refreshing

refreshing

به یاد زنده یاد "مرغ طوفان"
refreshing

refreshing

به یاد زنده یاد "مرغ طوفان"

درس هشتم


سوره «حمد»

اهمیت سوره «حمد» در قرآن و روایات
امام خمینی (ره)  فرمود: «نماز، معجونی الهی است که سعادت فرد و جامعه را در دنیا و آخرت تضمین می‌کند». ما در نماز، اذکاری را به زبان جاری می‌کنیم که اولین آن‏ها، ذکر «الله اکبر» بود. سپس سورۀ «حمد» (مادرِ قرآن، امّ الکتاب، عصاره و چکیدۀ ‌کتاب‏های آسمانی) را می‏خوانیم. امیرالمؤمنین (علیه السلام)  فرمودند: «خداوند کتاب‏های آسمانی را در قرآن و قرآن را در سورۀ «حمد» خلاصه کرده است. سوره «حمد» هفت آیه دارد؛1 یعنی به تعداد هفت آسمان، به تعداد روزهای هفته، به تعداد طواف‌های دور خانۀ خدا، به تعداد سعی و صفا و مروه و رمی‏ ای که حاجیان در سرزمین منا انجام می‏دهند. حکمتی در این عدد (7) وجود دارد.

سوره «حمد» شفای دردهاست
سورۀ «حمد» شفای دردهای جسمی، روحی،‌ فردی و اجتماعی است. در روایات آمده: اگر سورۀ «حمد» را بر مُرده‌ای خواندید و آن مُرده زنده شد، تعجب نکنید. این سوره، انسان را زنده می‌کند، ولی متأسفانه ما با مفاهیم و معانیِ این آیات، آشنایی چندانی نداریم.
اهمیت قرائت نماز
در رساله‌های عملیه مراجع بزرگوار آمده است: اگر نمازگزار جمله، کلمه، حرف و حرکتی را اشتباه ادا کند، نمازِ او باطل است. بنابراین، باید تلاش کنیم قرائتِ نمازمان را صحیح و تا جایی که امکان دارد، زیبا کنیم. قرائت صحیح، واجب و قرائت زیبا، مستحب است. معصومان (علیهم السلام)  ما را به قرائت‌های زیبا سفارش کرده‏اند. امام سجاد (علیه السلام)  فرمودند: اگر پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  آن قرائتی که در توانشان بود را در نماز می‌خواندند، مردم بی‏هوش می‌شدند.
ما باید در این امور وقت بگذاریم و نشان دهیم خدا و دینمان را دوست داریم. بدیهی است که زیبایی را همه دوست داریم و وقتی قرائت زیبایی را می‌شنویم، لذت می‏بریم. امروزه نوارهای صوتی و سی دی  کار را راحت‏تر کرده‏ اند و علاوه بر این، در همۀ مساجد کشور، اساتید قرآن و روحانیون عزیز هستند. در چند جلسه قرائت‌هایمان تصحیح می‏شود.

1 . جیلانی،بیان الاحکام،ص33. سرالکتب المنزله فی القرآن و سر القرآن فی فاتحۀ الکتاب و سر الفاتحۀ الکتاب فی بسم الله الرحمن الرحیم و سر بسم الله الرحمن الرحیم فی نقطۀ تحت الباء.

چرا نماز را باید به زبان عربی بخوانیم؟
چرا نماز را باید به زبان عربی بخوانیم؟
 در پاسخ به این سؤال باید گفت: دینِ اسلام در سرزمین عربستان نازل شده است، و قاعدتاً هر کتابی از آسمان نازل شود، به زبان مردم همان سرزمین است. دینِ اسلام برای مردم آن‏جا نیست و برای همۀ اهالی کرۀ زمین است، ولی به زبان آن‏ها نازل شده است. در این‏که خداوند کامل‏ترین و آخرین دینش را به زبان عربیِ مبین فرستاده است، حکمتی وجود دارد و در روایات آمده: که اهل بهشت، هم عربی سخن می‏گویند.1
ویژگی زبان عربی
زبانِ عربی، زبان بسیار فصیح، و زیبایی است. سزاوار است، کسانی مانند: فارس زبان‌ها، ترک زبان‌ها، انگلیسی زبان‌ها و... با زبان دینشان آشنایی پیدا کنند، چرا که فهم آیات قرآن و روایات در گرو دانستن زبان عربی است.
ترجمۀ قرآن به‏ جای قرآن!
 بعضی افراد سؤال می‏کنند: آیا به جای قرآن نمی‏ توان ترجمۀ قرآن را قرائت کرد؟ در پاسخ این سؤال باید گفت، ترجمه‌ گویاییِ عربی را ندارد؛ علاوه بر این اگر این شیوه مرسوم شود، معلوم نیست چه بلایی سرِ نسل‌های بعد پیش می‌آید. این کلام، کلامِ خداست، و کامل، جامع، زیبا و جذاب است.
عربی، زبان بین‏ المللی است، و یکی از ایده‌های مترقیِ اسلام، همین زبان بین‏ المللی است. برای مثال، اذان باید در همه جا به زبان عربی گفته شود. اگر قرار بود چینی‌ها به زبان چینی اذان بگویند، مسلمانان دیگر چیزی متوجه نمی‌شدند، اما وقتی همۀ مسلمانان در هر کجای دنیا با زبان عربی «الله اکبر» بگویند، مسلمانان دیگر می‌گویند این‏جا مسلمان‌ها هستند و  این‏جا حتماً مسجد است.
نظریۀ مترقی اسلام

امروزه دنیا به دنبال ایده‌ای به نام «جهانی‏ سازی» است. اسلام هزار و چند صد سال پیش در پی یکپارچه شدن جهان بود؛ آن هم به زبانی که کامل‏ترین کتاب (قرآن) به آن زبان است.

آیۀ اول: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
آیۀ اول: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام)  دربارۀ آیۀ: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾ فرمودند: این آیه، خلاصۀ قرآن است. 1
این آیه فقط چهار کلمه دارد، اما سخنان بسیاری در خود نهفته دارد. می‏توان گفت: انرژیِ متراکم معنویت، در بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ است.
معانی «بِسْمِ اللَّهِ» بسم الله
«بِسْمِ اللَّهِ» معانی گوناگونی دارد که در ذیل به بعضی از آنها اشاره می شود.
1. بِسْمِ‏ اللَّهِ؛ کمک گرفتن از خدا
کارم را با کمک خدا آغاز می‌کنم. فکر و برنامه‏ ریزی کردم، اما نمی‌دانم در این کار موفق خواهم شد یا نه؛ البته دلم آرام است، چراکه خدایی که مرا می‌شناسد و دوستم دارد، حتماً کمکم می‌کند. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»، یعنی به کمک خدا و با توکل بر خدا.
2. بِسْمِ‏ اللَّهِ؛ برای خدا کار کردن
«بسم‏ الله» یعنی به رنگ خدا و به خاطر خدا کار کردن. کسی نمی‏تواند به خاطر خدا دزدی و جنایت کند. این جمله به‏ گونه‏ ای است که مسلمانان را از ناهمواری‌ها، زشتی‏ ها و پلیدی‌ها دور می‌کند. دزد، موقع شکستن قفل نمی‏تواند بگوید: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. اگر بگوید، همه به او می‌خندند. انسان همین که می‌گوید «بِسْمِ‏ اللَّهِ» حیا می‌کند؛ یعنی کارِ من برای خدا و به نام خداست. به جز نامِ خدا، نام چه کسی را می‏توان بُرد؟ نام پادشاهان، سلاطین، قهرمانان و ... را ببریم؟، همۀ آن‏ها موجودات ضعیف و محتاجی هستند.
3. بِسْمِ‏ اللَّهِ؛ یعنی نشانۀ بندگی
ریشۀ واژۀ «اسم»، از «سمو» به معنای نشانه است. هنگامی که سرویس ظروف خریداری میکنید نشان آن کارخانه را دارد. «بِسْمِ اللَّهِ» یعنی من بندۀ‌ خدا هستم، من مسلمان هستم، من مؤمن هستم،‌ من نمازخوان هستم. پیغمبر اکرم (صلی الله و علیه و آله)  فرمودند: در آغاز تمام کارهایتان «بِسْمِ اللَّهِ» بگویید؛2 کوچک باشد یا بزرگ، پیدا باشد یا پنهان، مادی باشد یا معنوی. هنگام خوابیدن، غذا خوردن، کتاب خواندن، کار کردن و... بگو: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾. این، آرم بندگی است. یعنی انسان‏هایی که داری هنر یا مدرکی هستند، با گفتن «بسم الله» در مصاحبه‏ ها اِبا دارند. مثلاً چون شخص مدرک کارشناسی ارشد دارد، به خود مغرور شده و از گفتن این ذکر در آغاز سخن پرهیز می‏کند. قوی‏ترین مرد جهان با بیماری سرماخوردگی از پا می‌افتد! ما هرچه داریم از خداست. هستیِ ما از خداست، آغازِ ما از خداست، پایانِ ما از خداست،‌ سر و کار ما با خداست. به این امور افتخار کنیم؛ هم‏چنان که حضرت امیر (علیه السلام)  از بندۀ خدا بودن افتخار می‏کرد.

آیۀ دوم: ﴿الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾

آیۀ دوم: ﴿الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم
﴿الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ یعنی تمام سپاس‌ها و تمام ستایش‌ها، مخصوصِ خداست، چراکه همۀ نعمت‌ها، زیبایی‌ها و بزرگی‌ها برای خداست. این نقاش هم که این نقاشی را به تصویر کشیده، حافظۀ او،‌ سلامت او، مغز او،  اندیشۀ او، دست او و‌ چشم او از خداست. این نگاهِ انسانِ خداپرست است. خداوند «رَبِّ الْعَالَمِینَ» است؛ یعنی پرورش‏دهندۀ‌ جهانیان است.

واژۀ «الله» در قرآن و دعا
بیشترین اسمی که از خدا در قرآن آمده، نام مقدس «الله» است. تمام «دعای جوشن کبیر» را در کلمه «الله» می‏توان خلاصه کرد. در دعای جوشن کبیر 1001 صفت خدا بیان شده است که تمام این اوصاف در واژۀ «الله» گنجانده شده است. واژۀ «الله» بیش از سه هزار بار در قرآن آمده است.
معنای واژۀ «رب»
 واژۀ «رَبِّ» تقریباً نهصد بار در قرآن آمده و یکی از اسم‌های زیبای خداست. «رب» به معنای صاحب، پرورش ‏دهنده، مدبر و مدیر است. بنابراین »رب‏العالمین» به این معناست که خداوند، تدبیر امور عالم را به عهده دارند.
بعضی افراد در زمان جاهلیت فکر می‌کردند خداوند، جهان را آفریده و کنار رفته است! در مقابل انبیا (علیهم السلام)  به بشر آموختند که خداوند جهان را آفریده و هم‏اکنون حاکمیت و مدیریت دارد و تدبیر می‌کند؛ و اگر لحظه‌ای نظر خداوند از این جهان کنار زده شود، همۀ ‌جهان در هم فرو می‌ریزند. خداوند، پرورش‏دهندۀ‌ همۀ ستاره‌ها، ‌پروانه‌ها، گنجشک‌ها، دریاها،‌ آب‌ها، سنگ‌ها، خاک‌ها، کوه‌ها و انسان‌ها و... است.
شکرگزاری
 سورۀ حمد با بسم الله الرحمن الرحیم ﴿بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾ آغاز می‏شود؛ سپس مسئله شکر خدا، مطرح می‏شود. در این‏جا سازندگی‌های نماز هویدا می‌شود. ‌در هر نماز باید فکر کنیم  خدا به ما چه نعمت‌هایی داده است. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: وإن تعدوا نعمة الله لا تحصوها إن الله لغفور رحیم ﴿وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ﴾؛1 اگر بخواهید نعمت‌های خدا را بشمارید، نمی‌توانید.
بنابراین، خدایی که پرورش انسان‌ها و حیوانات و درختان و بقیۀ موجودات به دست اوست، شایستۀ شکرگذاری و ستایش است؛ اوست که برای موجودات اهدافی قرار می‌دهد و آن‏ها را رهبری می‌کند تا به سمت هدف حرکت کنند.
وظیفۀ انسان در برابر نعمت‏ها
افسوس که انسان ناسپاس است! قرآن می‌فرماید:
ــ  قتل الانسان ما اکفره ﴿قُتِلَ الإنْسَانُ مَا أَکْفَرَهُ﴾؛2 مرگ بر انسان! چقدر ناسپاس است.
ــ  و کان الانسان کفورا ﴿وَ کَانَ الإِنْسَانُ کَفُورًا﴾؛3 انسان ناسپاس است.
ــ و اذا انعمنا على الانسان اعرض ﴿وَ إِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الإِنسَانِ أَعْرَضَ﴾؛4 هنگامی که ما به انسان نعمت می‌دهیم، او رو می‌گرداند.
ــ  یا ایها الانسان ما غرک بربک الکریم ﴿یا ایُها الاِنسانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الکَریم﴾؛5 ای انسان! چه چیز تو را در برابر خداوند کریم مغرور کرده است؟!

قرآن بسیار از ناسپاسی انسان‌ها شکایت کرده است. به شخص می‌گوییم: نماز خواندی؟ می‌گوید: قرصش را خوردم!‌ مسخره می‌کند. او نمی‏داند که خدا نیازی به نماز ما ندارد؛ او کلیدی دست ما داده تا هدایایش را افزون کند. خداوند هدیه‏ های بی‏شماری به ما داده است؛ اگر بیشتر می‌خواهیم باید تشکر کنیم. در قرآن آمده:

لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید

﴿لَئِنْ شَکرْتُمْ لَاَزیدَنَّکمْ وَ لَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ﴾؛6 اگر شکر کنید خدا نعمت‌هایش را می‌افزاید: اگر ناسپاسی کنید عذاب من شدید است.

آیۀ سوم: ﴿الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾

آیۀ سوم: ﴿الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾  الرحمن الرحیم
مهرورزیِ عام خداوند
‌﴿الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ دو اسم از اسامی خداست.‌ ریشۀ «رحمان» و «رحیم» مهرورزی است، اما معناهایشان با هم متفاوت است؛ «رحمان» یعنی خدا‌ مسلمان و غیرمسلمان، کمونیسم، شرقی، غربی، سیاه، سفید و... همه را دوست دارد؛ به بیانی دیگر، خداوند برای همه باران می‌فرستد، برای همه رزق می‌فرستد،‌ برای همه گیاهان را می‌رویاند، ‌برای همه خورشید را می‌آورد. این رحمانیت خداست.
مهرورزی خاص خداوند
«رحیم» یعنی خداوند عده خاصی را ـ که مؤمنان هستند ـ برای همیشه دوست دارد. «رحمان» یعنی همه، اما «رحیم» یعنی همیشه.‌ خداوند دو گونه مهر دارد؛ مهری به همۀ موجودات و مهری به جمعی، اما برای همیشه. خداوند مؤمنان را برای همیشه تا صحنۀ رستاخیز دوست دارد؛ در واقع، خداوند یک مهر خاصی به همۀ ‌مردم و ‌شهروندان به طور عام و به‌ فرزند، همسر، برادر و... به طور خاص علاقه داریم؛ این رحیمیّت است.




آیۀ چهارم: ﴿مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ﴾

آیۀ چهارم: ﴿مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ﴾ مالک یوم الدین
 از امام حسن مجتبی (علیه السلام)  روایت شده: پدرم وقتی در نماز به آیۀ ﴿مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ﴾ می‌رسید، گاهی صد بار آن‏را تکرار می‌کرد و می‌گریست.‌
﴿مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ﴾ یعنی خداوند، صاحب روز جزاست. خداوند هم مهر داد و هم قهر؛ البته مهرش بیشتر از قهرش است. آدم‌ها اگر فقط به مهر خدا توجه کنند، لوس می‌شوند و اگر فقط به قهر خدا فکر کنند، مأیوس می‌شوند. بنابراین، توازن و تعادلی باید بین این دو برقرار شود.
در آیۀ قبل، صحبت از رحمانیت و رحیمیت خداوند بود، اما در این آیه، از قهر خداوند سخن به میان آمده است. ما روزی را در پیش داریم که همۀ ‌انبیا خبرِ آمدنش را دادند و مطمئناً آن روز را خواهد آمد. «یوم الحساب» و «یَوْمِ الدِّینِ» معروف است. پنجاه هزار سال، طول آن روز است. انسان‌ها باید در آن روز، پاسخ‏گوی اعمالشان باشند. دادگاهی در آن روز برگزار خواهد شد و حاکمی می‌آید و از ما دربارۀ کارهایمان سؤال می‌کند. فکر کردن دربارۀ آن روز ما را از گناه دور می‌کند.
شایان ذکر است، خداوند مالک دنیا هم هست، اما چون در این‏جا به ما اختیاری داده ما فکر می‌کنیم کاره‌ای هستیم؛ اما در آخرت عمیقاً می‌فهمیم که خداوند، مالک ما و آخرت است. روز قیامت گفته می‌شود: کارها دستِ کیست؟ همه می‌گویند: «الله الواحدُ القهار»؛ دست خدای مقتدر است.
«قیامت» در آیات قرآن
تقریباً 1500 آیۀ قرآن دربارۀ قیامت است. یاد قیامت، حساب، کتاب، صراط، میزان، بهشت، جهنم و... تأثیر بسزایی در رفتار و اعمال ما دارد.‌ پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  هنگامی که در مکه بودند با آیات سوره‌های جزء‌ 28 ، ‌29 و 30 قرآن، که غالباً دربارۀ آخرت و قیامت است، مسلمانان را تربیت و تعذیر می‏کردند. مسلمانان نیز از شنیدن این آیات می‏لرزیدند و به گریه می‏ افتادند.
خوف پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  از آیات قیامت
آیه‌ای دربارۀ جهنم نازل شد؛ پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  گریه کرد، نمازگزاران هم گریه کردند. گریۀ مردم به‏ زودی تمام شد، اما گریۀ پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  ادامه پیدا کرد. گفتند: چه‏ کار کنیم که گریۀ ایشان تمام شود؟ سلمان فارسی گفت: باید از حضرت فاطمه (علیها سلام)  بخواهیم تا به ما کمک کند. حضرت فاطمه (علیها سلام)  قبول فرمود؛ آن‏گاه از خانه به مسجد آمد و پرسید: پدرجان! چرا این گونه جان‏سوز گریه می‌کنی؟ فرمود: دخترم! ‌امروز جبرئیل این آیه‌ها1 را نازل فرمود. حضرت زهرا (علیها سلام)  تا این آیه‌ها را شنید افتاد و غش کرد.
این چه احساسی بوده که معصومان (علیهم السلام)  دربارۀ قیامت داشته‌اند و ما نداریم! ما قرآن می‌خوانیم، اما آیات بهشت و جهنم برای ما فرقی ندارند. مانند ماشین فرسوده‏ای شده‏ ایم که عقربه‌های برق، باطری، و کیلومترشمار آن کار نمی‏کنند. روح ما هم گاهی آن‏قدر می‌میرد که هیچ‏کدام از این عقربه‌هایش کار نمی‌کند. چطور امیرالمؤمنین (علیه السلام)  ﴿مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ﴾ را صد بار تکرار می‌کنند، اما ما خیلی راحت از کنارش می‌گذریم؟! این‏ها سازندگی‌های نماز است.


آیۀ پنجم: ﴿إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ ایاک نعبد و ایاک نستعین
 از امام صادق (علیه السلام)  روایت شده: سورۀ «حمد» دارای دو قسمت است؛ قسمتی از آن دربارۀ اوصاف خداست و قسمت دیگر آن دربارۀ درخواست‏های ما از خداست.1 بنابراین، آیۀ پنجم سوره «حمد» آغاز بخش دوم سوره است.
﴿إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی: تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو کمک می‌خواهیم.
هدف، پرستش خداست
امیرالمؤمنین (علیه السلام)  فرمودند: پیامبران (علیهم السلام)  آمدند انسان‏ها را از عبادت غیر خدا باز دارند و آن‏ها را به عبادت خدا متمایل کنند.‌
انسان چه بخواهد و چه نخواهد، جذب کسی می‌شود، به کسی یا چیزی عشق می‌ورزد،‌ کسی را می‌ستاید و کسی یا چیزی مانند ستاره، خورشید، طاغوت، بت، نفس، شهوت، زن، پول، مقام و... را می‏پرستد. انبیا (علیهم السلام)  گفتند: که ای انسان! ارزش تو بسیار بالا و والاست؛ تو فقط باید خدا را پرستش کنی تا شبیه خدا شوی. آیۀ پنجم سوره «حمد» نیز به این موضوع اشاره دارد:‌ خدایا، تنها تو را می‌پرستیم و تنها از تو کمک می‌خواهیم، چراکه فقط تو پشتیبان، خالق، رازق و مددکار مایی.

