اهمیت سوره «حمد» در قرآن و روایات
امام
خمینی (ره) فرمود: «نماز، معجونی الهی است که سعادت فرد و جامعه را در
دنیا و آخرت تضمین میکند». ما در نماز، اذکاری را به زبان جاری میکنیم که
اولین آنها، ذکر «الله اکبر» بود. سپس سورۀ «حمد» (مادرِ قرآن، امّ
الکتاب، عصاره و چکیدۀ کتابهای آسمانی) را میخوانیم. امیرالمؤمنین (علیه
السلام) فرمودند: «خداوند کتابهای آسمانی را در قرآن و قرآن را در سورۀ
«حمد» خلاصه کرده است. سوره «حمد» هفت آیه دارد؛1 یعنی به تعداد هفت آسمان،
به تعداد روزهای هفته، به تعداد طوافهای دور خانۀ خدا، به تعداد سعی و
صفا و مروه و رمی ای که حاجیان در سرزمین منا انجام میدهند. حکمتی در این
عدد (7) وجود دارد.
سوره «حمد» شفای دردهاست
سورۀ «حمد» شفای
دردهای جسمی، روحی، فردی و اجتماعی است. در روایات آمده: اگر سورۀ «حمد»
را بر مُردهای خواندید و آن مُرده زنده شد، تعجب نکنید. این سوره، انسان
را زنده میکند، ولی متأسفانه ما با مفاهیم و معانیِ این آیات، آشنایی
چندانی نداریم.
اهمیت قرائت نماز
در رسالههای
عملیه مراجع بزرگوار آمده است: اگر نمازگزار جمله، کلمه، حرف و حرکتی را
اشتباه ادا کند، نمازِ او باطل است. بنابراین، باید تلاش کنیم قرائتِ
نمازمان را صحیح و تا جایی که امکان دارد، زیبا کنیم. قرائت صحیح، واجب و
قرائت زیبا، مستحب است. معصومان (علیهم السلام) ما را به قرائتهای زیبا
سفارش کردهاند. امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: اگر پیامبر (صلی الله و
علیه و آله) آن قرائتی که در توانشان بود را در نماز میخواندند، مردم
بیهوش میشدند.
ما باید در این امور وقت بگذاریم و نشان دهیم خدا و
دینمان را دوست داریم. بدیهی است که زیبایی را همه دوست داریم و وقتی قرائت
زیبایی را میشنویم، لذت میبریم. امروزه نوارهای صوتی و سی دی کار را
راحتتر کرده اند و علاوه بر این، در همۀ مساجد کشور، اساتید قرآن و
روحانیون عزیز هستند. در چند جلسه قرائتهایمان تصحیح میشود.
1 .
جیلانی،بیان الاحکام،ص33. سرالکتب المنزله فی القرآن و سر القرآن فی فاتحۀ
الکتاب و سر الفاتحۀ الکتاب فی بسم الله الرحمن الرحیم و سر بسم الله
الرحمن الرحیم فی نقطۀ تحت الباء.
امروزه دنیا به دنبال ایدهای به نام «جهانی سازی» است. اسلام هزار و چند صد سال پیش در پی یکپارچه شدن جهان بود؛ آن هم به زبانی که کاملترین کتاب (قرآن) به آن زبان است.
آیۀ دوم: ﴿الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ الحمد لله رب العالمین الرحمن الرحیم
﴿الْحَمْدُ
للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ﴾ یعنی تمام سپاسها و تمام ستایشها، مخصوصِ
خداست، چراکه همۀ نعمتها، زیباییها و بزرگیها برای خداست. این نقاش هم
که این نقاشی را به تصویر کشیده، حافظۀ او، سلامت او، مغز او، اندیشۀ او،
دست او و چشم او از خداست. این نگاهِ انسانِ خداپرست است. خداوند «رَبِّ
الْعَالَمِینَ» است؛ یعنی پرورشدهندۀ جهانیان است.
قرآن بسیار از ناسپاسی انسانها شکایت کرده است. به شخص میگوییم: نماز خواندی؟ میگوید: قرصش را خوردم! مسخره میکند. او نمیداند که خدا نیازی به نماز ما ندارد؛ او کلیدی دست ما داده تا هدایایش را افزون کند. خداوند هدیه های بیشماری به ما داده است؛ اگر بیشتر میخواهیم باید تشکر کنیم. در قرآن آمده:
لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید
﴿لَئِنْ شَکرْتُمْ لَاَزیدَنَّکمْ وَ لَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ﴾؛6 اگر شکر کنید خدا نعمتهایش را میافزاید: اگر ناسپاسی کنید عذاب من شدید است.
آیۀ سوم: ﴿الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ﴾ الرحمن الرحیم
مهرورزیِ عام خداوند
﴿الرَّحْمنِ
الرَّحِیمِ﴾ دو اسم از اسامی خداست. ریشۀ «رحمان» و «رحیم» مهرورزی است،
اما معناهایشان با هم متفاوت است؛ «رحمان» یعنی خدا مسلمان و غیرمسلمان،
کمونیسم، شرقی، غربی، سیاه، سفید و... همه را دوست دارد؛ به بیانی دیگر،
خداوند برای همه باران میفرستد، برای همه رزق میفرستد، برای همه گیاهان
را میرویاند، برای همه خورشید را میآورد. این رحمانیت خداست.
مهرورزی خاص خداوند
«رحیم»
یعنی خداوند عده خاصی را ـ که مؤمنان هستند ـ برای همیشه دوست دارد.
«رحمان» یعنی همه، اما «رحیم» یعنی همیشه. خداوند دو گونه مهر دارد؛ مهری
به همۀ موجودات و مهری به جمعی، اما برای همیشه. خداوند مؤمنان را برای
همیشه تا صحنۀ رستاخیز دوست دارد؛ در واقع، خداوند یک مهر خاصی به همۀ
مردم و شهروندان به طور عام و به فرزند، همسر، برادر و... به طور خاص
علاقه داریم؛ این رحیمیّت است.
آیۀ چهارم: ﴿مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ﴾
آیۀ چهارم: ﴿مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ﴾ مالک یوم الدین |
آیۀ پنجم: ﴿إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ ایاک نعبد و ایاک نستعین
از
امام صادق (علیه السلام) روایت شده: سورۀ «حمد» دارای دو قسمت است؛ قسمتی
از آن دربارۀ اوصاف خداست و قسمت دیگر آن دربارۀ درخواستهای ما از
خداست.1 بنابراین، آیۀ پنجم سوره «حمد» آغاز بخش دوم سوره است.
﴿إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ﴾ ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی: تنها تو را میپرستیم و تنها از تو کمک میخواهیم.
هدف، پرستش خداست
امیرالمؤمنین
(علیه السلام) فرمودند: پیامبران (علیهم السلام) آمدند انسانها را از
عبادت غیر خدا باز دارند و آنها را به عبادت خدا متمایل کنند.
انسان
چه بخواهد و چه نخواهد، جذب کسی میشود، به کسی یا چیزی عشق میورزد، کسی
را میستاید و کسی یا چیزی مانند ستاره، خورشید، طاغوت، بت، نفس، شهوت، زن،
پول، مقام و... را میپرستد. انبیا (علیهم السلام) گفتند: که ای انسان!
ارزش تو بسیار بالا و والاست؛ تو فقط باید خدا را پرستش کنی تا شبیه خدا
شوی. آیۀ پنجم سوره «حمد» نیز به این موضوع اشاره دارد: خدایا، تنها تو را
میپرستیم و تنها از تو کمک میخواهیم، چراکه فقط تو پشتیبان، خالق، رازق و
مددکار مایی.
بخشش اندازه دارد، انفاق اندازه دارد، ایثار اندازه دارد. هم به خود، هم به خانواده، هم به دنیا و هم به آخرت باید توجه داشت؛ اگر مجموعۀ اینها متوازن و متعادل باشد، این همان صراط مستقیم است.
آیۀ هفتم: ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ أَنعَمتَ عَلَیهِمْ غَیرِالمَغضوبِ عَلَیهِم وَ لَاالضالین﴾ صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضالین
«راه مستقیم» چه ویژگیهایی دارد؟
در
آیۀ ششم سورۀ حمد، سخن از راه مستقیم بود؛ حال آیۀ هفتم سوره، به بیان و
توضیح راه مستقیم می پردازد. در این آیۀ آمده: صراط الذین انعمت علیهم ﴿صِرَاطَ الَّذِینَ
أَنعَمتَ عَلَیهِمْ﴾؛ راه آنان که نعمتهای ویژهای به آنها دادی. خداوند
به همۀ بندگانش نعمت داده، اما «هدایت» نعمت ویژه و هدیۀ خاصی است که خدا
به بعضی از بندگانش که بخواهند میدهد.
