قبل مومنین مورد خطاب بودند ولی در این ایه مومنین به صورت غایب فرض شدند.

خداوند در ایه قبل می پرسیدند  ایا کسی که پیرو رضوان خداست  ولی در این آیه می فرماید خداوند بر مومنین منت نهاد.ومومنین به صورت غایب در نظر گرفته شده اند.

دلیل و وجه وجود این التفات چیست؟

علت وجود این التفات این است که این ایه در زمینه منت گذاری و منت گذاشتن بر مومنین است به خاطر صفتی که دارند.و آن صفت ایمان است،

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ ( لقد من الله علی المومنین )

 و این معنا را فقط با اوردن صفت یعنی مومنین به صورت غائب می توان دریافت کرد و اگر به صورت مضارع اورده می شد مانند آیات قبلی این معنا از آن افاده نمی شد.

علت این منت گذاری که ایمان این افراد است از این ایه دریافت نمی شد.

دومین صنعت ،صنعت تجرید از فنون علم بدیع است

 و به معنی این است که متکلم از یک موصوفی که دارای یک صفتی است به جهت مبالغه و برای اینکه مبالغه کند در آن صفت ،امر دیگری را مانند آن چیز انتزاع می کند تا جایی که گویی آن امری که انتزاع شده برای آن صفت بلیغ تر است و شایستگی بهتری برای خود آن  امر و موصوف اصلی دارد.

مانند مثال لی مِن فلانٍ صدیقٍ حمیم به معنی :

از فلانی دوست شفیق و مهربانی دارم

در اینجا(( مِن))مِن تجریدیه است و باعث شده ما فن تجرید را داشته باشیم به عبارت دیگر می خواهد بگوید فلانی در دوستی و رفاقت به حدی رسیده که شایسته است ما شخص دیگری را از ان تجرید و جدا کنیم.

یعنی از فلانی دوست شفیق و مهربانی دارم.

انواع تجرید:

1) با ((بِ)) تجریدیه

2) با (( مِن)) تجریدیه

3) بدون واسطه

4) به شکل کنایه

 

و .....

مثال دوم:در خطبه ابوطالب(ع) درازدواج حضرت خدیجه(س)

الحمدلله الذى جعلنا مِن ذریه ابراهیم وزرع اسماعیل .

سپاس خدای را که ما را از نسل  ابراهیم و ذریه اسماعیل قرار داد.که به جهت مبالغه به صورت از نسل  ابراهیم اورده است.و این ذریه را از بقیه جدا کرده است.

در این جا مِن ،مِن تجریدیه است و می توانست از مِن استفاده نکند و به این صورت بیاورد که الحمدلله الذى جعلنا ذریه ابراهیم وزرع اسماعیل

سپاس خدای را که ما را ذریه ابراهیم و فرزندان ان قرار داد.که به جهت مبالغه به صورت اول که در بالا ذکر شد اورده است ومِن ،مَن تجریدیه است.

در این آیه مِنْ أَنْفُسِهِمْ، مِنْ، مِنْ تجریدیه است.

برای اینکه عظمت و کمال شایستگی بلاغت آن را  بیشتربیان کند.

نکته بعدی کلمه رَسُولًا است که به صورت نکره امده است.و علت آن تعظیم و تفخیم است به این صورت که صفاتی که بعد از ان برای رسول آمده اند

یعنی :مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ

همگی باعث تعظیم و تفخیم آن کلمه شده اند.

( من انفسهم یتلو علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب )

نکته بعدی: درباره ی فِی ضَلَالٍ است .

در قسمت(( وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ)) است .

(و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین )

برای کلمه ضلال حرف فی آورده شده است .که ازحروف جر است و معنی ظرفیت دارد و به معنی در است و ضلال و گمراهی را به مانند ظرفی در نظر گرفته که اعراب جاهلی در ان وجود داشتند.

یکی از آیاتی که پیرامون تعلیم و تعلم وجود دارد در قرآن  آیه 164 ال عمران است.خداوند در این آیه با تعبیر منت نهادن،نعمت بزرگ معلمان الهی را بر ما ارزانی می دارد.

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ

 به درستی که خداوند بر مومنین منت نهاده است،کلمه منت از ماده مَنّ به معنی نعمت سنگین و ثقیل که ارزش فوق العاده ای دارد است.

و در این آیه منظور از آن نعمت بزرگ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ است یعنی پیامبری از جنس خودشان مبعوث کرده است.

 که این پیامبر یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ

یعنی ایات خدا را برای انها تلاوت کند

 وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ

و مردم را پاک کند و به انها کتاب و حکمت بیاموزد،که کتاب به معنی احکام شریعت و حکمت به معنی حقایق جهان هستی و براهین و آنچه انسان با عقل خود می تواند درک کند می باشد و پیامبران مددکار عقل انسان هستند.

(لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین)

وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ

وبه درستی که مردم قبل از انکه پیامبران بیایند و بدون پیامبران در گمراهی آشکاری به سر می برند.

خداوند در هیچ جا تعبیر منت نهادن با ما سخن نگفته جز همین مورد درباره پیامبران و مهمترین ویژگی پیامبران معلمی انهاست که انها معلمند ودست بشریت را می گیرند و به انها آموزش می دهند.

تعلیم به معنای انتقال دادن معلومات و کمک کردن به دانش اموز و دانشجو برای دریافت این معلومات است مانند همان کار معلمان البته تعلیم و تعلم اگر در مسیر الهی باشد و برای تقرب الهی باشد قطعا ارزش غیر قابل وصفی دارد .

در روایات داریم :

 مَن تَعَلَّمَ  و  العَلمَ و عَمِلَ للّه ، دُعِیَ فی مَلَکوتِ السَّماواتِ عَظیما :

من تعلم و العلم و عمل لله ، دعی فی ملکوت السماوات عظیما

هر که براى خدا علم بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمانها به بزرگى یاد می شود .

******

درس چهارم زبان قران و مفاهیم

25مهر ماه

وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ إِلاَّ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ حَتَّی یَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ

وُسْعَها وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی‏ وَ بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ( سوره انعام آیه 152)

و لا تقربوا مال الیتیم الا بالتی‏ هی احسن حتی یبلغ اشده و اوفوا الکیل و المیزان بالقسط لا نکلف نفسا الا

وسعها و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذا قربی و بعهد الله اوفوا ذلکم وصاکم به لعلکم تذکرون (انعام -152 )

نکات صرفی:

لا تَقْرَبُوا ( لا تقربوا ) : اخر فعل مجزوم است به حذف ن علامت رفع پس فعل نهی است و لا ابتدای فعل لا نهی است.

یَبْلُغَ ( یبلغ ) : ثلاثی مجرد است و مضارع/ وبه جهت اَن مستتر بعد حتی فعل منصوب شده است / فعل نشان و حرکت فتحه در اخر فعل نشان از منصوب بودن فعل است.

أَوْفُوا ( اوفوا ) : فعل لفیف مفروق است زیرا دو حرف عله دارد (واو)و (یا) صیغه اول آن وَفَیَ می باشد/ اوفوا از باب اِفعال می باشد و مضارع  و  صیغه سوم می باشد. أَوْفی بوده که اعلال یافته ودر صیغه سوم به این شکل امده است.

لا نُکَلِّفُ ( لا نکلف ) : فعل نفی است زیرا اخرش مجزوم نمی باشد / ثلاثی مزید از باب تفعیل بر وزن یُفَغِّلُ می باشد مصدرش تکلیف است/ مضارع

قُلْتُمْ ( قلتم ) : اصل آن قول است و اجوف واوی است/ ماضی/ صیغه 12 است جمع مونث مخاطب

فَاعْدِلُوا ( فاعدلوا ) : امر است/ثلاثی مجرد/صیغه سوم/ وفعل امر از مخاطب مضارع ساخته می شود.

کانَ ( کان )  : فعل ناقصه/که دارای اسم و خبر است

وصَّاکُمْ ( وصاکم ) : ثلاثی مزید است/ از باب تفعیل/ بر وزن فَعَّل/ کُم متصل نقش مفعول به دارد/ماضی صیغه اول است.

تَذَکَّرُونَ ( تذکرون ) :ثلاثی مزید است/ت اول فعل حذف شده در واقع فعل تَتَذَکَّرُونَ بوده است مضارع است و از باب تَفَعُّل می باشد بر وزن یَتَفَعَّلُ می باشد.

نکات نحوی مربوطه:

لا تَقْرَبُوا ( لاتقربوا ) : واو آخر فعل فاعل است

مالَ ( مال) : مفعول به برای فعل لا تَقْرَبُوا و مضاف(مضاف بودن نقش نیست)

الْیَتیمِ ( الیتیم ) : مضاف الیه

إِلاَّ ( الا )  : ادات حصر

هِیَ ( هی ) : مبتدا

أَحْسَنُ ( احسن ) : خبر

حَتَّی ( حتی ) :حرف غایه

أَشُدَّهُ ( اشده ) : مفعول به /  و جمعی است که مفرد ندارد یا مفردی است که بنا جمع دارد

نَفْساً ( نفسا ) : مفعول به اول برای نُکَلِّفُ ( نکلف )

وُسْعَها ( وسعها )  : مفعول به دوم برای نُکَلِّفُ ( نکلف )

کان : فعل ناقصه و اسم کان مستتر است

ذا : خبر کان منصوب

در عبارت وَ لَوْ کانَ  ( و لو کان ) ( واو) واو حالیه می باشد.

ذلِکُمْ ( ذلکم ) : مبتدا

وَصَّاکُمْ بِهِ ( وصاکم به ) : خبر برای مبتدا ( ذلکم )

نکات بلاغی مربوطه:

اولین نکته در عبارت قرآنی ((أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ))  ( اوفوا الکیل و المیزان بالقسط ) وجود دارد. أَوْفُوا ( اوفوا ) فعل امر است. به معنی وفا کنید.

الْکَیْلَ ( الکیل ) : پیمانه

 الْمیزانَ ( المیزان ) :ترازو

 بِالْقِسْطِ ( بالقسط ) : عدل و قسط وداد

بین این کلمات تناسب وجود دارد به همین دلیل صنعت مراعات نظیر وجود دارد.

مراعات نظیر:

یعنی دو یا چند کلمه را در کنار هم بیاوریم که دارای تناسب باشند واین تناسب از نوع تضاد نباشد و کلمات ذکر شده در بالا( أَوْفُوا/ الْکَیْلَ /الْمیزانَ /بِالْقِسْطِ)دارای این ویژگی می باشند.

دومین نکته در عبارت قرآنی ((لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها))  ( لا نکلف نفسا الا وسعها ) وجود دارد. و آن صنعت تذییل می باشد.

صنعت تذییل :

که این صنعت از اقسام اطناب است و عبارت است از آوردن جمله مستقلی پس از جمله دیگر که مشتمل بر معنای جمله قبل است و به منظور تأکید منطق یا مفهوم جمله قبل آورده شده است.

لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها ( لا نکلف نفسا الا وسعها ) تذییلی است بر قسمت قبلی آیه ،آن قسمتی که می فرمایید: وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ  ( و لا تقربوا مال الیتیم ) و قسمت وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ ( و اوفوا الکیل )

علت وجود صنعت تذییل : این قسمت((لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها))تاکید و تثبیتی است برای قسمت های قبلی آیه و میخواهد اشاره کند ان مواردی که گفته شد ان امر و نهی ها در قدرت و توان و امکان بشر هست که می توانند آنها را انجام دهند و خداوند هم بشر را به همان اندازه که در توان انها هست مکلف می کند پس این قسمت تاکیدی است و تذییلی است بر قسمت قبلی آیه.

سومین نکته در عبارت قرآنی ((بِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا)) ( بعهد الله اوفوا )  وجود دارد. بِعَهْد ( بعهد) جارو مجرور است و بر عامل خود که أَوْفُوا ( اوفوا ) است مقدم شده است.

باید توجه داشت که این تقدیم و تاخیرها بی دلیل نیست. در زبان عربی عامل اول می آید و بعد جارو مجرورمتعلق به آن عامل می آید.

علت این تقدیم بیان شرافت دادن و اهمیت دادن به آن است. در این قسمت آیه اهتمام به امر عهد و پیمان می کند و ذهن شنونده را در هنگام شنیدن آیه متوجه اهمیت عهد و پیمان می کند تا بخش بعدی که فعل أَوْفُوا می آید و دستور می دهد به عهد و پیمان وفا کنید در ذهن شنونده تثبیت شود و به اهمیت آن پی می برد.

چهارمین نکته در فعل تَتَذَکَّرُونَ (تتذکرون ) در آخر آیه است.

که فعل مضارع است و صیغه جمع مذکر مخاطب می باشد از ریشه ذکر که به باب تَفَعُّل رفته است.

 و صرف آن  تَذَکَّرَماضی/یَتَذَکَّرُمضارع/تَذَکُّرمصدر می باشد پس در مضارع صیغه للمخاطبین فعل طبق قاعده باید تَتَذَکَّرُونَ باشد ولی از نظر بلاغی و برای جلوگیری از تکرار دو حرف ((ت))که در کنار هم قرار گرفته اند، یکی از آن حذف شده است . و دلیل بلاغی آن به جهت تخفیف و سهولت در تلفظ بوده است .

پنجمین نکته در عبارت قرآنی ((وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبی‏))  (و لو کان ذا قربی ) وجود دارد. در این عبارت ( واو) واو حالیه می باشد و(لَوْ)لو وُصلیه می باشد که افاده ی مبالغه می کند.

نکات تربیتی:

یکی از نکاتی که در قرآن کریم با عنوان اصول مهم تربیتی مورد تاکید قرار گرفته است و می توانیم در بحث آموزش هم به آن استناد کنیم نکته موجود در آیه 152 سوره انعام است.

خداوند در این آیه دستوراتی را بیان می کند

وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ إِلاَّ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ (و لا تقربوا مال الیتیم الا بالتی‏ هی احسن )  : به مال یتیم نزدیک نشوید مگر با نیت خیرخواهانه بخواهید به او کمک کنید.

وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانَ بِالْقِسْطِ  (و اوفوا الکیل و المیزان بالقسط ) : وترازو و کیل را به عدالت برپا کنید.

 لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها (لا نکلف نفسا الا وسعها ) : ما هیچ نفسی را جز به اندازه قدرت وتوانایی اش تکلیف نکرده ایم.

نکته مهم در همین آیه شریفه و در همین فراز است. خداوند در مقام تعلیم دستوراتی را بیان می کند :

1) مراعات مال یتیمان

2) عدالت در وزن کردن ومعاملات و رعایت حقوق دیگران

3) اما در عین حال بر این نکته هم تاکید می کند که این خدایی که در مسیر تربیت انسان ها این دستورات را برایشان بیان کرده است، بیش از توانایی آنها چیزی نمی خواهد.

طبیعتا رعایت عدالت در وزن کردن مراتبی دارد و مراعات حقوق یتیمان مراتبی دارد . بعضی از دقت ها که احتیاط های بسیار سختی هم در آنها وجود دارد  وعامه انسان ها نتوانند آن را رعایت کنند لذا می فرماید: هرکس به اندازه توانش به این دستورات پایبند باشد و ما بیش از آن توقع نداریم.

بر همین اساس یک معلم هم دستوراتی را که برای رشد متعلم و حرکت روبه جلوی دانش آموز و دانشجوی خود بیان می کند در این چارچوب بیان بکند و سطح استعداد او را مراعات بکند و ظرفیت او را برای ترقی و دریافت مطالب وحرکت رو به جلوی او مراعات بکند .

برهمین اساس معلمان میزان رشد و تلاش دانش آموزان را مد نظر قرار دهند و اگر دیدند کسی به اندازه وسع خود تلاش می کند از او تقدیر و قدردانی به عمل بیاید اگرچه نمره او از فرد تیز هوش  پایین تر باشد ولی او واقعا تمام تلاش خود را انجام می دهد تا وظیفه خود را انجام دهد.

پس باید معیار ما برای ارج نهادن به تلاش های متعلمان این باشد که به اندازه وسعشان وتواناییشان تلاش کرده اند. هرکس به اندازه توانایی خود تلاش کرد از نگاه ما محترم وشایسته قدردانی است.

*****

زبان قرآن و مفاهیم-درس پنجم

29مهر ماه

لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَئُوفٌ رَحیمٌ (توبه -128)

لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم ( توبه -128)

افعال :

جاءَ ( جاء ) : ماضی است مضارع ان یَجیعُ / مهموز و معتل است/ زیرا حرف وسط حرف عله است اعلال یافته از نوع اعلال به قلب/ صیغه اول/ ضمیر متصل کم نقش مفعول به دارد برای آن

عَنِتُّمْ (عنتم ) : از ریشه ی ( عنت )عَنِتُّ این فعل 7 بار در قرآن آمده است ولی به همین شکل فقط دوبار آمده است./ صیغه نهم

اسم ها:

رسول : نقش فاعل دارد

عزیز و حریص هردو صفت مشبه هستند

حریص اگر در امور معنوی باشد بسیار پسندیده است این کلمه از حرص گرفته شده و بر وزن فَعیل می باشد.

نکات نحوی

لَقَدْ ( لقد ) : لام ،لام قسم است و قد حرف تحقیق است و اگر بر سر فعل مضارع قرار بگیردکه در اینجا به همین صورت است حتمیت و قطعیت وقوع فعل است.

مِنْ أَنْفُسِکُمْ ( من انفسکم ) : جارومجرور

أَنْفُسِکُمْ ( انفسکم ) : مضاف (أَنْفُسِ) و کم (مضاف الیه)

  نکته : ضمیر به فعل اضافه شود نقش مفعولی یا فاعلی دارد و اگربه اسم اضافه شود نقش مضاف الیه دارد.

عزیز و رحیم و رئوف برای رسول صفت هستند

بِالْمُؤْمِنینَ ( بالمومنین ) : جارو مجرور هستند(ب حرف جر)

ما عَنِتُّمْ ( ما عنتم ) : در اینجا (ما )، مای موصوله است. و هم می تواند مای مصدریه باشد.

  نکات بلاغی:

لقد جاءکم رسول من انفسکم

1) این آیه با دو تاکید شروع شده است. اولین تاکید با حرف لام هست که لام ، لام جواب است برای قسم محذوف. یا لام ابتدا است برای تاکید و حرف قد تاکید دوم هست که قد حرف تحقیق است.

توجه کنید که مضمون آیه از مواردی است که هیچ گونه جای انکاری در آن نیست که منظور همان آمدن رسول از جنس خودتان است برای شما.

در این آیه مخاطبین که منکر نیستند ، منکر در نظر گرفته شده اند وکلام برای آنها به صورت موکد آمده است گویی که این افراد منکر هستند . یعنی مخاطب غیر منکر به عنوان منکر در نظر گرفته شده است. حال آنکه باید جمله بدون تاکید می آمد چون مخاطبین منکر نیستند. زیرا در آیات مشابه تاکیدی صورت نگرفته است مانند آیه 15 سوره مائده یا آیه 174 سوره نسا.

  دلیل بلاغی این تاکید در این آیه چیست؟

مخاطبین که مشرکین هستند از آمدن رسول هیچ بهره ای نبرده اند واز رسول در راه هدایت خودشان استفاده نکرده اند . به همین دلیل و به دلیل نوع رفتارشان آنها به منزله منکر در نظر گرفته شده اند گویی که رسول را انکار می کنند به همین دلیل آیه با دو تاکید موکد شده است.

2) در قسمت بِالْمُؤْمِنینَ رَئُوفٌ رَحیمٌ (بالمومنین رئوف رحیم ) وجود دارد که منظور رسول خداست که به مومنین رئوف و رحیم هستند . در اینجا بِالْمُؤْمِنینَ جارو مجرور است و به کلمه متعلق خودش یعنی رَئُوفٌ مقدم شده است.

و قاعدتا جمله باید رَئُوفٌ رَحیمٌ بِالْمُؤْمِنینَ می شد و علت این تقدیم این است که افاده اختصاص کند.

لا رافته و لارحمه الا بالمومنین یعنی هر آنچه رحمت و هر آنچه مهربانی است از آن مومنین است و شامل حال کفار نمی شود.

 پس تقدیم جارومجرور در این جا به قرض اختصاص رحمت و رافت و مهربانی نسبت به مومنین است.

3) در قسمت لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ ( لقد جاءکم رسول من انفسکم ) وجود دارد.

فعل جاء به معنی آمدن است و مجی هم به معنی آمدن رسول است در این آیه به صورت مجازی از آن استفاده شده است. کلمه مجی و جاء یعنی آمدن از یک مکان به مکان دیگری و معنی اصلی کلمه است.

اما در این آیه معنی مجازی آن استفاده شده است.یعنی مراد از آمدن رسول دعوت مردم به دین است و مراد در این آیه معنی مجازی آن است.که از این موارد در قران بسیار وجود دارد.

نکات تربیتی

خداوند به برخی از ویژگی های بزرگترین معلم بشردر مقام تعلیم و تعلم اشاره می کند که این ویژگی ها می تواند برای معلمان نقشه راه باشد .

می فرماید (لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رئوف رحیم )

به یقین، رسولى از خود شما به سویتان آمد که فقر جهالت ورنج هاى شما بر او سخت است; و اصرار بر هدایت و نجات شما دارد; و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است. در این آیه ما ، مای مصدریه است .

و معلم باید با متعلم هم دردی بکند و سختی های متعلم برای او هم سخت باشد و ندانستن و جهالت متعلم برای معلم سخت و گران باشد. یعنی باید معلم احساس کند آرامش نمی یابد مگر اینکه تمام دانش آموزان درس را بفهمند نه اینکه از سر وظیفه بدون اهمیت به دانش آموزان تدریس را به عنوان شغلش انجام دهد.

و رسول نسب به نجات شما حرص می ورزد با وجود اینکه حرص صفت ناپسندی است مانند حرص برای مال دنیا . ولی در موارد معنوی پسندیده است مانند حرص ورزیدن برای هدایت مردم و مانند این مثال که پیامبر برای هدایت مردم حرص می ورزید تا جایی که خداوند به ایشان فرمودند لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلّا یَکُونُوا مُوْمِنِینَ ( لعلک باخع نفسک الا یکونوا مومنین ) : شاید تو از غصه و غم و اندوه خود را تلف مى‌کنى و مى‌کشى، براى اینکه این کفار و مشرکین ایمان نمى‌آورند.

وخداوند از پیامبر می خواهد به خاطر ایمان نیاوردن مردم این قدر حرص نخورد و این نشان دهنده تلاش بسیار پیامبر برای هدایت مردم بودتا جایی که به تعبیر قران خود را.درآستانه کشته شدن قرار داده بود

و معلم هم برای آموزش متعلمان باید حرص بخورد و تلاش کند.

و پیامبر نسبت به مومنان و نسبت به کسانی که شیفته او بودند و به در خانه او آمده بودند وتصمیم دارند از او مطالبی فرا بگیرند با مهربانی و رافت برخورد می کند و معلمان هم باید اینگونه رفتار کنند.

زبان قران و مفاهیم -درس ششم

2 آبان

اُدْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ ﴿ایه ١٢٥سوره نحل﴾

ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله و هو اعلم بالمهتدین ( سوره نحل – 125)

نکات صرفی

افعال :

اُدْعُ ( ادع ) : از ریشه ( دَعَوَ - دَعا) فعل معتل / ناقص واوی / فعل امر فاعل آن انتَ و مستتراست به استتار وجوبی

جَادِلْهُمْ ( جادلهم ) :ریشه ان جَدَلَ ( جدل ) است و به باب مُفاعِله رفته است.

صرف این باب : (فــاعَـــلَ:ماضی/یُـــفــاعِـــلُ:مضارع/مُــفــاعَـلَــه:مصدر) و امر است بر وزن تُجادِلُ که حرف مضارعه حذف شده است و اخرش جزم یافته است/ صیغه اول هست

أَعْلَمُ ( اعلم ) : اَفعل تفضیل است که منسوب می شود به خداوند متعال

ضَلَّ ( ضل ) :مضارع ان یَضِّلُ/ مضاعف است/ ثلاثی مجرد/ ماضی است.

نکات نحوی:

بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَه ( بالحکمه و الموعظه ) : اسم هستند

الْحَسَنَةِ ( الحسنه ) : صفت برای الْمَوْعِظَةِ ( الموعظه )

هِیَ أَحْسَنُ ( هی احسن ) : هِیَ(مبتدا) أَحْسَنُ(خبر)

إِنَّ ( ان ) : حرف مشبه بلفعل

رَبَّکَ ( ربک ) :اسم اِنَّ

 هُوَ أَعْلَمُ ( هو اعلم ) : خبر برای اِنَّ

بِالْمُهْتَدِینَ ( بالمهتدین ) : جارو مجرور و از ریشه ( اِهتَدی /یَهتَدی) (مُهتدی :اسم فاعل از إِهتَدَى)/(مُهتدًی : اسم المفعول از إِهتَدَى)/در اینجا اسم فاعل وجود دارد.

نکات بلاغی :

اُدْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ

1) شروع جمله با فعل امر است (اُدْعُ) و از آنجایی که این جمله حاوی مطالبی است که از ما قبل از خودش منقطع هست به همین دلیل در ابتدای آیه ادات وصل دیده نمی شود. و این جمله یک جمله استینافیه است. یعنی جمله ای که از نظر معنایی کاملا مستقل است و ارتباطی به ما قبل خود از نظر معنایی ندارد. پس دلیل شروع آیه بدون ادات وصل این است که این کلام کلامی منقطع است از آیات قبل.

 

2) در رابطه با دو فعل اُدْعُ و جادِل است هر دو فعل امر هستند . فعل اُدْعُ از ریشه ی دَعوَ است که حرف علّه آن محذوف است در واقع جزم فعل به حذف حرف علّه است.

 جادِلهم صیغه للمخاطب است و امر از باب مُفاعله.

این دو فعل امر از مقام بالا که خداوند است به مقام پایین که خطاب به پیامبر(ص) بیان شده است بنابراین معنای حقیقی امر را دارد چون از مقام بالا به پایین است.اما این دو فعل امر می توانند معنای ثانویه و مجازی هم داشته باشند و آن عبارتند از ارشاد و راهنمایی که این دو فعل برای ارشاد و راهنمایی استفاده شده اند.

3) در رابطه با فعل اُدْعُ است که فعل متعدی است یعنی فعلی که نیاز به مفعول به دارد. ولی در این آیه مفعول به این فعل ذکر نشده است دلیل این حذف به جهت اختصار بوده وبرای تعمیم یعنی عمومیت دادن این قضیه اتفاق افتاده است.

4) درانتهای جمله با تکرار (وَهُوَ أَعْلَمُ بِ )مواجه هستیم و دلیل بلاغی این تکرار برای تاکید است واشاره دارد به اینکه بین حال ضالین (گمراهان) و مهتدین (هدایت شدگان) وثواب و عقابی که شامل حال آنها خواهد شد و تفاوت و تباین وجود دارد، در غیر این صورت احتیاجی به تکرار این بخش از آیه نبود و بدون تکرار با یک واو می توانست جمله را به پایان برساند. پس حکمت تکرار تاکید است.

5) دلیل تقدیم بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ برمُهْتَدِینَ است. چرا خدواند اول فرمود بر کسانی که گمراه شدند اگاه است سپس فرمود بر هدایت یافتگان آگاه است و سوال دوم چرا برای گمراه شدگان از فعل ضَلَّ به جای اسم فاعل ضالّین استفاده کرده و برای هدایت یافتگان اسم فاعل استفاده کرده است و از اِهتدی استفاده نکرده است؟

پاسخ: فعل دلالت برحدوث می کند و نشان می دهد که گمراهی امری حدوثی و عارضی است یعنی این گمراهی بعدا اتفاق می افتد یعنی انسان خودش اسباب گمراهی خودش را فراهم می کند. بنابراین از فعل ضلَّ استفاده کرده است. اما در باره هدایت که از مُهتَدین استفاده کرده است می خواهد بفرماید که هدایت امری فطری است و به همین دلیل فطری بودن دلالت بر ثبوت می کند و این که مهتدین را به صورت اسم آورده خودش دلالت بر ثبوت می کند و این که هدایت امری ثبوتی و فطری در درون انسان است.

این نکات ازکتاب إرشاد العقل السلیم إلى مزایا الکتاب القران الکریم جلد پنجم می باشد.

نکات تربیتی

اُدْعُ إِلَىٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ

یکی ازآیاتی که درموضوع تعلیم و تعلم به آن استناد می شود و نکات ارزنده ای از را آن فرا گرفت آیه ۱۲۵ سوره مبارکه نحل است.

 خدای متعال در این آیه نورانی سه شیوه مهم برای آموزش را مطرح می کنند.

خطاب به پیامبر اکرم فرموده است :

 ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن

 ای پیامبر مردم را به سوی راه پروردگارت دعوت کن و از این سه ابزار برای هدایت آنها بهره ببر .

1) اولین ابزار و وسیله حکمت است . حکمت به معنای برهان و استدلال های عقلی و متقن می باشد. گاهی اوقات انسان طرف مقابل را با استدلال عقلی به آنچه باید برسد سوق می دهد البته این مربوط به جایی است که مطلب برای شخص مبهم است و شخص در واقع نسبت به یک مطلبی دارای جهالت است . انسان می تواند با استدلال عقلی او را متوجه مطلب کند .

2) مسیر دوم وعظ و نصیحت است .

 والموعظه الحسنه : موعظه به معنای نصیحت و بیان مواعظ اخلاقی برای شخص است.

 گاهی اوقات متعلم مطلب را می داند اما نیازمند این است که همان نکته ای را که می داند برای او با زبان لطیف بازگو شود . قرآن می فرماید والذکر و فان الذکری تنفع المومنین البته موعظه باید موعظه حسنه باشد و خالی از عیب جویی وخالی از ملامت گری باشد .

همه ما نیاز داریم که نصایح اخلاقی و پندها و اندرزهای اخلاقی به ما گفته شود تا بتوانیم بهتر در مسیر کمال حرکت کنیم

3) سومین ابزاری که در این آیه به آن اشاره شده است جدال است .

جدال به معنای مناظره است که در جدال شخص با تکیه بر مُسلمات طرف مقابل او را متوجه اشتباه های خودش می کند . گاهی فردی در یک مطلبی دچار ابهام و تردید است یک سری مطالب را قبول دارد ما با همان مطالب و مسایلی که مورد قبول او است کاری می کنیم که نسبت به مسایلی که دچار تردید است ، تردید او بر طرف شود و بفهمد که در اشتباه بوده است .

 اما جدال اگر مشتمل بر رفتارهای نادرست مثل تحقیر طرف مقابل و یا استفاده از گزاره هایی که کاذب است، گزاره هایی که از نگاه خود استدلال کننده هم نادرست است اما طرف مقابل به اشتباه آنها را پذیرفته است تکیه بر این گزاره ها بخواهد مناظره و مباحثه انجام پذیرد این جدال احسن نیست . جدال احسن این است که اولا هدف رضای خدا و فهم طرف مقابل باشد و نه تحقیر او و ثانیا در محتوا از اموری استفاده نشود که این امور نادرست و باطلی هستند . از امور درست و صحیحی که طرف مقابل آنها را پذیرفته برای پی بردن به اشتباهاتش در مواقع دیگر کمک بگیریم .

 

درس هفتم – زبان و مفاهیم

 قرآن سوره ی مبارکه کهف آیه ی ۶۶

قال لَهُ مُوسی' هَل‌‌‌ اَتَّبِعُکَ علی'أن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمتَ رُشدًا

قال :قال مضارع یَقُولُ/ ( قَوَلَ ) معتل واز نوع اجوف است اجوف (واوی) چون حرف وسط عله است که همان (واو) است

قَوَلَ که شده قال، قال،یَقُولُ که فعل امرش می شود قُل

اَتَّبِعُ: مضارع مرفوع متکلم وحده است که در واقع باب افتعال است

اِتَّبَعَ/یَتَّبِعُ/ اِتِّباع که فعل تَبِعَ باب افتعال رفته

اِتتَبَعَ که داری دوتا (ت) است (ت/ ت)در هم ادغام شده است به صورت اِتَّبَعَ در آمده

یَتَبِعُ که فعل مضارع است صرف کنیم به متکلم وحده ی( اَتَّبِعُ ) می رسیم وضمیر (ک) به آن چسبیده ضمیر متصل مفعولی است( اَتَّبِعُکَ)

فعل بعدی( تُعَلِّمَنِ)ثلاثی مزیدباب تفعیل

عَلَّمَ/یُعَلِّمُ/تَعلیم در واقع چون( اَن) بر سرفعل مضارع آمده/ تُعَلِّمَ /شده واین نون وقایع است در واقع/ تُعَلِّمَنی/و (ی) حذف شده برای تخفیف وآن/ ی/ضمیر مفعول به است

فعل بعدی/ عُلِمتَ:فعل مجهول/ عَلَمَ/در ماضی حرف اول مضموم می شود وحرف ما قبل آخر مکسور وبقیه ی حروف همه مضموم (تَ) ضمیر به فعل چسبیده که نائب فاعل است

نکات نحوی

موسی: فاعل

لَهُ: جارومجرور

اَتَّبِعُکَ: ک مفعول به

اَن ناصبه که بر سر فعل مضارع وارد شده وآن را منصوب کرده

مِمَّا : که از من وما / نون در میم ادغام شده جارو مجرور است ومتعلق به فعل تُعَلِّمَنِ

 رُشدًا :نقش مفعول به دوم را دارد

برای فعل تُعَلِّمَنِ مفعول اول/ ی/ بود که برای تخفیف حذف شده است

مفعول دوم رُشدًا

نکات بلاغی آیه ی ۶۶ سوره ی کهف

از ابتدای آیه از قول موسی می فرماید

قال لَهُ مُوسی هَل اتَّبِعُکَ علی أن تُعَلِّمَنِ

هل از ادوات استفهام است جمله ی ما جمله ی استفهامیه است که با هل شروع شده به معنی آیا گفته شده این سوال واین استفهام واین درخواست تلطف است به این معنا که استفهام ودرخواست هیچگونه وجه التزام واجباری در آن وجود ندارد واین درخواستی است که در نهایت تواضع وادب بیان شده است

به این شکل فرموده که آیا اجازه می دهید من تو را پیروی کنم

می توانست این مفهوم را در قالب واسلوب دیگری غیر از استفهام مطرح کند مثلا می توانست بگوید من نزد تو آمده ام تا از تو پیروی کنمیا تو را پیروی کنم حالا ادامه ی آیه از آنچه تورا آموخته اند ولی با آوردن استفهام که آیا می توانم نهایت ادب وتواضع را بیان کرده پس استفهام در این بخش از آیه از معنای حقیقی خودش که طلب فهم است خارج شده ومعنای ثانوی ومجازی گرفته است

معنای ثانوی چه هست؟

عرض است به معناطلب ودرخواست با رفق ومدارا ونرمی

در این بخش از آیه نکته ی دیگری وجود دارد آنجا که می فرماید هَل اَتَّبِعُکَ علی أن تُعَلِّمَنِ.....

 کلمه ی علی به معنای بر/روی ولی در این بخش از آیه از معنی اصلی وحقیقی خارج شده ومعنی مجازی گرفته است آن معنای مجازی کدام است؟ معنای مجازی آن به شرط این که می دهد

آیا اذن می دهی من تو را پیروی کنم( به شرط این که) پس علی معنی مجازی در این بخش دارد در ادامه ی آیه فعل تُعَلِّمَنِ کسره را روی حرف نون است در اصل این کلمه /تُعَلِّمنی/ بوده در حقیقت ضمیر ی متکلم که مفعول به بوده از آخرش حذف شده واین کسر نشان دهنده ی این است که اینجا ضمیر( ی) متکلم بوده وحذف شده

دلیل حذف ضمیر چیست؟

دلیل بلاغی که مطرح شده اختصار،تخفیف وسهولت تلفظ است.

نکته ی آخر که مربوط می شود به آخر آیه/مِمَّا عُلِّمتَ/ مما از( من وما )که ما موصوله است وبه معنای الذی وعُلِّمتَ رشدا جمله ی صله است وآعد صله در این بخش از آیه حذف شده است.

به جای ما الذی می گذاریم وتقدیرش این چنین است/ مِنَ الذی عَلَمتهُ رُشدًا/ وضمیر ( هُ) که آعد صله /ما/ است ومفعول به است حذف شده ودلیل بلاغی حذف ضمیر تخفیف دانسته اند ومخفف کردن وسبک کردن جمله.

نکات تربیتی:

آیاتی که پیرامون موضوع تعلیم وتعلم در قرآن وجود دارد مورد بررسی قرار می دهیم آیه ی ۶۶ سوره ی کهف

این آیه اشاره دارد به ماجرای حضرت موسی خداوند به موسی امر کرد که مسیری را طی کند نزد شخصی که بنا بر روایات آن شخص خضر بوده است تعلم کند ومطالبی را فرا بگیرد آیه شریفه به این فراز اشاره دارد قال موسی.....

حضرت موسی آن بنده ی خوب خدا را که قرار بود موسی نزد اوشاگردی کند پیدا کردو او را مورد خطاب قرار می دهد /هَل اَتَّبِعُکَ علی أن تُعَلِّمَنِ مماعُلِّمتَ رُشدًا/ آیا اجازه می دهی که من از شما تبعیت کنم ومن خادم شما باشم تا از علم شما وآنچه شما فرا گرفته اید به من هم مطالبی را آموزش بدهیدچند نکته از این آیه ی شریفه استفاده می شود

نکته ی اول اینکه انسان هر قدر مقامش عالی باشدباز نیاز به معلم ونصیحت کننده داردشنیدن اثری دارد که چه بسا این اثر در دانستن نباشد در روایات است که اشرف مخلوقات حضرت محمد (ص) خودش را بی نیاز ازنصیحت جبرئیل این فرشته ی بزرگ خدا نمی دانستند ولذا در روایات متعدد است که می فرمایند/ یا اخا جبرئیل ارنی/ ای جبرئیل برادرم مرا نصیحت کن مرا موعظه کن

نکته ی دوم متعلم وشاگرد باید از معلم اجازه بگیردوکاری را بر او تحمیل نکند

هَل اَتَّبِعُکَ علی أن تُعَلِّمَنِ

آیا اجازه می دهید از شما پیروی کنم با شما همراهی کنم

نکته ی سوم متعلم باید تابع وپیرو وتسلیم باشدباید بداند که او وظیفه داردچشم وگوش را به سخن معلم معطوف کند باید ببیند معلم چه می گوید

نکته ی چهارم علی أن تُعَلِّمَنِ مماعُلِّمتَ رُشدًا

به من آموزش بدهی بخشی ا ز آنچه را که به توآموزش داده شده است هیچگاه متعلم تصور نکند می توان درمدت کوتاهی همه ی علوم معلم را فرا بگیرد همان طوری که متعلم در حال رشد است

معلم هم درحال رشد است معلم هم با بیان مطالب زوایای پنهانی از مطلب چه بسا بر او بیش از گذشته آشکار شود علاوه بر این ادب شاگردی اقتضا می کندکه انسان هیچگاه خودش را همطرازمعلم نبیند ولذا حضرت موسی به ایشان فرمود علی أن تُعَلِّمَنِ مما عُلِّمتَ رُشدًا بخشی از آنچه به شما آموزش داده شده است بیاموز

این آیه وآیاتی مربوط به داستان موسی وخضر در بر دارنده ی تعالیم فراوانی پیرامون آداب تعلیم وتعلم است.

