refreshing

refreshing

به یاد زنده یاد "مرغ طوفان"
refreshing

refreshing

به یاد زنده یاد "مرغ طوفان"

درس ششم شمیم دانش

مشاوره از منظر قرآن و عترت- درس 1

17 مهر ماه

امیرالمومنین (ع) می فرمایند : المشاوره ظهیرالعقل

حدیثی که از امیر سخن و امیر کلام و سلطان اندیشه علی ابن ابی طالب می باشد که در خصوص مشاور و مشاوره می فرمایند : المشاوره ظهیرالعقل در کتاب شریف ((غرر الحکم و درر الکلم)) مراجعه بفرمایید.

فرمود مشاوره پشتوانه مستحکمی برای خرد آدمی است .

برای مثال هنگامی که یک مملکت ذخیره ارزی نداشته باشد در معرض تهدید فقارت و فلاکت و نابودی است.

امیر المومنین می فرمایند مملکت اندیشه آدمی نیاز  به  ذخیره مغزی و فکری دارد . ذخیره مغزی برای هر انسان  به مشابه و مانند ذخیره ارزی یک مملکت  است .

برای هر انسان ذخیره مغزی اش ،ذخیره باور به  فرهنگ مشاوره، گرایش به مشاوره ، خود مشورت ،خود مشاور و گرفتن مشاوره  از  مشاور است

می فرمایند ((المشاوره ظهیرعقل)) . ظهیر با ظَهر فرق می کند . ظهر  در  ظهر نویسی چک یا پشت نویسی چک استفاده می شود .

ظهیر یعنی بسیار پشت و پشتوانه ، پشتوانه مکحم خلل ناپذیر را ظهیر می گویند.

عاقلی که دارای عقل است نیاز به یک ذخیره فکری و اندیشه ای و مغزی به نام مشاور و مشاوره دارد .

میخواهد چه کاری کند؟ پشتوانه برای چه؟

پشتوانه برای حضور در  میدان نبرد ، نبرد با جهل  ، با ظلمت ، با تاریکی ها ، در  سایه بهره  گیری از  اندیشه ، اندیشه بسیار  دارای اعتبار  است . تفکر در  فرهنگ  دینی ما دارای ارج  و  ارزش است .

حضرت موسی بن جعفر (ع) می فرمایند: ((تفکر ساعه خیر من عبادع سبعین سنه))

 یک ساعت ، ساعت منظور شصت 60  دقیقه نمی باشد ،ساعت اندک زمانی که امکان دارد از لحظه به حساب بیاید را به آن ساعت می گویند.

اندک  لحظه ای اندیشه کردن از هفتاد سال عبادت برتر است .

اگر انسان  برای نظام زندگی فردی ، اجتماعی . در ابعاد مختلف نظام فردی و اجتماعی ، عبادی ، سیاسی ، فرهنگی ، خانوادگی ، بهداشتی ، درمانی و سایر ابعاد نظام زندگی انسانی و معیشتی خود ، عقل خود را به کار نگیرد در آسیب حتمی قرار می گیرد.

در بحث دین هم اگر انسان  بدون تفکر حرکت کند ، اعتبار ندارد .

 امیر المومنین یک جمله ی تکان  دهنده ای می فرمایند :السائر بلا بصیره کالحمار الطاعون .

شاید این جمله به بعضی افراد بر بخورد . می فرمایند اگر کسی حرکتی داشته باشد که از برکت اندیشه اش نباشد  و فکر نکند ، بهترین حرکت را هم که داشته باشد ، آن حرکتش ، حرکتی بی ثمر و بی اثر است .

حرکت و خیزش از هر نوع  ؛عبادی ،  سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، بهداشتی و ابعاد مختلف  ، چنانچه بر اساس بینش و فکر و اندیشه نباشد ؛ حضرت می فرمایند حرکتش همچون چرخش درازگوش است بر دور سنگ آسیاب .

 در گذشته ها ، زمانی که امکانات حرکتی  و انرژی برای ایجاد تحرک نبوده است از توان دراز گوش برای حرکت سنگ آسیاب استفاده می کردند. طناب را به دور سنگ آسیب می بستند ، درازگوش می چرخید و سنگ آسیاب هم به تبع او می چرخید و نهایتا گندم آرد می شد  و دراز گوش تصور می کرد که کیلومترها مسیررا رفته است . سپس دستمال  را از چشم دراز گوش باز می کردند در حالی که به نفس نفس افتاده  و خیس عرق بود  و تازه می دید که در همان نقطه اول ایستاده است .

امیر المومنین می فرمایند کسی که بدون بصیرت و بینش حرکت کند مثل همان دراز گوشی است که فقط  نفس می زند در حرکت و قفسی نمی شکند  و حرکتش به برکتی منجر نمی گردد. و تنها تصور حرکت ( راه رفتن )را دارد .

ما نیاز  به فکر و اندیشه داریم . فکر  به ما کمک می کند تا اندازه گیری کنیم .  مغز ، ما  را برای  اندازه گیری ها در مسیر کمال  کمک می کند .امام باقر می فرمایند که سه چیز تمام و کمال است . در نهج البلاغه امیر المومنین  نیز به همین نکته  اشاره  می فرمایند :

1- انسان در مشکلات شکیبا باشد .

2- فهم  درست دینی با بهره گیری از فکر داشته باشد .

3- و در نتیجه بتواند زندگی اش را اندازه گیری کند .

حضرت می فرمایند  انسان  برای  اینکه فهم درستی از دین داشته باشد و بتواند توان درستی  نیز در برابر مشکل داشته باشد و شکیبایی کند و برای  اینکه بتواند اندازه گیری های منطبق با واقعیت و حقیقت را در نظام زندگی  خود داشته باشد ، نیاز به فکر دارد .

سپس در پایان این نکته  فرمودند : که این تمامِ کمال است و انسانی که این سه مرحله را  طی نکند کامل نیست .

 برکت و  پویش  این مراحل کجاست ؟ اندازه گیری ، فهم درست از دین و صبوری و  شکیبایی در ناملایمات این ها همه به برکت عقل است . عقل سلیم ، عقل سالم ، اندیشه درست ، اندیشه ای که بتواند با جهل و نادانی و ظلمت و تاریکیِ پیش رو مبارزه کند .

 حضرت می فرمایند در این مبارزه  انسان نیاز به مشاور دارد  و مشاور پشتوانه مستحکم و خلل ناپذیری برای عقل آدمی است .  بعضی ها یک تصورغلطی دارند   و زمانی که به مراکز ما مراجعه می کنند می گویند که  "کسی نداند  که من به مرکز مشاوره آمده ام  ، چون بعد خیال  می کنند که مشکل دارم ! " و تصور می کنند که مغزی که مشاوره می گیرد مشکل دارد! در حالیکه در روایت  و آیات بعدی خواهیم گفت کسی که  مشاوره نمی گیرد دارای مشکل است چون  می فرمایند  :

 " هلک من استبد برایه  : نابود می شود آن که استبداد رای دارد "

 و نابود می شود کسی که می گوید من همه را خوردم  بلدم  ! و نیازی به مشاور و مشاوره  ندارم . عقل سلیم  به دنبال مشاوره است وگرنه مجنون عقلی ندارد  تا تشخیص بدهد و تشخیصش را  با یک مشاوره تنظیم کند و بعد  به صحت و سلامت هر چه بیشتر این اندیشه  و یا کم و کاستی این اندیشه واقف گردد .