آیۀ ششم: ﴿اهدِنَاالصِّرَاطَ المُستَقِیمَ﴾
آیۀ ششم: ﴿اهدِنَاالصِّرَاطَ المُستَقِیمَ﴾ اهدنا الصراط المستقیم
 هر نمازگزار در شبانه ‏روز ده بار باید بگوید: ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ﴾  اهدنا الصراط المستقیم ؛ پروردگارا، ما را به راه مستقیم هدایت بفرما!
هدفِ نزول قرآن
قرآن کریم برای هدایت بشر آمده است. عبارات «هدی للمتقین» و «هدی للناس» نیز گویای این مطلب‏ اند. انبیا (علیهم السلام)  نیز برای هدایت آمده‌اند. البته در این میان، شیاطین برای گمراهی انسان کمر بسته‏ اند. به همین دلیل، ما هر روز و شب و به کمک خدا محتاجیم و این دعا را در نمازمان می‌خوانیم: خدایا، ما را به راه راست هدایت کن! در زندگی انتخاب‌های گوناگونی، مانند انتخاب شغل، رشته، سفر، رفیق، همسر و ... وجود دارند. خداوند در همۀ این‏ها باید دست ما را بگیرد، تا درست انتخاب کنیم.
«راه مستقیم» کدام است؟
در مقابلِ راه مستقیم راه‌های غیرمستقیم وجود دارد؛ به بیانی دیگر، در مقابلِ راه مستقیم که راه میانه و معتدل است، راه افراط و تفریط قرار دارد؛ بعضی‌ها زیاده‏ روی می‌کنند و بعضی‌ها کند روی؛ یعنی به بعضی از مسائل و نیازهای زندگی‏شان توجه دارند، اما از بعضی دیگر غافل هستند.‌ اگر به همۀ ‌نیازها برسیم، در صراطی مستقیم حرکت کردیم. راه غیرمستقیم، راه وسوسه‌های شیطانی، راه طاغوت‌ها، راه دنیا طلبی و‌ راه بدون دلیل و منطق است.
«راه مستقیم» از نظر قرآن
راه مستقیم از نظر قرآن چه راهی است؟ در سورۀ هود آمده: ان ربی علی صراط مستقیم ﴿إِنَّ رَبِّی عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ﴾؛1 پروردگارِ من، بر راه مستقیم استوار است. در جای دیگر خداوند خطاب به پیامبر گرامی اسلام می‏فرماید:  انک علی صراط مستقیم ﴿إِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ﴾؛2 ای پیامبر! تو بر صراط مستقیم هستی. هم‏چنین در قرآن آمده: و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم ﴿وَ أَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ﴾؛3 عبادت من، راه مستقیم است. از امام صادق (علیه السلام)  نیز روایت شده: و اللّه نحن الصراط المستقیم «واللهُ نَحْنُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ»؛4 به خدا قسم، ما راه مستقیم هستیم.
امت اسلامی بعد پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)
پیغمبر (صلی الله و علیه و آله)  فرمود: بعد از حضرت موسی (علیه السلام)  یهودی‌ها 71 فرقه شدند؛ یک فرقه اهل نجات بودند و بقیه به انحراف رفتند. بعد از حضرت عیسی (علیه السلام)  مسیحی‌ها 72 فرقه شدند؛ یک فرقه اهل نجات بودند و بقیه گمراه شدند؛ و در دین من، مسلمان‌ها 73 فرقه خواهند شد و تنها یک فرقه اهل نجات هستند. آن فرقه را هم پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله)  توصیف کرده و نشانه‌هایش را بیان کرده است. ایشان فرمودند:
ان مثل أهل بیتی فیکم کمثل سفینة نوح من رکبها نجا  و من تخلف عنها غرق إنَّ مَثَلَ أهلَ بَیتی فی أمّتی کَمَثل سَفینةِ نُوح مَن رَکِبَها نَجَی و مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرَق؛5 مَثَل اهل‏بیت من، مَثَل کشتیِ نوح است؛ هر که سوار شد نجات می‌یابد و هر که ترک کرد، نابود خواهد شد.
همان‏طور که پیش‏تر نیز گفته شد، امام صادق (علیه السلام)  در روایتی، امامان معصوم (علیهم السلام)  را صراط مستقیم معرفی کردند؛ بنابراین، سایر گروه‌ها به انحراف کشیده شده‏ اند، هر چند سخن از اسلام و قرآن بگویند.
 بجاست در این درس، به نکاتی دربارۀ «راه مستقیم» اشاره شود:
1. راه مستقیم نسبت به اشخاص و زمان‌ها و شرایط، متفاوت است
 راه مستقیم نسبت به اشخاص، زمان‌ها و شرایط، متفاوت است. نمی‏توان نسخۀ ثابتی برای تبیین راه مستقیم داشت. گاهی ممکن است راه مستقیم سکوت باشد و گاهی سخن؛ گاهی ممکن است بذل مال باشد و گاهی نگه‏داری مال؛ ‌گاهی نثار جان باشد و گاهی تحصیل علم. صراط مستقیم در موقعیت‌های گوناگون، فرق می‌کند؛ روزی جهاد، روزی دیگر انفاق و روزگاری عبادت و اعتکاف.
2. آنان که در صراط مستقیم‏ اند، نباید دیگران را تحقیر کنند
کسانی که در صراط مستقیم بوده و از شرایط و امکانات ویژه‌ای برخوردارند، نباید دیگران را تحقیر کنند. طبق روایت پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) : ایمان ده درجه دارد که بعضی در درجۀ اول، بعضی در درجۀ دوم و بعضی در درجه سوم هستند، چراکه ظرفیت افراد مختلف است. آن‏هایی که در درجات بالا هستند، مراقب درجات پایین باشند و غرور نداشته باشند.6
3. در صراط مستقیم بودن مهم است و مهم‏تر از آن، استمرار آن است
در صراط مستقیم بودن مهم و استمرار آن، مهم‏تر است؛ هم‏چنان که گفته می‏شود: انقلابی بودن مهم است، اما انقلابی ماندن مهم‏تر است. شخصی از امیرالمؤمنین (علیه السلام)  پرسید: مگر شما در صراط مستقیم نیستید؟! فرمود: چرا؟ گفت: پس چرا باز می‌گویید: ﴿اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ﴾؟ فرمود: برای آینده و سرانجام کارم این دعا را می‏خوانم.7 بندگان، همیشه محتاج این کمک‏ خواهیِ از خدا هستند. مؤمنان همواره می‏گویند: پروردگارا! دستم را بگیر و راه را به من نشان بده! اشخاص بسیاری بودند که در میانۀ راه، راه را گم کرده‌ و به بی‌راهه رفته‌اند.
4. تشخیص صراط مستقیم خیلی دشوار است
 نکتۀ چهارم این است که  تشخیص صراط مستقیم بسیار دشوار است، چراکه دشمن گزینه‏ ها و راه‌های مشابهی را پیش روی ما می‌گذارد؛ از این رو، همواره باید از خداوند مدد بخواهیم، به امامان معصوم (علیهم السلام)  توسل کنیم و از توکل به خداوند بهره‏ مند شویم، تا راه نجات و رستگاری را بیابیم.
«صراط مستقیم» در آیات و روایات
امامان معصوم (علیهم السلام)  در روایات بسیاری « راه مستقیم» را تبیین فرمودند. ایشان، افراط و تفریط را شاخص صراط مستقیم از غیرمستقیم معرفی کردند: بعضی به‏ قدری دچار آرزوهای طولانی (بعد اَمَل) می‏شوند که انگار هیچ وقت از این دنیا نمی‌روند؛ گاهی آن‏قدر به‏ سوی دنیا‏ طلبی می‌روند که حرص تمام وجود  آنان را فرامی‌گیرد. بعضی تمام وجودشان را امید، بعضی تمام وجودشان را یأس و بعضی تمام فکر و جانشان را شادی و بدمستی و بعضی تمام جسم و روحشان را یاغی‏گری و سرکشی فرامی‏گیرد. انسان‏ها باید از خوف و رجا و امید و ترس تعادل و توازن داشته باشند. قرآن کریم می‌فرماید:
و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذالک قواما ﴿وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ ‏یُسْرِفُوا وَ لَمْ‏ یَقْتُرُوا وَ کَانَ بَیْنَ ذَلِکَ قَوَامًا﴾؛8 کسانى که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف مى‏ نمایند و نه سخت‏گیرى بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالى دارند.
مردی در وصیت نامه‏ اش همۀ اموالش را به دیگران بخشیده بود. مسلمانان تصور می‌کردند که این شخص کار خوبی انجام داده است. این اتفاق را به پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله)  گزارش دادند؛ پیغمبر (صلی الله و علیه و آله)  فرمود: اگر من به این مطلع بودم، اجازه نمی‌دادم او را در قبرستان مسلمان‌ها خاک کنند؛ پس برای زن و بچه‏ اش چه چیزی گذاشته است؟!

بخشش اندازه دارد،‌ انفاق اندازه دارد، ایثار اندازه دارد. هم به خود، هم به خانواده، هم به دنیا و هم به آخرت باید توجه داشت؛ اگر مجموعۀ این‏ها متوازن و متعادل باشد، این همان صراط مستقیم است.

آیۀ هفتم: ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِالمَغضوبِ عَلَیهِم وَ لَاالضالین﴾

آیۀ هفتم: ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِالمَغضوبِ عَلَیهِم وَ لَاالضالین﴾  صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین
«راه مستقیم» چه ویژگی‏هایی دارد؟
در آیۀ ششم سورۀ حمد، سخن از راه مستقیم بود؛ حال آیۀ هفتم سوره، به بیان و توضیح راه مستقیم می‏ پردازد. در این آیۀ آمده: صراط الذین انعمت علیهم ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ﴾؛ راه آنان که نعمت‏های ویژه‌ای به آن‏ها دادی. خداوند به همۀ ‌بندگانش نعمت داده، اما «هدایت» نعمت ویژه‌ و هدیۀ خاصی است که خدا به بعضی از بندگانش که بخواهند می‌دهد.

چهار گروه در راه مستقیم

خداوند در سوره «نساء» گروه‏هایی که بدان‏ها، نعمتِ «هدایت» را عطا فرموده، معرفی کرده است:

و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا

﴿وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقاً﴾؛1 هر کس که از خدا و پیامبر اطاعت کند، پس آنان (در قیامت) با کسانى همدم خواهند بود که خداوند بر آنان نعمت داده است، مانند پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان و اینان چه همدم‏ هاى خوبى هستند.
نمازگزار درواقع هر روز و شب از راه انبیا، شهدا، صدیقین و‌ صالحان یاد می‌کند و اوضاع خودش را بررسی و‌ خودش را با آن‏ها هماهنگ می‌کند.
در ادامۀ آیۀ هفتم سورۀ «حمد»، خداوند نشانۀ دیگری را برای تشخیص «صراط مستقیم» بیان می‏کند:
غیر المغضوب علیهم و لا الضالین ﴿غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِمْ وَلاَ الضَّالِّینَ﴾؛ نه راه آنان که غضب‏ شدگانند و نه راه گمراهان.
«غضب‏ شدگان» چه کسانی‏ اند؟
مصداق‏ های «غضب‏ شدگان» را در قرآن کریم باید پیدا کنیم. این جمله را ما هر روز و شب به زبان جاری می‌کنیم، اما شاید خودمان از غضب‏ شده‌ها و گمراهان باشیم. باید کلمۀ «گمراه» و کلمۀ «غضب‏ شده» را در قرآن رصد کنیم و ببینیم دربارۀ چه کسی و کجا به کار رفته است. خداوند به قوم بنی‏ اسرائیل عزت و سروری داد،‌ اما آن‏ها رفتار درستی را در پیش نگرفتند؛ از این رو، مورد غضب خداوند واقع شدند. در بنی‏ اسرائیل، بازاری‏ها رباخوار شدند، علما رشوه‏ خوار شدند، جوان‌ها بی‌غیرت شدند،‌ زنان هوسران شدند و...؛ خداوند نیز بر آن‏ها غضب کرد. باید واژه‏های «غَضِبَ» و «مَقت» به‏ معنای خشم را در قرآ« رصد کنیم. خداوند در قرآن کریم، اقوامی مانند قوم یهود، قوم لوط، پیروان طاغوت‌ها، منافقان و... را قرآن جزء مغضوبان معرفی کرده است. «ظالین» و گمراهان نیز کسانی هستند که هم خودشان گمراهند و هم دیگران را گمراه می‌کنند. باید دربارۀ این مسئله بیاندیشیم که: چطور امکان دارد انسانی که در مسیر درست حرکت می‌کند، گمراه شود.
«شیطان» از منظر قرآن
 خداوند متعال چهارده بار در قرآن «شیطان» را دشمن ما معرفی کرده است. یکی از کارهای شیطان گمراه کردن انسان‏هاست. به خداوند عرضه داشت: بندگانت را از مسیر صراط مستقیم دور کرده و آن‏ها را بدبخت می‌کنم.
خداوند هم به او فرمود: بندگانِ خالص من، فریب تو را نمی‌خورند. بنابراین، «اخلاص» کیمیایی است که نزد هر کس باشد، شیطان نمی‌تواند در او نفوذ کند.
خواندن سوره‏ای  بعد از سورۀ «حمد»
نمازگزار حتماً باید سورۀ «حمد» را رکعت اول و دوم هر نمازی بخواند. در روایات آمده: لا صلاة الا بفاتحة الکتاب؛2 نمازِ بدون سورۀ حمد نداریم. بعد از سورۀ حمد باید سورۀ دیگری نیز خوانده شود که به انتخاب نمازگزار است؛ البته محدودیت هم وجود دارد؛ برای مثال، سوره‏های: سجده، نجم، علق و فصلت را نمی‏توان خواند، چراکه آیه‌ای در این چهار سوره وجود دارد که سجدۀ واجب دارد؛ چهار سورۀ دیگر هم در جزء سی‏ام قرآن است که این‏ها را باید دو تا دو تا خواند. سورۀ حمد را نیز نمی‏توانیم بخوانیم. به‏جز این سوره‏ها، نمازگزاران می‌توانند هر سوره‌ای که می‌خواهند بخوانند. یکی از دلایل و حکمت‏ های خواندن سوره در نماز، خواندن قرآن و انس با این کتاب آسمانی است.
فلسفۀ نماز از دیدگاه معصومان (علیهم السلام)

در روایتی از امام صادق (علیه السلام)  آمده است: فلسفۀ نماز، احیای ‌قرآن است.3 امام رضا (علیه السلام)  نیز در روایتی، فلسفۀ نماز را احیای قرآن معرفی می‏کنند؛ تا مسلمان‌ها قرآن را کنار نگذارند بسیار آن را قرائت کنند. از این روست که در نماز، واجب شده سوره‌ای قرائت شود. شایسته است، سوره‌های متنوعی را حفظ کنیم و‌ سوره‌های طولانی‏ تری را در نماز بخوانیم و با قرآن انس پیدا کنیم.

سورۀ‌ «توحید»
سورۀ‌ «توحید»
یهودی‌ها، مسیحی‌ها و ‌مشرکان به پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  می‏گفتند: خدای خودت را معرفی کن! پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  فرمودند: صبر می‌کنم تا از سوی خدا وحی‏ نازل شود. بعد از مدتی این سوره نازل شد: بسم اللّه الرحمن الرحیم و قل هو اللّه احد ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾؛ بگو او خدای یکتا است. الله الصمد ﴿اللَّهُ الصَّمَدُ﴾؛ خداوند بی‌نیاز است. ﴿الله صمد﴾ یعنی همه به او میل و شوق دارند. لم یلد ولم یولد ﴿لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ‏ یُولَدْ﴾. مسیحی‌ها می‌گفتند: عیسی، پسرِ خداست. یهودی‌ها می‌گفتند: عزیر، پسرِ خداست. مشرکان می‌گفتند: بت‌ها، دختران خدا هستند. این آیه همه را رد کرده است. لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ‏ یُولَدْ؛ نه زاییده و نه زاییده شده است. خداوند از ازل بوده و تا ابد خواهد بود و از کسی متولد نشده است. او واجب‏ الوجود است و با ممکنات هم‏ سنخ نیست. کسی نیز از خدا زاییده نشده است؛ همه، مخلوقات خدا هستند، نه مولود خدا. لم یلد ولم یولد ﴿لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ‏ یُولَدْ﴾ این افکار انحرافی و نادرست مشرکان، مسیحی‌ها و یهودی‏ها را تصحیح می‌کند. و لم یکن له کفوا احد ﴿وَ لَمْ‏ یَکُن لَّهُ کُفُوًا أَحَدٌ﴾؛ و برای خدا هیچ نظیر و شریکی وجود ندارد.
اهمیت سورۀ «توحید»
هرچند سورۀ «اخلاص» کوتاه است، اما سورۀ بسیار مهمی است. حضرت امیر (علیه السلام)  بسیار این سوره را در نمازهایش می‌خواند. یکی از اصحاب پیامبر از دنیا رفت. پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  فرمود: نود هزار فرشته در تشییع جنازۀ او حاضر بودند، پرسیدند: چرا؟ فرمود: او بسیار سورۀ توحید می‏خواند.1 در بعضی از شب‌های ماه مبارک رمضان، هزار بار خواندن سورۀ «توحید» سفارش شده است. در این سوره، توحید خالصانۀ خدا بیان شده است.
پس نمازگزار سورۀ حمد را و سورۀ دیگر را به انتخاب خودش می‌خواند. امامان (علیهم السلام)  ما سوره‌هایی را پیشنهاد کرده‌اند؛ حتی به تفکیک روزهای هفته و به تفکیک نمازها. کتاب شریف مفاتیح‏ الجنان به این روایات پرداخته و آن‏ها را در دسترس مسلمانان و شیعیان قرار داده است. البته بعضی از کتاب‏های احکام نیز به این موضوع پرداخته‏ اند. پیروی از این سفارش‏ها و دستورات، موجب انس بیشتر با قرآن می‏شود.



درس هفتم

نیت
نیت
اهمیت نیّت در عبادات
 آغاز نماز، از قلب شروع می‌شود. در روایات آمده: القلب حرم الله فلا تسکن حرم الله غیر الله «القلبُ حَرَمُ الله فلا تُسکن حرم الله غَیر الله»؛1 قلب، حرم خداست؛ در حرم خدا جز خدا راه ندهید. نماز برای ارتباط با خدا و برای انس با خداست.‌ جوهرۀ انسان، دلِ اوست. نیت در تمام عبادات وجود دارد. در وضو، غسل، تیمم، نماز،‌ روزه،‌ خمس، زکات، حج، جهاد و... نیت، رکن و اساس آن عبادت است.‌ نیت به پرنده‌ای می‌ماند که دو بال دارد؛ ‌یک بالِ نیت، توجه به عمل است؛ مثلاً شخصی می‏پرسد: چه‏ کار می‌کنید؟ نماز می‌خوانم. چه نمازی؟ نماز ظهر. در حضر یا سفر؟ در حضر هستم؛ به عبارت دیگر، توجه داشتن به این‏که چه می‌کنیم. بال دیگرِ نیت، دربارۀ قصد ماست؛‌ برای چه این کار را انجام دهیم؟ (قصد قربت)
انگیزه و قصد نیت
قربه الی الله، برای نزدیک شدن به خدا و جلب رضایت او نماز می‏خوانم، و جز این انگیزۀ دیگری ندارم.‌ برای خنکی و گرم شدن به مسجد نیامده‌ام، یا برای خوش‏ آیند رئیس و  فرمانده و مدیر نماز نمی‌خوانم. از ترس نماز نمی‌خوانم و یا برای خودنمایی و نشان دادنِ خود نماز نمی‌خوانم؛‌ فقط برای خدا نماز می‏خوانم. اگر نماز و عبادت برای خدا و دیگران باشد، «شرک» می‌شود؛ فقط برای دیگران باشد «کفر» می‌شود و اگر فقط برای خدا باشد، «اخلاص» است.

نیّت، اولین واجبِ نماز است. نماز با قلب شروع می‌شود و با چنین جملاتی: خدایا! رو به تو آورده ‏ام؛ می‌خواهم با تو حرف بزنم و تو را ستایش کنم. می‌خواهم از نعمت‌های تو قدردانی کرده و از تو کمک بگیرم، و قصدی جز تو ندارم.

نیت خالص و الطاف الهی

نیت خالص و الطاف الهی
 اگر نیت با اخلاص همراه باشد، الطاف الهی را جذب می‌کند. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ﴿وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾؛1 کسانی که در راه ما [و به خاطر ما] تلاش می‌کنند، ما راه‌های خودمان را به آن‏ها نشان می‌دهیم.در قرآن کریم حدود 70 بار کلمۀ‌ فی سبیل الله(در راه خدا) آمده است.

 

امام صادق (علیه السلام)  و اخلاص در نیت
 امام صادق (علیه السلام)  فرمودند: خداوند متعال می‏فرماید: لم اقبله الا ما کان لی خالصا﴿لَمْ أَقْبَلْهُ إِلَّا مَا کَانَ خَالِصا﴾؛2 جز عملِ خالص را قبول نمی‌کنم؛ بنابراین، نیت خالص، شرط قبولی عمل است.

در حدیث دیگری امام صادق (علیه السلام)  فرمودند:


من أراد الله بالقلیل من عمله أظهره الله له أکثر مما أراد
 و مَن اراد النّاس بالکثیر مِنْ عَمَلِهِ اَبَى الله اِلاّ اَنْ یقللِّهُ فى عین من سَمِعه

مَنْ أَرَادَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْقَلِیلِ مِنْ عَمَلِهِ أَظْهَرَهُ اللَّهُ لَهُ أَکْثَرَ مِمَّا أَرَاد، وَ مَنْ أَرَادَ النَّاسَ بِالْکَثِیرِ مِنْ عَمَلِهِ فِی تَعَبٍ مِنْ بَدَنِهِ وَ سَهَرٍ مِنْ لَیْلِهِ أَبَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا أَنْ یُقَلِّلَهُ فِی عَیْنِ مَنْ سَمِعَهُ؛3 هرکه کار کوچکی را به خاطر خدا انجام دهد، خداوند آن کار کوچک را بزرگ جلوه می‏دهد؛ اما اگر کسی کار بسیاری را به خاطر مردم انجام دهد، خداوند آن کار را در چشم و گوش شنوندگان و بینندگان، کوچک و قلیل می‌کند.
مطابق روایات می‌توان با نیت‌ در کارهای فراوانی سهیم و شریک شد؛ برای مثال، با ایمان و اعتقاد و رضایت به راه امام حسین (علیه السلام)  و  راه امیرالمؤمنین (علیه السلام)  می‌توان در ثواب شهدای جمل یا ‌شهدای کربلا شریک شد. از این رو، حرکت قلبی، سرمایه گران‏بهایی به‏ شمار می‏رود.
امیرالمؤمنین (علیه السلام)  و نیت عمل
یکی از یاران امیرالمؤمنین (علیه السلام)  در جنگ جمل ناراحت بود. ‌امام از او پرسید: ما که پیروز شدیم؛ پس چرا ناراحتی؟ گفت: متأسفانه یکی از دوستانم توفیق پیدا نکرد در جنگ شرکت کند. امام پرسید: «أَهَوَى أَخِیکَ مَعَنَا؟»؛ آیا دل برادر تو با جبهۀ ماست یا با جبهۀ مقابلِ ماست؟ گفت: با قبلۀ ماست و از دوست‏داران شماست. ‌فرمود: نه تنها این دوستِ تو، بلکه نام تمام کسانی که در آینده‌ خواهند آمد و راه ما را قبول دارند، در این عملیات ثبت شده است.4
چون خداوند در جنگ جمل پیروزش گردانید ، یکى از یاران به ایشان گفت: اى کاش برادرم ، مى‏ بود و مى‏ دید که چگونه خداوند شما را بر دشمنانت پیروز ساخته. على ( ع ) از او پرسید :
آیا برادرت هوادار ما بود؟ گفت : آرى .على ( ع ) گفت : پس همراه ما بوده است .
ما در این سپاه خود مردمى را دیدیم که هنوز در صلب مردان و زهدان زنان هستند . روزگار آنها را چون خونى که بناگاه از بینى گشاده گردد ، بیرون آورد و دین به آنها نیرو گیرد .
مطابق روایات، نمازهایی که ما نیت درست داریم، مورد قبول خداوند واقع می‌شود؛ حتی از نماز، آن مقداری که ما توجه داشتیم و نیت داشتیم، مورد قبول خداوند قرار می‌گیرد.
از امیرالمؤمنین (علیه السلام)  روایت شده:
اخلص لله عملک و علمک و حبک و بغضک و اخذک و ترکک و کلامک و صمتک وَ أَخْلِصْ لِلهِ عَمَلَکَ وَ عِلْمَکَ وَ حُبَّکَ وَ بُغْضَکَ وَ أَخْذَکَ وَ تَرْکَکَ وَ کَلَامَکَ وَ صَمْتَک؛‏5
کار، دانش، محبت، کینه،‌ گرفتن، نگرفتن،‌ سخن گفتن و‌ سکوت خود را خالص گردان!
قرآن کریم و نیت قربت

در‌ روز قیامت، عبادت، خدمت و کاری که برای خدا کردیم می‌ماند. قرآن می‌فرماید: ﴿وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّه؛ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّه؛ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ الله؛ وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ الله، قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّه﴾؛‌ جهادِ در راه خدا،‌ قتالِ در راه خدا،‌ هجرتِ در راه خدا،‌ انفاقِ در راه خدا و... این‏ها، گویای نیت هستند.

نیت و تمرکز حواس
نیت و تمرکز حواس
نیت، بعد دیگری هم دارد و آن، تمرکز است. یعنی نمازگزار از آغاز تا پایان نماز باید تمرکز و‌ توجه داشته باشد؛ نه این‏که زبانش الفاظی را تکرار کند، اما دلش جای دیگری باشد. می‌گویند: در نماز گم‏شده‌ها را پیدا می‌کنیم، در نماز برنامه‏ ریزی می‌کنیم،‌ در نماز تصمیم‏گیری می‌کنیم و... . روز قیامت، بسیار تأسف خواهیم خورد. با حضرت استاد قرائتی به کربلا می‌رفتیم. غروب به کرمانشاه رسیدیم. ایشان فرمودند: برای اقامۀ نماز به مسجدی در کرمانشاه برویم. پسری داشت در حیاط مسجد وضو می‌گرفت. تا آقای قرائتی را دید، وضو را نیمه تمام گذاشت و نزد ایشان آمد؛ پرسید: حاج‏آقا! چه کنیم در نماز، حضور قلب داشته باشیم؟ حاج‏آقا قرائتی گفتند: برو وضویت را بگیر! من بعد از نماز با شما صحبت می‌کنم.
وارد مسجد که شدیم، امام جماعت به استقبال آمد و گفت: آقای قرائتی! من  دو سال دنبال شما می‌گردم و سؤالی از حضرت عالی دارم: چه کنیم که در نماز حضور قلب داشته باشیم؟ معلوم شد مشکل امام و مأموم یکی است!
خیلی از ما‌ به این مسئله مبتلا هستیم؛ نماز می‌خوانیم، اما توجه، تمرکز و حضور قلب نداریم. در قرآن کریم آمده: فَوَیْلٌ لِّلْمُصلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَن صلاتهِمْ ساهُونَ؛1 وای بر نمازگزاران که از نماز خود غافل هستند! آقای قرائتی در پاسخ گفتند: من بعد از نماز برای شما صحبت می‌کنم. بعد از نماز گفتند: یکی از ویژگی‌های مسجد شما این است که مشکل امام، مأموم و سخنرانتان  یکی است و خندیدند! در واقع، با بیان طنز گفتند که مشکل من هم همین است. سپس چند راه برای تمرکز و حضور قلب در نماز گفتند؛ این راه‌ها را یا امامان معصوم (علیهم السلام)  به ما یاد داده‌اند و‌ یا از آیات قرآن فهمیده می‌شود. ‌قرآن می‌فرماید: اتل ما اوحی الیک من الکتاب و اقم الصلاة اُتْلُ مَا أُوحِی إِلَیکَ مِنَ الْکِتَابِ وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ؛2 پیش از نماز، قرآن بخوانید.‌ یا رهنمودهایی به ما رسیده است که اگر می‌توانید قبل از نماز چند دقیقه سکوت کنید.
امام حسن مجتبی (علیه السلام)  و حضور قلب
امام مجتبی (علیه السلام)  فرمودند: برای حضور قلب، در ایستگاه وضو دقت کنید؛ 3پرشتاب،‌ باعجله و با حواس‏ پرتی وضو نگیرید و مقداری توجه کنید که می‌خواهید چه‏ کار کنید؟ می‌خواهید به پیشگاه خدا بروید. امامان ما در وضو گریه می‌کردند و رنگِ صورتشان زرد می‌شد.4 از آن‏ها می‌ پرسیدند: دلیل این تغییر حالت هنگام وضو چیست؟ می‌گفتند: الآن وقت ادای امانت الهی فرا رسیده؛ همان امانتی که خدا به آسمان‌ها و زمین عرضه کرد و آن‏ها گفتند: نه، ما  طاقت نداریم.5
مکان‏هایی که مانع حضور قلب می‏شود

در احکام فقهی آمده است: نماز را در جایی بخوانید که حواستان پرت نشود. برای مثال، خواندن نماز در آشپزخانه کراهت دارد. فلسفۀ کراهت این است که غذای پخته شده تمرکز را از بین می‌برد و شخص در پی آن است که نماز را زودتر تمام کند و سر سفره بنشیند. و یا روبه‏ روی آتش نماز خواندن، روبه‏ روی انسانی که خوابیده، روبه‏ روی انسانی که نشسته، در محیطی که عکس در آن باشد،‌ روبه‌ روی تلویزیون و به طور کلی، عامل‌هایی که حضور قلب را از بین می‌برند و نمی‌گذارند ما با خدا خلوت لذت‏ بخشی داشته باشیم کراهت دارند. البته ذکر این نکته لازم است که حضور قلب چیزی نیست که صد در صد به آن برسیم؛ به عبارت دیگر،‌ نسبی است، و باید تلاش کنیم روزبه‏ روز به حضور قلبمان افزون شود.