خداوند در سوره «نساء» گروههایی که بدانها، نعمتِ «هدایت» را عطا فرموده، معرفی کرده است:
و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا
﴿وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِّنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدیقِینَ وَالشُّهَدَآءِ وَالصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُوْلَئِکَ رَفِیقاً﴾؛1 هر کس که از خدا و پیامبر اطاعت کند، پس آنان (در قیامت) با کسانى همدم خواهند بود که خداوند بر آنان نعمت داده است، مانند پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان و اینان چه همدم هاى خوبى هستند.در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: فلسفۀ نماز، احیای قرآن است.3 امام رضا (علیه السلام) نیز در روایتی، فلسفۀ نماز را احیای قرآن معرفی میکنند؛ تا مسلمانها قرآن را کنار نگذارند بسیار آن را قرائت کنند. از این روست که در نماز، واجب شده سورهای قرائت شود. شایسته است، سورههای متنوعی را حفظ کنیم و سورههای طولانی تری را در نماز بخوانیم و با قرآن انس پیدا کنیم.
نیّت، اولین واجبِ نماز است. نماز با قلب شروع میشود و با چنین جملاتی: خدایا! رو به تو آورده ام؛ میخواهم با تو حرف بزنم و تو را ستایش کنم. میخواهم از نعمتهای تو قدردانی کرده و از تو کمک بگیرم، و قصدی جز تو ندارم.
نیت خالص و الطاف الهی
اگر نیت با اخلاص
همراه باشد، الطاف الهی را جذب میکند. خداوند متعال در قرآن کریم
میفرماید: و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ﴿وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا﴾؛1
کسانی که در راه ما [و به خاطر ما] تلاش میکنند، ما راههای خودمان را به
آنها نشان میدهیم.در قرآن کریم حدود 70 بار کلمۀ فی سبیل الله(در راه خدا) آمده است.
امام صادق (علیه السلام) و اخلاص در نیت
در حدیث دیگری امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
من أراد الله بالقلیل من عمله أظهره الله له أکثر مما أراد
و مَن اراد النّاس بالکثیر مِنْ عَمَلِهِ اَبَى الله اِلاّ اَنْ یقللِّهُ فى عین من سَمِعه
در روز قیامت، عبادت، خدمت و کاری که برای خدا کردیم میماند. قرآن میفرماید: ﴿وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّه؛ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّه؛ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ الله؛ وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ الله، قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّه﴾؛ جهادِ در راه خدا، قتالِ در راه خدا، هجرتِ در راه خدا، انفاقِ در راه خدا و... اینها، گویای نیت هستند.
در احکام فقهی آمده است: نماز را در جایی بخوانید که حواستان پرت نشود. برای مثال، خواندن نماز در آشپزخانه کراهت دارد. فلسفۀ کراهت این است که غذای پخته شده تمرکز را از بین میبرد و شخص در پی آن است که نماز را زودتر تمام کند و سر سفره بنشیند. و یا روبه روی آتش نماز خواندن، روبه روی انسانی که خوابیده، روبه روی انسانی که نشسته، در محیطی که عکس در آن باشد، روبه روی تلویزیون و به طور کلی، عاملهایی که حضور قلب را از بین میبرند و نمیگذارند ما با خدا خلوت لذت بخشی داشته باشیم کراهت دارند. البته ذکر این نکته لازم است که حضور قلب چیزی نیست که صد در صد به آن برسیم؛ به عبارت دیگر، نسبی است، و باید تلاش کنیم روزبه روز به حضور قلبمان افزون شود.
باید از پسر نوح (علیه السلام) عبرت بگیریم؛ او که فرزند پیامبر بود، سراغ غیرخدا رفت! گفت: قال ساوی الی جبل یعصمنی من الماء ﴿قالَ سَآوِی إِلى جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْماءِ﴾؛5 کوه مرا نجات میدهد و مرا حفظ میکند. آیا او را نجات داد؟ بنابراین، باید از کسانی که دنبال غیرخدا رفتهاند، عبرت بگیریم و از کسانی که به خاطر خدا خدمت کردهاند، الهام بگیریم؛ برای مثال، سرانجامِ ریاکاران چه شد و کسانی که نیتهای پاک داشتند، چه سرانجامی پیدا کردند؟!
اهمیت تکبیرةالاحرام
«تکبیر» بهمعنای «الله اکبر» گفتن است. «احرام» نیز بهمعنای حرمت و احترام است؛ مانند لباس احرام. از هر راهی که بخواهید وارد مکه شوید، ایستگاههایی به نام «میقات» وجود دارد. در آنجا لباسهایمان را درمیآوریم و لباس دیگری به نام «لباس احرام» میپوشیم؛ یعنی لباسی که احترام دارد؛ آنگاه با گفتن: «لبیک، اللهم لبیک» وارد حرم خدا میشویم. وقتی واردِ آن فضا شدیم، کارهایی مثل: در آینه نگاه کردن، زینت کردن، کشتن حیوان، صید کردن حیوان، کشمکش، جر و بحث و... بر ما ممنوع میشود. نماز هم همینگونه است؛ تا قبل از «الله اکبر» میتوانستیم هر کاری انجام دهیم، اما بعد از گفتن تکبیرة الاحرام، اموری بر ما حرام میشود. بنابراین، «الله اکبر» تکبیرةالاحرام با بقیه «الله اکبر»هایی که پیش از رکوع و بعد از رکوع میگوییم، فرق دارد. تکبیرةالاحرام یعنی «الله اکبر»ی که با گفتنش ما وارد حرم خدا میشویم. بعد از آن، رو برگرداندن به سمت چپ و راست ممنوع است، حرف زدن ممنوع است، خندیدن ممنوع است، گریستن ممنوع است، غذا خوردن ممنوع است و... در حرم خدا فقط باید با پروردگارمان حرف بزنیم. معنای «الله اکبر» هم این است که: خداوند بزرگتر از همه معبودها، معشوقها، قدرتهاست. شایان ذکر است، تکبیرةالاحرام رکن نماز است. پس نماز با بزرگی خدا و با تکبیر شروع میشود.
از امام کاظم (علیه السلام) روایت شده:تکبیرةالاحرام را باید به زبان عربیِ صحیح بگوییم. نمازی که عاشقانه و با اخلاص میخوانیم، باید قرائت صحیحی نیز داشته باشد.
هنگامی که پیامبر دو رکعت از نماز ظهر را خوانده بود، خداوند جبرئیل را فرستاد و او کتفهای پیامبر (صلی الله و علیه و آله) را از سمت بیت المقدس به سمت کعبه چرخاند. وقتی زائران بیت الله الحرام به مدینه میروند، یکی از جاهایی که بازدید میکنند، «مسجد قبلتین» است. در آن هنگام آیه نازل شد: ای پیامبر! بعد از این به سمت کعبه نماز بخوان! ای مسلمانها! در هر کجایی که هستید، به سمت مسجدالحرام نماز بخوانید.
آری، کعبه یادگارِ مبارزات ابراهیم، اسماعیل، هاجر و حضرت محمد (صلی الله و علیه و آله) است و حضرت مهدی(عج) از این نقطه ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد میکند، همچنان که پر از ظلم و ستم شده بود.
چند سال قبل، نمایندگان همۀ ادیان در سازمان ملل متّحد جمع شدند. تقریباً هفتصد نفر بودند. از ایران هم گروهی به سرپرستی آیت الله جوادی آملی و همراهی آقای دکتر حداد عادل حضور پیدا کردند. میخواستند برای اجتماع نمایندگان ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی افتتاحیهای داشته باشند. سرانجام، تصمیم گرفتند مسئولیت افتتاحیه را به مسلمانها واگذار کنند. نمایندگان مسلمانان نیز بعد از تأمل و بررسی به این نتیجه رسیدند که شخص سیاهی که یادآور بلال حبشی است، اذان بگوید. بنابراین، افتتاحیۀ مجمع نمایندگان ادیان در سازمان ملل، با اذان شروع شد.
در روایات آمده: بعضی ذکرها باید با صدای متوسط گفته شود، ولی بعضی از ذکرها مانند اذان یا تکبیر که حالت شعاری دارند، باید با صدای بلند ایراد شوند. حضرت امیر (علیه السلام) در مسجد با بلندترین صدای خودشان اذان میگفتند.
درباره مسجد
همسایۀ مسجد و اذان |
||
|
امام رضا (علیه السلام) دربارۀ فلسفۀ وضو فرمودند: لان یکون العبد طاهرا «لِأَنْ یَکُونَ الْعَبْدُ طَاهِراً»؛ علت اینکه نمازگزار باید وضو داشته باشد این است که بنده باید پاکیزه باشد. اذا قام بین یدى الجبار و عند مناجاته «إِذَا قَامَ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبَّارِ عِنْدَ مُنَاجَاتِهِ»؛ وقتی میخواهد در پیشگاه خدا مناجات کند، باید طاهر و پاکیزه باشد. نقیاً من الادناس و النجاسة «نَقِیّاً مِنَ الْأَدْنَاسِ وَ النَّجَاسَة»؛ از آلودگیها، پلیدیها و نجاسات باید پاک باشد. مع ما فیه من ذهاب الکسل ، و طرد النعاس «مَع ما فیهِ مِن ذَهابِ الکَسَلِ و طَردِ النُّعاسِ»؛ یک علتِ دیگر وضو این است که تماس آب ـ به خصوص اگر خنک باشد ـ با پوست صورت، دلمُردگی، افسردگی، کسالت و خواب آلودگی را از بین میبرد و به جایش شادابی و نشاط میآورد. و تزکیه الفواد للقیام بین یدى الجبار «وَتَزْکِیَةِ الْفُؤَادِ لِلْقِیَامِ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبَّارِ»؛4 وضو، دل را نیز پاکیزه و آماده میکند؛ بنابراین وضو، هم ظاهر و هم باطن انسان را برای دیدار با پروردگار آماده میکند. همچنین روایات بسیاری به ما توصیه کردند که: در همه حال وضو داشته باشید؛ حتی هنگامی که میخواهید بخوابید و یا غذا بخورید.