المشاوره الظهیر العقل .

ما ان شالله در برنامه هایی که خدمتتان خواهیم بود ، ابعاد مختلف بحث مشاوره را در فرهنگ قرآنی و در فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت بررسی می کنیم .   در ابتدا حتما  ما به خواست  و توفیق خداوند معنای لغوی و اصطلاحی مشاوره و تعریف  مشاوره ، اقسام مشاوره ، مشاوره موضوعی ، مشاوره طریقی  وهمچنین فطری بودن  گرایش به مشاوره را دنبال می کنیم.

در سوره آل عمران آیه 159 خداوند به پیامبرش می فرمایند :

فبما رحمه من الله لنت لهم : جز از رحمت خدا نیست که تو با اطرافیانت و امت گرویده به خویشت مهربانی

و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک  : اگررفتارت درشت خو باشد از اطرافت پراکنده می شوند.

فاعف  عنهم    : از این ها در گذر

والستغفرلعم : برای آن ها از من طلب آمرزش بکن

و شاورهم  فی الامر : از آن ها مشاوره بگیر  و به آن ها مشاوره بده

فاذا عزمت

 آن گاه که مشاوره گرفتی و توان تصمیم  کامل برای شما حاصل شد بر خدا توکل کن.

فتوکل علی الله: بر خدا توکل کن

ان الله یحب المتوکلین : خدا توکل کنندگان را دوست دارد

******

مشاوره از منظر قرآن کریم -درس دوم

20 مهر ماه

قال مولانا علی بن ابی طالب :

ان الله خلق الملائکه و رکب فیهم العقل و خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و الشهوه و خلق البهائم و رکب فیهن الشهوه

در جلسه قبل گفتیم که مشاوره پشتوانه محکم برای عقل آدمی است .کارکرد عقل را گفتیم جنگ با جهل و نادانی و ظلمت عقل حرکت می کند ضرورتش را گفتیم برای اینکه بتواند فهم درست دینی را کسب کند و در مسیر حرکت شکیبا باشد و در نهایت اندازه ها در دستش باشد .

اشاره کردیم که بدون اندیشه حرکت هر چه عنوان زیبایی هم داشته باشد بالاترین حرکت باشد بی اعتبار است . چرا؟ چون وسط کار عقل دچار مشکل می شود و نفس بر آن غلبه می کند و دردسر ایجاد می کند لذا انسان عاقل هم باید از عقل خودش استفاده کند و هم به تعبیر جلسه گذشته از ذخایر عرضی مملکت بدنش که فکر سلیم و سالم یک مشاور وارسته شایسته و بایسته است بهره بگیرد .

در کدام عرصه؟ در عرصه ستیزی که امیرالمومنین در این روایت اشاره فرمود،  که خداوند موجوداتی را همانند چهارپایان همانند انسان ها و همانند فرشتگان آفرید در فرشتگان فقط توان اندیشه را استقرار بخشید فقط فکر می کنند "خلق الملائکه و رکب فیهم العقل و خلق البهائم"

انسان ها رو خلق کرد و حیوانات را. حیوانات را در آنها فقط شهوت تمایل به خور ، خوراک و خواب و تأمین برخی از نیازهای جسمی شان، دفع زوائد بدن، رفع نیازمندی های غریزی و جنسی و جسمی .

تفاوتی که انسان در اینجا دارد آنچه چه را که خدا به فرشته داد به انسان داد و آنچه که به حیوان داد به انسان موهبت کرد و "خلق بنی آدم و رکب فیهم العقل و الشهوه"

اینجا اول داستان است حیوانات درگیری ندارند یک مسیر یک طرفه را حرکت می کنند به سمت تأمین مشتهیات تمایلات جسمی، جنسی و نفسی خودشان .

 فرشتگان هم مشکلی ندارند در یک ریل مشخصی حرکت می کنند به سمت پرستش خدا تسبیح الهی می کنند "سبوح و قدوس" در حال پرستش هستند تعارضی در درونشان وجود ندارد.

 انسان است که محل کشمکش و درگیری شدید است "و خلق بنی آدم" آدمی در وجودش خداوند هم شهوت قرار داد هم عقل قرار داد . هم باید قرار داد هم تردید شاید قرار داد .  هم می خواهم های مطلوب قرار داد هم می خواهم های نامطلوب قرار داد .  یعنی تمایلات عقلانی است مشکلات نفسی ایجاد می کند.

حضرت می فرمایند: "و من غلب شهوته علی عقله فهو ادنی من البهائم" کسی که عقلش بر شهوتش غلبه پیدا می کند این پست تر از چهارپایان است و در ادامه بیان فرمود:

«فمن غلب عقله شهوته فهو اعلی من الملائکه :  هر آن کس که عقلش برشهوتش پیروز شود از فرشتگان بالاتر است»کسی که عقلش بر شهوتش غلبه کند او برتر از ملائک است و همه ملائک بر انسان سجده می کنند .

سجده برای چه؟ برای چه خداوند فرمان داد به ملائکه که بر انسان سجده کنید؟

برای این که درست است شما تسبیح من می گویید  تقدیس من می کنید ولی مامورید و معذورید و امکان تجاوز از مسیر ندارید. ولی انسان، وقتی آمدند گفتند برای چه انسان را خلق کردی ؟

این خون می ریزد و سفک دم می کند.  «یفسد فیها» فساد می کند ، پروردگار فرمود شما تسبیح بگویید «انی اعلم مالا تعلمون» شما چیزی را که من می دانم نمی دانید و من نسبت به شما «اعلم بما لا تعلمون »هستم .

چیزی را که من می دانم شما نمی دانید و من دانا ترم، اشتباه نکنید و فرمان من را اطاعت کنید.

تمام عظمت انسان که سجده آدمی بر انسان افتخار شد که فرشته بر او سجده کند . امتیاز سجده بر انسان را برای انسان ایجاد کرد همین توانمندی انسان در میدان مبارزه عقل بر علیه نفس است. در این مسیر خداوند بزرگ فرمودند من برای شما حجت  می آورم تا دچار اشتباه نشوید. «ان لله علی ناس حجتین : خداوند بر مردم دو حجت است»

خداوند می فرماید من دو حجت به شما می دهم یکی حجت باطن و دیگری حجت ظاهر، حجت باطن را حجت درون انسان  «عمل حجه الباطنه فعقله و»

عقل پیامبر و مشاور درون انسان است، جان آدمی با عقل او مشورت می کند. عقل او فرمان می دهد به تعبد و بندگی و البته اجبار نمی کند فقط راه را نشان می دهد .