درس هشتم زبان قران و مفاهیم

9 آبان ماه

فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَىٰ إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا ﴿ایه١١٤سوره طاها﴾

فتعالی الله الملک الحق و لا تجعل بالقرآن من قبل ان یقضی الیک وحیه و قل رب زدنی علما ( طاها – 114)

نکات صرفی :

افعال :

فَتَعَالَى (فتعالی ) : از باب تَفاعُل/ ماضی/ فاعل الله

لَا تَعْجَلْ ( لا تجعل ) : ثلاثی مجرد/ لا ، لای ناهیه است و علت جزم فعل است

یُقْضَى ( یقضی) ٰ: معتل ناقص یایی/ مجهول/ مضارع

قُلْ ( قل ) : امر از تَقولُ به علت التقا ساکنین بعد از جزم اخر فعل باعث حذف حرف عله شده است صیغه ی بعدی امرش قولا است زیرا التقا ساکنین رفع می شود / اجوف واوی

زِدْنِی : ثلاثی مجرد / اجوف یایی است و معتل/ امراست از زیدْ مانند قوانین قُلْ حرف علّه حذف شده ولی در صیغه های بعد حرف عله باز می گردد.

نکات نحوی:

فَتَعَالَى ( فتعالی ):ف ، فا استنافیه است/ الله فاعل آن

الْمَلِکُ ( الملک ) : صفت برای الله

الْحَقُّ ( الحق ) : صفت دوم

وَلَا تَعْجَلْ ( ولا تجعل ): و، واو عاطفه

بِالْقُرْآنِ ( بالقرآن ) : جارو مجرور

مِنْ قَبْلِ ( من قبل ) : جارو مجرور

أَنْ یُقْضَى ( ان یقضی )ٰ: اَن ، اَن ناصبه است

وَحْیُ ( وحی ) : نائب فاعل برای أَنْ یُقْضَىٰ

رَبِّ ( رب ) : منادای مضاف منصوب و یای محذوفه ، ی آن مضاف الیه است

زِدْنِی ( زدنی ) : ی در اینجا مفعول به اول است و مفعول به دوم این فعل عِلْمًا است البته بنابر نظر برخی نقش تمییز هم می تواند داشته باشد.

نکات بلاغی

فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَىٰ إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا ﴿ایه١١٤سوره طاها﴾

نکته اول : در عبارت قرانی

 وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا ( و قل رب زدنی علما ) : بگو پروردگارا دانش مرا بیافزا

در ابتدای ایه کلمه قُل وجود دارد که فعل امر است از ریشه قَوَلَ و صیغه آن للمخاطب می باشد و اعلال به حذف در آن رخ داده است .

از نظر بلاغی چون این فعل از مقام بالا یعنی خداوند به مقام پایین تر یعنی پیامبر اسلام(ص) است در معنای اصلی و حقیقی خودش به کار رفته است.

اما فعل زِدْنِی که امر هم می باشد چون که از مقام پایین تر یعنی پیامبر اسلام(ص)(بنده)به مقام بالا یعنی خداوند می باشد دیگر نمی توان به آن امر گفت بلکه دعا می باشد و خود این فعل ( زدنی ) :

فعل(فعل امر) و فاعل (ضمیر مستتر انتَ وجوبی ) و مفعول به(ی) است و نون موجود در آن نون وقایه می باشد .

این دعا و درخواست متضمن تواضع و شکر و سپاس گزاری از خداوند است به این صورت که

زِدْنِی عِلْمًا : پروردگارا علم مرا زیاد کن. و نفرموده اند که خدایا به من علم بده بلکه گفته علم مرا زیاد کن یعنی خودش به این که خداوند به او علم ارزانی داشته است واقف است و متواضع می باشد و شاکر به این که خداوند به او علم ارزانی داشته است ، می باشد.

در رَبِّ که در واقع رَبّی بوده است به معنی پروردگارمن ،یا حرف ندا بوده است. اما (یاء )از آخر آن حذف شده و رَبِّ منادای مضاف ومنصوب می باشد و علامت نصب آن فتحه ی مقدره قبل از یا محذوفه .

حرف یاء که ضمیر متکلم وحده است حذف شده ولی کسره به نشانه وجود یاء باقی مانده است.

و دلیل بلاغی حذف یاء تخفیف و سهولت تلفظ است.

نکته نحوی زِدْنِی عِلْمًا این است که این جمله جمله ی جواب ندا می باشد و محلی از اعراب ندارد.

نکات تربیتی

فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَىٰ إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا ﴿ایه١١٤سوره طاها﴾

در این آیه خداوند به پیامبر اکرم(ص)دعایی را آموخته است و آن دعا : (قُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا، پروردگارا دانش مرا بیافزا.) می باشد.

پیام این دعا این است که انسان باید روحیه ی علم آموزی داشته باشد و برای افزایش معلومات خود تلاش بکند.

خداوند نسبت به پیامبر می فرمایید:

وَإِنَّکَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَلِیمٍ: و تو (ای رسول ما) آیات قرآن (عظیم) از جانب خدایی حکیم و دانا (به وحی) بر تو القا می‌شود. (آیه 6 سوره نمل)

یعنی پیامبر از عالی ترین کانون معرفت سیراب شده است ولی در عین حال خدواند به او می فرمایید وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا.

نکته قابل توجه این است که در این آیه نمی فرمایید رَبِّ زِدْ عِلْمی : یعنی علم مرا افزایش بده بلکه می فرمایید زِدْنِی عِلْمًا یعنی من را افزایش بده از نظر علم.

نکته تربیتی موجود در آن ، این است که با این تعبیر ارزش واهمیت علم مشخص می شود و هر قدر انسان علمش بیشتر شود خودش بزرگتر می شود .

در تعابیر آمده است العلم ُسلطان : علم سلطه می دهد .

انسانی که دارای علم است بر دیگران برتری پیدا می کند. خود به خود کسی که عالم است سعه ی وجودی پیدا می کند و دیگران تحت تاثیر سعه ی وجودی او قرار خواهند گرفت و این نکته چه برای فرد عالم چه برای جامعه ی عالم صادق است.جامعه ی صاحب علم و فرهنگ بر سایر جوامع برتری دارد. و ایران اسلامی به خاطر سابقه ی متمادی علم و دانش وحکمتش امروز در میان سایر کشورها به عنوان یک کشور فرهیخته و متمدن با انسان های فهیم و با معرفت مطرح است. دانشمندان بزرگ کشور ما زبانزد سایر کشورها در شاخه های مختلف می باشند .

پس به هر میزان که علم فرد و جامعه بیشتر شود آن فرد و جامعه بزرگتر می شوند پس باید روحیه ی علم آموزی باید در بین همه وجود داشته باشد و معلم هم باید سطح معلومات خود را پا به پای شاگردان بالا ببرد.

درس دوم شمیم دانش

حفظ سوره ق-درس اول

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع حفظ قرآن

حفظ قرآن کریم که در آیات و روایات متعددی  به آن پرداخته  شده است ، البته دقت نظر در این آیات و روایات ما را به تعریف دقیق تری در زمینه حفظ قرآن می رساند . و دیدگاه اصیل را نسبت به موضوع قرآن کریم آشکار می کند .

حفظ قرآن در لسان علما و مراجع عظام تقلید و شخصیت برجسته دینی دیده می شود و به خصوص در این سالهای اخیر تاکیدهای بسیاری از سوی مقام معظم رهبری شده و ایشان خواستند که بسیاری از مردم و حدود ده میلیون نفر از جمعیت کشور حافظ قرآن باشند .

شاید با دانستن این مطلب این سوال در اذهان ایجاد شود که در حفظ قرآن چه خصوصیتی نهفته است که این مطالبه انجام شده و چرا و چگونه باید قرآن را حفظ کنیم و این موضوعاتی است  که برای هر مخاطبی که با مساله حفظ قرآن روبرو می شود حساسیت دارد و به ویژه فرهنگیان و معلمان عزیز که کارشان تعلیم و تربیت است باید به این موضوع بیشتر توجه داشته باشند .(گرچه بسیاری از معلمان از حافظان قرآن هستند بعضی کل قران و بعضی بخش را حفظ کرده اند .که در مسابقات و برنامه های مختلفی با معلمان عزیز که در این زمینه فعال بوده اند دیده شده اند )

بخشی از برنامه به چیستی ، چرایی و چگونگی حفظ قرآن و بخشی نیز به انجام حفظ قرآن معطوف می شود.

در مورد حفظ قرآن سوره مبارکه قاف انتخاب شده :

سوره مبارکه قاف  که در جز26 می باشد قرآنی هایی  که درکشور ما از آن استفاده می شود و دارای 604صفحه هستند این سوره در صفحه های   518و 519 و بخشی نیز در صفحه520 و کمتر از 3صفحه و دارای 45ایه و نسبتا آیات کوتاهی دارد.و به همین دلیل و دلایل دیگر برای حفظ انتخاب شده است .

حفظ قرآن با نزول قرآن آغاز شد و به صورت مکتوب بر پیامبر اکرم صلی الله علیه واله نازل نشد و سپس توسط عده ای از مسلمانان  نوشتن آیات نازل شده آغاز شد و آنچه که پیامبر (ص) برمردم تلاوت می کردند از محفوظات ایشان بود و بعد گروهی از مسلمانان به تشویق پیامبر (ص) به حفظ قرآن  پرداختند و در سالهای  بعد تا به امروز استمرار پیدا کرد.

 در واقع قدمت حفظ قرآن به زمان نزول قرآن  وبه زمان پیامبر برمی گردد و اولین حافظ قرآن از بین بشر شخص پیامبر اسلام (ص) بودند که کاملترین و جامع ترین حفظ قرآن  قطعا توسط خود پیامبر و سپس ائمه اطهار وسپس مسلمانان صدر اسلام وتا به امروز استمرار پیدا کرد.

جایگاه حفظ روشن شود.

در همین جا همین سوال پیش می آید که اگر در صدر اسلام به دلیل مکتوب نازل نشدن قرآن کریم حفظ قرآن جایگاه ویژه داشته است؟ آیا همچنان این جایگاه مطرح هست یا خیر؟ که در ادامه می پردازیم.

  اما در خود قرآن کریم نسبت به موضوع حفظ توجه شده است

اما به صورت خاص امر به حفظ کردن قرآن به این صورت که به معنی از بر خواندن با لفظ حفظ باشد نیامده، در قران کریم عمدتا کلمه حفظ و ریشه و مشتقات آن به معنی نگهداری کردن و مراقبت کردن آمده است.

اما آیاتی داریم که با استفاده از کلمات دیگری به موضوع حفظ قرآن اشاره می کند در یکی از این ایات خداوند می فرماید:

ایاتی که پیامبر گرامی اسلام بر مردم تلاوت می کند آنها را از روی نوشته ای از قبل تعیین شده نیاورده و نخوانده است. پیامبر پیش از خواندن قرآن هیچ خطی ننوشته بود و کتابی نخوانده بود.

وَ ما کُنتَ تَتلوا مِن قَبلِه مِن کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ

و ما کنت تتلوا من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک

خداوند می فرماید این ایات تلاوت شده توسط پیامبر از سینه او و قلب ایشان بر شما خوانده می شود، بَل هُوَ ایاتٌ بیناتٌ فی صُدورِ الَذین اُتوا العِلم  ( سوره عنکبوت)

ایات بینات فی صدور الذین اتوا العلم  ( سوره عنکبوت )

ناگفته پیداست که خداوند در این آیه به  نوعی از حفظ و مرتبه ای از آن که جای آن قلب و سینه ی پیامبر گرامی اسلام است. و این مرتبه بسیار بالا از انس با قران و حفظ قرآن است.

نزل بِهِ الروُّحُ الاَمینُ الامین علی قَلبِکَ لِتَکُونَ مِنَ المُنذِرینَ  ( سوره مبارکه شعرا )

نزل به الروح الامین الامین علی قلبک لتکون من المنذرین  ( سوره مبارکه شعرا )

قران کریم به حفظ قران توجه ویژه داشته نه به این صورت که به معنی از بر خواندن بلکه موضوعی فراتر از آن.

اسم این سوره از حروف مقطعه ابتدای سوره گرفته شده، 29 سوره قرآن با حروف مقطعه آغاز شده اند. مثل سوره مبارکه بقره الم

چرا حروف مقطعه می گویم، چون به صورت حرف حرف و جداگانه می خوانیم نه به صورت کلمه ای متشکل از این حروف . مثلا الم   الف لام میم

ایه اول سوره شامل حرف مقطعه و سه کلمه دیگر است.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

بسم الله الرحمن الرحیم

ق و َالْقُرْآنِ الْمَجِیدِ ﴿١﴾

ق و القرآن المجید ﴿١﴾

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

ق، سوگند به قرآن مجید (که قیامت و رستاخیز حق است) (1)

و واو قسم هست یعنی قسم به قرآن مجید. در فارسی قران را با صفت مجید خیلی یاد می کنیم

مجید یعنی نام آور با مجد و با عظمت.چیزی که نام و شهرت آن فراگیر شده باشد، که قرآن این چنین است.

********

حفظ سوره ی ق-درس دوم

19 مهر ماه

استاد محمد مهدی بحرالعلوم

 موضوع حفظ قرآن در خود قران کریم مورد توجه قرار گرفته است.آیاتی در جاهای مختلفی از قرآن داریم که نشان می دهد پیامبر گرامی اسلام، قرآن را از حفظ تلاوت می کردند و اتفاقا این آیات نشان می دهد، که حفظ قرآن برای پیامبر گرامی اسلام توسط خداوند تضمین شده بوده است و به ایشان  اطمینان داده شد که آیات قرآن از قلب و سینه مبارک آن حضرت حذف و فراموش نمی شود.

فرمود :" سنقرئک فلا تنسی " ما قرآن را بر تو اقراء می کنیم  و تو فراموش نخواهی کرد یا فرمود: " لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه . بسیاری از مفسرین معتقد هستند که این وعده ی خداوند بر جمع و قرائت قرآن و به سینه و قلب سپردن قرآن توسط خداوند برای پیامبر هست.

اما در روایات متعددی هم  موضوع حفظ قرآن را می بینیم. پیامبر اسلام(ص) مسلمانان را به حفظ قرآن تشویق می کردند، همچنین ائمه اطهار (ع).

امام صادق (ع) دعایی را برای حفظ قرآن تعلیم دادند که این دعا در کتاب شریف بحارالانوار و کتب دیگر آمده است. مضامین این دعا بسیار جذاب و جالب است. همه این روایات که در کنار هم می گذاریم باز هم به ما یادآوری می کند که موضوع حفظ قرآن بسیار فراتر از، از بر خواندن قرآن مثل از برخواندن خیلی کتب دیگر و موارد دیگر... است.

 به هر حال معلم هستیم و می دانیم که ما  بخش عمده ای از آموزش ها بر پایه یا  از روش حفظ کردن آموزش و تعلیم  داده می شود اما وقتی صحبت از قرآن و حفظ قران است دیدگاه آیات و روایات نسبت به این موضوع بسیار متفاوت  است از برخواندن دیگر موارد. وقتی به روایات توجه می کنیم می بینیم که از برخواندن قرآن  به صورت خواندن همین الفاظ، پایین ترین سطح حفظ قرآن است و مراتب بسیار بالاتری هم مطرح است. فهم قرآن، درک کردن قرآن، فهم جایگاه قرآن و حفظ کردن قرآن به معنی محافظت کردن از دستورات قرآن در واقع عمل کردن به آیات قرآن مورد توجه  آیات و روایات است.

 در دعای امام صادق (ع) که برای حفظ قرآن آمده است که اولین جمله این دعا این هست که :  " اللهم ارحمنی بترک معاصیک " خداوندا به من رحم کن با کمک کردن من به ترک کردن گناهان . یعنی پیش نیاز موضوع حفظ قرآن، پاک شدن از گناهان است در تعبیر امام صادق (ع).

در جای دیگر از این دعا می فرماید: "والزم قلبی حفظ کتابک" قلب من را همراه کن با حفظ کتابت. " کما علمتنی " همانطور که من اموزش دادی.

این دعا و روایات دیگر جایگاه حفظ قران را در دیدگاه اهل بیت  عصمت و طهارت (ع) و پیامبرگرامی اسلام (ص)  نشان می دهد.

 اتفاقا خیلی خوب است که ما می خواهیم قرآن را حفظ کنیم و حفظ قرآن را به دیگران توصیه کنیم از  این افق بلند اگاه باشیم. نگاه مان به این افق بلند باشد و نگاه مان صرفا به حفظ کردن ظاهر ایات قرآن نباشد. اگرچه آن هم ارزشمند است.

 ان شاء الله که همه ما روز به روز به بطن و متن اصیل قرآن نزدیک شویم.

حفظ سوره  " ق " را آغاز کردیم.

بسم الله الرحمن الرحیم.

ق و القرآن المجید.

 ق از حرف مقطعه بود که اسم سوره قاف هم از آن گرفته شده است. اینکه این حروف مقطعه چه معانی دارند و در ابتدای سوره ها چه چیزی را به مخاطب القا می کنند مفسران اقوال متعددی دارند. اما آن قولی که بیشتر به آن توجه شده است که این حروف رمز هایی بین خداوند و پیامبر گرامی اسلام (ص) هستند و برای ما ترجمه پذیر نیستند.

کسانی که در این مورد اطلاعات بیشتری می خواهند می توانند به تفاسیر و کتب علوم قرآنی مراجعه کنند.

فرمود: ق و القرآن المجید. معنی: قسم به قرآن مجید. که گفتیم مجد یعنی شهرت و فراگیر شدن نام و عظمت یک چیز. قرآنی که فراگیر و جهانگیر است همه جهان را فرا خواهد گرفت. بعضی ها معتقدند که این اخبار غیبی قرآن است یعنی روزی خواهد آمد که قرآن کریم و جایگاه آن برای همه جهانیان آشکار خواهد شد. در آیه دوم می فرماید: بل عجبوا ان جاءهم منذر منهم فقال الکافرون هذا شیء عجیب.

معنی: با این که جایگاه قرآن رفیع و آشکار است اما کفار و مشرکان و گروهی از مردم تعجب می کنند از اینکه یک هشدار دهنده ای از بین خودشان برای آنها بیاید و آیات قرآن را تلاوت کند.

بل عجبوا. معنی:تعجب کردند، عجب پنداشتند و باور نکردندکه.منذر. معنی: انذار کننده ای برای آنها از بین خودشان بیاید.

در آیات دیگر قرآن هم خداوند از قول کفار ومشرکان نقل می کند که آن ها تعجب می کردند از این که کسی که با آنها غذا می خورد یا در بازار حرکت می کند در واقع مثل دیگران زندگی می کند بر او وحی می شود و آیاتی از قرآن برای مردم می خواند.

اتفاقا این آیه ای که خیلی ها هم حفظ هستند در سوره کهف همین را می فرماید: قل انّما انا بشر مثلکم یوحی الی. معنی: من هم مثل شما بشری هستم که تفاوت من با شما این است که بر من وحی می شود.

 بل عجبوا ان جاءهم منذر منهم فقال الکافرون هذا شیء عجیب.

.معنی: پس کافران می گویند این یک چیز عجیبی است که یکی از خودِ ما قرآن را بر ما بخواند، بر او قرآن نازل و وحی شود. با این جمله میخواهند منکر نبوت و رسالت پیامبر و دعوی ایشان مبنی بر رسالت شوند. حفظ این دو آیه اول که قرار بود آیه اول را به حافظه بسپارید خیلی هم آسان بود، برای ما خیلی آسان است. شما به کلمات این دو آیه توجه کنید ببینید بعضی از کلمات این دو آیه چقدر در محاوره فارسی ما کاربرد دارد. مثلا کلمه قرآن، کلمه مجید، کلمه عجیب، کلمه کافر، این ها کلماتی هستند که در فارسی کاربرد دارند.

 بعضی از کلمات این دو آیه هم در فارسی کاربرد ندارند اما کلمات رایج  قرآن و زبان عربی هستند مثل هذا، شئ، قال. بنابراین اگر به این دو آیه توجه کنید تقریبا یا تحقیقا  شما کلمه کم کاربردی را در این دو آیه نمی بینید، یا کلمات کاملا در فارسی به کار می روند یا هم خانواده های آن ها در فارسی به کار می روند. یا کلمات عربی پر کاربردی هستند لذا خواندن مکرر و سپس حفظ این آیات برای ما فارسی زبان ها موضوع پیچیده و  عجیبی نیست.

"ق و القرآن المجید. بل عجبوا ان جاءهم منذر منهم فقال الکافرون هذا شیء عجیب" سعی کنید آیات را آنقدر از روی قرآن چند بار بخوانید تا جایی که مطمئن شوید بدون نگاه کردن به قرآن میتوانید آیات را از حفظ بخوانید ، هر وقت این اتفاق افتاد می توانید مطمئن شوید که برای کوتاه مدت این ایات قرآن را حفظ هستید. بعد از مدتی مثلا چند ساعت دوباره  همین آیات را از روی قرآن نگاه کنید و از حفظ هم بخوانید .

 

حفظ  قرآن- درس سوم

23 مهر ماه

 

حفظ قرآن  در صدر اسلام به صورت مکتوب نبود و سپس چندان رایج نبود اما در بین مسلمانان آموزش قرآن از طریق حفظ کردن و سینه به سینه صورت  می گرفت و قرآن ترویج و آموزش داده می شد .

 اما در عصر حاضر که قرآن در تیراژ بالا چاپ میگردد حفظ قران چه آثار و برکاتی دارد  که امروزه هم باید به آن بپردازیم ؟

انس یک مسلمان با قرآن موضوعی نیست که مربوط به یک دوره خاص ،یا یک جغرافیای خاص و یا یک  صنف خاص باشد .

در واقع  هر مسلمانی ، بلکه هر  انسانی که مخاطب خداوند متعال  در قرآن کریم است باید این کتاب را  خوب بشناسد و با آن  انس بگیرد و به فرموده قرآن تا میتواند قرآن بخوانید  :  " فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ"

در سیره اهل بیت عصمت و طهارت  علیه السلام می بینیم که تلاوت قرآن جز جدی ترین برنامه  های روزمره آنها بوده  در مدتهای  کوتاهی  یک ختم قرآن داشتند ودر هرماه چندین بار ختم قرآن انجام میدادند و به ما نیز توصیه شده تا میتوانیم قرآن بخوانیم و به فرزندانمان قرآن آموزش بدهیم .

اگر کسی سوره ای از قرآن را در خواندنش مداومت  کند  و در پس این تلاوت های مکرر  این قرآن را به حافظه خواهد سپرد ،خیلی از مطالب هستند که ما به دلیل تکرار زیاد که نسبت به آنهاداریم آگاهانه یا ناخودآگاه حفظ می شویم

معلمانی که یک شعر فارسی را سال هاتدریس میکنند شاید قصدی برای حفظ کردن آن  ندارند ولی  آن را حفظ می شوند یا کسانی که شبهای جمعه دعای کمیل  میخواند شاید قصدی برای حفظ کردن دعای کمیل  ندارند،  و لی آن را  حفظ می شوند.در گذشته بزرگترها که سوره  مبارکه "یس"را در شبهای جمعه یا صبح جمعه می خواندند و یا  برخی سوره ها را هر شب مثل سوره "ملک و نبا" را بعد از مدتی حفظ می شدند .

در واقع حفظ قرآن محصول "فاقروا ماتیسر  من القران"است که اصیل ترین نوع حفظ قرآن می باشد که در واقع  انس مکرر و مداوم با آیات قرآن است که  ما را به این حفظ قرآن می رساند و در همین انس دایمی با قرآن  برکاتی نهفته است.

1- مقام معظم رهبری فرمودند:کسی که حافظ قرآن هست، زمینه تدبر و تفکر در آیات را بهتر و بیشتر دارد .

قطعا همین طور هست چرا که کسی که آیات قران را در ذهن دارد  می تواند آنها را در مواقع مختلف به یاد بیاورد و موضوع واحد رادر موقعیتهای  مختلف میتواند بیاد بیاورد و با تفکر به آنها به نتایجی برسد و بهره برداری هایی بکند و  در حد وظرفیت خودش به  مقامی برسد.البته قطعا حافظی میتواندبه این حد برسد که از مفاهیم آنچه  که حفظ کرده  هم بهره مند باشد.

دومین برکات حفظ :

2- دومین برکات حفظ  قران  اثر وضعی می باشد :کسی که قرآن می خواند و می داند که  قرآن کلام خداست و حتی اگر معانی آن را کامل نداند و این ارتباطی که بین خودش  وخداوند احساس میکند و خود را مخاطب خدا می داند ناخودآگاه  تاثیری در روح و فکراین فرد قرائت کننده خواهد گذاشت .کسی که قرآن را زیادمی خواند  و حفظ می شود.  یک انس و همنشینی با قرآن احساس میکند و احساس این همنشینی خودش اثراتی دارد. خود این موضوع تذکردهنده است کسی که قرآن را همراه خود دارد ،

به هر حال همیشه یک تذکر دهنده همراه او هست .نه اینکه بگوییم  یک حافظ قرآن یک معصوم هست. خیر . اما اگر گناهی یا خطایی از او سربزند ، اول تذکردهنده نسبت به آن گناه همین قرآن می باشد که همنشین این فرد هست.

 

حفظ سوره " ق " درس چهارم

26مهر ماه

در جلسات قبل گفته شد که ؛ حفظ قرآن برکاتی دارد که تسلط بیشتر یک حافظ قرآن بر موضوع تفکر و تدبر آیات قرآن و زمینه سازی حفظ قرآن برای تدبر و تفکر را صحبت کردیم .

کسی که حافظ قرآن است و خود را همنشین قرآن می داند به سمت هرکاری نمی رود و اگر خطایی سرزد بهترین تذکر دهنده همین قرآن است که با او همراه است .

در ذهن ما موارد زیادی عبور می کند بخشی مفید هستند و بخشی باطل است در واقع لغو هستند ؛ نه سودی دارند و نه ضرر، بود و نبود آنها فرقی نمی کند به موضوعات زیادی فکر می کنیم وبخشی از آنها مضر و حتی خدای نکرده گناه باشد آنچه به آن فکر می کنیم .

کسی که قرآن را حفظ کرده و قرآن همراه اوست و قرآن را از حفظ تلاوت می کند و به آنچه می خواند فکر می کند معانی و مفاهیم آن را می داند ، بخش عمده ای از خطورات ذهنی او و سپس کم کم آنچه به قلبش می پذیرد و به درون جان او نفوذ می کند قرآن است .

3- سومین برکات حفظ:چه بهتر از این سخنی که باطل نیست ، شوخی نیست ، شعر نیست، حقیقت محض است و حقانیت محض است ، بنابراین کسی که قرآن را اینگونه تلاوت می کند با منبع اصیل نورانیت همراه خواهد شد و ذهن و انشالله قلب او مطهر خواهد بود،

 فرمود : "لا یعذب الله قلبا و عی القرآن ": خداوند عذاب نمی کند قلبی را که ظرف و جایگاه قرآن است ، البته قلبی که بخواهد جایگاه قرآن باشد باید پاک و مطهر باشد . در واقع حفظ قرآن و طهارت تاثیر و تاثردوطرفه ای دارد کسی که مطهر است پاک است ظرف آماده ای برای دریافت قرآن است و کسی که قرآن را حفظ می کند به تدریج به این طهارت افزوده می شود.

ادامه آیات برای حفظ:

بل کذبوا بالحق لما جاءهم فهم فی امر مریج (5) اَفلم یَنظروا الی سَماء فوقهم کیف بَنیناها و زَینّاها و مالها مِن فُروج(6)

  بل کذبوا بالحق لما جاءهم

با توجه به معانی آیات قبل ، کفار در رسالت پیامبر و در وعده معاد تردید ایجاد کردند و گفتند خیلی بعید است که ما دوباره بعد از مرگ برگردیم . و گفتند این حرف عجیبی است که یک نفر از بین خودمان آیاتی را بر ما بخواند و بگوید که بر او وحی شده است .

 در این آیه خداوند می فرماید : اینها حق را تکذیب کردند ، دروغ پنداشتند ، دروغ انگاشتند ، زمانی که بر آنها آمد در واقع قرآن را تکذیب کردند ،پیامبر را تکذیب کردند .

  فهم فی امر مریج(هرج و مرج فکری دارند)

 آنها در امری ناپایدار هستند . اینها ثباتی ندارند.

افلم ینظروا الی سماء

آیا اینها به آسمان نگاه نمی کنند .

فوقهم :

که بر فراز آنهاست .آسمانی که بالای سر آن هاست .

کیف بنینا ها :

 چگونه ما این آسمان را بنا کردیم .

و زیناها :

و آن را تزیین کردیم چقدر زیباست این آسمان .

و مالها من فروج

و این آسمان خلل و شکافی ندارد ، یک دست است . البته منظره آسمان را در روز یا به خصوص در شب و این زینت ها را همه ما دیدیم. به خصوص آنهای که در شهرهای آلوده زندگی نمی کنند این صحنه ها را خیلی زیباتر می بینند .

در صحرا آسمان زیباتر دیده می شود. اما با همین نگاه ساده همه ی عجایب و شگفتی های آسمان و کیفیت بنا کردن و بنا شدن آسمان را نمی شود دریافت کرد ، زیبایی ها را می شود دید .

کسانی که تحقیق می کنند به زیبایی ها و شگفتی های بیشتری دست می یابند.

این عجایب ، این شگفتی ها، این زیبایی ها کار کیست؟

 همین خدایی که قرآن را نازل کرده و پیامبری را فرستاده و وعده ی معاد و قیامت را هم داده است .

خداوند در این آیات می خواهد قدرت خود بر آفرینش را ذکر کند . آسمان و در آینده زمین ، نزول باران ، رویش گیاهان و در واقع پاسخ به این سوال که آیا می شود دوباره همین اموات ( کسانی که از دنیا می روند) زنده شوند؟ اِحیا شوند؟ خداوند می فرماید کسی که این آسمان هاو زمین را با این عجایب و قراین و شگفتی ها واین نظم و زیبایی ها آفریده می تواند دوباره هم آنها را بیافریند .

 بار اولی که آنها را آفرید از هیچ ، از نبودن آنها را آفرید و اکنون دوباره می خواهد آنها را خلق کند بنابراین کسی که بار اول این کار کرده بار بعد هم می تواند این کار را بکند.

  بل کذبوا بالحق لما جاءهم فهم فی امر مریج (5) افلم ینظرو الی سماء فوقهم کیف بنیناها و زیناها و مالها من فروج(6)

کلمات آشنا در این دو آیه کم نیستند .

کلمه حق ، سماء، زیناها که در فارسی زینت یا تزیین داریم . ینظروا از نَظَر ، نگاه کردن ، توجه کردن. بنابراین کلماتی که یا خودشان در فارسی به کار می روند یا هم خانواده های آنها و یا در عربی پرکاربرد هستند باز هم در این آیات ما می بینیم .

همین موضوع باعث شده خواندن ، حفظ کردن و فهم ترجمه اولیه آیات قرآن موضوع سختی برای ما فارسی زبان ها نباشد .

یک موضوع مهم هنگام حفظ قرآن ، برگشت و تکرار آیاتی است که در روزهای گذشته حفظ شده اید در واقع مرور محفوظات ، است .

همه ما از کودکی بعد دوران تحصیل و بعد احتمالا دانشگاه به بعد تا به امروز موارد زیادی را حفظ کردیم اما خیلی از آنها را هم بدست فراموشی سپردیم . فراموشی مطلق شاید نه ، اما بطور نسبی شاید آنها را فراموش کردیم .

شاید دوباره آنها را ببینیم ، بخوا نیم و توجه کنیم به یاد بیاوریم .

 در دوران تحصیل اشعار زیادی را حفظ کردیم ، فرمول های زیادی را حفظ کردیم ، اطلاعات زیادی را از تاریخ و جغرافی و .... حفظ کردیم و خیلی ازآنها را فراموش کردیم . بنابراین همه می دانیم که محفوظاتی که به آن مراجعه نکنیم و دوباره تکرار نشود آنها را از دست خواهیم داد و غباری از فراموشی روی آنها را فرا خواهد گرفت.

بنابراین در مورد قرآن هم همین است بعضی از افراد قرآن را حفظ می کنند و حتی به سمت حفظ کل قرآن می روند اما به پشت سرشان در محفوظات توجه ای نمی کنند و هرچه جلوتر می روند از آن طرف آیاتی را به فراموشی می سپارند مثلا ده جزء قرآن را خوانده اند و حفظ کرده اند اما قدرت پاسخگویی و داوری را ندارند.

 یکی از مهمترین دلایل این است که همزمان با حفظ کردن مرور محفوظات را انجام نداده اند. در همین سوره ی مبارک ق اکنون که آیه پنجم و ششم را حفظ می کنید به آیات اول تا چهارم هم توجه کنید .

 اکنون مقدار محفوظات شما از سوره ق چند خطی و چند آیه ای بیشتر نیست.شما می توانید در یک وعده پنج دقیقه ای دو یا سه بار همین آیات را از ابتدا بخوانید.

در فواصل مختلف مثلا بعد از نماز صبح ، بین نماز ظهر و عصر و بین نماز مغرب و عشاء و یا در فواصل دیگری که برایتان میسر است .

در هر صورت برگشت شما به این آیات باید مکرر باشد و وقتی به سراغ آیات جدید می رویم از کیفیت محفوظات گذشته خیالمان راحت باشد.

آموزش حفظ سوره ی قاف-درس پنجم

استاد محمد مهدی بحرالعلوم

30 مهر ماه

اساس حفظ قرآن، مثل حفظ کردن هرچیز دیگری بر پایه تکرار همراه با توجه است. روان شناسان معتقدند که هر چیزی را که انسان حفظ کند ، بعد از ارتباطی که یکی از حواس پنج گانه انسان با شیئی دارد ، یعنی چیزی را می بیند، یا می شنود، یا استشمام می کند ، یا لمس می کند و یا می چشد، در حافظه کوتاه مدت انسان از آن شئ اثری باقی می ماند ، که درصورت تکرار این تماس و توجه بیشتر به آن مطلب و شئ آن اثر ماندگار تر می شود تا به حافظه بلند مدت انسان رسوخ کند و در واقع آن زمان است که می گوییم مطلبی را حفظ کردیم و به یاد داریم.

حفظ کردن آیات قران هم از همین اساس حفظ کردن ها پیروی می کند. البته همانطور که گفتیم تعریف روایات و آیات ما از حفظ قران چیزی فراتر از حفظ الفاظ قرآن است . اما از همین جا هم آغاز می شود. در واقع خواندن و یا شنیدن آیات قرآن به صورت مکرر و تمرکز کردن بر آن و توجه کردن و به ویژه توجه به اجزاء آیات قرآن، کلمات آیات و معانی آیات، مسیری است که حفظ آیات قرآن را برای ما میسر می کند.

مراحل حفظ قرآن :

1) اولین گام برای حفظ قرآن ، خواندن صحیح و روان آیاتی که می خواهیم حفظ کنیم. خواندن قرآن مهارت است ، اما مهارت سختی نیست که از عهده آن بر نیاییم . خواندن کلمات قرآن برای ما فارسی زبان ها که زبان مان نزدیک به زبان عربی است کار سخت و دشواری نیست.

 اما بعضی افراد به دلیل اینکه تمرین و توجه نکرده اند، وقتی می خواهند قرآن را باز کنند و از اواسط قرآن، مثلا جزء بیست و ششم ، سوره ی قاف(سوره45) را می خواهند بخوانند احساس می کنند که نمی توانند یا واقعا هم نمی توانند.

بعضی افراد هم هستند که مهارت خواندن قرآن را دارند ، اما وقتی می خواهند قرآن را بخوانند و آیات خوانده شده را حفظ کنند دقت کافی به خرج نمی دهند و در خواندنشان اشتباهاتی وجود دارد. و همین را حفظ می کنند .

کسانی که قرآن را اشتباه می خوانند و اشتباه حفظ می کنند، پاک کردن و اصلاح این اشتباه در آینده برای آن ها کار ساده ای نخواهد بود . بنابراین، اولین گام برای حفظ قران "صحیح و روان خواندن آیات قران" است.

البته روان هم باید باشد،یعنی بدون تکلّف ، بدون مکث های طولانی و غیر طولانی.(بدون تپق زدن)

با گوش کردن ، استماع آیات قرآن ، از طریق CDو نرم افزارها و نوار های ترتیل قرآن، می توانید بعد از گوش کردن و صحیح شنیدن و صحیح خواندن، آیات را حفظ کنید.

پس گام اول در حفظ کردن آیات قرآن است.گام ساده ای به نظر می رسد اما یکی از مهم ترین ریشه های حفظ قرآن است. بعد از تسلط بر خواندن قرآن و مهارت بر صحیح خواندن آیاتی که می خواهیم حفظ کنیم .

2) گام بعد" تقطیع و تقسیم کردن "است.

تکنیک تقطیع موضوعی نیست که ما در حفظ قران ابداع کرده باشیم یا مختص حفظ قران باشد.

اگر توجه کرده باشید در حفظ اشعار فارسی یکی از بهترین راه ها تقطیع اشعار مثلا به ابیات است، اگر یک قطعه شعری ۱۴بیت دارد . اگر آن را به ۱۴قسمت تقسیم کنیم و یا هر دو الی سه بیتی را که به یک موضوع با یک محور پرداخته شده .مثلا هر ۱۴بیت را به ۷قسمت ۲بیتی تقسیم کنیم و قسمت به قسمت جلو برویم و حفظ کنیم این کار را تسهیل می کند، در حفظ قران نیز همینطور است.

یک راه در حفظ قران مثلا سوره «ق» ۱۰الی۲۰بار از اول تا آخر بخوانیم، و حفظ کنیم که امکان پذیر هم است،

اما راه دوم آیات سوره «ق» را تقسیم کنیم و در هر برنامه مثلا ۲آیه بخوانیم و حفظ کنیم، قطعا تقطیع بهتر و راحت تر است.

اما توصیه نمی شود که قطعات متعدد باشد هر چه قطعات کمتر باشد در آینده متصل کردن آنها آسانتر و راحت تر است.

ادامه حفظ

بسم الله الرحمن الرحیم

والارض مددناها و القینا فیها رواسی و انبتنا فیها من کل زوج بهیج (آیه ۷)

و زمین را گستردیم و در آن کوه های استوار افکندیم و در آن از هر نوع گیاهان خرم رویاندیم( ترجمه آیه ۷)

تبصره و ذکری لکل عبد منیب (آیه ۸)

تا مایه بصیرت و یادآوری برای هر بنده ی توبه کاری باشد.(ترجمه آیه ۸)

در آیات گذشته خداوند صحبت از آسمان و کیفیت بنای آسمان و و تزئین و استحکام و یک دست بودن آسمان کرد،

 در اینجا صحبت از زمین است ما زمین را گستراندیم و در آن لنگرگاه هایی افکندیم.

«رواسی» به معنی لنگرگاه ها، لنگر، جاهایی که زمین را محکم کرده و محکم نگه می دارد.

مفسرین گفته اند منظور کوهایی است که اینجا و در آیات دیگر قرآن نیز آمده است که مانند میخ هایی کوبیده به زمین شده و زمین را از اینکه حرکت های ناگهانی داشته باشد محافظت می کند. در توضیح این آیات و عبارات حتما عالمان و دانشمندان زمین شناسی و دیگر علوم نیز تحقیق می کنند و این عجایبی که قران از آن صحبت کرده حتما تایید می کنند.

« و انبتنا فیها من کل زوج بهیج »

و در زمین رویاندیم گیاهان از انواع مختلف، گیاهانی که شادی آور هستند، روحیه می بخشند، «بهیج» بهجت آفرین هستند.

« تبصره » نگاه کردن به آسمان و زمین برای بینا کردن و بصیرت بخشیدن به شماست.

« و ذکری » و باعث تذکر و پند و اندرز است.

« لکل عبد منیب » اما نه برای هر کسی ، برای آن بنده ای که اهل توجه و بازگشت و انابه به درگاه خداست.

همه ما طلوع آفتاب، آسمان، بارش باران ، رویش گیاهان ، ستارگان و خورشید و ماه را می بینیم ، اما همه از این آفرینش و دیده های خودشان برای حقانیت قران و صداقت پیامبر اسلام و وجود خداوند و قدرت خدا پی نمی بریم.

اما آن بنده ی منیب و انابه کننده ، بنده ای که دلش با خداوند صاف است از این که می بیند بهره ی دیگری می برد.