وضوی شادابی داشته باشیم، اما در آب اسراف نکنیم.
دربارۀ جزئیات مسئله «تیمم» به رسالههای عملی مراجع، رجوع کنید.
قسم به «وقت»
علامۀ طباطبائی (ره)
میفرماید: خداوند در قرآن به چیزهایی قسم خورده است تا به ما بفهماند این
ها مهم هستند. بیشترین قسمهای خدا در قرآن به «وقت» است. معلوم میشود
گران ترین گوهر در این عالم، وقت است. خداوند در قرآن به اجزای وقت: صبح،
چاشت، ظهر، عصر، روز و سَحَر قسم خورده است؛ برای مثال: «وَ اللَّیْلِ» و
«وَ الضُّحَى». همین گوهری که ما به رایگان از دست میدهیم. در روایت آمده:
هر روز صبح، فرشتهای نزد ما میآید و میگوید: امروز یک روز تازه است؛
مواظب باش آن را بیهوده از دست ندهی.
وقت نماز
نماز
به گونه ای طراحی شده است که با وقت آمیخته است. قرآن میفرماید: ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا ﴿إِنَّ
الصَّلاَةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَّوْقُوتًا﴾؛1 (نماز
بر مؤمنان در وقت های معین واجب گشته است)
روایت شده: الدنیا ساعه فاجعلها طاعه «الدُّنْیَا سَاعَةٌ فَاجْعَلْهَا طَاعَة»؛2 (دنیا ساعتی بیش نیست؛ آن را در مسیر طاعت خدا به کار ببرد).
نمازِ
پیش از وقت باطل است؛ اولِ وقت بهترین است و با تأخیر، ثوابش کم میشود؛
البته پیش از وقت نماز خواندن، گناه دارد؛ هر چند ما در نماز یا شکر خدا را
میگوییم یا خدا را ستایش میکنیم و یا از خدا چیزی میخواهیم؛ از همینجا
به دست می آید که پدیدۀ وقت، اهمیّت فراوانی دارد.
پیام اوقات نماز
پیام اول:
«وقت» برای نمازگزار، دست کم دو پیام دارد؛ پیام اولش برنامه ریزی است.
مسلمانها! بینظم و بیانضباط نباشید و برای همۀ نیازهایتان برنامهریزی
کنید.
سفارش امام هفتم (علیه السلام) به تقسیم اوقات زندگی
امام کاظم (علیه السلام) فرمودند:
وقتِ
خودتان را به چهار بخش تقسیم کنید: قسمتی برای خدا، قسمتی برای کار، قسمتی
برای دید و بازدید و رفت وآمد با افراد مطمئن و قسمتی هم برای تفریحات
حلال و سالم.3
پیام مهّم وقت نماز، برنامه ریزی است. یهودیها و مسیحیها در طی این هزار و چند صد سال، فهمیدند مسلمانها برنامه دارند.
علل پیشرفت علم نجوم در بین مسلمانان:
چرا
علم نجوم در بین مسلمانها پیشرفتِ پرشتابی داشت؟ به جهت دو مسئلۀ فقهی؛
یکی وقت نماز و دیگری قبلۀ نماز که در علم نجوم کاربرد دارد.
پیام دوم: پیام دوم وقت نماز، مسئلۀ توجه به آیات الهی است. «وقت» با آیات الهی ای چون: خورشید، ماه، روز، شب، طلوع و غروب ترکیب شده است. متأسفانه از وقتی که رادیو و تلویزیون درکانون توجه قرار گرفتند، برخی از نمازگزاران کمتر توجهی به زیباییهای آیات الهی دارند. اسلام خواسته هر روز چند بار مردم به طبیعت، آسمان، خورشید و به طلوع و غروب نگاه کنند.
یکی از نمازهایی که واجب است، نمازِ آیات است. ماه، خورشید، باد، رگبار و طوفان و... آیات خدا هستند؛ البته در زمان جاهلیت مردم فکر می پنداشتند اینها خدایان هستند. وقتی حوادثی مثل کسوف و خسوف پیش بیاید، وضو بگیرید و در پیشگاه آفریدگار ماه و خورشید، نه در پیشگاه خود خورشید، به نماز بایستید.
سر را از پیکر جدا کنیم، لاشه ای متعفن میشود. ممکن است انسانی دست، چشم و یا پا نداشته باشد، اما بدون سر هرگز نمیتواند زنده بماند.
در رأس همۀ اینها، اقامه نماز است. دلیل نامگذاریِ حوادث اخیر به «بیداری اسلامی» نیز از همینجا نشأت میگیرد، چرا که وقتی صدای «الله اکبر» در میدان تجمع به صدا در می آید، همه در کنار هم خدا را میپرستند و به اقامۀ نماز می پردازند.
هنگامی که آیۀ و امر اهلک بالصلوة و اصطبر علیها ﴿وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها﴾؛5 (خانوادهات را به نماز سفارش کن و بر این کار شکیبا باش!) نازل شد، شش ماه یا نُه ماه هر روز صبح به خانۀ دخترش میرفت و میفرمود: «الصلاة الصلاة یرحمکم اللّه»؛6 (بشتابید به سوی نماز، بشتابید به سوی نماز، خداوند رحمتش را شامل حالتان کند). ایشان جوانها را بسیار و به طور خاص، به نماز سفارش میفرمود. به ایشان گفتند: جوانی است که نماز هم میخواند و هم گناه میکند! فرمودند: «همان نماز او را از گناه باز خواهد داشت».7
کمال عبادت
مقدمه :
عبادت چهار مرحله دارد هر مرحله ای هم شرایطی دارد، مرحلۀ تکلیف، مرحلۀ صحت،مرحلۀ قبولی و مرحلۀ کمال.
سه
مرحله را در درس های قبل گفته شد. بعد از اینکه ما به تکلیف رسیدیم، یعنی
بالغ شدیم، عاقل شدیم و توانایی داشتیم به مرحلۀ دوم میرسیم که آن مرحله
صحت است، یعنی عبادت را صحیح باید انجام دهیم و عبادت صحیح را باید از یک
مرجع تقلیدو کارشناس دینیکه جامع شرایط است بپرسیم. و بعد از این مرحله
کارهایی را باید انجام دهیم که عبادت قبول باشد، مرحلۀ سوم مرحله قبولی
عبادت است. شرایط زیادی داشت که در مرحلۀ قبل گفته شد، شرایط اخلاقی،
شرایط اجتماعی، شرایط اعتقادی، شرایط سیاسی، شرایط خانوادگی، بعد از این
سه مرحله، مرحلۀ چهارم کمالِ عبادت است.
مرحلۀ چهارم: کمال
«عبادت»
را میتوان به ساختمانی تشبیه کرد. هر ساختمان دارای ارکانی مثل ستونها،
واجباتی مثل درب و پنجره، وسیلۀ گرما و وسیلۀ خنک کننده، و ویژگیهای
تزیینی ای، مثل لوستر، رنگ آمیزی، و نورپردازی است. در مرحلۀ بعد
(چهارم) میتوانیم کارهایی انجام دهیم که عبادات ما نورباران شده و به
آسمان بروند. در این صورت، فرشتهها این عبادت ما را نشان میدهند.
سبقت در عبادت، موجب کمال عبادت میشود. کسی که زودتر به سمت عبادت حرکت میکند، عبادتش کاملتر است. قرآن میفرماید:
لایستوی منکم من انفق من قبل الفتح و قاتل اولئک اعظم درجه من الذین انفقوامن بعد و قاتلوا و کلا و عد الله الحسنی
﴿لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا وَ کُلاًّ وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنى﴾؛3 کسانی که پیش از فتح مکه انفاق کردند و به میدان جهاد آمدند، با آنهایی که پس از فتح مکه آمدند، یکسان نیستند؛ آنان از جهت درجه از کسانی که پس از فتح مکه انفاق و جهاد کردند، بلند پایه ترند.ان العمل الدائم القلیل على الیقین افضل عند اللَّه من العمل الکثیر على غیر یقین إِنَّ الْعَمَلَ الدَّائِمَ الْقَلِیلَ عَلَى الْیَقِینِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الْعَمَلِ الْکَثِیرِ عَلَى غَیْرِ یَقِینٍ؛11 عبادتِ پیوستۀ کم، امّا با یقین و معرفت، نزد خدا برتر است از عبادتی که زیاد باشد، ولی یقین در آن نباشد.