نیت و تکبیرة الاحرام
نیت و تکبیرة الاحرام
نیت، موضوع بسیار مهمی است؛ همان چیزی است که به نماز ما قیمت می‌دهد. استاد قرائتی با ذکر مثالی به تعریف و تبیین «نیت» پرداختند: در اسکناس، نخی وجود دارد که اگر آن نخ را بردارید، دیگر قیمتی ندارد. نخِ اسکناس نماز یا عبادات، همان نیت است. اکنون باید به این سؤال پاسخ داد که: چگونه که عبادات ما به اخلاص نزدیک‏تر شود؟
1. هر چه داریم از خداست
اولین نکته‏ ای که معصومان (علیهم السلام)  در این زمینه به ما توجه داده ‏اند این است که هر چه داریم از خداست؛ دیگران کاری برای ما نکرده‌اند و چیزی به ما نداده‌اند. نعمت‌هایی که در اختیار ماست،‌ امکاناتی که در اختیار ماست. هستی ما، حافظۀ ما، سلامت ما، همه و همه از خداست. بنابراین: چرا از دیگران بترسیم؟ چرا به طمع دیگران کار کنیم؟ توجه و تأمل دربارۀ این نکته، به ما کمک می‌کند که کار را با اخلاص انجام دهیم.
2. نتیجۀ کار برای دنیا
 روایت شده: روز قیامت به بعضی‌ گفته می‌شود شما برای دنیا کار کردید و در دنیا هم اسمتان را روی خیابان‌ها گذاشتند، بنر زدند و...؛ اما کسی که برای آخرت کار می‌کند، باید منتظر باشد که در آخرت دستش را بگیرند. اثر کار برای دنیا، درهمین دنیاست و خیلی زود از بین می‏رود. بنابراین، کار کردن برای آخرت یکی از عوامل کسب اخلاص است.
قرآن و مذمت کار برای دنیا
قرآن کریم می‌فرماید: أولئک الذین اشتروا الضلالة بالهدى فما ربحت تجارتهم وما کانوا مهتدین ﴿ أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ اشْتَرُوُاْ الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَت تِّجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُواْ مُهْتَدِینَ ﴾؛1 (کسانی‏که برای غیر خدا کار می‌کنند، تجارتشان سودی ندارد.)
از حضرت امیر (علیه السلام) روایت شده: لبئس المتجر ان تری الدنیا لنفسک ثمنا «لَبِئْسَ المَتْجَرُ أَن تَرى الدُّنیا لِنَفْسِکَ ثَمَناً»؛2 (بازرگانی و تجارت بدی است که دنیا را پول کالای خودت بدانی. اثر کار برای دنیا به‏زودی از بین می‏رود).
در قرآن کریم آمده: زهره الحیاه الدنیا ﴿زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنْیا﴾؛3 «زهره» به معنای «غنچه» است. بعضی این عبارت را این‏گونه معنا کرده‌اند: غنچۀ زندگیِ دنیا. این غنچه برای کسی تبدیل به گل نمی‌شود. به محض این‏که می‌خواهد از دنیا ‌بهره‏ ای ببرد، ناگهان سکته می‌کند. حالا که خانه خرید و اقساط را داد و به درآمدی رسید، بیماری‌ها و حوادث به سراغش می‌آیند. در نگاه قرآن، دنیا چیزی نیست و با عبارتی نظیر: متاع الغرور، ‌متاع الدنیا قلیل، مکان لهو و لعب و... به این امر اشاره می‏کند.

قرآن و تشویق به کار برای آخرت
و من اراد الاخره و سعی لها سعیها و هو مؤمن فاولئک کان سعیهم مشکورا ﴿وَ مَنْ اَرادَ الآخِرَةً وَسَعی لَها سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً﴾؛4 کسی که آخرت را بخواهد ، برای آخرت تلاش کند در حالی که ایمان دارد چنین کسانی پاداش تلاششان حفظ شده است.
3. عبرت گرفتن از دیگران
در گذشته‌، بعضی برای خدا کار کرده‌اند و بعضی برای غیرخدا هر دو گروه نیز از دنیا رفته ‏اند،‌ کدام گروه برنده و سعادتمند شدند؟ تأمل دربارۀ گذشتگان و عبرت گرفتن از آن‏ها ما را به اخلاص نزدیک می‏کند.
عبرت از داستان پسر حضرت نوع (علیه السلام)

 باید از پسر نوح (علیه السلام)  عبرت بگیریم؛ او که فرزند پیامبر بود، سراغ غیرخدا رفت! گفت: قال ساوی الی جبل یعصمنی من الماء ﴿قالَ سَآوِی إِلى‏ جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ﴾؛5 کوه مرا نجات می‌دهد و مرا حفظ می‌کند. آیا او را نجات داد؟ بنابراین، باید از کسانی که دنبال غیرخدا رفته‌اند، عبرت بگیریم و از کسانی که به خاطر خدا خدمت کرده‌اند، الهام بگیریم؛ برای مثال، سرانجامِ ریاکاران چه شد و کسانی که نیت‌های پاک داشتند، چه سرانجامی پیدا کردند؟!

اهمیت تکبیرة‏الاحرام

اهمیت تکبیرة‏الاحرام

«تکبیر» به‏معنای «الله اکبر» گفتن است. «احرام» نیز به‏معنای حرمت و احترام است؛ مانند لباس احرام.  از هر راهی که بخواهید وارد مکه شوید، ایستگاه‌هایی به نام «میقات» وجود دارد. در آنجا لباس‌هایمان را درمی‌آوریم و  لباس دیگری به نام «لباس احرام» می‌پوشیم؛ یعنی لباسی که احترام دارد؛ آن‏گاه با گفتن: «لبیک، اللهم لبیک» وارد حرم خدا می‌شویم. وقتی واردِ آن فضا ‌شدیم، کارهایی مثل: در آینه نگاه کردن، زینت کردن، کشتن حیوان، صید کردن حیوان، کشمکش، جر و بحث و... بر ما ممنوع می‌شود. نماز هم همین‏گونه است؛ تا قبل از «الله اکبر» می‌توانستیم هر کاری انجام دهیم، اما بعد از گفتن تکبیرة الاحرام، اموری بر ما حرام می‏شود. بنابراین، «الله اکبر» تکبیرةالاحرام با بقیه «الله اکبر»هایی که پیش از رکوع و بعد از رکوع می‌گوییم، فرق دارد. تکبیرةالاحرام یعنی «الله اکبر»ی که با گفتنش ما وارد حرم خدا می‌شویم. بعد از آن، رو برگرداندن به سمت چپ و راست ممنوع است،‌ حرف زدن ممنوع است، خندیدن ممنوع است، گریستن ممنوع است،‌ غذا خوردن ممنوع است و...‌ در حرم خدا فقط باید با پروردگارمان حرف بزنیم. معنای «الله اکبر» هم این است که: خداوند بزرگ‏تر از همه معبودها، معشوق‌ها، قدرت‌هاست. شایان ذکر است، تکبیرةالاحرام رکن نماز است. پس نماز با بزرگی خدا و با تکبیر شروع می‌شود.

از امام کاظم (علیه السلام)  روایت شده:
فاذا کبرت فاستصغر ما بین السموات العلى فَإِذَا کَبَّرْتَ فَاسْتَصْغِرْ مَا بَیْنَ السَّمَاوَاتِ الْعُلَى؛1 هنگامی که تکبیر می‏گویی، باید تمام چیزهایی را که بین زمین و آسمان است، حقیر بشماری [و فقط خدا در نزد تو بزرگ باشد].
امیرالمؤمنین (علیه السلام)  در وصف پرهیزگاران
 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در وصف پرهیزگاران می‌فرماید:
عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم عَظُمَ الْخَالِقُ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ صَغُرَ مَا دُونَهُ فِی أَعْیُنِهِم‏؛2 خدا در چشم آن‏ها بزرگ است و قدرت‌های دیگر در دلِ آن‏ها جایگاهی ندارند.
در حقیقت، چون خدا را بسیار بزرگ می‏دانند، موجودات دیگر را ناچیز و حقیر می‏بینند.
«الله اکبر» در نماز
 ذکر «الله اکبر» یکی از ذکرهایی است که بسیار در نماز گفته می‏شود؛ برای مثال، مستحب است پیش از رکوع، پس از رکوع، پیش از سجده، پس از سجده، هنگامی که می‌نشینیم و می‌ایستیم، این ذکر را بگوییم. هم‏چنین بعد از نماز 34 بار «الله اکبر» می‏گوییم و در تسبیحات اربعه نیز این ذکر وجود دارد. «الله اکبر» از شعائر اسلام است.
امام حسین (علیه السلام)  بر دوش پیامبر (صلی الله و علیه و آله)
 امام حسین (علیه السلام)  دیر به سخن آمدند. حضرت فاطمه (علیها سلام)  دلواپس بودند. روزی که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  به نماز عید می‌رفتند، این طفل را روی دوش خود سوار کردند. پیغمبر (صلی الله و علیه و آله)  نوه‌هایش را بسیار به مسجد می‌برد و یا اگر به مسجد می‏آمدند، بسیار آن‏ها را تشویق می‏کردند؛ حتی گاهی در سجده روی کمر پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  بازی می‌کردند و پیغمبر سجده‌هایشان را طول می‌دادند تا بچه‌ها بازی کنند. گفتنی است، یهودی‏ای با دیدن این منظره، مسلمان شد. پیامبر نوه‏اش (امام حسین (علیه السلام) ) را روی کتف خودش سوار و به سمت مصلا حرکت کرد. نمازگزارانی که می‌خواستند نماز عید بخوانند، تکبیر می‌گفتند. جالب این‏جاست که زبان امام حسین (علیه السلام)  به «الله اکبر» باز شد؛3 یعنی اولین کلمه‌ای که به زبانشان جاری شده «الله اکبر» است و آخرین کلمه‌ای که آن حضرت در گودال قتلگاه بر زبان جاری کرد و روح پاکش به آسمان‌ها پر کشید، این بود: «پروردگارا! راضیم به رضای تو».
حکم فقهیِ تکبیرةالاحرام

 تکبیرةالاحرام را باید به زبان عربیِ صحیح بگوییم. نمازی که عاشقانه و با اخلاص می‌خوانیم، باید قرائت صحیحی نیز داشته باشد.


درس ششم

قبله

اهمیت قبله از نظر قرآن
یکی از مقدمات نماز، قبله و جهت نماز است. خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: ولکل وجهه هو مولیها ﴿وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیهَا﴾؛1 (برای هر امتی، قبله‌ای است). خداوند، تعیین‏ کنندۀ ‌آن قبله است. البته‌ قبله بدین معنا نیست که خداوند به این سمت است، چون خدا همه جا هست: اینما تولوا فثم وجه الله ﴿أَینَما تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ الله﴾؛2 (به هر سوی رو کنید، خدا آن‏جاست).
 فلسفۀ قبله
پس قبله برای چیست؟ برای این‏که در کارها و عبادت‌های دسته‏ جمعی‏ مان نظم داشته باشیم. اگر بنا بود هر کسی به هر سمت دلخواه نماز بخواند، جمعی متشتت و بی‏ نظم به چشم می‌آمدند؛ آن‏گاه غیرمسلمان‌ها مسخره می‌کردند. اما الآن هر مسلمانی در هر کجای کرۀ زمین به سمتِ‌ کعبه نماز می‏کند؛ ازاین‏رو، دایره‌های زیبایی حول یک نقطه تشکیل می‏شود و آن نقطه،‌ سرزمین بندگیِ منادیِ توحید (‌ابراهیم)،‌ منادی تسلیم (اسماعیل)،‌ مادر نمونه (هاجر) است. بنابراین، هرگاه به نماز می‌ایستد از این شخصیت‌های بزرگ یاد می‏کند؛ از حضرت ابراهیمی که خداوند فرمود: او اسوه و الگوی خداپرستان است.3
مأموریت حضرت ابراهیم (علیه السلام)
حضرت ابراهیم (علیه السلام)  از آسایش خود گذشت و از منطقۀ خوش آب و هوای حاشیۀ دریای مدیترانه به سرزمین بی‏آب و علف مکه آمد، تا فرمان خدا را اطاعت کند. خداوند به او فرمود: همسر و کودک خود را را همین جا بگذار و برو! هاجر و کودک ماندند و ابراهیم (علیه السلام)  به دنبال مأموریت الهی رفت. حضرت اسماعیل (علیه السلام)  به شدت تشنه بود. هاجر از این بلندی به بلندی دیگر می‏رفت؛ هفت بار این مسافتِ‌ سیصد و چند متری صفا و مروه را رفت و برگشت. پریشانیِ مادر به اوج خود رسیده بود که ناگهان زیرِ پاهای طفل آب جوشید. و بعداً که هاجر از دنیا رفت، کنارِ کعبه به خاک سپرده شد و خداپرستان و حاجیان مأمور شدند همان طور که دورِ کعبه طواف می‌کنند، دورِ ‌قبر این مادر نیز طواف کنند.
قبلۀ اول مسلمانان کجاست؟
قبلۀ مسلمان‌ها در مکه، بیت‏المقدس بود. بیت‏ المقدس نیز همواره جای مقدسی است.
چرا از ابتدا به سوی کعبه نماز نخوانده‌اند؟
چرا از روز اول به سمت کعبه نماز نخوانده‌اند؟ داخل کعبه پر از بت بود؛ ‌هم داخل کعبه، هم بام کعبه و هم دور تا دور کعبه، به تعداد روزهای سال بت بود! اگر مسلمان‌ها به سمت کعبه می‌ایستادند، به بت‏ پرستی متهم می‌شدند، تا سیزده سالی که مسلمان‌ها در مکه بودند، به سمت بیت‏ المقدس نماز می‌خواندند.‌ در مدینه هم تا چند سالی به سمت بیت‏ المقدس نماز می‌خواندند.
علت تغییر قبله
یهودیان طعنه زده و می‌گفتند: اسلام، شاخه‌ای از یهودیت بوده و دین مستقلی نیست، چراکه قبلۀ مستقلی ندارد. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  غصه می‌خورد و شب‏ها به آسمان نگاه می‌کرد و سخنی نمی‌گفت. آیه نازل شد:
﴿قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّمَاءِ، فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا﴾؛4 ما  نگاه کردنت را به آسمان می‌بینیم ، می‌دانیم نظرت این است که یک قبله‌ مستقل می‌خواهی، به زودی یک قبله‌ای که تو را راضی کند به تو خواهیم داد.

هنگامی که پیامبر دو رکعت از نماز ظهر را خوانده بود، خداوند‌ جبرئیل را فرستاد و او کتف‌های پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  را از سمت بیت‏ المقدس به سمت کعبه چرخاند. وقتی زائران بیت‏ الله‏ الحرام به مدینه می‌روند، یکی از جاهایی که بازدید می‌کنند، «مسجد قبلتین» است. در آن هنگام آیه نازل شد: ‌ای پیامبر! بعد از این به سمت کعبه نماز بخوان! ای مسلمان‌ها! در هر کجایی که هستید، به سمت مسجد‌الحرام نماز بخوانید.

فضایل قبله
غذا خوردن و خوابیدن به سوی قبله
علاوه بر نماز خواندن، مستحب است که مسلمان‌ها وقتی می‌خواهند غذا بخورند یا بخوابند و یا قرآن بخوانند، به سمت قبله باشند. معنای قبله این است که: من رنگ دارم، جهت دارم و‌ خنثی نیستیم؛ مثلاً گاهی اوقات کاندیدای نماینده مجلس شورای اسلامی می‌گوید: در مسائل سیاسی، جهت خاصی ندارم؛ البته فکر می‌کند جهت ندارد؛ او هم جهت دارد. در این دنیا کسی نیست، مگر این‏که جهت دارد.
قرآن و معرفی جهت بندگی
 قرآن  از ما می‌خواهد جهتِ‌ شفاف روشنی را اعلام کنیم. همین که می‌ایستیم به سمت قبله، یعنی: سمت و سوی ما ابراهیمی، اسماعیلی و هاجری است. یعنی ما مخالف مشرکان هستیم.
هم‏چنین در احکام فقهی آمده: بعضی از کارها مانند دستشویی رفتن، رو به قبله و پشت به قبله، گناه و حرام است. بنابراین، کعبه و قبله حرمت بسیاری در دین اسلام دارند.
راه‌های شناسایی قبله
 کسانی که به مسافرت می‌روند برای پیدا کردن قبله، می‌توانند قبله‏ نما همراه داشته باشند.
 از ‌شش ـ هفت روش برای پیدا کردن قبله وجود دارد و‌ در رساله‌های عملیه به این روش‏ها اشاره شده است؛ برای مثال، محراب مساجد، قبرهایی که در قبرستان‌های مسلمان‏هاست (چون آن‏ها را به سمت قبله می‌خوابانند)، کهکشان راه شیری به سمت قبله است، ستارۀ قطبی، طلوع و غروب خورشید و... . شایان ذکر است، قبله ایرانی‌ها به سمت جنوب غرب است.
در جایی که جهت قبله را نمی‏دانیم باید سؤال کنیم تا مطمئن شویم. و اگر کسی پرس و جو کرد و بعد از نماز متوجه شد نمازهایی که خوانده، به سمت قبلۀ درست نبوده، از نظر فقهی حکمش این است که حالا که پرس و جو کرده (در صورتی که انحراف کمتر از 90  درجه بوده باشد) نمازهای گذشته صحیح است، وگرنه باید تدریجاً قضا کند. اما اگر بیش از این اندازه با قبله‌ای که باید به سمتش  نماز می‌خواند اختلاف دارد، مجدداً‌ باید آن نمازها را قضا بکند.
حضرت ابراهیم (علیه السلام)
 در هر نمازی باید از حضرت ابراهیم (علیه السلام)  و همسرش هاجر (علیها سلام)  یاد می‌کنیم؛ همان شخصیتی که به تنهایی با بت‌ها مبارزه کرد و قرآن دربارۀ او می‏فرماید: ابراهیم یک امت بود.1
جالب این‏جاست که حتی خانواده و‌ بستگانش با او مخالفت می‌کردند. ابراهیم (علیه السلام)  با آن‏ها بحث می‌کرد، احتجاج می‌کرد، مناظره می‌کرد و وقتی تنهای تنها شد، مبارزه را رها نکرد؛‌ روز تعطیل به بت خانه آمد، بت‏ها را شکست و تبر را به گردن بت بزرگ انداخت. و وقتی آمدند گفتند: چه کسی ممکن است این کار را کرده باشد؟ گفتند: شاید جوانی به نام ابراهیم این کار را کردم باشد. ما در هر نمازی باید این مسائل را یادآوری کنیم.
به این سمت نماز بخوان، به معنای این است که شخصیت، زندگی و‌ آرمان‌های ابراهیم را فراموش نکن. مسلمانان باید در عبادت رو به کعبه بایستند؛ حتی گوسفند یا گاوی ذبح می‌کنند، باید به سمت قبله باشد تا گوشتش حلال و قابلِ ‌خوردن باشد.

آری، کعبه یادگارِ مبارزات ابراهیم، ‌اسماعیل،‌ هاجر و حضرت‌ محمد (صلی الله و علیه و آله)  است و حضرت مهدی(عج) از این نقطه ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد می‏کند، هم‏چنان که پر از ظلم و ستم شده بود.

اذان
اذان؛ شعار اسلام
مدتی مسلمان‌ها نزد پیامبر رفت و آمد می‌کردند و می‌گفتند: مسیحی‌ها برای فراخوان و اجتماعشان علامتی به نام «ناقوس» و یهودی‌ها علامت دیگری به نام «طبل» دارند؛‌ زرتشتی‌ها نیز برای فراخوان از آتش استفاده می‌کنند؛ ما مسلمان‌ها نیز باید نشانه و علامتی داشته باشیم!
چه کسی اذان را نازل فرمود؟
رسول خدا (صلی الله و علیه و آله)  به آن‏ها فرمود: باید منتظر دستور خداوند باشیم. روزی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  سر بر دامن امیرالمؤمنین (علیه السلام)  گذاشته بودند و استراحت می‏کردند. در این هنگام، جبرئیل نازل شد و اذان را نازل فرمود؛ بنابراین،‌ اوّلین کسی که بعد از پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  اذان را آموخت، امیرالمؤمنین (علیه السلام)  بود.1
چرا پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  بلال را برای مؤذنی برگزید؟
پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  چشمانش را باز کردند و فرمودند: علی جان! شنیدی؟ عرضه داشت: بله، یا رسول‏الله. فرمود: برو بلال را خبر کن و اذان را به او بیاموز؛ او باید مؤذن من باشد. چرا پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  بلال را انتخاب کرد؟ آیا می‌خواست به برده‌ها و یا به سیاهان شخصیت بدهد؟‌ آیا می‌خواست برای کتک‏ خورده‌ها و کسانی که در انقلاب زجر کشیده بودند، کرامت قائل شود؟ آیا می‌خواست متکبران را سیلی بزند؟ آیا می‌خواست بفهماند ایمان و تقوا شاخص هستند؟ ایشان می‏فرمودند: فقط بلال باید اذان‏گوی من باشد؛‌ گاهی که به جهاد یا سفر دیگری می‌رفتند، بلال را با خودشان می‌بردند و در شهر مؤذن دیگری را می‌گماشتند.
«اذان» چیست؟
اذان، سرودی سکوت‏ شکن، موزون، کوتاه، پرمحتوا و‌ سازنده است که دربردارندۀ‌ اساسی‌ترین پایه‌های اعتقادیِ مسلمانان است.
قرائت اذان در سازمان ملل

چند سال قبل، نمایندگان همۀ‌ ادیان در سازمان ملل متّحد جمع شدند.‌ تقریباً هفتصد نفر بودند. از ایران هم گروهی به سرپرستی آیت‏ الله جوادی‏ آملی و همراهی آقای دکتر حداد عادل حضور پیدا کردند. می‌خواستند برای اجتماع نمایندگان ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی‌ افتتاحیه‏ای داشته باشند. سرانجام، تصمیم گرفتند مسئولیت افتتاحیه را به مسلمان‌ها واگذار کنند. نمایندگان مسلمانان نیز بعد از تأمل و بررسی به این نتیجه رسیدند که شخص سیاهی که یادآور بلال حبشی است، اذان بگوید. بنابراین، افتتاحیۀ مجمع نمایندگان ادیان در سازمان ملل، با اذان شروع شد.