به کلمات آشنای این دعا دقت کنید، کلماتی که زیاد دیده اید و در فارسی به کار برده اید و ببینید که چقدر خواندن و حفظ کردن قران برای ما فارسی زبانان ساده است و چه زیباست هم از لحاظ معنی و هم از لحاظ لفظ.

 

آموزش حفظ سوره ی قاف- درس ششم

3 آبان

هر مسلمانی باید نسبت خودش را با قرآن کریم تعریف کند، ما با قرآن چقدر نزدیک هستیم یا شاید خدای نکرده نزدیک نیستیم؟ آیا درهمان مسیری هستیم که قرآن به ما آموزش می دهد یا خدای نکرده بر خلاف آن؟ آیا زاویه ای داریم یا خیر؟ آیا قرآن را می خوانیم؟ آیا چیزی از قرآن در حافظه یا درقلب ما رسوخ کرده، چیزی از قرآن را همراه داریم؟ آیا آیه ای است که مطمئن باشیم به آن به طور کامل به آن عمل کردیم؟

این ها سؤالاتی است که من باید از خودم بپرسم، در خلوت خودم و شما هم در خلوتگاه خودتان بپرسید وان اشالله هرجایی هستید و هر نسبتی که با قرآن دارید روز به روز این انس بیشتر شود ودر واقع ما با قرآن نزدیک تر باشیم .

گفتیم که حفظ قرآن مراحلی دارد؛

1) صحیح خواندن قرآن و روان خواندن قرآن

2) بعد تقطیع آیه و یا سوره ای که می خواهیم حفظ کنیم به بخش های کوچک تر و حفظ کردن هر قطعه.

در تقطیع، جلسه ی گذشته مختصر صحبت کردیم، یک نکته را اضافه می کنیم؛ جلسه گذشته گفتیم که هرچه قطعات حفظ کمتر باشند در آینده ما راحت تر خواهیم بود، اما یک سؤال هم اینجا پیش می آیدکه  « ملاک تقطیع چه چیزی باشد بهتر است؟»

آیا مثلا هر آیه یک قطعه ؟ یا هر جمله، یک قطعه ؟ یا مثلا هرخط قرآن یک قطعه؟ به طور مختصر، بهترین ملاک ها ملاک هایی هستند که بر اساس «معانی آیات قرآن» انتخاب می شوند.

 یعنی اگر ساختار آیات قرآن را به لحاظ جمله بندی بشناسیم و قرآن را به این نحو حفظ کنیم، خیلی هم زیباست، حفظ پایدارتری هم خواهیم داشت، به معانی هم بیشتر توجه کردیم . البته اگر آیه به آیه مثلا در همین سوره ی مبارکه قاف، هر آیه را می توانیم یک قطعه قرار دهیم.

 ما در هر برنامه دو آیه را باهم می خوانیم . شما می توانید در ادامه ی کار اگر برایتان همین دو آیه زیاد بود، هر آیه را یک قطعه قرار بدهید، یا آن هایی که وضع بهتری دارند می توانند جلوتر بروند .

هر چند آیه را یک قطعه قرار بدهند. به هر حال در این برنامه بر اساس تعداد جلسات و تعداد آیات سوره قاف هر جلسه دو آیه را به صورت یک قطعه قرار دادیم.

پس ملاک تقطیع هرچه معنا محورتر باشد، قاعدتا بهتر است .

توجه به معنای آیات قرآن در حفظ قرآن، به دو دلیل ارزشمند است

الف) ما قرآن را می خوانیم تا بفهمیم، بنابراین وقتی کسی معنا محور قرآن را حفظ می کند به این هدف نزدیک تر می شود. حافظ قرآن زمینه ی تدبر در آیات قرآن را بهتر می داند، پس چقدر خوب است که به معانی هم آشنا باشد.

ب‌) کسی که با توجه به معانی و ساختارهای معنایی آیات قرآن، قرآن را حفظ می کند، حفظ پایدارتری هم خواهد داشت.

3)مرحله سوم حفظ: توجه به معانی آیات :

وقتی می گوییم یک حافظ قرآن باید معانی و مفاهیم آیاتی را که می خواند بداند، ممکن است یک سؤال برای شما پیش بیاید که معانی و مفاهیم آیات قرآن که پایان پذیر نیست، هیچ کس ادعا نکرده که به تمام آنچه که در قرآن است به لحاظ محتوا دست پیدا کرده، هیچ مفسری این حرف را نزده ، بنابراین اگر ما حفظ قرآن را متوقف کنیم بر فهم دقیق و صحیح و کامل آیات قرآن، هیچ وقت قرآن را نمی توانیم حفظ کنیم.

اما وقتی ما صحبت از فهم معانی قرآن می کنیم برای حفظ آن، منظورمان ترجمه اولیه آیات قرآن است، همان چیزی که در ترجمه آیات نوشته شده ما هم یک اشاره مختصری به آن می کنیم.

« و الارض مددناها و القینا فیها رواسی و انبتنا فیها من کل زوج بهیج » ( سوره ق – 7)

« تبصره و ذکری لکل عبد منیب » ( سوره ق – 8)

این کلمات چه هستند؟ منظور این آیه چه چیزی است؟

وقتی می خواهیم ترجمه اولیه آیات را دریافت کنیم از دو مسیر می توانیم حرکت کنیم :

 ۱- کلمه به کلمه معنی آیاتی که پیش رو داریم بدانیم و بعد آنها را به هم متصل کنیم و بعد بفهمیم آیه چه می گوید. در واقع از جزء به کل حرکت می کنیم .

مثلا والارض ( ارض ) : زمین

مددنا ها : گستراندیم آن را

 والقینا : افکندیم

فیها : در آن

رواسی : لنگرهایی(کوههایی)

بنابراین، این یک مسیر است.

2- مسیر دوم این است که ترجمه کلی آیات را بخوانیم فارغ از اینکه کدام کلمه چه ترجمه ای دارد، بعد به این می پردازیم که کدام کلمه ترجمه کدام کلمه است .

مثلا وقتی می خوانیم که

قد علمنا ما تنقص الارض منهم : ما می دانیم که زمین از آنها چه می کاهد.توصیه ما برای اینکه از کدام یک از دو مسیر حرکت کنید بستگی به کسی دارد که می خواهد آن کار را انجام دهد. کسانی که با معانی آیات قرآن آشنا نیستند و مبتدی هستند در واقع در این موضوع ما به آنها توصیه می کنیم که از کلیات به جزییات بیایند .در واقع معنی کلی آیه را فرا بگیرند در ذهن داشته باشند با آن آشنا شوند و بعد کلمه به کلمه را موشکافی کنند و بشناسند.

 اما کسانی که مبتدی نیستند وکلماتی از عربی یا آیات قرآن را می شناسند آنها می توانند بیشتر دقت کنند و به معانی نزدیک تر شوند.

 در هر حال کسی که می خواهد قرآن را حفظ کند قاعدتا باید با معانی اولیه آیات قرآن آشنا شود. البته به تدریج باید با مفاهیم آیات قران آشناتر شود. با دقایق و لطایف آیات قرآن آیات آشنا شود و روز به روز هم با تلاش علمی و هم با طهارت روحی به این مفهوم نزدیک تر شود . در واقع به تدریج ما این را استمرار می بخشیم، با سوره قاف بیشتر آشنا می شویم.

 اما الان چیزی که در مراحل حفظ داریم از آن صحبت می کنیم آشنایی اولیه با ترجمه آیات شریفه قرآن است.

ادامه حفظ:

آیات نهم و دهم را با هم بخوانیم به شرط اینکه شما ۸ آیه اول را خوب حفظ کرده باشید.

ونزّلنا من السّماء ماء مبارکا فانبتنا به جنات وحب الحصید. (سوره ق – 9)

والنخل باسقات لها طلع نضید. ( سوره ق – 10)

 

آیه ۹ در ادامه ذکر آفرینش خداوند در زمین وآسمان و تذکر به قدرت خداوند برای آفرینش که می خواهد در نهایت به ما تذکر دهد کسی که این آسمان و زمین، این عجایب و شگفتی ها را آفریده می تواند بار دیگر در قیامت ما را زنده کند.

 در ادامه خداوند می فرماید: و نزّلنا من السّماء ماء مبارکا : ما نازل کردیم از آسمان آبی با برکت که برکتش را ذکر می کند.

فانبتنا به جنات : رویاندیم به واسطه آن آبی که نازل کردیم باغ هایی.

 و حب الحصید: و دانه های درو شده ای.

والنخل باسقات لها طلع نضید : و درختان خرما، نخل های افراشته و سربلندی که خوشه ها وشکوفه هایی دارد که روی هم چیده شده است.

طلع نضید : روی هم چیده شده.

 این آیات هم کلمات آشنا دارد و هم یکی دوتا کلمه که کمتر ما در فارسی به کار می بریم.

مثل حصید و نضید.

حصید : درو شده.

نضید : روی هم چیده شده.

 اینها هریک نشانه هایی از قدرت آفرینش خداوند است.

 و نزّلنا من السّماء ماء مبارکا فانبتنا به جنات و حب الحصید. و النخل باسقات لها طلع نضید‌.

درس هفتم نکاتی پیرامون حفظ سوره قاف

7 آبان ماه

در جلسات قبل درباره مراحل حفظ قرآن صحبت شد ، اینکه:

1) صحیح و روان خوانی قرآن

2) تقطیع

3) دقت و توجه به معانی آیات

علاوه بر توجه کافی و دقیق به معنای آیات قرآن،

4) نگاه دقیق و توجه به ظواهر آیات هم بسیار مهم هستند.

خداوند نعمتی به نام بینایی به انسان بخشیده است که از طریق این نعمت می توانیم ارتباط خود را با قرآن بیشتر کنیم. در احادیثی مختلفی حتی نگاه کردن به خط قرآن هم دارای ثواب بر شمرده شده است.

البته قطعا فقط نگاه کردن کافی نیست ، اما قرآن کتابی است که کمترین ارتباط با آن اگر یک ارتباط مومنانه باشد نتایج بسیار خوبی را در پی خواهد داشت، بنابراین نگاه کردن دقیق یکی از مراحل حفظ قرآن کریم است.

معمولا کسانی که قران را توام با نگاه دقیق به آیات حفظ می کنند، پس از مدتی تصویر صفحه و آیاتی که حفظ شده در ذهن مجسم می شود که این تصویر به آنها در یادآوری کمک می کند تا صحیح و دقیق بتوانند بخوانند. در یک نگاه دقیق به ظواهر آیات با موضوعاتی از قبیل بلندی و کوتاهی آیات، کلمات تشکیل دهنده، شناسایی کلمات تکراری خاص، میزان آشنایی این کلمات با گوش و چشم شما و تصور آهنگ و وزن، پی می بریم.

 

بنابراین حافظانی که قصد حفظ کل قرآن یا فقط یک سوره را دارند توصیه می شود از یک مصحف و یک جلد قرآن استفاده کنند. قران ها در کشور ما به لحاظ نگارش و خطوط و علامت گذاری متفاوت هستند.

حافظانی که از قرآن های مختلف با رسم الخط ها و علامت گذاری های مختلف استفاده می کنند بعد از مدتی در ذهن آنها تشتتی ایجاد می شود که برای یادآوری با مشکل مواجه خواهند شد.

در این نگاه ما نمی خواهیم افراط کنیم گاهی دیده می شود در موضوع حفظ قرآن در کشور ما این ظواهر آیات بیش از آنچه که در واقع باید به آن پرداخته شود به خصوص در موضوع حفظ قرآن پرداخته می شود.

مثلا در بعضی مجالس شاید دیده باشید ۱۰ صفحه بعد پایین صفحه چه نوشته شده و ضربدری بخوانیم یا نخوانیم. این ها کارهای نمادین و نمایشی است که در آموزش حفظ قرآن ما آن ها را توصیه نمی کنیم حالا اگر چند نفر باشند و این چنین تسلطی داشته باشند اشکال ندارد اما این یک مسیر اصیل و در واقع قابل توصیه برای عموم علاقه مندان به حفظ قرآن نیست.

 مسیر اصلی خواندن آیات قرآن است که در قرآن هم به آن تاکید شده است. فهم معانی آیات قرآن است و تدبر در آیات قران است. پس تفکر در آنها و به عمل رساندن دستورات قرآن است که این هم اشاره شده است. در واقع ما مخاطب قرآن هستیم و هدف نهایی این است که ما براساس عمل به دستورات قرآن به مراتب بالاتر برسیم.

آیات ۱۱ و ۱۲ را با هم می خوانیم :

رزقا للعباد و احیینا به بلده میتا کذلک الخروج.

کذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود.

حتما به خاطر دارید که در آیات گذشته نعمت هایی از خداوند ذکر شد به ویژه در آیه نهم به بعد بحث نزول آب از آسمان همان باران یا نزولات آسمانی است. بعد اینکه بارش باران باعث شد که جنات و درختان سر به فلک کشیده ای رویش پیدا کند و ما از میوه های آن استفاده کنیم.

اینجا می فرماید: آنچه که براساس این بارش باران رویش پیدا کرد.

رزقا للعباد : رزقی برای بندگان است.

واحیینا به بلده میتا : و به واسطه این آبی که از آسمان نازل کردیم زمین مرده را زنده کردیم.

اینجا زنده کردن یک مرده، در واقع زمین مرده وقتی که زمین بایری که در آن گیاهی رویش می کند اینجا زنده می شود، این را ما همه می بینیم.

قرآن می فرماید:

 کذلک الخروج : همچنین که یک زمین زراعت نشده ای با آب باران بارور می شود و زنده می شود ما هم شما را در روز قیامت از خاک مرده ای مجددا زنده می کنیم این در پاسخ به آن آیات گذشته است: والعجب انجاءهم انذروا منهم فقالت کافرون هذا شی عجیب.ائذا متنا و کنّا ترابا ذلک رجع بعید.آیه دوم و سوم سوره ق است.

اما خداوند می فرماید که همانطور که ای پیامبر قوم تو ، تو را تکذیب کردند،

کذبت قبلهم قوم نوح: قوم نوح هم قبل از این ها پیامبرشان را و رسالت او را تکذیب کردند. و اصحاب الرس و ثمود

 اصحاب رَس: در تفاسیر در مورد آنها مطالبی نوشته شده است.

و ثمود : و قوم ثمود که پیامبرشان حضرت صالح بود و آن ها هم تکذیب کردند. داستان قوم نوح و ثمود در قرآن زیاد ذکر شده است. خداوند می خواهد بفرماید که همانطور که اقوام گذشته پیامبران را تکذیب کردند، ای پیامبر تو را هم قومت تکذیب می کنند و اینجا می خواهند تذکر دهند که همانطور که آنها به جایی نرسیدند و نهایتا دچار عذاب الهی شدند، تکذیب کنندگان تو راه به جایی نخواهند برد.

 با توجه به آیات می بینید که ما کلمات آشنا زیاد داریم.کلماتی که در فارسی هم آنها را می خوانیم در محاوره هم استفاده می کنیم .

مثل کلمه رزق، عباد، خروج یا کلماتی که ما در قرآن زیاد می بینیم مثل کلمه قبلهم، قوم، اصحاب و نام مبارک نوح و قوم ثمود.

 

درس هشتم آموزش حفظ سوره قاف

10 آبان

مراحل حفظ قرآن

1) خواندن صحیح و روان آیات

2) تقطیع

3) توجه به معانی آیات

4) توجه به الفاظی که می خواهیم حفظ کنیم

مراحلی بودند که مختصرا درباره ی آن گفتگو کردیم.

بعد از این مراحل که همه مقدمه ای برای حفظ کردن هستند و با طی کردن آن ها به درجات یا درصدی از حفظ کامل آیات می رسید، نوبت مرحله ی دیگری است

5) تکرار خواندن آیات از روی قرآن

این تکرار نکته ی بسیار مهمی است.

ما همه ی چیزهایی که حفظ هستیم و قدرت یادآوری آن ها را داریم از متون و یا موارد دیگری مثل بوی یک گل یا طعم یک غذا ؛ براساس تکرار است.

کسی که صدای یک نفر را می شنود کم کم تن صدای او و خصوصیات صدای او در ذهنش یه خاطر سپرده می شود، اگر بعد از مدتی صدای آن فرد را بشنود او را به یاد می آورد.

حفظ کردن یک شعر هم از همین دسته است ، حفظ کردن شماره تلفن هم همین طور و حالا بحث ما حفظ کردن قرآن کریم هم همین طور است.

اگر بخواهیم آیاتی که حفظ کردیم در حافظه ی ما ماندگار باشد مسیر آن تکرار است ، البته تکراری که همراه با توجه و تمرکز باشد و این توجه هر چه دقیق تر و به اجزاء آیات قرآن باشد حفظ ما پایدارتر وماندگارتر خواهد بود.

این که تکرار چند بار باید باشد مثلا اگر شما می خواهید آیه ای را حفظ کنید چند بار تکرار کنید تا آن آیه را به حافظه بسپارید؟

در پاسخ باید بگوییم که برای افراد مختلف پاسخ متفاوت است و اتفاقا برای یک فرد در شرایط مختلف هم پاسخ متفاوت است.

شما حتما تجربه کرده اید بعضی از اوقات یک موضوع را یک بار می شنوید یا می خوانید حفظ می شوید ، اما ممکن است در شرایط دیگری که اضطراب دارید یا عصبانی هستید یا خیلی خوشحال ، ذهن و حافظه ی شما با تمام توان در اختیار شما نیست. دراین شرایط یک مطلبی را بارها می خوانید اما حفظ نمی شوید. این تجربه را همه در شب های کنکور یا امتحان داریم که خیلی حرص داریم برای این که مطلبی را بخوانیم و یادمان نرود اما هر چه می خوانیم به دلیل اضطراب کم تر یادمان می ماند.

بنا براین پاسخ به این سؤال که چند بار یک متن یا آیه را بخوانیم تا حفظ شویم؟

بستگی به افراد مختلف و شرایط متفاوت دارد ، اما هر فرد به طور میانگین می تواند این را برای خودش به دست بیاورد. افرادی را داریم و دیدیم که آیه را یک بار که می خوانند از روی قرآن حفظ می شوند و این استعدادی است که خداوند به آن ها عطا کرده است و بعضی از افراد بارها می خوانند تا حفظ بشوند.

 این حدیث را از امام صادق (ع) عرض کنیم که فرمودند:

" کسانی که قرآن را با مشقت حفظ می کنند، خداوند برای آن ها دو اجر قرار خواهد داد. یک اجر برای حفظ قرآن و یک اجر آن مشقتی است که در آن مسیر متحمل شده است."

بطور طبیعی گذران عمر و بالارفتن سن در این موضوع موثر است. البته همیشه استثنائاتی وجود دارد اما بطور طبیعی در سنین بالاتر این تمرکز کمتر می شود.

 قرآن هم می فرماید که: " و من نومره ننکسه فی الخلق " کسی که به او عمر داده می شود از آن طرف در توانایی های او خلل هایی پیش خواهد آمد. البته باز هم می گویم استثنائاتی هم داریم کسانی بودند که در سنین بالا قرآن را حفظ کردند و موفق هم بودند اما عزم جدی تری را می طلبد.

 گفتیم که این تکرار به تعداد افراد متفاوت است اما هر کسی بعد از مدتی این را و تعدادش را به دست خواهد آورد پس یک مرحله از حفظ ما این تکرار خواندن از روی قرآن است یا مثلا برای کسانی که نابینا هستند یا استفاده از خط خاص نابینایان یا شنیدن آیات یا بچه هایی که در سن قبل از دبستان هستند و سواد خواندن ندارند باز از طریق شنیدن.

به همین ترتیب آنها هم باید در شنیدن آیات قرآن تکرار داشته باشند. این تکرار که در موضوع حفظ قرآن جایگاه خودش را دارد اما تکرار خواندن قرآن، در احادیث، ما زیاد می بینیم که در مورد سوره های مختلف که هر کس که سوره مبارکه ملک را هر شب بخواند به این درجات خواهد رسید یا این نعمتها را دریافت خواهد کرد. سوره واقعه به همین ترتیب، سوره نوح به همین ترتیب، سوره هایی هستند که توصیه هایی شده است به تلاوت روزانه آنها، یا مثلا ما سوره مبارکه حمد و توحید را هر روز چندین بار در نماز می خوانیم .

 این ممارست و تکرار خواندن یک آیه یک سوره خودش هم موضوعیت دارد خارج از بحث ما خارج از بحث حفظ حالا که شما سوره ق را دارید می خوانید من به شما پیشنهاد می کنم به این موضوع خواندن و حفظ کردن سوره ق از این بعد هم نگاه کنید یک انس مستمری شما با سوره ق خواهید داشت و یک نورانیتی ان شاالله به دل شما خواهد داد.

ما آیات 11 و 12 را در جلسه قبل خواندیم اکنون می خواهیم به سراغ آیات 13 و 14 برویم.

 در آیات گذشته گفتیم خداوند می فرماید:

قبل از امت تو هم کسانی بودند که پیامبران خودشان را تکذیب می کردند: " کذبت قبلهم قوم نوح و اصحاب الرس و ثمود "

همین ها را در آیات 13 و 14 ادامه می دهد می فرماید:

" و عاد و فرعون و اخوان لوط (13) و اصحاب الأیکه و قوم تبع کل کذب الرسل فحق وعید (14) "

 علاوه بر قوم نوح و اصحاب رس و ثمود، قوم عاد، فرعون و فرعونیان و (اخوان لوط) برادران لوط

(لوط: نام یکی از پیامبران عظیم الشأن خداوند است که قومش که قرآن از آنها به عنوان اخوان یاد می کند و نکات لطیفی در این است ) خداوند می فرماید که: این ها پیامبر خودشان را تکذیب کردند

(و اصحاب الایکه) و اصحاب الایکه که قوم شعیب بودند (و قوم تبع) و قوم تبع .

 (کل کذب الرسل فحق وعید) اینها همگی پیامبران خودشان را تکذیب کردند.

 (فحق وعید) پس تحقق پیدا کرد و ثابت شد. وعید یعنی آن هشدارهایی که ما می دادیم هشدارهای من.

وعده : وعده خبر خوب و بشارت به در واقع آینده خوب

وعید : ترساندن و هشدار دادن به عقاب و عذاب

خداوند می فرماید که تمام اقوامی که پیامبران خودشان را تکذیب کردند به عذاب الهی دچار شدند و سرنوشت نافرجام و ناشایستی داشتند بنابراین می خواهد تذکر دهد که قوم تو هم که تو را تکذیب می کنند هم سرنوشت خوبی نخواهند داشت.

امیدورایم ما همه مومن و معتقد به آیات قرآن کریم و دستورات آن و وعده و وعید آن باشیم و ان شاالله که به بهترین سرنوشت و بهترین عاقبت دچار شویم .

درس یک شمیم دانش

آشنایی با ادبیات داستانی در آموزه ها قران

درس شنبه 15مهر ماه

استاد محمدحسن راستگو

موضوع : قصه و قصه گویی  با تکیه بر آیات کلام الله  مجید ","

ما می دانیم که قرآن کتاب هدایت است

بسم الله الرحمن الرحیم

آلم ذلک الکتاب لا ریب فی هدی للمتقین

این کتابی که برای هدایت است و هدایت پرهیزکاران و افراد باتقوا و  فراوان در آن قصه و مثل استفاده شده است

نگفته است قرآن کتابی است قصه برای خوانندگان بلکه گفته هدایت است برای مومنان و متقین .

اما چرا خداوند در قرآن اینقدر از قصه و مثل از تاریخ گذشتگان ، زنان نمونه ،ستمگران، دادگران و انسان های فرهیخته ، انسان های ،از همه نوع قصه آورده است ؟ چرا؟

با یک نگاه اجمالی به جهان می بینیم که ما دو تا دنیا داریم :

یک دنیای فیزیک  و محسوس ،همین دنیایی که از مادر متولد می شویم ،با خوردن شیر تغذیه می شویم ،کم کم چشم و گوش باز شده و افراد را می شناسیم ،صدای های مختلف را درک می کنیم و از هم تشخیص می دهیم و سپس دست و پا رفتن و سینه خیز و افتادن و نشستن و دویدن تا یک انسان تنومند و برنا و توانایی بشود.

این دنیای فیزیکی و مادی می باشد ،کهکشان ها ، آسمان ها ، زمین و طبیعت ،کوه ها ، دریاها ، جنگل ها ، همه ی اینها متلق به دنیای محسوس و مادی یا دنیای فیزیک هستند

اما ما فقط این دنیا را نداریم ،جهانی بالاتر  و وسیع تر و نامرئی وجود دارد به نام متافیزیک یا عالم ماورا طبیعت ، در آن جهان ما با خدا ، ملائک ، شیطان  ، روح و آخرت و عمل صالح و خوبی ها و پاکی ها رو به رو  می شویم که اینها می توانند نه رنگ داشته باشند و  نه حجم و نه وزن .

ما اینجا چرا از قصه استفاده می کنیم ؟

قصه یک سیم رابط ، قصه یک فیلتر ، قصه یک حلقه مفقوده بین جهان ماوراء طبیعت و جهان فیزیک و طبیعت است

شما یک پارچ آب را تصور کنید ، آیا یک دریاچه را می توانید در یک پارچ آب قرار بدهید ؟

هرگز  ، چون این پارچ ظرفیتش محدود است  و در حد توان و وسع خودش می تواند آب رو درون خودش جای دهد  و اگر بیشتر در آن بریزیم سرریز می شود  و نهایتا هدر می ورد.

دنیای فیزیک مانند این پارچ و دنیای متافیزیک مانند دریا و به عبارتی بسیار بزرگ تر از دریا

ما چگونه می توانیم دنیای متافیزیک به این عظمت را در ذهن و مغز بچه ای که با دنیای محسوس کار رو شروع کرده  و با محسوسات و لمس و دیدن و شنیدن  و خوردن و آشامیدن جهان را آغاز کرده است قرار دهیم ؟

ذهن این کودک کوچک و قالبی است

اینجا به فلسفه وجودی قصه پی می بریم

قصه یعنی تجسم و عینیت بخشیدن به جهان ماوراء طبیعت و نامحسوس

دنیایی که نه می توانیم لمسش کنیم و نه می توانیم آن را ببنیم ولی حقیقت آن دنیا را  با همه وجودمان حس می کنیم

خداوند چرا در قرآن از این همه داستان  و مثل استفاده کرده است

ما می دانیم که قرآن هیچ آیه اش بدون فلسفه و بدون حکمت و بدون ضرورت نازل نشده است . این قرآن برای هدایت و بهره گیری از هدایت به ابزار نیاز دارد

یکی از این ابزار ها قصه و دیگری مثل است  و خداوند چون ذهن ما و برداشت ما  و ظرفیت ما محدود بوده  و ما نمی توانستیم آن جهان وسیع نامحدود را در ذهن محدودمان جای دهیم از قصه استفاده کرده است

اگر ما سوال کنیم چرا  در قرآن از قصه استفاده شده است ،می گویند عبرت

ما دو نوع قصه داریم

یک نوع قصه ،قصه ایست که نتایج کارهای زشت و ناپسند گذشتگان را برای ما آشکار می کند

اما بعضی از قصه ها هست که نتایج خوب  پاکی ها ، تقواها ، ایمان ها و تلاش ها را برای ما بیان می کند. آن ها درس است. قرآن درست است که قصه هایش درس و عبرت است اما این تنها فلسفه وجود قصه های قرآن نیست .

 بلکه قصه های قرآن یک عالم خیلی خیلی وسیع تر و بزرگتر از این جهان مادی و مخصوص را در درون فکر ما و ذهن ما قرار بده و آن با توجه به تمثیل ها ، تجسم ها و مثل ها قصه هایی است که با زندگی ما سرو کار دارد.

یک مثال می زنیم: اگر شما بخواهید به دانش آموزانتان در کلاس بگویید که نتایج بد پیروی نکردن از پیامبران و امامان چیست چه می گوییم .

اگر بخواهیم برای بچه ها سخنرانی بکنیم خسته می شوند خوابشان می برد. اگر بیاییم با الفاظ سنگین و الفاظ نامانوس برای آن ها مطلب بگوییم متوجه نمی شوند و شروع می کنند به شلوغ کردن یا کلاس را رو به نابه سامانی بردن.

اما اگر قصه را شروع کنیم این قصه آن ها را می برد در دنیای زیبا ، در یک دنیای رنگارنگ، در یک دنیای دوست داشتنی که می توانند با تک تک لحظه های آن قصه زندگی کنند آن قصه را با تمام وجودشان حس کنندو درک و لمس کنندو بتوانند زندگی خودشان را با آن قصه  تطبیق بدهند. از زوایای مختلف قصه برای کارهای نیک و بد خودشان درس بگیرند قرآن از این امکان به نام قصه و خیلی اوقات به نام مثل استفاده کرده است.

پس ما فلسفه قصه گویی را  اول بگوییم  که تجسم بخشیدن به دنیای نامحسوس یا جهان نامحسوس و متافیزیک و ماورای طبیعت است و ما می توانیم با بیان قصه  ان حقایق درون و دست نیافتنی و درک نکردنی را نزدیک کنیم به درک و فهم انسان هایی که از دنیای محسوس برخواستند. این بحث اول ما می باشد.

اما بحث دوم ما یک نگاهی می کنیم به قصه های قرآن ، قرآن چند نوع قصه دارد:

1- کامل و جامع مثل قصه حضرت یوسف (ع) شما سرتا سر  قصه یوسف  را در سوره یوسف می بینید  در بیرون سوره یوسف  و در سوره های دیگر  نامی از حضرت یوسف خیلی برده نشده است.

 2- کامل و پراکنده ، در داستان یوسف  همه  جمع شدند در یک سوره ولی این داستان حضرت موسی ، حضرت عیسی ، حضرت آدم ، ابلیس، داستان  خلقت  و داستان های دیگر  در سرتا سر قرآن پخش است  و چه بسا تا حدود دویست آیه مثلا مربوط به داستان حضرت موسی در جای جای قرآن مجید آمده باشد این نوع دوم قصه است که به هر مناسبتی که خداوند موضوعی را مطرح می کند  از تکه ای از قصه قرآن و داستان حضرت موسی یا آدم و ابراهیم و هود و نوح  استفاده می کند و آن را درآنجا    می آورد ولی به صورت تکرارچون آنجا تکرارش لازم است پس ما در اینجا یک نتیجه کوتاه می گیریم که یک معلم می تواند در سرتا سر دوران تدریسش  از قصه های قرآن بر جای جای برنامه هایش استفاده نماید

و به عنوان مثال و شاهد و زیبایی که بعداً طرز قصه گویی را خواهیم گفت و  قصه سازی استفاده کند و آن قصه را بگوید و بسازد و بچه ها را درون دنیای زیبا قصه قرار بدهد تا تاثیرش را هم چند برابر شود.

 3-  قصه هایی که بدون نام آمده است  فقط با صفت آمده است .

خداوند صفت بلعم باعورا  مطرح می کند و آن را به یک سگ تشبیه می کند چون آن علم  الهی داشت  و از آن سواستفاده کرد و به نفع فرعون و به ضرر حضرت موسی و اینجا بود خداوند علمش  را  از آن گرفت.

اینجا اسم بلعم باعور  در قرآن نیامده است  ولی قصه را جوری می گوییم که از اشارات قصه معلوم میشود که مراد آن فرد مورد نظر و معین هست.

4- قصه هایی است که فقط اکتفا شده است به یک نام از شخصیت  قصه ، خداوند که می گوید الیاس از مرسلین است اما در قرآن قصه الیاس را نیاورده است و ما به تفسیر قرآن رجوع می کنیم  و این الیاس را از لا به لای تفاسیر و  تاریخ پیدا می کنیم  و سپس  داستانش را برای  بچه ها بیان می کنیم.  چون خداوند  بدون فلسفه و  بدون حکمت  اسم کسی را در قرآن نمی آورد. یا مثلا  داستان قوم تبع  .

************

درس دوم

ادبیات داستانی

18 مهر ماه

قرآن چندین نوع قصه دارد

1) قصه کامل و جامع  :  حضرت یوسف

2) قصه کامل و پراکنده : حضرت موسی

3) قصه بدون نام با اشاره به صفت :  بلعم باعور

4) قصه با نام بدون توضیح  :  قصه حضرت الیاس یا ادریس

اما انواع دیگری قصه در قرآن وجود دارد.

5) قصه هایی که اتفاق نیفتاده :

  اما خداوند آنها را مانند یک قصه واقعی در قرآن تعریف می کند.زمانی که حساب و کتاب مؤمنین در روز قیامت مشخص شد و راهی بهشت هستند نوری که در وجود آنهاست اطراف را روشن می کند،افراد بدکار جهنمی در ظلمت هستند به آنها می گویند بایستید تا ما از نور شما استفاده کنیم اما بهشتیان می گویند به گذشته برگردید و در آنجا نور کسب کنید یعنی این نورها را شما باید در دنیا با کارهای نیکتان کسب می کردید.

یا وقتی بهشتی ها در بهشتند و جهنمی ها در جهنم، برای بهشتی ها امکان دیدن جهنمی ها وجود دارد و با آنها صحبت کنند اما برای جهنمی ها امکان دیدن بهشتی ها وجود ندارد.

تجسم ذهن من این است که بهشتی ها در یک مکان بالاتر هستند و جهنم در یک مکان پایین تر.

جهنمی ها نمی توانند ارتقا پیدا کنند و بهشت را ببینند اما آنها می توانند از بهشت این پایین را ببینند.

قرآن می گوید: بهشتی ها به جهنمی ها می گویند ما سلک کم فی سقر : چه چیز شما را در جهنم انداخت

سلک فعل ماضی است یعنی در گذشته چه چیزی باعث شد که به جهنم بیفتید.

وقالو لم نکن من المصلین  آنها گفتند ما از نمازگزاران نبودیم و لم نک نطعم المسکین  و به افراد مسکین و فقیر و بیچاره کمک نمی کردیم.

وکنا نخوض مع خائضین   در مجالس لهو و هرزگی و بیهودگی شرکت می کردیم به خاطر این کارهاست که امروز به جهنم افتادیم.

ما می دانیم بعد از این زندگی ما، باید عالم برزخ شروع شود و قبل از مردن در پایان زندگی انسان ها در این جهان باید امام زمان(ص)ظهور کنند. دنیا را پر از عدالت و داد کنند و سال های فراوان مردم مزه عدالت الهی را بچشند. بعد از مردن انسان در عالم برزخ خواهد بود تا اراده الهی به برپایی روز قیامت تعلق گیرد و روز قیامت برپا شود،به حساب ما در این دنیا پنجاه هزار سال یک روز قیامت طول خواهد کشید تا به حساب و کتابمان رسیدگی شود و خداوند متعال به نامه اعمالمان نظر کند ، نیکوکار و بدکار از هم تشخیص داده شوند، در آنجا وقتی بهشتی ها به طرف بهشت می روند از آنها خواهش می کنند که بایستید تا از نورتان استفاده کنیم.

چقدر طول می کشد تا امام زمان (ص) ظهور کنند یا عالم برزخ و قبل از روز قیامت ، فقط خدا می داند.

روز قیامت به حساب ما در پنجاه هزار سال طول خواهد کشید.بعد از این را خداوند با لفظ ماضی مطرح می کند . یعنی می گوید چه چیزی شما را به جهنم انداخت.

با این توضیحات متوجه می شویم بعضی از قصه هایی که در قرآن است هنوز اتفاق نیفتاده . شاید سالها طول بکشد تا اتفاق بیفتد ، ولی چون در پیشگاه خداوند زمان و مکان مطرح نیست خداند این قصه ها را به صورت یک اتفاق افتاده و با فعل ماضی می آورند.

قالوا لم نکن من المصلین : قالوا فعل ماضی لم نکو هم حالت استمراری دارد و از فعل ماضی ما در گذشته اهل نماز نبودیم.

6) قصه های شأن نزول است .

 شأن نزول یعنی جریانی در تاریخی در زمانی در مکانی در زمان پیامبر اتفاق میفتاد. و پس از آن آیه ای نازل می شد .

این آیه شریفه مربوط به کیست ؟

انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوالذین یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم راکعون .

در شأن حضرت علی(ع) است ، که در مسجد نماز می خواندند ، سائلی آمد  اظهار فقر کرد و حضرت به انگشتر گرانبهایی که در دستشان بود اشاره کردند و سائل آن انگشتر را از دست حضرت درآورد و متعاقبش این آیه شریفه نازل شد .

در این آیه به اسم حضرت علی(ع) انگشتر ، انفاق و سائل اشاره نشده است .

فقط می گوید ولی و سرپرست و رهبر شما خداست و کسانی که ایمان دارند و در رکوع زکات می دهند ، که جز حضرت علی(ع ) کسی در آنجا نبود . چون پیامبر و اصحاب به مسجد رفتند و دیدند که حضرت علی (ع) در مسجد نماز می خوانند و آن سائل هم گفت : آن آقا به من انگشتر را داد .

در قرآن از این قصه ها در شأن نزول زیاد وجود دارد .

از شش هزار و خرده ای آیه که در قرآن است اگر سه آیه متعلق به یک قصه و اتفاق باشد حدود دو هزار قصه نهفته در قرآن کریم وجود دارد و اگر این قصه ها را پژوهشگران حوزه علمیه و مربیان و معلمان ما در مراکز تحقیقی باز کنند و اینها را از تاریخ و تفسیر استخراج کنند برای بیان قصه متعاقب و منطبق با هر موضوع و هر بحث چه منبع عظیمی خواهد بود.

7)  قصه هایی است که با مثل آمده است .

خداوند در قرآن به کسی که لال است و نمی تواند کاری بکند مثل می زند و یا به باغی که سوخت و یا افرادی که شریک بودند و در راه خدا انفاق نکردند .

خداوند اول با کلمه ضرب الله مثلا یا مثل الذین مطرح می کند .

این مثل ها می تواند در بیرون اتفاق افتاده باشد یا حتی اتفاق نیفتاده باشد چون مثل هر دو وجه را شامل می شود.  به عنوان مثال به فرزند خود می گوییم اگر وارد کوچه ای شدید و با انسان بدی روبرو شدی که با تو با پرخاشگری رفتار کرد و حرف های ناسزایی گفت عکس العمل تو چه خواهد بود ؟ این مثال ممکن است اصلا اتفاق نیافتد ولی احتمال وقوع آن هم وجود دارد.

قصه هایی که تحت عنوان مثل آمده است و بسیار خوب است که این مثل هارا تفکیک کرد و هرکدام را در جای مناسب به کار بست.

   بحث اول فلسفه قصه بود

  بحث دوم انواع قصه قران  بود.

بحث سوم انواع قصه است.

در حالت کلی دو نوع قصه وجود دارد.

الف) قصه های تخیلی

ب) قصه های غیر تخیلی.

تعریف قصه های تخیلی :

قصه ای که نویسنده ، شاعر یا طنز پرداز آن را از درون ذهن خود خلق می کند  . مانند کلیله و دمنه و قصه های شاهنامه ویا داستان های که دانشمندان به صورت تخیلی آن را خلق کرده اند.

حکم شرعی این نوع قصه ها :

اگر در بردارنده مطالب آموزنده باشد جایز است و هیچ دلیلی بر حرمت آن وجود ندارد.

به عنوان مثال وارد کتابخانه ای می شوید در قسمت کتاب های کودکان کتابی وجود دارد که بسیار بزرگتر از سایر کتاب هاست و در صفحات مختلف آن همه چیز تجسم شده است و تمام ساختمان های آن قابل تجسم هستند.

در حال حاضر با وجود این که شما در خانه هستید ولی ذهنتان به یک کتابخانه سفر کرد و آن کتاب را مجسم نمود.

پس قصه سازی هیچ اشکال شرعی ندارد و خداوند نیز در قرآن از این نوع قصه ها البته از نوع حقیقی آن استفاده کرده است.