یکی دیگر از علتها، مسئله آزمون و امتحان است؛مانند فرماندهی که دستوراتش حکیمانه است، اما سربازان، بعضی از دستوراتش را متوجه نمیشوند. البته سرانجام میفهمند که این مانوری برای شناسایی افراد بود. فرمانده میخواست برایش روشن شود افرادی که ادعا میکنند، آیا در سختیها هم تابع هستند.
مراحل عبادت
مراحلی را برای عبادت بر
شمردهاند، که عبارتاند از: تکلیف، صحت، قبولی و کمال. این نمازی که
میخوانیم، روزهای که میگیریم، حجی که میرویم، خمس و زکاتی که
میپردازیم، و به طور کلی تکالیفی که خداوند برای سعادت ما قرار داده است،
چهار مرحله دارد و در هر مرحله، دارای شرایطی است.
مرحلة اول: تکلیف
مرحلۀ اول، تکلیف است، یعنی کودک مسلمان باید به تکلیف برسد تا عبادت بر او واجب شود.
شرایط تکلیف:
شرط اول: بلوغ
برای
مرحلة تکلیف شرایطی وجود دارد. شرط اولِ تکلیف، بلوغ است. در رسالههای
عملیّه آمده است: وقتی دختران نه سال قمری شان تمام میشود و پسران وقتی
پانزده سال قمری شان تمام میشود یا وقتی نشانههای دیگری در آن ها پیدا
میشود که در رسالههای عملی است، به سن تکلیف میرسند. البته روان شناسانی
مانند دکتر قائمی، دکتر گلزاری و یا دکتر شرفی معتقدند، پسران تهرانی بین
یازده تا سیزده سالگی بالغ میشوند. در این شرایط محیطی که ما الآن هستیم،
بیش از نود درصد پسران تا پیش از چهارده سالگی بالغ میشوند. پس بلوغ،
اولین شرط تکلیف است. بچه ای که بالغ نشده است، تکلیف ندارد.
عبادت قبل از بلوغ
حال
اگر بچهها پیش از این که به بلوغ برسند، عبادتی انجام دهند ثواب دارد؟
پاسخ این سؤال مثبت است. توضیح این که، خداوند برای کارنامۀ ما مقدمهای
پیش از صفحه یک، ایجاد میکند. کودکی که روزه میگیرد، نماز میخواند و
صدقه میدهد هم در پروندۀ خود او قبل از صفحة یک، و هم در پروندۀ پدر و
مادر و معلم او ثبت میشود.
سؤال دیگر این که: اگر بچّهها پیش از
اینکه به سنّ تکلیف برسند خسارتی را وارد کنند، ضمانت دارد؟ برای مثال بچه
ای هشت ساله توپی را شوت کرده و شیشۀ خانه کسی را میشکند؛ آیا او ضامن
است؟ بله، ضامن است. اگر پدر یا سرپرستش خسارت را پرداخت که هیچ، وگرنه به
محض این که خودش به تکلیف رسید، ضامن است و تا آخر عمر از گردنش برداشته
نمیشود.
جرم قبل ازتکلیف
بچههایی که به تکلیف نرسیدهاند اگر جرمی
مرتکب شوند که از نظر شرعی حد دارد، باید مجازات شوند، مثلاً اگر دشنامی
بدهند، که مجازات آن شلاق است. آن بچه نه به اندازۀ بزرگترها، بلکه به
اندازهای که قاضی تشخیص دهد، تنبیه مختصری میشود.
شرط دوم: عقل
شرط دومِ تکلیف، عقل است. بچههایی که سفیه اند و ضریب هوشیِ پایینی دارند یا تکلیفی ندارند و یا به اندازۀ توانشان تکلیف دارند.
شرط سوم: قدرت
سومین
شرطِ تکلیف، قدرت است. انسان باید قدرت داشته باشد تا نماز بخواند، یا
روزه بگیرد و یا مکه برود. اگر ناتوانیِ جسمی یا روحیای دارند که
نمیتواند روزه بگیرد، روزه گرفتن بر او واجب نیست؛ یا اگر نمیتواند
ایستاده نماز بخواند، بنشیند و اگر نمیتواند بنشیند، بخوابد.
مرحلة دوم: صحت
بعد
از این که دختر یا پسر مسلمانی به تکلیف میرسند؛ یعنی عاقل، بالغ و توانا
میشوند، باید به همۀ تکالیفی که بزرگترها انجام میدهند، عمل کنند؛ برای
مثال، امر به معروف کنند، نهی از منکر کنند، روزه بگیرند، نماز بخوانند
و... .
مرحلۀ دوم عبادت، صحت است؛ یعنی چه کار کنیم که این عبادت صحیح
باشد. مطابق فقه شیعه، شرط صحت عبادت این است که مسلمانها از مرجع تقلیدی
که جامع الشرایط است، تقلید کنند؛ هم چنان که شخص بیمار برای دستورات طبی
به پزشک حاذقی مراجعه میکند. اگر مشکل و مریضیاش خیلی مختصر باشد، به
همین دکتر عمومی سر کوچه مراجعه میکند، اما اگر قلب یا کبدش بیمار باشد،
باید به سراغ متخصص برود. اگر در آن شهر چند متخصص است، عقل میگوید باید
به سراغ کسی برود که خبرگیِ بیشتری دارد.
تقلید
بچههای ما از همان نُه سالگی یا
پیش از آن باید توجیه شوند که ما در «اعتقادات» به عقلمان مراجعه میکنیم،
در «اخلاقیات» به قلبمان مراجعه میکنیم، اما در احکام و دستورات دینی از
مرجع تقلید پیروی میکنیم، تقلید هم یعنی «پیروی کردن».
ادله تقلید
دلیل عقلی
تقلید
کردن، کاری منطقی است. همه اقشار جامعه در کارهایی که تخصص ندارند، به
متخصصان آن رشته رجوع میکنند؛ برای مثال، مردم برای درمان بیماری به اطبا
مراجعه میکنند، اطباء برای خانهسازی به مهندسان مراجعه میکنند و مهندسان
برای دوخت و دوز به خیاطها مراجعه میکنند. بنابراین، تقلید هم پشتوانة
عقلانی دارد، هم پشتوانه عرفی دارد و هم دین به آن توصیه میکند.
دلیل قرآنی
قرآن
میفرماید: فاسالوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ
تَعْلَمُونَ﴾؛1 اگر نمیدانید از آن ها که میدانند، بپرسید. حال، چه کسی
بهتر از همه از دین و مسائل آن آگاه است؟ عالمی که عمری گذرانده و فقیه
شده است؛ یعنی کسی که میتواند مسائل دین را از متون اصلی استخراج کند و
استنباط کند. اگر چند نفر بودند چه کار کنیم؟ اگر هم تراز هستند، میتوانیم
به یکی از آن ها مراجعه کنیم، اما اگر یکی از آن ها سرآمد و اعلم است،
به او مراجعه میکنیم.
تاریخچة تقلید
از چه زمانی
تقلید کردن در شیعه مرسوم شده است؟ در زمان امام صادق (علیه السلام)
شیعیانی در شهرهای دوردست زندگی میکردند که به امام معصوم دسترسی نداشتند.
این افراد از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: احکام شرعی را از چه کسی
سؤال کنیم؟ ایشان عالمانی را که نزد خودشان درس خوانده بودند و به آن ها
اعتماد داشت، به شیعیان معرفی کرد. البته این بدان معنا نیست که آن عالم،
معصوم بود، بلکه احتمال خطا و اشتباه نیز وجود داشت؛ با وجود این، امام به
مردم فرمود که وظیفه شما تقلید کردن است.
حکم شرعی تقلید
بعضی
افراد میگویند: از آن جا که دارای مدرک فوق لیسانس هستم، درست نیست
تقلید کنم! به این افراد باید گفت، با این که شما فوقلیسانس هستید، اما
وقتی مریض میشوید، به دکتر مراجعه میکنید، چرا که شما در زمینۀ طب
اطلاعاتی ندارید.
افرادی نیز وجود دارند که نمیخواهند تقلید کنند و
قصد دارند خودشان متخصص در دین شوند؟ چنین اشخاصی باید فرآیندی را طی کرده و
علوم دینی را بخوانند تا از قدرتی برخوردار شوند که بتوانند احکام دین را
استخراج کنند.
بعضی افراد نیز از روی بیاطلاعی میگویند: من تابع قرآن
هستم و کاری به مرجع تقلید ندارم؛ یا اگر مسئلهای را میشنود، میگوید:
اگر این مسئله در قرآن باشد، من تبعیت میکنم! این افراد از این نکته
غافلاند که دین، مجموعهای از قرآن و سنت پیامبر و ائمه (علیهم السلام) ،
اگر بخواهیم فقط به قرآن تکیه کنیم، حتی همین نماز را هم نمیتوانیم
بخوانیم. چگونگی خواندن نماز، مبطلات نماز، اوقات نماز، تعداد نمازها و...