فضایل اذان
مقام اذان‏گویان در قیامت
در روایت آمده: تنها سرودی که از زمین به آسمانیان می‌رسد، اذان است.1 هم‏چنین روایت شده: مؤذنان در روزِ قیامت با قامتی بلندتر از دیگران وارد محشر می‌شوند و به اذان‏گو بودنشان افتخار می‌کنند.2 هم‏چنین در روایات معتبر آمده: صدای اذان صدای شیاطین را به فرار و دلهره وامی‏دارد.3
اذان در خانه
مطابق روایات، سزاوار است پسرها در خانه اذان بگویند و پدر و مادرها آن‏ها را تشویق کنند. هزاران مجتمع در ایران وجود دارد و به‏ گونه‏ ای زمینۀ عمل به این سفارش فراهم است. گاهی از شرکت‏ کنندگان در مسابقاتِ اذان سؤال می‏کنیم: آیا در خانۀ‏ تان اذان می‌گویید؟‌ می‌گویند: نه، رسم نیست؛ اگر اذان بگوییم به ما می‌خندند! در روایت آمده: در آخرالزمان مردم اذان گفتن را ترک می‌کنند و به عهدۀ طبقات پایین می‌گذارند، چرا که آن را مایۀ تحقیر و کوچک شدن‌ می‌دانند؛ در حالی که‌ امیرالمؤمنین (علیه السلام)  خودشان اذان می‌گفتند.
فرازهای اذان
«اللَّهُ اَکْبَرُ» از شعارهایی است که در صدر اسلام قدرت، قوت و وحدت می‌بخشید؛ مسلمانان در هنگامۀ شادی و غم اذان می‌گفتند؛ در پیروزی‌ها اذان می‌گفتند؛‌ وقتی دشمنان حمله می‌کردند، از آن‏جا که مسلمان‌ها کم بودند با «اللَّهُ اَکْبَرُ» به خودشان روحیه می‌دادند. «اللَّهُ اَکْبَرُ»، یعنی خدا بزرگ‏تر از هر کس و هر چیز است؛ بزرگ‏تر از هرچه وصف شود.
سه فرازِ اذان، در بردارندۀ گواهی و شهادت است؛ یعنی مسلمان‌ها،‌ هر روز و هر شب اعتقادات خودشان را بر زبان جاری می‌کنند؛‌ هم به خودشان تلقین می‌کنند و هم برای دینشان تبلیغ می‌کنند. در واقع، به مردم دنیا با صدای رسا می‏گویند: من مسلمان هستم و به خدای یکتا و پیامبر اسلام و امیرالمؤمنین (علیه السلام)  ایمان دارم.

در روایات آمده: بعضی ذکرها باید با صدای متوسط گفته شود، ولی بعضی از ذکر‌ها مانند اذان یا تکبیر که حالت شعاری دارند، باید با صدای بلند ایراد شوند. حضرت امیر (علیه السلام)  در مسجد با بلندترین صدای خودشان اذان می‏گفتند.

درباره مسجد

همسایۀ مسجد و اذان
متأسفانه بعضی از همسایه‌های مساجد از صدای اذان، گلایه می‌کنند؛ با این‏که صدای اذان نرم است و شاید تا چند خانه آن طرف‏تر نمی‌رود! البته مساجدی که اذان را به‏ گونه‏ای پخش می‏کنند، که گوش‏ها را آزار می‏دهد، باید صدا را آرام کنند. اما افراد بهانه‏ گیر باید بدانند که جامعۀ ‌اسلامی باید شبانه‏ روز چند بار اذان منتشر شود.
سپس فرازهای دیگرِ اذان گفته می‏شود: «حیّ علی الصلاة»؛ بشتابید به سوی نماز! «حی علی الفلاح»؛ بشتابید به سوی رستگاری! «حی علی خیر العمل»؛ بشتابید به سوی بهترین کار! سپس دو بار ذکر «اللَّهُ اَکْبَرُ» را می‏گوییم و اذان با کلمۀ توحید، یعنی «لااله الا الله» به پایان می‏رسانیم. در روایات آمده: هیچ چیزی در روز قیامت، وزنۀ اعمال صالح را بیش ذکر از «لا اله الا اللّه» سنگین نمی‌کند.
زندگی‏نامۀ اولین مؤذن اسلام
لشکر ابرهه وقتی به خانۀ خدا حمله کرد، با لشکریان خدا تار و مار شدند. گفته شد: بعضی از آن لشکر توانستند فرار کنند. مردم روستاها و شهرهایی که بین راه بودند، خبرِ متلاشی شدن لشکر ابرهه را شنیده بودند. آن‏ها وقتی شنیدند، جمعی از آن گروه فرار کردند، در مسیر راه آنان قرار گرفته و ضربه‌ای به آن‏ها می‌زدند. در یکی از روستاهای بین راه، مرد خوش‏ شانسی زندگی می‏کرد. در آن روستا، اسم آن مرد به خوش‏ شانسی سر زبان‌ها افتاده بود. ‌این مرد هم مسیر لشکر شکست‏ خوردۀ ابرهه آمد.‌ آن قافله رسید و جلوی آن شتری بود. روی شتر کجاوه‌ای بود و افسار شتر هم به دستِ‌ بردۀ سیاهی بود. مرد خوش‏ شانس گفت: این سهمِ‌ من از غنائم است. بقیه هم گفتند: قبول است. او از آن‏جا حرکت کرد و نرسیده به خانه کنجکاو شد که ببیند درون آن کجاوه چیست. پردۀ کجاوه را کنار زد و دید دختری زیبا‏رو در آن نشسته است. گفت: تو کیستی؟ گفت: من حمامه (کبوتر)، دختر برادر ابرهه هستم. مردِ خوش‏ شانس نیز آن دختر زیبارو و شتر و بردۀ‌ سیاه را به خانه‌اش آورد. وقتی نگاه همسرش به این دخترِ زیبارو افتاد، خلقش تنگ شد. مرد به همسرش گفت: ناراحت نباش! فردا او را به مکه می‌برم و می‏فروشم و با پول آن، زندگی‏ مان را سامان می‏دهم. فردای آن روز دختر را به مکه برد. در مکه ثروتمندی به نام «خلف» زندگی می‏کرد. به او گفت: این دختر را از من می‌خری؟ ‌گفت: آری. مردِ خوش‏ شانس هنگام خداحافظی گفت: می‏خواهی با این دختر چه‏ کار کنی؟ گفت: می‌خواهم به بدترین شکل شکنجه‏ اش دهم، تا انتقامم را از ابرهه گرفته باشم. گفت: این دختر که گناهی ندارد! اما خلف قانع نشد. خلف بردگانی داشت.‌ رئیس بردگانش جوانی به اسم «رباح» بود. او در کوهستان زندگی می‌کرد. خلف، او را صدا کرد و به او گفت: این دختر را ببر و هر صبح و شام او را تازیانه بزن تا بمیرد! رباح هم پذیرفت. رباح و حمامه غروب به کوهستان رسیدند. رباح در آن‏جا کشاورزی می‌کرد و خیمه‌ای هم داشت که در آن زندگی می‌کرد؛ زندگی ساده‌ای داشت. به حمامه گفت: تو در خیمه بخواب و من هم در سینه‏ کش کوه می‌خوابم. اما هیچ‏کدام خوابشان نمی‌برد.‌ دختر خوابش نمی‌برد و با خود می‌گفت: ما چه فکر می‌کردیم و چه شد! فکر می‌کردیم این سرزمین را فتح می‌کنیم و یمن گسترش پیدا می‌کند، اما شکست خوردیم. رباح هم که بردۀ‌ درستکار و امینی بود، به ستاره‌ها نگاه می‌کرد و گریه می‌کرد؛ می‌گفت: خدایا! عمری پاک بودم؛ کمکم کن پاک بمانم!
فردا صبح رباح به حمامه گفت: من دورتر از این‏جا مکانی را برای تو آماده می‏کنم؛ تو آن‏جا زندگی کن و من هم برای تو غذا می‌آورم. تو سزاوار تازیانه خوردن نیستی؛ البته اگر ارباب آمد، بگو که من را می‌زند. شش ماه از این ماجرا گذشت. مهر این برده سیاه بر دل آن دختر زیباروی کاخ‏ نشین نشست و به او پیشنهاد ازدواج داد. آن‏ها با هم ازدواج کردند.
خلف پسردار نمی‌شد و نذر کرده بود که اگر صاحبِ پسر شود، یک جشن تولد بزرگی برای پسرش بگیرد و همۀ ‌اهل مکه را دعوت کند. خلف، صاحب فرزندی به نام «أمیه» شد. جشن تولدی برایش گرفت. یکی از دعوت‏شوندگان هم رباح، رئیس بردگان بود. رباح آن شب دیر آمد. ارباب از او پرسید: تو آدم منظمی بودی؛ پس چرا امشب دیر آمدی؟ گفت: ارباب! شما ‌دیروز چه احساسی داشتی؟ گفت: دیروز در انتظار تولد فرزند بودم. گفت: من نیز اکنون چنین حالتی دارم.
فردای آن روز در آن کوهستان پسری به دنیا آمد که نامش را «بلال» گذاشتند. بلال امانت‏داری و پاک‏دامنی را از پدر و سواد و علم را از مادر به ارث برد. روزگاری گذشت؛ ‌خلف از دنیا رفت و پسرش «أمیه» جایش را گرفت. ‌رباح هم از دنیا رفت و به جای او، پسرش رئیس بردگان شد. روزی به مکه آمد و دید جوانی را خوابانده‌اند و شلاق می‌زنند. از شخصی پرسید: او کیست؟ گفت: او عمار یاسر است. پرسید: چرا کتکش می‌زنند؟ گفت: او مسلمان است. پرسید: مسلمان چیست؟ گفت: مگر نشنیدی که شخصی به نام «محمد» ادعای پیامبری کرده و دین جدیدی به نام «اسلام» آورده؟‌ گفت: نشانی خانۀ پیامبر را می‏دهی؟ آن  شب بلال به کوهستان برنگشت و آن آدرس را پیدا کرد. وقتی در زد، خیلی زود در به رویش باز شد. خدمت پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  رسید و اسلام را شنید و پذیرفت.
اربابش وقتی شنید او مسلمان شده، سراغش آمد و گفت: خبرِ مسلمانی تو در شهر پخش شده؛ می‌دانم شایعه است و تو مسلمان نشدی؛ یک هفته به تو وقت می‌دهم... بلال گفت: یک هفته وقت نمی‌خواهد. من مسلمان شدم؛ تو هر کاری که می‌خواهی انجام بده! أمیّه برای شکنجۀ بلال نقشه‏ های عجیبی ریخت؛ دستور داد در میدان شهر لباس‌هایش را از تنش دربیاورند، تمام بدنش را شیرۀ  خرما بمالند،‌ پارچۀ توری روی بدنش بکشند و کندوهای زنبور را زیر آن تور رها کنند. زنبورها بعد از لحظه‌ای تمامِ ‌بدنش را گزیدند! آب به صورتش ریختند تا به هوش آمد. ریگ‌های داغ بیابان را آماده کردند و به دست‌هایش طناب بستند. این بدنِ تاول‏ زده را از صورت روی این ریگ‌ها می‌کشاندند و هر چه به او می‌گفتند بگو: «صنم» یعنی بت، می‌گفت: «احد» و یا می‌گفت: «صمد».


درس پنجم

طهارت
طهارت
امام خمینی (ره)  فرمود: نماز معجونی الهی است که  سعادتِ فرد و جامعه را در دنیا و آخرت تضمین می‌کند؛‌ نماز، کارخانۀ انسان‏ سازی است.1 هدف درس‏های پیش‏رو این است که از وضو تا تعقیبات نماز را بررسی کنیم.
اولین پلۀ نماز «طهارت» است. در فقه اسلام، به وضو، غسل و تیمم، طهارت گفته می‌شود. چون می‌خواهیم به دیدار پروردگارمان برویم،‌ بدن،‌ لباس، مکان، فکر، روحم و دلمان باید طاهر و پاکیزه باشد.
اهمیت وضو و فلسفۀ آن
 پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  فرمودند: کلید بهشت، نماز و کلید نماز، وضو است.2 گاهی دربارۀ وضو کم‏کاری می‌کنیم. در آموزش‌های  نماز در بخش وضو باید تأمل بیشتری داشته باشیم. ایستگاه وضو، ایستگاه مهمی است. ‌باید فکر کنیم: فلسفۀ ‌وضو چیست؟ چه وضویی از ما خواسته‌اند؟ چه آدابی در وضو به کار رفته است؟ ما در مدارس نباید به شستن دست و صورت اکتفا کنیم، بلکه باید به گونه‏ای دربارۀ وضو سخن بگوییم تا فکرها درگیر شود.
سخن امام حسن (علیه السلام)  دربارۀ وضو
 از امام حسن مجتبی (علیه السلام)  پرسیدند: چرا ما نمی‌توانیم در نماز حضور قلب داشته باشیم؟ ایشان‌ فرمودند: این مسئله به وضو برمی‏گردد؛ با آرامش از ایستگاه وضو به سمت نماز بیایید، آب را اسراف نکنید و توجه کنید که می‌خواهید چه کاری انجام می‏دهید؟ به دیدن چه کسی می‌خواهید بروید؟ با چه کسی می‌خواهید ملاقات کنید؟ از امام باقر (علیه السلام)  روایت شده: «لا صلاة الا بطهور»؛3 نمازِ ‌بدونِ طهارت وجود ندارد.
فلسفۀ وضو از دیدگاه امام رضا (علیه السلام)

امام رضا (علیه السلام)  دربارۀ فلسفۀ وضو فرمودند: لان یکون العبد طاهرا «لِأَنْ یَکُونَ الْعَبْدُ طَاهِراً»؛ علت این‏که نمازگزار باید وضو داشته باشد این است که بنده باید پاکیزه  باشد. اذا قام بین یدى الجبار و عند مناجاته «إِذَا قَامَ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبَّارِ عِنْدَ مُنَاجَاتِهِ»؛ وقتی می‌خواهد در پیشگاه خدا مناجات کند، باید طاهر و پاکیزه باشد. نقیاً من الادناس و النجاسة «نَقِیّاً مِنَ الْأَدْنَاسِ‏ وَ النَّجَاسَة»؛ از آلودگی‌ها، پلیدی‌ها و نجاسات باید پاک باشد. مع ما فیه من ذهاب الکسل ، و طرد النعاس «مَع ما فیهِ مِن ذَهابِ الکَسَلِ و طَردِ النُّعاسِ»؛ یک علتِ ‌دیگر وضو این است که تماس آب ـ به‏ خصوص اگر خنک باشد ـ با پوست صورت، دل‏مُردگی، افسردگی، کسالت و خواب‏ آلودگی را از بین می‌برد و به جایش شادابی و نشاط می‌آورد.  و تزکیه الفواد للقیام بین یدى الجبار «وَتَزْکِیَةِ الْفُؤَادِ لِلْقِیَامِ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبَّارِ»؛4 وضو، دل را نیز پاکیزه و آماده می‌کند؛ بنابراین وضو، هم ظاهر و هم باطن انسان را برای دیدار با پروردگار آماده می‏کند. هم‏چنین روایات بسیاری به ما توصیه کردند که: در همه حال وضو داشته باشید؛ حتی هنگامی که می‌خواهید بخوابید و یا غذا بخورید.

ناراحتی شیطان از وضو گرفتن
ناراحتی شیطان از وضو گرفتن
در روایات آمده: که روزی پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله)  شیطان را که بسیار عصبانی بود، در خیابان دید. از او پرسید: چه شده؟ گفت: عصبانی هستم. ‌پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  پرسید: از چه کسی؟ گفت: از شانزده گروه عصبانی هستم؛ اولین گروه خود شما هستید ... و کسانی که دوست دارند همیشه باوضو باشند.
از این روایت به‏دست می‏آید که شیطان، طرف‏دار آلودگی، گناه و پلیدی است، و کسی که وضو می‌گیرد، احساسی به او دست می‏دهد که میل ندارد به سمتِ‌ آلودگی گرایش پیدا کند.
هنگام خواب باوضو باشید
با وضو بخوابیم، چرا که در خواب هم، یا از سوی شیطان‌ها و یا از سوی فرشته‌ها پیام ارسال می‏شود؛ مانند کسی که از خواب بیدار می‌شود و موبایلش را نگاه می‌کند که هفت یا هشت پیامک برای او رسیده است. اگر می‌خواهیم خواب خوب و آرامی داشته باشیم و شیطان‌ها با ما تماس نگیرند،‌ باید با وضو بخوابیم، باید قبل از خواب قرآن بخوانیدم؛  ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین ﴿إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التّوابین و یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ﴾؛1 (خداوند، توبه‏کنندگان و باوضوها و پاکیزه‌ها را دوست دارد.)
در آب وضو اسراف نشود
در آب وضو نباید اسراف شود. پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله)  فرمود:
اﻟﻮﺿﻮء ﺑﻤﺪ و اﻟﻐﺴﻞ ﺑﺼﺎع و ﺳﯿﺄﺗﯽ. أﻗﻮام ﺑﻌﺪی ﯾﺴﺘﻘﻠﻮن ذﻟﮏ اوﻟﺌﮏ ﻋﻠﯽ. ﺧﻼف ﺳﻨﺘﯽ و اﻵﺧﺬ ﻋﻠﯽ ﺳﻨﺘﯽ الْوُضُوءُ بمُدٌّ و الْغُسْلُ بصَاعٌ سَیَأْتِی أَقْوَامٌ بَعْدِی یَسْتَقِلُّونَ ذَلِکَ أُولَئِکَ عَلَى‏ خِلَافِ‏ سُنَّتِی؛2 آب وضو باید به اندازۀ 10 سیر (750گرم) باید باشد. (اگر به لیتر بگوییم، باید دو‏سوم لیتر باشد. آب غسل هم باید در حد سه لیتر باشد.) در آینده مسلمانانی خواهند آمد که می‏گویند: این اندازه آب برای وضو یا غسل کم است. آن‏ها مخالف سنت من هستند.

وضوی شادابی داشته باشیم، اما در آب اسراف نکنیم.

آداب وضو
آداب وضو
امیرالمؤمنین (علیه السلام)  پسری به نام «محمد حنفیه» داشت. چون مادرش «حنفیه» نام دارد، او را به نام مادرش صدا می‌زنند. دوازده ـ سیزده سالش بود. حضرت امیر (علیه السلام)  روزی دست او را گرفت و کنار آب آورد. فرمود: عزیزم! این طوری وضو بگیر: 1
مرحلۀ اول: شکر‏گزاری از نعمت آب
 همین که نگاهت به آب افتاد، از نعمت آب تشکر کن، چرا که آب نعمتِ گران‏بهایی است و اگر نباشد و یا‌ کم شود،‌ زندگیِ انسان‌ها مختل می‏گردد.‌
 مرحلۀ دوم: شستن دست‏ها پیش از وضو و خواندن دعا
پسرم! پیش از این‏که وضو بگیری، دست‌هایت را تا مچ بشور و بگو: بسم الله و بالله اللهمّ اجعلنی من التّوابین و اجعلنی من المتطهّرین «بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ اللّهُمَّ اجْعَلْنی مِنَ التَّوّابینَ وَ اجْعَلْنی مِنَ المُتَطَهِّرینَ؛ خدایا، مرا از پاکیزه‌ها و توبه‏کننده‏‌ها قرار بده!»
مرحلۀ سوم: شستن صورت و خواندن دعا
پسرم!‌ هنگامی که صورتت را برای وضو می‏شویی، بگو: خدایا، مرا از رو‏سفیدانِ در قیامت قرار بده و از رو‏سیاهان قرار نده! اللهم بیض وجهی یوم تسود فیه الوجوه و لا تسود وجهی یوم تبیض فیه الوجوه (اللّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهی یَوْمَ تَسْوَدُّ فیهِ الْوُجوهُ وَ لا تُسَوِّدْ وَجْهِی یَوْمَ تَبْیَضُّ فیهِ الْوُجوهُ)؛ در هر وضو یاد قیامت کردن، اثرات بسیاری دارد. در قیامت انسان‌ها دو دسته‌اند. وجوه یومئذ مسفره . ضاحکه مستبشره . و وجوه یومئذ علیها غبره. ترهقها قتره. اولئک هم الکفره الفجره ﴿وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ * ضَاحِکَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ * وَ وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ عَلَیْهَا غَبَرَةٌ * تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ * أُولَئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ﴾؛ بعضی‌ها صورت‌هایشان سفید و درخشان و خندان و شاداب است. و بعضی صورت‌ها سیاه و ناراحت است.
مرحلۀ چهارم: شستنِ دست راست و خواندن دعا
پسرم! وقتی دست راستت را می شویی ، بگو: خدایا، کارنامۀ عملم در قیامت را به دست راستم بده!  اللهم اعطنی کتابی بیمینی و الخلد فی الجنان بیساری و حاسبنی حسابا یسیرا «اللّهُمَّ اعْطِنى کِتابی بِیَمینی و الْخُلْدَ فی الْجِنانِ بِیَساری وَ حاسِبْنی حِساباً یَسیراً»
مرحلۀ پنجم: شستنِ دست چپ و خواندن دعا
پسرم! هنگامی که دست چپت را می‌شویی، بگو: خدایا، کارنامۀ عملم را به دست چپم نده!  اللهم لا تعطنی کتابی بشمالی و لا من وراء ظهری و لا تجعلها مغلولة الی عنقی و اعوذ بک من مقطعات النیران «اللّهُمَّ لا تُعْطِنی کِتابی بِشِمالی وَ لا مِنْ وَراءِ ظَهْری وَ لا تَجْعَلْها مَغْلُولَةً الى‏ عُنُقی وَ اعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطَّعاتِ النّیرانِ»، قرآن می‌گوید: روز قیامت آن‏هایی که عملکرد قابل قبولی دارند، فرشته‌ها از جلو می‌آیند و کارنامه‌هایشان را به دست راستشان می‌دهند و آن‏هایی که عملکرد ضعیفی دارند مردود هستند و  فرشته‌ها از عقب، یعنی توهین‏ آمیز، می‌آیند و کارنامه‌هایشان را در دست چپشان می‌گذارند. قرآن کریم می‌فرماید:
﴿فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ * فَیَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَه * فَهُوَ فِی عِیشَةٍ رَّاضِیَةٍ * فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ * قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ * کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخالِیَةِ * وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِه‏ * فَیَقُولُ یا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتابِیَه‏ * یَا لَیْتَهَا کَانَتِ الْقَاضِیَةَ * خُذُوهُ فَغُلُّوهُ، ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوه﴾‏ 2؛ کسی که کارنامه‏اش دست راستش است،‌ می‌گوید: ‏ای اهل محشر بیایید کارنامۀ من را بخوانید، در رضایت‏مندی و شادمانی به سر می‌برد، بر بلندای بهشت مستقر می‌شود، میوه‌ها آماده و آویزان گفته می‌شود: بفرمایید میل کنید، این مزد کاری است که در دنیا وقت داشتید و انجام دادید، اما کسی که کارنامه‏ اش دستِ چپش است، می‌گوید: کاش این مایه بدبختی را نمی‌دادند دست من؛ دستگیرش کنید، دستبند به دستش بزنید، بندازیدش در جهنم.
مرحلۀ ششم: کشیدن مسح سر و خواندن دعا
پسرم! وقتی سرت را مسح می‌کشی، بگو: خدایا، سرتاپا مرا غرق در رحمتت کن! اللهم غشنی برحمتک و برکاتک و عفوک «اللّهُمَّ غَشِّنی بِرَحْمَتِکَ وَ بَرَکاتِکَ و عَفْوِکَ»
مرحلۀ هفتم: کشیدن مسح پا و خواندن دعا
 و وقتی پاها را مسح می‌کشی، بگو: خدایا، قدم‌هایم را در پل صراط نلرزان! اللهم ثبت قدمی علی الصراط یوم تزل فیه الاقدام و اجعل سعیی فیما یرضیک عنی یا ذا الجلال و الاکرام «اللّهُمَّ ثَبِّتْنی عَلَى الصِّراطِ یَوْمَ تَزِلُّ فیهِ الْاقْدامُ وَ اجْعَلْ سَعْیی فی ما یُرْضیکَ عَنّی یا ذا الْجَلالِ وَ اْلإِکْرامِ»
روی جهنم پل باریکی است که هر کس بتواند از آن پل رد شود به بهشت وارد می‌شود؛ موقف سختی است. اگر در هر وضو این احساس به او دست بدهد، تأثیر بسیاری بر زندگی انسان می‏گذارد؛ از همین روست که روایت شده: وضو، کلید نماز، و نماز کلید بهشت است.
موارد تیمم
بعضی از وقت‌ها نمی‌توانیم وضو گرفته و یا غسل کنیم؛ برای مثال، آب نیست یا وقت نیست و یا آب ضرر دارد. در این صورت باید تیمم کنیم.