قصه های تخیلی می توانند از زبان حیوانات باشد مثل کلیله و دمنه و یا از زبان اشیا باشد که نمونه آن را در ادبیات فارسی و ادبیات سایر کشورها شاهد هستیم مثل لوبیای سحر امیز و درخت جادو و مترسک هوشمند و... .

و یا از زبان موجودات عجیب باشد که اصلا وجود خارجی ندارد و ذهن نویسنده خالق آن است مانند شخصیت های کارتنی

قصه های تخیلی می توانند قصه ای ترکیبی باشد یعنی هم از زبان انسان با اشیا یا انسان با حیوان یا انسان با موجودات عجیب باشد.

در قرآن تمام این قصه ها وجود دارند ولی واقعی و حقیقی هستند قصه انسان با حیوان مانند داستان حضرت سلیمان و مورچه وحضرت سلیمان و هدهد.

از جمله ی قصه های قرآنی از انسان و اشیا مثل حضرت موسی و عصا

داستان حضرت صالح و خلق شتر به امر خدا از درون کوه .

 داستان هایی از زبان موجودات عجیب هستند مانند افریت من الجن که به داستان حضرت سلیمان وارد شده است .

 انسان با اعمال عجیب که وزیر حضرت سلیمان گفت من می توانم تخت بلقیس را از سرزمین صبا در یک چشم بر هم زده می آورم .

 همچنین کندن در خیبر به دست توانای امام علی (ع).

که این داستان ها حقیقی هستند که در سایر کتب به صورت تخیلی نام می برند.

پس ما می توانیم از انواع این قصه ها استفاده کنیم چون خداوند در قرآن استفاده کرده است.

******

( درس سوم )

ادبیات داستانی

شنبه 22 مهر ماه

بسم الله الرحمن الرحیم

استاد محمد حسن راستگو

در مورد انواع قصه های قرآن صحبت کردیم . گفتیم قصه هایی که اتفاق نیافتاده ، قصه های شأن نزول و قصه هایی در غالب مثل (مَثَل) و گفته شد که قصه دو نوع است :تخیلی و غیر تخیلی .

1- قصه های تخیلی نیزخود چند نوع هستند .

2- قصه های غیر تخیلی که به آن ها قصه های مستند  نیز گفته می شود  ؛  قصه هایی هستند که یک ریشه حقیقی در تاریخ دارند . قصه هایی که در عالم واقع اتفاق افتاده اند و امروز  اگر به عنوان قصه آن ها را می شناسیم ، زمانی در روزگار خود واقعیتی بودند تلخ یا شیرین . مثل  قصه خلقت جهان  .

خداوند ملائکه را جمع نموده و فرمودند : " انی جاعل فی الارض خلیفه"

وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً

: من می خواهم برای خود خلیفه و جانشینی در زمین خلق کنم " .

ملائک می گویند :

 " نحن نسبح بحمدک ونقدس لک

وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ ۖ

ما تو را تسبیح می گوییم و تقدیس می کنیم "

 

و شما می خواهید کسی را خلق کنید که در زمین خونریزی و فساد کند؟

خداوند می فرمایند :

" انی اعلم ما لا تعلمون :

إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ

 من (خداوند) چیزهایی را میدانم که شما نمیدانید …  "

واین قصه خلقت است .

از دسته قصه های مستند  می توان به موارد زیر اشاره نمود :

 ۞ قصه موجودات نامرعی ؛ مثل ملائک و یا شیطان . زمانی که  خداوند آدم را خلق می کند به همه ملائک می فرمایند " به آدم سجده کنید " . همه سجده می کنند الا  ابلیس .

" ابی و استکبر و کان من الکافرین :

أَبَىٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ

 سرباز زد و تکبّر ورزید ( سجده نکرد)  و از کافران شد "

خداوند می فرماید : چرا سجده نکردی؟ شیطان گفت : من بهتراز آدم هستم ، چرا که جنس من از آتش است و او از خاک . آتش همیشه سر به بالا و زبانه کشی دارد  و به سمت بالا حرکت می کند و خاک همواره افتاده ی در زمین و بی حرکت است .

شیطان تصور می کند که جنس مهم و مطرح است . درحالی که در این جا امر خدا مطرح است که" آدم را سجده کن !"

 ۞ قصه  فرشته ها و ملائک که با هم سخن می گویند و دسته بندی فرشته ها ؛ خداوند چهار فرشته مقرب دارد :

1- جبرئیل  : رئیس همه فرشته ها

2- عزرائیل

3- میکائیل

4- اسرافیل

و ملائک فراوانی که معمولا دو تا از آن ها هر روز به سوی  انسان می آیند ؛ یکی از آن ها طرف راست و دیگری طرف چپ . فرشته سمت راست کارهایی خوب انسان و فرشته سمت چپ کارهای بد را  می نویسد. آن چه در بالا قید شد قصه های واقعی هستند.

۞ تاریخ گذشتگان  مثل داستان قوم عاد ، ثمود ،هود ، لوط و قصه هایی که در تاریخ اتفاق افتاده  و متاسفانه انسان  از این قصه ها کم استفاده می کند و از آن ها  آنچنان که شایسته است بهره تربیتی و رفتاری نمی برد.

 ۞ نوع دیگر قصه هایی است که مربوط  به ظهور پیامبر اسلام و صدر اسلام می باشد . برخورد منافقان ، جریان مباهله ، داستان جنگ خندق ،احد ، خیبر ، تبوک و اتفاقاتی که در زمان شخص پیامبر رخ داد .

۞ دسته دیگر داستان زنان نمونه است ؛ زنانی همچون آسیه همسر فرعون ، با این که شوهرش ادعای خدایی می کرد و از ستمگرترین و خشن ترین انسان های روزگاربود ، آسیه به خدای یکتا  و خدای موسی ایمان آورده و موسی  را در دامان پر مهر خود بزرگ کرد تا بتواند از این طریق بساط  خدایی گری  قلابی فرعون را  در هم بشکند .

و نقطه مقابل  آسیه  زنان بد هستند ؛ زنانی که با وجودی  که شوهرانشان گاه پیامبران بزرگ خداوند و هدایتگرمردم بودند ؛ همچون حضرت نوح و حضرت لوط ، همسرانی خوب و شایسته برای ایشان نبودند. .

۞ ویا داستان انسان های خوب با  فرزندان خوب همچون لقمان  و  داستان انسان های خوب با فرزندان بد همچون حضرت نوح  که فرزند نوح در جرگه بدان بود . ( پسر نوح با بدان بنشست ، خاندان نبوتش گم شد)

 ۞ قصه ی انسان با حیوانات : همچون داستان سخن گفتن حضرت سلیمان  با هدهد یا مورچه .

و یا قصه سگ اصحاب کهف که هر چه کردند حاضر نشد از یاران خود جدا شود  و همراه آن ها به نگهبانی از آن غار پرداخت .

۞ ویا قصه افراد خوب (زنان و مردان خوب ) .مثل سوره " دهر " که در شأن مولا امیرالمومنین  علی (ع) و حضرت زهرا (س)و امام حسن و امام حسین (ع) است.

۞ و یا قصه های دیگری که خداوند از انسان های خوب در قرآن  نام برده است . همچون حضرت  مریم (س)

و یا قصه های دیگری که قرآن مجید به آن ها  اشاره کرده است .

ما به این دست قصه های ، قصه های غیر تخیلی و یا قصه های حقیقی و مستند می گوییم .

لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ

لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب

تاریخ جهان، تاریخ ایران، تاریخ انقلاب اسلامی، تاریخ اسلام، شهدای جنگ تحمیلی، شهدای محراب و شهدای دیگری در جامعه ی ما که جانشان را برای حفظ ارزش های اسلامی فدا کردند، این ها قصه های مستندی است که می تواند در تاریخ ما به عنوان ردیف قصه ها قرار بگیرد و قرآن در تاریخ فراوان به این ها اشاره کرده است، کسانی که ستم کردند چه بلایی سرشان آمد، کسانی که به مردم ظلم کردند چه عذابی را چشیدند، کسانی که نیکوکاری کردند چه کاری کردند، این ها را شما می توانید در قرآن مجید و جستجو در آیات و تفاسیر پیدا کنید.

 موضوع چهارم: طرز یافتن قصه های قرآن:

 ما به دو نوع می توانیم قصه های قرآن را بدست آوریم، البته نه با سرچ  و جستجو در اینترنت چون آدرس ها کلا اشتباه است مثلا می گویند تفسیر فلان است یا صفحه فلان، در صورتیکه همچین چیزی یافت نمی شود. استناد به اینترنت حتما باید ازآن اطمینان حاصل شود.

اما دو راه برای پیدا کردن قصه های قرآن وجود دارد: ۱- از کتاب های معتبری که مفسران و دانشمندان ما نوشتند و قصه های قرآن را در آنجا آوردند. که دو نمونه از آن:اول قصه های قرآن است که خلاصه آن قصه ها را از تفسیر نمونه استخراج کردند و کتابی به همین نام پخش کردند. دوم کتاب قصه های قرآن نوشته ی مرحوم حجت الاسلام مصطفی زمانی یا کتاب قصص الانبیا نوشته ی مرحوم آیت الله محلاتی یا کتاب های دیگری که در این زمینه فراوان است و قصه هایی هم هست که مجموعه ای از قصه های قرآن نیست، یک یا چندپیامبر را یا چند قصه را از قرآن انتخاب کرده و به صورت کتاب درآورده است. این ها هم می تواند منبع اولیه مطالعه قرآنی ما باشد. اما برای پژوهشگران عمیق نگر: ۱- شما نام آن قصه ها را انتخاب می کنید. مثلا موسی یا صالح یا عاد یا لوط، هود، نوح، قوم تبدع ، اصحاب رأس (راس) ، اصحاب کهف، اصحاب اُخدود و این هایی که در قرآن مجید وجود دارد

2- پیدا کردن آیاتی که مرتبط به این واژه از قرآن است. اینجا شما می توانید از نرم افزارهایی که در این زمینه درست شده است استفاده کنید. نرم افزار هایی است مربوط به مرکز تحقیقات علوم اسلامی نور از حوزه علمیه قم که می توانید این نرم افزار ها را از جامعه تفاسیر یا نرم افزار های دیگر استفاده کنید این ها هم مطمئن است.

 سومین کار این است که ما لغاتی که در این آیات مشاهده می کنیم و نمی دانیم، این لغات را از کتاب های لغت معنی اش را پیدا می کنیم که در این زمینه هم کتاب های زیادی نوشته شده چه عربی به عربی و چه عربی به فارسی که یکی از این سلسله کتاب ها، کتاب قاموس قرآن است که به صورت الفبایی است. یکی هم  نثر طوبی است نثرش با ث است یعنی آن نوشته در برابر نظم است.

دو کار دیگر می ماند:

 ۱- تفسیر که ما باید از فرمایشات پیامبر و ائمه در این زمینه استفاده کنیم که ببینیم این ها در مورد این آیه و این قصه چه چیزی گفتند که ما فراوان داریم که مولا امیر مومنان امیرالمومنین (ع) برای یک نفر که سوال کرده بود در پاسخش فرمودند: این قصه اصلش این است و این چنین اتفاق افتاده است.

2- تاریخ: وقتی مثلا می گویند فرعون در کنار رود نیل بود ما می توانیم در تاریخ به رود نیل مراجعه کنیم و ببینیم رود نیل کجاست، مصر کجاست. امروزه شما می توانید از خلاصه تصاویری که در اینترنت وجود دارد و حتی نرم افزار هایی که هست مثل گوگل ارث  google eath استفاده کنید و آن مکان ها را پیدا کنید به این جغرافیای تاریخی می گویند. جنگ احد در کجا اتفاق افتاد؟ در مدینه اتفاق افتاد. ما می توانیم مدینه را برویم ببینیم، کوه احد را ببینیم و در جای جای اتفاق افتاده جغرافیا، تاریخ را مشاهده کنیم و این کاری است که اگر کسی از این راه وارد شود می تواند با اطمینان بیشتر به جزئیات قصه های تاریخ اتفاق افتاده پی ببرد و این را به زبان شیرین و روش های بعدی که خواهیم گفت برای دانش آموزان و فرزندانش تعریف کند‌

******

درس چهارم آشنایی با ادبیات داستانی در آموزه های قرآنی

25 مهر ماه

محمد حسن راستگو

بسم الله الرحمن الرحیم

صحبت درباره قصه و قصه گویی بود .

حال بحث این است که چگونه قصه را  ساخته و چگونه آن را بیان  کنیم ؟

  در جلسات گذشته راه های دست یافتن به قصه بیان شده و گفتیم که  قصه های قرآن 2 راه دارد .

 یکی از کتاب هایی که بزرگان نوشته اند و مجموعه قصه های انبیا و قصه های دیگری از قرآن را جمع آوری کرده اند  

و راه دوم به صورت پژوهشی و عمیق است که اول نام آیه و به عبارتی نام شخصیت و قصه را  و سپس معنی لغوی و سپس تفسیر و مراجعه به تاریخ و موارد عینی  آن قصه را جستجو می کنیم .

حال به توضیح ارکان قصه می پردازیم .

 بهتر که ما خودمان قصه سازی را یاد بگیریم . اگر قصه را بیان  کردیم ،بدانیم آن قصه از چه ارکانی ،اصول و اجزایی تشکیل شده است  و در واقع به صورت کارشناسی به آن قصه نظر بیفکنیم ، چون اگر ما قصه را با  اجزایش بهتر بشناسیم ، راحت تر می توانیم  در بیان آن قصه ،جاهای حساس آن ، تغییر صدا  و... استفاده صحیح را ببریم .

در اینجا به 2 نمونه از شروع قصه اشاره می کنید از

اول اینکه ارکان قسمت 3 رکن می باشند که عبارت اند از :

1. مقدمه : یا همان درآمد و شروع

2. اوج: قله یا بزنگاه

3. فرود:  یا خاتمه

هر محتوایی که  همه یا یکی از این 3  رکن را نداشته باشد، نمی توان نام قصه را بر آن نهاد  بلکه این  محتوا را یک می توان  خبر یا یک متن ادبی  قلمداد کرد.

نکته مهم این است که قصه  حتما باید از یک جایی شروع بشود  و در واقع یک مقدمه ای داشته باشد

به عنوان مثال درباره قصه ی نوح (ع)

اگر ما به سوره نوع(ع) رجوع کنیم ، می بینیم که خداوند در این سوره می فرماید :

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

إِنَّا أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ أَنْ أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ ﴿۱﴾

ما نوح را به سوى قومش فرستادیم که قومت را پیش از آنکه عذابى دردناک به آنان رسد هشدار ده

 ( انا ارسلنا نوحا الی قومه ان انذر قومک ان یاتیهم عذاب الیم )

خداوند می فرمایند که ما نوح را به سوی قومش فرستادیم  : این شروع قصه  است ، یعنی  حضرت  نوح از خودش بیان ننموده ، بلکه ما ( خدوند ) او را فرستادیم

او را به سوی قوم خودش فرستادیم  ( آن منطقه ای که زندگی می کرد)

ان یاتیهم عذاب الیم

خداوند می فرمایند اگر قرار باشد که عذابی نازل شود  ، ما قبل آن ، عذاب پیامبر را فرستادیم تا  آن قوم را هدایت و سپس با آنها  اتمام حجت کرده ، حق و حقیقت را بیان نموده  و  آنها را از راه باطل دوره کرده  تا آنها به عذاب خداوند دچار نشوند .

 یا در باره سوره ی حضرت یوسف ( ع)

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند رحمتگر مهربان

 

الر تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ﴿۱﴾

(الر   تلک آیات الکتاب المبین ) 

الف لام راء       این است آیات کتاب روشنگر (1)

إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۲﴾

انا انزلنا قرانا عربیا لعلکم تعقلون 

ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم باشد که "" بیندیشید "" (2)

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ

( نحن نقص علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذا القرآن )

ما نیکوترین سرگذشت را به موجب این قرآن که به تو وحى کردیم بر تو حکایت مى ‏کنیم

إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ...

( اذ قال یوسف لابیه )

یاد کن} زمانى را که یوسف به پدرش گفت....

 در اینجا قصه شروع می شود

مقدمه از چه تشکیل شده ؟

مقدمه از زمان ، مکان ، حالت ، حرکت  و شخصیت  تشکیل شده است

هیچ قصه ای بدون زمان و مکان اتفاق نمیفتد  حتی قصه ی پیامبر اعظم  ( ص)   ( اول فرد عالم هستی  و عقل کل آدم هستی صل الله علیه و آل و سلم )

خداوند متعال محیط بر مکان و زمان است  ولی نیازمند به زمان و مکان نیست  ولی قصه ی تمام  مخلوقات باید به ناچار در یک مکان و زمان  اتفاق بیفتد.

زمان :

زمان به   3 قسمت تقسیم می شود : گذشته ، حال و آینده   که خود زیرمجموعه  هایی نیز دارند

زمان حال : دهه ی حاضر  - قرن حاضر -  سال حاضر و...

مکان :

دو نوع مکان وحود دارد :

1. مکان حقیقی

2. مکان تخیلی

 

نکته:  تمامی داستان های قرآن کریم در مکان های حقیقی اتفاق افتاده است  اما بسیاری از  این مکان های حقیقی برای ما محسوس نیست .......

ادبیات داستانی -درس پنجم

استاد: محمد حسن راستگو

درمورد بیان قصه و مقدمه گفتیم که ارکان قصه سه تا است: مقدمه، اوج و فرود.

 مقدمه را به صورت خیلی مختصر گفتیم که شامل زمان، مکان، شخصیت، حالت وحرکت می شود. برای شخصیت گفتیم که هرکسی در قصه نقش داشته باشد، چه اشیا باشد چه انسان چه حیوانات باشند چه موجودات عجیب و غریب و چه خدا. همه این ها شخصیت قصه هستند‌. مکان هم گفتیم حقیقی داریم وغیر حقیقی.

 یک مثال برای مکان حقیقی می زنیم. مکان حقیقی هم خودش به اجزای مختلفی تقسیم می شود. مثلا کره زمین کوچکترش کنیم قاره آسیا می شود. باز ریزترش کنیم کشور ایران. مثل می زنیم مثلا شهر تهران، شهرتهران مثل می زنیم مثلا امام زاده صالح، امام زاده صالح مثل می زنیم مثلا صحن امام زاده صالح، گنبد، گلدسته، رواق ها، سرویس ها یا مثلا خود ضریح و مقبره یا سرداب یا سالن اجتماعات یا کفشداری، اینها به اجزا مختلف و ریزتر تقسیم می شوند، همه این ها مکان هستند وحتی باز این ها هم به اجزا ریزتری تقسیم می شوند.

 در مورد حرکت هم گفتیم دونوع است: یا حرکت تک تک شخصیت ها یا حرکت کل قصه. حرکت کل قصه مثل حضرت یوسف که قصه از خواب دیدن یوسف شروع می شود و به چاه انداختن یوسف و خریدنش بوسیله آن کاروان و واگذار کردن به عزیز مصر و ملکه زلیخا و زندان رفتنش و داستان تا پایان. اما تک تک این شخصیت ها هم برای خودشان حرکت دارند. برادران یوسف سر انداختن او به چاه یا کشتنش بحث می کنند و بالاخره به نتیجه می رسند که او رانکشند ودر چاه بیندازند. اورا در چاه می اندازند. خودِ حرکتی که اورا در چاه می اندازند ، آویزانش می کنند یا مثلا ولش می کنند. یوسف در چاه چه می کند؟ چگونه با خدا راز ونیاز می کند؟ چگونه از چاه بیرون می آید؟ این ها حرکت تک تک شخصیت هاست که انجام می شود.

اما مسئله اوج و فرود.

 اوج: نقطه بزنگاه است ما از اول قصه دنبال می گردیم . دنبال نقطه اصلی کشف مسائل مبهمی می گردیم که در این باره بعدا توضیح خواهیم داد.

 وقتی داستان به آن اوج می رسید دیگر تمام می شود. در اینجا مثل نوح را می زنیم.۹۵۰ سال نوح پیامبری کرد، کلی تبلیغ کرد، کلی مردم با او دشمنی کردند و کم کم به امر خدا شروع کرد به ساختن کشتی، اورا مسخره کردند و گفتند در نخلستان که کسی کشتی نمی سازد وچگونه این اجزا را بهم چسباند؟

چگونه این چوب ها را بهم چسباند؟ چگونه کشتی را درست کرد؟ چگونه در آن اتاق، اتاق قرار داد. حیوانات را چطوری در آن قرار داد وتا بالاخره وقتی آب همه جا را گرفت، کشتی هم روی اب قرار گرفت و این زمانی که طوفان می شود و مومنین در کشتی سوار می شوند و نجات پیدا می کنند و بقیه غرق می شوند این اوج قصه است. بین اوج و فرد باید دیگر خیلی فاصله ندهیم‌.

از مقدمه تا اوج خیلی راه داریم. کلی حوادث و جریانات اتفاق می افتد.

 شما اگر یک مثلثی رسم کنید، مثلث یک خط افقی پایین رسم کنید و این مثلث خط افقی را ۵ قسمت کنید قسمت پنجم آن یعنی بین چهارم و پنجم یک خط عمودی فرضی بکشید از آن نقطه یک خط به فرود سمت چپ وصل کنید و یک خط وسیع به طرف شروعش و دست راست یعنی ۴ قسمت این طرف است بعد از این خط عمودی فرضی یک قسمت آن طرف است. این مثلث است که خلاصه اینطوری به قول معروف مختلف الاضلاع می شود و این مثلث از آن مقدمه که شروع می کنیم تا اوج ۴ برابر از نظر این خط کشی شماست ولی از اوج تا فرود یک برابر است یعنی یک چهارم یا یک پنجم بقیه است.

چرا اینجا باید کوتاه باشد؟ برای اینکه ما دیگر دنبال چیزی نمی گردیم همه مشکلات حل شده، همه اتفاقات افتاده، همه جریانات پیش آمده و اینجا حالا بیاییم بگوییم حضرت نوح در کشتی سوار بود کم کم آب های دریا کم وکم تر شد آفتاب به آب ها تابید و آنها بخار شدند. نوح هنوز جایی برای فرود پیدا نمی کرد‌. از دور قله کوهی پیدا شد نوح کشتی را به طرف قله هدایت کرد اما امکان لنگر گیری نبود. اینجا باید از اوج به فرود تمام شود.

خدا داستان نوح را با آن همه طولانی بودنش در عرض یک آیه خاتمه می دهد.

"وَ قِیلَ یا أَرْضُ ابْلَعِی ماءَکِ وَ یا سَماءُ أَقْلِعِی وَ غِیضَ الْماءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ

( و قیل یا ارض ابلعی ماء ک و یا سماء اقلعی و غیض الماء و قضی الامر و استوت علی الجودی و قیل بعدا للقوم الضالمین )

و گفته شد اى زمین آب خود را فرو بر و اى آسمان [از باران] خوددارى کن و آب فرو کاست و فرمان گزارده شده و [کشتى] بر جودى قرار گرفت و گفته شد مرگ بر قوم ستمکار (44)

آب دیگر فروکش کرد ، باران هم نبارید و آب هایی هم که بود کم کم بخار شد و کشتی نوح در کوه جودی مستقر شد و قیل بعدا للقوم الظالمین .نقطه سر خط یعنی با یک آیه داستان 950 ساله به پایان می رسد. بچه ها را که به اوج رساندیم ، با فرود خیلی معطلشان نکنیم ،بگذارید قصه تمام شود چون اگر بخواهیم این قصه را ادامه دهیم نتیجه ای نخواهد داشت و قرآن سخت به بهره برداری های اعتقادی ، اخلاقی ، و رفتاری معتقد است یعنی قرآن نعوذ بالله نمی خواهد فقط افسانه و قصه بگوید و با تخیل مردم را مشغول کند بله قرآن می خواهد جایی که باید نتیجه گیری شود پررنگ و توصیف کند و قبلا گفته ایم توصیف مقدمه ی ما وبحث بعدی ماست به دو صورت می توان مقدمه را بیان کرد .

1 – خبری

 2 – وصفی یا توصیفی

خبری

: همین که می گوییم خداوند به ملائکه گفت من می خواهم در زمین خلیفه انتخاب کنم ،

 و اذ قال ربک للملائکه به صورت خبر است ، یعنی خداوند ملائکه را جمع کرده و به آن ها گفته است .

و اذ قال یوسف لابیه ، یوسف به پدرش گفت من خواب دیدم یازده ستاره ، ماه و خورشید بر من سجده کردند که این نمونه ای از مقدمه خبری است .

بیان وصفی :

در وصفی ما می توانیم از یک برش استفاده کنیم یعنی مثلا بگوییم : عجب هوای لطیفی ! امروز قرار است نماینده ی پیامبر بیاید و برای ما صحبت کند او با طوماری در دست خواهد آمد ، یا مثلا چه اجتماع عظیمی ! در قصه ی مباهله پیامبر با نجران می توان هم خبری گفت هم توصیفی که در اینجا من به این نکته اشاره می کنم خبرش به این صورت است که بگوییم بله نصارای نجران آن طرف جمع شده بودند هرچه نگاه کردند کسی را ندیدند گفتند الان پیغمبر نصف مدینه را با خود خواهد آورد برای آن که ما قسم بخوریم و هرکدام که دعایش را خداوند مستجاب کرد طرف دیگر عذاب بکشد اما دیدند پیامبر با یک مرد ، حضرت علی (ع) و یه خانم حضرت فاطمه (س) و دو فرزند امام حسن (ع) و امام حسین (ع) آمدند . این نمونه ای از خبری است که آن ها شرکت کردند مباهله نکردند و پشیمان شدند .

مقدمه ی توصیفی : ای وای ! کی پیامبر می آید؟ حالا می گویید چه کار کنیم ؟ برگردیم ؟ برنگردیم ؟ می گویند پیامبر دروغ نمی گوید و به وعده اش خلاف نمی کند . خب ! جمع کردن این همه مردم مدینه سخت است جارچیان همه جا جار بزنند من که همهمه ای نمی شنوم ، دو نفر دارند با هم صحبت می کنند و سخنشان هم درباره ی آمدن پیامبر است .

آنجا را نگاه کن پیغمبر دارند می آیند ! آن آقایی که همراهشان است کیست؟ دامادشان حضرت علی فقط یک خانم با دو تا بچه ، عجب به خودشان اطمینان دارند و با خدای خودشان خالصند که اینقدر با اطمینان و قدم های محکم قدم بر می دارند . بله پیغمبر گفته بود شما (یارانتان را ) بیاورید ما هم (یاران) خودمان را می آوریم .

 انفسنا علی را به عنوان نفس و جان پیغمبر و نساءنا حضرت زهرا را به جای همه ی زن های مدینه و ابناء نا دو فرزندش را به عنوان فرزندان ما پس حسن و حسین دو فرزند پیغمبر حساب می شوند .

این نمونه ای از مقدمه ی توصیفی یا وصفی بود که زمانش با زمان ماضی یا گذشته بیان نمی شود بلکه با زمان و بیان حال بیان می شود .

فمن حاجک فیه بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین

از مقدمه شروع کردیم و به سوی اوج می رویم (مسئله ی گره )

اولین نکته ای که در ساخت یک قصه بسیار موثر است مسئله ی گره است .

گره نکته ی مبهمی است که پس از مقدمه در قصه ایجاد و قبل از اوج یا در اوج باز می شود مثال : یوسف از خواب بیدار شده است سوره ی یوسف را نگاه کنید :

 اذ قال یوسف لابیه یا ابت انی رایت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر رایتهم لی ساجدین

( آن گاه که یوسف به پدرش گفت : پدرم ! من در خواب دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه برایم سجده کردند ! )

پدر ! من خواب دیدم یازده آفتاب و ماه و ستاره بر من سجده کردند

قال یا بنی لا تقصص رویاک علی اخوتک فیکیدوا لک کیدا ان الشیطان للانسان عدو مبین

 پدر گفت : ای پسرک من ! خواب خود را برای برادرانت مگو که نقشه ای خطرناک بر ضد تو به کار می بندند ، بدون شک شیطان برای انساندشمنی آشکار است

هیس ! آرام باش فرزندم ! مبادا قصه را برای برادرانت تعریف کنی

این جا در قصه گره یعنی نکته مبهم ایجاد شد .

یعنی چه ؟ مگر قصه بیان کردن چه اشکال دارد آن هم برای برادرانی که بیشترین اطمینان و شناخت را به آن ها داریم . فیکیدوا لک کیدا به تو کلک می زنند ، برادر ها به من کلک می زنند ؟

در این جا گره ایجاد شده است حال برای اینکه بدانیم این گره کی باز می شود باید داستان یوسف را مطالعه کرد .

برادر ها به جای کمک کردن به یوسف او را در چاه انداختند سپس او را فروختند و وقتی محتاج شدند و گفت شما دزدید و یک کیل ملک دربار شما وجود دارد . برادران گفتند از قبل برادری داشتیم که او هم دزد بود . به یوسف هم تهمت دزدی زدند و وقتی یوسف را شناختند پشیمان شدند.

گره قصه که زمان تعریف خواب برای پدر ایجاد شده بود زمان پشیمانی برادران باز می شود .

داستان می تواند یک گره یا چند گره داشته باشد یک گره اصلی که در آخر یا در وسط داستان باز شود یا می تواند گره های فراوانی هم داشته باشد مانند قصه یوسف :

یوسف را در چاه انداختند هنوز گره اصلی که دلیل تعریف نکردن خواب بود باز نشده است گره بعد ( در چاه افتادن یوسف ) ایجاد می شود . بچه ی کوچک در چاه با خطرات مار ، عقرب ، گزنده ، خفگی در اثر آب زیاد ، نفس نکشیدن در اثر حالت دم گرفتگی چاه مواجه است

سوال هایی که پیش می آید این است : تا کی بچه در چاه خواهد ماند ؟ چقدر مقاومت می کند ؟ اما خوشبختانه این گره زود باز می شود هنگامی که کاروانی از آن جا عبور می کند زمان بالا کشیدن سطل آب متوجه سنگینی آب می شوند و می بینند بچه ای زیبا و دوست داشتنی درون سطل است .

پس این گره همینجا باز شده است . زمانی که یوسف از چاه بیرون آمد خطرات خفگی و گزیدگی و گرفتن نفس پیش نمی آید.

آشنایی با ادبیات داستانی در آموزه های قرآن درس ششم

2 آبان

 بیان کردیم گره، یک گره اصلی است که از اول قصه ایجاد می شود و تا پایان است مثل قصه حضرت یوسف یا حضرت نوح که ساختن کشتی و غرق شدن افراد و نجات مومنین تا آخر با ما همراه است اما این بین هم یک سری گره های مختلفی پیش می آید که در قصه حضرت یوسف اشاره به چاه کردیم.

گروه دومی که در قصه حضرت یوسف ایجاد می شود فروختن او به یک کاروان است.

گره سوم خبر دروغ به پدر دادن است که یک پیراهنی را با خون یک کبوتری خونی کردند و گفتند گرگ آن را پاره کرده است ودر منطقه ای که گرگ نیست مخصوصا پیراهن هم پاره نشده، عجب گرگ با انصافی بوده که اول پیراهن بچه را درآورده بعد اورا خورده است. پس این خون از کجا روی این پیراهن پیدا شده است و الی آخر.

گره می تواند در مواردی دویا سه گره پشت سرهم ایجاد شود و در یک جا باز شود شبیه همان برادران یوسف :

 ۱- نمی دانستند او برادرشان است.

2- بنیامین هم نمی دانست او برادرش است.

3- نمی دانستند که عزیز مصر در آینده چکاره خواهد شد.

فقط به عنوان اینکه گندم نداشتند به آنها گندم می داد. وقتی به خانه برگشتند، دیدند آن پولی را که دادند همراه بارشان است یعنی برای یک دفعه با آنها مجانی حساب کرده است.

حضرت یعقوب می فرمایند: از یک در یا دروازه وارد نشوید. از درهای متعددی وارد شوید.

آنها می گویند چرا از یک در وارد نشویم. اینجا همه اینها گره است. وقتی وارد می شوند بعد می گویند: کیل ملک گم شده بایستید تا شما را تفتیش کنیم. آنها می گویند: یعنی چه؟ ما پسر پیغمبریم. بعد یکی گفت: چرا این ها می گویند دزدند. این ها قبلا برادرشان را دزدیدند واین ها به عنوان غلط به پدرشان گفتند که گرگ اورا دریده و الی آخر.

گره کجا باز می شود؟

جایی که نیاز باشد باید باز شود. ما بی دلیل گره درست نکنیم و گره باز نکنیم.

گره باید جایگاه خاص خودش را که پیدا کرد آنجا باز شود.البته ممکن است یک جریان اتفاق بیفتد دو یا سه تا از گره ها باز شود .

مثل مهمانی آخر حضرت یوسف. در آن مهمانی فهمیدند که یوسف برادرشان است. بنیامین فهمید او برادر تنی اش است. و قرار شد به حضرت یعقوب خبر بدهند و آمدند.

گره اولی اینجا باز می شود. که پدر و مادر و یازده برادر خدارا سجده کردند وشکر خدا را به جا آوردند.

گفت: یا ابت هذا تاویل رویای من قبل. پدر من آن خواب ۱۱ تا ستاره و ماه وخورشید که دیدم این تعبیرش است : ۱۱ تا ستاره برادران من هستند و ماه و خورشید پدر و مادر هستند و اینها همه به شکرانه اینکه یوسف را پیدا کردند و یوسف سالم است سجده کردند. همچنین همه مناطق آن اطراف هم که همه از ابتکار اقتصادی یوسف بود از مرگ نجات پیدا کردند از قحطی نجات پیدا کردند و خدا به صورت عادلانه این اموال را بین همه اینها تقسیم کرد و آنها را از مرگ نجات داد و الی اخر.

 هذا بیان للناس و هدی و موعظه للمتقین.

گفت وگو هم یکی از اصول قصه است متاسفانه ما بسیاری از اوقات وقتی به گفت وگو می رسیم شروع به یک گفت وگوی طولانی در یک داستان می کنیم. خدا در قران گفت و گو ها را در کجا آورده است.

همه داستان حضرت یوسف گفت وگو نیست‌. اینجا گفت وگوی یوسف با پدرش است و پدرش با یوسف.

بعد گفت وگوی برادران می اید.

بعد گفت وگوی کاروان می اید.

بعد گفت وگوی این ها با کاروان می اید

بعد گفت وگوی یوسف و زلیخا می آید .

گفت و گوی زلیخا با شوهرش می آید.

گفت و گوی یوسف و زندانی ها می آید. هرکدام از این گفت وگو ها جای خودش را دارد.

پس ما می گوییم:

 ۱- گفت وگو باید کوتاه باشد.

۲- گفت وگو باید متناسب با قصه باشد.

 مثلا من یک برنامه کودکان دارم یا مثلا یک طلبه هستم می گویم ما به وزرایمان دستور دادیم. ببخشید شما که رییس جمهور نیستید که به وزرایتان دستور دادید. این سخن متناسب با شخصیت تو نیست.

گفت وگوی برادران غیر از گفت وگوی پیامبر است. گفت وگوی یوسف غیر از گفت وگوی زندان بان است. گفت وگوی زندان بان غیر از گفت وگوی زلیخا است. هر گفت وگویی متناسب با شخصیت گفت وگو کننده باشد.

 ۳- درگفت وگو باید موازین اخلاقی رعایت شود. اگر من در قصه ای بایک آدم بد زبان برخورد کردم که چندتا حرف نامناسب و رکیک زد آیا من حق دارم در بین بچه ها در کلاس آن حرف را تکرار کنم؟ خیر.

اینجا من باید با نقل آن حرف ها بگویم فلانی با چند حرف نامناسب و ناشایست منطقه را ترک کرد یا اگر کسی یک عمل زشتی را انجام دهد. من می گویم او با عمل شیطانی از آنجا دور شد. من حق ندارم یک عمل ناشایست یا یک گناه را توصیف کنم و نباید بگویم چون در گفت وگو باید امانت رعایت شود.پس من عین آن حرف رکیک را باید نقل کنم؟ خیر، شما حق نداری نقل کنی.

 چون خدا در قرآن می فرماید: انّ الله لا یامر بالفحشاء. خدا امر نمی کند به سوء و فحشا

و بعد هم می گوید به بندگان من بگو حرف بهتری بزنند نه اینکه بدها را حرف بزنند.

 و قل لعبادی یقول التی هی احسن.

 گفت وگو سه رقم است :

۱- گفت وگو با خود :

 من با خودم گفت وگو می کنم. مثلا من بروم یا نروم. حالا یک ساعت دیگر می روم.

من با خودم در حال گفتگو هستم این گفتگو در غیر قصه صدایی از آن بیرون نمی آید، چه بسا در حال رانندگی یا در حال آرمیدن و یا در مکانی مثل پارک و ... باشی و در حال گفتگو با خود هم باشی اما صدایی شنیده نمی شود، اما اگر قرار است همین گفتگو در قصه بیاید باید حتما صدای آن بیرون بیاید و مستمعین باید صدای گفتگوی من با خودم را بشنوند.

۲-گفتگو با خدا :

می تواند در ذهن باشد « یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ » ( یعلم خائنه العین و ما تخفی الصدور )

خداوند می داند در دل من چیست، با یک نگاه من به آسمان خداوند می داند که من چه می گویم.

در یک روزی که همه برای دعای باران رفته بودند، باران نیامد، یک غلام ناشناسی در گوشه ای ایستاده رو به آسمان کرد و با خدای خود حرفی زد که کسی متوجه نشد، آنچنان باران آمد که همه فرار کردند تا سیل آنها را نبرد.

کسی این غلام را تعقیب کرد تا به خانه ی امام سجاد رسید، فهمید که از غلامان حضرت است.

به حضرت گفت میخواهم یکی از غلامان را خریداری کنم، یکی یکی غلامان به ایشان نشان دادند.

حضرت غلامان را می خرید و تربیت می کرد و در راه خدا آزاد می کرد و یا می فروختند و هر کجا که می رفتند یک عنصر ولایی برای تبلیغ دین و مخالفت با حاکمان بودند.

بلاخره فرد غریبه غلام را انتخاب کرد، غلام دلیل انتخاب شدنش را از غریبه پرسید.

گفت : من تو را در دعای باران در بیابان دیدم، تو به خدا چه گفتی؟ گفت: گفتم خدایا یک عمر گفتی نکن نکردم، گفتی انجام بده، انجام دادم، حالا نوبت من هست، من می گویم اگر صلاح خداوندی هست باران ببارد.

خداوند به دعای آن یک نفر باران را فرستاد.

غلام با خدا گفتگو کرد ولی کسی صدایش هم در نیامد.

در داستان های قران فراوان اتفاق افتاده است که شخص می گوید « یا رب» این کلمه یا رب ممکن است برای بیان در قران امده باشد و ممکن است در واقع صدایی از او شنیده نشده باشد و در دلش گفته باشد.

۳_گفتگوی دو یا چند نفره :

یعنی گفتگو با غیر خود، که سه حالت دارد:

الف) گفتگوی خصمانه :

 دو نفر با سختی و تندی با هم حرف می زنند، شبیه گفتگوی خدا با ابلیس،

حضرت خداوند گفت چرا سجدا نکردی؟ گفت: من از آتشم او از خاک، من از او برترم، خدا فرمود: قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ ( قال فاخرج منها فانک رجیم )

وَإِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلَى یَوْمِ الدِّینِ ( و ان علیک لعنتی الی یون الدین ) (سوره ص آیه ۷۷)

گفت پس از آن خارج شو که تو مطرودی، و تا روز جزا لعنت من بر توست.

ابلیس گفت حال که از درگاهت رانده شدم تا روز قیامت مردم را گمراه می کنم.ابلیس با خدا گفتگوی خصمانه داشت.