در قرآن نیامده است. جزئیات احکام دیگر مانند: روزه، خمس، زکات، حج، جهاد
و... نیز در قرآن ذکر نشده است. قرآن مانند قانون اساسی است. بنابراین، در
کنار قرآن، به سنتِ پیامبر و امامان معصوم (علیهم السلام) نیاز داریم تا
جزئیات مقررات و دستورات دینی تبیین گردد. امامان معصوم (علیهم السلام)
علوم مربوط به مسائل دینی را به شاگردانشان یاد دادند و این علوم سینه به
سینه گشته تا به روزگار ما رسیده است. لذا باید از فقهایی که عادل و عالم
هستند، پیروی کرد. البته ذکر این نکته لازم است که در اعتقادات، خودمان
باید با عقل به حقایق دست یابیم و در اخلاقیات نیز مطابق فطرتی که خدا در
نهاد ما قرار داده است، عمل کنیم.
1. نحل: 43.
شرایط قبولی عبادت
بعد از این که به تکلیف رسیدیم و نماز و عبادات دیگرمان صحیح بود، به مرحلة قبولی عبادت میرسیم.
شرایط قبولی
دستورات
اسلام در این مرحله، در اوج و بلندای قلّه است. اسلامِ عزیز همة مسائل
زندگی را به عبادت گره زده است. اسلام میگوید: اگر میخواهید عبادتتان
مورد قبول باشد، باید همسرداریتان خوب باشد، باید بچهداریتان نیکو باشد.
باید کسب و کاسبیتان حلال باشد. باید روابط اجتماعیتان در چارچوب دین باشد
و... این مسائل دینی بسیار انسانسازند، اما به این مرحلۀ عبادت توجه
ناچیزی داریم. روز قیامت از کسانی میپرسند: نماز خواندهاید؟ میگویند:
بله؛ حال آن که نمازشان فقط صحیح بوده، اما مورد قبول واقع نشده است.
برای قبولی عبادت چه کاری باید انجام داد؟
حالا
که زحمت میکشیم، روزه میگیریم، خمس میدهیم، حج میرویم، نماز
میخوانیم، چه کار کنیم که این مورد قبول واقع شوند؟ برای قبولیِ نماز و
عبادات دیگر، صدها حدیث به دست ما رسیده است. که بیانگر شرایط قبولی عبادات
هستند. به بعضی از این شرایط اشاره میشود.
پیش از ورود به بحث، این
روایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را مورد توجه قرار میدهیم: کونوا بقبول العمل اشد اهتماما بالعمل کُونُوا
بِقَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ اهْتِمَامَا بِالْعَمَلِ؛1 بیشتر به قبولیِ
عمل حساس باشید، تا به خود عمل. به عبارت دیگر، قبولی نماز از خود نماز،
قبولی روزه از خود روزه و قبولی حج از خود حج برایتان مهمتر باشد.
1. شرط اعتقادی
ابتدا
باید شرایط اعتقادی را در نظر بگیریم. باید به خدا ایمان داشته باشید. به
بیانی دیگر، ایمان از شرایط قبولی است: و من یکفر بالإیمان فقد حبط عمله ﴿وَ مَنْ یَکْفُرْ بِالإِیمَانِ
فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ﴾؛2 هر که ایمان نداشته باشد، عملش ضایع میشود.
بنابراین، نمازِ کسی که به عربیِ صحیح نمازش را میخواند، اما به خدا، به
اسلام و به انبیا، اعتقاد ندارد، قبول نیست.
2. شرط اخلاقی (تقوا)
شرط
دوم، تقواست. درقرآن کریم آمده: انما یتقبل الله من المتقین ﴿إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ
الْمُتَّقِینَ﴾؛3 خداوند از باتقواها قبول میکند. پس معلوم میشود گناه،
مانع قبولی است. مقابلِ تقوا، آلودگی و گناه است. در زمان امام صادق (علیه
السلام) فردی به خَیِّر بودن و خدمتکار افراد بیچاره بودن، مشهور شده
بود. امام صادق (علیه السلام) روزی آن شخص را در بازار دیدند. در آن
هنگام، آن شخص از مغازهای دو عدد انار و دو قرص نان دزدید. امام (علیه
السلام) در پی آن شخص روانه شد تا از ماجرا باخبر شود. آن شخص به محلۀ
فقرا رفت؛ آنگاه در خانهای را زد و انارها و نانها را به خانوادۀ
بیچارهای داد. امام فرمود: «تو چرا این کار را کردی؟ گفت: کار من بر اساس
آیات قرآن است. حضرت فرمود: «از کدام آیة قرآن این روش به دست میآید؟»
گفت: قرآن میگوید: من جاء بالحسنه فله عشر امثالها ومن جاء بالسیئه فلا یجزی الامثلها وهم لایظلمون ﴿مَن جَاء بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ
مَن جَاء بِالسَّیِّئَةِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَ هُمْ
لاَیُظْلَمُونَ﴾؛4 هرکس کار نیکی به جا آورده، ده برابر آن پاداش، و هر کس
کار بدى به جا آورده، جز مانند آن جزا نیابد و بر آنان ستم نرود. من دو عدد
انار و دو قرص نان دزدیدم و در مجموع چهار گناه انجام دادم. بعد آن چهار
عدد انار و نان را به آن بیچاره بخشیدم و 40 ثواب کردم؛ پس 36 ثواب برای من
است. امام (علیه السلام) عصبانی شدند و به او فرمودند: «مادرت به عزایت
بنشیند! مگر این آیۀ قرآن را نخوندهای که: انما یتقبل الله من المتقین ﴿إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ
مِنَ الْمُتَّقِینَ﴾.5 مگه با مال دزدی میتوان به مکّه رفت؟! مگر با مال
دزدی میتوان به هیئت و یا فقرا کمک کرد؟! نمیتوان دزدی کرد و آنگاه
پنجاه درصدش را در راه خیر مصرف کرد؛ این انفاق قبول نیست. در سورۀ «بقره»
آمده: انفقوا من طیبات ما کسبتم ﴿أَنفِقُواْ مِن طَیِبَاتِ مَا کَسَبْتُم﴾؛6 از مال حلال و طیب،
انفاق کنید.
با توجه به مطالب پیش گفته، اگر گنهکار عبادتی انجام دهد، عبادتش با اشکال مواجه است.
3. شرط سیاسی
در
روایات آمده: «اگر کسی در همۀ عمر عبادت کند، اما به رهبر سیاسی که خدا
او را میپسندد اعتقاد نداشته باشد، عبادتش قبول نیست». امام باقر (علیه
السلام) فرمود:
یقول کل من دان الله بعباده یجهد فیها نفسه و لا امام له من الله فسعیه غیر مقبول یَقُولُ کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ
بِعِبَادَةٍ یُجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ
فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ؛7 هر که با عـبـادتـى کـه خـود را در آن به
زحـمت افکند، دیندارى کند، ولى پیشوایى از جانب خدا براى خود نگرفته
بـاشـد، کـوشـش او پـذیرفته نیست.
دین فقط بُعد فردی ندارد؛ بعد
اجتماعی و سیاسی نیز دارد. اعتقاد و همبستگی با رهبر عادل (پیامبر، امام
معصوم، ولیّ فقیه و مراجع تقلید) ما را به خدا میرساند و بر قبولیِ عبادت
ما تأثیر میگذارد.
در روایات آمده: فمن لم یتولنا لم یرفع اللّه له عملا «فَمَنْ لَمْ یَتَوَلَّنا
لَمْیَرْفَعِ الله لَهُ عَمَلاً»؛8 هرکه ولایت ما را [قبول] نداشته باشد،
اعمال او بالا نمیرود. امام باقر (علیه السلام) نیز فرمودند: ما تنال ولایتنا الا بالعمل و الورع «وَ ما
تَنالُ وَلایَتُنا إلا بالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ»؛9 کسی به ولایت ما
نمیرسد، مگر با پرهیز و دوری از گناه.
4. شرط اقتصادی
معصومان
(علیهم السلام) برای قبولیِ عبادات، شرط اقتصادی را نیز برشمردهاند. امام
رضا (علیه السلام) فرمودهاند: من صلی و لم یزک لم تقبل صلوته «مَنْ صَلّى و لم یُزَکِ لَمْ تُقْبَلْ
صَلوتُه»؛10 هر که نماز بگزارد اما زکات ندهد نمازش قبول نیست؛ یعنی توجه
به بیچارگان و بینوایان، با عبادت گره خورده است. در قرآن «صلاة» و «زکات»
در 28 جا کنار هم آمدهاند.
5. شرایط اجتماعی
از رسول خدا (صلی الله و علیه و آله) روایت شده است:
من اغتاب مسلما او مسلمه لم یقبل الله صلوته و لاصیامه اربعین یوما و لیله الا ان یغفر له صاحبه
مَنِ اغتابَ مُسلِما أَو مُسلِمَةً لَم یَقبَلِ اللّه صَلاتَهُ وَ لاصیامَهُ أَربَعینَ یَوما وَلَیلَةً إِلاّ أَن یَغفِرَ لَهُ صاحِبُهُ؛11 هرکس غیبت مرد یا زن مسلمانی را بکند، خداوند تا چهل شبانهروز نماز و روزه او را قبول نمیکند، مگر این که برای کسی که غیبتش را کرده، طلب مغفرت کند.