دربارۀ جزئیات مسئله «تیمم» به رساله‏های عملی مراجع، رجوع کنید.

وقت نماز، لباس نمازگزار و مکان نماز‏گزار


قسم به «وقت»
علامۀ ‌طباطبائی (ره)  می‌فرماید: خداوند در قرآن به چیزهایی قسم خورده است تا به ما بفهماند این ‏ها مهم هستند. بیشترین قسم‌های خدا در قرآن به «وقت» است. معلوم می‌شود گران ‏ترین گوهر در این عالم، وقت است. خداوند در قرآن به اجزای وقت: صبح، چاشت، ظهر، عصر، روز و سَحَر قسم خورده است؛ برای مثال: «وَ اللَّیْلِ» و «وَ الضُّحَى». همین گوهری که ما به رایگان از دست می‌دهیم. در روایت آمده: هر روز صبح، فرشته‌ای نزد ما می‌آید و می‌گوید: امروز یک روز تازه است؛ مواظب باش آن را بیهوده از دست ندهی.
وقت نماز
 نماز به ‏گونه ‏ای طراحی شده است که با وقت آمیخته است. قرآن می‌فرماید:  ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا ﴿إِنَّ الصَّلاَةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَّوْقُوتًا﴾؛1 (نماز بر مؤمنان در وقت های معین واجب گشته است)

روایت شده:  الدنیا ساعه فاجعلها طاعه «الدُّنْیَا سَاعَةٌ فَاجْعَلْهَا طَاعَة»؛2 (دنیا ساعتی بیش نیست؛ آن را در مسیر طاعت خدا به کار ببرد).
نمازِ پیش از وقت باطل است؛‌ اولِ وقت بهترین است و با تأخیر، ثوابش کم می‌شود؛ البته پیش از وقت نماز خواندن، گناه دارد؛ هر چند ما در نماز یا شکر خدا را می‌گوییم یا خدا را ستایش می‌کنیم و یا از خدا چیزی می‌خواهیم؛ از همین‏جا به ‏دست می‏ آید که پدیدۀ ‌وقت، اهمیّت فراوانی دارد.
پیام اوقات نماز
پیام اول: «وقت» برای نمازگزار، دست‏ کم دو پیام دارد؛ پیام اولش برنامه‏ ریزی است. مسلمان‌ها! بی‌نظم و بی‌انضباط نباشید و ‌برای همۀ نیازهایتان برنامه‌ریزی کنید.
سفارش امام هفتم (علیه السلام)  به تقسیم اوقات زندگی
 امام کاظم (علیه السلام)  فرمودند:
وقتِ خودتان را به چهار بخش تقسیم کنید: قسمتی برای خدا، قسمتی برای کار، قسمتی برای دید و بازدید و رفت‏ و‏آمد با افراد مطمئن و قسمتی هم برای تفریحات حلال و سالم.3
پیام مهّم وقت نماز، برنامه‏ ریزی است. یهودی‌ها و مسیحی‌ها در طی این هزار و چند صد سال، فهمیدند مسلمان‌ها برنامه دارند.
علل پیشرفت علم نجوم در بین مسلمانان:
چرا علم نجوم در بین مسلمان‌ها پیشرفتِ پرشتابی داشت؟ به جهت دو مسئلۀ فقهی؛ یکی وقت نماز و دیگری قبلۀ نماز که در علم نجوم کاربرد دارد.

از آن‏جا که وقت برای مسلمان‌ها مهم بود، شبانه‏ روز را به چند ساعت و دقیقه تقسیم کردند.

پیام دوم: پیام دوم وقت نماز، مسئلۀ توجه به آیات الهی است. «وقت» با آیات الهی‏ ای چون: خورشید، ماه، روز، شب، طلوع و غروب ترکیب شده است. متأسفانه از وقتی که رادیو و تلویزیون درکانون توجه قرار گرفتند، برخی از نمازگزاران کمتر توجهی به زیبایی‌های آیات الهی دارند. اسلام خواسته هر روز چند بار مردم به طبیعت، آسمان، خورشید و به طلوع و غروب نگاه کنند.

وقت نماز
وقت نماز صبح
 آغاز وقتِ نماز صبح فجرِ صادق است. «فجر» یعنی سپیده و «صادق» یعنی راستگو. معنایش این است که سپیدۀ کاذبی نیز وجود دارد. حدود بیست دقیقه پیش از اذان صبح، روشنایی عمودی در سمتِ مشرق پدیدار می‌شود. آن هم خیلی زیباست، ولی هنوز وقتِ نماز صبح نرسیده است. شب‏ زنده‏ داران در آن وقت نماز شب می‌خوانند. بعد از سپیدۀ کاذب، سپیدی افقی، پهنۀ افق را پر می‌کند. اصلاً تماشا نمی‌کنیم، چون همۀ ما در آن هنگام خواب هستیم. اسلام می‏گوید: از خواب برخیزید و این شگفتی‌های هستی را نظاره کنید و ببینید این ستاره‌ها و سیاره‌ها با چه نظمی حرکت می‌کنند. دربارۀ این موضوعات تفکر و تأمل کنید که: سازنده کیست؟ طراح کیست؟ نقاش کیست؟ ما در این میان چه‏ کاره هستیم؟
وقت نماز ظهر
وقتِ نماز ظهر، تمام شدن سایۀ خورشید است. در مناطقی مثل منطقه‌ای که ما هستیم، سایۀ شاخص به کمترین حدش می‌رسد، ولی هیچ‏گاه تمام نمی‏شود. بچه‌های ما باید این پدیده را ببینند. از طرف خورشید نوری بر شاخص می‌تابد و در این طرفِ شاخص، سایه ایجاد می‏شود که اوایل صبح سایه طولانی است. سپس به‏ تدریج کم می‌شود و به کمترین حدش می‌رسد؛ آن‏گاه سایه طرف دیگر شاخص می‏رود. در این هنگام، وقت نماز ظهر رسیده است. نگاه کنید چه نظم و دقّتی  در حرکت زمین و خوشید برقرار است.
اکنون دانشمندان پیش‏گویی می‌کنند که نود سال دیگر ـ مثلاً ـ در چه روز و در چه دقیقه و در چه ثانیه‌ای سال تحویل خواهد بود. این نظم، حاکم بر هستی است. نمازگزار باید به غروب آفتاب، مغرب،‌ نصف شب و... توجه کند.
اهمیت وقت نماز و هلال ماه نزد معصومان (علیهم السلام)
امامانِ ما به وقت نماز، خیلی حساس بودند. مردمِ ما فقط به هلال ماه رمضان حساس هستند، اما ائمه (علیهم السلام)  به هلال هر دوازده ماهِ سال، حساس بودند. ایشان حتی دعاهای فراوانی را در این زمینه به ما آموزش دادند. برای مثال، ایشان دعاهایی دربارۀ دیدن هلال ما، انشا فرمودند و ما را به خواندن آن سفارش کردند.
نماز آیات

 یکی از نماز‌هایی که واجب است،‌ نمازِ آیات است. ماه، خورشید، باد، رگبار و طوفان‌ و... آیات خدا هستند؛ البته در زمان جاهلیت مردم فکر می‏ پنداشتند این‏ها خدایان هستند. وقتی حوادثی مثل کسوف و خسوف پیش بیاید، وضو بگیرید و در پیشگاه آفریدگار ماه و خورشید، نه در پیشگاه خود خورشید، به نماز بایستید.

مکان نمازگزار
مکان نمازگزار
یکی دیگر از مقدمات نماز، توجه به مکان است. مکان نمازگزار باید دارای شرایطی باشد. مهم‏ترین شرط مکان نمازگزار این است که مباح باشد؛ یعنی غصبی نباشد؛ به عبارت دیگر، حقوق مردم و نارضایتی مردم در آن نباشد. مکان اقامۀ نماز نباید شیبدار باشد، نباید پستی و بلندی داشته باشد، نباید سقفش کوتاه باشد، سقفش باید به اندازه‌ای باشد که نمازگزار بتواند بایستد و آرام باشد. نباید روی تشکی باشد که ابرش زیاد است و نمازگزار نمی‌تواند روی آن قرار بگیرد و یا در قطار، هواپیما، ماشین و... (مگر در اوقات استثنایی) نمی‏توان نماز خواند، چون یکی از ارکان نماز، نیّت و تمرکز است و این‏ها چون تمرکز را از بین می‌برد، وهم چنین در حال حرکت قطار یا هواپیما جهت قبله را تغییر می دهد و باید رو به قبله نماز بگذاریم و در حال خواندن نماز واجب، حرکت نکنیم.
لباس نمازگزار
لباسِ نماز نباید غصبی باشد؛ حتی اگر نخ دکمۀ نمازگزار غصبی باشد، نماز او باطل است. کسی که به حقوق مردم توجه ندارد، کسی که غش در معامله می‌کند، کسی که در معامله دروغ می‌گوید و کسی که می‌داند معامله‌اش از نظر شرعی غلط است و در آن پول تصرف می‌کند، چگونه نماز قابل قبول باشد؟! لباس نمازگزار باید پاک و تمیز بوده و تا جایی که امکان دارد، رنگ آن سفید باشد. دکمه‌هایش بسته و مرتب باشد. این‏ها از آداب نماز است.
سفارش به لباسی مخصوص
امامان (علیهم السلام)  می‌فرمودند: سعی کنید لباس مخصوصی برای نماز داشته باشید و وصیت کنید آن را جزء کفنتان قرار بدهند.1 در آن دنیا، لباس نمازگزار به کارتان می‌آید. امروزه بانوان و دخترانِ کشورمان چادر نماز دارند؛ اما پسران و مردان لباس مخصوص نماز ندارند. خوشا به حال کسی که پیراهن و لباسی را برای این امر طراحی می‏کند. مدل ‏سازان لباس می‌توانند به این کار مبادرت کنند و هر کس از آن لباس استفاده کند، آن‏ها در ثوابش شریک هستند. این‏ها از رهنمودهای امامان ماست. بهتر است رنگ این لباسِ خاص سفید و دوختِ آن جذاب و دل‏پسند باشد. انسان‏ سازی نماز، در همین‏ جا جلوه‏ گر می ‏شود.

درس چهارم

اهمیت نماز در بین عبادات
اهمیت نماز در بین عبادات
بین عبادات، نماز برجستگیِ خاصی دارد. از وقتی که به سنّ تکلیف می‌رسیم تا از دنیا می‌رویم، مکلف به نمازهای متعددی هستیم؛‌ نمازهای شبانه‏ روزی،‌ نمازهای مستحبی، نمازهای میت،‌ جمعه و... . ‌در اسلام 350 نوع نماز طراحی شده است.‌ پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله)  فرمودند: «الصلاةُ عهد الله»؛1‌ نماز عهدِ خداست. یا در جای دیگر فرمود: «قرةُ عَینی فی الصلاة»؛2 ‌نور چشمِ من در نماز است.
نماز از مشترکات همۀ ادیان
در قرآن کریم، نماز از مشترکات ادیان شمرده شده است. دربارۀ نمازِ حضرت ابراهیم،‌ حضرت اسماعیل، حضرت موسی، حضرت عیسی،‌ حضرت زکریا،  حضرت مریم، حضرت شعیب و پیامبر گرامی اسلام  (علیهم السلام)  آیه یا آیاتی آمده است. نماز از مشترکات ادیان است و در همۀ ‌ادیان آسمانی، نماز بوده و هست.
اولین سؤال روز قیامت
پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله)  فرمودند: اولین ایستگاه روزِ قیامت، ایستگاه نماز است. اگر نماز مورد قبول واقع نشود، بقیۀ اعمال قبول نمی‌شود.3 پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله)  وقتی به مدینه آمد، اولین کاری که کرد، مسجد ساخت. یک سال بعد جنگ‌ها شروع شد. پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  اصرار داشت در جنگ‌ها نماز برقرار شود، تا ‌معلوم شود جنگ ما با همۀ ‌جنگ‌های دنیا، متفاوت است؛ ما بندگان خدا هستیم و‌ خداپرستان در این جبهه می‌جنگند. آیۀ ‌102 سورۀ‌ «نساء» ‌پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  را موظف کرد نماز را با رزمندگان به جماعت بخوانند. این‏ها نشانۀ ‌اهمیت نماز است.
خودِ ما نیز مشاهده کردیم که اگر کسی نماز نخواند، خیلی بعید است روزه بگیرد، و یا اهل خمس دادن باشد. نماز، ستون خیمۀ‌ دین است.4 نماز چشم دین است.5 نماز، سرِ دین است.6 نماز پرچم دین است.7 پیامبر خاتم (صلی الله و علیه و آله)  فرمودند:
موضِعِ الصَّلاة مِنَ الدِّین کَموضِعِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَد؛8 جایگاه نماز در دین به جایگاه سر در پیکر، شباهت دارد.

سر را از پیکر جدا کنیم، لاشه‏ ای متعفن می‌شود. ممکن است انسانی دست،‌ چشم و یا پا نداشته باشد، اما بدون سر هرگز نمی‏تواند زنده بماند.

توصیۀ پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله) به استاندار یمن
توصیۀ پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله)  به استاندار یمن
پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله)  هنگامی که استانداری به نام «معاذ بن جبل» را به یمن می‏فرستاد،‌ نامه‌ ای برای او نوشت. فرازی از آن نامه، شایسته تأمل بسیاری است:  اظهر امر الاسلام کله صغیره و کبیره و لکن اکثر همک الصلوه «اظهِرْ أمْرَ الاسلامِ کلَّهُ و لکن اکثر همک الصلوة»؛1 تمام اسلام (مسائل خُرد و کلان اسلام) را به اجرا درآور، اما بیشترین دغدغۀ ‌تو برای نماز باشد.
توصیۀ حضرت امیر (علیه السلام)  به استاندار مصر
امیرالمؤمنین (علیه السلام)  در نامه ‏ای به استاندار مصر فرمود:  اجعل افضل اوقاتک للصلاة «إِجْعَلْ أَفْضَلَ أَوْقَاتِکَ لِلصَّلَاةِ»؛‌2 پربهاترین و بهترین وقتِ ‌شبانه‏ روز خود را  برای نماز قرار بده! پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله)  و حضرت امیر (علیه السلام)  به استانداران، قاضیان و فرماندهان نظامیِ خود امر می‌کردند امام جماعت شوند و دغدغۀ برپایی نماز جماعت داشته باشند. فرمود: نماز، صورت دین شماست؛ سیمای دین شماست؛ نماز، کلید بهشت است.3 نماز، میزان و وسیلۀ سنجش مردم است و آخرین دغدغه و وصیت انبیا (علیهم السلام)  نماز بود.4
رابطۀ شیطان و نماز
ما دشمنی داریم که در قرآن 99 بار نامش ذکر شده است؛ 88 بار به نام «شیطان» 11 بار به نام «ابلیس». خداوند در قرآن چهار ده بار او را دشمن، مسلمانان معرفی کرده است:   فاتخذوه عدوا ﴿فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً﴾؛5 او را دشمن حساب کنید. در احادیث نیز آمده: شیطان با نماز مخالف است.6 خداوند متعال با صراحت کامل در قرآن کریم می‏فرماید:
انما یرید الشیطان أن یوقع بینکم العداوة و البغضاء فى الخمر و المیسر و یصدکم عن ذکر الله و عن الصلاة فهل أنتم منتهون ﴿إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَن ذِکْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ﴾؛7 هدفِ شیطان این است که می‌خواهد بین شما دودستگی و تفرقه ایجاد کند و می‏خواهد مسیر یاد خدا و اقامۀ‌ نماز را مسدود کند.
امروز نیز شیاطین جنّی و انسی، ابرقدرت‌ها و ‌استکبار جهانی،‌ در قالب فیلم، رمان، انیمیشن و... این هدف را دنبال می‌کنند و در پی خاموش کردن فروغ نماز و خلوت کردن مساجد از نوجوانان و جوانان هستند.
سفارش انبیا به نماز

1. سفارش حضرت عیسی (علیه السلام)
مطابق روایات، مهم‏ترین دغدغۀ و وصیت انبیا دربارۀ نماز بود. یکی از جملاتی که حضرت عیسی (علیه السلام)  در گهواره بیان فرمود، این نکته بود: و اوصانی بالصلاه و الزکاه ما دمت حیا ﴿وَ أَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیّا﴾؛1 تا زنده‏ ام، خداوند مرا به نماز و زکات سفارش فرموده است.
2. سفارش حضرت ابراهیم (علیه السلام)
نماز به قدری اهمیت دارد که حضرت ابراهیم (علیه السلام) ، سرزمین خوش آب و هوای فلسطین را برای اقامه نماز ترک کرد و به مکه آمد: ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلاة ﴿رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی‏زَرْعٍ عِندَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ الصَّلاَةَ﴾؛2 خدایا! من خانواده‏ ام را در سرزمین بی آب و علفی، نزدیکِ‌ خانۀ ‌تو اسکان دادم. پروردگارا! هدف من اقامۀ ‌نماز است.
بعضی افراد حاضر بودند مسلمان شوند، ولی نماز نخوانند. برای مثال، پس از فتح طائف، طائفی‌ها مقاومت می‌کردند. جمعی از نمایندگانِ طائف نزد پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  آمده و گفتند: ما همۀ‌ اسلام را می‌پذیریم، ولی نماز نمی‌خوانیم. ‌پیغمبر مسلمانی آن‏ها را قبول نکرد. سپس فرمود: در دینی که همه چیز وجود دارد، اما نماز نیست، خیری نیست.3
گاهی حدیث: «نماز، ستون دین است» را بر زبان جاری می‏کنیم، ولی آن‏را قبول نداریم. فکر می‏کنیم این ستون، مانند ستون‌های یونولیتی‏ ای است که بچه‌ها در سِن تئاتر می‌گذارند و بعد از تمام شدنِ نمایش نیز آن ستون‌ها را برمی‌دارند و هیچ سقفی هم فرود نمی‌آید!
باید خود اهل نماز باشیم
 ما باید در عمل نشان بدهیم که نماز، ستون دین است. وقتی مدیرِ مدرسه، یا اداره‏ای به نماز اهتمام ندارد، چطور می‌تواند ادعا کند نماز، ستون دین است؟! استاندار و یا فرمانداری که در نمازِ‌ جماعت حاضر نمی‏شود، چطور می‌تواند ادعا کند نماز، ستون دین است؟!
فرد نابینا و نماز جماعت
مرد نابینایی وقتی به پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  گفت: گاهی کسی نیست مرا به مسجد بیاورد. اگر در خانه به‏ صورت فرادی نماز بخوانم، مورد قبول خداوند قرار می‏گیرد؟ پیغمبر (صلی الله و علیه و آله)  فرمود: «طنابی از خانه به مسجد وصل کن و وقتی کسی نیست تا تو را به مسجد بیاورد، دستت را به طناب بگیر و به مسجد بیا». اگر وزیر، مدیر و یا فرماندۀ نظام جمهوری اسلامی نماز را در اتاقش بخواند، نمازش مورد قبول نیست. آیۀ 102 سورۀ نساء‌ پیغمبر را موظف کرد. در میدان جنگ، نماز را به‌ جماعت بخوانند. حتی وقتی که مسلمان‌ها سه نفر بودند‌ (پیامبر، امیرالمؤمنین و حضرت خدیجه (علیهم السلام) )، روبه‏ روی مشرکان به جماعت نماز می‌خواندند. کسانی که تاریخِ‌ اسلام نوشته‌اند معتقدند، اولین خونی که در اسلام ریخته شد، برای اقامۀ نماز جماعت بود؛‌ مسلمان‌ها زمینی را در خارج از مکه برای نماز جماعت در نظر گرفتند و پنهانی با آن‏جا می‏رفتند. ‌مشرکان از این موضوع مطلع شدند؛ از‏این‏رو، درگیری پیش آمد و در این میان‌ خونی ریخته شد.‌ این‌ها نشانۀ‌ اهمیت نماز است.
استخفاف نماز ممنوع!
 نگرانی پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله)  در لحظات پایانیِ عمرِ شریفشان، نماز نخواندن مسلمانان نبود، بلکه سبک شمردن نماز بود، برای نمونه، نماز را در اتاق شخصی و یا آخرِ وقت خواندن، از مصادیق استخفاف نماز است.
وظیفۀ حکومت دربارۀ اقامه نماز
طبق رهنمودهای پیامبر و ائمه اطهار (علیهم السلام)  حکومت نباید مردم را به خواندنِ نماز مجبور کند، ولی انجام تبلیغات، برگزاری جلسات‌ آموزشی، ارائه تمهیدات و تشویق برای نماز، بر عهدۀ حکومت است. البته هیچ کس طرف‏دارِ نماز اجباری،‌ تشریفاتی و ریایی نیست و این‏ها را همه می‌دانند، اما ‌قرآن فرموده:
الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلاة و آتوا الزکاة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر ﴿الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ﴾؛4 (خداپرستان، کسانی‏ اند که وقتی به قدرت می‌رسند و‌ حکومت را در دست می‌گیرند، نماز را به پا می‌دارند،‌ بازار زکات را گرم نگه می‌دارند و امر به معروف و نهی از منکر می‏کنند).‌

در رأس همۀ این‏ها، اقامه ‌نماز است. دلیل نام‏گذاریِ حوادث اخیر به «بیداری اسلامی» نیز از همین‏‏جا نشأت می‏گیرد، چرا که وقتی صدای «الله اکبر» در میدان تجمع به صدا در می‏ آید، همه در کنار هم خدا را می‌پرستند و به اقامۀ نماز می‏ پردازند.