ب) گفتگوی دوستانه:

مانند مناجات امیر المومنین، مناجات امام سجاد، مناجات پیامبران با خدا، گفتگوی نوح با خدا، گفتگوی دوستانه فرد با دوستش، گفتگوی دوستانه با همسر، گفتگوی دوستانه با فرزند مانند گفتگوی حضرت یعقوب با یوسف « یا بُنیّ» و گفتگوی لقمان با پسرش «یا بنی لا تشرک بالله، ان الشرک لظلم عظیم "سوره لقمان"» چقدر زیبا دو نفر دوستانه با هم صحبت می کنند.

ج)گفتگوی بی طرفانه :

مانند اینکه کسی وارد شهری شود و از فردی آدرسی بپرسد«آقا ببخشید چهارراه ولی عصر کجاست؟»

گفتگوی خصمانه: آهای با تو هستم چهارراه ولی عصر کدام سمت هست؟

گفتگوی دوستانه : به به آقا پلیس حالتون خوبه، میشه لطف کنی و چهاراه ولی عصر را نشان دهی؟

د) گفتگوی دیپلماتیک:

در قصه های قرانی از این نوع گفتگو کم است. خداوند به حضرت موسی و هارون فرمود وقتی با فرعون رو به رو شدید« فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَىٰ » ( فقولا له قولا لینا لعله یتذکر او یخشی ) (آیه ۴۴سوره طه)

با او سخنی نرم بگویید شاید پند گیرد یا بترسد (ترجمه آیه)

با فرعون دیپلماتیک و نرم و ملایم صحبت کنید، نگفت بگو ای فرعون جبار و ستمگر و ...

اگر دو وزیر خارجه یا دو سر کنسول یا دو رئیس جمهور و یا سفیر با هم صحبت می کنند اگر از پشت شیشه به آنها نگاه کنیم و صدای آنها را متوجه نشویم چنین می پنداریم که خیلی دوستانه با هم صحبت می کنند، در حالیکه طرفین یک گفتگوی دیپلماتیک دارند، مانند نمونه: «بله ما می دانیم که خصمانه زندگی کردن با همسایگان چه عواقبی دارد.»، «ما می دانیم نتایج کار هر کشوری در اثر بد سیاستی به خودش بر می گردد.

۴_گفتگو یک نفر با جمع :

جایی که یک نفر مثلا امام جمعه، خطیب یا پیغمبر می گوید «انی رسول الله علیکم جمعیا» یا می گوید من از طرف خداوند دستور دارم که شما را هشدار دهم تا غیر از او کسی را نپرستید این نیز گفتگوی یک نفر با جمع هست، مانند کلمات نوح، لوط، هود، شعیب، صالح و ... مراجعه کنید همه پیامبران حرف های مشابه با دیگران داشته اند.

*****

درس هفتم آشنایی با ادبیات داستانی

6 آبان

استاد: محمد حسن راستگو

برنامه ما قصه های قرآن بود قبل از این که وارد قصه های قرآن بشویم باید روش قصه درست کردن و ارکان قصه را هم بدانیم.

 ارکان قصه سه تا بود:

۱- مقدمه ۲- اوج ۳- فرود

که اگر یک مثلثی شما رسم کنید این مثلث مختلف الاضلاع باشد، بین زاویه پایین این مثلث تا وسطش اگر ۵ سانت باشد یک سانت مانده به آخر یعنی تا ۴ سانتی که رفته یک خط عمودی فرضی بکشید از آن نقطه بالا به این دو قسمت دست راست و دست چپ وصل کنید. در حقیقت شما مثلثی دارید که از آن قسمت اوج به طرف دست راست ۴ برابر است و به طرف چپ یک برابر است. این مثلث را که کشیدید بعد دست راستش مقدمه را می نویسید بالا اوج را می نویسید و آن پایین (دست چپ) فرود می نویسید.

 داستان اگر نمودار هندسی در ذهنمان باشد راحت تر می توانیم با هم گفت وگو کنیم.قسمتی که مقدمه هست طرف اوج میریم. دراینجا ما اصول زیادی داریم که باید رعایت کنیم:

۱- گره

۲- گفت وگو: دوستانه، خصمانه، بی طرف و دیپلماتیک.

3.توصیف یا پرداخت: معمولا خانم ها دارای زر وزیور آلات هستند. گاهی طلاهای آنها جرم میگیرد و کثیف می شود. آنهارا پیش زرگر می برند. زرگر با یکسری مواد آنهارا شستشو می دهد و به حالت اول برمی گردند به این " پرداخت کردن طلا "می گویند یعنی دقیق و موشکافانه شما تمام نقش ونگارها را در طلا خواهید دید.

 داستان هم نقطه ای به نام توصیف یا پرداخت دارد. داستان را ما خواندیم و صحنه را ما دیدیم و آن شنونده یا خواننده این را ندیده ما باید طوری این سخن را بگوییم که آن طرف باید بتواند این را در ذهن خودش مجسم کند دقیقا مثل فرد نابینا که دارد یک قصه را گوش می کند.

ما باید در کلاس یا جایی که می خواهیم قصه قرآن بگوییم بتوانیم برخی از مسائل را دقیقا توصیف و پرداخت کنیم. سه نوع توصیف در قصه داریم:

 ۱- پرداخت یا توصیف صحنه ها

 ۲- قیافه ها

 ۳- حرکت ها. مثلا من الان می گویم یک جای باصفا رفتم شما در ذهنتان این جای باصفا را چه چیزی مجسم می کنید؟ ممکن است یک منظره عادی را یک جای باصفا ببینید اما وقتی من آنجایی را که رفتم تشریح کنم بعد شما متوجه می شوید من کجا رفتم. من صحنه ای را نوشته بودم دیدم یک نفر دست هایش را به سرش گرفت گفتم برای چه اینطوری می کنی؟ گفت: من دیگر نمی توانم این همه زیبایی را در ذهنم مجسم کنم.

حالامن تکه ای از صحنه طبیعی را برای شما تشریح می کنم:

 تصور کنید یک کوهستان است این کوهستان درختان سبز و خرم با انواع واقسام روییده. جنگل نیست ولی شبیه جنگل است. روی آسمان هم تکه های زیبایی از ابر دیده می شود. یکسری از پرندگان هم در آسمان پرواز می کنندو صدای بلبل ها و قناری ها را شما می شنوید.

یک سلسله باغ در دامنه این کوه وجود دارد. شما در یکی از این کوچه هایی که منتهی می شود به آن صحنه باز کوهستان دارید قدم می زنید دست راست شما یک دیواره کوتاهی است که بالای این دیوار منتهی می شود به کف باغ هایی وجود دارد که تمام سبزه، پر از باغ های زیبای رنگارنگ و سایه روشن هایی از آفتاب که از لابه لای درختان دارد به پایین می تابد و صدای قناری ها و بلبل ها می آید. یواش یواش نزدیک تر می شویم یک جوی آبی را مشاهده می کنیم که همزمان با شما دارد به طرف آن دره سرازیر می شود

اما نرسیده به آن دره یک حوضچه کوچکی است. از یکی از این باغ های دست راست شما یک جوی باریک آب می آید که یک ناودان کوچک گذاشتند و این آب به صورت قطره قطره روی این حوضچه کوچک می ریزد.

موج هایی ایجاد می شود شما کمی دست هایتان را زیر قطره ها می گیرید تا نریزد‌. این حوضچه از آن امواجش که یک کم کمتر شد آسمان بسیار زیبا را داخل حوضچه می بینید دقیق، عمق بی نهایت با ابرهایی که در وسط راه وجود دارد. یک مقدارکه جلوتر می روید این دیواهر تمام می شود و صحنه بسیار زیبایی از چند رشته کوه که لا به لای هم با درختان پیچیده شده اند مشاهده می کنید.

لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ

( لقد کان فی قصصهم عبره لاولی الالباب )

آیا لازم است تمام صحنه ها را توصیف کنیم? خیر، مثلا می خواهیم حرم حضرت معصومه را توصیف کنیم اما از تهران راه می افتیم، یا مثلا کسانی که استان فارس هستند و می خواهند

حرم حضرت احمد بن موسی را توصیف کنند. از آباده راه می افتند یا مثلا کسانی که مشهد هستند و می خواهند حرم امام رضا را توصیف کنند،از چناران یا نیشابور حرکت می کنند.یا همینطور هر کسی در هر جایی که هست.

ما هیچ لازم نیست که از اول اتوبان تهران _قم تک تک ماشین ها و آدم ها، خیابان ، ترافیک ، تابلو ها و ساختمان ها و درختانی که اطراف است را توصیف کنیم،حتی لازم نیست وقتی به قم می رسیم از اول اتوبان و عوارضی و میدان هفتاد و دوتن و از چند خیابان و ....هیچ کدام را نیازی نیست توصیف کنیم.این موارد را با الفاظ کلی توصیف می کنیم:

وارد اتوبان تهران_قم می شویم، پس از گذشت ۱۲۰ الی ۱۳۰ کیلومتر به عوارضی می رسیم و چشممان به گنبد حضرت معصومه می افتد، از عوارضی که رد شدیم می پیچیم به سمت یک میدان بزرگ که آن میدان را یک پل هوایی احاطه کرده،از میدان و چند خیابان که رد می شویم نزدیک حرم حضرت معصومه (س) می شویم، در بریدگی یا برگشتی که در رودخانه است بر میگردیم به طرف پارکینگ و ماشین را پارک میکنیم و از آسانسور بالا می رویم و به یک محوطه بازی که به صورت یک صحن است میگذرانیم و وارد صحن بزرگ حضرت معصومه می شویم.

از اینجا می توانیم توصیفمان را شروع کنیم.تا اینجا کاری نداشتیم که آن هایی که بودند بزرگ بودند یا کوچک،لباس ها و قیافه هایشان چگونه بود.به این موارد کاری نداریم.از اینجا می گوییم که ازدحام جمعیت، دو گلدسته ی بزرگ و طلایی، سر درهایی که با کاشی های زیبا و نقش و نگار های قشنگ، از قرن ها پیش در اینجا به عنوان آثار باستانی و مذهبی نهفته شده را مشاهده می کنید. آرام آرام وارد حرم می شویم، سیل علاقمندان به حضرت معصومه کنار ضریح حضرت هستند و گاه گاه با فریادی از صلوات و شادی آمدن اینجا و یا بعضی در مناجات،در حال خواندن زیارت نامه،نماز و قرآن را می توانیم توصیف کنیم.حتی کاشی ها و نقش و نگاره ها،شیشه ها و آینه ها و جمعیت را .

 

پس ما در توصیف صحنه ها به آنجایی که سوژه ی اصلی ماست بر میگردیم برای توصیف.نه هرجایی ک از آن وسط باشد.اگر بخواهیم تمام صحنه ها را توصیف کنیم باید چندین کتاب بنویسیم در حالی ک هنوز از تهران به قم هم نرسیده ایم.

هو الله

دوم :"توصیف یا پرداخت قیافه ها"

مثلا می گویم طرف آمد با یک حالت خاص.منظور از حالت خاص چه حالتی است؟ چاق بود لاغر بود؟ مو داشت؟ نداشت؟ عمامه بر سر داشت؟ دستار عربی داشت؟ یا مثلا پیشانی اش را بسته بود؟ یا قیافه اش سیاه رنگ بود یا سفید بود؟ قدش کشیده بود یا چاق و یا لاغر بود؟ اخمو بود؟ بشاش و خوشرو بود؟

این موارد پرداخت قیافه می شود

قیافه هم لازم نیست فقط به صورت باشد بلکه،به کل هیکل و بدن انسان بر می گردد. دست پا سر و گردن و سایر مواضعی که لازم است در آن جا پرداخت کنیم.

سومین پرداخت:"توصیف یا پرداخت حرکت هاست

مثلا می گوییم طرف در حال مناجات بود.در حال مناجات بود به چه معناست ؟ طرف چراغ ها را خاموش کرده بود و فقط یک چراغ کوچک روشن بود که کتاب دعا را ببیند، رو به قبله نشسته بود و درحال مناجات با خدا بود،اشک از چشمانش جاری می شد، بدنش می لرزید،با حالت تضرع در پیشگاه خدا صحبت می کرد،گاهی به کتاب دعا نگاه می کرد و دستش را بالا می آورد و یک ذکری مثل یا الله را چندین بار تکرار می کرد،سپس بلند می شد ونماز را شروع می کرد، با یک حالت طمانینه خاص و خضوع و خشوع ویژه و نمازش را با کمال آرامش و خلاصه، توجه تمام کرد.بعد از نماز سلام داد و باز دستهایش را به دعا بلند کرد و چندین دعا کرد و دستانش را به صورتش کشید،جا نمازش را جمع کرد و از اتاق خارج شد.

در اینجا دیدیم که یک حرکت را چگونه می توان توصیف کرد.اگر می گفتیم در حالت مناجات بود. از کجا بدانیم چه چیزی را مناجات می کرد. همین حرکت می تواند هم یک نفره باشد،می تواند دونفره باشد و هم می تواند دسته جمعی باشد.

حرکت یک نفره: حضرت ابراهیم وارد بت کده می شود، بت ها را می شکند،تبر را به دست بت بزرگ می دهد، اما وقتی که آن ها وارد می شوند و می بینند که بت ها شکسته شده،ابراهیم به بت بزرگ اشاره می کند و می گوید اگر بت ها حرف می زنند و راست می گویند از آن ها بپرسید که چه کسی این کار را کرده است? آن ها می گویند کسی که نمی تواند حرف بزند چطور می تواند جواب بدهد.

ابراهیم هم می گوید کسی که نمی تواند حرف بزند شما چطور او را می پرستید و از او تقاضای حاجت می کنید؟

حرکت دو نفره‌:

حضرت علی و پیامبر ( ص) وارد خانه کعبه می شوند و بت ها را می شکنند. حضرت علی به دستور پیامبر برفراز شانه ی حضرت قرار می گیرد و از آن بالا بت ها را یکی یکی به پایین می اندازد.یا حضرت ابوالفضل ( ع) و امام حسین( ع) .

یا حضرت زینب ( ع) و امام حسین ( ع) . یا داستان هایی که دو نفر هستند،حضرت موسی و برادرش هارون.

این دو تا می تواند با هم یار باشند، مثل همین هایی که گفتیم. یا باهم ضد باشند، مثل هابیل و قابیل یا حضرت موسی (ع) و فرعون و سایر مواردی که در قصه ها و تاریخ وجود دارد.

آشنایی با ادبیات داستانی در آموزه های قرآنی-درس هشتم

9 آبان ماه

حرکت بر دونوع است :

الف) حرکت فردی

ب) حرکت جمعی

حرکت جمعی یا دو نفره است و یا بیشتر از دو نفر . که در هر کدام از این ها ، دو نفر با هم رابطه دوستانه و یا خصمانه دارند . رابطه دوستانه مانند رابطه حضرت موسی و هارون ، پیامبر اکرم و مولی امیرالمومنین (ع) ، حضرت امام حسین و زینب (س) و سایر کسانی که در تاریخ با هم همراه و همگام بودند.

همین دو نفر می توانند با هم متضاد باشند . مثل فرعون و موسی ، نمرود و ابراهیم ، هابیل و قابیل ، پیامبر اکرم و ابوسفیان و سایر ائمه با مخالفان زمان خود .

نوع دیگر حرکت ، حرکت جمعی است . مثلا در راهپیمایی 22 بهمن ، عده ی زیادی شرکت می کنند و همه با هم شعار می دهند. و یا در نماز جمعه شرکت می کنند و همه با هم به رکوع و سجده می روند و یا در نماز جماعت شرکت می کنند . یا در راهپیمایی عظیم اربعین برای نشان دادن قدرت اسلام و مسلمین چندین کیلومتر و یا چند ده کیلومتر را پیاده حرکت می کنند تا وحدت و انسجام خود را نشان دهند . این حرکت ها ، حرکت جمعی است.

 ما در قصه گویی می توانیم حرکت جمعی را با توصیف بخشی از آن جمعیت و بقیه اش را به صورت یک منظر آن و یا به قول صدا و سیما " لانگ شات " نشان دهیم . مثلا یکی از پایگاه های کمک رسان به راهپیمایمان اربعین که موکب نامیده می شوند ؛ را تشریح می کنیم . که چگونه پای زوار را می شویند ، آن ها را ماساژ می دهند و لباس هایشان را عوض می کنند . به آن ها غذا داده و مورد احترام قرار می دهند.

یک موکب را با در و دیوار، پلاکاردها و وسایل موجود در آن تشریح می کنیم. سپس می گوییم ، اگر از یک منظر بالاتری نگاه کنیم ، یک موکب نیز در چند قدمی اینجاست و موکبی دیگر در فاصله ای دیگر و اگر سوار بر هلیکوپتری از بالا نگاه کنیم ،

 می بینیم در فاصله صد کیلومتر و حتی بیشتر از صد ، بلکه صدها کیلومتر همچنان جمعیت در حال آمدن هستند و جاده همچنان مملو از جمعیتِ عاشق امام حسین (ع) است . این می شود حرکت جمعی و این توصیف ، پرداخت این حرکت جمعی است .

پس دیگر لازم نیست که ما تک تک موکب ها ، تک تک آدم ها و پلاکاردها و پرچم ها برای مردم تشریح کنیم.

پس چگونه می توان یک حرکت و یا قیافه را تشریح و توصیف کنیم؟ ما دو نوع نگاه داریم:

1- نگاه عادی و معمولی

2- یک نگاه موشکافانه و پرداختی

 نگاه عادی و معمولی همان نگاهی است که ما همواره در کوچه و خیابان و جاهایی که می رویم ، داریم ؛ بدون دقت و توجه. مثلا همین امروز ما جایی می رفتیم ، با مغازه ای برخورد کردیم که تا به امروز آن را ندیده بودیم ، آن مغازه بود ولی ما آن را ندیده بودیم. نه اینکه ندیده باشیم بلکه به چشممان هم خورده بود اما در مغز ما جایی باز نکرده بود. یعنی ما نگاه توصیفی به این فروشگاه یا مغازه نکرده بودیم . وقتی که وارد آن مغازه شدیم ، فکر کردیم که اولین بار است که آن را می بینیم در حالیکه ما بارها آن را دیده بودیم ولی ، ندیده بودیم ! یعنی به چشممان خورده بود ولی به مغزمان نسپرده بودیم .

برای اینکه بهتر بتوانیم پرداخت و یا توصیف کنیم باید به اطراف خود با توجه نگاه کنیم . البته باید مواظب حلال و حرام و نگاه ممنوع و جایز باشیم و اگر ما بتوانیم این کار را بکنیم . دید ما دقیق و تیز بین خواهد شد .

در این زمینه می توان یک پیشنهاد ارائه داد : معمولا کسانی که در حال گوش کردن به رادیو هستند ، یا در ماشین هستند و یا درخانه و محل کار ، مدرسه و هر اتاقی که در آن قرار دارند ؛ پیشنهاد می کنیم به طور دقیق نگاه کنید ؛ به درب ورودی ، ساختِ آن در ، حاشیه هایش ، نقش و نگار هایش ، سقف ، حاشیه های کنار سقف ، دیوارها ، اگر تابلو، منظره و یا قالی زیبایی در دیوار است و نوع فرش و موکتی که در اتاق پهن شده است و یا وسایل آن اتاق مثل تلوزیون ، گلدان ، میز ، مبل ، صندلی ، پشتی ، لحاف و یا پتو و.... هر چیز دیگری که است ... دقیق نگاه کنید .

 پس از نگاه کردن ، اگر از شما پرسیده شود که در همین اتاقی که هستید ، حاشیه تلویزیون سفید رنگ است و مانند بقیه سیاه نیست ، چه می گویید ؟ ممکن است بگویید : من این را ندیدم .

 و یا گوشه دست راست تلویزیون در بالا یک آرم دارد ، آیا آن آرم را دیدید ؟ ممکن است بگویید من این را هم ندیدیم . و یا همین کنترل و یا ریموتی که در دست دارید ، آیا آن مثلثیِ بالا، پایین و چپ و راست را دیدید ؟ ممکنه است پاسخ دهید : بله دیدم و دوباره پرسیده شود که دایره وسط آن را هم دیدید ؟ و در پاسخ بگویید : نه آن را ندیدم و دقت نکردم ! دستم هم روی آن بود و داشتم استفاده هم می کردم اما دقت نکردم ! حال اگر به شما بگویند دوباره نگاه کنید ، دراین دوباره دیدن ، قطعا نگاه شما با نگاه دفعه اول تان یکی نیست . سعی می کنید تمام زوایا و نقش ونگارها ، رنگ ها ، فرورفتگی ها و برجستگی ها ، تمام عواملی که یک اتاق و یا یک سالن را می سازد دقیق نگاه کنید .

نگاه با دقت باید داشته باشیم اگر نگاه مان اینگونه باشد برای افرادی که قصه های ما را ندیده و نشنیده اند یا در جریان خاطرات ما نبوده اند به صورت کامل تشریح کنیم تا در ذهنشان نقش ببندد.

راه دیگر توصیف و پرداخت استفاده از سیستم های الکترونیکی و دستگاه های مختلف و ابزار های تصویر و صدا و فیلم است. یعنی کلیپی که حرکت مورد نظر ما در آن ضبط شده است یا تکه ای از فیلم سینمایی که نظر ما را تامین می کند یا یک عکس بسیار زیبای هیجان انگیز که می تواند نکته ی قصه را بیان کند را در صحنه قصه وارد می کنیم. یا پخش موسیقی ای که ذهن افراد با شنیدن این صدا، تصاویر را در ذهن خود تجلی کنند و بتوانند با ذهن خود پرداخت صحیح یا توصیف خوبی از صحنه یا حرکت داشته باشند.

به مثال های زیر که به صورت صوت پخش می شود توجه کنید :

نمونه اول:

« فرزندان عزیزم عمر من به پایان رسیده است و از شما می خواهم با هم متحد شوید. »

« باز دور برداشتی پدر، چند دفعه این حرفها را میزنی؟»

« جلوی خود من داری با من مخالفت می کنی ؟ »

« بگذار پدر حرفهایش را بزند کلام او را قطع نکن.»

«پدر آیا من میان حرف شما پریدم؟»

با شنیدن این دکلمه به صحنه قصه «خانه» و شخصیت های قصه « پدر و فرزندانش»،

و تعداد افراد سازنده قصه پی می بریم.

نمونه دوم :

«ما دیگر اجازه نخواهیم داد دشمن نسبت به اسلام و انقلاب نظر بد داشته باشد و با تمام توان در برابر تمام توطئه های دشمن ایستادگی خواهیم کرد. تکبیر»

پرداخت ما از صحنه این سخن «نماز جمعه»، «پایان راه پیمایی»، «میتینگ بزرگ»، «همایش سراسری» و ... است.

نمونه سوم :

«یکی از مواردی که انسان باید به آن توجه کند رعایت حقوق دیگران است.»

صحنه هایی که در ذهن ما تجلی پیدا می کند عبارت اند از: « زنگ املا و فردی در حال تکرار عبارات برای شاگرادانش است. »

«سخنرانی که قصد دارد سخنانش در تاریخ ثبت شوند، در حال صحبت های آرمانی گونه است و عده ای نیز در حال نکته برداری از سخنان ایشان هستند تا بعد ها در سایت ها و کتاب های مختلف منتشر کنند.»

این ها نمونه هایی از توصیف صحنه بدون تشریح آن بود یعنی با شنیدن صدا، به صحنه می رویم، شخصیت ها را می بینیم و تعداد را تشخیص می دهیم، همینطور زبان اشاره ناشنوایان و فنون و حرکت های کشتی، از نوع توصیف صحنه بدون تشریح است.

نکته ی اخلاقی :

آیا مجاز به بیان هر صحنه ای که در دنیای واقعی با آن مواجه می شویم، یا هر صدایی که می شنویم، هستیم؟

خیر، مواردی که خلاف اخلاق است یا به حرمت شخصی آسیب می زند یا مواردی که از لحاظ دین و اخلاق جایز نیست، حق بازگو کردن و توصیف و تشریح آن را نداریم . بیان این موارد نه تنها امانت در اخلاق نیست بلکه خیانت به اخلاق است و همچنین با بیان این موارد یعنی به فساد و گناه خود اضافه نموده ایم.

در این موارد باید به صورت مبهم به توصیف صحنه بپردازیم و نباید عیناً موارد و صحنه ها و صداها را نقل کنیم. خداوند تبارک و تعالی در قرآن می فرماید:«اِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (آیه 19 سوره نور)»

ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الدین آمنوا لهم عذاب الیم فی الدنیا و الاخره والله یعلم و انتم لا تعلمون ( نور – 19)

کسانی که دوست دارند مسائل فحشا و منکرات را در جامعه اشاعه پیدا کند عذابی دردناک در انتظار آنهاست.

پس در بیان قصه باید به این نکات اخلاقی توجه و رعایت کنیم، به خصوص اگر مخاطبین قصه ما دانش آموزان هستند چون هنوز افکار دانش آموز، به گناه آلوده نشده، یا این مسائل غیر اخلاقی را ندیده اند و یا در جریان آن نیستند، پس حق تشریح این رفتار ها را برای آنها نداریم چون ممکن است منحرف شوند و رفتارشان شیطانی شود.

نمونه سوالات آزمون نهایی

 آزمون نهایی اول

 
1 - دوره غیبت کبری(غیبت طولانی) با وفات ..... ، در سال ..... آغاز گردید. (امتیاز : 5)

امام حسن عسکری (علیه السلام) – 327

نایب امام دوازدهم – 328

آخرین نایب خاص امام دوازدهم(علی بن محمد سمری) – 329

حسین بن روح نوبختی - 330
2 - چرا امام حسن عسکری علیه السلام به معرفی حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای شیعیان خاص می پرداخت؟ (امتیاز : 5)

به علت تولد پنهانی حضرت، بیم اشتباه در شناخت حضرت می رفت.

برای اینکه عده ای از شیعیان را به حفاظت جان حضرت بگمارند.

تصمیم داشتند بخاطر حفظ جان فرزندش ، حضرت را در چاهی پنهان کنند.

هر سه گزینه صحیح است.
3 - مهمترین ره آورد قیام و انقلاب حضرت مهدی عج در روایت به چه عنوانی آورده شده است؟ (امتیاز : 5)

پر شدن جهان از عدالت و داد گری

رشد فکری و ایمانی

خیرو برکت فراوان گسترش دانش

سلامت جسمی و روانی
4 - نهی از عجله و شتاب زدگی در امر ظهور به آن جهت است که به دنبال عجله ....... (امتیاز : 5)

روحیه یاس و ناامیدی در انسان منتظر پیدا می شود و گاهی به حالت انکار وجود امام می انجامد.

آرامش و صبوری را از دست می دهد و حالت تسلیم انسان، به گله مندی و شکایت تبدیل می شود.

به مباحث غیر ضروری و سوالات و شبهات انحرافی در ذهن و اندیشه منتظران می گردد.

پاسخ اول و دوم صحیح است.
5 - جمله «إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ» از کدام یک از معصومین علیهم السلام و در نامه به چه کسی گفته شده است؟ (امتیاز : 5)

امام زمان علیه السلام – سید مرتضی

امام زمان علیه السلام – شیخ مفید

امام صادق علیه السلام – مفضل

امام زمان – شیخ طوسی
6 - امام حسن عسکری این جمله را خطاب به چه کسی بیان نمودند..."اگر نزد خداوند متعال و حجت های او گرامی نبودی ،این پسرم را به تو نشان نمی دادم." (امتیاز : 5)

محمد بن عثمان

عثمان بن سعید

احمد بن اسحاق

محمد بن ابراهیم
7 - امام صادق علیه السلام می فرمایند: داخل شدن عدالت در خانه های مردم را به چه چیزی تشبیه کرده اند؟ (امتیاز : 5)

نفوذ سرما و گرما به درون خانه ها

نفوذ ظلم و ستم در خانه ها

نفوذ و ورود نور به درون خانه ها

هیچکدام
8 - این حدیث امام رضا (ع) به ترتیب با کدام گزینه کامل می شود؟«الامام الانیس ... و الوالد ... و الاخ...» (امتیاز : 5)

الرفیق-الشفیق –الشقیق

الشفیق-الرفیق-الشقیق

الشفیق-الشقیق-الرفیق

الرفیق-الشقیق-الشفیق
9 - راوی از علت غیبت سوال کردند حضرت فرمودند:«غیبت به سبب..... (امتیاز : 5)

به علت قدر نشناس بودن مردم است.

به خاطر حفظ جان امام است.

امری است که اجازه نداریم برای شما بیان کنیم غیبت سری از اسرار الهی است.

امری است که علت آن را جز خداوند نمی داند.
10 - کدامیک ازاین افراد از آغاز غیبت امام، عهده دار نیابت حضرت مهدی(ع) شده است؟ (امتیاز : 5)

علی بن محمد سمری

عثمان بن سعید عمری

محمد بن عثمان عمری

حسین بن روح نوبختی
11 - کدام یک از گزینه های ذیل از ویژگی های حاکم اسلام است؟ (امتیاز : 5)

دانش مدیریت

شجاعت در تصمیم گیری

تعهد و پاکی در نیت و عمل

همه موارد.
12 - وقتی که شخصیت مثلا سفیانی را برشخص خاصی که در فلان منطقه است تفسیر شود ،جزء کدام یک از آسیب های مهدویت است؟ (امتیاز : 5)

طرح مباحث غیر ضروری

مدعیان دروغین

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق خاص

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق عام
13 - جعفر کذاب در جواب اهل قم که از او مشخصات نامه ها را خواستند چه گفت؟ (امتیاز : 5)

مشخصات نامه ها را داد.

برآشفت و گفت: آیا از ما علم غیب می خواهید.

براشفت و از این برخورد ناراحت شد.

از جا برخاست و مشخصات نامه ها را داد.
14 - رتبه خلت عبارتست از: (امتیاز : 5)

رتبه نبوت

رتبه امامت

رتبه خلافت

مقام خلیل اللهی
15 - این سخن از کیست؟ «امام همدم همراه و پدری مهربان و برادر تنی و مادری دلسوزاست و پناه بندگان در واقعه هولناک است» (امتیاز : 5)

امام علی علیه السلام

امام صادق علیه السلام

امام رضا علیه السلام

امام باقر علیه السلام
16 - جریان ولادت امام مهدی (عج) به طور مشروح توسط چه کسی بیان شده است؟ (امتیاز : 5)

حکیمه خاتون خواهر امام حسن عسکری(ع)

حکیمه خاتون عمه امام حسن عسکری (ع)

نرگس خاتون

حدیث(سلیل)همسر امام حسن عسکری (ع)
17 - کدام یک از نایبان خاص امام مهدی علیه السلام جز اصحاب و وکیلان امام هادی و امام عسکری علیه السلام بوده اند؟ (امتیاز : 5)

عثمان بن سعید عمری

محمد بن عثمان عمری

حسین بن روح نوبختی

علی بن محمد سمری
18 - از زمان کدام امام، زندگی امامان معصوم علیهم السلام با محدودیت های بیشتری همراه بوده است؟ (امتیاز : 5)

امام جواد علیه السلام

امام رضا علیه السلام

امام حسن علیه السلام

امام هادی علیه السلام
19 - کدام یک از احادیث به ویژگی «علم امام» اشاره دارد؟ (امتیاز : 5)

امام انیس همراه و پدر مهربان و برادر تنی و مادر نیکوکار به فرزند و پناهگاه در مصیبت های بزرگ است.

امام مقامی است که خدای عزوجل بعد از رتبه نبوت و خلت به حضرت ابراهیم اختصاص داد.

«امام آگاه ترین فرد است به حلال و حرام خدا و احکام گوناگون و اوامر و نواهی او و هر آنچه مردم نیازمند هستند.»

«او داناترین، پرهیزگارترین، بردبارترین، شجاع ترین، سخاوتمندترین و عابدترینِ مردم است»
20 - چرا امام زمان اموالی که همراه ابن اسحاق بود باز نکردند و به آنها دست نزدند؟ (امتیاز : 5)

زیرا امام حسن عسکری در آنجا حضور داشتند.

چون آن اموال آمیخته به مال حرام بود.

چون آن اموال مال انسان های نیازمند بود.

چون امام حسن عسکری به ایشان اجازه نداده بودند.
آزمون نهایی دوم
1 - کدامیک از گزینه ها جزو برنامه های اجتماعی حضرت است؟ (امتیاز : 5)

گسترش معرفت و اخلاق

مبارزه با بدعت ها

نهضت علمی

احیا و گسترش امر به معروف و نهی از منکر
2 - نام نائبان خاص به ترتیب عبارتند از: (امتیاز : 5)

عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح، علی بن محمد

محمد بن عثمان، عثمان بن سعید، حسین بن روح، علی بن محمد

حسین بن روح، عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، علی بن محمد

محمد بن عثمان، حسین بن روح، عثمان بن سعید، علی بن محمد
3 - مهمترین ره آورد قیام و انقلاب حضرت مهدی عج در روایت به چه عنوانی آورده شده است؟ (امتیاز : 5)

پر شدن جهان از عدالت و داد گری

رشد فکری و ایمانی

خیرو برکت فراوان گسترش دانش

سلامت جسمی و روانی
4 - محور های فعالیت در بعُد فرهنگی کدامند؟ (امتیاز : 5)

تبیین استراتژی انتظار – آسیب شناسی – شبهه شناسی

تبیین استراتژی انتظار – آسیب شناسی – دشمن شناسی

آسیب شناسی – شبهه شناسی – دشمن شناسی

هر سه گزینه صحیح است.
5 - مقصود از معرفت چیست؟ (امتیاز : 5)

شناخت امام به اسم و نسب.

شناخت نسبت به جایگاه امام و رتبه و مقام او

الف و ب
6 - کدام یک از مفسران اهل سنت بعضی از آیات قران را به ظهور حضرت مهدی تفسیر کرده اند؟ (امتیاز : 5)

فخر رازی و قرطبی

احمد و مالک

ابو نعیم اصفهانی و قرطبی

فخر رازی و مالک بن انس
7 - در رجعت چه کسانی بر می گردند؟ (امتیاز : 5)

مؤمنان واقعی

کافران واقعی

حجتهای الهی و امامان معصوم

هر سه گزینه صحیح است
8 - ارتباط مردم با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از طریق نایبان خاص مربوط به کدام دوره از دوران های زندگانی امام عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد؟ (امتیاز : 5)

دوره غیبت صغری

دوره غیبت کبری

دوره اختفای حضرت

دوره ظهور.
9 - کدام یک از آیات زیر از مهمترین دلایل رجعت می باشد؟ (امتیاز : 5)

«هر قریه ای که خداوند آن را با عذاب هلاک کرده است باز نمی گردند با استفاده ازآیه شریفه «وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ..»

«برانگیختن گروهی از مردم» با استفاده از آیه شریفه«وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)

زنده کردن هفتاد نفر از قوم موسی علیه السلام«ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره 56)

برانگیختن مردم در روز قیامت»««وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)
10 - سیره قضائی امام مهدی(عج)چگونه است؟ (امتیاز : 5)

سیره علوی بر اساس علم الهی

سیره داودی و حضرت سلیمان بر اساس علم الهی

سیره علوی بر اساس شاهد و گواه

سیره داودی بر اساس شاهد و گواه
11 - کدام یک از گزینه های ذیل جزء وظایف منتظران نیست؟ (امتیاز : 0)

شناخت امام

الگوپذیری

شناخت علائم ظهور

یاد امام
12 - نسل مادر امام زمان عج به ............. می رسد. (امتیاز : 5)

یوحنا وصی حضرت موسی علیه السلام

شمعون وصی دانیال نبی علیه السلام

شمعون وصی حضرت عیسی علیه السلام

یوشع وصی حضرت عیسی علیه السلام
13 - ظهورحضرت مهدی (عج) با فاصله کوتاهی بعد ازکدام واقعه صورت می گیرد. (امتیاز : 5)

خروج سفیانی

صیحه آسمانی

شهادت نفس زکیه

خروج یمانی
14 - معتبرترین کتاب اهل سنت(موثق ترین کتاب نزد آنان) چه کتابی است؟ (امتیاز : 0)

الاربعین

صحیح بخاری

مسند احمد

سنن ترمذی
15 - سال آغاز غیبت کبری: (امتیاز : 5)

327

328

329

330
16 - تفاوت شرایط ظهور با علائم ظهور چیست؟ (امتیاز : 5)

علائم در تحقق ظهور تاثیر واقعی دارد بر خلاف شرایط

دو تعبیر از یک واقعیت هستند و تفاوتی ندارند

تحقق ظهور وابسته به وجود شرایط است نه علائم

شرایط ظهور تنها نشانه هایی برای ظهور می باشند بر خلاف علائم
17 - متن زیارت امام عصر را تکمیل فرمایید.«مولای اگر پیش از ظهور تو مرگ، مرا در یابد به وسیله تو و پدران پاکت از خداوند بزرگ می خواهم ......» (امتیاز : 5)

مرا از یاران خالص خود قرار دهی.

هر چه زودتر اسباب فرج را فراهم گردانی.

برای من بازگشتی در ظهور تو و روزگار تو قرار دهد تا به مقصود خود در زمینه اطاعت نایل شوم.

مرا در روز قیامت مورد شفاعت خود قرار دهی.
18 - کدام یک از موارد زیر از ویژگی های رجعت نمی باشد؟ (امتیاز : 5)

رجعت از روز های بزرگ ومهم عالم است

رجعت برای همه انسان هاست وهمه آنها برمی گردند

اعتقاد به رجعت از نشانه های شیعیان اهل بیت است

کفار ومنافقان هرگز به میل و اراده خود به دنیا باز نمی گردند،بلکه از روی اجبار است.
19 - انتخاب و معرفی امام، در اعتقاد شیعه به چه صورتی است؟ (امتیاز : 5)

با تعیین الهی و بیان پیامبر(صلی الله علیه و آله)

با تعیین الهی، یا پیامبر(ص) و یا امام قبلی (علیه السلام)

انتخاب خواص و بیعت مردم

همه موارد
20 - در سخن پیامبر (ص) بهترین اعمال کدام است؟ (امتیاز : 5)

انجام واجبات و ترک محرمات

اطاعت از امام

انتظار فرج

هرسه مورد
سوم
Title.lessons.finalexam
امتیاز قبولی : 70
زمان شما 09:55 دقیقه    
1 - تفاوت شرایط ظهور با علائم ظهور چیست؟ (امتیاز : 5)

علائم در تحقق ظهور تاثیر واقعی دارد بر خلاف شرایط

دو تعبیر از یک واقعیت هستند و تفاوتی ندارند

تحقق ظهور وابسته به وجود شرایط است نه علائم

شرایط ظهور تنها نشانه هایی برای ظهور می باشند بر خلاف علائم
2 - چگونه امام حسن عسکری «علیه السلام» در عین پنهان نگه داشتن فرزند خود، وجود او و امامتش را به شیعیان خود معرفی نمود؟ (امتیاز : 5)

فقط او را به افراد معدودی از بستگان خود معرفی نمودند.

در عین سعی و تلاش برای پنهان نگه داشتن او به خاطر اتمام حجت و اطلاع شیعیان از امام پس از او فرزندش را به افراد مختلفی از شیعیانش نشان داد و بر امامت و جانشینی او تأکید نمود.

امام حسن عسکری «علیه السلام» بدون هیچ نگرانی وجود او را به همه اعلام نمودند.

امام حسن عسکری با توجه به وعده الهی فرزند خویش را به شیعیان نشان می دادند.
3 - رجعت در فرهنگ دینی عبارتست از : (امتیاز : 5)

بازگشت حجت های الهی و امامان به دنیا وگروهی از مومنان خالص و کفار و منافقان به دنیا

بازگشت امام زمان علیه السلام و بعد هم همراهی حضرت عیسی علیه السلام

بازگشت شهدا و گروهی از مومنان

باز گشت به کفر و بی دینی در زمان غیببت امام زمان علیه السلام
4 - امام صادق علیه السلام عقل را چگونه تعریف می کنند؟ (امتیاز : 5)

عقل آن است که انسان را به سوی کمال راهنمایی می کند.