یعنی
هم از خدا برای گناهی که کرده عذرخواهی بکند و هم از کسی که غیبتش را
کرده، طلب مغفرت کند. همچنین پیامبر (صلی الله و علیه و آله) فرمودند:
یا اباذر: ایاک و هجران اخیک فان العمل لایتقبل مع الهجران یا
أباذر إیّاکَ و هِجرَانَ أخِیکَ فإنّ العَمَلَ لایُتَقَبَّلُ معَ
الهِجرَانِ؛12 مبادا با دوستت قطع رابطه کنی، وقتی دو مسلمان با هم قطع
رابطه میکنند، عبادتشان قبول نیست.
امروزه این مشکل، بسیار به چشم
میخورد؛ خواهر با خواهر، خواهر و برادر، فامیل با هم، همسایه با هم و...
سر مسئلهای با هم قطع رابطه میکنند. بنابراین، عبادتشان محل اشکال است.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
لا یَقْبَلُ اللّهُ مِنْ مُؤمِنٍ
عَملاً وَ هُوَ مُضْمِرٌ عَلى اَخیِه سُوءً؛13 خداوند عبادت مؤمنی را که در
دلش به مسلمانی سوءنیت دارد، قبول نمیکند.
باید موفقیّت، عزّت و سلامت دیگران را بخواهیم. عبادت اسلام، از بقیه زندگی جدا نیست، به همۀ مسائل زندگی گره خورده است.
6. شرط خانوادگی
قبولیِ عبادت، شرط خانوادگی نیز دارد. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله) فرمود:
مَنْ
کَانَ لَهُ امْرَأَةٌ تُؤْذِیهِ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ صَلَاتَهَا وَ لَا
حَسَنَةً مِنْ عَمَلِهَا ... وَ عَلَى الرَّجُلِ مِثْلُ ذَلِک ؛14 اگر مردی
همسری دارد که او را اذیّت میکند، نه نماز او و نه هیچ عمل خوب او قبول
نمیشود. مرد هم همین طور است (اگر همسرش از او راضی نباشد، نه عبادتش، نه
نمازش و نه کار خوبش قبول نمیشود).
شاه کار اسلام در این جا جلوهنمایی میکند. اسلام مسائل اخلاقی، سیاسی و اجتماعی را به عبادات گره زده است.
امام صادق (علیه السلام) در حدیثی فرمودند:
من نظر الى ابویه نظر ماقت و هما ظالمان له لم یقبل الله له صلاة مَنْ
نَظَر الی أبَویه نَظَرَ ماقتٍ و هُما ظالمانِ لَهُ، لم یَقبَلِ اللهُ
لَهُ صلاةً؛15 اگر کسی به صورت پدر و مادر نگاه خشمآلود کند، گرچه والدین
بد کردند، عبادات او قبول نمیشود.
هم چنین در روایات آمده: اگر زنی
تمام عمرش نماز بخواند، هر روز روزه بگیرد، هر سال به حج رود، مال فراوانی
را در راه خدا انفاق کند، امّا شوهرش راضی نباشد، عبادتش قبول نیست.
هم
چنین مطابق روایات اسلامی اگر مردی همۀ عمرش نماز بخواند، هر روز روزه
بگیرد، هر سال به حج رفته باشد و سالهای بسیاری را در جهاد حضور پیدا
کرده باشد، اما همسرش از او راضی نباشد، عباداتش قبول نیست.16 قبولیِ نماز
به طور خاص و عبادات به طور عام، موضوع بسیار مهمی است. نباید از این
مسئله غافل باشیم.
1. مجموعۀ ورام، ج 1، ص 64.
2. مائده: 5.
3. مائده: 27.
4. انعام: 160.
5. مائده: 27.
6. تفسیر آمال، ج 5، ص 141، ذیل آیه 160 سوره انعام.
7. کافى، ج 2، ص 203.
8. کافی، ج 1، ص 430.
9. وسائل الشیعه، ج 11، ص 196.
10. بحارالانوار، ج ۹۶، ص ۱۲.
11. مستدرک الوسائل، ج 7، ص 322.
12. وسائل الشیعه، ج12، ص264.
13. وسائل الشیعه، ج 12، ص 299.
14. وسائل الشیعه، ج 20، ص 163؛ بحارالانوار (چاپ بیروت)، ج 73، ص363؛ أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص 410.
15. کافی (چاپ دارالحدیث)، ج4، ص 65.
16. وسائل الشیعه، ج 20، ص 163، أعلام الدین فی صفات المؤمنین، ص: 414
جایگاه نماز در دین
دین،
مجموعه ای است به هم پیوسته و درهم تنیده که سعادت دنیا و آخرت فرد و
جامعه را تضمین میکند، به عبارت کاملتر، دین، مجموعه (سیستم) حقایقى
هماهنگ و متناسب از نظامهاى فکرى (عقاید و معارف)، نظام ارزشى (قوانین و
احکام) و نظام پرورشى (دستورات اخلاقى و اجتماعى) است که در قلمرو ابعاد
فردى، اجتماعى و تاریخى از جانب پروردگار متعال براى سرپرستى و هدایت
انسانها در مسیر رشد و کمال الهى ارسال مىگردد.
با اینکه همۀ عناصرِ دین مقدسند، اما از نظر اهمیت، با یکدیگر متفاوتند. در جغرافیای دین، بعضی از عناصر، قلۀ این سرزمین، برخی دامنه و بعضی دشتهای منتهی به این سرزمین هستند. پیامبر عزیز اسلام (صلی الله و علیه و آله) در بسیاری از روایات «دین» را به پیکر انسان تشبیه کرده است؛ برای مثال، بعضی از اجزای دین را به «سر»، بعضی را به «چشم» و بعضی را به «دستِ» انسان تشبیه فرموده است. اگر بتوانیم بهگونهای جایگاه هر عنصر را در مجموعۀ دین شناسایی کنیم، به صورت معقول و متوازن وقت خواهیم گذاشت و روی آنها سرمایه گذاری خواهیم کرد. مثلاً اگر بدانیم نماز، حجاب و یا روزه از مسائل درجة یک هستند یا درجة دو یا درجة سه، این امر به ما کمک میکند برای چه بخشهایی از دین، وقت بیشتری بگذاریم. بنابراین، باید برای یافتن روش صحیح زندگیِ دینی، بیشتر تأمل کنیم.
اهمیت نماز در قرآن
قرآن
کریم حدود هزار بار به موضوع «نماز» اشاره کرده است. در اسلام، چه در آیات
قرآن و چه در احادیث به هیچ موضوعی به این اندازه پرداخته نشده است. حدود
صد بار کلمۀ «صلوة» و مشتقاتش و حدود نهصد بار کلمات مرتبط با نماز، مانند
عبادت، سجده، قنوت، رکوع، قبله، غسل، تیمم، مسجد و... در قرآن آمده است.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و علیه و آله) فرمودند: «وقتی به پیامبری
مبعوث شدم، اولین واجبی که از آسمان برای امّت من فرود آمد، نماز بود».
موضوعات دیگر مانند روزه، خمس، زکات بعد از سیزده سال در مدینه تشریع شده
است، شاید حکم حجاب، حج، جهاد و... بعد از بیست سال آمده باشد، اما نماز از
روز اول بوده است.
بنابراین، موضوعی که میخواهیم دربارة آن گفتوگو
کنیم، مانند اکسیژن در رگهای بدن است. در قرآن کریم مسئله «نماز» در کنار
توحید، نبوت و معاد آمده است. ما نماز را جزء فروع دین به شمار میآوریم،
اما بر اساس فرهنگ قرآنی، نماز در کنار ایمان به خدا، ایمان به کتابهای
آسمانی، ایمان به قیامت و ایمان به پیامبران آمده است. این امر، گویای
نکتة بسیار مهمی است. سخنان پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله) دربارۀ
نماز نیز جای بسی تأمل است؛ سخنانی نظیر: «نماز، سرِ دین است»1، «نماز،
ستون دین است»2، «نماز، پرچم دین است»3 و «نماز، کلید بهشت است»4.
هدفِ خلقت انسان
قرآن
کریم، فلسفۀ خلقت جن و انس را «عبادت» معرفی میکند. بدیهی است که یکی از
مصادیق مهم عبادت، نماز است. خداوند متعال در قرآن میفرماید: ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون ﴿وَ ما
خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ﴾؛5 جن و انس را جز
برای عبادت نیافریدم.
فسلفۀ بعثت همۀ انبیای الهی
در
سورۀ مبارکۀ «نحل» میخوانیم فسلفۀ بعثت همۀ انبیاء، دعوت به عبادت و
دوری از طاغوت معرفی شده است: و لقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت ﴿وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ
رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ﴾؛6 (ما برای
هر امتی، فرستادهای را اعزام کردیم،؛ [اعلام کند که:] خدا را بپرستید و
از [پرستش] طاغوت بپرهیزید). بنابراین، نماز در دین حائز رتبة یک بوده و
دارای جایگاه برجستهای است.