نماز معصومان (علیهم السلام) و الهام گرفتن ایشان
سیرۀ عبادی پیامبر (صلی الله و علیه و آله)
دربارۀ  ‌نمازِ پیامبر و ائمه (علیهم السلام)  کتاب‌های مستقلی تألیف شده و صدها حدیث دربارۀ سیرۀ ایشان به دست ما رسیده است. در اکثر کتاب‏های حدیثی، بابی از کتاب به سیرۀ عبادی معصومان (علیهم السلام)  اختصاص یافته است. همان طور که می‌دانیم، نمازِ شب بر پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله)  واجب بوده است. در سوره‌های «مدثّر» و «مزّمل» فرمان نمازِ شب بر پیغمبر فرود آمده است. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  فرمود: گرسنه با غذا سیر و تشنه با آب سیراب می‌شود، اما من از نماز هرگز سیر و سیراب نمی‌شوم.1 ایشان عطش و تشنگی خاصی دربارۀ نماز داشتند. از همسران پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  روایت شده: وقتِ نماز که می‌رسید، رنگ از رخش می‌پرید و هیجان و حالتی پیدا می‌کرد که نه او ما را می‌شناخت و نه ما حضرت را.2 ایشان به ‏قدری نماز می‌خواند که آیه نازل شد:‏ ما أنزلنا علیک القرآن لتشقى  ﴿مَا أَنزَلْنَا عَلَیْک الْقُرْءَانَ لِتَشقَی﴾.3‌ خودشان را به رنج می‌انداختند و‌ بسیار در پیشگاه خداوند می‌ایستادند و از ایشان سؤال می‌کردند: یا رسول‏الله! شما که معصوم هستید و خداوند وعدۀ بهشت را به شما داده است، چرا این‏قدر عبادت می‏کنید؟ می‏فرمودند: «أفلا أکون عبداً شکوراً»؛4 (آیا بندۀ ‌سپاسگذاری نباشم؟!). پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  شیفتۀ نماز بود، حتی در آخرین روزهای عمرش می‌فرمود: زیر کتف‌هایم را بگیرید و به مسجد ببرید، تا نماز را به جماعت بخوانم.
دعوت خانواده به نماز

هنگامی که آیۀ  و امر اهلک بالصلوة و اصطبر علیها ﴿وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها﴾؛5 (خانواده‏ات را به نماز سفارش کن و بر این کار شکیبا باش!) نازل شد، شش ماه یا نُه ماه هر روز صبح به خانۀ ‌دخترش  می‌رفت و می‌فرمود: «الصلاة الصلاة یرحمکم اللّه»؛6 (بشتابید به سوی نماز، بشتابید به سوی نماز، خداوند رحمتش را شامل حالتان کند). ایشان جوان‌ها را بسیار و به‏ طور خاص، به نماز سفارش می‌فرمود. به ایشان گفتند: جوانی است که نماز هم می‌خواند و هم گناه می‌کند! فرمودند: «همان نماز او را از گناه باز خواهد داشت».7

سیرۀ عبادی معصومین (علیهم السلام)
سیرۀ عبادی پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  در میدان‌های جنگ
سیرۀ عبادی پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  و‌ نمازهایی که در میدان‌های جنگ می‌خواند، گویای اهمیت نماز در نگاه ایشان است. حرکت رزمندگان نیز از مسجد شروع می‌شد. ایشان کسی را بین رزمندگان می‌گماشت تا وقتِ‌ نماز را اعلام کرده و ‌اذان بگوید و برای نماز، دیگران را از خواب بیدار کند. حضرت در میدان‌های جنگ دستور می‌داد مصلاهایی بسازند تا در آینده معلوم شود خداپرستان از این‏جا عبور کرده‌اند. به بلال می‌فرمود: «ارحنا یا بلال»؛ بلال! ما را راحت کن؛ یعنی ‌اذان بگو و وقت نماز را اعلام کن. در لحظۀ جان دادن نیز دربارۀ نماز مردم دغدغه داشتند که مبادا نماز را سبک بشمارند.1
سیرۀ عبادی امیرالمؤمنین (علیه السلام)
امیرالمؤمنین (علیه السلام)  اولین نمازگزار و اولین مسلمان بودن خودشان را افتخار می‏دانستند. ایشان عاشق نماز بود و بعضی شب‌ها تا هزار رکعت نماز می‌گزارد! وقت نماز که می‌رسید، می‌فرمود:
جاءَ وَقتُ الصَلاة وقتُ أَمَانَةٍ عَرَضْهاَ اللهُ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فأبینَ اَن یَحمِلنَها وأتَفَقنَ منها؛2 وقت نماز فرا رسیده؛ وقت همان امانتی که خدا به آسمان‌ها، زمین و کوه‌ها عرضه کرد و آن‏ها نتوانستند آن امانت را بپذیرند.
سفارش امیرالمؤمنین (علیه السلام)  به امام حسن و امام حسین(علیهم السلام)
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)  که مطابقِ روایت، خود محور نماز بودند، ‌در محراب عبادت به شهادت رسیدند، آن هم بعد از این‏که به بام مسجد رفت و ‌در ماه رمضان اذان گفت و سپس خوابیده‌ها را بیدار کرد.
امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) خواستند پدرِ ضربت خوردۀ‏شان را به خانه ببرند، حضرت فرمودند: دیگران می‏توانند مرا به خانه ببرند؛ نماز را ادامه بدهید!3
ایشان فرازی از وصیت نامۀ خود را به نماز اختصاص داده و فرمودند:
و الله الله فی الصلاة فانها عمود دینکم وَ اللهَ اللهَ فِی الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ؛4 شما را به خدا، شما را به خدا نماز، که همانا نماز ستون دین شماست.
سیرۀ عبادی امام حسین (علیه السلام)
تمامِ زندگیِ این بزرگوار در بندگی خدا خلاصه می‌شد. ابی ‏عبدالله (علیه السلام)  ‌شب عاشورا نماز عاشقانه و عارفانه‏ای خواندند. گزارش‏گران دشمن گفته‌اند: وقتی میان خیمه‌های حسینی آمدیم، صدایی شبیه صدای زنبورهای عسل به گوش می‌رسید؛ ‌همه در حال راز و نیاز و نیایش بودند؛ بعضی در رکوع  و بعضی در سجده بودند.
صبحِ‌ عاشورا ابی‏ عبدالله (علیه السلام)  نماز را به جماعت خواندند و سپس به ایراد خطبه پرداختند. هنگامی که از مکه به راه افتادند، کسی به نام «حجاج بن مسروق» را مؤذن کاروان معرفی کردند. همۀ خطبه‌های امام در بین راه، پس از نماز‌ها برگزار شده است. اوج بندگیِ امام حسین (علیه السلام)  در ظهر عاشورا جلوه‏ گر می‏شود؛ با این‏که شاید بیش از ده نفر از یاران امام نمانده بودند،‌ نماز جماعت را اقامه فرمودند؛ البته حضرت اعلامِ آتش‏ بس فرمودند، اما دشمن به ظاهر مسلمانشان‌ قبول نکردند. با وجود این، نماز جماعت را در مقابل دشمن، با اذانی که حضرت علی اکبر (علیه السلام)  گفتند، برگزار کردند. «ابوثمامۀ صیداوی» همان کسی است که وقت نماز را اعلام می‏کند و  امام حسین (علیه السلام)  برای او این‏گونه دعا می‌کند: «خداوند تو را از نمازگزاران قرار دهد!»5
سیرۀ عبادی امام سجاد (علیه السلام)
 امام سجاد (علیه السلام)  به‌ «زینتِ عبادت‏ کنندگان» و «سرور سجده‏ کنندگان» لقب گرفته‏ اند.‌ صحیفۀ سجادیۀ امام سجاد (علیه السلام)  سیرۀ عبادی خداپرستان است.
جمعی از علویون برای جان امام سجاد (علیه السلام)  احساس خطر کردند؛ گفتند: مولاجان! با این‏ همه عبادت، به زودی از دنیا می‌روید! فرمود: عبادت من کجا و عبادتِ جدّم علی(ع) کجا!6 این‏ها رهبران ما هستند.
به خاطر سختی نماز نافله را نمی‌خوانیم، ‌نماز صبح را به جهت دشواری اول وقت نمی‌خوانیم و‌ نماز را به جماعت نمی‌خوانیم، چراکه آن‏را کار سختی تلقی می‏کنیم؛ پس هدف زندگی چیست؟ ﴿و ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون﴾؛7 بندگی خدا. امام سجاد (علیه السلام)  گریه می‌کرد و از خدا می‌خواست شیرینیِ عبادت را به او بچشاند.
نماز اول وقت در جنگ صفین
 ابن‏ عباس، مفسر قرآن و‌ انسان فرهیخته‌ای است. او می‏گوید: در جنگ صفین دیدیم علی ابن ابی‏طالب (علیه السلام)  شمشیر می‌زند و به آسمان نگاه می‌کند. پرسیدم: یا اباالحسن! چرا به آسمان نگاه می‌کنید؟ فرمودند: «مراقبِ وقتِ نماز ظهر هستم».‌ گفتم: الآن جنگ است و نمازِ اول وقت برای شرایط عادی است. فرمود: «ابن‏ عباس! جنگ ما هم برای نماز است».8 این‏ها رهبران ما هستند.
سیرۀ امام خمینی (ره)  دربارۀ نماز
 صیاد شیرازی ـ که خدایش رحمت کند! ـ می‏گوید: در زمان جنگ، رؤسای سه قوه و فرماندهان جنگ در جماران خدمت حضرت امام رسیدیم. یکی از فرماندهان داشت گزارش جنگ را می‌داد. وسط گزارش او، امام جلسه را ترک کرد. کنار من آقای رفسنجانی حضور داشتند، از ایشان پرسیدم: چه شد؟ ایشان هم متوجه نشدند. گفتم: فکر کنم قلبِ‌ امام گرفته. آمدیم این اتاق، دیدیم امام دارد عطر می‌زند و برای نماز آماده می‌شود!
وقتی شاه فرار کرد، حضرت امام (ره)  در فرانسه بودند. خبرنگاران دور امام را گرفته بودند تا حساس‌ترین گزارش از رهبر انقلاب را به دنیا مخابره کنند.‌ حضرت امام سؤال چند خبرنگار را پاسخ دادند و بعد فرمودند: احمد! وقت نماز شده؟ و حاج‏ احمد‏ آقا گفتند: بله، الآن وقت نماز است. امام از آن صندلی پایین آمده و سراغ نمازشان رفتند. کدام سیاستمداری این کار را می‌کند؟!
سیرۀ عبادی امام رضا (علیه السلام)
امام رضا (علیه السلام)  شنیدند که جمعی از بستگانشان به دیدنشان می‌آیند.‌ ایشان برای استقبال آنان به سمت دروازۀ شهر حرکت کردند. ‌وقتِ نماز که رسید، فرمودند: باید نماز بخوانیم. گفتند: آقا! صبر کنید بستگانتان بیایند. ‌فرمودند: ما الآن موظفیم به وظیفۀمان عمل کنیم.
 یکی از رهبران گروه‌های منحرف صابئی‌ها، به نام «عمران صابئی» با امام رضا (علیه السلام)  مباحثه می‌کرد.‌ بحث به جای قشنگی رسیده بود. وقت نماز شد.‌ امام رضا (علیه السلام)  فرمود: من باید نماز بخوانم. «عمران صابئی» گفت: آقا! الآن دل من برای پذیرفتن مکتب شما نرم و آماده شده است. امام رضا (علیه السلام)  می‌دانستند که وقت نماز وسیع است، اما فرمودند: نه، ابتدا باید نمازِ اول وقت را بخوانم. نمازِ ‌اول وقت را که خواندند، خواندند و  برگشتند مباحثه را ادامه دادند. عمران هم شیعه شد و به سجده افتاد و خدا را شکر کرد از‏ این که به دست چنین شخصیتی هدایت شد.
سفارش به خواندن «زیارت آل‏ یاسین» و توجه به محتوای آن
 مقام معظم رهبری به دوستانشان، خواندن «زیارت آل‏یاسین» را بسیار سفارش می‌کنند. این زیارت، با سایر زیارت‏ها متفاوت است. در این زیارت آمده: سلام بر قنوتت،‌ سلام بر رکوعت، سلام بر تشهدت و... پس نماز، اوج خداگرایی و خداپرستیِ انسان است.

درس سوم

کمال عبادت

کمال عبادت
مقدمه :
عبادت چهار مرحله دارد هر مرحله‌ ای هم شرایطی دارد، مرحلۀ تکلیف، مرحلۀ صحت،مرحلۀ قبولی و مرحلۀ کمال.
سه مرحله را در درس های قبل گفته شد. بعد از اینکه ما به تکلیف رسیدیم، یعنی بالغ شدیم، عاقل شدیم و توانایی داشتیم به مرحلۀ دوم می‌رسیم که آن مرحله صحت است، یعنی عبادت را صحیح باید انجام دهیم و عبادت صحیح را باید از یک مرجع تقلیدو کارشناس دینیکه جامع شرایط است بپرسیم. و بعد از این مرحله کارهایی را باید انجام دهیم که عبادت قبول باشد، مرحلۀ سوم مرحله قبولی عبادت است. شرایط زیادی داشت که در مرحلۀ‌ قبل گفته شد، شرایط اخلاقی، شرایط اجتماعی، شرایط اعتقادی،‌ شرایط سیاسی، شرایط خانوادگی، بعد از این سه مرحله، مرحلۀ چهارم کمالِ عبادت است.

مرحلۀ چهارم: کمال
«عبادت» را می‏توان به ساختمانی تشبیه کرد. هر ساختمان دارای ارکانی مثل ستون‌ها، واجباتی مثل درب و پنجره، وسیلۀ گرما و وسیلۀ‌ خنک‏ کننده، و ویژگی‏های تزیینی‏ ای،‌ مثل لوستر،‌ رنگ‏ آمیزی، و نورپردازی است. در مرحلۀ بعد (چهارم) می‌توانیم کارهایی انجام دهیم که عبادات ما نور‏باران شده و به آسمان بروند. در این صورت، فرشته‌ها این عبادت ما را نشان می‏دهند.

مراحل کمال عبادت
1. عبادت اول وقت
عبادتِ اول وقت، نشان‏دهندۀ فرمانبری‌ ماست. اگرچه وقت نماز ظهر از زوال آفتاب تا چهار رکعت به مغرب توسعه دارد؛ اما کسی که نمازش را زودتر می‌خواند، نمازش کامل‏تر است. پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  فرمود: «نماز اوّل وقت، مثل من است و نمازهای با تأخیر، مثل پیامبران دیگر است». و در حدیثی دیگر فرمود: «نماز اوّل وقت، مثل خورشید است و نمازهای دیرتر مثل ستاره‌ها».
2. انجام مستحبات
معصومان (علیهم السلام)  مستحباتی را به ما آموخته‌اند. مستحباتی نظیر: با لباسِ‌ پاکیزه عبادت کردن، مسواک زدن، از عطر و بوی خوش بهره‏مند شدن، ‌در مسجد نماز خواندن، به جماعت نماز خواندن و.. مایۀ کمال عبادت هستند.
3. عبادت در سختی
در احادیثی آمده: آن‏هایی که به ناچار عبادتشان را در موقعیت سختی (مانند جبهۀ جنگ) انجام می‌دهند، عبادتشان کامل‏تر از دیگران است. 1
عبادت شخص بیمار با سختی انجام می‌شود. امیرالمؤمنین (علیه السلام)  فرمود:  افضل الاعمال ما اکرهت نفسک علیه «أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ مَا أَکْرَهْتَ نَفْسَکَ عَلَیْه»؛2 برترین عمل‌ها، عملی است که خودت را به سختی بیندازی. کسی که نابینا، یا ناشنواست، و یا کسی که دست و‌ پایش شکسته و در بیمارستان بستری است، اما در عین حال نمازش را به وقت انجام می‌دهد، نمازش کامل‏تر است. بنابراین، یکی از شرایط کمال آن است که آن عبادت در موقعیتِ دشوار انجام شود.
4. سبقت در عبادت

سبقت در عبادت، موجب کمال عبادت می‏شود. کسی که زودتر به سمت عبادت حرکت می‌کند، عبادتش کامل‏تر است.‌ قرآن می‌فرماید:

لایستوی منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل اولئک اعظم درجه من الذین انفقوامن بعد و قاتلوا و کلا و عد الله الحسنی

﴿لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى﴾؛3 کسانی که پیش از فتح مکه انفاق کردند و به میدان جهاد آمدند، با آن‏هایی که پس از فتح مکه آمدند، یکسان نیستند؛ آنان از جهت درجه از کسانی که پس از فتح مکه انفاق و جهاد کردند، بلند پایه‏ ترند.
مثل آن‏هایی که پیش از 22 بهمن و دو ـ سه ماه زودتر به میدان تظاهرات آمدند، چرا که، خطر بیشتری داشت. کسانی که سرعت و سبقت بیشتری دارند،‌ عملشان کامل‏تر است. در روایات آمده: صبح جمعه که می‌شود، فرشتگان به محل نماز جمعه می‌آیند. و به ترتیب، نام کسانی را که به نماز جمعه می‌آیند، ثبت می‌کند. 4
5. اولویت درعبادت
انجامِ کار مهم‏تر، مایۀ کمال عبادت است.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  فرمودند:  لا صدقه و ذو رحم محتاج «لا صَدَقَة و ذو رَحمٍ مُحتاج»؛5 (تا فامیلِ محتاج دارید، صدقه به دیگران نمی‌رسد). نه این‏که آن صدقه، ثواب نداشته باشد، بلکه کامل نیست. صدقۀ کامل صدقه‌ای  است که اولویت در آن لحاظ شود. در قرآن آمده: اگر می‌خواهید انفاق کنید، ابتدا والدین، سپس به بستگانِ نزدیک، بعد به یتیمان و بعد به بیچاره‌ها انفاق کنید.6 حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام)  فرمود: لا قربة بالنوافل اذا اضرت بالفرائض «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ»؛7 اگر نماز‌های نافله، به واجبات ضرر می‌رساند، آن را انجام ندهید. نمازِ واجب، اولویت دارد. وقتی کسی به هیئت می‏رود و نماز صبحش قضا می‌شود، نباید به آن هیئت برود. این اولویت، نشانۀ کمال است.
6. دوام در عبادت
بسیاری افراد به طور موسمی و مقطعی عبادت می‏کنند. اگر عبادت، دوام داشته باشد، نشان‏ دهندۀ کمال است. قرآن می‌فرماید:  و ان لو استقاموا على الطریقة لاسقیناهم ماء غدقا ﴿وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّرِیقَةِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقا﴾؛8 اگر در راه خدا استقامت کنند، ما آن ها  را از آب گوارایی سیراب خواهیم کرد. امیرالمؤمنین (علیه السلام)  دربارۀ «استقامت» فرمودند:  قلیل مدوم علیه خیر من کثیر مملول منه «قَلِیلٌ مَدُومٌ عَلَیْهِ خَیْرٌ مِنْ‏ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ‏ مِنْه»؛9 کمِ ادامه‏ دار، بهتر از زیادِ مقطعی است. عبادت‌هایمان را به صورت مستمر انجام دهیم؛ برای مثال، هر شبِ جمعه یک صفحه «دعای کمیل» بخوانیم، بهتر از این است که شبِ جمعه‏ای تمامِ دعای کمیل را بخوانیم و بقیۀ طول سال نخوانیم؛ یا از اول ماه رمضان هر شب مقداری از «دعای جوشن کبیر» را بخوانیم.
7. بصیرت و تفکر در عبادت
 از شرایطِ کمال نماز،‌ بصیرت است.‌ باید با معنا، مفهوم و تفسیر اذکاری که در نماز آمده است، آشنایی پیدا کنیم. مغضوبانی که در سورۀ «حمد» بدان اشاره شده است، چه کسانی هستند؟ «ضالین» چه کسانی‏اند؟ «انعمت علیهم» چه کسانی هستند؟ «صراط‏المستقیم» چه راهی است؟ «سبحان‏الله» یعنی چه؟ برای چه «تشهد» می‌خوانیم؟ دانستن این امور، نماز را به اوج می‌برد، کمال می‌دهد و ‌نورپردازی می‌کند.
امیرالمؤمنین (علیه السلام)  فرمود: و لا خیر فی علم  لیس فیه تفکر «وَ لا خَیْرَ فى عِبادَة لَیْسَ فیها تَفَکُر»؛10 در عبادتی که اندیشه در آن نباشد، خیری نیست.‌ چرا من عبادت می‌کنم؟ من در این هستی چه جایگاهی دارم؟
8. به عبادت مغرور نشویم
از چیزهایی که نماز را کامل می‌کند این است که ما به نمازمان مغرور نشویم و‌ نماز و عبادت خودمان را به حساب نیاوریم.
عبادتِ پیامبر (صلی الله و علیه و آله)
 از همسرِ پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  پرسیدند: بهترین خاطره‌ای که از پیامبر دارید، کدام است؟ گفت: شب‏ زنده‏ داری پیامبر (صلی الله و علیه و آله) . مقدارِ کمی که شب استراحت می‌کرد، از خواب برمی‌خاست، به حیاط منزل می‌آمد، به ستاره‌ها چشم می‌دوخت و آیات 190 تا 195 سورۀ «آل عمران» را تلاوت می‌کرد:
انّ فی خلق السماوات و الارض و اختلاف الیل و النهار لایات لاولی الالباب  الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار ﴿إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لِّأُوْلِی الألْبَابِ ؛ الَّذینَ یَذْکُرونَ اللهَ قیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرونَ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَرضِ ؛ یَتَفَکَّرونَ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الاَرضِ ؛ سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّار﴾؛ حقیقت این است که در آفرینش آسمان‌ها و زمین و آمد و رفت شب و روز نشانه‌هایی است برای خردمندان؛ خردمندان کسانی هستند که در هر حال، ایستاده، نشسته و خوابیده، ذکر خدا را دارند و علاوه بر ذکر، فکر می‌کنند؛‌ در آفرینش آسمان‌ها و زمین و به دنبال این ذکر و فکر دست به دعا بر می‌دارند که:  پروردگارا تو منزهی از اینکه این جهان را بیهوده بیافرینی، حتماً مرا برای هدفی آفریده‌ای، پس دستم را بگیر و از آتش نجات بده.
در حدیث می‌خوانیم:

ان العمل الدائم القلیل على الیقین افضل عند اللَّه من العمل الکثیر على غیر یقین إِنَّ الْعَمَلَ الدَّائِمَ الْقَلِیلَ عَلَى الْیَقِینِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْعَمَلِ الْکَثِیرِ عَلَى غَیْرِ یَقِینٍ؛11 عبادتِ پیوستۀ‌ کم، امّا با یقین و معرفت، نزد خدا برتر است از عبادتی که زیاد باشد، ولی یقین در آن نباشد.


فلسفۀ عبادات و احکام
فلسفۀ عبادات و احکام
از فلسفۀ عبادات یا فلسفۀ احکام بسیار سؤال می‌شود.‌ از همان قرن‌های نخستین که اسلام جهانی شد، به خصوص از وقتی که غیرمسلمان‌ها وارد فضای جامعۀ ‌اسلامی شدند، این سؤال‏ها مطرح می‏شد: چرا خداوند، انبیاء را برای بشر فرستاده است؟ چرا انسان دوباره زنده می‌شود؟‌ چرا باید نماز خواند؟ چرا باید روزه گرفت؟ فلسفۀ حجاب چیست؟ چرا خوردن شراب حرام است؟ چرا ارث زن و مرد فرق دارد؟
در این بخش می‌خواهیم به چند سوال پاسخ بدهیم:
1. آیا احکام، فلسفه دارند؟
2. اگر احکام فلسفه دارند، آیا فلسفۀ احکام بیان شده است؟
3. چرا فلسفۀ بعضی از احکام بیان نشده است؟
دربارۀ سؤال اول باید بگوییم که احکام فلسفه، حکمت و دلیل دارند، ‌چراکه؟ چون از جانبِ خدا آمده‏اند و خداوند هیچ چیزی را بی‌ هدف نمی‌ آفریند و هیچ دستوری را بی‌هدف صادر نمی‌کند. یکی از اسم‌های خداوند، «حکیم» است؛ یعنی آفریده‌ها و دستوراتش حکیمانه است؛ بنابراین،‌ تمامِ عبادات و ‌احکام، ‌فلسفله دارند.
دربارۀ ‌سوال دوم باید گفت، غالباً فلسفۀ احکام بیان شده است. اگر‌ به آیاتِ قرآن مراجعه کنیم، غالباً به دنبال دستور،‌ امر و یا نهی، ‌فلسفلۀ آن بیان شده است؛ برای مثال،‌ روزه بگیرید تا تقوا داشته باشید، نماز بخوانید تا یادِ‌ خدا باشید و جهاد کنید تا عزیز باشید. البته ممکن است عبادت یا حکمی چند فلسفه داشته باشد؛ مانند این که گاهی اطبا دارویی را برای چند منظور می‌دهند. برای همین می‌بینیم که در قرآن و حدیث گاهی برای یک حکم،  سه یا چهار و یا بیشتر، دلیل و حکمت بیان شده است، برای مثال، از امام رضا فرمود (علیه السلام)  روایت شده است: وضو چند حکمت دارد؛ پاکیزگی (بهداشت جسمی)، نشاط و شادابی (بهداشت روانی) و روشناییِ دل (فلسفۀ معنوی).1 ما کتاب‏های مستقلی در باب فلسفۀ احکام داریم؛ برای مثال، کتاب علل‏ الشرایع شیخ صدوق (ره) . امامانِ ما، بخصوص ‌امامانی که فرصت‌های ویژه‌ای در اختیارشان قرار گرفته است، مثل امام صادق (علیه السلام)  و امام رضا (علیه السلام) ، شاید در هزاران مورد، پاسخِ فلسفۀ احکام را گفته‌ اند. بنابراین، فلسفۀ بیشتر احکام در قرآن و روایت بیان شده است.
علت بیان نشدن فلسفۀ برخی از احکام و عبادات
در پاسخ به سؤال سوم باید گفت، علت‏های متعددی سبب این امر می‏شود؛ یکی از علت‏ها، مطابق روایت معصوم این است که در آخر‏الزمان انسان‏ها به رشد عقلانی می‌رسند و راز این احکام را خواهند یافت؛ در واقع، بستری برای کنکاش و پژوهش انسان‌های وارسته فراهم می‏شود.

یکی دیگر از علت‏ها، مسئله آزمون و امتحان است؛مانند فرماندهی که دستوراتش حکیمانه است، اما سربازان، بعضی از دستوراتش را متوجه نمی‌شوند. البته سرانجام می‌فهمند که این مانوری برای شناسایی افراد بود. فرمانده می‌خواست برایش روشن شود افرادی که ادعا می‌کنند، آیا در سختی‌ها هم تابع هستند.