 خداوند بزرگ می فرماید من کنار این حجت باطن چون یک دشمن  باطن هم داریم برای این که انسان رو سفید شود به او کمک کردم و برا او حجت ظاهر هم قرار دادم (پیامبران).

انسان در حال درگیری است. «ان النفس لاماره بسو»

انسان در حال درگیری است  ، نفس یکسره فرمان می دهد که خط قرمزها رو بشکند خطوط فرمانی عقل را وتو کند ، عقل را زمین بزند و انسان در این میان دچار دلزدگی ، شک ، تردید ، ابهام و  چه کنم می شود و در حقیقت دچار نتوانستن در تصمیم گیری می شود و اینجاست که خداوند براساس رحمت واسعه خویش  پیامبران را فرستاد .

پیامبران مشاور آدمی هستند. و به کمک عقل می آیند . مشاور باید سلیم و صمیم باشد.

در آیه ای که در جلسه قبل ترجمه شد به این دو نکته اشاره شده است

که کنار عقل به انسان مشاور دادیم . مشاوری که اول توصیه کردیم صمیم باشد. ولی فقط سلیم بودن برای مشاور کافی نیست  قران اشاره می کند که مشاور باید صمیم هم باشد .

اگر سلیم نباشد اصلا مشاور الهی و تاثیرگزار نیست ، مشاور قرآنی نیست .

گاهی موقع شخص سلیم است ولی صمیم نیست آسیب رسان است و مشکل ایجاد می کند.

 لذا قرآن ضرورتی را که برای مشاور لازم است را همان اول به پیامبر که خاتَم انبیا ( نگین زبیای بر انگشتری رسالت 124 هزار پیک الهی ) و خاتِم انبیاست ( ختم  رسالت مهر پیامبری ) اعلام می کنند.

خداوند در آیه 159 سوره ال عمران به صراحت به پیامبر اعلام می کند که باید صمیم باشید بعد بتوانید سلیم بودنتان را در نظام مشاوره ارائه کنید .

«فبما رحمه من الله لنت لهم»  البته چون خدا می دانست که شما باید یک مشاور تاثیرگزار برای پذیرش عقل انسان در ارسال پیام جهت رفتن به  سمت خدا باشید روح و روان و جانتان را انعطاف پذیر و حبیب قرار داد و تو را اهل گرایش قرار داد.

جز رحمت خدا نیست که البته هم رحمت به توست(پیامبر) که تو مهربانی و هم رحمت به پیروان توست که از مهربانیت ثمر بگیرند. که اگر نامهربان باشی صمیم نباشی سلیم بودنت تاثیرگزار نیست .

انسان از طریق حجت ظاهر (پیامبر) حمایت می شود و جبری ندارند و فقط در نظام مشاوره پیام رسانند پیامبر به منظور حمایت عقل انسان در مبارزه با شهوت و نفس به انسان کمک می کند.

*******

24 مهر 1396

مشاوره از  منظر قرآن و روایات

درس سوم

دکتر علی اکبر مرتضوی کیاسری

""فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فی الأمر فإذا عزمت فتوکل الله ان الله یحب المتوکلین""

در جلسات گذشته نکاتی پیرامون سیمای مشاوره در آینه قرآن و عترت عرض کردیم.در فرصت های گذشته مختصرا عرض کردیم که مشاور ذخیره است برای عقل انسان و عرض کردیم مشاور پیامبر رحمت است به منظور حمایت از انسان در  نبرد با نفس و شیطان .

انسان نیازی به بیگانه جز رحمت خدا ندارد اگر اهل دقت و توجه به رحمت الهی باشد ""  و لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا منهم "" بحث مشاوره را به دلیل گرایش فطری که انسان به ان دارد عنوان میشود که منت خداست بر انسان . زیرا با توضیحی که در جلسه گذشته عرض کردیم پیامبران مشاور انسان هستند . یکی از ویژگی های مشاوره این است که مشاور فقط ابلاغ نظر میکند "" و ما علی الرسول الا بلاغ مبین "" کسی که حاوی یک اندیشه است و محتوایی را حمل میکند ،حامل یک نگاه است . فقط وظیفه ای که بر عهده او است رسالتش این است که شفاف مسائل را مطرح کند "" و ما علی الرسول الا بلاغ مبین "" بر عهده پیامبر جز بلاغ مبین چیز دیگری نیست. چون قرآن اشاره میکند که پیامبر سیطره ندارد ؛ تو بر انها سیطره ای نداری ای پیامبر و شما فقط باید "" انما انت منذر "" راه را نشان دهید . مشاور جبر نمیکند و به رحمت الهی عنایت میکند و محبت میکند با مددکاری که از انسان نیازمند به مشاور دارد به او عنایت میکند علت گرایش انسان هم به مشاور و مشاوره در  سخن امروز این است که بر اساس آیات قرانی انسان فطری به مشاوره گرایش دارد . جمله قابل اعتنایی است . انسان فطرتا به مشاوره گرایش دارد یعنی چه؟ گرایشات فطری گرایشات اکتسابی نیست ، آموزشی نیست ،حتی آمیزشی هم نیست که به دلیل بر خوردن با یکی  این هم اینجوری شده باشد که حالا همون خود آمیزشی نوعی به اصطلاح آموزش غیر مستقیم است . گرایش به مشاوره نه به شکل آموزشی است برای انسان ، و نه به شکل آمیزشی است، فطری است ، این مسئله را من عرض نمیکنم اندیشمند بزرگ استاد ارجمند شهید گرانقدر

فیلسوف متفکر حضرت شهید مطهری ، استاد بزرگوارش حضرت علامه طباطبایی کتابی به نام بررسی های اسلامی دارد که در آنجا به این مسئله اشاره می کند که اگر پیامبران که مشاور اند،نظرشان را عرضه می کنند،انسان هم پذیرش دارد ، این پذیرش و دریافت این مطلب و گرایش انسان به مشاوره بر اساس گرایش فطری انسان است.

انسان فطرتاً گرایش دارد.

متن همان کتاب را که از فرمایشات حضرت علامه هست را ذکر می کنیم.

ایشان در کتاب بررسی های اسلامی در صفحه ی ۱۹۲ اینگونه فرموده اند که :

احکامی که از مقام ولایت (مقام ولایت یعنی همان مقام اهل بیت ، معصومین سلام الله علیهم  اجمعین ، پیامبران الهی به ویژه پیامبر خاتم حضرت محمد مصطفی صلوات الله و سلام علیه و علی آله البره) صادر می شود از راه شورا ، مشاوره (شور)  و با رعایت صلاح اسلام و مسلمین صادر خواهد شد.

ایشان بحث را در آنجا اشاره می کند، حکم ولایت را ولی  صادر می کند.

ولی به طریق شور در قالب مشاوره با بهره گیری از کلمه ای که فرمود :

و شاور هم فی الامر

این آیه را خود کتاب میگوید  "و اذا عزمت فتو کل علی الله"

پر روشن است که این سیره مقدمه سیره و روشی است که در هیچ جامعه ای از جوامع بر خلاف مصلحت آن جامعه تمام نمی شود از این روی به هیچ وجه قابل تغییر نیست و از احکام ثابته ی فطرت است‌.