عقل آن است که ما را به رشد فکری واخلاقی و ایمانی می رساند.

عقل آن است که به سبب آن خداوند عبادات می شود و به راهنمایی آن بهشت داده به دست می اید.

به وسیله آن امرار معاش انسان به صورت کامل اداره می گردد.
5 - کدام گزینه در مورد انتخاب امام صحیح است؟ (امتیاز : 5)

اختلاف شیعه و سنی تنها در شخص جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) است.

به نظر شیعیان انتخاب امام، از راه های مختلف، است.

در دیدگاه هر یک ،«امام» معنی و مفهوم و جایگاه ویژه ای دارد که این دو مذهب را از یکدیگر متمایز می کند.

به نظر اهل سنت امامت منصبی الهی و یه نظر اهل شیعه امامت منصب دنیوی است.
6 - نام و کنیه امام زمان (عج)به ترتیب عبارت است از ؟ (امتیاز : 5)

مهدی - اباصالح

م ح م د - اباصالح

م ح م د - ابولقاسم

مهدی - ابولقاسم
7 - حدیث «هر کس بمیرد و حال آنکه امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است» در مورد کدام بعد از ابعاد ضرورت مباحث مهدویت می باشد؟ (امتیاز : 5)

سیاسی

اجتماعی

اعتقادی

تاریخی
8 - امام زمان (عج) کدام عامل را درباره «فرج شیعیان» معرفی می کند؟ (امتیاز : 5)

زیاد دعا کردن

برای تعجیل فرج بسیار دعا کردن

کوشش برای رضایت امام

به یاد آن حضرت (عج) بودن
9 - رجعت منافقان و مؤمنین به ترتیب: (امتیاز : 5)

اختیاری_غیر اختیاری

غیر اختیاری _اختیاری

هر دو اختیاری

هر دو غیر اختیاری
10 - کدام گزینه از علائم قیام امام زمان (عج) است؟ (امتیاز : 5)

خروج دجال ، خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی در ماه رمضان، قیام مردی ازخراسان

خروج دجال، خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی در ماه شوال ، قیام مردی از خراسان

خروج دجال، خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی در ماه ذیحجه، قیام مردی از خراسان

خروج دجال ، خورشید گرفتگی در ماه شوال و ماه گرفتگی در ماه ذیحجه ، قیام مردی از خراسان
11 - حضرت علاوه بر ...نفر یار ویژه از لشکری ...نفری نیز برخوردار است. (امتیاز : 5)

113- 1000

313 – 100000

313 – 10000

1313- 1000
12 - چه کسانی معتقدند که در زمان غیبت ملاقات با امام (عج) ممکن است؟ (امتیاز : 5)

همه فرقه ها از شیعه و اهل سنت

علمای اهل سنت

بسیاری از علما شیعه

علمای فعلی
13 - جمله « عزیز علی اَن اَری الخلق و لا تری » به کدام معنی است؟ (امتیاز : 5)

سخت است بر من که همه را ببینم و تو دیده نشوی.

آیا کسی جز تو باید نزد من عزیز باشد؟

الف و ب صحیح است.

تو نزد من، از همه خلایق عزیزتری.
14 - اینکه در روایات آمده که زن در دیدن خانه اش بر طبق قرآن و سنت پیامبر قضاوت می کند با کدام یک از زیر مجموعه برنامه های حکومتی امام زمان (عج) می سازد؟ (امتیاز : 5)

احیاء کتاب و سنت

گسترش معرفت و اخلاق

نهضت علمی

هر سه
15 - کدام گزینه دربارۀ نائبان خاص صحیح است؟ (امتیاز : 5)

نائبان خاص همگی توسط امام حسن عسکری انتخاب شدند.

نائبان خاص همگی توسط امام زمان(ع) انتخاب شدند.

نائبان خاص همگی توسط امام حسن عسکری (ع) و امام مهدی(عج) انتخاب شدند.

نائبان خاص برخی توسط امام حسن عسکری (ع) و امام زمان انتخاب شدند.
16 - این حدیث را کامل کنید: « اذا قام قائم اهل البیت قسم .... و عدل ....» . (امتیاز : 5)

فی الرعیة – بالسویه

بالسویه- فی الرعیة

فی الرعیة - فی الرعیة

بالسویه – بالسویه
17 - فرق دوران غیبت صغری با غیبت کبری چه بود؟ (امتیاز : 5)

تفاوت آن صرفا مربوط به کوتاه بودن دوران غیبت صغری و بلند مدت و طولانی بودن غیبت کبری است.

علاوه بر تفاوت در مدت آن،فرق اساسی آن، این است که در دوران غیبت صغری غیبت به شکل کامل صورت نگرفته بود بر خلاف غیبت کبری

هیچکدام
18 - مهمترین چیزی که به اعتقاد درست شکل می دهد چیست؟ (امتیاز : 5)

معرفت

ایمان

عمل

توحید
19 - پرداختن به بحث ملاقات با امام زمان (عج) با اصرار زیاد ...... (امتیاز : 5)

پیامدهای ناگواری دارد.

یک ضرورت و وظیفه است.

ضرورتی ندارد.

باید بدنبال رؤیت امام عصر باشیم.
20 - کدام یک از گزینه های ذیل از نکات تشبیه امام به خورشید پشت ابر است؟ (امتیاز : 5)

خورشید مرکزیت منظومه شمسی را دارد امام هم مرکز نظام هستی است.

آفتاب لحظه ای از نور افشانی دریغ نمی کند امام هم واسطه دریافت همه نعمت هاست.

نبود آفتاب باعث از بین رفتن سکونت در زمین می شود نبود امام هم سکونت در زمین را منتفی می کند.

هر سه گزینه صحیح است.
امتیاز قبولی : 70
زمان شما 09:53 دقیقه    
1 - رجعت : (امتیاز : 5)

ازعقاید مسلمانان است .

از عقاید شیعه است.

از عقاید شیعه و مسیحیان است.

ازعقاید شیعه و یهودیان است.
2 - کدام یک از موارد زیر از القاب حضرت مهدی علیه السلام نیست؟ (امتیاز : 5)

عالم آل محمد

بقیه الله

حجت

خلف صالح
3 - در بُعد اعتقادی ضرورت طرح مباحث مهدویت با چه موضوعی به اثبات می رسد؟ (امتیاز : 5)

تبعیت از امام

شناخت صحیح دین

معرفت خدا

معرفت به امام
4 - کدام یک از جملات زیر درباره ملاقات با امام زمان (عج) درست می باشد؟ (امتیاز : 5)

ملاقات با امام مهدی (عج) فقط در حالت اضطرار و درماندگی افراد روی داده است

ملاقات با امام زمان در حالت عادی و به دور از اضطرار روی داده است

ملاقات با امام مهدی (عج) هم در حالت اضطرار و درماندگی روی داده و هم در حالت عادی

ملاقات با امام زمان در همه حالات صورت می گیرد و شرایط خاصی ندارد
5 - امام صادق علیه السلام می فرمایند: داخل شدن عدالت در خانه های مردم را به چه چیزی تشبیه کرده اند؟ (امتیاز : 5)

نفوذ سرما و گرما به درون خانه ها

نفوذ ظلم و ستم در خانه ها

نفوذ و ورود نور به درون خانه ها

هیچکدام
6 - این کلام از کیست؟« ما اگر دستمان می رسید و قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم ها و جورها را ازعالم برداریم تکلیف شرعی ماست.» (امتیاز : 5)

مقام معظم رهبری

امام خمینی (قدس سره الشریف)

امام موسی صدر

سید مرتضی
7 - کدام گزینه طبق روایت امام صادق (ع) از ایام الله نیست؟ (امتیاز : 5)

روز قیام قائم

روز قیامت

روز رجعت

روز کشته شدن دجال
8 - فعالیت دشمن در جهت تخریب اندیشه مهدویت در کدام محور بحث می شود و جزء کدام بعد از ابعاد ضرورت طرح مباحث مهدویت است؟ (امتیاز : 5)

دشمن شناسی – فرهنگی

دشمن شناسی – سیاسی

آسیب شناسی – فرهنگی

آسیب شناسی – سیاسی
9 - به بیان امام محمد باقر (ع): اولین سخن امام مهدی (عج)هنگام ظهور بر زبان جاری می کند چیست؟ (امتیاز : 5)

بقیه ا...خیر لکم ان کنتم مومنین

انا بقبه ا...فی ارضه

ولقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر

ونرید ان نمن...
10 - کدام گزینه دربارۀ نائبان خاص صحیح است؟ (امتیاز : 5)

نائبان خاص همگی توسط امام حسن عسکری انتخاب شدند.

نائبان خاص همگی توسط امام زمان(ع) انتخاب شدند.

نائبان خاص همگی توسط امام حسن عسکری (ع) و امام مهدی(عج) انتخاب شدند.

نائبان خاص برخی توسط امام حسن عسکری (ع) و امام زمان انتخاب شدند.
11 - جریان ولادت امام مهدی (عج) به طور مشروح توسط چه کسی بیان شده است؟ (امتیاز : 5)

حکیمه خاتون خواهر امام حسن عسکری(ع)

حکیمه خاتون عمه امام حسن عسکری (ع)

نرگس خاتون

حدیث(سلیل)همسر امام حسن عسکری (ع)
12 - حضرت نرجس علیه السلام(مادر امام زمان علیه السلام) در کلام امیر المومنین و امام صادق علیه السلام به عنوان بهترین ...... یاد شده است؟ (امتیاز : 5)

زنان عالم

همسر امامان

مادر امام

کنیز
13 - این جمله ازکیست؟«احساس عجز ویأس شدید به وجود مرد سوار بر اسب سفید ضرب المثل ها را هر چه بیشتر دامن می زند» (امتیاز : 5)

فوکویاما

تافلر.

هانری کربن

کانت
14 - طبق این دعا « فانک ان لم تعرفنی حجتک» پیامد نشناختن حجت خداوند چیست؟ (امتیاز : 5)

از خدا فاصله گرفتن.

از پیامبر جدا شدن.

گمراهی از دین.

از امام جدا شدن.
15 - کدام یک از گزینه های ذیل جزء وظایف منتظران نیست؟ (امتیاز : 0)

شناخت امام

الگوپذیری

شناخت علائم ظهور

یاد امام
16 - کدام یک از ملتها «سوشیانس» را به عنوان نجات دهنده معرفی کرده اند؟ (امتیاز : 5)

مسیحیان

یهودیان

زرتشتیان

مسلمانان
17 - کدام گزینه ادامه حدیث زیراست که ازامام صادق (ع) روایت شده: اگر زمین بدون امام بماند.... (امتیاز : 5)

زمین و آسمان به هم می ریزد

هر آینه اهل خود را فرو می برد

هر آینه زمین نابود می شود

هر آینه قیامت بر پا می شود
18 - امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در روز ..... در شهر .... متولد و نام مادرش .... است. (امتیاز : 5)

جمعه – سامراء – نرجس

دوشنبه – مکه – نرجس

جمعه – مدینه – حکیمه

پنج شنبه – کاظمین – حکیمه
19 - امام زمان علیه السلام از نظر آفرینش و اخلاق، شبیه کدام یک از معصومین می باشد؟ (امتیاز : 5)

در آفرینش شبیه پیامبر (صلی الله علیه واله) و در اخلاق شبیه به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می باشد.

در آفرینش به پدرش و در خلقت شبیه به پیامبر(صلی الله علیه واله) می باشد.

در آفرینش و اخلاق شبیه به رسول خداست.

در آفرینش و اخلاق شبیه به پیامبر (صلی الله علیه واله) و حضرت علی علیه السلام می باشد.
20 - امامت ..... دین، ..... مسلمین، ...... دنیا، ......(نماز و روزه وحج) است. (امتیاز : 5)

صلاح – عزت – حفظ - مایه نظام

زمام – مایه نظام – صلاح – کامل شدن

عزت – زمام – کامل شدن – صلاح

حفظ – خلافت – مایه نظام – کامل شدن
Title.lessons.finalexam
امتیاز قبولی : 70
زمان شما 09:55 دقیقه    
1 - کدام یک از ملتها لقب «مسیح» را به عنوان نجات دهنده جهان می شناسد؟ (امتیاز : 5)

مسیحیان

یهودیان

زرتشتیان

مسلمانان
2 - 1-کدام گزینه است که منتظران با آن می توانند در برابر سختی ها و فشارهای دوران غیبت مقاومت کنند؟ (امتیاز : 5)

تداوم امید

دعا

عبادت

خودسازی
3 - ملاقات حضرت مهدی با افراد در حالت غیر اضطرار به خاطر ........... می باشد. (امتیاز : 5)

حل مشکلات روز مره.

شک نکردن مردم عادی به وجود امام.

مقام معنوی ویژه ای که آن افراد داشته اند.

تشخیص امام .
4 - ادله ضرورت وجود امام کدام است؟ (امتیاز : 5)

اجماع اهل و عقد

ایه «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم»

ادله ضرورت وجود پیامبر.

هر سه مورد
5 - کدامیک از موارد زیر در روایات آمده است؟ (امتیاز : 5)

شمایل و اوصاف حضرت مهدی«عجل الله تعالی فرجه و شریف»

ویژگی های رفتاری و اخلاقی حضرت مهدی «عجل الله تعالی فرجه و شریف»

گزینه یک و دو

فقط درباره کلیات مهدویت در روایات بحث شده است.
6 - چرا امام زمان اموالی که همراه ابن اسحاق بود باز نکردند و به آنها دست نزدند؟ (امتیاز : 5)

زیرا امام حسن عسکری در آنجا حضور داشتند.

چون آن اموال آمیخته به مال حرام بود.

چون آن اموال مال انسان های نیازمند بود.

چون امام حسن عسکری به ایشان اجازه نداده بودند.
7 - کدام گزینه در باره انتظار صحیح است؟ (امتیاز : 5)

انتظار یعنی نشستن و دست روی دست گذاشتن.

انتظار یعنی چشم به دربودن و حسرت خوردن.

انتظار یک حالت روحی و درونی است.

انتظار از درون به بیرون سرایت می کند و حرکت و اقدام می آفریند.
8 - امام صادق علیه السلام فرمودند: مَنْ سَرَّهُ اَنْ یکُونَ مِنْ اَصْحابِ القائمِ فَلْینْتَظِرْ وَلْیعْمَلْ ...... و..... وَهُوَ مُنْتَظِر» (امتیاز : 5)

بالصلاه و الزکاه

بالجهاد والاستقامه

بالورع و محاسن الاخلاق

بالشجاعه وسخاوه
9 - کدام یک از جملات زیر درباره ملاقات با امام زمان (عج) درست می باشد؟ (امتیاز : 5)

ملاقات با امام مهدی (عج) فقط در حالت اضطرار و درماندگی افراد روی داده است

ملاقات با امام زمان در حالت عادی و به دور از اضطرار روی داده است

ملاقات با امام مهدی (عج) هم در حالت اضطرار و درماندگی روی داده و هم در حالت عادی

ملاقات با امام زمان در همه حالات صورت می گیرد و شرایط خاصی ندارد
10 - فقره « اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی » کدام بعد از ابعاد ضرورت طرح مباحث مهدویت را اثبات می کند؟ (امتیاز : 5)

سیاسی

فرهنگی

تاریخی

اعتقادی
11 - حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران کودکی در ارتباط با نشانه جانشینی امام عسکری علیه السلام درجواب احمد ابن اسحاق چه جمله ای را بیان کردند؟ (امتیاز : 5)

«ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الوارثین»

«و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر انًّ الارض یرثها عبادی الصالحون»

«قل جاء الحق و زهق الباطل»

«انا بقیه الله فی ارضه و المنتقم من اعدائه»
12 - کدام یک از مفسران اهل سنت بعضی از آیات قران را به ظهور حضرت مهدی تفسیر کرده اند؟ (امتیاز : 5)

فخر رازی و قرطبی

احمد و مالک

ابو نعیم اصفهانی و قرطبی

فخر رازی و مالک بن انس
13 - سیره قضائی امام مهدی(عج)چگونه است؟ (امتیاز : 5)

سیره علوی بر اساس علم الهی

سیره داودی و حضرت سلیمان بر اساس علم الهی

سیره علوی بر اساس شاهد و گواه

سیره داودی بر اساس شاهد و گواه
14 - حکمت و علت اصلی و اساسی غیبت امام زمان (عج)چیست؟ (امتیاز : 5)

سری است از اسرار الهی و بعد از ظهور آشکار خواهد شد.

حفظ جان امام

آزمایش مردم

تادیب مردم
15 - چه عاملی به عنوان نیروی بزرگ و پشتوانه ای استوار، شیعه را به ایستادگی و تسلیم نشدن در برابر سختی ها وا داشته است؟ (امتیاز : 5)

برطرف شدن سختی ها

امید به آینده سبز

نیرومند شدن در برابر سختی ها

پاسخ اول و سوم صحیح است.
16 - جمله «إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ» از کدام یک از معصومین علیهم السلام و در نامه به چه کسی گفته شده است؟ (امتیاز : 5)

امام زمان علیه السلام – سید مرتضی

امام زمان علیه السلام – شیخ مفید

امام صادق علیه السلام – مفضل

امام زمان – شیخ طوسی
17 - پرداختن به بحث ازدواج حضرت مهدی جزء کدام یک از آسیب های و مهدویت است؟ (امتیاز : 5)

مدعیان دروغین

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق عام

طرح مباحث غیر ضروری

برداشت های غلط از مهدویت
18 - ضرورت طرح مباحث مهدویت در چه ابعادی مطرح می شود. (امتیاز : 5)

اعتقادی ، اجتماعی ، تاریخی ، فردی ، جهانی

اعتقادی ، اجتماعی ، سیاسی ، تاریخی ، فرهنگی

اعتقادی ، سیاسی ، فرهنگی ، ملی ، جهانی

تمام موارد
19 - کدام یک از موارد زیر از اهداف حکومت جهانی امام مهدی (عج)به شمار می رود؟ (امتیاز : 5)

رشد معنوی-عدالت گستری

احیاء کتاب وسنت-گسترش معرفت واخلاق

نهضت علمی-مبارزه با بدعتها

همه موارد
20 - امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) به کدام سوال در دوران کودکی پاسخ دادند؟ (امتیاز : 5)

به سوال مردم درباره تاریخ و مکان ظهور خودشان خبر دادند.

مقصود از حروف مقطعه قرآن(ابتدای 29 سوره) چیست؟

مقصود از کهیعص چیست؟

هر سه گزینه صحیح است.


امتیاز قبولی : 70
زمان شما 09:54 دقیقه    
1 - موضوع موعود یا مصلح کل ......... (امتیاز : 5)

نظریه و اندیشه ای است که در طول زمان در اذهان پدید آمده است.

هویت شیعه است که با توجه به آیات و روایات می توان به ضرورت آن پی برد.

ایده ای برای دلداری مظلومان است.

برای تسکین دردهاست.
2 - حدیث «هر کس بمیرد و حال آنکه امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلیت مرده است» در مورد کدام بعد از ابعاد ضرورت مباحث مهدویت می باشد؟ (امتیاز : 5)

سیاسی

اجتماعی

اعتقادی

تاریخی
3 - حضرت ولی عصر در دوران کودکی بعنوان نشانه جانشینی امام عسکری علیه السلام چه جمله ای را بیان کردند؟ (امتیاز : 5)

وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ(و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم قصص 5)

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ. «و در حقیقت در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را ( یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحون ) بندگان شایسته ی ما به ارث خواهند برد.»

وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا«بگو : حق آمد و باطل نابود شد حقا که باطل نابود شدنی بود»

انا بقیه الله فی ارضه ،والمنتقم من اعدائه .« من ذخیره خدا در زمین و انتقام گیرنده از دشمنان هستم»
4 - کدام گزینه ادامه این حدیث از امام صادق (ع) است: به خدا قسم عدالت را در خانه های مردم خواهد برد.... (امتیاز : 5)

همانطور که روشنایی روز دیده می شود.

آنچنان که سرما و گرما به داخل خانه ها نفوذ می کند.

آنچنان که نور خورشید وارد خانه ها می شود.

همانطور که عدالت در جامعه گسترش می یابد.
5 - ضرورت طرح مباحث مهدویت در چه ابعادی مطرح می شود. (امتیاز : 5)

اعتقادی ، اجتماعی ، تاریخی ، فردی ، جهانی

اعتقادی ، اجتماعی ، سیاسی ، تاریخی ، فرهنگی

اعتقادی ، سیاسی ، فرهنگی ، ملی ، جهانی

تمام موارد
6 - کدام یک از موارد زیر از معتقدات اهل سنت درباره مهدویت نمی باشد؟ (امتیاز : 5)

حضرت مهدی از فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) می باشند

حضرت مهدی از فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیست

به ظهور حضرت مهدی علیه السلام اعتقاد دارند

حضرت مهدی از دودمان پیامبر(صلی الله علیه وآله) است
7 - امام زمان علیه السلام از نظر آفرینش و اخلاق، شبیه کدام یک از معصومین می باشد؟ (امتیاز : 5)

در آفرینش شبیه پیامبر (صلی الله علیه واله) و در اخلاق شبیه به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می باشد.

در آفرینش به پدرش و در خلقت شبیه به پیامبر(صلی الله علیه واله) می باشد.

در آفرینش و اخلاق شبیه به رسول خداست.

در آفرینش و اخلاق شبیه به پیامبر (صلی الله علیه واله) و حضرت علی علیه السلام می باشد.
8 - کدام یک از آیات در مورد رجعت هفتاد نفر از برگزیدگان قوم موسی علیه السلام است؟ (امتیاز : 5)

وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءلُوا بَیْنَهُمْ»(کهف 18)

«ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره 56)

«وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)

ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَی الْحِزْبَینِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً»(کهف 12)
9 - کدام گزینه درباره آثار انتظار صحیح نیست؟ (امتیاز : 5)

انتظار آدمی را به خود مشغول کرده و از اجتماع جدا می کند.

انتظار سبب تقویت جنبه روحی و روانی آدمی می گردد.

انتظار آدمی را از خود فراتر برده و با افراد جامعه مرتبط می کند.

همه موارد
10 - قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلام می فرماید:« ای رسول ما تا زمانی که ....... خداوند هرگز آنان را به عذاب گرفتار نخواهد کرد.» (امتیاز : 5)

مردم به گناه آلوده نشوند و یا توبه کنند.

امر به معروف و نهی از منکر می کنند.

اعتقاد به امام زمان داشته باشند.

تو در میان آنان هستی.
11 - از سنت های نیکو پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و برنامه های دینی برای نوزاد چیست؟ (امتیاز : 5)

عقیقه – صدقه دادن هم وزن او

طعام دادن و کشتن گوسفند

ختنه کردن و اطلاع دادن فامیل وآشنایان

اطلاع دادن فامیل وآشنایان – عقیقه کردن
12 - نشان دادن چهره خشن از امام مهدی (عج) جزء کدام یک از آسیب های مباحث مهدوی به شمار می رود؟ (امتیاز : 5)

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق.

استعجال.

طرح مباحث غیر ضروری.

برداشت های غلط.
13 - در سخن پیامبر (ص) بهترین اعمال کدام است؟ (امتیاز : 5)

انجام واجبات و ترک محرمات

اطاعت از امام

انتظار فرج

هرسه مورد
14 - منظور پیامبر از «برادران» در این دعای پیامبر چیست؟« خدایا برادران مرا به من نشان ده» (امتیاز : 5)

برادران اصلی خود که قبلا از دنیا رفته بودند.

اصحاب ویاران خود

یاران امام حسین علیه السلام در کربلا

قومی از آخر الزمان که پیامبر را ندیده اند و در دین خود بسیار استوار هستند
15 - بزرگترین ره آورد اجتماعی در پرتو اعتقاد به مهدویت چیست ؟ (امتیاز : 5)

تشکیل حکومت جهانی

غلبه دین اسلام

احیاء کتاب و سنت

احیاء و تداوم امید
16 - کدام یک از ملتها «سوشیانس» را به عنوان نجات دهنده معرفی کرده اند؟ (امتیاز : 5)

مسیحیان

یهودیان

زرتشتیان

مسلمانان
17 - کدام مورد در مورد روایات مهدویت صحیح نیست؟ (امتیاز : 5)

همه معصومان «علیه السلام» درباره امام مهدی «عجل الله تعالی فرجه و شریف» سخنانی ایراد فرموده اند.

احادیث مهدوی در کتاب های شعه موجود است ولی در کتاب اهل سنت نیست.

از زندگی آن حضرت همچون ولادت، کودکی، غیبت ، ظهور و حکومت جهانی، احادیثی موجود است.

درباره خصوصیات ظاهری و اخلاقی ، ویژگی‌های دوران غیبت و پاداش منتظران ظهور آن بزرگوار، احادیثی موجود است.
18 - جای خالی را به ترتیب کامل کنید.«حضرت مهدی (عج) نشانه های از پیامبران را همراه دارند هم چون ....موسی و.... سلیمان و...پیامبر اسلام را همراه دارد» (امتیاز : 5)

عصای – انگشتر – زره و شمشیر و پرچم

انگشتر - زره و شمشیر و پرچم - عصا

عصا – زره و شمشیر – انگشتر

زره و شمشیر و پرچم – عصا - انگشتر
19 - در روایات مدت حکومت حضرت مهدی (عج)، کدام دسته از روایات بیشتر شهرت دارد؟ (امتیاز : 5)

روایت ده سال

روایت 5 سال

روایت 7 سال

روایات 19 سال
20 - این فراز دعا به کدام یک از زیر مجموعه های برنامه های حضرت مرتبط می شود؟«این طامس آثار الزیغ و الاهواء» (امتیاز : 5)

احیا و گسترش امر به معروف و نهی از منکر

اجرای حدود الهی

مبارزه با فساد و رذایل

هر سه
امتیاز قبولی : 70
زمان شما 09:55 دقیقه    
1 - طبق این دعا « فانک ان لم تعرفنی حجتک» پیامد نشناختن حجت خداوند چیست؟ (امتیاز : 5)

از خدا فاصله گرفتن.

از پیامبر جدا شدن.

گمراهی از دین.

از امام جدا شدن.
2 - غیبت امام مهدی (عج)به چه معناست؟ (امتیاز : 5)

پوشیده بودن از دیدگان

عدم حضور در میان مردم

ناشناس بودن

گزینه اول و سوم
3 - مسلمانان به استناد قرآن واحادیث معتقدند که ..... (امتیاز : 5)

حضرت عیسی علیه السلام زنده است.

حضرت عیسی علیه السلام به دار آویخته نشده است.

حضرت عیسی علیه السلام به دار آویخته شده است ولی زنده مانده و در آسمان هاست.

پاسخ اول و دوم صحیح است.
4 - در رویدادهایی که اتقاق می افتد به ....... رجوع کنید زیرا آن ها ..... بر شما هستند و من ...بر آن ها هستم. (امتیاز : 5)

نایبان خاص – حجت خدا – حجت من

ولی فقیه – حجت خدا – حجت من

راویان حدیث ما – حجت من – حجت خدا

نایبان عام- ولی - ولی
5 - مهمترین اثر اجتماعی تفکر مهدویت . . . . . . . . است. (امتیاز : 5)

شناخت اولیای خدا و امام معصوم.

تسکین دردها و دلداری مظلومان عالم.

از بین بردن یاس و نا امیدی از پیکر اجتماع.

پاسخ اول وسوم
6 - این حدیث شریف از کدام امام است:خداوند امتناع دارد از اینکه امور را جز از راه اسباب آن فراهم آورد. (امتیاز : 5)

امام صادق علیه السلام

امام رضا علیه السلام

امام علی علیه السلام

امام هادی علیه السلام
7 - فقره « اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی » کدام بعد از ابعاد ضرورت طرح مباحث مهدویت را اثبات می کند؟ (امتیاز : 5)

سیاسی

فرهنگی

تاریخی

اعتقادی
8 - کدامیک از موارد زیر در روایات آمده است؟ (امتیاز : 5)

شمایل و اوصاف حضرت مهدی«عجل الله تعالی فرجه و شریف»

ویژگی های رفتاری و اخلاقی حضرت مهدی «عجل الله تعالی فرجه و شریف»

گزینه یک و دو

فقط درباره کلیات مهدویت در روایات بحث شده است.
9 - این شبهه که « مهدویت ساخته تشیع است و ریشه تاریخی ندارد » چه پاسخی دارد؟ (امتیاز : 5)

مساله مهدویت در طول تاریخ مطرح بوده است.

روایات شیعه و سنی مملو از بشارات پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آمدن حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف)است.

موعود باوری در طول حیات تاریخی اسلام منشاء آثار فراوان بوده است.

هر سه گزینه صحیح است.
10 - امام مهدی (عج) در سیره قضایی به :... عمل می کندو حقوق مردم را برمی گرداند؟ (امتیاز : 5)

سیرۀ قضایی پیامبر اکرم (ص)

سیرۀ قضایی امام علی (ع)

سیرۀ قضایی خود

هر سه گزینه صحیح است.
11 - متن زیارت امام عصر را تکمیل فرمایید.«مولای اگر پیش از ظهور تو مرگ، مرا در یابد به وسیله تو و پدران پاکت از خداوند بزرگ می خواهم ......» (امتیاز : 5)

مرا از یاران خالص خود قرار دهی.

هر چه زودتر اسباب فرج را فراهم گردانی.

برای من بازگشتی در ظهور تو و روزگار تو قرار دهد تا به مقصود خود در زمینه اطاعت نایل شوم.

مرا در روز قیامت مورد شفاعت خود قرار دهی.
12 - کدامیک از نائبان امام زمان 21 سال نیابت کرد؟ (امتیاز : 5)

عثمان بن سعید عمری

حسین بن روح نوبختی

علی بن محمد سمری

محمد بن عثمان عمری
13 - نشان دادن چهره خشن از امام مهدی (عج) جزء کدام یک از آسیب های مباحث مهدوی به شمار می رود؟ (امتیاز : 5)

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق.

استعجال.

طرح مباحث غیر ضروری.

برداشت های غلط.
14 - کدام گزینه صحیح است؟ (امتیاز : 5)

امام مهدی (عج) با شمشیرعدالت دریایی از خون به راه می اندازد.

امام مهدی (عج) تنها با موعظه و نصیحت و نشان دادن معجزه مردم را مؤمن می کند.

امام تنها با مخالفان سرسخت برخورد می کند.

امام زمان (عج) با زبان شمشیر دست به اقدام می زند و همه مخالفان را از بین می برد
15 - پرداختن به بحث ملاقات با امام زمان (عج) با اصرار زیاد ...... (امتیاز : 5)

پیامدهای ناگواری دارد.

یک ضرورت و وظیفه است.

ضرورتی ندارد.

باید بدنبال رؤیت امام عصر باشیم.
16 - این حدیث از کیست:کسی که در دوران غیبت قائم ما بر دوستی ما ثابت قدم باشد خداوند پاداش هزار شهید از شهدای بدر و احد به او عنایت فرماید. (امتیاز : 5)

امام رضا علیه السلام

امام سجاد علیه السلام

امام جواد علیه السلام

امام علی علیه السلام
17 - وظیفه نداشتن در برابر ناهنجاریها مربوط به کدام یک از آسیب های مهدویت است؟ (امتیاز : 5)

استعجال ظهور

برداشت های غلط

مدعیان دروغین

طرح مباحث غیر ضروری

18 - امام باقر علیه السلام در پاسخ این سوال که «آیا ظهور وقت مشخصی دارد» امام ضمن پرهیز از این کار چه مثالی تاریخی آوردند؟ (امتیاز : 5)

هنگامی که بر دعوت سی روزه پرودگار ده روز دیگر اضافه گردید.گفتند مو.سی به وعده خود وفا نکرد.

حضرت صالح بعد از اینکه از زندگی غائبانه خود برگشت کروهی از مردم او را انکار و گروهی او را تصدیق و گروهی به او شک کردند.

حضرت ادریس وقتی که قسمتی از زندگی خود را غیبت کرد مردم اورا انکار نکردند.

حضرت ابراهیم هنگامی که پادشاه سرکش او را از شهر بیرون کرد،دوباره غیبت کرد.
19 - 1-کدام گزینه است که منتظران با آن می توانند در برابر سختی ها و فشارهای دوران غیبت مقاومت کنند؟ (امتیاز : 5)

تداوم امید

دعا

عبادت

خودسازی
20 - امام عسکری علیه السلام کدام یک از نشانه های امامت حضرت ولی عصر (عج) را به ابوالادیان فرمودند؟ (امتیاز : 5)

هر کس بر من نماز بگذارد.

هرکس جوان گندمگون بود.

هر کس بر در خانه ایستاده و مردم به او تسلیت می گویند.

همه موارد.
امتیاز قبولی : 70
زمان شما 09:55 دقیقه    
1 - کدام یک از احادیث به ویژگی «علم امام» اشاره دارد؟ (امتیاز : 5)

امام انیس همراه و پدر مهربان و برادر تنی و مادر نیکوکار به فرزند و پناهگاه در مصیبت های بزرگ است.

امام مقامی است که خدای عزوجل بعد از رتبه نبوت و خلت به حضرت ابراهیم اختصاص داد.

«امام آگاه ترین فرد است به حلال و حرام خدا و احکام گوناگون و اوامر و نواهی او و هر آنچه مردم نیازمند هستند.»

«او داناترین، پرهیزگارترین، بردبارترین، شجاع ترین، سخاوتمندترین و عابدترینِ مردم است»
2 - فرق شرائط با علائم ظهور چیست؟ (امتیاز : 5)

همه شرایط باید یک جا تحقیق یابد تا ظهور واقع شود برخلاف علایم که به طور پراکنده واقع می شود و تمام می گردد.

ظهور بدون تحقق شرایط آن امکان پذیر نیست برخلاف علایم

ایجاد بخشی از شرایط بر عهده مردم است برخلاف علایم

همه موارد
3 - روایاتی که هر قیامی قبل از قیام مهدی (عج) را محکوم و مردود می شمارد.شامل چه حکومت هایی می شود؟ (امتیاز : 5)

شامل هر قیامی قبل از قیام حضرت مهدی (عج) می شود.

از تشکیل هر گونه حکومتی نهی می کند.

از قیام های باطل و قیام هایی که به عنوان قیام مهدی (عج) شروع می شود.

انقلاب حرکتی که در اصلاح جامعه باشد را مردود می شمارد.
4 - به اعتقاد . . . . . وظیفه امام حکومت داری و اداره دنیای مردم است. (امتیاز : 5)

شیعه

اهل سنت

شعیه و سنی

هیچکدام
5 - سر پنهان بودن زمان ظهورچیست؟ (امتیاز : 5)

تداوم امید

استمرار زمینه سازی

بدا پذیر بودن زمان ظهور

همه موارد
6 - امام صادق علیه السلام فرمودند: مَنْ سَرَّهُ اَنْ یکُونَ مِنْ اَصْحابِ القائمِ فَلْینْتَظِرْ وَلْیعْمَلْ ...... و..... وَهُوَ مُنْتَظِر» (امتیاز : 5)

بالصلاه و الزکاه

بالجهاد والاستقامه

بالورع و محاسن الاخلاق

بالشجاعه وسخاوه
7 - امام زمان علیه السلام می فرمایند« من امان اهل زمین هستم» اشاره به کدام یک از فواید امام غائب دارد؟ (امتیاز : 5)

امام محور هستی

امام پناهگاه علمی وفکری

هدایت باطنی و نفوذ روحانی

ایمنی از بلاها
8 - معتبرترین کتاب اهل سنت(موثق ترین کتاب نزد آنان) چه کتابی است؟ (امتیاز : 0)

الاربعین

صحیح بخاری

مسند احمد

سنن ترمذی
9 - نام نائبان خاص به ترتیب عبارتند از: (امتیاز : 5)

عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح، علی بن محمد

محمد بن عثمان، عثمان بن سعید، حسین بن روح، علی بن محمد

حسین بن روح، عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، علی بن محمد

محمد بن عثمان، حسین بن روح، عثمان بن سعید، علی بن محمد
10 - رجعت در فرهنگ دینی عبارتست از : (امتیاز : 5)

بازگشت حجت های الهی و امامان به دنیا وگروهی از مومنان خالص و کفار و منافقان به دنیا

بازگشت امام زمان علیه السلام و بعد هم همراهی حضرت عیسی علیه السلام

بازگشت شهدا و گروهی از مومنان

باز گشت به کفر و بی دینی در زمان غیببت امام زمان علیه السلام
11 - چه کسانی معتقدند که در زمان غیبت ملاقات با امام (عج) ممکن است؟ (امتیاز : 5)

همه فرقه ها از شیعه و اهل سنت

علمای اهل سنت

بسیاری از علما شیعه

علمای فعلی
12 - نسل مادر امام زمان عج به ............. می رسد. (امتیاز : 5)

یوحنا وصی حضرت موسی علیه السلام

شمعون وصی دانیال نبی علیه السلام

شمعون وصی حضرت عیسی علیه السلام

یوشع وصی حضرت عیسی علیه السلام
13 - هدف از آفرینش مجموعه بزرگ هستی: (امتیاز : 5)

عبادت حق تعالی

کمال و نزدیکی به حضرت حق تعالی

معرفت حق تعالی

رسیدن به بهشت و دوری از جهنم
14 - مقصود امام باقر ع از این حدیث: «قسم به آنکه جانم در دستان اوست اگر بنا بود کارها خود به خود درست شود برای رسول خدا (ص) چنین می شد» چیست؟ (امتیاز : 5)

امدادهای در قیام حضرت مهدی تاثیر ندارند.

فقط عوامل و شرایط در قیام حضرت مهدی تاثیر دارند.

در کنار امدادهای الهی زمینه ها و عوامل و شرایط باید فراهم شود.

عوامل و شرایط در قیام حضرت مهدی (عج) هیچ تاثیری اصلی ندارند و امدادهای الهی مهمتر است.
15 - جمله «مهدویت در راستای مسئله امامت ودر امتداد نبوت و خاتمیت است » جزء کدام بعد از ابعاد ضرورت مهدویت می تواند باشد؟ (امتیاز : 5)

سیاسی

اجتماعی

اعتقادی

تاریخی
16 - ملاقات با امام زمان (عج) تنها در چه صورتی ممکن است و قطعا دیدار محقق می گردد؟ (امتیاز : 5)

شخص دارای مقام معنوی ویژه ای باشد.

شخص مضطر باشد.

امام عصر (عج) مصلحت را در وقوع آن ببیند.

پاسخ اول و دوم صحیح است.
17 - دیدگاه مرحوم علامه مجلسی در مورد روایات ناظر به مدت حکومت امام مهدی (عج)چیست؟ (امتیاز : 5)

روایت 7سال را ترجیح می دهد

برخی از روایات به تمام مدت حکومت وبرخی به مدت ثبات اشاره دارد

هر سال در دوران حکومت حضرت برابر با 10 سال کنونی است

دیدگاه مشخصی ندارند
18 - کدام گزینه در مورد رجعت صحیح است. (امتیاز : 5)

هر قریه ای که خداوند اهل آن را با عذاب هلاک کرده است در رجعت باز نمی گردند.

مومنان خالص و کفار خالص در زمان رجعت به دنیا باز می گردند

در قرآن از رجعت « به عنوان «ایام الله» یاد شده است.

همه موارد صحیح است
19 - در کلمات امام معصوم در خصوص امام زمان به مردم سفارش به چه شده است؟ (امتیاز : 5)

به یاد حضرت بودن و دعا برای فرج حضرت .

سیر و سلوک برای ملاقات با حضرت.

چله نشینی در اماکن مذهبی.

پاک سازی درون و مهیا شدن برای ملاقات با حضرت.
20 - «سخن و رفتار امام درحفظ دین» و «اعتماد مردم در شناخت و اجرای دین» جزء ادله عقلی کدام ویژگی های امام است؟ (امتیاز : 5)

مدیریت وتوان اراده جامعه بشری.

عصمت امام.

منصوب بودن از سوی خداوند.