تعبد در عبادت
تعبد در عبادت
یکی از آموزه‏ های اساسی اسلام، تعبد است. چرا نماز می‌خوانیم؟ چون تسلیم و بندۀ خدا هستیم و آفریدگار ما برای خوش‏بختیِ ما این دستور را صادر کرده است. روزه می‌گیریم، حجاب را رعایت می‏کنیم، و خوردن شراب را حرام می‌دانیم، زیرا مطمئن هستیم در حرام‌ها فسادی و ضرر است. مطمئن هستیم در واجب‌ها،‌ فایده و مصلحتی برای انسان‌هاست؛ ازاین‏ رو، تبعیت می‌کنیم، چه فلسفۀ آن را بدانیم و چه ندانیم. معطل نمانده و نمی‏گوییم: ما تا فلسفۀ روزه را ندانیم، روزه نمی‌گیریم؛ زیرا ما اسیرِ فلسفه نیستیم، بلکه عبد خداوندیم. همین اندازه که می‌دانیم خداوند این فرمان را داده است، تبعیت می‌کنیم و تسلیم هستیم.
البته خودِ خدا ما را کنجکاو آفریده است؛ دوست داریم راز آن حکم را بدانیم و بدین جهت است که خداوند در کتابش، اسرارِ عبادات را بیان فرموده است. اما خداوند گاهی می‌فرماید: و ما جعلنا عدتهم الا فتنه للذین کفروا ﴿ ...وَ مَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا﴾؛1«(موکلان دوزخ را جز از فرشتگان قرار ندادیم) و شمار آنها جز برای، امتحان کافران نیست»  ‌اصلاً ‌خود ِ‌این عدد را برای امتحان و آزمون قرار داده شده است.
نقل شده: کسی در خیابانِ لاله‏ زار تهران گذر میکرد و دید کسی ایستاده و مدام تکرار می‌کند: نوزده، نوزده، نوزده ...، گفت: آقا، منظورت چیست؟ او جواب نداد. نفر دیگری از راه رسید و گفت: آقا چرا مدام تکرار می‌کنید نوزده، نوزده، و آن گفت: بیست، بیست، بیست ... و جواب نداد. سرانجام گفتند: جان هر کسی که دوست داری بگو جریان این تکرار اعداد چیست؟ گفت: من از صبح، فضول‌ها را می‌شمارم. تو فضولِ بیستمی هستی!
فلسفه تغییر قبله
گاهی خداوند می‌خواهد به خودِ‌ انسان‌ها نشان بدهد که آیا واقعاً‌ عبد خداوند و‌ سر تا پا تسلیم فرمانِ خداوند هستند؟‌ این امر، برای آزمون است؛ برای مثال، پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  تا در مکّه بود به سمتِ بیت‏ المقدس نماز می‌خواندند‌ و در مدینه نیز به سمت بیت‌المقدس نماز می‌خواندند. در نمازِ‌ ظهری دستور آمد که رویتان را از بیت‌المقدس به سمتِ‌ کعبه بچرخانید. آن‏گاه شور و درگیری در جامعه به وجود آمد که: آیا قبلۀ اولی درست بوده یا دومی درست است؟ اگر اولی درست بوده، پس چرا عوض شده است؟ اگر قبلۀ دومی درست است، پس ثوابِ این همه نماز که به سمت بیت‏ المقدس خواندیم چه می‏شود؟ پاسخ آمد: که خودِ این تغییر قبله، نوعی آزمون بود. هم قبلۀ ‌اول درست بود، ‌هم این قبله درست است و هر دو فرمان خداوند است. در واقع، و این تغییر قبله آزمونی برای شناسایی متعبد‌ها بود.
چرا ارث زن و مرد فرق دارد؟ مگر ما انسان نیستیم؟ مگر دختر و پسر با هم فرق دارند؟. دختر و پسر هیچ فرقی با هم ندارند، ولی حکمتی در این مسئله وجود دارد.
هم‏چنین دیۀ زن و مرد متفاوت است. امام رضا (علیه السلام)  حکمت این حکم را  بیان فرمودند. حالا به فرض که ما آن حکمت را ندانیم، هیچ اشکالی پیش نمی‏آید، چرا که ما بندۀ خداوند هستیم و ‌به هر گونه که خداوند امر فرموده، اطاعت می‌کنیم.
نتیجه
ما از همان ابتدا پذیرفتیم که این جهان خدایی دارد.‌ آن خداوند، بندگانش را آفریده و جهان را در اختیار آن‏ها قرار داده و برای خوش‌بختیِ آن‏ها پیامبران و کتاب‌هایی فرستاده است، البته بعضی افراد، تسلیم نیستند و مقابل خدا سرکشی می‏کنند و بعضی، «بندگی»، یعنی تسلیم دستورات خداوند بودن را انتخاب می‏کنند؛ چه فلسفۀ احکام را بدانند و چه ندانند. شایان ذکر است،‌ در طی این 1400 سال، کتاب‌های بسیاری با عناوین: اسرار الصلاة،‌ اسرار الخمس، اسرار الحج و... منتشر شده است. در روزگار خود ما نیز کتاب‌های بسیاری دربارۀ این موضوع به زبانِ‌ فارسی نوشته شده است.‌


درس دوم

مراحل عبادت

مراحل عبادت
مراحلی را برای عبادت بر شمرده‌اند، که عبارت‏اند از: تکلیف، صحت، قبولی و کمال. این نمازی که می‌خوانیم، روزه‏ای که می‌گیریم، حجی که می‌رویم، خمس و زکاتی که می‌پردازیم، و به طور کلی تکالیفی که خداوند برای سعادت ما قرار داده است، چهار مرحله دارد و در هر مرحله، دارای شرایطی است.
مرحلة اول: تکلیف
مرحلۀ اول، تکلیف است، یعنی کودک مسلمان باید به تکلیف برسد تا عبادت بر او واجب شود.
شرایط تکلیف:
شرط اول: بلوغ
برای مرحلة تکلیف شرایطی وجود دارد. شرط اولِ تکلیف، بلوغ است. در رساله‌های عملیّه آمده است: وقتی دختران نه سال قمری شان تمام می‌شود و پسران وقتی پانزده سال قمری شان تمام می‌شود یا وقتی نشانه‌های دیگری در آن ها  پیدا می‌شود که در رساله‌های عملی است، به سن تکلیف می‏رسند. البته روان شناسانی مانند دکتر قائمی، دکتر گلزاری و یا دکتر شرفی معتقدند، پسران تهرانی بین یازده تا سیزده سالگی بالغ می‌شوند. در این شرایط محیطی که ما الآن هستیم، بیش از نود درصد پسران تا پیش از چهارده سالگی بالغ می‌شوند. پس بلوغ، اولین شرط تکلیف است. بچه‏ ای که بالغ نشده است، تکلیف ندارد.
عبادت قبل از بلوغ
حال اگر بچه‌ها پیش از این که به بلوغ برسند، عبادتی انجام دهند ثواب دارد؟ پاسخ این سؤال مثبت است. توضیح این که،‌ خداوند برای کارنامۀ ما مقدمه‏ای پیش از صفحه یک، ایجاد می‏کند. کودکی که روزه می‌گیرد، نماز می‌خواند و صدقه می‌دهد هم در پروندۀ‌ خود او قبل از صفحة یک، و هم در پروندۀ‌ پدر و مادر و معلم او ثبت می‌شود.
سؤال دیگر این که: اگر بچّه‌ها پیش از اینکه به سنّ تکلیف برسند خسارتی را وارد کنند، ضمانت دارد؟ برای مثال بچه‏ ای هشت‏ ساله توپی را شوت کرده و شیشۀ خانه کسی را می‏شکند؛ آیا او ضامن است؟ بله، ضامن است. اگر پدر یا سرپرستش خسارت را پرداخت که هیچ، وگرنه به محض این که خودش به تکلیف رسید، ضامن است و تا آخر عمر از گردنش برداشته نمی‌شود.
جرم قبل ازتکلیف
بچه‌هایی که به تکلیف نرسیده‌اند اگر جرمی مرتکب شوند که از نظر شرعی حد دارد،‌ باید مجازات شوند، مثلاً اگر دشنامی بدهند،‌ که مجازات آن شلاق است. آن بچه نه به اندازۀ بزرگ‏ترها، بلکه ‌به اندازه‌ای که قاضی تشخیص دهد، تنبیه مختصری می‌شود.
شرط دوم: عقل
 شرط دومِ تکلیف، عقل است. بچه‌هایی که سفیه‏ اند و ضریب هوشیِ پایینی دارند یا تکلیفی ندارند و یا به اندازۀ توانشان تکلیف دارند.
شرط سوم: قدرت
سومین شرطِ تکلیف، قدرت است. انسان باید قدرت داشته باشد تا نماز بخواند، یا روزه بگیرد و یا مکه برود. اگر ‌ ناتوانیِ جسمی یا روحی‌ای دارند که نمی‌تواند روزه بگیرد، روزه گرفتن بر او واجب نیست؛ یا اگر نمی‌تواند ایستاده نماز بخواند، بنشیند و اگر‌ نمی‌تواند بنشیند، بخوابد.
مرحلة دوم: صحت
 بعد از این که دختر یا پسر مسلمانی به تکلیف می‏رسند؛ یعنی عاقل، بالغ و توانا می‏شوند، باید به همۀ تکالیفی که بزرگ‏ترها انجام می‏دهند، عمل کنند؛ برای مثال، امر به معروف کنند،‌ نهی از منکر کنند، روزه بگیرند، نماز بخوانند و... .
مرحلۀ دوم عبادت، صحت است؛ یعنی چه کار کنیم که این عبادت صحیح باشد. مطابق فقه شیعه، شرط صحت عبادت این است که مسلمان‌ها از مرجع تقلیدی که جامع الشرایط است، تقلید کنند؛ هم چنان که شخص بیمار برای دستورات طبی به پزشک حاذقی مراجعه می‏کند. اگر مشکل و مریضی‏اش خیلی مختصر باشد، به همین دکتر عمومی سر کوچه مراجعه می‌کند، اما اگر قلب یا کبدش بیمار باشد، باید به سراغ متخصص برود. اگر در آن شهر چند متخصص است، عقل می‌گوید باید به سراغ کسی برود که خبرگیِ بیشتری دارد.


تقلید

تقلید
بچه‌های ما از همان نُه سالگی یا پیش از آن باید توجیه شوند که ما در «اعتقادات» به عقلمان مراجعه می‌کنیم، در «اخلاقیات» به قلبمان مراجعه می‌کنیم، اما در احکام و دستورات دینی از مرجع تقلید پیروی می‌کنیم، تقلید هم یعنی «پیروی کردن».

ادله تقلید

دلیل عقلی
تقلید کردن، کاری منطقی است. همه اقشار جامعه در ‌کارهایی که تخصص ندارند، به متخصصان آن رشته رجوع می‏کنند؛ برای مثال، مردم برای درمان بیماری به اطبا مراجعه می‌کنند، اطباء برای خانه‌سازی به مهندسان مراجعه می‌کنند و مهندسان برای دوخت و دوز به خیاط‌ها مراجعه می‌کنند. بنابراین، تقلید هم پشتوانة عقلانی دارد، هم پشتوانه عرفی دارد و هم دین به آن توصیه می‌کند.
دلیل قرآنی
قرآن می‌فرماید: فاسالوا  اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ‌﴾؛1 اگر نمی‌دانید از آن ها  که می‌دانند، بپرسید. حال، چه کسی بهتر از همه از دین و مسائل آن آگاه است؟ عالمی که عمری گذرانده و فقیه شده است؛ یعنی کسی که می‌تواند مسائل دین را از متون اصلی استخراج کند و استنباط کند. اگر چند نفر بودند چه کار کنیم؟ اگر هم تراز هستند، می‌توانیم به یکی از آن ها  مراجعه کنیم، اما اگر یکی از آن ها  سرآمد و اعلم است، به او مراجعه می‌کنیم.
تاریخچة تقلید
 از چه زمانی تقلید کردن در شیعه مرسوم شده است؟ در زمان امام صادق (علیه السلام)  شیعیانی در شهرهای دوردست زندگی می‏کردند که به امام معصوم دسترسی نداشتند. این افراد از امام صادق (علیه السلام)  پرسیدند: احکام شرعی را از چه کسی سؤال کنیم؟ ایشان عالمانی را که نزد خودشان درس خوانده بودند و به آن ها  اعتماد داشت، به شیعیان معرفی کرد. البته این بدان معنا نیست که آن عالم، معصوم بود، بلکه احتمال خطا و اشتباه نیز وجود داشت؛ با وجود این، امام به مردم فرمود که وظیفه شما تقلید کردن است.
حکم شرعی تقلید
بعضی افراد می‌گویند: از آن جا که دارای مدرک فوق‏ لیسانس هستم، درست نیست تقلید کنم! به این افراد باید گفت، با این که شما فوق‌لیسانس هستید، اما وقتی مریض می‌شوید، به دکتر مراجعه می‌کنید، چرا که شما در زمینۀ طب اطلاعاتی ندارید.
افرادی نیز وجود دارند که نمی‌خواهند تقلید کنند و قصد دارند خودشان متخصص در دین شوند؟ چنین اشخاصی باید فرآیندی را طی کرده و علوم دینی را بخوانند تا از قدرتی برخوردار شوند که بتوانند احکام دین را استخراج کنند.
بعضی افراد نیز از روی بی‌اطلاعی می‌گویند: من تابع قرآن هستم و کاری به مرجع تقلید ندارم؛ یا اگر مسئله‌ای را می‌شنود، می‌گوید: اگر این مسئله در قرآن باشد، من تبعیت می‌کنم! این افراد از این نکته غافل‏اند که دین، مجموعه‌ای از قرآن و سنت پیامبر و ائمه (علیهم السلام) ، اگر بخواهیم فقط به قرآن تکیه کنیم، حتی همین نماز را هم نمی‌توانیم بخوانیم. چگونگی خواندن نماز، مبطلات نماز، اوقات نماز، تعداد نمازها و... در قرآن نیامده است. جزئیات احکام دیگر مانند: روزه، خمس، زکات، حج، جهاد و... نیز در قرآن ذکر نشده است. قرآن مانند قانون اساسی است. بنابراین، در کنار قرآن، به سنتِ پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام)  نیاز داریم تا جزئیات مقررات و دستورات دینی تبیین گردد. امامان معصوم (علیهم السلام)  علوم مربوط به مسائل دینی را به شاگردانشان یاد دادند و این علوم سینه به سینه گشته تا به روزگار ما رسیده است. لذا باید از فقهایی که عادل‌ و عالم هستند، پیروی کرد. البته ذکر این نکته لازم است که در اعتقادات، خودمان باید با عقل به حقایق دست یابیم و در اخلاقیات نیز مطابق فطرتی که خدا در نهاد ما قرار داده است، عمل کنیم.

1. نحل: 43.


شرایط قبولی عبادت

شرایط قبولی عبادت
بعد از این که به تکلیف رسیدیم و نماز و عبادات دیگرمان صحیح بود، به مرحلة قبولی عبادت می‏رسیم.
شرایط قبولی
 دستورات اسلام در این مرحله، در اوج و بلندای قلّه است. اسلامِ عزیز همة مسائل زندگی را به عبادت گره زده است. اسلام می‌گوید: اگر می‌خواهید عبادتتان مورد قبول باشد، باید همسرداریتان خوب باشد، باید بچه‏داریتان نیکو باشد. باید کسب و کاسبیتان حلال باشد. باید روابط اجتماعیتان در چارچوب دین باشد و... این مسائل دینی بسیار انسان‏سازند، اما به این مرحلۀ عبادت توجه ناچیزی داریم. روز قیامت از کسانی می‌پرسند: نماز خوانده‌اید؟ می‌گویند: بله؛ حال آن که نمازشان فقط صحیح بوده، اما مورد قبول واقع نشده است.
برای قبولی عبادت چه کاری باید انجام داد؟
حالا که زحمت می‌کشیم، روزه می‌گیریم، خمس می‌دهیم، حج می‌رویم، ‌نماز می‌خوانیم،‌ چه کار کنیم که این مورد قبول واقع شوند؟ برای قبولیِ نماز و عبادات دیگر، صدها حدیث به دست ما رسیده است. که بیانگر شرایط قبولی عبادات هستند. به بعضی از این شرایط اشاره می‌شود.
پیش از ورود به بحث، این روایت امیرالمؤمنین (علیه السلام)  را مورد توجه قرار می‏دهیم:  کونوا بقبول العمل اشد اهتماما بالعمل کُونُوا بِقَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ اهْتِمَامَا بِالْعَمَلِ؛1 بیشتر به قبولیِ عمل حساس باشید، تا به خود عمل. به عبارت دیگر، قبولی نماز از خود نماز، قبولی روزه از خود روزه و قبولی حج از خود حج برایتان مهم‏تر باشد.
1. شرط اعتقادی
ابتدا باید شرایط اعتقادی را در نظر بگیریم. باید به خدا ایمان داشته باشید. به بیانی دیگر، ایمان از شرایط قبولی است:  و من یکفر بالإیمان فقد حبط عمله ﴿وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ﴾؛2 هر که ایمان نداشته باشد، عملش ضایع می‏شود. بنابراین، نمازِ کسی که به عربیِ صحیح نمازش را می‏خواند، اما به خدا،‌ به اسلام و به انبیا، اعتقاد ندارد، قبول نیست.
2. شرط اخلاقی (تقوا)
شرط دوم، تقواست. درقرآن کریم آمده:  انما یتقبل الله من المتقین ﴿إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ﴾؛‌3 خداوند از باتقواها قبول می‌کند. پس معلوم می‌شود گناه، مانع قبولی است. مقابلِ تقوا، آلودگی و گناه است. در زمان امام صادق (علیه السلام)  فردی به خَیِّر بودن و خدمت‏کار افراد بیچاره بودن، مشهور شده بود. امام صادق (علیه السلام)  روزی آن شخص را در بازار دیدند. در آن هنگام، آن شخص از مغازه‌ای دو عدد انار و دو قرص نان دزدید. امام (علیه السلام)  در پی آن شخص روانه شد تا از ماجرا باخبر شود. آن شخص به محلۀ ‌فقرا رفت؛ آن‏گاه در خانه‌ای را زد و انارها و نان‏ها را به خانوادۀ بیچاره‏ای داد. امام فرمود: «تو چرا این کار را کردی؟ گفت: کار من بر اساس آیات قرآن است. حضرت فرمود: «از کدام آیة قرآن این روش به دست می‏آید؟» گفت: قرآن می‌گوید:  من جاء بالحسنه فله عشر امثالها ومن جاء بالسیئه فلا یجزی الامثلها وهم لایظلمون ﴿مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ مَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَ هُمْ لاَیُظْلَمُونَ﴾؛4 هرکس کار نیکی به جا آورده، ده برابر آن پاداش، و هر کس کار بدى به جا آورده، جز مانند آن جزا نیابد و بر آنان ستم نرود. من دو عدد انار و دو قرص نان دزدیدم و در مجموع چهار گناه انجام دادم. بعد آن چهار عدد انار و نان را به آن بیچاره بخشیدم و 40 ثواب کردم؛ پس 36 ثواب برای من است. امام (علیه السلام)  عصبانی شدند و به او فرمودند: «مادرت به عزایت بنشیند! مگر این آیۀ قرآن را نخونده‏ای که:  انما یتقبل الله من المتقین ﴿إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ﴾.5 مگه با مال دزدی می‌توان به مکّه رفت؟! مگر با مال دزدی می‏توان به هیئت و یا فقرا کمک کرد؟!‌ نمی‏توان دزدی کرد و آن‏گاه پنجاه درصدش را در راه خیر مصرف کرد؛ این انفاق قبول نیست. در سورۀ «بقره» آمده:  انفقوا من طیبات ما کسبتم ﴿أَنفِقُواْ مِن طَیِبَاتِ مَا کَسَبْتُم﴾؛6 از مال حلال و طیب، انفاق کنید.
با توجه به مطالب پیش گفته، اگر گنه‏کار عبادتی انجام دهد، عبادتش با اشکال مواجه است.
3. شرط سیاسی
در روایات آمده: «اگر کسی در همۀ ‌عمر عبادت کند، اما به رهبر سیاسی که خدا او را می‌پسندد اعتقاد نداشته باشد، عبادتش قبول نیست». امام باقر (علیه السلام)  فرمود:
یقول کل من دان الله بعباده یجهد فیها نفسه و لا امام له من الله فسعیه غیر مقبول یَقُولُ کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ یُجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ؛7 هر که با عـبـادتـى کـه خـود را در آن به زحـمت افکند، دیندارى کند، ولى پیشوایى از جانب خدا براى خود نگرفته بـاشـد، کـوشـش او پـذیرفته نیست.
دین فقط بُعد فردی ندارد؛ ‌بعد اجتماعی و سیاسی نیز دارد. اعتقاد و هم‏بستگی با رهبر عادل (پیامبر، امام معصوم، ولیّ فقیه و مراجع تقلید)‌ ما را به خدا می‌رساند و بر قبولیِ عبادت ما تأثیر می‌گذارد.
در روایات آمده:  فمن لم یتولنا لم یرفع اللّه له عملا «فَمَنْ لَمْ یَتَوَلَّنا لَمْ‏یَرْفَعِ الله لَهُ عَمَلاً»؛8 هرکه ولایت ما را [قبول] نداشته باشد، اعمال او بالا نمی‌رود. امام باقر (علیه السلام)  نیز فرمودند: ما تنال ولایتنا الا بالعمل و الورع «وَ ما تَنالُ وَلایَتُنا إلا بالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ»؛9 کسی به ولایت ما نمی‌رسد، مگر با پرهیز و دوری از گناه.
4. شرط اقتصادی
معصومان (علیهم السلام)  برای قبولیِ عبادات، شرط اقتصادی را نیز برشمرده‏اند. امام رضا (علیه السلام)  فرموده‌اند: من صلی و لم یزک لم تقبل صلوته «مَنْ صَلّى‏ و لم یُزَکِ لَمْ تُقْبَلْ صَلوتُه»؛10 هر که نماز بگزارد اما زکات ندهد نمازش قبول نیست؛ یعنی توجه به بیچارگان و بینوایان، با عبادت گره خورده است. در قرآن «صلاة» و «زکات» در 28 جا کنار هم آمده‏اند.
5. شرایط اجتماعی
از رسول خدا (صلی الله و علیه و آله)  روایت شده است:

من اغتاب مسلما او مسلمه لم یقبل الله صلوته و لاصیامه اربعین یوما و لیله الا ان یغفر له صاحبه

مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم یَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَ لاصیامَهُ أَربَعینَ یَوما وَلَیلَةً إِلاّ أَن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛11 هرکس غیبت مرد یا زن مسلمانی را بکند، خداوند تا چهل شبانه‏روز نماز و روزه او را قبول نمی‏کند، مگر این که برای کسی که غیبتش را کرده، طلب مغفرت کند.

یعنی هم از خدا برای گناهی که کرده عذرخواهی بکند و هم از کسی که غیبتش را کرده، طلب مغفرت کند. همچنین پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  فرمودند:
یا اباذر: ایاک و هجران اخیک فان العمل لایتقبل مع الهجران یا أباذر إیّاکَ و هِجرَانَ أخِیکَ فإنّ العَمَلَ لایُتَقَبَّلُ معَ الهِجرَانِ؛12 مبادا با دوستت قطع رابطه کنی، وقتی دو مسلمان با هم قطع رابطه می‌کنند، عبادتشان قبول نیست.
امروزه این مشکل، بسیار به چشم می‏خورد؛ ‌خواهر با خواهر، خواهر و برادر، فامیل با هم، همسایه با هم و...‌ سر مسئله‌ای با هم قطع رابطه می‌کنند. بنابراین، عبادتشان محل اشکال است. امام صادق (علیه السلام)  فرمودند:
لا یَقْبَلُ اللّهُ مِنْ مُؤمِنٍ عَملاً وَ هُوَ مُضْمِرٌ عَلى اَخیِه سُوءً؛13 خداوند عبادت مؤمنی را که در دلش به مسلمانی سوء‏نیت دارد، قبول نمی‌کند.
باید موفقیّت،‌ عزّت و سلامت دیگران را بخواهیم. عبادت اسلام، از بقیه زندگی جدا نیست، به همۀ ‌مسائل زندگی گره خورده است.
6. شرط خانوادگی
قبولیِ عبادت، شرط خانوادگی نیز دارد. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  فرمود:
مَنْ کَانَ لَهُ امْرَأَةٌ تُؤْذِیهِ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ صَلَاتَهَا وَ لَا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِهَا ... وَ عَلَى الرَّجُلِ مِثْلُ ذَلِک ؛14 اگر مردی همسری دارد که او را اذیّت می‌کند، نه نماز او و نه هیچ عمل خوب او قبول نمی‌شود. مرد هم همین طور است (اگر همسرش از  او راضی نباشد، نه عبادتش، نه نمازش و نه کار خوبش قبول نمی‌شود).
شاه کار اسلام در این جا جلوه‏نمایی می‏کند. اسلام مسائل اخلاقی، سیاسی  و اجتماعی را به عبادات گره زده است.
امام صادق (علیه السلام)  در حدیثی فرمودند:
من نظر الى ابویه نظر ماقت و هما ظالمان له لم یقبل الله له صلاة مَنْ نَظَر الی أبَویه نَظَرَ ماقتٍ و هُما ظالمانِ لَهُ، لم یَقبَلِ اللهُ لَهُ صلاةً؛15 اگر کسی به صورت پدر و مادر نگاه خشم‏آلود کند، ‌گرچه والدین بد کردند، عبادات او  قبول نمی‌شود.
هم چنین در روایات آمده: اگر زنی تمام عمرش نماز بخواند، هر روز روزه بگیرد، ‌هر سال به حج رود، مال فراوانی را در راه خدا انفاق کند، امّا شوهرش راضی نباشد، عبادتش قبول نیست.
هم چنین مطابق روایات اسلامی اگر مردی همۀ ‌عمرش نماز بخواند، هر روز روزه بگیرد،‌ هر سال به حج رفته باشد و سال‏های بسیاری را در جهاد حضور پیدا کرده باشد، اما همسرش از او راضی نباشد، عباداتش قبول نیست.16 ‌قبولیِ نماز به طور خاص و عبادات به طور عام، موضوع بسیار مهمی است. نباید از این مسئله غافل باشیم.