البته این استادی که میکنند که از احکام ثابته ی فطرت است اشاره ای به آیه ۳۰ در سوره شریفه " روم "  می باشد.

که می فرمایند:

فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها ذلک الدین  الله قیم لا تبدیل لخلق الله

این جمله خیلی شفاف و تکان دهنده است که این عالم ربانی  فیلسوف متفکر صاحب کتاب بلند و ارجمند "  تفسیر المیزان "  در کتاب " بررسی های اسلامی "  می گوید آنچه که پیغمبر به عنوان نظر ولایی خودش منبعث از نظر شورایی خودش اعلام می کند که  " و شاور هم فی الامر"  ، مشورت بگیر بعد حکم صادر کن

این موضوعی است که در همه ی جوامع این روش ، این سنت ،این سیره پذیرفتنی است

دلیلی که این سنت این سیره پذیرفتنی است حضرت علامه طباطبایی استنادش بر این است که چون این موضوع فطری است اینگونه است.

فطری چیست؟

موضوع فطری این است که هرکجا انسان هست در هرکجایی از این جغرافیای خاکی ، با هر رنگ و گرایش و سلیقه و فکر و اعتقاد نسبت به پذیرش این موضوع در عالم واقع در نظام پذیرشی واکنش و اعتراضی ندارد

برای مثال ذکر می کنیم :

تمایل به عاطفه فطری است ،هرکجا هر مادری باشد ، هر فرزندی باشد ،هر انسانی باشد ، فرقی ندارد آسیا یا آفریقا یا اروپا یا خاور دور یا خاور نزدیک باشد سفید پوست یا سیاه پوست یا زرد پوست باشد فرقی ندارد.

اگر انسان است، چون انسان است این موضوع در او وجود خواهد داشت فطری است سرشتش می باشد.

در خمیره ی وجودش دست پر برکت و با رحمت آفرینش قرار داده است

لذا حضرت علامه گرایش به حکم پیامبران را به عنوان مشاور که به عنوان احکام ولایتی است منبعث از نظام شور و مشاوره هست رو به عنوان حکم فطری می داند استنادش هم به آیه ۳۰ سوره روم

 " فاقم وجهک للدین حنیفا  "

: صورتت را به سمت دین پاکیزه ای جهت بده که این دین

 فطرت الله التی فطر الناس علیها

خداوند براساس فطرت ، انسان ها را خلق کرد.

فطر الناس یعنی خلق الناس

خدا خلق کرد انسان هارا براساس آن نظام فطری ،که به سمت دین گرایش فطری دارند.

حضرت علامه می فرمایند:

ذلک الدین القیم

 دینی که انسان گرایش فطری دارد اجزای  دینی که انسان به آن اجزا گرایش فطری سرشتی درونی دارد گرایشش آموزشی و آمیزشی نیست

این دین ، دین استوار تبدیل پذیر نیست و استوار باقی می ماند.

ذلک الدین القیم

ایشان در این گفتار اشاره می کند که مشاوره از اموری است که نهایتا توسط پیامبران برای هدایت انسان ،و رمز گرایش اینهمه انسان به پیامبران در مباحث باور های متافیزیک، فوق ماده ،باور به غیب  به دلیل گرایشی است که انسان به بحث شور سلیم و مشاوره صمیم دارد.

امیدواریم که خدای بزرگ به ما توفیق بدهد از این برکت و از این عظمت بهره بگیریم و با نگاهی به درون خویش در گرایش به فرهنگ نورانی مشاوره با بهره گیری از اندیشه بلند مشاوران به بهترین فرصت ها دست یازیم

مشاوره از نظر قرآن- درس چهارم

27 مهر ماه

"و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله ان الله یحب المتوکلین"

تعریف مشاوره را مناسب است که بدانیم.

در فرهنگ اسلامی ، دانشمندان اسلامی و علمای ربانی چه تعریفی از مشاوره دارند ؟

گاهی فکر می کنیم که مشاوره دانشی است که در ۱۰۰سال اخیر، توسط روان شناسان غربی و همراه بحث روانشناسی و مشاوره مطرح شده، در حالی که مشاوره ۱۴۰۰سال پیش، در قرآن مورد تاکید قرار گرفت به استناد آیه ای که در ابتدا بیان شد .

پیغمبر هم مشاور باش (شاورهم) هم بگذار اطرافیانت برایت مشاور باشند.

چون همانطور که می دانید " شاور''صیغه از باب مفاعله است. باب مفاعله دو فاعلی است. مثلا وقتی می گویند فلانی با هم زد و خورد کردند. لذا می گوید "ضارب" این دو نفر همدیگر را زدند."ضرب ''یعنی فقط یک نفر زده است .

صیغه هایی که به باب مفاعله می رود دو فاعلی می شود.''شاور" یعنی هم مشاوره گرفت ،هم مشاوره داد.

لذا "شاورهم'' قران به پیامبر می گوید: مشاوره بده، مشاوره بگیر. نمی گوید تنها مشورت بده یا تنها مشورت بگیر. (میگوید هم مشاوره بده هم مشاوره بگیر.)

۱۴۰۰سال پیش خداوند به پیامبر بزرگ می فرماید از اطرافیانت مشاوره بگیر، برای اینکه این ها را به رسمیت بشناسی و بر اعتماد به نفس و خود باوریشان افزوده شود .self-esteem ان ها تقویت شود. بنابراین موضوع جدیدی نیست

دانشمندان مذهبی و دینی، قران شناس و حدیث شناس هم راجع به مشاوره نکات فوق العاده ای را دارند.

مانند علامه طباطبایی مشاوره را امری فطری می دانند.

می خواهیم بدانیم دانشمندان علوم دینی، قران شناس و حدیث شناسان چه تعریفی از مشاوره ارائه می دهند.

یکی از دانشمندان بزرگ، راغب اصفهانی است ، او ۸۰۰ سال پیش زندگی می کرد و صاحب "مفردات راغب "است. تعریفی از مشاوره ارائه می دهد.

راغب کسی است که مرحوم علامه طباطبایی در اول تفسیر ۲۰جلدی المیزان، یک بخشی را به نام مفردات آیات دارد.که مفردات آیات تفسیر خود حضرت راغب را در خصوص واژه های قرآنی عنوان می کند.

درحقیقت واژه شناسی قرانی از منظر و نگاه راغب است. راغب ۸۰۰سال پیش مشاوره را اینگونه معنی کرده.: التشاور و المشاوره و المشوره...

مشاوره دادن، مشورت کردن ، مشاوره خواستن

"استخراج الرأی بمراجعه البعض إلی البعض من قولهم"

برای اینکه می خواهد رای کسی را بگیرد کسی به کسی مراجعه می کند که از کسی استخراج رای کند

می خواهد از حرفهایش و رای او و فکر او را استخراج کند و از آن استفاده کند.