آراستگی به فضایل و سجایای اخلاقی.



نمونه سوالات آزمون رایحه انتظار (آزمون پانزدهم)

آزمون اول


1 - پرداختن به بحث ازدواج حضرت مهدی جزء کدام یک از آسیب های و مهدویت است؟ (امتیاز : 5)

مدعیان دروغین

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق عام

طرح مباحث غیر ضروری

برداشت های غلط از مهدویت
2 - نشان دادن چهره خشن از امام مهدی (عج) جزء کدام یک از آسیب های مباحث مهدوی به شمار می رود؟ (امتیاز : 5)

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق.

استعجال.

طرح مباحث غیر ضروری.

برداشت های غلط.
3 - کدام یک از از آسیب ها و پیامد ها مربوط به تشویق فراوان به بحث ملاقات با امام زمان علیه السلام می باشد؟ (امتیاز : 5)

استعجال ظهور

نا امیدی و گاهی انکار

تزلزل در اعتقادات صحیح

همه موارد
4 - آسیب شناسی عهده دار چیست؟ (امتیاز : 5)

شناخت آسیب ها

شناخت آفت ها و شیوه مقابله با آنها

شیوه مقابله با آفت ها

شناخت آفت ها و پیشگیری از آنها

آزمون دوم


1 - وقتی که شخصیت مثلا سفیانی را برشخص خاصی که در فلان منطقه است تفسیر شود ،جزء کدام یک از آسیب های مهدویت است؟ (امتیاز : 5)

طرح مباحث غیر ضروری

مدعیان دروغین

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق خاص

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق عام
2 - این کلام از کیست؟« ما اگر دستمان می رسید و قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم ها و جورها را ازعالم برداریم تکلیف شرعی ماست.» (امتیاز : 5)

مقام معظم رهبری

امام خمینی (قدس سره الشریف)

امام موسی صدر

سید مرتضی
3 - کدام یک از از آسیب ها و پیامد ها مربوط به تشویق فراوان به بحث ملاقات با امام زمان علیه السلام می باشد؟ (امتیاز : 5)

استعجال ظهور

نا امیدی و گاهی انکار

تزلزل در اعتقادات صحیح

همه موارد
4 - در روایات کدام دسته ذیل را هلاک شوندگان معرفی می کنند؟ (امتیاز : 5)

وقت گذاران برای ظهور

شتاب کنندگان

تطبیق کنندگان

تسلیم کنند گان

آزمون سوم


1 - پاسخ مناسب به موضع منحرفین در برابر قیام انقلاب اسلامی ایران به دلیل مردود بودن قیام قبل از امام مهدی (علیه السلام)، چیست؟ (امتیاز : 5)

بسیاری از احکام اسلام مانند اقامه حدود و قصاص و جهاد با حکومت اسلامی ممکن می باشد.

نهی از قیام به معنی شرکت در قیام های باطل که انگیزه الهی ندارند می باشد.

مردود بودن مربوط به قیام هایی است که بدون توجه به شرایط و زمینه ها وبه عنوان قیام مهدی شروع می گردد است.

هر سه گزینه صحیح است.
2 - علت نهی از عجله کردن ظهور در روایات چیست؟ (امتیاز : 5)

به دنبال عجله، روحیه یاس و نا امیدی در انسان منتظر پیدا می شود.

آرامش و سکون را را از دست می دهد و باعث روحیه گله مندی و شکایت می شود.

گاهی به انکار امام علیه السلام می انجامد.

همه موارد
3 - در روایات کدام دسته را دروغ گویان معرفی می کنند؟ (امتیاز : 5)

وقت گذاران برای ظهور

شتاب کنندگان

تسلیم شدگان

تطبیق کنندگان
4 - گفتگو دربارۀ شرایط و زمینه های ظهور : (امتیاز : 5)

بر بحث علائم ظهور مقدم است.

هیچ برتری بر بحث علائم ظهور ندارد.

ضرورتی ندارد.

هیچکدام

آزمون چهارم


1 - کدام یک از آسیب ها موجب شده است که منحرفین در برابر قیام انقلاب اسلامی ایران موضع نادرستی بگیرند؟ (امتیاز : 5)

هر قیامی قبل از قیام امام مهدی علیه السلام محکوم و مردود است.

حکومت انقلاب اسلامی موجب نشان دادن چهره خشونت آمیز از امام مهدی علیه السلام است.

غفلت از وجود شیادان وشوق فراوان به دیدار امام بدون معرفت و آگاهی کافی نسبت به آن حضرت.

عجله کردن در ظهور امام زمان علیه السلام
2 - آسیب شناسی عهده دار چیست؟ (امتیاز : 5)

شناخت آسیب ها

شناخت آفت ها و شیوه مقابله با آنها

شیوه مقابله با آفت ها

شناخت آفت ها و پیشگیری از آنها
3 - در طرح مباحث مهدویت جامع نگری لازم است » جامع نگری یعنی: (امتیاز : 5)

درباره تمام مباحث مهدویت باید گفت و گو و سخنرانی صورت گیرد.

گفت و گو درباره مجموعه معارف مهدویت باید با مطالعه و تحقیق صورت گیرد.

باید به مجموعه معارف مهدویت معتقد بود.

معارف مهدویت همراه با دیگر معارف دین باشد.
4 - گفتگو دربارۀ شرایط و زمینه های ظهور : (امتیاز : 5)

بر بحث علائم ظهور مقدم است.

هیچ برتری بر بحث علائم ظهور ندارد.

ضرورتی ندارد.

هیچکدام

آزمون پنجم


1 - کدام گزینه در مورد انسان های عجول صحیح می باشد؟ (امتیاز : 5)

به علت نداشتن کرامت نفس دچار گناهان می شوند.

به علت ترس از دیگران پشت سر دیگران صحبت می کنند.

به خاطر ضعف نفس و کم ظرفیت بودن، بدون در نظر گرفتن شرایط، خواهان تحقق پدیده ها هستند.

به خاطر یاس و نا امیدی دچار فریب های دیگران می شوند.
2 - این کلام از کیست؟« ما اگر دستمان می رسید و قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم ها و جورها را ازعالم برداریم تکلیف شرعی ماست.» (امتیاز : 5)

مقام معظم رهبری

امام خمینی (قدس سره الشریف)

امام موسی صدر

سید مرتضی
3 - وقتی که شخصیت مثلا سفیانی را برشخص خاصی که در فلان منطقه است تفسیر شود ،جزء کدام یک از آسیب های مهدویت است؟ (امتیاز : 5)

طرح مباحث غیر ضروری

مدعیان دروغین

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق خاص

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق عام
4 - پاسخ مناسب به موضع منحرفین در برابر قیام انقلاب اسلامی ایران به دلیل مردود بودن قیام قبل از امام مهدی (علیه السلام)، چیست؟ (امتیاز : 5)

بسیاری از احکام اسلام مانند اقامه حدود و قصاص و جهاد با حکومت اسلامی ممکن می باشد.

نهی از قیام به معنی شرکت در قیام های باطل که انگیزه الهی ندارند می باشد.

مردود بودن مربوط به قیام هایی است که بدون توجه به شرایط و زمینه ها وبه عنوان قیام مهدی شروع می گردد است.

هر سه گزینه صحیح است.

آزمون ششم


1 - این کلام از کیست؟« ما اگر دستمان می رسید و قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم ها و جورها را ازعالم برداریم تکلیف شرعی ماست.» (امتیاز : 5)

مقام معظم رهبری

امام خمینی (قدس سره الشریف)

امام موسی صدر

سید مرتضی
2 - در روایات کدام دسته ذیل را هلاک شوندگان معرفی می کنند؟ (امتیاز : 5)

وقت گذاران برای ظهور

شتاب کنندگان

تطبیق کنندگان

تسلیم کنند گان
3 - کدام یک از آسیب ها موجب شده است که منحرفین در برابر قیام انقلاب اسلامی ایران موضع نادرستی بگیرند؟ (امتیاز : 5)

هر قیامی قبل از قیام امام مهدی علیه السلام محکوم و مردود است.

حکومت انقلاب اسلامی موجب نشان دادن چهره خشونت آمیز از امام مهدی علیه السلام است.

غفلت از وجود شیادان وشوق فراوان به دیدار امام بدون معرفت و آگاهی کافی نسبت به آن حضرت.

عجله کردن در ظهور امام زمان علیه السلام
4 - طبق فرموده امام صادق علیه السلام به ترتیب دروغ گویان ، هلاک شوندگان و نجات یافتگان کدامند؟ (امتیاز : 5)

شتاب کنندگان ، وقت گذاران ، تسلیم شوندگان

تسلیم شوندگان، شتاب کنند گان ، وقت گذاران

وقت گذاران – شتاب کنندگان – تسلیم شوندگان

وقت گذاران – تسلیم شدگان – شتاب کنندگان

آزمون هفتم


1 - ترک کردن «امر به معروف و نهی از منکر» دست آورد کدام یک از آسیب های مهدویت می باشد؟ (امتیاز : 5)

استعجال

برداشت های غلط

بی تفاوتی

طرح مباحث غیر ضروری
2 - در روایات کدام دسته را دروغ گویان معرفی می کنند؟ (امتیاز : 5)

وقت گذاران برای ظهور

شتاب کنندگان

تسلیم شدگان

تطبیق کنندگان
3 - علت نهی از عجله کردن ظهور در روایات چیست؟ (امتیاز : 5)

به دنبال عجله، روحیه یاس و نا امیدی در انسان منتظر پیدا می شود.

آرامش و سکون را را از دست می دهد و باعث روحیه گله مندی و شکایت می شود.

گاهی به انکار امام علیه السلام می انجامد.

همه موارد
4 - روایاتی که هر قیامی قبل از قیام مهدی (عج) را محکوم و مردود می شمارد.شامل چه حکومت هایی می شود؟ (امتیاز : 5)

شامل هر قیامی قبل از قیام حضرت مهدی (عج) می شود.

از تشکیل هر گونه حکومتی نهی می کند.

از قیام های باطل و قیام هایی که به عنوان قیام مهدی (عج) شروع می شود.

انقلاب حرکتی که در اصلاح جامعه باشد را مردود می شمارد.

آزمون هشتم


1 - در روایات کدام دسته را دروغ گویان معرفی می کنند؟ (امتیاز : 5)

وقت گذاران برای ظهور

شتاب کنندگان

تسلیم شدگان

تطبیق کنندگان
2 - منشأ استعجال ظهور چیست؟ (امتیاز : 5)

چون شخص نمی داند که «ظهور» از سنت های الهی است و بعد تحقق شرایط صورت می گیرد.

چون شخص قانع نیست و به دنبال تغییر وضع موجود است.

جون شخص منتظر واقعی است و دوری امام برایش گران است.

چون روحیه تسلیم در شخص وجود دارد.
3 - وظیفه نداشتن در برابر ناهنجاریها مربوط به کدام یک از آسیب های مهدویت است؟ (امتیاز : 5)

استعجال ظهور

برداشت های غلط

مدعیان دروغین

طرح مباحث غیر ضروری

4 - علت نهی از عجله کردن ظهور در روایات چیست؟ (امتیاز : 5)

به دنبال عجله، روحیه یاس و نا امیدی در انسان منتظر پیدا می شود.

آرامش و سکون را را از دست می دهد و باعث روحیه گله مندی و شکایت می شود.

گاهی به انکار امام علیه السلام می انجامد.

همه موارد

آزمون نهم


1 - پرداختن به بحث «ملاقات با امام زمان»و تشویق فراوان به این بحث مربوط به کدام یک از آسیب های مهدویت می باشد؟ (امتیاز : 5)

تعیین وقت ظهور

طرح مباحث غیر ضروری

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق خاص

استعجال ظهور
2 - این کلام از کیست؟« ما اگر دستمان می رسید و قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم ها و جورها را ازعالم برداریم تکلیف شرعی ماست.» (امتیاز : 5)

مقام معظم رهبری

امام خمینی (قدس سره الشریف)

امام موسی صدر

سید مرتضی
3 - امام زمان در آخرین نامه خویش به نایب چهارم کدام آسیب را خاطر نشان کرده اند؟ (امتیاز : 5)

تعیین وقت ظهور.

استعجال ظهور.

ادعای ملاقات.

تطبیق علائم.
4 - آسیب شناسی عهده دار چیست؟ (امتیاز : 5)

شناخت آسیب ها

شناخت آفت ها و شیوه مقابله با آنها

شیوه مقابله با آفت ها

شناخت آفت ها و پیشگیری از آنها

آزمون دهم


1 - «عجله کردن و خواستن ظهور قبل از رسیدن وقت» آن را چه می گویند؟ (امتیاز : 5)

استعجال ظهور .

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق.

تطبیق زمان ظهور.

پاسخ دوم و سوم صحیح است.
2 - طبق فرموده امام صادق علیه السلام به ترتیب دروغ گویان ، هلاک شوندگان و نجات یافتگان کدامند؟ (امتیاز : 5)

شتاب کنندگان ، وقت گذاران ، تسلیم شوندگان

تسلیم شوندگان، شتاب کنند گان ، وقت گذاران

وقت گذاران – شتاب کنندگان – تسلیم شوندگان

وقت گذاران – تسلیم شدگان – شتاب کنندگان
3 - نهی از عجله و شتاب زدگی در امر ظهور به آن جهت است که به دنبال عجله ....... (امتیاز : 5)

روحیه یاس و ناامیدی در انسان منتظر پیدا می شود و گاهی به حالت انکار وجود امام می انجامد.

آرامش و صبوری را از دست می دهد و حالت تسلیم انسان، به گله مندی و شکایت تبدیل می شود.

به مباحث غیر ضروری و سوالات و شبهات انحرافی در ذهن و اندیشه منتظران می گردد.

پاسخ اول و دوم صحیح است.
4 - منشأ استعجال ظهور چیست؟ (امتیاز : 5)

چون شخص نمی داند که «ظهور» از سنت های الهی است و بعد تحقق شرایط صورت می گیرد.

چون شخص قانع نیست و به دنبال تغییر وضع موجود است.

جون شخص منتظر واقعی است و دوری امام برایش گران است.

چون روحیه تسلیم در شخص وجود دارد.

آزمون یازدهم


1 - طبق فرموده امام صادق علیه السلام به ترتیب دروغ گویان ، هلاک شوندگان و نجات یافتگان کدامند؟ (امتیاز : 5)

شتاب کنندگان ، وقت گذاران ، تسلیم شوندگان

تسلیم شوندگان، شتاب کنند گان ، وقت گذاران

وقت گذاران – شتاب کنندگان – تسلیم شوندگان

وقت گذاران – تسلیم شدگان – شتاب کنندگان
2 - کدام یک از گزینه های ذیل جزء برداشت های غلط و نادرست از انتظار به حساب می اید؟ (امتیاز : 5)

وظیفه نداشتن در برابر تباهی ها وسکوت در برابر آن ها.

ترویج مفهوم بدی ها و زشتی ها در جامعه برای نزدیک شدن ظهور.

انجام تکالیف و وظایف شرعی و اجتماعی برای آماده شدن شرایط ظهور.

پاسخ اول و دوم صحیح است.
3 - پرداختن به بحث ملاقات با امام زمان (عج) با اصرار زیاد ...... (امتیاز : 5)

پیامدهای ناگواری دارد.

یک ضرورت و وظیفه است.

ضرورتی ندارد.

باید بدنبال رؤیت امام عصر باشیم.
4 - «استعجال» در لغت به چه معناست؟ (امتیاز : 5)

عجله کردن در کارها بدون مشورت

عجله کردن و خواستن چیزی قبل از رسیدن وقت آن و تحقق زمینه های لازم

عجله کردن ،وخواستن چیزی بعد از گذشتن زمان آن

عجله کردن ،در تعیین زمان ظهور
آزمون دوازدهم
1 - آسیب شناسی عهده دار چیست؟ (امتیاز : 5)

شناخت آسیب ها

شناخت آفت ها و شیوه مقابله با آنها

شیوه مقابله با آفت ها

شناخت آفت ها و پیشگیری از آنها
2 - طبق فرموده امام صادق علیه السلام به ترتیب دروغ گویان ، هلاک شوندگان و نجات یافتگان کدامند؟ (امتیاز : 5)

شتاب کنندگان ، وقت گذاران ، تسلیم شوندگان

تسلیم شوندگان، شتاب کنند گان ، وقت گذاران

وقت گذاران – شتاب کنندگان – تسلیم شوندگان

وقت گذاران – تسلیم شدگان – شتاب کنندگان
3 - در طرح مباحث مهدویت جامع نگری لازم است » جامع نگری یعنی: (امتیاز : 5)

درباره تمام مباحث مهدویت باید گفت و گو و سخنرانی صورت گیرد.

گفت و گو درباره مجموعه معارف مهدویت باید با مطالعه و تحقیق صورت گیرد.

باید به مجموعه معارف مهدویت معتقد بود.

معارف مهدویت همراه با دیگر معارف دین باشد.
4 - در روایات کدام دسته را دروغ گویان معرفی می کنند؟ (امتیاز : 5)

وقت گذاران برای ظهور

شتاب کنندگان

تسلیم شدگان

تطبیق کنندگان

آزمون سیزدهم
1 - کدام یک از آسیب ها موجب شده است که منحرفین در برابر قیام انقلاب اسلامی ایران موضع نادرستی بگیرند؟ (امتیاز : 5)

هر قیامی قبل از قیام امام مهدی علیه السلام محکوم و مردود است.

حکومت انقلاب اسلامی موجب نشان دادن چهره خشونت آمیز از امام مهدی علیه السلام است.

غفلت از وجود شیادان وشوق فراوان به دیدار امام بدون معرفت و آگاهی کافی نسبت به آن حضرت.

عجله کردن در ظهور امام زمان علیه السلام
2 - منشأ استعجال ظهور چیست؟ (امتیاز : 5)

چون شخص نمی داند که «ظهور» از سنت های الهی است و بعد تحقق شرایط صورت می گیرد.

چون شخص قانع نیست و به دنبال تغییر وضع موجود است.

جون شخص منتظر واقعی است و دوری امام برایش گران است.

چون روحیه تسلیم در شخص وجود دارد.
3 - جریان تفسیر سفیانی به فرد خاص ، یا تحلیل بی دلیل درباره دجال مربوط به کدام یک از آسیب های مهدویت می باشد؟ (امتیاز : 5)

تعیین وقت ظهور

طرح مباحث غیر ضروری

تطبیق علائم ظهور بر مصادیق خاص

استعجال ظهور
4 - گفتگو دربارۀ شرایط و زمینه های ظهور : (امتیاز : 5)

بر بحث علائم ظهور مقدم است.

هیچ برتری بر بحث علائم ظهور ندارد.

ضرورتی ندارد.

هیچکدام

رایحه انتظار (درس پانزدهم)

آسیب شناسی مهدویت

برای هر فرهنگ و مجموعه معرفتی ممکن است آفت هایی روی دهد که مانع رشد و بالندگی آن فرهنگ باشد فرهنگ دینی نیز گاهی به آفتهایی گرفتار می‌شود که حرکت رو به کمال آن را کُند می‌کند و بحث «آسیب شناسی دینی» عهده دار شناختن آن آفت‌ها و شیوه مقابله با آنهاست.

مناسب است در فصل پایانی درباره آن چه به عنوان آسیب‌های فرهنگ ناب مهدوی مطرح می‌شود بحث کنیم تا ضمن آشنایی با آسیب‌ها به راههای خنثی سازی و مقابله با آنها بیندیشیم.

آسیب‌های فرهنگ مهدویت، مواردی است که غفلت از آنها موجب سستی اعتقاد مردم و به ویژه جوانان نسبت به اصل وجود امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا ابعاد مختلف شناخت آن بزرگوار است و گاهی نیز سبب گرایش به افراد یا مجموعه‌های منحرف می‌گردد. بنابراین آشنایی با این آسیب ها، منتظرانِ آن امام بزرگ را از کجروی در اعتقاد و عمل حفظ خواهد کرد.


برداشت‌های غلط

از آسیب‌های مهم در فرهنگ مهدویت، تفسیرها و برداشت‌های نادرست از موضوعات این فرهنگ اسلامی است. تحلیل نادرست و ناقص از روایات به دریافت غیر صحیح می‌انجامد که چند نمونه از آن را بیان می‌کنیم.

1. برداشت غلط از مفهوم «انتظار» سبب شده است که بعضی گمان کنند که چون اصلاح جهان از فسادها به دست امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد بود ما در برابر تباهی‌ها و ناهنجاری‌ها هیچ وظیفه‌ای نداریم و بلکه ممکن است گفته شود که برای نزدیک شدن ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید برای ترویج بدی‌ها و زشتی‌ها در جامعه اقدام کنیم!! این اندیشه نادرست در مقابل دیدگاه قرآن و اهل‌بیت(علیهم السلام) است که امر به معروف و نهی از منکر را از وظایف حتمی هر مسلمان می‌داند.

بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام خمینی; در نقد این دیدگاه فرموده‌اند:

«ما اگر دستمان می‌رسید و قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلم‌ها و جورها را از عالم برداریم تکلیف شرعی ماست. منتهی ما نمی‌توانیم. این که هست این است که حضرت ]امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) [ عالم را پر می‌کند از عدالت؛ نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه این که شما دیگر تکلیف ندارید.»( 1 )

ایشان همچنین در ادامه بیانات خود فرمودهاند:

«]آیا[ ما بر خلاف آیات شریفه قرآن دست از نهی از منکر برداریم؟ دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای این که حضرت بیایند؟!»( 2 )

لازم به ذکر است که ما در ابتدای بحث «انتظار» درباره معنی صحیح انتظار سخن گفتیم.

2. بعضی افراد از ظاهر برخی از روایات اینگونه برداشت کرده‌اند که هر قیامی قبل از قیام امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) محکوم و مردود است بنابراین در برابر قیام و انقلاب شکوهمند اسلامی ایران که قیامی بر ضدّ طاغوت و استکبار و در جهت برقراری احکام الهی بوده است موضع نادرستی گرفته‌اند.

در پاسخ باید گفت که اجرای بسیاری از احکام اسلامی مانند اقامه حدود و قصاص و نیز جهاد با دشمنان و مبارزه فراگیر با فساد جز با تشکیل حکومت اسلامی ممکن نیست، بنابراین تلاش برای برقراری نظام اسلامی کاری پسندیده و مورد قبول است و نهی از قیام در بعضی از روایات به معنی شرکت در قیام‌های باطل که انگیزه الهی ندارد و یا قیام هایی که بدون توجه به شرایط و زمینه‌های لازم انجام می‌گیرد و یا حرکت هایی که به عنوان قیام مهدوی شروع می‌گردد، می‌باشد. نه اینکه هر انقلاب و حرکتی که در مسیر اصلاح جامعه است مردود شمرده شود. ( 3 )

3. یکی دیگر از برداشت‌های غلط در فرهنگ مهدویت، نشان دادن چهره خشونت آمیز از امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

بر خلاف تصوّر بعضی افراد که می‌اندیشند امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) با شمشیر عدالت، دریایی از خون به راه می‌اندازد و بسیاری را از دم تیغ عبور می‌دهد؛ امام عصر(علیه السلام) مظهر رأفت و رحمت پروردگار است و مانند پیامبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) ابتدا همگان را با بیان روشن و دلائل آشکار به اسلام و قرآن می‌خواند و اکثر مردم دعوت آن حضرت را پاسخ می‌دهند و به او می‌پیوندند. بنابراین امام(علیه السلام) تنها با مخالفان سرسخت که آگاهانه از پذیرفتن حق سرباز می‌زنند و جز زبان شمشیر نمی‌فهمند با سلاح برخورد می‌کند.


استعجال ظهور

یکی دیگر از آسیب‌های جدی در فرهنگ مهدویت، استعجال ظهور است. استعجال به معنی عجله کردن و خواستن چیزی قبل از رسیدن وقت آن و تحقّق زمینه‌های لازم برای آنست. انسان‌های عجول به خاطر ضعف نفس و کم ظرفیت بودن، متانت و سکون و آرامش خود را از دست می‌دهند و بدون در نظر گرفتن شرایط، خواهان تحقّق پدیده‌ها هستند.

در فرهنگ ناب مهدویت و در برخورد با مسئله انتظار امام غایب، انسانِ منتظر، پیوسته در طلب ظهور است و با تمام وجود و اشتیاق خواستار ظهور است و برای تعجیل امر فرج دعا می‌کند ولی هرگز عجله نمی‌کند و هر چه غیبت به درازا کشد و انتظار، طولانی شود، باز هم صبر و شکیبایی را از کف نمی‌دهد بلکه علیرغم شوق فراوان به ظهور، در برابر اراده پروردگار و خواست او کمال تسلیم را از خود نشان می‌دهد و برای تحقّق همه زمینه‌های لازم برای ظهور می‌کوشد و بردباری می‌کند.

عبدالرحمن بن کثیر گوید:

«خدمت امام صادق نشسته بودم که مهرم داخل شد و عرض کرد: قربانت گردم! به من خبر دهید این امری که در انتظارش هستیم کی واقع می‌شود؟ امام فرمود: ‌ای مهرم! دروغ گفتند وقت گذاران و هلاک شدند شتاب کنندگان و نجات یافتند تسلیم شدگان.»1 )

نهی از عجله و شتاب زدگی در امر ظهور به آن جهت است که به دنبال عجله، روحیه یأس و نومیدی در انسانِ منتظر، پیدا می‌شود؛ آرامش و صبوری را از دست می‌دهد و حالت تسلیم او به حالت گله مندی و شکایت تبدیل می‌گردد و از تأخیر ظهور بی قرار می‌گردد و این بیماری را به دیگران نیز سرایت می‌دهد و گاهی به خاطر استعجال ظهور به حالتِ انکار وجود امام، گرفتار می‌شود.

گفتنی است که منشأ استعجال ظهور آن است که نمی‌داند ظهور از سنت‌های الهی است و مانند همه سنت‌ها باید پس از تحقق همه شرایط و زمینه ها، انجام گیرد و بنابراین برای وقوع آن عجله می‌کند.


تعیین زمان ظهور

از آسیب‌های فرهنگ مهدویت آن است که بعضی به دنبال تعیین زمان برای ظهور هستند. در حالی که زمان ظهور بر مردم مخفی است و در روایات پیشوایان دینی از تعیین وقت برای ظهور به شدت نهی شده است و وقت گذاران دروغگو شمرده شده‌اند.

از امام باقر(علیه السلام) سؤال شد، آیا برای ظهور وقت (معینی) است؟ حضرت فرمود:

«آنها که برای ظهور تعیین وقت می‌کنند دروغ می‌گویند. و دو بار این جمله را تکرار کرد.» ( 1 )

با این حال بعضی آگاهانه یا ناآگاهانه برای ظهور تعیین وقت می‌کنند که کمترین اثر آن احساس یأس و ناامیدی برای کسانی است که این وعده‌های دروغین را باور کرده‌اند ولی خلاف آن را مشاهده کرده‌اند.

بنابراین منتظرانِ واقعی باید خود را از دام شیادان و نیز نادانان حفظ کنند و درباره زمان ظهور، تنها منتظر اراده پروردگار باشند.


تطبیق علائم ظهور بر مصادیق خاص

در روایات فراوان نشانه هایی برای ظهور امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان شده است امّا کیفیت دقیق و خصوصیات آن‌ها روشن نیست و این بستری برای تحلیل‌ها و تفسیرهای شخصی و احتمالی گردیده است و هر از چند گاهی بعضی در پی تطبیق علائم ظهور بر پدیده‌های موجود بر می‌آیند و بدینوسیله خبر از نزدیکی ظهور و احتمال قریب الوقوع بودن آن می‌دهند.

این جریان نیز از آسیب‌های فرهنگ مهدویت است که گاهی به یأس و ناامیدی از ظهور می‌انجامد. برای مثال وقتی شخصیت سفیانی به فردی خاصّ که در فلان منطقه است تفسیر شود و درباره دجّال، تحلیل‌های بی دلیل مطرح گردد و به دنبال آن بشارت ظهور در زمانی بسیار نزدیک، به همگان داده شود و پس از طی شدن سالیانی، امام(علیه السلام) ظهور نکند، عدّه‌ای به انحراف و اشتباه گرفتار می‌شوند و در اعتقادات صحیح خود دچار تزلزل و تردید می‌گردند.


طرح مباحث غیرضروری

در فرهنگ ناب مهدوی معارف فراوانی است که پرداختن به آنها یک ضرورت شمرده می‌شود و نقش اساسی در جهت آگاهی بخشی به شیعیان دارد و برای ترسیم نحوه عملکرد آنها در زمان غیبت بسیار مهم است.

گاهی افراد و مجموعه‌ها در قالب گفتار و مقاله‌ها و نشریات و حتی کنفرانس‌ها به بحث هایی روی می‌آورند که هیچ ضرورتی برای طرح آنها احساس نمی‌شود و بلکه گاهی سبب ایجاد شبهه‌ها و سؤالات انحرافی در ذهن و اندیشه منتظران می‌گردد.

برای نمونه پرداختن به بحث «ملاقات با امام زمان» و ترغیب و تشویق فراوان و به شکل افراطی نسبت به این موضوع، پیامدهای ناگواری دارد و سبب ناامیدی و گاهی انکار امام(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می‌گردد. در حالی که آنچه در روایات بر آن تأکید شده است، حرکت در جهت رضایت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پیروی از آن حضرت در گفتار و کردار است و بنابراین آنچه مهم است تبیین وظایف منتظران، در عصر غیبت امام است تا اگر توفیق ملاقات با امام دست داد، در حالت رضایتمندی آن بزرگوار باشد.

پرداختن به مباحثی از قبیل ازدواج حضرت و یا وجود فرزند برای آن بزرگوار و یا محل زندگی حضرت و مانند آن نیز از نمونه‌های بحث‌های غیر ضروری است که بجاست جای خود را به مباحث کاربردی و تأثیرگذار بدهد. به همین دلیل گفتگو درباره شرایط و زمینه‌های ظهور نیز بر بحث علائم ظهور مقدم است زیرا آشنایی با شرایط ظهور، مشتاقان امام را به حرکت در راستای تحقق آن شرایط ترغیب می‌کند.

این نکته نیز مهم است که در طرح مباحث مهدویت، جامع نگری لازم است. مقصود این است که در هنگام گفتگو درباره یک موضوع مجموعه معارف مهدویت مورد مطالعه قرار گیرد. گاهی بعضی افراد با مطالعه برخی از روایات و بدون در نظر گرفتن روایات دیگر، تحلیل‌های نادرستی از جریان مهدویت بیان می‌کنند. برای مثال با ملاحظه روایاتی که از جنگ طولانی و خونریزی فراوان خبر داده است، چهره بسیار خشنی از امام غایب ترسیم می‌کنند و از روایات دیگر که جلوه‌های محبّت و مهربانی امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیان کرده است و سیره و اخلاق او را همانند خلق و خوی جدّ گرامیش پیامبر مکرّم اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) معرفی کرده است، غافل می‌مانند. بدیهی است که دقّت در هر دو دسته روایات، این حقیقت را بیان می‌کند که برخورد امام(علیه السلام) با همه انسان‌های حق طلب ـ چه رسد به شیعیان و دوستداران آن بزرگوار ـ با دریایی از مهربانی و صفا و صمیمیت خواهد بود و شمشیر انتقام آن ذخیره الهی تنها بر گرده ستمگران و پیروان آنها فرود خواهد آمد.

بنابراین گفتگو درباره موضوع مهدویت صلاحیت علمی کافی می‌خواهد و آنها که چنین صلاحیتی ندارند نباید به این میدان وارد شوند و ورود آنها به این عرصه می‌تواند آسیب‌های جبران ناپذیری به فرهنگ مهدویت وارد کند.


مدّعیان دروغین

یکی دیگر از آسیب‌های معارف مهدویت، ظهور مدّعیان دروغین در این جریان مقدّس است. در طول سالیان غیبت امام مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) افرادی به دروغ ادعا کرده‌اند که با آن حضرت، ارتباط خاص دارند و یا از سوی آن بزرگوار، به مقام نیابت خاص رسیده‌اند.

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرین نامه خود به نایب چهارم، تصریح فرموده‌اند:

«تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت، کارهایت را سامان ده و درباره جانشینی از خود، به هیچ کس وصیت نکن که غیبت کامل فرا رسیده است... و در آینده بعضی از شیعیان من ادعای مشاهده (و ارتباط با من) می‌کنند. آگاه باشید که هر کس قبل از خروج سفیانی و صیحه (آسمانی) ادّعای مشاهده کند دروغگو است.» ( 1 )

با این بیان روشن، هر شیعه آگاهی وظیفه دارد، مدّعیان ارتباط و نیابت خاص را تکذیب کند و راه نفوذ و سودجوئی این فرصت طلبان و دنیا خواهان را ببندد.

بعضی از این دروغگویان پا را فراتر نهاده و پس از ادّعای نیابت، مدّعی مهدویت شده‌اند و در پی این ادّعای باطل، مکتب و فرقه‌ای انحرافی را بنیان نهاده‌اند و زمینه انحراف اعتقادی عدّه بسیاری را فراهم کرده اند( 2 ) که با مطالعه تاریخچه این گروهها روشن می‌شود که بسیاری از آنها با پشتیبانی و حمایت استعمار به وجود آمده و به حیات خود ادامه داده‌اند.

روشن است که شکل گیری فرقه‌ها و گروه‌های منحرف و پیوستن و اعتماد کردن افراد به مدّعیان مهدویت یا نیابت، در جهل و نادانی آنها ریشه دارد. شوق فراوان به دیدار امام(علیه السلام) بدون معرفت و آگاهی کافی نسبت به آن حضرت و غفلت از وجود شیادان در این عرصه، زمینه ساز ارتباط با مدّعیان دروغین می‌گردد.

بنابراین شیعیان منتظر باید با آگاهی کافی از معارف ناب مهدویت خود را از دام نیرنگ بازان حفظ کنند و با پیروی از علمای متعهد شیعه در مسیر روشن مکتب گام بردارند.


خلاصة درس

از مهم ترین آسیب‌های معارف مهدویت، تفسیر‌ها و برداشتهای غلط از آموزه‌های آن است.

برداشت نادرست از مفهوم انتظار، مردود دانستن قیام در عصر غیبت، نشان دادن چهره خشن از امام(علیه السلام) و... از مصادیق بارز انحراف در فهم و تفسیر معارف مهدویت می‌باشد.

تعیین وقت ظهور، تطبیق علائم بر مصادیق خاص، ادعاهای دروغین در مورد ارتباط با حضرت و یا نیابت از ایشان، از آسیب‌های جدی در حوزه مباحث مهدویت به حساب می‌آید.

نمونه سوالات آزمون رایحه انتظار (آزمون چهاردهم)

آزمون اول


1 - رجعت در فرهنگ دینی عبارتست از : (امتیاز : 5)

بازگشت حجت های الهی و امامان به دنیا وگروهی از مومنان خالص و کفار و منافقان به دنیا

بازگشت امام زمان علیه السلام و بعد هم همراهی حضرت عیسی علیه السلام

بازگشت شهدا و گروهی از مومنان

باز گشت به کفر و بی دینی در زمان غیببت امام زمان علیه السلام
2 - فلسفه رجعت در کلام امام باقر (ع) چیست (امتیاز : 5)

عزیز شدن مومنان

خوار شدن دشمنان

عزیز شدن مومنان و خوار شدن تبهکاران

جز خدا کسی از فلسفه آن آگاهی ندارد.
3 - کدام گزینه طبق روایت امام صادق (ع) از ایام الله نیست؟ (امتیاز : 5)

روز قیام قائم

روز قیامت

روز رجعت

روز کشته شدن دجال
4 - کدام گزینه در مورد رجعت صحیح است. (امتیاز : 5)

هر قریه ای که خداوند اهل آن را با عذاب هلاک کرده است در رجعت باز نمی گردند.

مومنان خالص و کفار خالص در زمان رجعت به دنیا باز می گردند

در قرآن از رجعت « به عنوان «ایام الله» یاد شده است.

همه موارد صحیح است

آزمون دوم


1 - به ترتیب اولین شخص رجعت کننده و اولین امام رجعت کننده چه کسانی هستند؟ (امتیاز : 5)

اولین شخص حضرت عیسی علیه السلام - اولین امام حسن عسکری علیه السلام

حضرت امام حسین علیه السلام – امام حسین علیه السلام

اصحاب کهف - امام حسین علیه السلام

سلمان فارسی - امام علی علیه السلام
2 - از نمونه های بسیار روشن قرآن در مورد رجعت کدام مورد زیر است ؟ (امتیاز : 5)

داستان حضرت موسی (ع) هنگام سوار شدن در کشتی

جریان عزیر(ع)

احیاء کردن مردگان توسط حضرت عیسی(ع)

جریان حضرت سلیمان(ع)وصحبت کردن با مورچه گان
3 - این آیه شریفه «و یوم نحشر من کل امة فوجاً ممن یکذب بایاتنا فهم یوزعون» (امتیاز : 5)

درباره قیامت است.

درباره رجعت در آخرالزمان است.

درباره رجعت در امتهای گذشته است.

ارتباطی به رجعت ندارد
4 - این آیه «ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون»در چه موردی نازل شده است؟ (امتیاز : 5)

درباره رجعت هفتاد نفر از برگزیدگان قوم موسی است.

درباره رجعت حضرت عزیر نبی است.

ارتباطی به رجعت ندارد.

درباره رجعت اقوام در آخرالزمان است.

آزمون سوم


1 - این آیه «ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون»در چه موردی نازل شده است؟ (امتیاز : 5)

درباره رجعت هفتاد نفر از برگزیدگان قوم موسی است.

درباره رجعت حضرت عزیر نبی است.

ارتباطی به رجعت ندارد.

درباره رجعت اقوام در آخرالزمان است.
2 - فلسفه رجعت در کلام امام باقر (ع) چیست (امتیاز : 5)

عزیز شدن مومنان

خوار شدن دشمنان

عزیز شدن مومنان و خوار شدن تبهکاران

جز خدا کسی از فلسفه آن آگاهی ندارد.
3 - کدام آیه شریفه می فرماید:«هر قریه ای که عذاب شده باشند در رجعت باز نمی گردند.» (امتیاز : 5)

«وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)

«وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ»(نمل 83)

«وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ»(95 انبیاء)

«ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره 56)
4 - آیه شریفه «و حشرنا هم فلم نغادر منهم احداً»: (امتیاز : 5)

مربوط به رجعت در آخرالزمان است.

مربوط به رجعت در امتهای گذشته است.

مربوط به قیامت است.

ارتباطی به رجعت و قیامت ندارد.

آزمون چهارم


1 - رجعت : (امتیاز : 5)

ازعقاید مسلمانان است .

از عقاید شیعه است.

از عقاید شیعه و مسیحیان است.

ازعقاید شیعه و یهودیان است.
2 - در کدام یک ازدعاها و زیرات زیر از رجعت سخن به میان آمده است. (امتیاز : 5)

جامعه کبیره

دعای عهد

زیارت حضرت در سرداب مقدس

همه موارد صحیح است.
3 - رجعت در فرهنگ دینی عبارتست از : (امتیاز : 5)

بازگشت حجت های الهی و امامان به دنیا وگروهی از مومنان خالص و کفار و منافقان به دنیا

بازگشت امام زمان علیه السلام و بعد هم همراهی حضرت عیسی علیه السلام

بازگشت شهدا و گروهی از مومنان

باز گشت به کفر و بی دینی در زمان غیببت امام زمان علیه السلام
4 - کدام یک از آیات در مورد رجعت هفتاد نفر از برگزیدگان قوم موسی علیه السلام است؟ (امتیاز : 5)

وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءلُوا بَیْنَهُمْ»(کهف 18)

«ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره 56)

«وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)

ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَی الْحِزْبَینِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً»(کهف 12)

آزمون پنجم


1 - به ترتیب اولین شخص رجعت کننده و اولین امام رجعت کننده چه کسانی هستند؟ (امتیاز : 5)

اولین شخص حضرت عیسی علیه السلام - اولین امام حسن عسکری علیه السلام

حضرت امام حسین علیه السلام – امام حسین علیه السلام

اصحاب کهف - امام حسین علیه السلام

سلمان فارسی - امام علی علیه السلام
2 - طبق روایت امام صادق علیه السلام چه کسانی با امام حسین علیه السلام و یارانش رجعت می کنند؟ (امتیاز : 5)

موسی بن عمران و هفتاد نفر از ییامبران

هفتاد نفر از پیامبران

امامان از نسل امام حسین علیه السلام.