1. الصلاة رأس الاسلام (بحارالانوار، ج
17، ص 127؛ میزان الحکمه ،ج 5، ص 367). موضِعِ الصَّلاة مِنَ الدِّین
کَموضِعِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَد (کنز العمال، ج7، ح18972).
2. الصَّلاة عِمَادُ دِینُکُم (میزان الحکمه، ج 5، ص 370).
3. عَلَمُ الاسلامِ الصَّلاة (کنز العمال، ج 7، ص 279، ح 1887).
4. الصَّلاة مِفتَاحُ الجَّنَّه (نهج الفصاحه، ح 158).
5. ذاریات: 56.
6. نحل: 36.
ریشههای عبادت
1. احساس فقر و نیاز
ریشۀ
عبادت چیست؟ اولین ریشۀ عبادت، احساس فقر و وابستگی به پروردگار است.
انسان، که قویترین و بااستعدادترین موجود این عالم است، به مبدأ و به
پروردگار عالم محتاج است. دین راهی را پیش پای انسان نهاده است که نیاز
خودش را با کسی که او را دوست دارد و بر او منت نمیگذارد و تواناییِ رفع
نیاز را دارد، در میان بگذارد. دو بار در سورۀ مبارکة «بقره» این آیه آمده:
﴿وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاة﴾؛1 ای انسانها! در بحرانها و
گرفتاریها از صبر و نماز کمک بگیرید.
2. تعظیم
ریشۀ دیگرِ
عبادت، تعظیم به خداست. ما به طور فطری وقتی عظمت و زیبایی را میبینیم آن
را تعظیم و تقدیس کرده و بزرگ میشماریم. امام رضا (علیه السلام)
فرمودند: «نماز یعنی تکبیر»؛ یعنی خدا بزرگ است؛ بزرگتر از آنچه وصف
شود.2 ما وقتی بنا، سیاره، و یا دستگاه بزرگی را میبینیم، مبهوت شده و لب
به ستایش باز میکنیم. ریشۀ دوم عبادت، تعظیم به پروردگار است؛ یعنی این که
ما در برابر پروردگار، کوچک هستیم.
3. شکرگزاری
ریشۀ سوم
عبادت، شکرگزاری در برابر نعمتهای خداست. خداوند از روی مِهرش ما را
آفرید و نعمتهای بیشماری در اختیار ما قرار داد. در قرآن آمده: ای انسان!
هر آنچه در آسمانها و در زمین است، برای تو آفریدم.3 همچنین در قرآن
آمده است: وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لاتَحْصُوها؛4 اگر بخواهید
هدایای خدا را بشمارید، نمیتوانید. این عبادت نوعی سپاسگزاری در برابر
خدای مهربانی است که از روی مهرش این همه امکانات در اختیار ما قرار داده
است.
آیات سوم و چهارم سورۀ «قریش»، فلسفۀ عبادت را سپاس گزاری از خدا
میداند: فلیعبدوا رب هذا البیت ﴿فَلْیَعْبُدُواْ رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ﴾؛ مسلمانها باید صاحب
این خانه را عبادت کنند؛ الذی اطعمهم من جوع ﴿الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ﴾؛ همان خدایی که
آنان را از گرسنگی نجات داد، و آمنهم من خوف ﴿وَ آمَنَهُم مِّنْ خَوْفِ﴾؛ و در ترس و
پریشانی، امنیت را آورد.
علامۀ طباطبائی میگوید: آهنگ آیۀ 21 سورۀ
«بقره»: یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذى خلقکم والذین من قبلکم لعلکم تتقون ﴿یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ وَ
الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون﴾، نیز همین شعار است که
نماز، تشکر از خداست.خطاب آیة «یا أیها الناس» است؛ به عبارت دیگر، خطاب به
مسلمانان نیست، خطاب به همۀ مردمان است. ﴿ یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا
رَبَّکُمُ﴾؛ پروردگارتان را عبادت کنید، چرا که شما را آفرید. اگر کسی به
شما گل، انگشتر، کتاب، سکۀ طلا و... هدیه بدهد، عکس العمل نشان میدهید.
آیا نمی خواهید در برابر خدای هستی بخشی که شما و پدر و مادرتان را
آفرید، هیچ احساسی داشته باشید. از آن خدایی که از آسمان برای شما باران
میفرستد، به وسیلۀ باران گیاهان را میرویاند، و رزق برای شما میفرستد،
سپاس گزاری کنید. این هم یکی از ریشه های عبادت است.
4. نیاز به مونس و رازگویی با پروردگار
یکی
از نیازهای فطری انسانها، نیاز به مونس و همدم است تا راز دلشان را با آن
ها در میان بگذارند. گاهی اوقات نزدیکترین افراد مانند مادر، برادر، دوست
و... هم ، شایسته همصحبتی و رازگویی نیستند. میگوید: رازی در دلم هست که
میخواهم آن را با کسی که تواناییها، آسیبها، و گرفتاریهای مرا
میشناسد، در میان بگذارم تا او مرا آرام کند. بنابراین، یکی از ریشههای
عبادت، رازگویی با پروردگار است.
سفارش به نماز در لحظات آخرِ عمر پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله)
پیامبر
اکرم (صلی الله و علیه و آله) ، اسلام را با نماز آغاز کرد؛ صبح روز
دوشنبه بود که در غار حراء، پنج آیۀ اول سورۀ «علق» را دریافت کرد:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
اقرا باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق اقرا و ربک الاکرم الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم
﴿بِسْمِ
اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی
عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ﴾.
از کوه
پایین آمد. در دامنۀ کوه، جبرئیل مجدداً نازل شد و همان روز، اول دستور
وضو گرفتن و نماز خواندن را آورد. ایشان، عمر گرانبهای خویش را نیز با
سفارش دربارة نماز به پایان رساندند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
«پیغمبر هنگام جان دادن، سرش بر سینۀ من بود و دلواپسِ نماز مسلمانان بود و
این جمله را فرمود و از دنیا رفت: لا تنال شفاعتی من استخف بلصلاته لا یرد علی الحوض لا و الله لَا تَنَالُ شَفَاعَتِی مَنِ
اسْتَخَفَّ بِصَلَاتِهِ وَ لَا یَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ لَا وَ اللَّه؛5
به خدا قسم، شفاعت من به کسی که نماز را سبک بشمارد، نمیرسد و بر حوض
کوثر بر من وارد نمیشود.
1. بقره: 45 ـ 153.
2. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 211؛ بحار الأنوار (ط. بیروت)، ج 79، ص 237.
3.
جاثیه: 13؛ وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ
جَمیعاً مِنْهُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون
4. نحل: 18.
5. فتاب نیشابوری، محمدبن احمد محقق، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج2، ص 319؛ محاسن، ج 1، ص 79
تعریف «عبادت»
به چه چیزی عبادت گفته
میشود؟ هر کاری که به رنگ خدا باشد، برای خدا باشد و در راه خدا باشد،
عبادت است. حتی خوابیدن، کار کردن، فکر کردن، درس خواندن و... . این نوع
نگاه، ما را در شاهراه حرکت به سوی خدا قرار میدهد.
عبادت از دیدگاه معصومان (علیهم السلام)
1. عبادت از دیدگاه امام صادق (علیه السلام)
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است:
لیست العباده کثرهَ الصیام و الصلاهِ و انما العباده کثره التفکر فی امرالله لَیْسَتِ
الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصِّیَامِ وَ الصَّلَاةِ ؛ عبادت فقط نماز خواندن و
روزه گرفتن بسیار نیست؛ وَإِنَّمَا الْعِبَادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ
فِی أَمْرِ اللَّهِ؛1 عبادت، فکر کردن دربارة مخلوقات و ربوبیّت خداست.
2. عبادت از دیدگاه پیامبر اسلام (صلی الله و علیه و آله)
رسول
خدا (صلی الله و علیه و آله) فرمودند: «عبادت، هفتاد قسم دارد که بهترین
آن، کسبِ درآمد حلال است».2 بنابراین، کارکردن از نظر اسلام، عبادت است.
از نظر اسلام، درس خواندن بهترین عبادت است. پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) دراینباره فرمودند:
«مَنْ
خَرَجَ یَطْلُبُ بَاباً مِنَ الْعِلْمِ لِیَرُدَّ بِهِ بَاطِلًا إِلَى
حَقٍّ وَ ضَالًّا إِلَى هُدًى کَانَ عَمَلُهُ کَعِبَادَةِ أَرْبَعِینَ
عَاماً»؛3 عکسی که از خانه بیرون می آید تا دانشی بیاموزد تا باطل را به حق
یا گمراهی را به هدایت بازگرداند عمل و رفتار او مانند عبادت و بندگی چهل
سال عبادت کننده است.
احادیث فراوانی دربارة تشویقِ دانش آموزان به
دست ما رسیده است و معصومان (علیهم السلام) کار ایشان را عبادت معرفی
میکردند. همچنین مطابق روایات، خدمت به مردم، انفاق به مردم، دستگیری از
کار مردم و گره گشایی از مشکلات مردم، عبادت است.