حتی تشبیه جالب تری می کند ...می گوید "شرت العسل واتخذته من موضعه و استخرجته منه"

عسل از کندو گرفته می شود. تشبیه جالبی است یکی به یکی مراجعه می کندکه با گفتگویی که با او انجام می دهد رای او را دریافت کند تعبیری بعدی دارد و می گوید کسی که به کندوی زنبور عسل مراجعه می کند برای اینکه عسل را مستقیما از منبعش دریافت کند در لغت به آن تشاور می گویند.

مراجعه به کندوی عسل برای دریافت عسل مشاور و تشاور در لغت عنوان می شود.

 این لغت شناس بزرگ اسلامی موضوع را بدین نحو ترجمه و عنوان می کند. دانشمندان و بزرگان دیگری مانند طریحی نسبت به موضوع نقطه نظری دارد .

 

راغبی که ۸۰۰ سال پیش نقطه نظرات این چنین می کند از دانشمندان اهل تسنن است که مورد تایید اهل تسنن و علمای شیعه است و نقطه نظرات ایشان را قبول دارند . به عنوان مراجعه بعض به بعض ،یکی به یکی مراجعه می کند و نهایتا یکی از افراد دیگری در این خصوص آیت الله طریحی صاحب مجمع البحرین است .

مجمع البحرین یک کتاب تفسیر است یعنی دریای احادیث و روایات . ایشان هم در خصوص مشاوره نکته ای را اینگونه تفسیر می کنند

 شرت العسل اذا التخذته من موضعه : گرفتن عسل از کندوی عسل

همین معنا را برای مجمع البحرین و صاحب مفردات راغب حضرت راغب ۸۰۰ سال پیش راجع به بحث مشاوره و واژه مشاوره تعریف قابل توجهی ارائه می کنند.

 متن عربی

استشرت راجعه لاری رای ه فیه اشارالیه و کذا لارانی ما عنده و فیه من المصلحه

 استشرت راجعه : مراجعه کردم و مشاوره کردم

 لاری رای ه فیه : تا رای او را ببینم راجع به موضوع

اشارالیه و کذا : او مرا مشاوره و راهنمایی می کند

 لارانی ما عنده و فیه من المصلحه : تا من نزد او آشنا شوم به چیزی که به صلاح من است

1) مراجعه به کسی برای دریافت نظر او بر اساس مصالح ( شخص مصلحت شناس باشد) مصلحت را معرفی کرد و دارای چه اعتباری است یعنی مشاور را در حقیقت هادی می داند . راغب و طریحی مشاور را هادی می دانند.

2) مشاوره موضوعی و مشاوره طریقی

 الف ) مشاوره موضوعی :

وقتی من مشاوره می کنم نظر خود شورا برای من مهم است . اصولا برای تصمیم گیری های سطح کلان کشوری و یا تصمیم گیری های مدیریتی از نظام کمیته های مشورتی کمیسیونهای مشورتی شورای مشورتی تحت عنوان شورای نگهبان مجلس شورای اسلامی و .. نوع مشاوره موضوعی است یعنی گروهی نظر دادن موضوعیت دارد .

یک مشاوره هم طریقی است.

ب) مشاوره طریقی :

مشاوره طریقی چیست؟

 این است که مراجعه فرد به فرد است . می تواند نظر گروهی هم در آن اعمال شود ولی من مراجعه می کنم به یک نفر خود فرد یا چند نفر برای من ملاک نیستند. من می خواهم از طریق ایجاد ارتباط با افراد از این طریق کشف ابهام کنم و به یک باید برسم به یک باید نرسم .

البته این بحث به ظاهر فشرده جلوه می کند ولی همین که بدانیم دانشمندان اسلامی در خصوص مشاوره نه تنها نظر ، تعریف و تفسیر دارند و در لغت و اصطلاح مشاوره را معنا می کنند .

مشاوره را به دو قسمت تقسیم می کنند . مشاوره طریقی من به شما مراجعه می کنم تا از طریق شما کشف ابهام کنم. مشاوره موضوعی خود افراد در خصوص مشاوره و در شورایی که مشاوره می دهد حضور و رایشان ملاک و پلاک باشد .خود این تقسیم بندی تقسیم بندی مهمی است که ما آگاهی مان نسبت به نوع نگاه موجودی ها ی نگاه اسلام و دانشمندان اسلامی در حوزه مشاوره ذهن ما را در خصوص این مهم شفاف می کند و اهمیت آن را برای ما برجسته می کند و اهتمام ما را در کشف هرچه بیشتر واقعیت های حوزه مشاوره افزایش می دهد .

 

بحث در فرهنگ دینی به دوقسمت تقسیم می شود موضوعی و طریقی .

درس پنجم مشاوره از منظر قرآن

درس 5

 1 آبان ماه

 در این جلسه به جایگاه فرصت مشاوره از دیدگاه اسلام به حدیث امیر المومنین برای همه کسانی که مشاوره می کنند اشاره می کنیم که فرمودند: مشاوره الحاذق المشفق ظفر

 

مشاوره با مشاوری که ژرف اندیش، دانشمند، متخصص، و در کنار این تخصص، تعهد گرایش به انسان را دارد، دلسوز و مهربان است. چنین فرصت مشاوره ای برای هر انسان ظفر و پیروزی و کامیابی است.

 در این حدیث بحث مشاوره ی طریقی و موضوعی را دنبال می کنیم.

در جلسه گذشته به چند نکته اشاره کردیم.

 به قدری جایگاه مشاوره دارای اعتبار است که در فرهنگی دینی و اسلامی مشاوره را به گرفتن عسل از کندوی عسل تشبیه کردند .

 یعنی شرت العسل من موضعه

المشاوره در لغت معنا کردند شرت العسل من موضعه ی : گرفتن عسل از کندو.

این تشبیه خیلی مهم است

یعنی نتیجه مشاوره برای مغز انسانی شهد است .

 

از کجا عسل را باید گرفت؟ از کندوی عسل

گاهی از مواقع، بعضی از مشاوره ها، مشاوره ای است که از متخصص آن دریافت نمی شود. این در فرهنگ دینی، مشاوره حساب نمی شود و مانند عسلی است که به زنبور عسل شکر می دهند و زنبور از شهدگل استفاده نکرده است و به تعبیری عسل مصنوعی است.

این تشبیه در آغاز لغت پیام مهمی دارد.

دانشمندانی مانند : راغب ، صاحب مفردات راغب که 800 سال پیش می زیست و مرحوم طریحی صاحب تفسیر مجمع البحرین( یعنی در حقیقت محل تلاقی دو دریا آیات و روایات ) در خصوص مشاوره نقطه نظری دارند که می گویند

مشاوره اسلامی مراجعه یک فرد یا یک گروه به منظور انکشاف و کشف حقیقت یک مسئله به فرد یا افراد متخصص است.

طریحی و مرحوم راغب از صدها سال پیش اشاره می کنند که هر مشورتی مشاوره نیست.

 مشاوره یک نظام و سامان دارد ، حتما باید مشاور متخصص باشد

و مراجع ، متفحص باشد

یعنی مراجع ،جست و جو کننده باشد در جست و جوی حقیقت به یک متخصص مراجعه کند.