پاسخ اول و دوم صحیح است.
3 - این فراز دعا (معترف بکم، مومن بایابکم مصدق برجعتکم) مربوط به: (امتیاز : 5)

دعای عهد

جامعه کبیره

مکارم الاخلاق

زیارت حضرت در سرداب مقدس
4 - این آیه «ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون»در چه موردی نازل شده است؟ (امتیاز : 5)

درباره رجعت هفتاد نفر از برگزیدگان قوم موسی است.

درباره رجعت حضرت عزیر نبی است.

ارتباطی به رجعت ندارد.

درباره رجعت اقوام در آخرالزمان است.

آزمون ششم


1 - کدام گزینه طبق روایت امام صادق (ع) از ایام الله نیست؟ (امتیاز : 5)

روز قیام قائم

روز قیامت

روز رجعت

روز کشته شدن دجال
2 - کدام یک از موارد زیر از ویژگی های رجعت نمی باشد؟ (امتیاز : 5)

رجعت از روز های بزرگ ومهم عالم است

رجعت برای همه انسان هاست وهمه آنها برمی گردند

اعتقاد به رجعت از نشانه های شیعیان اهل بیت است

کفار ومنافقان هرگز به میل و اراده خود به دنیا باز نمی گردند،بلکه از روی اجبار است.
3 - رجعت در فرهنگ دینی عبارتست از : (امتیاز : 5)

بازگشت حجت های الهی و امامان به دنیا وگروهی از مومنان خالص و کفار و منافقان به دنیا

بازگشت امام زمان علیه السلام و بعد هم همراهی حضرت عیسی علیه السلام

بازگشت شهدا و گروهی از مومنان

باز گشت به کفر و بی دینی در زمان غیببت امام زمان علیه السلام
4 - اولین امام که رجعت می کند: (امتیاز : 5)

امام رضا (ع)

امام حسین (ع)

امام کاظم (ع)

امام صادق (ع)

آزمون هفتم


1 - این فراز دعا (معترف بکم، مومن بایابکم مصدق برجعتکم) مربوط به: (امتیاز : 5)

دعای عهد

جامعه کبیره

مکارم الاخلاق

زیارت حضرت در سرداب مقدس
2 - کدام آیه شریفه می فرماید:«هر قریه ای که عذاب شده باشند در رجعت باز نمی گردند.» (امتیاز : 5)

«وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)

«وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ»(نمل 83)

«وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ»(95 انبیاء)

«ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره 56)
3 - این آیه شریفه «و یوم نحشر من کل امة فوجاً ممن یکذب بایاتنا فهم یوزعون» (امتیاز : 5)

درباره قیامت است.

درباره رجعت در آخرالزمان است.

درباره رجعت در امتهای گذشته است.

ارتباطی به رجعت ندارد
4 - به فرموده امام صادق (ع) پیامبران : (امتیاز : 5)

در دنیا یاری شدند اما کشته شدند.

در دنیا یاری نشدند و ماندند.

در دنیا یاری نشدند و کشته شدند .

در دنیا یاری شدند و ماندند.

آزمون هشتم


1 - کدام یک از آیات در مورد رجعت هفتاد نفر از برگزیدگان قوم موسی علیه السلام است؟ (امتیاز : 5)

وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءلُوا بَیْنَهُمْ»(کهف 18)

«ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره 56)

«وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)

ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَی الْحِزْبَینِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً»(کهف 12)
2 - این فراز دعا (معترف بکم، مومن بایابکم مصدق برجعتکم) مربوط به: (امتیاز : 5)

دعای عهد

جامعه کبیره

مکارم الاخلاق

زیارت حضرت در سرداب مقدس
3 - رجعت بازگشت چه کسانی می باشد؟ (امتیاز : 5)

بازگشت نیکان

بازگشت امامان

بازگشت بدان

بازگشت نیکان و بازگشت بدان
4 - کدام یک از موارد زیر از ویژگی های رجعت نمی باشد؟ (امتیاز : 5)

رجعت از روز های بزرگ ومهم عالم است

رجعت برای همه انسان هاست وهمه آنها برمی گردند

اعتقاد به رجعت از نشانه های شیعیان اهل بیت است

کفار ومنافقان هرگز به میل و اراده خود به دنیا باز نمی گردند،بلکه از روی اجبار است.

آزمون نهم


1 - رجعت منافقان و مؤمنین به ترتیب: (امتیاز : 5)

اختیاری_غیر اختیاری

غیر اختیاری _اختیاری

هر دو اختیاری

هر دو غیر اختیاری
2 - اولین امام که رجعت می کند: (امتیاز : 5)

امام رضا (ع)

امام حسین (ع)

امام کاظم (ع)

امام صادق (ع)
3 - کدام یک از آیات زیر از مهمترین دلایل رجعت می باشد؟ (امتیاز : 5)

«هر قریه ای که خداوند آن را با عذاب هلاک کرده است باز نمی گردند با استفاده ازآیه شریفه «وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ..»

«برانگیختن گروهی از مردم» با استفاده از آیه شریفه«وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)

زنده کردن هفتاد نفر از قوم موسی علیه السلام«ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره 56)

برانگیختن مردم در روز قیامت»««وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)
4 - کدام آیه شریفه می فرماید:«هر قریه ای که عذاب شده باشند در رجعت باز نمی گردند.» (امتیاز : 5)

«وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)

«وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ»(نمل 83)

«وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ»(95 انبیاء)

«ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره 56)

آزمون دهم


1 - در کدام یک ازدعاها و زیرات زیر از رجعت سخن به میان آمده است. (امتیاز : 5)

جامعه کبیره

دعای عهد

زیارت حضرت در سرداب مقدس

همه موارد صحیح است.
2 - کدام یک از آیات در مورد رجعت هفتاد نفر از برگزیدگان قوم موسی علیه السلام است؟ (امتیاز : 5)

وَکَذَلِکَ بَعَثْنَاهُمْ لِیَتَسَاءلُوا بَیْنَهُمْ»(کهف 18)

«ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره 56)

«وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)

ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَی الْحِزْبَینِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً»(کهف 12)
3 - رجعت منافقان و مؤمنین به ترتیب: (امتیاز : 5)

اختیاری_غیر اختیاری

غیر اختیاری _اختیاری

هر دو اختیاری

هر دو غیر اختیاری
4 - کدام یک از آیات زیر در مورد قیامت نازل شده است؟ (امتیاز : 5)

«وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَ»(نمل 83)

«ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره 56)

«وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ أَهْلَکْناها أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ»(95 انبیاء)

«وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)

آزمون یازدهم


1 - کتاب الایقاظ از کیست؟ (امتیاز : 5)

علامه مجلسی

شیخ حرعاملی

شیخ مفید.

علامه بحر العلوم.
2 - این آیه «ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون»در چه موردی نازل شده است؟ (امتیاز : 5)

درباره رجعت هفتاد نفر از برگزیدگان قوم موسی است.

درباره رجعت حضرت عزیر نبی است.

ارتباطی به رجعت ندارد.

درباره رجعت اقوام در آخرالزمان است.
3 - رجعت در فرهنگ دینی عبارتست از : (امتیاز : 5)

بازگشت حجت های الهی و امامان به دنیا وگروهی از مومنان خالص و کفار و منافقان به دنیا

بازگشت امام زمان علیه السلام و بعد هم همراهی حضرت عیسی علیه السلام

بازگشت شهدا و گروهی از مومنان

باز گشت به کفر و بی دینی در زمان غیببت امام زمان علیه السلام
4 - کدام یک از موارد زیر از ویژگی های رجعت نمی باشد؟ (امتیاز : 5)

رجعت از روز های بزرگ ومهم عالم است

رجعت برای همه انسان هاست وهمه آنها برمی گردند

اعتقاد به رجعت از نشانه های شیعیان اهل بیت است

کفار ومنافقان هرگز به میل و اراده خود به دنیا باز نمی گردند،بلکه از روی اجبار است.

آزمون دوازدهم


1 - این آیه «ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون»در چه موردی نازل شده است؟ (امتیاز : 5)

درباره رجعت هفتاد نفر از برگزیدگان قوم موسی است.

درباره رجعت حضرت عزیر نبی است.

ارتباطی به رجعت ندارد.

درباره رجعت اقوام در آخرالزمان است.
2 - در رجعت چه کسانی بر می گردند؟ (امتیاز : 5)

مؤمنان واقعی

کافران واقعی

حجتهای الهی و امامان معصوم

هر سه گزینه صحیح است
3 - کدام یک از آیات زیر از مهمترین دلایل رجعت می باشد؟ (امتیاز : 5)

«هر قریه ای که خداوند آن را با عذاب هلاک کرده است باز نمی گردند با استفاده ازآیه شریفه «وَ حَرامٌ عَلی قَرْیَةٍ..»

«برانگیختن گروهی از مردم» با استفاده از آیه شریفه«وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)

زنده کردن هفتاد نفر از قوم موسی علیه السلام«ثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(بقره 56)

برانگیختن مردم در روز قیامت»««وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا» (کهف 47)
4 - در کدام یک ازدعاها و زیرات زیر از رجعت سخن به میان آمده است. (امتیاز : 5)

جامعه کبیره

دعای عهد

زیارت حضرت در سرداب مقدس

همه موارد صحیح است.

رایحه انتظار (درس چهاردهم)

رجعت

یکی از حوادث مهم هنگام ظهور، موضوع رجعت و بازگشت نیکان و بدان به دنیاست که از جمله عقاید شیعه است و در آثار اسلامی از گذشته تا حال بحث‌های فراوانی دربارۀ آن بیان گردیده است. در این بخش به اختصار درباره این موضوع می‌پردازیم و بحث‌های تکمیلی را به کتاب‌های مستقل در این موضوع وا می‌گذاریم.

مفهوم رجعت

رجعت در لغت به معنی بازگشت است و در فرهنگ دینی مقصود از آن عبارتست از بازگشت حجّت‌های الهی و امامان معصوم(علیهم السلام) و گروهی از مومنان خالص و کفار و منافقان به عالم دنیا یعنی ایشان به امر خداوند بار دیگر زنده می‌شوند و به دنیا برمی گردند و این دورنمایی از رستاخیز است که پیش از قیامت در همین عالم اتفاق می‌افتد.


فلسفه رجعت

امام باقر(علیه السلام) در ضمن روایتی که دربارۀ رجعت آمده است فرموده‌اند:

«مومنان برمی گردند تا عزیز شوند و چشمان آنان روشن گردد و تبهکاران برمی گردند تا خداوند آنها را خوار کند.»( 1 )

درست است که جایگاه اصلی برای پاداش و کیفر انسانها، عالم آخرت است ولی خداوند اراده فرموده است که بخشی از اجر و کیفر آنها را در همین دنیا عملی کند.

هدف دیگر از رجعت برخورداری مومنان از سعادت یاری حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان گردیده. این مهم در ضمن دعاها و نیز بیانات بعضی از علما مطرح شده است.

مرحوم سید مرتضی (متوفی436 ق) گفته است:

«همانا خداوند هنگام ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) گروهی از شیعیان آن حضرت را که قبلاً از دنیا رفته اند برمی گرداند تا به ثواب یاری آن حضرت نائل شوند...». ( 2 )

و در زیارت امام عصر در سرداب مقدس سامراء آمده است:

«مولای، فان ادرکنی الموت قبل ظهورک فانّی اتوسّل بک و با بائک الطاهرین الی الله تعالی و اسئله ان یصلی علی محمد و آل محمد و ان یجعل لی کرّۀ فی ظهورک و رجعۀ فی ایامک لابلغ من طاعتک مرادی و اشفی من اعدائک فوأدی. ( 3 )

اگر پیش از ظهور تو مرگ، مرا دریابد، به وسیله تو و پدران پاکت به خدای بزرگ متوسل می‌شوم و از او می‌خواهم که بر محمد و خاندان او درود بفرستد و برای من بازگشتی در ظهور تو و روزگار [دولت] تو قرار دهد تا به مقصود خود در زمینه اطاعت تو نائل شوم و سینه ام را از [خواری] دشمنانت شفا دهم.»


جایگاه رجعت در متون دینی

رجعت از عقاید مسلم شیعه است که پشتوانه آن دهها آیه قرآن و صدها روایت از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و ائمه معصومین(علیهم السلام) است.

محدث بزرگ مرحوم شیخ حرّ عاملی در کتاب خود «ایقاظ» 520 حدیث درباره رجعت نقل کرده است و مرحوم مجلسی; می‌فرماید:

«اگر احادیث رجعت متواتر( 1 ) نباشد دیگر در هیچ موردی نمی‌توان ادعای تواتر کرد.» ( 2 )

گذشته از آیات و روایات فراوان، همه علمای شیعه بر این حقیقت اتفاق نظر دارند چنانکه مرحوم شیخ حرّ عاملی; به این مطلب تصریح کرده و بلکه ثبوت رجعت را از ضروریات مذهب شیعه دانسته است. ( 3 )


رجعت، در قرآن و روایات

در آیات متعددی از قرآن، آشکارا جریان بازگشت افرادی از مردگان به دنیا مطرح شده است و روایات زیادی از اهل بیت(علیه السلام) در تفسیر این آیات وارد شده است.

از نمونه‌های بسیار روشن رجعت و بازگشت به دنیا جریان عزیر است. او سپس از این که صد سال مرده بود، به ارادۀ الهی زنده شده و به دنیا بازگشت و سالیان زیادی زندگی کرد. ( 1 )

خداوند در آیه 56 سوره بقره فرموده است:

Gثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرونF؛

آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم تا شاید سپاسگزار باشد.

این آیه در مورد هفتاد نفر از برگزیدگان قوم موسی(علیه السلام) است که همراه آن حضرت به کوه طور رفتند تا گفت و گوی موسی(علیه السلام) با خداوند را ببینند و گرفتن الواح از جانب خدا را شاهد باشند. وقتی گفت و گوی موسی(علیه السلام) را با خدا دیدند گفتند: «ای موسی ما به تو ایمان نمی‌آوریم مگر اینکه خداوند را آشکارا ببینیم»

موسی(علیه السلام) آنها را از این خواسته بی جا و غیرممکن باز داشت ولی آنها اصرار کردند و سرانجام به صاعقه الهی گرفتار شده و همگی مردند. موسی(علیه السلام) از این واقعه ناراحت شد و نسبت به پیامدهای آن در میان بنی‌اسرائیل نگران بود بنابراین از خداوند خواست که آنها را به زندگی برگرداند. درخواست او پذیرفته شد و مطابق آیه یاد شده خداوند آنها را به زندگی دنیا برگردانید( 2 ) به گونه‌ای که طبق روایتی از امام علی(علیه السلام) ( 3 )، این عدّه به خانه‌های خود بازگشتند و مدتی زندگی کردند و صاحب فرزند شدند و پس از رسیدن اجلشان از دنیا رفتند. ( 4 )

آیاتی از قرآن نیز، دلیل بر «رجعت به دنیا در آینده»است.

در آیه 83 سوره نمل می‌فرماید:

Gو یوم نحشر من کل امۀ فوجاً ممن یکذب بایاتنا فهم یوزعونF؛

روزی که از هر امتی گروهی را بر می‌انگیزیم از آنها که آیات ما را تکذیب می‌کردند، پس آنها بازداشته می‌شوند.

در این آیه سخن از روزی است که در آن گروهی از مردم برانگیخته می‌شوند بنابراین اشاره به روزی غیر از روز قیامت دارد زیرا که در قیامت همه انسانها از اولین و آخرین محشور می‌شوند. مرحوم طبرسی ; در تفسیر مجمع البیان نوشته است که براساس روایات بسیار از اهل بیت(علیه السلام) این آیه مربوطه به گروهی از شیعیان حضرت مهدی(علیه السلام) و نیز عده‌ای از دشمنان آن حضرت است که در دوران ظهور او به دنیا باز می‌گردند. ( 5 )

در یکی  از آن روایات آمده که از امام صادق(علیه السلام) دربارة این آیه سؤال شد؛ آن حضرت فرمود: مردم در مورد آن چه می‌گویند؟ راوی گفت: آنها می‌گویند: این آیه دربارۀ قیامت است. امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«آیا خداوند در روز قیامت گروهی را بر می‌انگیزد و گروه دیگر را رها می‌کند؟! [اینگونه نیست] این آیه دربارۀ رجعت است. اما آیه قیامت این آیه است[که خداوند می‌فرماید]: «و حشرنا هم فلم نغا در منهم احداً» [یعنی: آنان را برانگیختیم هیچ کس از آنها را وانگذاشتیم]». ( 6 )

در آیه 95 سوره انبیاء آمده است:

Gو حرام علی قریۀ اهلکناها أنّهم لایرجعونF

ممتنع است- باز آمدن به دنیا بر مردم شهری که آن را هلاک کردیم که آنها بر نمی‌گردند. این آیه نیز از مهم ترین دلیل‌های رجعت است، زیرا در قیامت همه مردمان و از جمله اقوام هلاک شده به عذاب الهی برمی گردند. این حقیقت در روایات متعدد بیان گردیده است.

امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) در تفسیر این آیه فرمودند:

«هر قریه‌ای که خداوند اهل آن را با عذاب هلاک کرده است در رجعت باز نمی‌گردند. این آیه از بزرگترین دلائل رجعت است زیرا هیچ  کس از مسلمانان منکر آن نیست که همه مردم در قیامت بازمی گردند چه کسی که هلاک شده و چه کسی که هلاک نشده است پس سخن خداوند[که فرموده] لایرجعون [= باز نمی‌گردند] مربوط به رجعت است اما در قیامت [هلاک شدگان به عذاب الهی هم] باز می‌گردند تا در آتش داخل شوند.» ( 7 )


رجعت در ادعیه و زیارت

قابل ذکر است موضوع رجعت در دعاها و زیاراتی که از امامان معصوم(علیهم السلام) نقل شده نیز مطرح گردیده است. در زیارت جامعه کبیره که از امام هادی(علیه السلام) روایت شده می‌خوانیم.

«معترف بکم، مومن بایاتکم، مصدق برجعتکم، منتظر لامرکم( 1 )؛

(ای امامان و حجت‌های خدا) من به شما [و امامت شما] اعتراف می‌کنیم و بازگشت شما را [به این دنیا] باور دارم و رجعت شما را تصدیق می‌کنم و امر شما را انتظار می‌‌کشم.»

در بعضی از زیارت‌های مخصوص به حضرت مهدی(علیه السلام) از جمله زیارت آل یاسین نیز این موضوع با صراحت بیان گردیده است.


ویژگی‌های رجعت

از میان روایات فراوان می‌توان این مطالب را درباره رجعت بیان کرد.

1. رجعت از روزهای بزرگ و مهم عالم است که از آن در قرآن به «ایام الله» [= روزهای خدا] یاد شده است.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«ایام الله سه روز است: روز قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) روز رجعت و روز قیامت. ( 1 )»

2. اعتقاد به رجعت از نشانه‌های شیعیان اهل بیت(علیه السلام) است.

امام صادق(علیه السلام) فرمود:

«از ما نیست کسی که به رجعت ما ایمان نداشته باشد.» ( 2 )

3. رجعت برای همه مردم نیست بلکه مخصوص مؤمنان خالص و کفار و منافقان خالص است. ( 3 )

4. از جمله مؤمنان رجعت کننده، پیامبران و امامان معصوم(علیه السلام) هستند و اولین امامی که در زمان رجعت و پس از امام مهدی(علیه السلام) حکومت عدل جهانی را برعهده می‌گیرد، حضرت امام حسین(علیه السلام) است که سال‌های بسیار حکومت خواهد کرد. ( 4 )

5. برای همه مومنان و منتظران واقعی ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که پیش از ظهور آن عزیز از دنیا رفتند امکان رجعت به دنیا و یاری آن امام وجود دارد.

از امام صادق(علیه السلام) روایت شده که هر کس چهل بامداد خدا را با [دعای] عهد بخواند از یاوران قائم، خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خداوند او را از قبرش بیرون آورد [و قائم(علیه السلام) را یاری دهد] ( 5 )...

6. کفار و منافقان هرگز به میل و ارادۀ خود به دنیا باز نمی‌گردند بلکه از روی اجبار به رجعت تن می‌دهند ولی رجعت مؤمنین اختیاری به نظر می‌رسد. امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: هنگامی که حضرت مهدی(علیه السلام) قیام کند مأمورین الهی در قبر با اشخاص مؤمن تماس می‌گیرند و به آنها می‌گویند: ‌ای بندۀ خدا! مولایت ظهور کرده است اگر می‌خواهی به او بپیوندی آزاد هستی و اگر می‌خواهی در نعمت‌های الهی (برزخی) متنعم بمانی باز هم آزاد هستی. ( 6 )


رجعت‌کنندگان

براساس روایات، گروه پیامبران(علیهم السلام)، امامان معصوم(علیهم السلام)، مؤمنان خالص و نیز کفار خالص، جزء کسانی اند که در زمان رجعت، به این دنیا باز می‌گردند.

1. رجعت پیامبران و امامان(علیهم السلام)

روایات مربوط به انبیاء(علیهم السلام)

الف) روایاتی که بطور عام از بازگشت پیامبران و ائمه (علیهم السلام) سخن به میان آورده اند مثل کلام امام صادق(علیه السلام) در تفسیر آیه Gإِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُF. حضرت فرمود: به خدا سوگند این آیه در زمان رجعت عملی خواهند شد آیا نمی‌دانید که پیامبران(علیهم السلام) در دنیا یاری نشدند و کشته شدند و نیز ائمه(علیهم السلام) کشته شدند اما این یاری و پیروزی در رجعت تحقق خواهند یافت. ( 1 )

ب) روایاتی که با ذکر عدد، رجعت انبیاء را یاد آور شده است. امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: هنگامی که امام حسین(علیه السلام) همراه با یاران شهیدش رجعت می‌کنند، هفتاد نفر از پیامبران نیز با او رجعت می‌نمایند چنانکه با موسی بن عمران هفتاد نفر از پیامبران همراه بودند. ( 2 )

ج) روایاتی که بطور خاص از رجعت بعضی از پیامبران و امامان(علیهم السلام) با ذکر نام آنان، سخن به میان آورده‌اند.

امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «همانا دانیال و یونس(علیهما السلام) هر دو در زمان رجعت امیرالمؤمین(علیه السلام) به دنیا باز می‌گردند و اقرار به رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌نمایند و همراه آنان هفتاد نفر برانگیخته می‌شوند.» ( 3 )

امام زین العابدین(علیه السلام) می‌فرماید: «یرجع الیکم بینکم و امیرالمؤمنین و الائمه( 4 )؛ پیامبر شما و امیرالمؤمنین و امامان معصوم(علیه السلام) به سوی شما مجدداً باز می‌گردد. در مورد اینکه اولین فرد رجعت کننده کیست؟»

امام صادق(علیه السلام) می‌فرماید: «اول من یرجع الی الدنیا الحسین بن علی( 5 )؛ اولین کسی که به دنیا باز می‌گردد حسین بن علی(علیه السلام) است.»

د) روایاتی که از بازگشت افراد صالح از امت‌های گذشته و امت اسلام، خبر داده‌اند. براساس این روایات از میان امت‌های پیشین رجعت اصحاب کهف و مؤمن آل‌فرعون نام برده شده است. همچنین از میان اصحاب پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و ائمه(علیهم السلام) افرادی مثل: سلمان فارسی، مقداد، مالک اشتر، ابو دجانه انصاری، مفضل بن عمر، عبدالله بن شریک عامری، اسماعیل بن جعفر(علیه السلام)، حارث، عقیل، جبیر و... نام برده شده است. ( 6 )


خلاصة درس

رجعت به معنای بازگشت است و در فرهنگ دینی عبارت است از بازگشت اولیاء و حجّت های الهی و گروهی از مومنان خالص و کفار خالص به دنیا.

فلسفه رجعت در روایات، رؤیت عزت و شوکت مومنان و ذلت و خواری ستمکاران و کافران بیان شده است.
اصل اعتقاد به رجعت با توجه به دلائل قرآنی و روائی آن، جزء عقاید مسلم مذهب شیعه می‌باشد.

در روایات از رجعت، به عنوان «ایام الله » یاد شده و اعتقاد به آن از نشانه‌های شیعیان اهل‌بیت(علیهم السلام) شمرده شده است.

طبق روایات، اولین کسی که از امامان معصوم(علیهم السلام) در دنیا رجعت می‌کند امام حسین(علیه السلام) است که سالها حکومت خواهند نمود.

نمونه سوالات آزمون رایحه انتظار (آزمون سیزدهم)

آزمون اول


1 - سیره حضرت مهدی(عج) در دوران ظهور چگونه است؟ (امتیاز : 5)

همان سیره و روش رسول الله است.

متفاوت با سیره رسول الله است.

در قسمتی از روش ها سیره رسول الله و در قسمتی متفاوت است.

هیچکدام
2 - آیه شریفه «خداوند پیامبرش را با هدایت و دین حق، فرستاد تا آن دین را برهمه ادیان پیروز گرداند »به کدام یک از دست آوردهای حکومت مهدوی اشاره دارد؟ (امتیاز : 5)

حاکمیت اسلام و نابودی کفر

اتحاد و همدلی

عدالت فراگیر رشد فکری و اخلاقی وایمانی

سلامت جسمی و روانی
3 - کدام گزینه ذیل زمینه بسیار مناسبی برای تشکیل جامعه واحد جهانی است؟ (امتیاز : 5)

وحدت عقیدتی در روزگار مهدی عج(اتحاد و یگانگی در اعتقاد)

گسترش رفاه اجتماعی

امنیت عمومی در دوران ظهور

نابود شدن کفر و حاکمیت اسلام
4 - حضرت مهدی (عج) با چه چیزی بر یهودیان و مسیحیان جهان احتجاج می کند؟ (امتیاز : 5)

با تورات و انجیل که در دست یهودیان و مسیحیان است.

با تورات انجیل واقعی و تحریف نشده

با قرآن و روایات نبوی

پاسخ اول و دوم صحیح است.

آزمون دوم


1 - کدام گزینه ذیل زمینه بسیار مناسبی برای تشکیل جامعه واحد جهانی است؟ (امتیاز : 5)

وحدت عقیدتی در روزگار مهدی عج(اتحاد و یگانگی در اعتقاد)

گسترش رفاه اجتماعی

امنیت عمومی در دوران ظهور

نابود شدن کفر و حاکمیت اسلام
2 - روابط اقتصادی در زمان امام مهدی (عج) بر اساس .... است. (امتیاز : 5)

سود جویی و برابری

سود جویی و منفعت طلبی

برابری و منفعت طلبی

برادری و برابری
3 - کدام یک از موارد ذیل به دستاورد امنیت عمومی در دوران ظهور اشاره دارد؟ (امتیاز : 5)

صدا کردن و دیدار شیعیان با امام زمان علیه السلام از راه بسیار دور

از عراق تا شام رفتن زن با تمام زیور و زینت خود

بی نیازی مردم از مال ها

باقی نماندن اثری از شرک
4 - مرکز حکومت جهانی امام مهدی (ع)کدام شهر است؟ (امتیاز : 5)

کوفه

مکه

بیت المقدس

مدینه

آزمون سوم


1 - سیره حضرت مهدی(عج) در دوران ظهور چگونه است؟ (امتیاز : 5)

همان سیره و روش رسول الله است.

متفاوت با سیره رسول الله است.

در قسمتی از روش ها سیره رسول الله و در قسمتی متفاوت است.

هیچکدام
2 - در روایات کدام سیره حضرت مهدی عج را به سیره حضرت داود علیه السلام و حضرت سلیمان علیه السلام تشبیه می کنند؟ (امتیاز : 5)

سیره اجتماعی

سیره اقتصادی

سیره قضایی

سیره فرهنگی
3 - پیامبر صلی الله علیه وآله پناه بردن امت و یاران به امام زمان علیه السلام را به چه چیزی تشبیه می کنند؟ (امتیاز : 5)

مانند پروانه به دور گل

مانند مورچه ها به طرف لانه خود.

مانند زنبور عسل به طرف ملکه خود.

مانند مانند عنکبوت برای بستن تار
4 - دستاورد های حکومت جهانی امام مهدی (عج) چیست؟ (امتیاز : 5)

عدالت فراگیر -رشد فکری و ایمانی-گسترش دانش

اتحاد و همدلی. خیر و برکت فراوان

ریشه کن شدن فقر -امنیت فراگیر

همه موارد

آزمون چهارم


1 - کدام گزینه ادامه این حدیث از امام صادق (ع) است: به خدا قسم عدالت را در خانه های مردم خواهد برد.... (امتیاز : 5)

همانطور که روشنایی روز دیده می شود.

آنچنان که سرما و گرما به داخل خانه ها نفوذ می کند.

آنچنان که نور خورشید وارد خانه ها می شود.

همانطور که عدالت در جامعه گسترش می یابد.
2 - شباهت حضرت مهدی (عج) با حضرت داوود وسلیمان علیهما السلام در مقام قضاوت در چیست؟ (امتیاز : 5)

مانند آن ها با علم الهی که دارد حکم می کند.

با استناد به شاهد و گواه(ظاهر) حکم می کند.

به سخنان هر دو طرف دعوا گوش می دهند.

در مقام قضاوت بینه و شاهد طلب می کنند.
3 - عدم نیازمندی مردم در زمان حضرت مهدی (عج) به چه سبب است؟ (امتیاز : 5)

به دلیل روحیه قناعت و بی نیازی روحی

به دلیل عطای گسترده حضرت مهدی (عج)

به دلیل منفعت هایی که در کسب و کار خویش دارند.

پاسخ اول و دوم صحیح است.
4 - کدام یک از گزینه های ذیل از ویژگی های حاکم اسلام است؟ (امتیاز : 5)

دانش مدیریت

شجاعت در تصمیم گیری

تعهد و پاکی در نیت و عمل

همه موارد.

آزمون پنجم


1 - کدام گزینه در مورد زمان ظهور صحیح است؟ (امتیاز : 5)

در زمان حضرت مهدی (عج) دین حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) به هر کجا که شب می رسد خواهد رسید.

در روزگار حضرت مهدی (عج) واقعیت اسلام هرچه بیشتر و بهتر آشکار خواهد شد.

در روزگار مهدی بر سطح زمین اثری از شرک نخواهد ماند.

همه موارد
2 - سیره حضرت مهدی(عج) در دوران ظهور چگونه است؟ (امتیاز : 5)

همان سیره و روش رسول الله است.

متفاوت با سیره رسول الله است.

در قسمتی از روش ها سیره رسول الله و در قسمتی متفاوت است.

هیچکدام
3 - این سخن از کیست؟ «امام همدم همراه و پدری مهربان و برادر تنی و مادری دلسوزاست و پناه بندگان در واقعه هولناک است» (امتیاز : 5)

امام علی علیه السلام

امام صادق علیه السلام

امام رضا علیه السلام

امام باقر علیه السلام
4 - روش امام مهدی علیه السلام در امور مالی حکومت، بر چه مبانی است که این روش پسندیده در زمان پیامبر هم بوده است؟ (امتیاز : 5)

مساوات

پرداخت های گسترده

متفاوت بودن معیارها

پاسخ اول و دوم صحیح است.

آزمون ششم


1 - محل قضاوت حضرت مهدی (عج) ... است؟ (امتیاز : 5)

مسجد سهله

مسجد کوفه

دکه القضاء کوفه

مسجدالحرام
2 - کامل شدن 27 حرف علم در دوران حضرت مهدی عج اشاره به کدام دستاورد حکومت امام مهدی (عج) دارد؟ (امتیاز : 5)

رشد فکری واخلاقی و ایمانی

حاکمیت اسلام ونابودی کفر

خیر وبرکت فراوان

گسترش دانش
3 - کلام امام باقر علیه السلام «هر کسی قائم اهل بیت را درک کند اگر مریض باشد شفا می یابد و چناچه دچار ناتوانی باشد توانا و نیرومند می گردد.» مربوط به کدام دستاورد حکومت حضرت مهدی (عج) می باشد؟ (امتیاز : 5)

خیرو برکت فراوان

سلامتی جسمی و روحی

رشد فکری و اخلاقی و ایمانی

ریشه کن شدن فقر
4 - کدام گزینه ذیل زمینه بسیار مناسبی برای تشکیل جامعه واحد جهانی است؟ (امتیاز : 5)

وحدت عقیدتی در روزگار مهدی عج(اتحاد و یگانگی در اعتقاد)

گسترش رفاه اجتماعی

امنیت عمومی در دوران ظهور

نابود شدن کفر و حاکمیت اسلام

آزمون هفتم


1 - پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:«علامت مهدی (عج)آن است که با کارگزاران خود .... ونسبت به مال ..... و نسبت به مسکینان .... است. (امتیاز : 5)

شدید و دقیق - سخت گیر – مهربان

شدید و دقیق – دست بخشنده – مهربان

سخت گیر- مهربان – بخشنده

مهربان - سخت گیر – بخشنده
2 - سیره قضائی امام مهدی(عج)چگونه است؟ (امتیاز : 5)

سیره علوی بر اساس علم الهی

سیره داودی و حضرت سلیمان بر اساس علم الهی

سیره علوی بر اساس شاهد و گواه

سیره داودی بر اساس شاهد و گواه
3 - کامل شدن 27 حرف علم در دوران حضرت مهدی عج اشاره به کدام دستاورد حکومت امام مهدی (عج) دارد؟ (امتیاز : 5)

رشد فکری واخلاقی و ایمانی

حاکمیت اسلام ونابودی کفر

خیر وبرکت فراوان

گسترش دانش
4 - محل قضاوت حضرت مهدی (عج) ... است؟ (امتیاز : 5)

مسجد سهله

مسجد کوفه

دکه القضاء کوفه

مسجدالحرام

آزمون هشتم


1 - عدم نیازمندی مردم در زمان حضرت مهدی (عج) به چه سبب است؟ (امتیاز : 5)

به دلیل روحیه قناعت و بی نیازی روحی

به دلیل عطای گسترده حضرت مهدی (عج)

به دلیل منفعت هایی که در کسب و کار خویش دارند.

پاسخ اول و دوم صحیح است.
2 - شباهت حضرت مهدی (عج) با حضرت داوود وسلیمان علیهما السلام در مقام قضاوت در چیست؟ (امتیاز : 5)

مانند آن ها با علم الهی که دارد حکم می کند.

با استناد به شاهد و گواه(ظاهر) حکم می کند.

به سخنان هر دو طرف دعوا گوش می دهند.

در مقام قضاوت بینه و شاهد طلب می کنند.
3 - مقاوم ترین شهرهای قدیمی که راه اصلی به اروپا می باشد وحضرت مهدی (عح) آن جا را به تسلط خود درمی آورد کدام شهر است کدام است؟ (امتیاز : 5)

قسطنطنیه

مدینه

بغداد

مکه
4 - آیه شریفه «خداوند پیامبرش را با هدایت و دین حق، فرستاد تا آن دین را برهمه ادیان پیروز گرداند »به کدام یک از دست آوردهای حکومت مهدوی اشاره دارد؟ (امتیاز : 5)

حاکمیت اسلام و نابودی کفر

اتحاد و همدلی

عدالت فراگیر رشد فکری و اخلاقی وایمانی

سلامت جسمی و روانی

آزمون نهم


1 - کلام امام باقر علیه السلام «هر کسی قائم اهل بیت را درک کند اگر مریض باشد شفا می یابد و چناچه دچار ناتوانی باشد توانا و نیرومند می گردد.» مربوط به کدام دستاورد حکومت حضرت مهدی (عج) می باشد؟ (امتیاز : 5)

خیرو برکت فراوان

سلامتی جسمی و روحی

رشد فکری و اخلاقی و ایمانی

ریشه کن شدن فقر
2 - عدم نیازمندی مردم در زمان حضرت مهدی (عج) به چه سبب است؟ (امتیاز : 5)

به دلیل روحیه قناعت و بی نیازی روحی

به دلیل عطای گسترده حضرت مهدی (عج)

به دلیل منفعت هایی که در کسب و کار خویش دارند.

پاسخ اول و دوم صحیح است.
3 - حضرت مهدی (عج) با چه چیزی بر یهودیان و مسیحیان جهان احتجاج می کند؟ (امتیاز : 5)

با تورات و انجیل که در دست یهودیان و مسیحیان است.

با تورات انجیل واقعی و تحریف نشده

با قرآن و روایات نبوی

پاسخ اول و دوم صحیح است.
4 - بر طبق روایات حضرت مهدی (عج) تورات و انجیل واقعی را از .... بیرون می آورد. (امتیاز : 5)

غاری در مکه

غاری در شامات

غاری در انطاکیه

غاری در قسطنطنیه

آزمون دهم


1 - این کلام امام صادق علیه السلام: «خداوند به سبب او برکات آسمان ها و زمین را جاری می کند مربوط به کدام دستاورد حکومت مهدوی می باشد؟ (امتیاز : 5)

خیرو برکت فراوان

رشد فکری و فرهنگی

ریشه کن شدن فقر

سلامتی جسمی و روانی
2 - کدام یک از گزینه های ذیل از ویژگی های حاکم اسلام است؟ (امتیاز : 5)

دانش مدیریت

شجاعت در تصمیم گیری

تعهد و پاکی در نیت و عمل

همه موارد.
3 - پیامبر صلی الله علیه وآله پناه بردن امت و یاران به امام زمان علیه السلام را به چه چیزی تشبیه می کنند؟ (امتیاز : 5)

مانند پروانه به دور گل

مانند مورچه ها به طرف لانه خود.

مانند زنبور عسل به طرف ملکه خود.

مانند مانند عنکبوت برای بستن تار
4 - مقاوم ترین شهرهای قدیمی که راه اصلی به اروپا می باشد وحضرت مهدی (عح) آن جا را به تسلط خود درمی آورد کدام شهر است کدام است؟ (امتیاز : 5)

قسطنطنیه

مدینه

بغداد

مکه

آزمون یازدهم


1 - سیره حضرت مهدی(عج) در دوران ظهور چگونه است؟ (امتیاز : 5)

همان سیره و روش رسول الله است.

متفاوت با سیره رسول الله است.

در قسمتی از روش ها سیره رسول الله و در قسمتی متفاوت است.

هیچکدام
2 - به فرموده امام صادق (ع) علم و دانش چند حرف است و تا زمان قیام چند حرف آن شناخته شده؟ (امتیاز : 5)

25 حرف و 2 حرف آن شناخته شده

27 حرف و 2 حرف آن شناخته شده

29 حرف و 2 حرف آن شناخته شده

26 حرف و 2 حرف آن شناخته شده
3 - قلمرو حکومت حضرت مهدی (عج) : (امتیاز : 5)

سراسر زمین

مناطق وسیعی مانند روم ، چین ، دیلم ، ترک ، سند، هند، قسطنطنیه ، کابل شاه و خزر است

عراق امروزی

کل مناطق جهان اسلام
4 - کلام امام باقر علیه السلام «هر کسی قائم اهل بیت را درک کند اگر مریض باشد شفا می یابد و چناچه دچار ناتوانی باشد توانا و نیرومند می گردد.» مربوط به کدام دستاورد حکومت حضرت مهدی (عج) می باشد؟ (امتیاز : 5)

خیرو برکت فراوان

سلامتی جسمی و روحی

رشد فکری و اخلاقی و ایمانی

ریشه کن شدن فقر