به طور کلی، هر
کاری که برای خدا باشد، به رنگ خدا باشد و قصدی، جز خدا در آن نداشته
باشیم، عبادت است. در حقیقت، خدا ما را برای همین آفرید که رنگ زندگیِ ما،
الهی باشد، که اگر زندگی ما به این رنگ باشد با مُردن، تمام نمیشویم.
قرآن
کریم میگوید: کل شی هالک الا وجهه ﴿کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ﴾؛4 (هر چیزی مگر وجه
و راه خدا نابود میشود) . پس کسی که برای خدا، به سوی خدا و به قصد خدا
کاری را انجام میدهد، کارش ماندگار است.
و نیز پیامبر اکرم (صلی الله و
علیه و آله) فرمودند: افضل العباده انتظار الفرج «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ انْتِظَارُ الْفَرَج»؛5
انتظار کشیدنِ شخصیتی که به جامعۀ بشری عرضه خواهد شد و جامعه را از عدل و
داد پر خواهد کرد، عبادت است.
1. بحارالانوار (چاپ بیروت)، ج68، ص325.
2. وسائل الشیعه، ج 17، ص 21.
3. شهید ثانی، منیة المرید، ص 101.
4. قصص: 88
5. پاینده، ابوالقاسم،نهج الفصاحة، ص 78؛ القندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ج 3، ص 169
دیدگاه شهید مطهری (ره) درباره عبادت
طهارت
روح نام کتابی است که از سخنان شهید مطهری (ره) گرد آوری شده است. شهید
مطهری (ره) در این کتاب میگوید: در امتهای پیشین مثلاً در دوران جاهلیت،
چه بسا مردم به سلیقۀ خودشان عبادت میکردند و به بت پرستی کشیده
شدهاند؛ از اینرو، ما باید بدانیم قرآن کریم و خداوند چه نوع عبادتی از
ما میخواهند. ایشان در این کتاب به چهار نوع عبادت اشاره میکنند.
الف) عبادت آگاهانه
اولین
ویژگیِ عبادتی که از ما خواسته شده، عبادت آگاهانه است؛ بدانیم چه کار
میکنیم. از آغاز اذان تا پایان نماز، تقریبا 35 جمله مانند:
« اللَّهُ
أَکْبَر»، « أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا الله » و... وجود دارد.
نمازگزار باید با آگاهی این عبارات را بر زبان جاری کند. « سُبْحَانَ
اللَّه» به چه معناست؟ یا مراد از «اللَّهُ أَکْبَر» چیست؟ « حَیَّ عَلَى
الْفَلَاح » یعنی چه؟
ادله قرآنی و روایی عبادت آگاهانه
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
لا تقربوا الصلاة وانتم سکارى حتى تعلموا ما تقولون ﴿لا
تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أنْتُمْ سُکاریَ حَتّیَ تَعْلَمُوا ما
تَقُولُونَ﴾؛1 در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه میگویید!
به بیانی دیگر، با آگاهی این عبادت را انجام دهید. انجام روزه، حج، زکات و... نیز باید با آگاهی همراه باشد.
فرق عبادت عالم با جاهل
در روایات آمده:
رکعتان من عالم خیر من سبعین رکعة من جاهل وَ
رَکْعَتَانِ مِنْ عَالِمٍ خَیْرٌ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَةً مِنْ جَاهِل؛2
دو رکعت نمازی که شخص آگاه میخواند، از هفتاد رکعت نمازی که شخص نادان
میخواند، بهتر است.
اسلام از ما عبادت آگاهانه میخواهد. از امام کاظم (علیه السلام) روایت شده است:
المتعبد علی غیر فقه کحمار الطاحونه یدور و لا یبرح، و رکعتان من عالم خیر من سبعین رکعه من جاهل الْمُتَعَبِّدُ
عَلَى غَیْرِ فِقْهٍ کَحِمَارِ الطَّاحُونَةِ یَدُورُ وَ لَا یَبْرَحُ وَ
رَکْعَتَانِ مِنْ عَالِمٍ خَیْرٌ مِنْ سَبْعِینَ رَکْعَةً مِنْ جَاهِلٍ؛3
عبادت
کننده و عمل کنندۀ بدون علم مثل الاغ آسیاب است که دور میزند، و از جای
خود حرکت نمیکند (درجا میزند، اگر هفتاد سال هم دور بزند وقتی چشمش را
باز میکند، میبیند، در همان نقطۀ اول است.) و دو رکعت نماز از عالم بهتر
از هفتاد رکعت از جاهل است.
بنابراین، اگر آگاهی در عبادت نباشد، انسان رشد نمیکند.
ب) عبادت عاشقانه
دومین
ویژگیِ نماز یا عبادتی که از ما خواسته شده، عبادت عاشقانه است. دو بار در
قرآن از نمازِ منافقان بدگویی شده، که هر دو بار به سبب بینشاطی
آنهاست. نماز میخوانند، اما با بیرغبتی، سنگینی و به زور. میگویند:
نماز خواندم، راحت شدم، پیامبر (صلی الله و علیه و آله) وقت نماز را
انتظار میکشیدند، چرا که ایشان عاشق نماز بودند.
بعضی افراد در آستانة
ماه رمضان ناراحت هستند؛ میگویند: الآن که ماه رمضان مقارن با فصل
تابستان است، چگونه روزه بگیریم؟ در حالی که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله و
علیه و آله) به استقبال ماه رمضان رفته و تشنگی و گرسنگی این ماه را موجب
رشد نفس خود میدانستند. هم چنین اگر کسی خمس و زکات را با بیرغبتی و
بینشاطی ادا کند، معلوم نیست چقدر پاداش داشته باشد.
ج) عبادت خالصانه
ویژگی
سومی که برای عبادت از ما خواسته اند، عبادت خالصانه است. به این معنا که
عبادت فقط برای خدا باشد؛ برای خوشایند افراد و نمره و امتیاز نباشد.
انسان مخلص میگوید: خدایا! تو شاهدی که من فقط به خاطر تو و برای جلب
رضایت تو نماز میخوانم. دیگران چه مرا ببینند و چه مرا نبینند، نمازم را
میخوانم؛ من بندۀ تو هستم و تو خالق منی.
دلیل قرآنی بر عبادت خالصانه
خداوند
در سورۀ مبارکۀ «کهف» میفرماید: و لا یشرک بعبادة ربه احدا ﴿وَ لا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ
أَحَدا﴾؛4 نباید برای عبادت خدا، احدی را شریک قرار دهی. هم برای خدا نماز
میخوانم هم برای مدیر، یا هم برای خدا نماز میخوانم هم برای فرمانده و یا
هم برای خدا نماز میخوانم هم برای این که در این محیط بخاری است! این
نمازها باطل است. در رسالههای عملیه نوشته شده است: اگر کسی واجبات یا
مستحبات نماز را برای غیرخدا انجام دهد، باطل است. مثلاً هنگام نماز
انگشتر عقیق به دست میگذارد تا کسی ببیند، یا نماز را اول وقت میخواند،
برای این که کسی ببیند، یا آهنگ صدایش را عوض میکند و یا در خانه با سرعت
نماز میخواند، اما هنگامی که مهمان میآید، آهسته نماز میخواند. این
نمازها باطل اند. چرا که تمام شیرینی نماز به این است که فقط برای خدا
باشد. امام خمینی (ره) فرمودند: مأموران شاه نیمه شب (پیش از اذان صبح)
مرا از قم به سمت تهران آوردند. بین راه قم و تهران، من گفتم: نماز
نخواندم؛ نگه دارید نماز بخوانم! گفتند نه، اجازه نداریم. گفتم: خوب ترمز
کنید با خاک کنار جاده تیمم کنم. امام (ره) گفتند: نمازی که آن روز
خواندم، پشت به قبله، با تیمّم و دم دمای طلوع آفتاب بود. اما امیدم به
همان نماز است، چون آن کسی که باید بداند، میداند؛ آن کسی که باید آن نماز
را ببیند، دیده است.5
د) عبادت خاشعانه
خداوند متعال عبادت خاشعانه از ما میخواهد، یعنی عبادت باید با فروتنی همراه باشد.
دلیل قرآنی عبادت خاشعانه
قرآن مجید میفرماید:
قد افلح المومنون، الذین هم فی صلاتهم خاشعون ﴿قَدْ
أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُون﴾؛6
قطعاً مؤمنان رستگارند؛ مؤمنانی که در نمازشان خاشع و افتاده حالند.
این
افراد در حضور خدا گردنکش نیستند و خودشان را به حساب نمیآورند. با تمام
وجود اعلام میکنند: پروردگارا من کسی نیستم، من چیزی نیستم، هر چه دارم
از توست. هرچه میکنم به قوت و حول توست.
1. نساء: 43.
2. شیخ مفید، الإختصاص، ص 245.
3. بحار الأنوار (چاپ. بیروت)، ج1، ص209؛ الاختصاص، ص245.
4. کهف: 110.
5. طباطبایی، فاطمه، کتاب اقلیم خاطرات.
6. مؤمنون: 1_2.