1. مجموعۀ ورام، ج 1، ص 64.
2. مائده: 5.
3. مائده: 27.
4. انعام: 160.
5. مائده: 27.
6. تفسیر آمال، ج 5، ص 141، ذیل آیه 160 سوره انعام.
7. کافى، ج 2، ص 203.
8. کافی، ج 1، ص 430.
9. وسائل الشیعه، ج 11، ص 196.
10. بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۱۲.
11. مستدرک الوسائل، ج 7، ص 322.
12. وسائل الشیعه، ج12، ص264.
13. وسائل الشیعه، ج 12، ص 299.
14. وسائل الشیعه، ج 20، ص 163؛ بحارالانوار (چاپ بیروت)، ج 73، ص363؛ أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص 410.
15. کافی (چاپ دارالحدیث)، ج‏4، ص 65.
16. وسائل الشیعه، ج 20، ص 163، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص: 414

hj

درس اول

جایگاه عبادت و نماز در دین

جایگاه نماز در دین
دین، مجموعه‏ ای است به‏ هم‏ پیوسته و درهم‏ تنیده که سعادت دنیا و آخرت فرد و جامعه را تضمین می‌کند، به عبارت کامل‏تر، دین، مجموعه (سیستم) حقایقى هماهنگ و متناسب از نظام‏هاى فکرى (عقاید و معارف)، نظام ارزشى (قوانین و احکام) و نظام پرورشى (دستورات اخلاقى و اجتماعى) است که در قلمرو ابعاد فردى، اجتماعى و تاریخى از جانب پروردگار متعال براى سرپرستى و هدایت انسان‏ها در مسیر رشد و کمال الهى ارسال مى‏گردد.

 با این‏که همۀ عناصرِ دین مقدسند، اما از نظر اهمیت، با یکدیگر متفاوتند. در جغرافیای دین، بعضی از عناصر، قلۀ این سرزمین، برخی دامنه و بعضی دشت‌های منتهی به این سرزمین هستند. پیامبر عزیز اسلام (صلی الله و علیه و آله)  در بسیاری از روایات «دین» را به پیکر انسان تشبیه کرده است؛ برای مثال، بعضی از اجزای دین را به «سر»، بعضی را به «چشم» و بعضی را به «دستِ» انسان تشبیه فرموده است. اگر بتوانیم به‏گونه‏ای جایگاه هر عنصر را در مجموعۀ‌ دین شناسایی کنیم، به صورت معقول و متوازن وقت خواهیم گذاشت و روی آن‏ها سرمایه گذاری خواهیم کرد. مثلاً اگر بدانیم نماز، حجاب و یا روزه از مسائل درجة یک هستند یا درجة دو یا درجة سه، این امر به ما کمک می‌کند برای چه بخش‌هایی از دین، وقت بیشتری بگذاریم. بنابراین، باید برای یافتن روش صحیح زندگیِ دینی، بیشتر تأمل کنیم.

 

اهمیت نماز در قرآن
 قرآن کریم حدود هزار بار به موضوع «نماز» اشاره کرده است. در اسلام، چه در آیات قرآن و چه در احادیث به هیچ موضوعی به این اندازه پرداخته نشده است. حدود صد بار کلمۀ «صلوة» و مشتقاتش و حدود نهصد بار کلمات مرتبط با نماز، مانند عبادت، سجده، قنوت، رکوع، قبله، غسل، تیمم، مسجد و... در قرآن آمده است. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  فرمودند: «وقتی به پیامبری مبعوث شدم، اولین واجبی که از آسمان برای امّت من فرود آمد، نماز بود». موضوعات دیگر مانند روزه، خمس، زکات بعد از سیزده سال در مدینه تشریع شده است، شاید حکم حجاب، حج، جهاد و... بعد از بیست سال آمده باشد، اما نماز از روز اول بوده است.
بنابراین، موضوعی که می‌خواهیم دربارة آن گفت‏وگو کنیم، مانند اکسیژن در رگ‏های بدن است. در قرآن کریم مسئله «نماز» در کنار توحید،‌ نبوت و معاد آمده است. ما نماز را جزء فروع دین به شمار می‏آوریم، اما بر اساس فرهنگ قرآنی، نماز در کنار ایمان به خدا، ایمان به کتاب‏های آسمانی،‌ ایمان به قیامت و‌ ایمان به پیامبران آمده است. این امر، گویای نکتة بسیار مهمی است. سخنان پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله)  دربارۀ نماز نیز جای بسی تأمل است؛‌ سخنانی نظیر: «نماز، سرِ دین است»1، «نماز، ستون دین است»2،‌ «نماز، پرچم دین است»3 و «نماز، کلید بهشت است»4.

 

هدفِ خلقت انسان
قرآن کریم، فلسفۀ خلقت جن و انس را «عبادت» معرفی می‏کند. بدیهی است که یکی از مصادیق مهم عبادت، نماز است. خداوند متعال در قرآن می‏فرماید: ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون ﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾؛5 جن و انس را جز برای عبادت نیافریدم.

 

فسلفۀ بعثت همۀ انبیای الهی
در سورۀ مبارکۀ «نحل» می‌خوانیم فسلفۀ بعثت همۀ انبیاء‌، دعوت به عبادت و دوری از طاغوت معرفی شده است: و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت ﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ﴾؛6 (ما برای هر امتی، فرستاده‏ای را اعزام کردیم،؛ [اعلام کند که:] خدا را بپرستید و از [پرستش] طاغوت بپرهیزید). بنابراین، نماز در دین حائز رتبة یک بوده و دارای جایگاه برجسته‏ای است.

1. الصلاة رأس الاسلام (بحارالانوار، ج 17، ص 127؛ میزان الحکمه ،ج 5، ص 367). موضِعِ الصَّلاة مِنَ الدِّین کَموضِعِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَد (کنز العمال، ج7، ح18972).
2. الصَّلاة عِمَادُ دِینُکُم (میزان الحکمه، ج 5، ص 370).
3. عَلَمُ الاسلامِ الصَّلاة (کنز العمال، ج 7، ص 279، ح 1887).
4. الصَّلاة مِفتَاحُ الجَّنَّه (نهج الفصاحه، ح 158).
5. ذاریات: 56.
6. نحل: 36.


ریشه‌های عبادت
1. احساس فقر و نیاز
ریشۀ عبادت چیست؟ اولین ریشۀ عبادت، احساس فقر و وابستگی به پروردگار است. انسان، که قوی‌ترین و با‏استعدادترین موجود این  عالم است، به مبدأ و به پروردگار عالم محتاج است. دین راهی را پیش پای انسان نهاده است که نیاز خودش را با کسی که او را دوست دارد و بر او منت نمی‌گذارد و تواناییِ رفع نیاز را دارد، در میان بگذارد. دو بار در سورۀ مبارکة «بقره» این آیه آمده: ﴿وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة﴾؛1 ای انسان‌ها! در بحران‌ها و گرفتاری‌ها از صبر و نماز کمک بگیرید.

2. تعظیم
ریشۀ دیگرِ عبادت، تعظیم به خداست. ما به طور فطری وقتی عظمت و زیبایی را می‌بینیم آن را تعظیم و‌ تقدیس کرده و بزرگ می‌شماریم.‌ امام رضا (علیه السلام)  فرمودند: «نماز یعنی تکبیر»؛ یعنی خدا بزرگ است؛‌ بزرگ‏تر از آنچه وصف شود.2 ما وقتی بنا، سیاره، و یا دستگاه بزرگی را می‌بینیم، مبهوت شده و لب به ستایش باز می‌کنیم. ریشۀ دوم عبادت، تعظیم به پروردگار است؛ یعنی این که ما در برابر پروردگار، کوچک هستیم.

3. شکرگزاری
ریشۀ سوم عبادت، شکرگزاری در برابر نعمت‌های خداست.‌ خداوند از روی مِهرش ما را آفرید و نعمت‏های بی‏شماری در اختیار ما قرار داد. در قرآن آمده: ای انسان! هر آنچه در آسمان‌ها و در زمین است، برای تو آفریدم.3 هم‏چنین در قرآن آمده است: وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لاتَحْصُوها؛4 اگر بخواهید هدایای خدا را بشمارید، نمی‌توانید. این عبادت نوعی سپاس‏گزاری در برابر خدای مهربانی است که از روی مهرش این همه امکانات در اختیار ما قرار داده است.
آیات سوم و چهارم سورۀ «قریش»، فلسفۀ عبادت را سپاس گزاری از خدا می‌داند: فلیعبدوا رب هذا البیت ﴿فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ﴾؛ مسلمان‏ها باید صاحب این خانه را عبادت کنند؛ الذی اطعمهم من جوع ﴿الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ﴾؛ همان خدایی که آنان را از گرسنگی نجات داد، و آمنهم من خوف ﴿وَ آمَنَهُم مِّنْ خَوْفِ﴾؛ و در ترس و پریشانی، امنیت را آورد.
علامۀ ‌طباطبائی می‌گوید: آهنگ آیۀ 21 سورۀ «بقره»: یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذى خلقکم والذین من قبلکم لعلکم تتقون ﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون﴾‏، نیز همین  شعار است که نماز، تشکر از خداست.خطاب آیة «یا أیها الناس» است؛ به عبارت دیگر، خطاب به مسلمانان نیست، خطاب به همۀ مردمان است. ﴿ یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ﴾؛ پروردگارتان را عبادت کنید، چرا که شما را آفرید. اگر کسی به شما گل، انگشتر، کتاب، سکۀ طلا و... هدیه بدهد، عکس العمل نشان می‌دهید. آیا نمی‏ خواهید در برابر خدای هستی‏ بخشی که شما و پدر و مادرتان را آفرید، هیچ احساسی داشته باشید. از آن خدایی که از آسمان‌ برای شما باران می‌فرستد، به وسیلۀ ‌باران گیاهان را می‌رویاند، و رزق برای شما می‌فرستد‌، سپاس گزاری کنید. این هم یکی از ریشه‏ های عبادت است.

4. نیاز به مونس و رازگویی با پروردگار
یکی از نیازهای فطری انسان‏ها، نیاز به مونس و همدم است تا راز دلشان را با آن ها در میان بگذارند. گاهی اوقات نزدیک‌ترین افراد مانند مادر، برادر، دوست و... هم ، شایسته هم‏صحبتی و رازگویی نیستند. می‏گوید: رازی در دلم هست که می‌خواهم آن را با کسی که توانایی‌ها، آسیب‌ها، و گرفتاری‌های مرا می‌شناسد، در میان بگذارم تا او مرا آرام کند. بنابراین، یکی از ریشه‌های عبادت، رازگویی با پروردگار است.

سفارش به نماز در لحظات آخرِ عمر پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله)
پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) ، ‌اسلام را با نماز آغاز کرد؛ صبح روز دوشنبه بود که در غار حراء، پنج آیۀ اول سورۀ «علق» را دریافت کرد:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم

اقرا باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق اقرا و ربک الاکرم  الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم

﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ  خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾.
از کوه پایین آمد. در دامنۀ‌ کوه، جبرئیل مجدداً نازل شد و همان روز، اول دستور وضو گرفتن و نماز خواندن را آورد. ایشان، عمر گران‏بهای خویش را نیز با سفارش دربارة نماز به پایان رساندند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «پیغمبر هنگام جان دادن، سرش بر سینۀ من بود و دلواپسِ نماز مسلمانان بود و این جمله را فرمود و از دنیا رفت:  لا تنال شفاعتی من استخف  بلصلاته لا یرد علی الحوض لا و الله لَا تَنَالُ‏ شَفَاعَتِی‏ مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ وَ لَا یَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ لَا وَ اللَّه؛‏5  به خدا قسم، شفاعت من به کسی که نماز را سبک بشمارد، نمی‌رسد و بر حوض کوثر بر من وارد نمی‌شود.

1. بقره: 45 ـ 153.
2. من لا یحضره الفقیه، ج ‏1، ص 211؛ بحار الأنوار (ط. بیروت)، ج ‏79، ص 237.
3. جاثیه: 13؛ وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْهُ إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون
4. نحل: 18.
5. فتاب نیشابوری، محمدبن‏ احمد محقق، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج‏2، ص 319؛ محاسن، ج 1، ص 79


عبادت

تعریف «عبادت»
به چه چیزی عبادت گفته می‌شود؟ هر کاری که به رنگ خدا باشد، ‌برای خدا باشد و در راه خدا باشد، عبادت است. حتی خوابیدن، کار کردن، فکر کردن، درس خواندن و... . این نوع نگاه، ما را در شاه‏راه حرکت به سوی خدا قرار می‏دهد.

عبادت از دیدگاه معصومان (علیهم السلام)

1. عبادت از دیدگاه امام صادق (علیه السلام)
از امام صادق (علیه السلام)  روایت شده است:
لیست العباده کثرهَ الصیام و الصلاهِ و انما العباده کثره التفکر فی امرالله لَیْسَتِ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصِّیَامِ وَ الصَّلَاةِ ؛ عبادت فقط نماز خواندن و روزه گرفتن بسیار نیست؛ وَإِنَّمَا الْعِبَادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فِی أَمْرِ اللَّهِ؛1 عبادت، فکر کردن دربارة مخلوقات و ربوبیّت خداست.

2. عبادت از دیدگاه پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله)
رسول خدا (صلی الله و علیه و آله)  فرمودند: «عبادت، هفتاد قسم دارد که بهترین آن، کسبِ درآمد حلال است».2 بنابراین، کارکردن از نظر اسلام، عبادت است.
از نظر اسلام، درس خواندن بهترین عبادت است. پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله)  دراین‏باره فرمودند:
«مَنْ خَرَجَ یَطْلُبُ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ لِیَرُدَّ بِهِ بَاطِلًا إِلَى حَقٍّ وَ ضَالًّا إِلَى هُدًى کَانَ عَمَلُهُ کَعِبَادَةِ أَرْبَعِینَ عَاماً»؛3 عکسی که از خانه بیرون می آید تا دانشی بیاموزد تا باطل را به حق یا گمراهی را به هدایت بازگرداند عمل و رفتار او مانند عبادت و بندگی چهل سال عبادت کننده است.
احادیث فراوانی دربارة تشویقِ دانش‏ آموزان به ‏دست ما رسیده است و معصومان (علیهم السلام)  کار ایشان را عبادت معرفی می‏کردند. هم‏چنین مطابق روایات، خدمت به مردم، انفاق به مردم، دستگیری از کار مردم و‌ گره‏ گشایی از مشکلات مردم، عبادت است.
به‏ طور کلی، هر کاری که برای خدا باشد، به رنگ خدا باشد و قصدی، جز خدا در آن نداشته باشیم، عبادت است. در حقیقت، خدا ما را برای همین آفرید که رنگ زندگیِ ما، الهی باشد، که اگر زندگی ما به این رنگ باشد با مُردن، تمام نمی‌شویم.
قرآن کریم می‌گوید: کل شی هالک الا وجهه ﴿کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾؛4 (هر چیزی مگر وجه و راه خدا نابود می‌شود) . پس کسی که برای خدا، به سوی خدا و به قصد خدا کاری را انجام می‌دهد، کارش ماندگار است.
و نیز پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله)  فرمودند: افضل العباده انتظار الفرج «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَج‏»؛5 انتظار کشیدنِ شخصیتی که به جامعۀ بشری عرضه خواهد شد و جامعه را از عدل و داد پر خواهد کرد، عبادت است.

1. بحارالانوار (چاپ بیروت)، ج‏68، ص325.
2. وسائل الشیعه، ج 17، ص 21.
3. شهید ثانی، منیة المرید، ص 101.
4. قصص: 88
5. پاینده، ابوالقاسم،نهج الفصاحة، ص 78؛ القندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج 3، ص 169



دیدگاه شهید مطهری (ره) درباره عبادت

دیدگاه شهید مطهری (ره)  درباره عبادت
طهارت روح نام کتابی است که از سخنان شهید مطهری (ره)  گرد آوری شده است. شهید مطهری (ره)  در این کتاب می‏گوید: در امت‌های پیشین مثلاً در دوران جاهلیت، چه بسا مردم به سلیقۀ خودشان عبادت می‌کردند و به بت ‏پرستی کشیده شده‌اند؛ از این‏رو، ما باید بدانیم قرآن کریم و خداوند چه نوع عبادتی از ما می‌خواهند. ایشان در این کتاب به چهار نوع عبادت اشاره می‏کنند.
الف) عبادت آگاهانه
 اولین ویژگیِ عبادتی که از ما خواسته شده، عبادت آگاهانه است؛ بدانیم چه‏ کار می‌کنیم. از آغاز اذان تا پایان نماز، تقریبا 35 جمله مانند:
« اللَّهُ أَکْبَر»، « أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله » و... وجود دارد. نمازگزار باید با آگاهی این عبارات را بر زبان جاری کند. « سُبْحَانَ اللَّه‏» به چه معناست؟ یا مراد از «اللَّهُ أَکْبَر» چیست؟ « حَیَّ عَلَى الْفَلَاح‏ » یعنی چه؟
ادله قرآنی و روایی عبادت آگاهانه
خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:
لا تقربوا الصلاة وانتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون ﴿لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أنْتُمْ سُکاریَ حَتّیَ تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ﴾؛1 در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه می‌گویید!
به بیانی دیگر، با آگاهی این عبادت را انجام دهید. انجام روزه، حج، زکات و... نیز باید با آگاهی همراه باشد.    
فرق عبادت عالم با جاهل
در روایات آمده:
رکعتان من عالم خیر من سبعین رکعة من جاهل وَ رَکْعَتَانِ مِنْ عَالِمٍ خَیْرٌ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَةً مِنْ جَاهِل‏؛2 دو رکعت نمازی که شخص آگاه می‌خواند، از هفتاد رکعت نمازی که شخص نادان می‌خواند، بهتر است.
اسلام از ما عبادت آگاهانه می‌خواهد. از امام کاظم (علیه السلام)  روایت شده است:
المتعبد علی غیر فقه کحمار الطاحونه یدور و لا یبرح، و رکعتان من عالم خیر من سبعین رکعه من جاهل  الْمُتَعَبِّدُ عَلَى غَیْرِ فِقْهٍ کَحِمَارِ الطَّاحُونَةِ یَدُورُ وَ لَا یَبْرَحُ وَ رَکْعَتَانِ مِنْ عَالِمٍ خَیْرٌ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَةً مِنْ جَاهِلٍ‏؛3
عبادت کننده و عمل کنندۀ بدون علم مثل الاغ آسیاب است که دور می‏زند، و از جای خود حرکت نمی‏کند (درجا می‏زند، اگر هفتاد سال هم دور بزند وقتی چشمش را باز می‏کند، می‏بیند، در همان نقطۀ اول است.) و دو رکعت نماز از عالم بهتر از هفتاد رکعت از جاهل است.
بنابراین، اگر آگاهی در عبادت نباشد، انسان رشد نمی‏کند.
ب) عبادت عاشقانه
دومین ویژگیِ نماز یا عبادتی که از ما خواسته شده، عبادت عاشقانه است. دو بار در قرآن از نمازِ منافقان بدگویی شده، که هر دو بار به‌ سبب بی‌نشاطی آن‏هاست. نماز می‌خوانند، اما با بی‌رغبتی، سنگینی و به زور. می‌گویند: نماز خواندم، راحت شدم، پیامبر (صلی الله و علیه و آله)  وقت نماز را انتظار می‌کشیدند، چرا که ایشان عاشق نماز بودند.
بعضی افراد در آستانة ماه رمضان ناراحت هستند؛ می‌گویند: الآن که ماه رمضان مقارن با فصل تابستان است، چگونه روزه بگیریم؟ در حالی که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله)  به استقبال ماه رمضان رفته و تشنگی و گرسنگی این ماه را موجب رشد نفس خود می‌دانستند. هم چنین اگر کسی خمس و زکات را با بی‌رغبتی و‌ بی‌نشاطی ادا کند، معلوم نیست چقدر پاداش داشته باشد.
ج) عبادت خالصانه
ویژگی سومی که برای عبادت از ما خواسته‏ اند، عبادت خالصانه است. به این معنا که عبادت فقط برای خدا باشد؛ برای خوش‏ایند افراد و نمره و امتیاز نباشد.  انسان مخلص می‌گوید: خدایا! تو شاهدی که من فقط به خاطر تو و برای جلب رضایت تو نماز می‏خوانم. دیگران چه مرا ببینند و چه مرا نبینند، نمازم را می‌خوانم؛ من بندۀ‌ تو هستم و تو خالق منی.
دلیل قرآنی بر عبادت خالصانه
 خداوند در سورۀ مبارکۀ «کهف» می‌فرماید: و لا یشرک بعبادة ربه احدا ﴿وَ لا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدا﴾؛4 نباید برای عبادت خدا، احدی را شریک قرار دهی. هم برای خدا نماز می‏خوانم هم برای مدیر، یا هم برای خدا نماز می‏خوانم هم برای فرمانده و یا هم برای خدا نماز می‏خوانم هم برای این که در این محیط بخاری است! این نمازها باطل است. در رساله‌های عملیه نوشته شده است: اگر کسی واجبات یا مستحبات نماز را برای غیر‏خدا انجام دهد، باطل است. مثلاً هنگام نماز انگشتر عقیق به دست می‏گذارد تا کسی ببیند، یا نماز را  اول وقت می‌خواند، برای این که کسی ببیند، یا آهنگ صدایش را عوض می‌کند و یا در خانه با سرعت نماز می‏خواند، اما هنگامی که مهمان می‌آید، آهسته نماز می‌خواند. این نمازها باطل‏ اند. چرا که تمام شیرینی نماز به این است که فقط برای خدا باشد. امام خمینی (ره)  فرمودند: مأموران شاه نیمه‏ شب (پیش از اذان صبح) مرا از قم به سمت تهران آوردند. بین راه قم و تهران، من گفتم: نماز نخواندم؛ نگه دارید نماز بخوانم! گفتند نه، اجازه نداریم. گفتم: خوب ترمز کنید با خاک کنار جاده تیمم کنم. امام (ره)  گفتند: نمازی که آن روز خواندم، پشت به قبله، با تیمّم و دم دمای طلوع آفتاب بود. اما امیدم به همان نماز است، چون آن کسی که باید بداند، می‌داند؛ آن کسی که باید آن نماز را ببیند، دیده است.5

د) عبادت خاشعانه
خداوند متعال عبادت خاشعانه از ما می‏خواهد، یعنی عبادت باید با فروتنی همراه باشد.

دلیل قرآنی عبادت خاشعانه
قرآن مجید می‌فرماید:
قد افلح المومنون، الذین هم فی صلاتهم خاشعون ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُون﴾؛‏6 قطعاً مؤمنان‌ رستگارند؛ مؤمنانی که در نمازشان خاشع و افتاده‏ حالند.
این افراد در حضور خدا گردن‏کش نیستند و خودشان را به حساب نمی‌آورند. با تمام وجود اعلام می‌کنند: پروردگارا من کسی نیستم، من چیزی نیستم، هر چه دارم از توست. هرچه می‌کنم به قوت و حول توست.


1. نساء: 43.
2. شیخ مفید، الإختصاص، ص 245.
3. بحار الأنوار (چاپ. بیروت)، ج‏1، ص209؛ الاختصاص، ص245.
4. کهف: 110.
5. طباطبایی، فاطمه، کتاب اقلیم خاطرات.
6. مؤمنون: 1_2.