 در چنین نظامی این ارتباط عنوان مشاوره می گیرد.

 

 1) بخش تخصص یعنی مشاور دانشمند ژرف نگر حاذق ماهر باشد .

2) بخش تعهد یعنی مشفق، دلسوز نظام زندگی انسانی و انسانیت فرد و جامعه باشد .

حضرت می فرمایند : در چنین صورتی که انسان به چنین مشاوره ای دسترسی پیدا کند ظفر حاصل می شود .

 

 بحث فطری بودن مشاوره است که مرحوم علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان در جلد 18(هجدهم) تفسیر المیزان به این مسئله اشاره می کند که مشاوره فطری است استناد و استدلالش به آیه 30 از سوره روم است که می فرمایند :

 فاقم وجهک للدین حنیفا

 به سوی دینی حنیف روی آور .

 حنیف یعنی بسیار گرایشمند به پاکی.

 حنیف از ریشه حنف است

حنف بر وزن کنف است به معنای متمایل به راستی و از کجی فاصله دارد.

 واژه جنف دقیقا در نقطه مقابلش است .

جنف یعنی مایل به کجی و فاصله دار از راستی.

رویت را ، (روی منظور صورت سر نیست. ) روی دلت را، روی گرایشت را، میلت را به سمت دین حنیف دینی که تمایلش به پاکی ها است جهت بده .

 کدام دین ؟

 فطرت الله التی فطر الناس علیها :

 با همان فطرتی که خدا مردم را بر آن سرشته است .

 دینی که خداوند فطرتش را، آفرینشش را، خلقش را بر اساس آن دین آفریده شد .

 فطر (فِطر) یعنی شکافتن دانه از دل دانه

 فَطر بر وزن بذر یعنی شکافتن دانه از وسط .

 اینجا منظور این است که انسان (به معنای خلق هم می آید ) در دل عدم پیدایش پیدا کرد.

 خدا انسانی را که از دل عدم به وجود رسیده به دین گرایش داده است .

 به این عنوان می گویند خلق انسان بر دین خلق فطری است .

مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند: در این قسمت از بحث، مشاوره هم فطری است . استدلال به فطری بودن مشاوره چیست؟

 می فرمایند : ذلک دین القیم :

این دین استوار

 لا تبدیل لخلق الله

خلق خدا و آفرینش خدا و نظام آفرینش خدا در آن تبدیلی نیست

 ولکن اکثر الناس لایعلمون

خیلی ها این مطلب را نمی دانند.

ایشان می فرمایند :

 در استدلالی که برای فطری بودن مشاوره دارد می گوید انسان مدنی الطبع است چون مدنی الطبع یعنی اجتماعی است نیاز به ارتباط دارد. ارتباطش هم بر این اساس است .

انسان مجبور به ارتباط است که در ارتباط نیازمندیهای خودش را در ابعاد گوناگون روانشناسی حل کند .

در هفت نیازمعروف مازلو

نیاز به عاطفه، نیاز به امنیت، نیاز به آب و اکسیژن، خوراک، مسکن ،خواب، نیاز به تحسین و تکریم ، نیاز به کشف مجهول، نیاز به خودشکوفایی، نیاز به بقا. برای تامین نیاز انسان به رابطه نیاز دارد .

یکی از مواردی که انسان برای رابطه تلاش می کند که نیازش را برطرف کند نیاز کشف ابهام است و در حقیقت دست یابی به حقیقت است که مرحوم علامه طباطبایی می فرمایند : این یعنی همان نیاز یک انسان به متخصص که اصطلاحا به آن مشاور می گویند.

 ایشان استناد می کند که تمام پیامبران رفتارشان رفتار شوری بوده مشاوره دادند. انسان هم بر همین اساس برای اینکه کشف ابهام کند و به حقیقت دستیابی پیدا کند به مشاور نیاز دارد و این نیازش هم نیاز فطری است .

 در آغاز جلسه بعدی به موضوعی و طریقی بودن هم اشاره مختصر می کنم و وارد آیاتی می شویم که در آن به بحث مشاوره یا تصریحی یا تلویحی اشاره شد.

درس ششم مشاوره از منظر قرآن کریم

 4 آبان

بسم الله الرحمن الرحیم و بهی نستعین و هو خیر و ناصرا و معین الحمدالله و صلاه علی رسول الله و آله الطاهرین

در خصوص مشاوره از دیدگاه آیات و روایات سخن می گفتیم مشاوره در یک تقسیم بندی از نظر اسلام و فرهنگ اهل بیت به دو قسمت تقسیم می شود:

1- مشاوره موضوعی

2- مشاوره طریقی

مشاوره طریقی همانطور که از اسمش مشخص است من مراجعه می کنم به یک متخصص یک طرفش مراجع و یک طرفشش مشاور متخصص است یعنی جنابعالی استاد ارجمند دوست گرامی. بعد هدف من از این مراجعه کشف حقیقت است، یعنی از طریق مشاوره، من می خواهم به حقیقت دسترسی پیدا کنم لذا توصیه ای که اهل بیت می کنند در ارتباط با بحث مشاوره، بحث مشاوره¬ی طریقی است "شاور ذوی العقول" صاحبان اندیشه¬ی محکم رو مشورت کنید در امورتان مشاوره بگیرید

یعنی از طریق متخصص به حقیقت ها برسید به بایدها دسترسی پیدا کنید به این مشاوره طریقی می گویند که احادیثی در بحث جایگاه مشاوره مثل "مشاوره، پشتوانه¬ی محکمی برای خرد آدمی است" که در جلسه گذشته به آن اشاره کردیم "المشاوره ظهیر العقل" یعنی عقل انسان را مشاور کمک می کند که از طریق مشاور با حرکت عقلانی و اندیشه در نظام تفحص و پژوهش به واقعیت و حقیقتی دسترسی پیدا کند.

یکی از انواع مشاوره، موضوعی است یعنی خود شور، موضوعیت دارد چند نفر عضو یک شورا هستند دور هم می نشینند یک موضوعی را می خواهند بحث کنند و چه بسا همه¬ی این پنج نفر بلدند، نه یکی مراجع است و نه یکی مشاور.

 اینجا خود این شور به مشورت نشستن است که نتیجه¬ی جمعی آن می شود رأی جمعی برای یک موضوع که مدیر و حاکم از رأی اش استفاده کند موضوعیت دارد یعنی نمی توانیم بگوییم ما یکی از اینها را پیدا می کنیم چهار نفر دیگر که پنج نفر که عضو یک شورا هستند را نیاز نداریم از نظر او استفاده می کنیم اعلام نظر می کنیم پیرامون این موضوع. نخیر این جوری نیست باید هر پنج نفر باشند نظر خودشان را بدهند جمع بندی شود و بعد از آن مصوبه شود در این شورا قابلیت اجرایی پیدا می کند

 پس خود این شور و این شورا دارای اعتبار است و موضوعیت دارد. آن حدیثی که قبلا بیان شد در ارتباط با اینکه مشاوره مستحکم می کند خرد آدمی را پشتوانه است یا موفقیتی است که انسان از مشاوره ژرف اندیش و دلسوز استفاده کند طریقی است ولی آیه ای که در قرآن داریم در سوره شورا در آیه¬ی 38 سوره شورا که 42مین سوره¬ی قرآن است و در قرآن در بین 114 تا سوره اسم شورا برای آن انتخاب شد.

در 38مین آیه از 52 آیه به شورا و که اصطلاحا اشتباه تلفظی است که می گویند شُورا اشاره می کند آنجا "و امرهم شورا بینهم" کارهاشان را در بین خودشان به شُور و شور و مشورت می گذارند شما عنایت بفرمایید این شورا مثل شورای اسلامی شهر مثل شورای نگهبان مثل مجلس شورای اسلامی آنجا خود همان شور و مشورت جمعی موضوعیت دارد یعنی نمی شود فقط از طریق یکی کشف حقیقت کرد خود نشستمانشان دارای اعتبار و موضوعیت است

 از این قسمت گذر کنیم با توضیحی که برای بحث موضوعی و طریقی خدمت دوستان عرض کردیم بنا داریم به بخشی از آیات قرآن در خصوص مشاوره بپردازیم البته هم آیات و هم روایات بسیار در این خصوص صحبت می کند که ما بدلیل تقدم قرآن بر کلام اهل بیت گرچه اهل بیت قرآن ناطق هستند یعنی سخن گویانی هستند که جز قرآن چیزی نمی گویند ولی ما در ابتدا به آیات اشاره می کنیم یکی از سور قرآنی که در اون سوره به بحث مشاوره اشاره می شود البته با نوع موضوعیش عرض کردیم سوره شورا است.

که از آیه 36 شروع می شود . من آیات را آرامتر می خوانم تا شما دوستان اگر ضبط در دسترس ندارید وخواستید یاداشت بفرمایید ، مشکلی نداشته باشید .

در آیه 36 می فرماید : " فما اوتیتم من شى ء فمتاع الحیوه الدنیا و ما عند اللّه خـیـر و ابـقـى للذیـن امـنـوا و عـلى ربـهـم یـتوکلون : هر چه که در دست شماست ، متاع اندک دنیاست که عمر چندانی ندارد و پایان می پذیرد ولی آن چه که در نزد پروردگار است " ما عند اللّه خـیـر و ابـقـى" ، : و ما عند : آن چه که در نزد خداست " ، هم بهتر و هم باقی تر و جاودانه است و فنا پذیر نیست . البته برا چه کسانی ؟ برای کسانی که ایمان داشته باشند و بر خدا توکل کنند . پس در این جا به چند نشانه اشاره می شود:که چیزی که در نزد خدا است خیر است ، برای چه کسانی ؟

1- مومنین

2- کسانی که توکل می کنند .

3- و کسانی که " و الذین یجتنبون کبائر الاثم و الفـواحـش:کسانی که اجتناب می کنند از گناهان کبیره ، زشتی ها و پلیدی ها و این سومین نشانه کسانی است که در نزد خدا برای خود چیزی باقی ، مناسب و خیر برای خود به جای می گذارند.

و ویژگی چهارم : " و اذا مـا غـضـبـوا هـم یغفرون :زمانی که برافروخته می شوند ، اهل بخش هستند ."

و " و الذین استجابوا لربهم : و اجابت خدا می کنند

و اقاموا الصلوه : و نماز اقامه می کنند ."

ما تا اینجا به شش تا هفت نشانی برای کسانی که در نزد خدا براییشان چیزهایی است که هم خیر است و هم جاودانه ، و اصلا قابل مقایسه با زندگی زودگذر نیست اشاره کردیم.

دیگر ویژگی این گروه چیست ؟

در هفتمین ویژگی می فرماید : "و امـرهـم شـورى بـینهم : این ها در کارهایشان با یکدیگر مشورت می کنند . یعنی به شور می نشینند و مشاوره می کنند .

"و مما رزقناهم ینفقون : انفاق مالی دارند "

و ویژگی بعدی که نهمین ویژگی این گروه است :

" و الذین اذا اصابهم البغى : موقعی که ظلمی بر آن ها می رسد "

" هم ینتصرون : طلب یاری می کنند " نمی شینند و از ظرفیت ها استفاده می کنند و در مقابل ظلم قیام می کنند .

ببینید عزیزان من ، در مقابل این همه ویژگی که

1- ستم ستیز هستند .

2- انفاق مالی دارند.

3-توکل به خدا دارند.

4- مومن وگرونده با ذات پروردگار هستند.

5- اقامه نماز می کنند ، به موضوع ِ اهل مشاوره هستند اشاره می کند.

در بسیاری از مواقع خانواده ها به یکدیگر می گویند ، بد نیست راجع به این موضوع به یک مرکز مشاوره مراجعه کنید و با یک مشاور صحبت کنید . در پاسخ می گویند ، من مگر دیوانه هستم که به مشاور مراجعه کنم؟!

در حالی که قرآن نشانه ی یکی از کسانی که در نزد خدا خیر به جا می گذارند ، خیری که باقیِ باقی است و اصلا از بین نمی رود را اهل مشاوره و مشورت بودن قرار داده است .

بعضی ها می گویند مگر من دیوانه هستم ؟! فکر می کنند که دیوانه باید برود مشاوره در حالی که در جلسات پیشین گفتیم عقل می رود تا از ذخیره ی مغزی خود به عنوان مشاوره استفاده بکند .دیوانه که صاحب عقل خود نیست تا بتواند اندیشه ای بکند که دنبال عقل کسی دیگر حرکت کند .

نکته قابل توجه در این آیه از سوره شریفه شوری است ، این است که در کنار اقامه نماز بلافاصله شورا را مطرح کرد . " اقاموا الصلوه : نماز می خوانند "و امـرهـم شـورى بـینهم".

نمازمی خوانند یعنی با خدای آسمان خودمانی هستند و اهل رابطه اند . مشورت می کنند یعنی با حجت خدا در زمین ارتباط برقرار می کنند.

اما کاظم (ع) می فرمایند :" ان الله على الناس حجتین : خدا دو تا حجت دارد ، ،یکی از این حجت ها حجت باطن است . حجت باطن هم ، حضرت می فرمایند : "و اما الحجة الباطنه فعقله ". با حجت خدا در زمین با عنوان مغز مشاور ارتباط برقرار می کنند و در آسمان هم " اقامو الصلاة " ، با خود خداوند ارتباط برقرا می کنند .

این نگاه ،نگاه فوق العاده قرآنی در بحث مشاوره است که توضیح و تفسیر آن دراین وسع اندک نمی گنجد .

ان شالله که موفق و سر افراز و پیروز باشید .

 

درس هفتم –مشاوره از منظر قرآن

در یکی از جلسات آیه 36 تا 38 سوره شوری را مورد بحث قرار دادیم. در این جلسه پیرامون آیه 17 و 18 سوره زمر صحبت خواهیم کرد. در آیه 17 ویژگی مومنین را می گوید.

 والذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها : اجتناب می کنند طاغوت را

ان یعبدوها : اینکه پرستش طاغوت کنند . کسانی که زیر بار فرمان طاغوت، پرستش طاغوت،گرایش به طاغوت نمی روند.

اینها لهم البشری : برای اینها بشارت است مژدگانی ست

و فبشر عباد: ای پیامبر تو به بندگانم بشارت بده آنهایی که اجتناب می کنند از طاغوت و از پذیرش عبادت و کرنش در مقابل طاغوت، اینها را پیامبر تو بشارت بده .

 این بندگان چه کسانی هستند؟ فبشر عباد چه کسانی؟

الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه : کسانی که صحبت ها را می شنوند و نیک ترها را انتخاب می کنند.

یک نکته را دقت داشته باشید اشاره آیه به این که سخن ها را می شنوند، نیکوترها را انتخاب می کنند. گاهی از مواقع بعضی ها دچار یک اشتباه می شوند می گویند من تمام حرفها را گوش می کنم، پیش همه می روم و نظراتشان را دریافت می کنم، با همه رقم آدم نشست و برخاست دارم، همه جور حرف توی گوش من پر است ولی خوبش را انتخاب می کنم.

 آیه این را نمی گوید. آیه برای شنیدن همه نوع حرف ممنوعیت قائل است.

آیه می گوید الذین یستمعون القول: حرف را گوش می کنند گفتارها را می شنوند.

فیتبعون احسنه: از احسنشان پیروی می کنند.

احسن یعنی بهتر، بهتر در مقابل به است. ما نمی توانیم هر حرفی را بشنویم.

من می گویم من در یک جلسه می نشینم ، غیبت ، تهمت ، انگ ، افترا ، فحش ، ناروا ،صحبت های لغو، بی مزه، بی هدف ، بی جهت را گوش می کنم اگر در این بین چیزی پیدا شد انتخاب می کنم. آن حسن است و آن چه که شما شنیدید حسن نبود یا مثلا خشن بوده یا لجن بوده است بعد هم می گوید یک چیز خوب از آن پیدا می کنم. حق ندارید سخن نامناسب بشنوید و از بین آن حسن انتخاب کنید .

مثل این که شما بروید بگویید که من دنبال غذا هستم می روم توی سطل آشغال میروم و می گردم و یک چیز خوب پیدا می کنم خلاصه یک دانه سیب که پیدا می شود.

قرآن می گوید شما باید بین حسن ها، احسن انتخاب کنید.

تذکر فوق العاده ای است :

 یتبعون احسنه : احسن یعنی نیکوتر ها را انتخاب می کند . احسن در مقابل حسن است . احسن در مقابل قبیح نیست . حَسن در مقابل قبیح است . ما موظفیم به حسن توجه کنیم حسن ها را انتخاب کنیم و برای اوردن نظام فکری برای تدبیر ، نظم ، برنامه ریزی و اجرا و عمل کردن از احسن تبعیت می کنیم .

حال این نکته چه رابطه ای با مشاوره دارد ؟

دربحث مشاوره معتقدیم وقتی مرحوم راغب و مرحوم طریحی تعریف می کنند می گویند :

 مشاوره کشف حقیقت ، تمنای هدایت ، دریافت راهنمایی از مشاور متخصص است .

قرآن می گوید وقتی از نیک تبعیت کند اشاره می کند در چنین شرایطی " اولیک الذین هداهم الله " اینها کسانی هستند که خداوند آنها را هدایت کرد .

هدایت خدا در سایه ی چه چیزی حاصل شده است ؟ " یتبعون احسنه" حرفهای خوب را گوش کرده و خوب تر ها را انتخاب کرد . هدایت خدا در نظام رفتار ، پویایی، پژوهش و گفتار کسی که حَسن گفت و ایشان احسن را انتخاب کرد .هدایت خدا تبلور پیدا کرد و این همان بحث مشاوره و راهنمایی است و " و اولئک هم و اولالباب "

بعضی می گویند مشاوره نمی کنم چون دیوانه نیستیم .

قرآن می گوید کسی که مشاوره می کند هدایت می شود اولالباب است و عاقل واقعی این فرد می باشد .

مرحوم علامه طباطبایی در جلد 18کتاب المیزان ذیل این آیه (تفسیرش)می فرمایند : مراجعه به افراد مومن و صاحبان دانش و عقل برای رسیدن به یک نظر و حقیقت مطلوب و درست مفهوم همین آیه است که در حقیقت همان مفهوم مشاوره و معنای مشاوره است .

بصراحه مفسر بزرگی مثل مرحوم علامه طباطبایی احسن را می گوید شما باید در گفتار یک مشاور که بسیار حَسن می گوید و شما دنبال کنید . بیان می کند که مشاوره حق انتخاب برای شما را ندارد . انتخاب با شماست .

 "یتبعون احسن " انتخاب احسن با خود شماست ، مشاور می گوید ، راهنمایی می کند ، مسیر را نشان می دهد . نمی گوید این کار را انجام بدهید . چند فرض را تبیین می کند . همچنین در خصوص این آیه مرحوم صاحب تفسیر قمی در ارتباط با همین آیه می گوید : "یتبعون احسن" منظور مراجعه به قول امام معصوم و پیشوایان و جانشینان امام معصوم است ، مراجعه می کنیم به نظرات آنها و نسبت به آنچه از احکام و امور دینی به آن نیاز داریم از آنها مشاوره می گیریم .

" فبشر عباد " مژده بر آن بندگانی که " الدین یستمعون القول " می شنوند حرف ها را مراجعه می کنند به متخصص مربوطه ، به مشاور هر رشته مربوطه ، "فیتبعون احسنه " بهترها را در بین آنها انتخاب می کنند . این یکی از آیاتی است که به مشاوره اشاره می کند .

سومین آیه که به مشاوره اشاره می کند ایه 159سوره مبارکه آل عمران می باشد .

خدا به پیغمبر می فرماید : "فبما رحمه من الله لنت لهم " جز رحمت خدا نیست که تو به آنها مهربانی می کنی چون محل مراجعه هستی خداوند طوری نظام وجودت را شکل داد که عواطف سرشاری را در اختیار اینها قرار می دهی . اگر پیغمبر چنین نبود " و لو کنت فظا غلیظ القلب " اگر تو غلیظ القلب ،درشت خوی ، قصاوت دل و سخت دل بودی " لنفضوا من حولک " از اطرافت پراکنده می شوند .گوشهایشان را برای شنیدن حقیقت به سمت تو نمی آوردند .

مفسرین به این نکته اشاره می کنند که : اگر می خواهی حرفت را بشنوند و از طریق حرف تو حقیقت را کشف کنند باید از معبر مهربانی گذرش دهی .

همان جمله معروف : چوب معلم ار بود زمزمه محبتی / جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

ما در این آیه اولین نکته ای که به آن توجه می کنیم و جز و ویژگی های یک مشاور محسوب می شود و باید به آن توجه کنند بحث " مهربانی" است .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.